📚 #معارف
🔹 فشار قبر و حقیقت آن
🔸 در روایات است که بسیاری از مردگان با فشار قبر مواجه میشوند. پرسش این است که افرادی که به مرگ غیر طبیعی میمیرند و مثلا سوزانده میشوند یا در دریا دفن میشوند ویا جسمشان طعمه حیوانات میشود واساسا جسمشان در گور قرار نمیگیرد، چگونه با فشار قبر مواجه میشوند؟ سؤال دیگر اینکه پس از مرگ، نفس از بدن خاکی خارج میشود و با توفی الانفس (زمر، آیه 42) دیگر نفسی نیست تا جسم خاکی و این جسد خالی درد و فشاری را تحمل کند؟
در پاسخ باید گفت که بر اساس روایات، حقیقت قبر این گور خاکی نیست، بلکه نفس انسانی پس از خروج از جسد خاکی دارای یک جسم برزخی است که بدان عذاب میشود؛ قبر ، گودال و حفرهای است که جسد در آن قرار میگیرد و دفن میشود؛ اما این حفره نمادی از عالم برزخ است که انسان وارد آن میشود؛ خدا میفرماید: و پیشاپیش آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته خواهند شد. (مومنون، آیه 100)
در کتاب امالی شیخ طوسی از پیامبر(ص) و امیرمومنان علی(ع) روایت است که فرمود: القَبْرُ رَوْضَهًْ مِنْ رِیَاضِ الجَنََهًْ أَوْ حُفْرََهًْ مِنْ حُفَرِ النَّارِ؛ قبر بوستانی از بوستانهای بهشت یا گودالی از گودالهای دوزخ است.(بحار الأنوار، ج 6 ، ص 218)
از آنجا که عوالم ،چهارگانه نیست، بلکه سه گانه دنیا و برزخ و آخرت است، نمیتوان گفت که قبر یک عالمی دیگر است، بلکه مراد از قبر در این گونه روایات همان عالم برزخ است که در قرآن به آناشاره شده است. در روایات است که قبر همان عالم برزخ است. از امام صادق(ع) پرسیدند: قبر چیست؟ حضرت فرمود: القبر هو البرزخ. راوی در ادامه میپرسد: برزخ چیست؟ حضرت میفرماید: القبر منذ حین موته الی یوم القیامه؛ همان قبر است از هنگام مرگ تا روز قیامت. (بحارالانوار ج 6 ص 218)
براساس آموزههای قرآن، وقتی کافران و گناهکاران میمیرند، فرشتگانی در عالم برزخ به شکنجه و عذاب آنان میپردازند: و اگر ببینى آنگاه که فرشتگان جان کافران را مىستانند بر چهره و پشت آنان مىزنند و گویند: عذاب سوزان را بچشید. (انفال، آیه 50)
در جایی دیگر میفرماید: پس چگونه تاب مىآورند وقتى که فرشتگان عذاب، جانشان را مىستانند و بر چهره و پشت آنان تازیانه مىنوازند.(محمد، آیه 27)
پس مراد از فشار قبر همان فشار و شکنجههایی است که در عالم برزخ از سوی فرشتگان بر جسم برزخی- نه جسد مادی و خاکی - متوفی وارد میشود. برخی از مردگان حتی اگر جسد یا گوری نداشته باشند، در عالم برزخ با چنین وضعیتی مواجه خواهند شد.
@avaymarefat
📚 #معارف
🔹 حکایت اهل راز
🔸 امر به معروف، به شیوهای اثرگذار
در نزدیکی منزل آیت ا... محمد علی شاه آبادی، دکتری بود به نام ایوب که برای دخترانش معلم موسیقی آورده بود و صدای موسیقی بلند بود، به گونهای که از صدای آنها، همسایهها ناراحت بودند. ایشان برای دکتر پیغام فرستاد و از او خواست که از این کار دست بردارد، اما دکتر جواب داده بود که من این کار را ترک نمیکنم و شما هر اقدامی که میخواهید بکنید. مرحوم شاه آبادی تا روز جمعه صبر کردند و آنگاه در جلسه روز جمعه که در مسجد شاه سابق تشکیل شده بود، به مردم گفتند: «خوب است از این به بعد هر کس از این خیابان عبور میکند چون به مطب این دکتر رسید، داخل مطب شده و سلام کند و آنگاه با خوشرویی از او بخواهد که آن عمل خلاف خود را ترک کند.» از آن پس، هر کس از جلو مطب عبور میکرد، برای انجام وظیفه شرعی خود، داخل مطب میشد و سلام کرده، تذکر خود را با زبان خوش بیان میکرد و خارج میشد.چند روز به این منوال گذشت و دکتر هر روز با صدها مراجعهکننده مواجه میشد که همگی یک مطلب را به او تذکر میدادند. وی دید اگر بخواهد به لجاجت خود ادامه دهد، نه تنها باید مطب خود را تعطیل کند، بلکه مجبور است از آن خیابان هم کوچ کند.از این رو دست از ایجاد مزاحمت برداشته و جلسه آموزش دخترانش را تعطیل کرد.
* کتاب: عارف کامل، ص 45
@avaymarefat
* #امام_حسن_عسکری
🔻داستانی شیرین و جذاب از زندگی امام حسن عسکری علیه السلام:
بَختَيشُوعِ حکیم، طبیب متوکل و نصرانی بود. در طب سر آمد روزگار خودش بود. قاصدی از خانه امام عسگری علیه السلام آمد که کسی را بفرستید امام عسگری می خواهند فَصد کنند (از رگ مخصوصی خون بگیرند) بختیشوع یکی از بهترین افرادش را فرستاد و به او گفت این بزرگترین مرد و عظيمترین فردی است که من تابحال دیده ام ، هر کاری را که می گوید انجام بده، از علوم خودت هم در محضر او اظهار فضل مکن.
🔸آن فرد آمد و دید اتاقی را برای پذیرایی آماده کرده بودند ، حضرت فرمودند در اتاق انتظار باشد ، بعد از مدتی صدایش زدند آمد و آماده شد. ظرفی را قرار داده بودند که بزرگ بود و بیش از خون یک انسان در آن جا می شد. فَصَّاد بختیشوع تعجب کرد. دید که حضرت نشستند و فرمودند رگ اَکهَل را بگشای ، نپرسید چرا و بلافاصله رگ را باز کرد. خون آمد و ظرف پر شد. حضرت فرمودند ببند. بعد فرمودند به همان اتاق برو و همانجا باش، با تو هنوز کاردارم. در همان اتاق رفت. این عمل را قبل از ظهر انجام داد.
🔹آنجا ماند تا عصر، حضرت فرموند فَصَّاد بیاید دو باره آمد و دید همان طشت هست و حضرت نشستند و فرمودند روی رگ را باز کن ، باز کرد و دوباره خون آمد تا طشت پر شد. فرمودند ببند. بعد فرمودند برو و منتظر باش. رفت و از او پذیرایی شد تا صبح روز بعد. فرمودند بیا دوباره آمد. برای بار سوم همان طشت بود. حضرت دستشان را گذاشتند و فرمودند رگ را باز کن. باز کرد و مایعی سیال شبیه به شیر از دست حضرت بیرون آمد تا طشت پر شد. فرمودند ببند. بست.
🔸حضرت برخاستند. جامه ای گران قیمت همراه با پنجاه درهم به او دادند. شاید یک فصد یک درهم يا دو درهم اجرتش بود. اما حضرت به او پنجاه درهم دادند. فرمودند که با راهب دیر عاقول در ارتباط هستی؟ خوب است قدر او را بدانی. منظور پیرمرد راهب نصرانی بود که در دیری به نام دیر عاقول زندگی می کرد اما با هیچ کس ارتباط نداشت.
ادامه دارد...
ادامه مطلب قبلی...
🔻مردم کنار دیر می رفتند. گاهی در طول مدت اگر می خواست یک نفری را بپذیرد از طبقه بالایی یک زنبیلی را پایین می فرستاد نوشته او را بالا می برد. گاهی جواب می داد گاهی نه.
🔸فصَّاد پهلوی بختیشوع آمد و گفت که آقا من چیزی را دیدم که تا به حال نه دیده بودم و نه شنیده بودم. این آقایی که شما گفتین من بروم برای فَصد، فَصدشان کردم. دوبار آن مقدار خون از ایشان آمد که فکر نمیکردم این مقدارخون در بدن یک انسان باشد. حتی یک بار فصد یک انسان هم آن ظرف را پر نمی کند. ولی دوبار ظرف ایشان پر از خون شد و فرداش به جای خون موادی مانند شیر آمد. بَختیشوع خیلی تعجب کرد و گفت من باید چند روز در کتب قدما نگاه کنم ببینم این مطلب سابقه دارد يا نه؟ اما از این راه به جوابی نرسید. بعد بختیشوع گفت من راهی را می شناسم که خیلی خوب است. چون خود بختیشوع هم نصرانی و راهب بود.
🔹بختیشوع همین فَصَّاد را پهلوی راهب دیر عاقول فرستاد. بالاخره یک علامتی دادند و او آمد. بختیشوع نامه ای نوشته بود و ماجرا را توضیح داده بود. نامه را در زنبیل گذاشتند، بالا برد. بعد دیدند پیرمرد سراسیمه دوید و پایین آمد. گفت کدامیک از شما آن کسی را که از دستش شیر می آمده را دیده است؟ فصاد گفت من هستم. پیرمرد راهب گفت طُوبی لاُمِّک، خوش به سعادت مادری که تو را زاییده که همچنین توفیقی پیدا کرده ای. بعد گفت من را نزد ایشان ببر. با هم راه افتادند و سامرا آمدند. اول سامرا که رسیدند از راهب پرسید برویم منزل استاد بختیشوع؟
🔸گفت نه برویم منزل آن آقایی که از دستش شیر آمده. ساعتی به اذان صبح بود. همینکه در خانه امام حسن عسکری علیه السلام رسیدند غلامی سیاه چهره آمد و پرسید کدامیک از شما راهب دیرعاقول هستید؟ پیرمرد گفت من هستم. غلام گفت تو بیا برویم داخل. قبل از اذان صبح راهب داخل رفت ، صبح هنگام چاشت از خانه امام حسن عسکری(ع) بیرون آمد در حالی که همه لباس های نصرانیت را بیرون آورده بود و یک لباس بلند سفید، پوشیده بود. همه تعجب کردند. بعد به جوان فصاد گفت حالا برویم خانه استادت. خانه بختیشوع آمدند. گویا این پیر مرد، پیر و مراد بختیشوع بود. تا بختیشوع این راهب را با لباس جدیدش از دور دید، به خاک افتاد و بالاخره با التهاب و اضطراب گفت آقا چه چیز شما را از دین نصرانیت بیرون آورد؟
🔅پیر مرد راهب گفت که من اسلام آوردم، اما بدست مسیح، مسیح را دیدم، و مسلمان شدم. بعد بختیشوع این سوال را کرد که آیا در طب کسی را داشته ایم که به جای خون، شير از دستش بیاید؟ گفت عیسی (ع) یک بار فصد کرد، آن هم مقداری كم نه اینقدر از دستش شیر بیرون آمده بود. این راهب همان جا کنار خانه امام حسن عسکری (ع) خادم حضرت بود تا فوت کرد.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔺حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
👉 @avaymarefat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ آقا نسل مارو گفتنااااا 😍❤️❤️❤️
👤 🇮🇷
💠 @avaymarefat
یه سری به کانال های زیر بزنید شاید براتون مفید باشه!
👈آوای معرفت(اخلاقی معنوی)
🆔 @avaymarefat
👈آرشیو صوتی و کتابخانه کانال آوای معرفت
🆔 @arshiv_avaymarefat
👈پله پله تا اجتهاد جامع
🆔 @ejtehad_jame
شیطان شناسی
🆔 @anti_sheitan
👈قرارگاه طلاب و اساتید حوزه علمیه قم
🆔 @gharar_at
👈مباحث اصول بر مبنای نظام اعتباریات
🆔 @osul_etebariat
لینک گروه دروس حوزه، سفیران👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1203896346C055213aaa4
لینک کانال تجربیات مرگ👇👇
http://eitaa.com/joinchat/732954646Ca69640624f
برای چه به دنیا آمده ای؟!
نیامده ای تا خور و خواب پیشه کنی، آمده ای تا درک حقایق کنی و اگر در اینجا موفق به آن نشوی، از خلاقیت محروم خواهی ماند.
نیامده ای تا شهوترانی کنی، آمده ای تا عشق بورزی و اگر در اینجا موفق به آن نشوی، با نفرت خواهی زیست.
نیامده ای تا چیزی را به اسارت بگیری، آمده ای تا از اسارت بِرَهانی و اگر در اینجا موفق به آن نشوی، خود به اسارت خواهی رفت.
نیامده ای تا دلی را بشکنی و وجودی را تخریب کنی، آمده ای تا دل ها را روشن و وجودها را شکوفا کنی و اگر در اینجا موفق به آن نشوی، دلشکسته تخریب خواهی شد.
نیامده ای تا حرام خواری پیشه کنی، آمده ای تا خوردن طیّبات را بفهمی و اگر در اینجا موفق به آن نشوی، همواره در جهان های تاریک، پلیدخوار خواهی بود.
نیامده ای انباشته کنی، آمده ای انداختن را تمرین کنی و اگر در اینجا موفق به آن نشوی، زیر انبوه داشته ها مدفون خواهی شد.
نیامده ای تا آیات خدا را به هیچ بگیری، آمده ای تا حکمت آنها را دریابی و اگر در اینجا موفق به آن نشوی، از نجات محروم خواهی ماند.
نیامده ای تا همواره دست بگیر داشته باشی، آمده ای دهندگی را تجربه کنی و اگر در اینجا موفق به آن نشوی، فقیر و نیازمند خواهی زیست.
نیامده ای تا با باطل هم آواز شوی، آمده ای تا حق را مرید باشی و اگر در اینجا موفق به آن نشوی، به نابودی تن داده ای.
نیامده ای تا گذران عمر کنی، آمده ای تا وظیفه ات را به یاد آوری و اگر در اینجا موفق به آن نشوی، بی پاداش خواهی ماند.
نیامده ای تا از هر زیوری گوساله ای بسازی و از هر برداشتی، عقیده ای عَلَم کنی، آمده ای تا بت های تعلقات را از قلبت بزدایی و از عقده ها و عقیده ها رها گردی و اگر در اینجا موفق به آن نشوی، به "حقیقت محض"، واصل نخواهی شد و خود جزئی از بتکده خواهی بود.
@avaymarefat
"حکایت"
💎 مردی به سفر رفت.
با خود قرص نانی داشت. گفت: اگر این را بخورم دیگر هیچ نخواهم داشت و می میرم.
خدای تعالی فرشته ای را بر او گماشت و گفت: اگر آن نان را خورد، به او روزی بده و اگر نخورد، به او چیزی نده.
آن مرد نان را نخورد تا از گرسنگی مُرد در حالیکه قرص نان باقی مانده بود.
رساله قشیریه. باب توکل
@avaymarefat
#اصحاب_کهف #اصحاب_کربلا
💠 مراعات و مراقبه؛ راه سعادت
🔻 اصحاب کهف وقتي بيدار شدند بنا شد غذايي تهيه کنند. لذا سفارش کردند که باید مواظب باشيد «فَابْعَثُوا أَحَدَکمْ بِوَرِقِکمْ هذِهِ إِلَى الْمَدينَةِ فَلْينْظُرْ أَيها أَزْکى طَعاما فَلْيأْتِکمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْيتَلَطَّفْ …؛ پس یک نفرتان را با پولتان به شهر روانه کنید و او باید با تأمل بنگرد کدام یک [از مغازه داران شهر] غذایشان پاکیزه تر است؟ پس غذایی از آن برایتان بیاورد و او باید [در رفت و آمد و داد و ستد] دقت و نرمی و لطف نشان دهد و احدی را از حال شما آ گاه نکند. کهف/۱۹»
🔸 مراعات غذايي اينها جالب است، وقتی دنبال غذا ميفرستند، ميگويد ببينيد کجا غذايش بهتر است؟ اين حکايت از اين ميکند که اينها خيلي اهل مراعات بودهاند. و این مراعات فقط از وقتي که به سمت کهف حرکت کردند، شروع نشد. عمرشان را مواظب بودند.
🔹 و من در جریان کربلا افرادی را ديدم، آنهايي که اهل مراعات نبودند، موفق نشدند، به اصحاب حضرت ملحق بشوند. اينهايي که ملحق شدند از قبل، اهل مراقبه و مواظبت بودند.
ادامه دارد...
ادامه مطلب قبل...
#کتمان
🔻 در بین اصحاب کهف یک نفر با مديريتي خاص به آنها جهتدهي ميکند. «وَ لْيتَلَطَّفْ» منيت نداشته باشيم. خشونت به خرج ندهيم.
🔸 بعضيها سرشان درد ميکند براي دردسر و... ميگويد «وَ لْيتَلَطَّفْ» شما در يک موقعيت خاصي قرار داريد. رعایت این موضوع به یک اعتبار براي همه اهل سلوک لازم است. خودتان را درگير نکنيد. هوشيارانه حرکت کنید.
🔹 يکی از عواملی که انسان را از رزقش دور ميکند اين درگيريهاي اضافه است. بعضي سرشان درد ميکند براي مطرح شدن يا امور اینچنینی، اینها از رزقشان دور ميشوند.
🔸 داستان اصحاب کهف دارد جهتدهي ميکند: حالا که داريم ميرويم غذا بگيريم در برخوردتان لطيف برخورد کنيد. اين خودش يک باب عظيمي است در سلوک عملي، تعامل اجتماعي و ارتباط خانوادگي و پنهان کردن برخی کارهايي که مربوط به سلوک است. لزومي ندارد که ديگران درجریان قرار بگیرند.
🔹 گاهي حرکتِ لطيفِ عملي اقتضا ميکند که انسان دو رکعت نماز ميخواهد بخواند يا قرآن ميخواهد بخواند، بين خودش باشد و خداي خودش، خودش را به يک حس و حالي نيندازد که چقدر دارد نمازم طول ميکشد. اينها بد است. اينها اجر عمل را ازبين ميبرد، شيطان هم همينجاها خانه ميکند. بعد بايد تاوانش را داد.
ادامه دارد...
ادامه مطلب قبل...
#سلوک
🔻 «وَ لْيتَلَطَّفْ» دستور به درک صحيح امور در مقاطع مختلف است. سلوک عملی مديريتي تلطيف شده لازم دارد. منشأ نفساني نداشته باشد. خشونت در آن نباشد. شيطنت در آن نباشد.
🔸 اگر سرّی را لو داد دو تا ضرر ممکن است انسان بکند. «إِنَّهُمْ إِنْ يظْهَرُوا عَلَيکمْ يرْجُمُوکمْ أَوْ يعيدُوکمْ في مِلَّتِهِمْ؛ زیرا اینها اگر بر شما دست یابند، سنگسارتان می کنند یا شما را به آیین خود بر می گردانند. کهف/۲۰» اگر به شما دست پيدا کنند، شما را رجم ميکنند. گاهي رجم، اعم است یعنی مورد حمله قرار ميدهند. حالا چه با سنگ، چه با غير سنگ.
🔹 اگر داراي فکری الهي هستید اين را بايد با لطافت خاص به جامعه چه در سطح داخل، چه در سطح خارج، القاء و ارائه کنيد. اگر با لطافت عمل نکنید، دو راه پيش روي شما هست: يکی اين که مورد حمله قرار می گيريد یا «أَوْ يعيدُوکمْ في مِلَّتِهِمْ» ميگويند بياييد همرنگ ما بشويد.
🔸 چه دليلي دارد که شما فقط حرف از خدا بزنيد؟ چه دليلي دارد که شما بگوييد ما سلوک عملي داريم؟ پس بقيه دارند چه کار ميکنند؟ ميگويند بياييد يکي بشويم. حرف ما را بزنيد. نميگويند ما حرف شما را ميزنيم. ميگويند: چرا شما تافته جدا بافته باشيد؟ و در هر دو صورت شما صدمه ميخوريد.
ادامه دارد...
ادامه مطلب قبل...
💠 لطافت در نشر معارف سلوکی
🔻 اصحاب کهف افراد نخبه و برجستهاي بودند. ظاهراً و باطناً، جهتدهيهايشان حساب شده است. ولي اين در سلوک عملي، در تعامل با جامعه و خانواده يک سرّ است که در القاء مباني عملي، فکري، فرهنگي و خُلقي، لطافت به خرج بدهیم.
🔸 اگر اصطکاک نباشد نفوذش بيشتر است. حفظش هم بيشتر است. دوامش هم بيشتر است. اگر انسان در القاء يافتههاي خويش، چه در برنامه سلوک عملي، چه در برنامههاي تعامل اجتماعي، حرفي را که ميخواهد بزند، کاري که ميخواهد بکند، اگر همراه با لطافت باشد، هم حفظش بيشتر است هم دوامش و ثباتش بيشتر است. هم موفقيتش بيشتر است و هم تأثيرش بيشتر است.
🔹 گاهي انسان بايد اين هوشياري را داشته باشد که حتی الامکان دشمن را به خود مشغول نکند، مخصوصاً شيعه در اين فصل هنوز تعدادشان احتياج به ترميم دارد. اگر بخواهند که معارف اهل بيت عليهم السلام را نشر بدهند و سلوک عملي توحيدي داشته باشند و ارائه کنند شرایطي از هوشياري و تلطيف القاء و لطافت تعامل را ميپسندد که برخاسته از عقل و هوشياري و نور اهل بيت علیهم السلام است.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔺 حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
👉 @avaymarefat