دستتو حلقه کردی دور کمر زنت که دامن کوتاه پوشیده و هزار رنگ و لعاب داره و به چشمای هم خیره شدید و سپردید یه عکاس حرفه ای هم ازتون عکس بگیره و توی اینستایی که در دسترس میلیون ها آدمه منتشر کردی بعد خیالت راحته که بچه مذهبی هستی و غیرت هم داری چرا؟! چون صورت زنت کامل مشخص نیست؟! بابا نکشیمون با غیرت خداترس!
#کسی_که_حیا_ندارد_ایمان_ندارد
#غیرت_مردانه
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_مجنون_من_کجایی؟
══🍃💚🍃══════
#قسمت_بیستودوم
برای نماز صبح رفتم پایین
که مادرم گفت رقیه چمدونت بستی؟
-😳😳😳چمدون؟
مامان: مگه سید بهت نگفت
میرید مسافرت؟
-نه فقط گفت برات یه سوپرایز دارم
مامان:خب میرید مسافرت...
(مسافرت😳چرا به خودم چیزی نگفت😐خب دیونه ميخواست سورپرایزت کنه😃)
-شما و داداش هم اجازه دادید؟😳😳😳
مامان: رقیه سید شوهرته 😡😡
چرا نباید اجازه بدم؟
بعدشم اجازت دست سیده
بازم به ما احترام گذاشته که میگه
چمدونت ببند
صبح راهیاید
-بله چشم ☺️☺️☺️
نماز خوندم رفتم اتاقم زورم نمیرسید چمدون و بیارم پایین
رفتم دنبال داداش
-داداش میشه بیاید چمدونم و بیارید پایین
حسین: بله عزیزم😊
صبح ساعت ۷ مامان: بدو رقیه آقاسید پایین منتظرته
-من آمادهام مادر
میشه به داداش بگید بیاد چمدون و ببره
مامان: نه برو بگو سید بیاد
بذار بفهمه تکیه گاه تو اونه نه من یا برادرت😳
-إه مامان تواما
مامان: تو مو میبنی من پیچش مو
رفتم پایین سید تا منو دید: سلام خانم گلم بپر بالا
-سیدجان میشه بیایی چمدونم و بیاری اولین بار بود گفتم سیدجان😍
چشاش برق زد
سید: فدای سیدجان گفتنت چرا نمیشه خانم گلم
سوار ماشین🚗 شدیم
_سیدجان میشه به من بگید کجا میریم؟
سید: من و خانمم میریم خادم الشهدا🌷 باشیم
-وایییبییی مرسی سیدم
سید میخندید گوشیم زنگ خورد📱
اسم محدثه زارعی با یه پاندا تو صفحه نمایان شد
سلام پاندای من
محدثه: ای خدا عروسم شدی عاقل نشدی
-خخخخخ
محدثه: کوفته
رقیه فردا شب پسرعموی آقای حسینی میان خواستگاری
-میدونستم عزیزم
مبارکت باشه
محدثه : مرسی عزیزم
-یاعلی
سید: دختر تو برای منم عکس پاندا گذاشتی؟
-نه روم نشده هنوز
سید: خب خداشکر
-مجتبی
وای آب شدم اسمش گفتم چرا 🙈🙈
سید: جانم
-هیچی
سید:بگووووو
-یادم رفت
سید: چرا خجالت میکشی از من 😊😊😊😊
-کجا خادمیم؟🙈🙈🙈
سید: هویزه
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ بانو............ش
🌹 @AXNEVESHTEHEJAB
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_مجنون_من_کجایی؟
══🍃💚🍃══════
#قسمت_بیستویکم
بعد از تپه نورالشهدا به سمت خونه ما حرکت کردیم مادرم همه رو برای شام دعوت کرده بود😊
خواهرزاده آقاسید ۴سالش بود به من نزدیک شد
پیش حسنا نشسته بودم
ژن دایی
-جانم عزیزم😍
میجم شما دایی جون و خیلی دوشت دالید؟😳😂
حسنا میخنید
به سید نگاه کردم که میخندید فهمیدم اون این بچه رو فرستاده😉
-آره عزیز زن دایی، خیلی دوسش دارم ❤️❤️
بدو بدو رفت بغل سید نشست اونم چشماش😍 برق زد
تو روخدا نگاه کن از بچه استفاده ابزاری میکنه 😂😂😂
ساعت ۱۱شب همه رفتن
داشتم تو اتاق روسریم و باز میکردم
که در زدن
تق تق
-بفرمایید
حسین وارد اتاق شد
چهرهاش فوق العاده غمگین بود😔
-داداش چرا ناراحتی ؟
چی شده ؟
حسین : رقیه بشین 😳😳😳😳
حسین: این حرفا رو باید پدر بهت میگفت 😢😢
اما حالا که نیست وظیفه منه
نگاهم غمگین شد بغض کردم ولی خودم و کنترل کردم😔
ببین رقیه الان سیدمجتبی از همه به تو محرمتر و نزدیکتره
سیدمجتبی مرد توئه پشتته کسی که میتونی بهش تکیه کنی
باید مرکز آرامش باشی
باید مرکز آرامشت باشه
آقای حسینی و آقاسید و بریز دور
الان باید بگی مجتبی جان، سیدجان 🙈🙊
آقاسیدم باشه برای جمعتون
باید اونقدر محبت به پاش بریزی که برای خونه اومدن بی تاب باشه نه فراری 😟
سکوت کردم و به لبهای حسین چشم دوختم خوب گوش میدادم به حرفاش👀
مشکلت و باید اول به اون بگی
اگه اون خواست با دیگران مشورت کنی
سید پسر عالیه
خوشبختت میکنه 🙂
یاعلی شب بخیر
حسین منتظر جواب از سمتم نشد و از اتاق خارج شد چشمام و بستم و تمام حرفاش و تو ذهنم مرور کردم ناخودآگاه گوشیم و📱برداشتم و اسم مجتبی رو از آقاحسینی به سیدمن تغییر دادم😇
یهو گوشی تو دستم لرزید
سیدمن ❤️
خخخخ
سید: سلام خانمم خوبی؟
-🙈🙈🙈🙈مرسی شما خوبی؟
سید: شما رو دارم عالیام
_با لبخند گفتم سلامت باشید😍
سید: قربونت بشم خانومی خودم😌
فردا حاضرباش میام دنبالت بریم یه جایی
-کجا 🤔
سید: فردا میفهمی
شبت زهرایی عزیزم😘
_همچنین☺️
کنجکاو شده بودم یعنی قراره کجا بریم🤔🤔
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ بانو............ش
از فضیل نقل کرده که گفت :از امام باقر علیه السلام سئوال کردم که آیا برای این امر( ظهور حضرت) وقتی هست؟
حضرت فرمودند: کسانی که وقت آن را مشخص کنند ، دروغگو هستند، کسانی که وقت آن را مشخص کنند ، دروغگو هستند، کسانی که وقت آن را مشخص کنند، دروغگو هستند.
کمال الدین و تمام النعمه، باب ۳۲، حدیث ۱۶
#سلام_امام_مهربانم
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
مخصوص متاهل ها(آقایان)
یک کلید طلایی برای آرامش همسرتان
زنان میل زیادی به حرف زدن دارند و دوس دارند که مسائل روز و اتفاقات را برای شما تعریف کنند.
پس شما با گفتن جمله ی چه خبر عزیزم؟ زمینه را برای صحبت ایجاد کنید و ببینید این تخلیه شدن چه تاثیر مثبتی برای زندگیتان دارد.
#همسرداری
#ارتباط_موثر
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نظر رهبر انقلاب درباره زن☝️
زن ایرانی راهبه نیست، اما از راهبه پاک تر است و طیبه و طاهر است.
سرباز نیست، اما به قدر سربازِ میدان جنگ شجاعت دارد و با این که جهاد در میدانهای رزم بر او واجب نیست، اما به قدرِ یک جهادگر در راه خدا تلاش میکند و در تمام صحنهها حضور دارد.
#حجاب_عفاف
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
آمریکا رتبه چهارم نرخ فقر !
طبق گزارش سازمان همکاریهای توسعه اقتصادی، آمریکا بعد از آفریقای جنوبی، کاستاریکا و رژیم صهیونیستی بالاترین نرخ فقر را دارد.
به حال تمدنی که آرمانش آمریکاست، باید گریست.
فیلیپ آلستون" گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل" :
من در جریان سفر با مردمانی دیدار کردم که بسختی در محله بی خانمانهای لسآنجلس زندگی میکردند. من پلیسی را در سانفرانسیسکو دیدم که به گروهی از افراد بیخانمان میگفت چادرهایشان را جمع کنند و بروند اما وقتی گفتند کجا برویم، پاسخی نداشت. من مناطقی را در ایالات مختلف آمریکا دیدم که دولتهای محلی تأمین خدمات بهداشتی برای این مناطق را جزو وظایف خود نمیدانستند. من افرادی را دیدم که دندانی در دهان برایشان باقی نمانده بود زیرا ارائه خدمات بهداشت دهان و دندان جزو برنامههای مبارزه با فقر در این کشور قرار ندارد. به من خبر دادند که بر اثر اعتیاد و مصرف مواد مخدر نرخ مرگ و میر و طلاق و فروپاشی خانوادهها افزایش یافته است.
#افول__آمریکا_نزدیک_است
#تمدن_نکبت_غرب
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
ده ها کشته و زخمی و بیش از ۲ هزار میلیارد خسارت مالی تاکنون گزارش شده است! با به خاک و خون کشیدن ایران دنبال آیندهای بهتر برای ایران و ایرانی هستید؟؟؟!!!
#امنیت_اتفاقی_نیست
#گرانی_بنزین
#فتنه
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
1_131590248.mp3
5.87M
میثم مطیعی
اعتراض ما سر جای خود باقیست باز ...
باز زخم از نابرادر خورده ای...
شرح فتنه ۱۳۹۸
#فتنه_اصلاحات
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_مجنون_من_کجایی؟
══🍃💚🍃══════
#قسمت_بیستوسوم
تا برسیم مقر اسکان خادمین شهدا🌷 چند جا استراحت کردیم
یه جا ایستاده بودیم که یهو یه عروسک قرمز پاندا❤️ جلوم حاضر شد
پشت سید بود که صداش درمیاورد
خانم خوشگله شما چرا از همسرت خجالت میکشی؟
انقدر هیجانم بالا بود
انقدر خوشحال بودم
دلم میخاست جیغ بکشم دستامو گذشته بودم جلوی دهنم🙊
یهو خرس رفت کنار و سید گفت اینم یه خرس خوشگل تقدیم به یه خانم خجالتی❤️
-وووووییییی خیلی قشنگه
مرسی آقای...
بعد از ۱۸ساعت رسیدیم اهواز پادگان شهید مسعودیان🌷
قرار بود امشب اینجا بمونیم فردا صبح هرکس سر پستش بره خوشحال بودم خیلی خوشحال اخه با مرد زندگیم اینجام😍
مجتبی مسئول کل خادمین ناحیه هویزه بود
بعد از رسیدن به هویزه
مجتبی یه جلسه با کل خادمین گذاشت
مجتبی : 🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
خواهرا و برادرای محترم انشاءالله ما ۱۰روز باهمیم
خواهرا مسئولتون خانم جمالی همسر بنده هستن
هرمشکلی بود به ایشان برسونید
ایشان به بنده میگن
انشاءالله شاهد کمترین برخود میان خواهران و برادران باشیم😊
جایگاه قرارگیری هرکدوم از برادران مشخص شد
منم جایگاه خواهران و به خودشون واگذار کردم و به سفارش مجتبی خودم تو حسینه هویزه قرار گرفتم
همه حواسم به تموم خواهرا بود
اما مرد من چه خاکی خادم الشهدا بود
اون حسینی مغرور معراج الشهدا رو بعد از عقد شناختم
و حالا اینجا با لباس خاکی بدون کفش با چفیه عربی سیاه خادم الشهدا بود
اینا برای من یعنی خود خود خوشبختی❤️
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ بانو............ش
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_مجنون_من_کجایی؟
══🍃💚🍃══════
#قسمت_بیستوچهارم
شب اول خادمی انقدر خسته بودم که ساعت ۹-۱۰ خوابیدم 😴
اما روز دوم بعد از اینکه تایم استراحت شروع شد
سید بهم زنگ زد📱
-جانم
سید: جانت بی بلا
میگم اگه بیداری بیا تا جاده اصلی هویزه محل شهادت🌷 شهید علم الهدی بریم
-اووووم الان حاضر میشم 😍
پاشدم چفیه عربی که شبیه چفیه مجتبی باشه از چمدون آوردم بیرون
و بعنوان روسری، سرش کردم و چادر لبنانی و سرم کردم
بیرون که اومدم چون سرباز و همکارای مجتبی زیاد بودن از لفظ آقای حسینی استفاده کردم😊
وقتی از خوابگاه دور شدیم
سید دستم و فشار داد و گفت عاشقتم رقیه ❤️❤️
مرد من الان منتظر شنیدن اون جملهای دو طرفه بود
سرم و زیر انداختم و گفتم منم دوست دارم❤️😍
سید: رقیه چی گفتی؟
همچنان سر به زیر گفتم همونی که شنیدی خخخخ😉
دیگه سکوت کردیم
شهید علم الهدی از دانشجوهای پیرو خط امام بوده، مثل همه دانشجوها اون زمان با آغاز جنگ به ندای امام خمینی لبیک گفت وارد جبهه شد،
یه بار که اومدیم جنوب راوی میگفت
شهید علم الهدی و ۷۲ تن از یارانشون
مثل امام حسین شهید شدن😔🌷
تشنه لب، تو محاصره بودن..
گوشیم و از تو جیب مانتوم درآوردم و مداحی شهدا شرمندهایم و با سید گوش دادیم
خبر آمد خبری در راه است
دل خوشا دل که از آن آگاه است🌿
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ بانو............ش
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB