#ای_جان_جان_جان_جهان_های_مختلف
#علی_محمد_مودب
ای جانِ جانِ جانِ جهان های مختلف!
ایمانِ عاشقانه ی جان های مختلف!
روحِ سلام در تنِ هستی که زنده ای
همواره در نسوجِ زبان های مختلف
رویای دلنواز صدف های ساحلی
دریای مهربانِ کران های مختلف
تنها به آبروی تو آرام مانده است
آتش فشانی فوران های مختلف
ما مانده ایم چون رمه هایی رها شده
در گرگ و میشِ ذهنِ شبان های مختلف
دارد یقینِ چوبی مان تیغ می خورد
در آتشِ هجومِ گمان های مختلف
آقا! درآ به عرصه ی هیجای روزگار
ما را بگیر از هیجان های مختلف
از: عطر هیچ گلی نیست
#غزل
#انتظار
#ویژه_نامه_نیمه_شعبان
@ayateghamze
http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/1994/categoryId/72
فردا از آن توست، از خورشیدها پیداست
علی محمد مؤدب
بی پنجره، بی چهره ما دیوارها بودیم
بودیم و در تاریکی دنیا رها بودیم
ما کور و کر دیوارها، دیوارهایی سنگ
در حسرت آیینه دیدارها بودیم
بر بام گور خسروان آوازه می جستیم
اینگونه ما آواره آوارها بودیم
بی دشت، بی دریا و بی رویا و بی فردا
عمری اسیر چنبر تکرارها بودیم
پیش از تو ای گلدسته بشکوه باورها
واماندگان بازی پندارها بودیم
دیوارهایی خسته از دیوار بودنها
دیوارهایی خسته از آوارها بودیم
با بودنت از پیله های آجری رستیم
آیینه یوسف ترین دلدارها بودیم
با تو همه شمشیرهایی آتشین و سرخ
شمشیرها آماده ی پیکارها بودیم
در دست تو سنگ فلاخن های داوودی
آتشفشانها آری آتشبارها بودیم
ما با تو باران در مصاف هرچه سنگستان
رگبارها رگبارها رگبارها بودیم
بی تو چه بی جا بود بودن، ما کجا بودیم
آتش به جان چون ذره ها پا در هوا بودیم
از بند خود رستیم و از دیوارهای خود
نامت شکست آن سنگ-بازی را که ما بودیم
پس سنگ دست کودکان قدس تا بحرین
سنگ شکست هر طلسم و هر بلا بودیم
سنگ بنای مسجدالاقصای موعودیم
ما که ستون قصر کسری و کیا بودیم
تعویذ ما و کیمیا ما و شفا ما، حیف!
پیش از تو بی قیمت، شکسته، مبتلا بودیم
ای چهره ی ما در میان قاب ماه ای ماه!
دور از تو تمثالی مقدس زیر پا بودیم
امروز ما هستیم و هستی بر مدار ماست
دیگر گذشت آن دوره که سیاره ها بودیم
فردا از آن توست، از خورشیدها پیداست
فردا که می بینند: ما هستیم، ما بودیم
#علی_محمد_مودب
#غزل
شعر انقلاب اسلامی
@ayateghamze
ای جان جان جان جهان های مختلف
علی محمد مؤدب
ای جانِ جانِ جان جهان های مختلف!
ایمان عاشقانه جان های مختلف!
روح سلام در تن هستی که زندهای
همواره در نسوج زبان های مختلف!
رؤیای دلنواز صدف های ساحلی
دریای مهربان کران های مختلف!
ما ماندهایم چون رمههایی رهاشده
در گرگ و میش ذهن شبان های مختلف
دارد یقین چوبیمان تیغ میخورد
در آتش هجوم گمان های مختلف
آقا! در آ به عرصه هیجای روزگار
ما را بگیر از هیجان های مختلف
#علی_محمد_مودب
#غزل
انتظار
@ayateghamze
دارد حسین می وزد از سوی کربلا
#علی_محمد_مودب
هیأت آیات
پرونده ی شعر عاشورایی در آیات غمزه
@ayateghamze
یه چیزایی هس که باید با نگفتن بگیشون
علی محمد مؤدب
آدما هميشه بين شادی و غم میمونن
غم و شادی، تنها جفتیاَن كه با هم میمونن
اونا كه بينِ غم و شادی باشن، بهشتیاَن
اونا كه غرقِ يكی شَن تو جهنم میمونن
بعضی دردا رُ با گريه میگی و خلاص میشی
بعضی از غصهها هستن كه با آدم میمونن
يه چيزایی هس كه بايد با نگفتن بگيشون
مثِ بیگناهیِ حضرتِ مريم میمونن
ابرا كوهای بخارن، كوها ابر سنگیاَن
نه كه ابرا رُ گمون كنی كه محكم میمونن
نه که مثلِ ابرا از راه ببَرن بادا تو رُ
نکنه گمون کنی بادای عالم میمونن
دلاشون هزار تای چشمه و درياس، آدما
پشتِ شيشههای دنيا قدِ شبنم میمونن
دلاشون تنگِ برای جاهای دور، آدما
مرغای دريا كنارِ بركهها كم میمونن
#ترانه
#شعر_رهایی
#علی_محمد_مودب
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403
.
من راز که ام که اینچنین پنهانم
محمدمهدی سیار
شب آمده با تمام تنهایی من
شب آمده هم کلام تنهایی من
شب آمده تنهایی تو نامش چیست؟
دلتنگی توست نام تنهایی من
::
دل آیه ی ناگاهی و ناآگاهی ست
دفترچه ی خاطرات خاطرخواهی ست
دل بی غم عشق، قصه ی بی هیجان
دل بی غم عشق برکه ی بی ماهی ست
::
دیری ست منِ خاک نشین پنهانم
در نه توی افلاک و زمین پنهانم
حتی خودم از خودم ندارم خبری
من راز که ام که اینچنین پنهانم؟
::
گشتم همه شهر را سراسر گشتم
گشتم همه عمر این در و آن در گشتم
یک نامه ی محرمانه از خویش به خویش
من آمدم و رساندم و برگشتم
#رباعی
#محمدمهدی_سیار
#علی_محمد_مودب
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403
.