eitaa logo
آیات غمزه
1.2هزار دنبال‌کننده
49 عکس
2 ویدیو
0 فایل
صفحه ی رسمی سایت آیات غمزه در شبکه اجتماعی ایتا ارتباط با مدیر: @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
پلک صبوری می گشایی و چشم حماسه روشن می شود کدام سر انگشت پنهانی زخمه به تار صوتی تو می زند که آهنگ خشم صبورت عیش مغروران را منقّص می کند می دانیم تو نایب آن حنجره ی مشبّکی که به تاراج زوبین رفت و دلت مهمانسرای داغ های رشید است ای زن ! قرآن بخوان تا مردانگی بماند قرآن بخوان به نیابت کل آن سی جزء که با سر انگشت نیزه ورق خورد قرآن بخوان و تجوید تازه را به تاریخ بیاموز و ما را به روایت پانزدهم معرفی کن قرآن بخوان تا طبل هلهله از های و هوی بیفتد خیزران٬ عاجزتر از آن است که عصای دست شکستهای بزک شده باشد * شاعران بیچاره شاعران درمانده شاعران مضطر با نام تو چه کردند ؟ * تاریخ ِ زن آبرو می گیرد وقتی پلک صبوری می گشایی و نام حماسی ات بر پیشانی دو جبهه ی نورانی می درخشد : زینب ! از: گنجشک و جبرئیل سلام الله علیها @ayateghamze
سبز است باغ نافله از باغبانی ات گل کرد عطر عاطفه با مهربانی ات در سایه سار همدلی ات بود آفتاب روشن شد آب و آینه با همزبانی ات ای انتشار صبح از آفاق جان تو ای چشمه سار نور، دلِ آسمانی ات هر گل به باغ، دفتر تقریر فقه توست هر بلبلی مفسّر نهج المعانی ات حتی در آن نماز شبی که نشسته بود پیدا نشد تشهدی از ناتوانی ات ای آنکه صبح کوفه ز رزم تو شام شد ای افتخار، آینه ی خطبه خوانی ات آیا شکست خطبه ی پولادی تو را بر نیزه آیه های گلِ ناگهانی ات؟ از بس به خار زار غم آواره بوده ای چشم کسی ندید گل شادمانی ات از آن سری که در طبق آمد شبی بگو لبریز بوسه باد لب خیزرانی ات :: ای زن! به عصر بردگی ما نهیب زن با شور عزّت و شرف آرمانی ات از: دلواپسی های اویس سلام الله علیها @ayateghamze
آسمان بی‌شک پر از تکبیره الاحرام اوست غم همیشه تشنه‌ی دریای ناآرام اوست اوج تفسیر تمام آیه‌های عاشقی در میان خطبه‌های کربلا تا شام اوست مثل نام مرتضی بعد از پیمبر دیده‌ام هر کجا نام حسین آمد، پس از آن نام اوست چشم هایش هیچ چیزی غیر زیبایی ندید ما رأیت... اولین و آخرین پیغام اوست شیعه بی‌تردید بی‌زینب به پایان می‌رسید در دل ایمانی اگر داریم از اسلام اوست از نجف تا کربلا موکب به موکب می‌روم هر کجا پا می‌گذارم سفره‌ی اکرام اوست کربلا پایان پرچم داری زینب نبود تازه‌ این آغاز ختم سوره‌ی انعام اوست سلام الله علیها @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245372/
خیزران عاجزتر از آن است که عصای دست شکست های بزک شده باشد سید حسن حسینی پلک صبوری می‌گشایی و چشم حماسه‌ها روشن می‌شود کدام سرانگشت پنهانی زخمه به تار صوتی تو می‌زند که آهنگ خشم صبورت عیش مغروران را منغّص می‌کند می‌دانیم تو نایب آن حنجرۀ مشبّکی که به تاراج زوبین رفت و دلت مهمان‌سرای داغ‌های رشید است ای زن! قرآن بخوان تا مردانگی بمانَد قرآن بخوان به نیابت کل آن سی جزء که با سرانگشت نیزه ورق خورد قرآن بخوان و تجوید تازه را به تاریخ بیاموز و ما را به روایت پانزدهم معرفی کن قرآن بخوان تا طبل هلهله از ‌های و هوی بیفتد خیزران، عاجزتر از آن است که عصای دستِ شکست‌های بزک شده باشد :: شاعران بیچاره شاعران درمانده شاعران مضطر با نام تو چه کردند؟ :: تاریخ ِ زن آبرو می‌گیرد وقتی پلک صبوری می‌گشایی و نام حماسی‌ات بر پیشانی دو جبهۀ نورانی می‌درخشد: زینب! سلام الله علیها @ayateghamze
صدای زخمی زن در گلوی آسمان پیچید علیرضا رجبعلیزاده کاشانی سپس روز از نفس افتاد و راوی گفت آوای اذان پیچید صدا، آری، صدای زخمی زن در گلوی آسمان پیچید صدا، امّا صدایی چون صدای غربت مولا که راوی گفت: طنین خطبه‌اش انگار در صفّین و گوش نهروان پیچید نفس‌ها حبس شد در سینه، خم شد شانه‌های زیر بار شرم صدا تا در سکوت سربی و سنگین زنگ اشتران پیچید و امّا بعد» با انگشت، سویی را نشان می‌داد و راوی گفت: که از آن سو چه بوی سیب سرخی در مشام کاروان پیچید! الا! سرهای در پستوی دکّان‌های بی‌عاری به خود سرگرم! که باری با شما سودای زر طوماری از سود و زیان پیچید شمایان! با شمایم! «سایه‌ - مردان» شراب و شعر و شمشیر! آی! که نقل ننگتان هفتاد منزل در دهان این و آن پیچید بپرس آیا کجا بودید وقتی رود رود آب... راوی گفت: «شنیدم؟ یا که دیدم؟» مثل دود آه من تا بی کران پیچید؟ کجا بودید وقتی شیهۀ خونین آن اسب غیور از دور میان دشنۀ دشنام و تیر طعنه و زخم‌زبان پیچید؟ خبر؛ آن دست‌های روی خاک افتادۀ چون پیچک سروی ست که دور از آب، دور ساقۀ تنهای دست باغبان پیچید خبر؛ آری، خبر ماییم در زنجیر و راه، این راه ناهموار که با هر پیچ و خم وادی به وادی پا به پای ساربان پیچید نمی‌جنبید آب از آب، راوی گفت و شب شطّ علیلی بود شبی که داغ، با هر واژه دردی تازه شد، در استخوان پیچید نگاهش را ربوده بود ناپیدای دوری [همچنان از کی؟] که روی منبر نی، صوت قرآن در سکوت روضه خوان پیچید چه بود این؟ این صدای گریۀ من بود؟ در من گریه می‌کرد ابر؟ که بود این؟ آی! راوی! او که نامش روضه شد در داستان پیچید؟ سلام الله علیها @ayateghamze