eitaa logo
| بیداری |
40 دنبال‌کننده
114 عکس
41 ویدیو
1 فایل
اولین قدم "یقظه" است... @fateme_hoorahttps://t.me/awaken_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ علامه‌ی نورانی ❇️ بعد از آسمانی شدن عده‌ای زبان نقد گشوده‌اند که ایشان عدالت طلب نبوده‌اند؛ چرا که در سال‌هایی که وضعیت فاصله طبقاتی و گسست اجتماعی هر روز بدتر می‌شد و در این میان ظلم زیادی به مردم روا شد، علما و از جمله علامه فقید ما دست از «عدالت طلبی» کشیده و به گوشه‌ای مشغول درس و عرفان خویش بودند. قرآن هدف رسالت انبیا را عدالت می‌داند: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛ ما پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به عدالت برخيزند.» اما چگونه میتوان عدالت را جاری کرد؟ حقیقت این است که راه عدالت طلبی از نورانیت جامعه میگذرد. جامعه‌ای که گرفتار دنیاگرایی و منفعت‌طلبی باشد چگونه می‌تواند عدالت، برادری و برابری را به جریان درآورد؟ تنها کسانی می‌توانند روحیه عدالت‌طلبی را در جامعه احیا کنند که خود انسان‌های عادل و نورانی باشند. فرامین نورانی شریعت اسلام همواره در صدد مراقبت انسان از اموری است که او را از پرتگاه‌های دنیاگرایی و اومانیست حفظ نماید؛ تلاش دانشمندان و علمای اسلام نیز در طول تاریخ در راستای این هدف بزرگ بوده است. تهذیب و تربیت نفس خود، شاگردان و عموم مردم همان رسالتی است که بر دوش عالمان دین است و بوسیله آن زمینه ظلمت زدایی از مردم و جامعه و در نتیجه اجرای عدالت را فراهم می‌آورد. تا نفس انسان نورانی نباشد هرگز نمی‌تواند اقامه قسط کند؛ اگر هم تلاشی صورت پذیرد مانند تیری است در تاریکی که معلوم نیست بر کجا می‌نشیند و چه کسی را از خودی یا غیر خودی زخمی میکند! حکایت بعضی از به اصطلاح عدالت طلب‌های این روزهای جمهوری اسلامی که بجای گرفتن مشعل نورانی عدالت بر دست و هدایت جامعه به سمت حق که خود مرحم همه بی‌عدالتی‌هاست، با زبان تلخ و گزنده‌ مشکلات جامعه را برجسته می‌کنند که علاوه بر القای ناامیدی بعضا باعث بعضی از بی حرمتی‌ها نسبت به مومنی است که حرمتش از کعبه واجب تر است. «جمهوری اسلامی» حرم است؛ این حرم مدافعانی چون شهدا و علما دارد که هر کدام بنابر وظیفه خود مشغول پاسداری از مرزهای عقیدتی و جغرافیایی آن هستند. فردی که تصورش از عدالت طلبی داد و فریاد بر سر هر چه و هر که برای رفع مشکلات موجود است باید بداند با متهم کردن دیگران و ایجاد سرو صداهای گیج کننده و یاس آور مانند همان تیراندازی است که تیرش را در تاریکی رها کرده و بر بدنه خودی وارد میکند. 🔹اما مهم‌ترین نکته‌ای که خوب است یک جوان مسلمان درباره «عدالت طلبی» بداند این است که عدالت، هدف میانی رسالت انبیاست و هدف بالاتر عبارتست از عبودیت و نورانی شدن جامعه: «كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّور؛ِ كتابى است كه آن را به سوى تو فرود آورديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون آورى». در تفسیر این آیه به نظر آیت الله جوادی آملی و مقام معظم رهبری و دیگر مفسران شیعه رجوع بفرمایید. ✅ @awaken_ir
امروز سالگرد ازدواج‌شان بود؛ شاید آن روز سفره عقدشان بوی سیب می‌داد. 🍎
خون پاکش که بر زمین ریخت، شش گوشه باغ وطن بوی سیب گرفت. @awaken_ir
💠 وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَة؛ ً أَتَصْبِرُونَ؟؟؟ 💠 برخى از شما را براى برخى ديگر [وسيله‌] آزمايش قرار داديم؛ آيا شكيبايى مى‌كنيد؟؟؟ [یا قراره به جای بخشش و بزرگواری هی نفرین و لعنت بفرستید، جنگ و دعوا راه بندازید و تا طرف رو بیچاره نکنید و سر جاش ننشونید هم کوتاه نیاید؟] خدای مهربونمون فرمودند؛ سوره فرقان؛ آیه ۲۰. ✅ @awaken_ir
💎 ‏«تو» که هستی دیوارهای دنیایم با رنگ بهار عجین می‌شوند و غم‌ها لابلای شکوفه‌های لبخندت گم می‌شوند. ✅ @awaken_ir
🔷 تجلی نور 🔹 دنیا جای ماندن نیست؛ انسان ناگزیر باید از گذرگاه های زندگی عبور کند و چگونه گذشتن موضوع اصلی زندگی است. کیفیت عبور از گذرگاه ها، و از آن مهمتر انتخاب راه نکته کلیدی زندگی هر انسانی است. اینکه گذر از راه های سالم و بی خطر را برگزیند یا فریفته ظواهر دنیایی شود و کوره راه های آلوده را در پیش گیرد و گم شود. یا راهی را برود که به ظاهر زیبا و خرم است اما پشت هر بوته آن حیوانی درنده در کمین نشسته تا انسانیتش را برباید و به خاک و خون کشد. گاهی هم پرتگاه‌هایی وجود دارد که جز با کمک یک همراهِ راه‌بلد نمیتوان از آن عبور کرد. 🔹در نگاه اول برای گذار از این راه سخت و پر فراز و نشیب افق روشنی نمی‌بینیم اما دقیق که‌ نگاه کنیم رد پای انسان‌های بزرگ را خواهیم دید که به ریسمانی چنگ زده، بالا و بالاتر رفته و به سلامت قله انسانیت و زندگی انسانی را فتح کرده اند. 🔹فلسفه چنین گذرگاه های صعب العبوری «رشد» است و رشد از نقطه فطرت شروع میشود. آنگاه که به ندای ألستُ بربکم لبیک گفتیم و بعد از آن نگاهمان را از آسمان برنداشتیم تا بالاخره ریسمان ولایتش را پیدا کردیم، آن را محکم گرفتیم و آماده گذار و رشد شدیم. آن ریسمان از جنس نور بود و باید با قلبمان می‌گرفتیمش. شاید روز ازل آن را نشانمان داده بودند و ما عاشق آن نور شده بودیم که در این دنیای وانفسای هزار رنگ و هزار داماد اینقدر زود و بی معطلی قلبمان آن را شناخت و در آن غرق شد و شد قلب مطمئن به «حب علی». همانجا بود که مرز فلسفه و عرفان درآمیخت، عقل‌ مجنون شد، شعله های دوزخ کم آورد و حب علی شد قسیم النار و الجنة. 🔹دقیقا در بود که آن نور روی دستان رسول الله(ص) تجلی کرد؛ همان موقعی که دست علی را گرفت و بالا برد؛ نورٌ علی نور شد و علی شد مولا و سرور و آقا و نور چشم و پدر و هم‌راز و همراه و چاره بیچارگی‌ها و مونس تنهایی و درمان درد و گشایش کار و خلاصه همه چیز و همه کس‌مان. 🔹 و ما غرق در نور علی داریم از «سبل السلام» و «صراط مستقیم» گذر می‌کنیم و بالا می‌رویم تا بالاخره یک روز با نوری که در بر روی دستان پیامبرمان تجلی کرد، در جاودانگی محض به نور آسمان‌ها ملحق ‌شویم. ✅ @awaken_ir
بیماری ها علاوه بر نفَس تن، جان قلم را هم می‌گیرند؛ اما همه چیز را می‌توان با دم مسیحایی امید دوباره زنده کرد... ✅ @awaken_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹مادر نخل‌های خیابان، کم‌کم سایه‌شان را روی قالیچه‌های نماز گستراندند. زائران هم زیر سایه‌ها نشستند و هر کدام به کاری مشغول بودند. یکی غرق در حرم و یکی سوار بر کشتی نجات؛ یکی با ذکر تسبیح تربت به هوش می‌شد و دیگری با یاد روضه از هوش می‌رفت. کودکان، غرق در بازی از این سو به آن سو می‌دویدند. دل‌های زائران هم مانند کودکان می‌دویدند؛ گاهی به سمت حرم امام حسین (ع) و گاهی به سمت حرم ابالفضل (ع). پیرزنی در خنکای سایه نخل، نماز نشسته می‌خواند. بعد از سی و اندی سال چشم انتظاری به دنبال گمشده‌اش به کربلا آمده بود. بعد از سلامِ نمازش عکسی را از کیفش درآورد؛ یک جوان بلند قد با موهای پر پشت و چهره سبزه، لباس خاکی پوشیده، اسلحه‌ای روی دوشش انداخته بود و می‌خندید. پیرزن به عکس خیره شد؛ نفس عمیقی کشید و گفت:« دیدم نیومدی خودم اومدم مادر؛ هر شب جمعه نذر اومدنت روضه حضرت علی اکبر می‌گرفتم. حاج آقا رسولی توی روضه می‌گفت شهدا شب جمعه بین‌الحرمینن.» پاره‌های جگر پیرزن آب شد و از چشمانش روی چادر رنگی‌اش ریخت. خودش را جمع و جور کرد و زیر لب گفت:«فدای سر امام حسین» آن طرف‌تر مداحی دم گرفته بود؛ شبهای جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه آید به دشت کربلا گوید حسین من چه شد؟ نور دو عین من چه شد؟ @awaken_ir
هدایت شده از کانال روشنا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 مکتب امام حسین(ع)، مکتب آزادگی و شهادت است و ... 🥀▪️🥀▪️🥀▪️🥀▪️🥀▪️🥀 ⚫️ کانون طلاب جامعه الزهرا (س) استان تهران https://eitaa.com/joinchat/1222312092Ca2d54a8b61
🔷 قول میدهم مهربان باشم موهایش بلوندِ زیتونی بود. شال مشکی‌اش با هر تکانی عقب تر میرفت. روی لاک سیاه انگشتانش با ظرافت، طرح‌هایی زده بود که آدم را یاد نقاشی کهکشان می‌انداخت. قبل از این‌که روضه تمام شود بلند شد، پرهای مانتویش را به هم نزدیک کرد و زاپ‌های روی شلوارش را پوشاند، اشک هایش را طوری که آرایش چشمش خراب نشود پاک کرد و شروع کرد به پخش کیک یزدی بین عزاداران. یکی از خادمان هیئت که چادر عربی‌اش، زیبنده قامت بلندش بود برای کمک نزدیک آمد؛ لبخندشان در هم گره خورد؛ موقع گرفتنِ جعبه‌ی کیک توسط خادم، متوجه شدم ساق دست مشکیِ خادم تناسب خاصی با لاک مشکی بانوی عزادار دارد! یک لحظه ذهنم معطوف عرفات شد که همه حجاج یک رنگ، یک صدا و با یک هدف آنجا جمع می‌شوند؛ همه یکی هستند و یکی را صدا می‌زنند. بله! فقط رنگ‌ها فرق میکنند و هدف یکی ست. ذهنم در همان نقطه متوقف شده بود؛ یک ملت، یک امام حسین (ع)، یک‌رنگ، یک‌قلب و یکی. یکی یعنی متفرق و جدا جدا نیست؛ یعنی یک نقطه‌ی پررنگ که از چند وجه می‌توان به آن نقطه رسید؛ از وجه توحید، انسانیت، وطن و عشق امام حسین(ع). مشاجرات اخیر جامعه سر حجاب، حالم را گرفته؛ نمی‌خواهم سر موعظه را باز کنم که قانون‌مدار باشیم یا امر به معروف با مشاجره فرسنگ‌ها فاصله دارد وجادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ و... ولی حالا که خیمه دوباره همه را دور هم جمع کرده و همه‌مان یک‌رنگ‌، یك‌قلب و یک‌صدا داریم یاحسین می‌گوییم، این یکدلی و یک رنگی را غنیمت بدانیم و رابطه‌ای که به برکت سفره عزای (ع) مستحکم می‌شود را با تحریک فلان نوکر و مواجب‌گیر خراب نکنیم؛ آن‌ها می‌خواهند ما را به جان هم بیندازند تا به هدف سیاسی‌شان برسند و دلارها را از اربابشان به جیب بزنند. خدا دُر گرانبهایی را در دست ما گذاشته؛ ؛ امام حسین(ع) به‌خاطر مبارزه با کفر و احیای دین شهید شد؛ اگر بخواهیم مانند ایشان آزاده باشیم و در مقابل کفر و نفاق، شمر و یزید، داعش و مجاهدین خلق، اربابان همان نوکرهایی که گفتم و آن‌هایی که حاج قاسم‌مان را شهید کردند بایستیم، باید به‌قول امام خمینی «وحدت کلمه» داشته باشیم. رضوان خدا بر که می‌گفت: «این بی حجابه، اون با حجابه، این چپه اون راسته... خب چه کسی رو میخواید حفظ کنید؟ جامعه ما خانواده ماست! این‌ها مردم ما هستند، بچه های ما هستند!» بیایید به خاطر عزیزمان که جانش را فدای امام حسین(ع) و راهش کرد قول بدهیم مثل اعضای یک خانواده «مهرورزی» و «وحدت» را پایه ارتباطات اجتماعی‌مان کنیم. ✅ @awaken_ir
من همان ذره بی وجودم که با ذکرت وجود می‌گیرم؛ حسین... @awaken_ir
🔹 جمعه‌ها ناهارمان را برمی‌داریم و می‌رویم بیرون. فرقی هم نمی‌کند کجا؛ جایی که ما را از سقف و دیوار محدود آپارتمان جدا کند و زیر سقف آسمان بگذارد. همه اعضای خانواده به یک تنفس نیاز دارند اما بچه‌ها بیشتر. در طول هفته از روزمرگی، کلاس و حتی تلویزیون و تبلت خسته می‌شوند و هر روز جمله‌ی «حوصله‌ام سر رفته» را از آنها می‌شنویم؛ این تفریح آخر هفته برای همه اعضای خانواده خوب است. فرد فردِ خانواده روحش تازه می‌شود و همه با هم احساس نزدیکی و همدلی می‌کنند. فکر کنم مهم‌ترین دستاورد تعطیلات آخر هفته همین باشد. @awaken_ir
هر چه طوفان پرهیاهوتر خروش موج‌های ملت، سهمگین‌تر... 🔹 @awaken_ir
🔹حقیقت نزدیک است ما خواهان انقلاب در ایران هستیم. وضعیت کنونی جامعه آزارمان می‌دهد. ما به دنبال آزادی هستیم. اکنون در ایران انقلاب فمینیستی روی داده و زنان با تظاهرات، شعارنویسی روی دیوار، ناسزا به پلیس، حمله به همنوع و کشیدن چادر از سرش و... می‌خواهند به حقشان برسند. این را آن روزی متوجه شدم که در‌ منزل اقوام کانال ایران اینترنشنال را نگاه می‌کردم. با تماشای آن متوجه شدم در ایران جنگ خیابانی رخ داده و مردم دارند به نیروهای امنیتی و پلیس چیره می‌شوند. در ادامه هم یک کلیپ تاثیرگذار برای این انقلاب پخش شد که مرا تحت تاثیر قرار داد. در راه، خدا را شکر ‌کردم که در یک کشور امن هستم و این وقت شب در خیابان‌های تهران با آرامش تردد می‌کنم در حالی که عده‌ای در ایران، درگیر آشوب و ناامنی فزاینده‌ای هستند که پلیسشان رقم زده! تاسف تمام وجودم را گرفته بود. احساس گیجی و سر درگمی می‌کردم. مثل همین سطرهایی که نزدیک است از تناقض فروبپاشند! در کتاب بسیار ارزشمندی خواندم خاصیت حق این است که دائمی و سودمند است حتی اگر بین سر و صدای باطل گم شود یا مثل آب گوارای رودخانه، روی آن را کف گرفته و از چشم ما به طور موقت مخفی شود. البته همیشه هم حق مظلوم و بی سر و صدا نیست؛ گاهی آنقدر عیان است که چه حاجت به بیان؟! فقط باید انگشت اشاره را سمت آن گرفت تا دیگران به راحتی آن را ببینند. در شرایط حاضر وضعیت حق خیلی محسوس و آشکار است! واضح ست ما تنها کشوری بودیم که بعد از انقلاب، در مدت کوتاهی بی‌سوادی را ریشه کن کردیم و از ۳۵درصد به ۹۵درصد باسواد رسیدیم؛ با جهاد سازندگی به اکثر روستاها و شهرهای محروم امکانات آب، برق، تلفن و گاز رساندیم؛ در پزشکی، نانو و هسته ای جهش چشمگیر داشتیم؛ نصف دانشجوهای دانشگاه زن هستند و قبلا ۶٪ بودند؛ ۶۰هزار نفر پزشک زن داریم و قبلا ۳۵۰۰ نفر بودند؛ بیش از ۴۰۰۰نفر زن نویسنده داریم و قبل از انقلاب ۱۰نفر، یعنی رشد ۴۰هزار درصدی داشتیم! ۴۹فدراسیون ورزشی فعال برای زنان داریم و قبلا ۱۰ رشته فعال داشتیم. واضح است چنین پیشرفت‌هایی تنها در شرایط آزاد و امن پدید می‌آید. رژیم قبل ۳۵سال وقت داشت و به آن رسوایی آماری رسید و جمهوری اسلامی ۴۰سال در شرایط جنگ و تحریم با این آمار؛خودتان مقایسه کنید! امروز عمق راهبردی ایران را باید از مرزهای هند تا اروپا و آفریقا جستجو کرد. از دلبستگی مسلمانان لکنهو و کشمیر به انقلاب تا حمایت‌های نرم‌افزاری و معنویِ زکزاکی و یارانش در نیجریه. ما به فلسطین سلاح دادیم تا با مقاومت، عزت و خاکش را حفظ کند؛ ما در انظار همگان، با هدایت و حمایت همه جانبه از ملت عراق و سوریه، شاخ غول داعش را شکستیم. ما در شجاعت بخشیدن به زن مسلمانِ غیر ایرانی برای حضور با حجاب در عرصه‌های ورزشی تاثیرگذار بودیم؛ ما ورزشکاران مسلمان کشورهای دیگر را تشجیع کردیم که در مسابقات، رژیم صهیونیستی را به رسمیت نشناسند. در جنگ نیابتی یا بهتر بگویم جنگ جهانی در خاک اوکراین، شمعدانی‌های(شاهد) ایرانی خارِ چشم دشمنان ملت ایران شدند. بله! ما در شرایط تحریمِ همه جانبه به مرز دانش پهپادی و موشکی رسیده‌ایم و فناوری ایرانی، در هماورد جبهه نظام سلطه(ناتو) با مخالفانش، نقش تعیین کننده پیدا کرده است. در نبرد تمدنی مقاومت با ارتجاع عرب در یمن، آن هم در وضعیت محاصره، امتداد ایدئولوژی انقلاب اسلامی، مجهزترین ارتش‌های منطقه را زمین‌گیر کرده و به سرمایه‌گذاران خارجی که سر ذخایر ملت یمن سفره پهن کرده‌اند با شجاعت هشدار داده که بساطشان را جمع کنند و گرنه... آری! ما خواهان انقلابیم. ما آزادی معنوی می‌خواهیم؛ ما از چپ و راست، شرق و غرب و رسانه‌هایشان خسته شده‌ایم؛ ما نیاز به آزادی فکر و اندیشه داریم نه آزادی فمنیستی و بی‌بندوباری از سوی کسانی که با تحریم، شرایط سخت اقتصادی را برایمان درست کرده‌اند. ما به یک انقلاب در سبکِ گفت‌وگو نیازمندیم. باید کنار هموطن خود بایستیم، دست چپ را روی شانه‌اش بگذاریم و با انگشت اشاره‌ی دست راست حقیقت را نشانش بدهیم. «حقیقت نزدیک است»؛ با نیم‌نگاهی می‌تواند آن را ببیند. باید باد بهاری و دم مسیحاییِ «تبیین» بر مردم بوزد تا چشم‌ها بیدار و عقل‌ها زنده شود. اگر ندیده و نشنیده‌اند، کوتاهی از ماست. مدت‌ها قبل بزرگی گفت بروید تبیین کنید و برای ملت بگویید تا به خودشان افتخار کنند. نگفتیم؛ تناقض‌های مخرب به وجود آمد. ✅ @awaken_ir
🔷 سمفونی جارو و برگ تا چشم کار می‌کند برگ‌های رنگارنگ روی زمین ریخته. پاییز که می‌شود چنارهای سر به فلک کشیده بارشان را به زمین می‌ریزند تا بهتر بخوابند. این وسط رفتگرها کارشان زیاد است. شاید فکر ‌کنید رفتگرِ خیابان هفتم، دلش از این همه کار می‌گیرد اما نه؛ او عاشق است! صبح خروس‌خوان می‌آید و از سر خیابان شروع می‌کند به جارو کشیدن. آرام و با نظم و آهنگی خاص. سمفونی برگ‌ها با آواز خش‌خش جارو می‌آمیزد و در همه خیابان پخش می‌شود. گاهی آرام پیش می‌رود و گاهی با شور به اوج می‌رسد. پرندگان هم برای شنیدن این اجرا سر تا پا گوش می‌شوند. با طلوع آفتاب، کم‌کم اجرای رفتگر تمام می‌شود. با دستان پینه بسته، کوه برگ‌ها را جمع می‌کند، جارویش را برمی‌دارد و قدم‌زنان به آن سوی خیابان برمی‌گردد. درخت‌ها با آواز مرد جان می‌گیرند و برای ساعاتی دوباره زنده می‌شوند. ✅ @awaken_ir
🌻هر صبح شروع دوباره است؛ انگار اصلاً خدا صبح را آفریده برای همین که به بندگانش بگوید اگر به تاریکی فرو رفتی، ناامید نشو! طلوع دوباره را نگاه کن و به زندگی دل ببند. تو لایق آغازهای با شکوهی! درست مثل مادر، آن‌گاه که با طفلش بازی می کند و بازی خوب پیش نمی‌رود، همه چیز را جمع می کند و می گوید: اشکال ندارد، دوباره از نو شروع میکنیم. ما هم باید با هر طلوعی که خدا هر صبح در مقابل دیدگان‌مان می‌آفریند ، هرچه بوده و هست را فراموش کنیم و بگوییم: اشکال ندارد، دوباره از نو شروع می‌کنیم! 🌻 سلام به روز؛ 🌻سلام به طلوع؛ 🌻سلام به روشنایی؛ 🌻 سلام به نور؛ 🌻و سلام به زندگی. ✅ @awaken_ir
🔷 ترس از تو می‌گریخت! اسم و رسمت در شهر پیچیده بود. همه درباره تو حرف می زدند. خواستم به تو نزدیک شوم تا بهتر بشناسمت، اما تو هم مثل مالک اشتر همان کوه بلندی بودی که هیچ پرنده ای به قله اش راه نمی‌یافت. از دور نگاهت کردم؛ نوری در قلبت تجلی کرده بود که از هیچ نمی ترسیدی. چون بر «دوستان خدا» نه بيمى است و نه اندوهگين مى‌شوند؛ أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُون» َ(یونس/۱٠) وسط معرکه مسجد جامع کرمان دیدمت؛ ماموران شاه به مسجد ریخته و انقلابی ها را زیر چوب و چماق گرفته بودند. نگاهت به کودکی افتاد که وحشت‌زده گریه میکرد؛ با تندی و شدت بر سر مامور داد زدی:«ولش کن». مامور خشکش زد؛ تو بچه را بغل کردی و از مهلکه نجاتش دادی. روزهای انقلاب ۵۷ بود که به جرم انقلابی‌گری زیر مشت و لگد بیهوش شدی و تا ۳ روز از شدت جراحات نمی‌توانستی تکان بخوری، ولی با آن حادثه ترسَت از شکنجه ساواک فرو ریخته بود؛ به جای ترس و عقب نشینی مانند خالکوبی‌های دوران کودکی،‌ با هر ضربه و لگدی، کلمه «خمینی» را در عمق وجود خود حک کردی. جبهه مقاومت محاصره داعش را شکسته و با بالگرد به شهر رسیده بود. مردم امیدوارانه به سمت مجاهدان دویدند. همانجا سری در سرها دیدم؛ تو لبخند میزدی و به مردم روحیه می‌دادی؛ با نشان ذوالفقارت به آمرلی آمده بودی تا کار را یکسره کنی و آمرلی یعنی امیر من علی. شنیده‌ام به غزه هم رفته بودی! انگار برای تو حصر معنایی نداشت؛ از هرچه حصر و گلوله و موشک و تن و جان بود می‌گذشتی و از چیزی نمی‌ترسیدی. آن شب در بیروت، تو بودی، سید حسن و عماد. جنگ ۳۳ روزه را میگویم. صهیونیست ها با همه تجهیزات شان در به در دنبال شما می گشتند و شما زیر یک درخت بودید و همچنان و همچنان نمی ترسیدی. گفتم عماد یاد اشک‌هایی افتادم که از دوری او بر گونه‌ات می‌بارید و بادست مجروحت پاکشان می‌کردی. داغش را دیدم که هنوز سینه‌ات را می‌سوزاند! حالا که به وصل رسیده‌‌ای سلام ما را به دوستت برسان؛ فکری هم برای اشکها و سینه سوخته ما کن. ✍فاطمه ابن‌علی @awaken_ir
💥الامام علی علیه‌السلام: عِظَمُ الْخَالِقِ عِنْدَكَ يُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فِي عَيْنِكَ. 🌺امام علی(عليه السلام): عظمت آفريدگار در نظر تو مخلوق را در چشمت كوچك مى كند. 📚( نهج‌البلاغه،حکمت ۱۲۹) ✳️ @awaken_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷 پدر حقیقت ✍فاطمه ابن‌علی 🔹تاریخ تا به حال چنین بشارت های نابی به خود ندیده بود. هفدهم ربیع الاول عام الفیل. آنگاه که فاطمه بنت اسد نزد همسر بزرگوارش آمد و عرض کرد: بشارت باد بر تو ولادت پیامبر آخرالزمان. حضرت ابوطالب فرمودند: من نیز تو را بشارت می دهم به فرزندی شبیه این مولود مبارک؛ سی سال صبر کن. 🔹مولود ربیع اگرچه پدر نداشت اما عمویی نصیبش شده بود که او را بر فرزندان خود مقدم می داشت. ابوطالب پسرعبدالمطلب و مومن آل ابراهیم و آل اسماعیل (علیهما السلام). صاحب مقام اصطفائیه و آخرین وصی ابراهیم خلیل و اسماعیل (علیهما السلام) که ودیعه نبوت اسماعیلی را به پیامبر اسلام سپرد. موحدی که لحظه ای آلوده به شرک نشد و همواره در آشکار و نهان خدای ابراهیم را می پرستید؛ به سمت کعبه نماز می خواند و بر آیین حنیف پایبند بود؛ اما هیچگاه اظهار به اسلام نکرد. 🔹درفضای غبارآلود جاهلیت و بت پرستی، راهبرد سیاسی حضرت ابوطالب برای حمایت از پیامبر همین تقیه و کتمان ایمان به اسلام بود. ایشان با نفوذ راهبردی در میان کفار قریش و بزرگان مکه توانستند ۱۰ سال از پیامبر و دینی که خداوند بر او فرستاده بود در میان کفار لجوج و قدرتمند حجاز محافظت کنند. این تصمیم راهبردی عامل بقای ایشان در شورای دارالندوه نیز بود که علاوه بر تاثیر گذاری بر آرا و تصمیم گیری های بزرگان قریش و دیگر بزرگان مکه، از اخبار و تصمیمات آنان هم مطلع میشدند و در پیشبرد سیاستهای تبلیغ اسلام کمک شایانی به مسلمانان میکردند. حمایت های حضرت ابوطالب از پیامبر آنقدر گویاست که هیچ نویسنده ای در تاریخ نتوانسته آن را نادیده بگیرد. تمام کتاب های اهل سنت به حمایت های بی دریغ ایشان از پیامبر گواهی می دهند. حتی مستشرقان غربی نیز نتوانستند از نقش ایشان در شکل گیری اسلام و حمایت های شان چشم پوشی کنند. 🔹ویل دورانت در جلد چهارم تاریخ تمدن می نویسد: ابوطالب به دین جدید در نیامد اما لحظه ای هم از حمایت هایش برای پیامبر فروگذار نکرد. ادوارد گیبون درکتاب نزول و سقوط امپراتوری روم می نویسد: ابوطالب شریف‌ترین عموهایش چه در وطن و چه در بیرون، چه در جنگ و چه در صلح همواره راهنما و محافظ او بود. رونالد نیکولاس در تاریخ ادبی اعراب نوشته: جناب ابوطالب تا آخرین لحظه حیاتش از پیامبر اسلام دفاع کرد. 🔹به راستی می توان گفت در دهه آغازین بعثت، تاثیرگذارترین شخصیت بعد از پیامبر در گسترش دین اسلام، حضرت ابوطالب است. بزرگترین حامی پیامبر و به عبارتی بزرگترین حامی اسلام. کسی که بعد از رحلت ایشان جبرئیل امین پیام آوردند که ای محمد (صلی الله علیه و آله) از مکه خارج شو که دیگر در این شهر یاوری نداری. حضرت ابوطالب که از دنیا رفتند جان پیامبر به خطر افتاد و ادامه راه تبلیغ دین دچار چالش شد و بعد از آن هجرت اتفاق افتاد. نتیجه ده سال مجاهدت حضرت ابوطالب پا گرفتن نهال نوپای اسلام بود که حالا دیگر به مرحله تشکیل حکومت اسلامی رسیده بود. به فرموده امام صادق (علیه السلام) جد بزرگوارشان به خاطر پنهان کردن ایمان به اسلام دو پاداش نزد خداوند دارند یکی برای ایمان و دیگری بخاطر تقیه. 🔹اعتقاد به ایمان حضرت ابوطالب یکی از اصول اعتقادی شیعیان امامیه است اما بدخواهان امیرالمومنین و اهلبیت (علیهم السلام) نسبت به ایمان ایشان تشکیک کرده اند و علت آن چیزی نیست جز کفر و شرک آباء و اجدادی خودشان. امیرالمومنین (علیه السلام) در نامه ای پر از نکته به معاویه نوشتند: امیه همانند هاشم نبود؛ حرب همچون عبدالمطلب و ابوسفیان مانند ابوطالب نبود و صریح نیز مانند طلیق نیست. گوشت و خون امویان و اجداد سلف شان آمیخته به کفر و شرک بود. آنها آزادشدگان فتح مکه بودند و مجبور بودند بعضی ازخباثتهای نسب خویش را با اتهام به دیگران استتار کنند و دست به تحریف تاریخ بزنند. بزرگ مردی که در روزگار ظلمانی شرک و بت پرستی همواره به سمت کعبه نماز می خواند، تا قبل از بعثت بر آیین حنیف استوار بود و تنها ایمان به اسلام را کتمان می کرد را مشرک و نعوذ بالله جهنمی نامیدند! 🔹بدون شک حکومت اموی بزرگترین عامل نشر اکاذیب علیه حضرت ابوطالب در تاریخ است. جعل احادیث علیه اهلبیت ودستور به سب امیرالمومنین علیه السلام ریشه ای شد برای علف های هرز بیابان اتهام علیه حضرت ابوطالب. در روزگار عباسیان هم بمباران رسانه ای دستگاه خلافت علیه اهلبیت پیامبر کمی از دوره امویان نداشت. خلفای عباسی نیز خود را رقیب علویان و ائمه شیعه می دانستند و برای پایین آوردن شأن امیرالمومنین (علیه السلام) دست به انتشار اخبار کذب درباره حضرت ابوطالب زدند. زیرا عباس هم آلوده به شرک بود و در جنگ بدر علیه مسلمانان جنگید و تنها کمی قبل از فتح مکه ایمان آورد.
🔹چگونه ممکن است کسی کافر باشد و بر حباله ازدواجش فاطمه بنت اسد كه ازاولين مسلمانان بود، باقی بماند؟ در حالیکه شرع آن را حرام کرده است! چگونه ممکن است بر انگشتری «رضیت بالله ربّا و بإبن اخی محمد نبیا و بإبنی علیّ له وصیا» حک شده باشد و صاحبش کافر باشد؟ چگونه ممکن است شعرهای منتصب به شخصی سروده های توحیدی باشد درحالیکه کافر به خداست ؟! و چگونه میتوان ده سال حمایتهای بی دریغ از پیامبر اسلام را در رسومات و علایق قبیله ای خلاصه کرد؟! آن هم درباره شخصیت بلند مرتبه ای که در قیامت نور مقدسش بعد از انوار مقدس چهارده معصوم (علیهم السلام) بر نور تمام خلایق غلبه دارد! 🔹در پایان به جمله ای از ابن حدید معتزلی از بزرگان اهل سنت که مشکوک به ایمان حضرت ابوطالب نیز بود بسنده میکنم که گفت: اگر ابوطالب نبود اسلام هم نبود. ✅بازنشر به مناسبت وفات حضرت ابوطالب (ع) ✅ انتشار در ایکنا@awaken_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷امروز جشن تولد اعتقاداتم بود؛ آغاز آزادراه مستقیم بندگی؛ روز خواندن و فهمیدن... آنجا که بهترین انسان خواند به نام خداوند و با قلم آن را در پیچ تاریخی تمدن اسلامی به دستم رساند. لینک توییت@awaken_ir