eitaa logo
آیات غمزه
845 دنبال‌کننده
42 عکس
1 ویدیو
0 فایل
صفحه ی رسمی سایت آیات غمزه در شبکه اجتماعی ایتا ارتباط با مدیر: @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
پریدن به آغوش فصلی دگرگون فاطمه عارف نژاد افق‌های باز و کران‌های تازه زمین‌های نو، آسمان‌های تازه پر از شوق کشف‌ است منظومه‌هامان پر از حیرت کهکشان‌های تازه پریدن به آغوش فصلی دگرگون دویدن به سوی زمان‌های تازه به مرز علوم: اکتشافات بی‌حد به بام فنون: نردبان‌های تازه رصد کرده‌اند آن طرف‌تر هدف را سر برج‌ها دیده‌بان‌های تازه اگر چاه و چاله‌ست در راه مقصد... اگر ترس و‌ شک و گمان‌های تازه... اگر خار در چشم و صبر است دستور... اگر در گلو استخوان‌های تازه... ببین هفت‌خان را گذشته‌‌ست و حالا رسیده‌ست رستم به خان‌های تازه وطن لشکری آرش آورده با خود مسلح به تیر و کمان‌های تازه تویی وارث پهلوان‌های پیشین تویی نسلی از قهرمان‌های تازه بیا و بخوان دست افسانه‌ها را بیا و بگو داستان‌های تازه.. به شوق صدور جهان‌بینی نور بخوان صبح را با زبان‌های تازه کمی مشق کن لذت سادگی را اگر سخت شد امتحان‌های تازه شهیدان می‌آیند و دارند بر تن از آن عهد دیرین نشان‌های تازه که جاده‌ست و این تک‌سوارانِ غیرت که دشت است و این ارغوان‌های تازه به بذری که باور در این خاکدان کاشت پدید آمده بوستان‌های تازه و خواهد رسید آخر آن صبح موعود که ماییم و فتح جهان‌های تازه @ayateghamze
سرخ و سفید و سبز بر قله زهرا سپهکار مثل شروع نم‌نم باران بر تشنه‌گلدان لب ایوان قدر تمام لحظه‌ها جاری قدّ تمام موج‌ها طوفان مثل اذان لحظۀ افطار مثل سرور نیمۀ شعبان چون بوی دستان پدر وقتی در لای سفره می‌گذارد نان گرچه کمی این‌روزها دلتنگ امّا به این برکت قسم خندان امن و امان چون چادر مادر وقتی پناه بی‌کسی‌هامان... چون متن یک اعلامیه پر شور مثل شعاری در دل میدان مثل شکوفه آخر بهمن تقویم‌ها را کرده سرگردان مثل شهیدان در تب تشییع بر شانه‌ها سنگین ولی رقصان چون رود مرزی بر خودش حسّاس با غرّشِ بیگانه در طغیان سرخ و سفید و سبز بر قلّه سرخ و سفید و سبز در جولان ای روزهای خوبِ پیش از این ای روزهای نابِ بعد از آن ای سروِ سرسبز چهل‌ساله گنجشک‌ها بر شاخه‌ات مهمان آزادی‌ات چون صحن آزادی آرامشت لبخند دربانان این‌سوی پرچم یاحسین، آن‌سو جمهوری اسلامی ایران کانال شاعر: @zahra_sepahkar @ayateghamze
شهادت گم نخواهد کرد سنگرهای عاشق را برای شهید محسن فخری زاده محمد خادم شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی تو که هر روز و هر جا زندگی هایی بنا کردی شهادت قاب عکسی روی دیوار اتاقت بود همان که هر سحر با خنده هایش گریه ها کردی عبادت در عبادت در عبادت بندگی بودی اگر گاهی کتابت بسته شد، سجاده وا کردی دلت میخواست جنگیدن کنار حاج قاسم را ولی در دفترت ماندی و دینت را ادا کردی _شهادت گم نخواهد کرد سنگرهای عاشق را_ به این امّید عمری، عشق بازی در خفا کردی سرِ تنهایی ات را کوه بر دامن گرفت آخر کجا اینقدر غربت در مسیرت دست و پا کردی تمام روزهایت رازهای سر به مهری بود که با خون خودت آن رازها را بر ملا کردی زیارت آرزویت بود و دل بستی به آن یک عمر شهادت راه را واکرد و عزم کربلا کردی شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعر خوانی @ayateghamze
مادربزرگ عطر برنج شمال بود علیرضا نورعلی پور مادربزرگ عطر برنج شمال بود کم بود نان سفره اش اما حلال بود در دست های ظرف گل سرخی اش مدام یک قاچ سیب و چند پر پرتقال بود یادش بخیر! آمدن از خانه ی عزیز بی پاکت نخودچی و کشمش محال بود با او همیشه غصه و سوغاتی و غزل با او به قول ما نوه ها عشق و حال بود غیر از علی نبرد به لب نام دیگری پیشش پدربزگ، تمام و کمال بود مادربزرگ پیش خدای بزرگ رفت او مرد؟ این همیشه برایم سؤال بود "هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق" او هست، خواجه! شعر تو شاهدمثال بود شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعر خوانی @ayateghamze
منم که دیده به فردای روشنی دارم فائزه زرافشان زنم که آینگی حسن انتخاب من است زبان مادری ام شعر بی نقاب من است به لمس شاپرکی تازه می شود جانم خمیدن قد گلبوته ای عذاب من است همین تبسم آرام، چای عطرآگین همین نشاندن گل، کار پرثواب من است همین حضور، همین از نفس نیفتادن به روز واقعه معنای انقلاب من است سؤال می کنی از حاصل صبوری هام و خنده های خوش کودکم جواب من است منم که دیده به فردای روشنی دارم و چشم کودک من سوی آفتاب من است منم که می شکفم در زلال پاکی ها که خار چشم همه دشمنان حجاب من است شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعر خوانی @ayateghamze
وطن برای تو دل های دردمندان بود حسن زرنقی ببین که با غم و اندوه بعد رفتن تو میان معرکه ماییم و راه روشن تو چگونه زیسته بودی مگر؟! که از دنیا نبود گرد تعلق به روی دامن تو نه پشت میز نه بر روی منبرت دیدیم فدای در دل آتش خطابه خواندن تو چقدر دیر تو را دوستان شناخته اند چقدر خوب تو را می شناخت دشمن تو وطن برای تو دلهای دردمندان بود قسم به عشق که مرزی نداشت میهن تو چه کرد با تن صدپاره ی تو آتش خصم که عطر کرببلا می وزد ز مدفن تو به روی خاک فقط دست غرق در خونی برای بیعت ما مانده بود از تن تو شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعر خوانی @ayateghamze
حیف است این که بَرده ی شیطان ببینمت غلامرضا کافی می خواهم این که آیینه جان ببینمت کاری نکن که آینه گردان ببینمت پوشیده باش در دل من، مثل رازِ عشق باری چه حاجت است نمایان ببینمت ای گوهر نفیس، نَفَس در هوس مَزن در پرده باش تا که درخشان ببینمت زیبایی ات حَراج، به بازارِ تن مَباد پوشیده باش تا که فقط جان ببینمت لطف خداست این که لطیف است خلقتت حیف است این که بَرده ی شیطان ببینمت گوهر به حُقّه ی صدف آسوده خاطر است ایمن ز حُقّه بازی دوران ببینمت سخت است بَر تو تا گِرِهِ سُستِ روسَری می آید این که سخت پشیمان ببینمت چشم هوس فرا نرود از حصار جسم تا کی اسیر چشم هوس ران ببینمت دلشوره ام فقط نه به موی پریش توست آشفته ام که باز پریشان ببینمت زن زندگی ظرافت و زیبایی‌ات به جا کی در مقام شامخ انسان ببینمت فرق است در ترانه ی تاریکِ چَرت خوان، یا در بیانِ روشن قرآن ببینمت خواهی که زیر خواهش راعیل له شوی، یا در شکوه دختر عِمران ببینمت؟ دین هَرزه، چند در پیِ ناقورِ این و آن؟ آزاده باش تا که مسلمان ببینمت در اختیار توست که دوزخ نشین شوی یا در بهشت و سبزه ریحان ببینمت گُردآفریدِ عصر تویی، دخت نامدار! بر تارکِ تَبارکِ ایران ببینمت ای دختر عزیز من ای غنچه ی بهار! چون بوی گل درآی که پنهان ببینمت ای گل به لاله‌های وطن خیره شو، مباد شرمنده ی مرام شهیدان ببینمت شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعر خوانی @ayateghamze
خدا کند که بمیرم وطن فروش نباشم لیلا حسین نیا وطن بسوزد و من در خروش و جوش نباشم؟! خدا کند که بمیرم وطن‌فروش نباشم! خدا کند که بیافتد سرم به دامن میهن ولی به وقت خطر بار روی دوش نباشم مگر نه ریشه ما می‌رسد به شوکت دریا؟ چرا بمانم و چون موج در خروش نباشم؟! چو مرگ می‌برد آخر به هر طریق تنم را چرا چرا چو شهیدان لاله‌پوش نباشم؟ منیم جانیم سنه قوربان ده آی گوزل ایران! به غیر از این چه بگویم اگر خموش نباشم؟! شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعر خوانی @ayateghamze
الم‌شنگه‌ی اینهمه برج و بارو سید محمدجواد شرافت و شیطان چه دارد؟ هیاهو هیاهو هجوم صداها از این سو از آن سو به نعره به نفرت به طعنه به تهمت صداها سه شعبه صداها دو پهلو دمیده به گوساله‌ی سامری باز به آواز فتنه به آوای جادو نه جای تامل نه تاب تحمل هیاهو هیاهو هیاهو هیاهو به بانگ مناره قسم هیچ و پوچ است الم‌شنگه‌ی اینهمه برج و بارو بگوشی؟ صدای شهیدان می‌آید که روشن شود جبهه‌های فرارو سراپا خروشم برادر بگوشم بخوان از حسین و رجزنامه‌ی او بخوان از (من المومنین رجال) بخوان‌؛ (ربنا الله ثم استقاموا) صدا شو رسا شو ازآن خدا شو در این های و هوها هو الحق هو الهو فتنه شناسی شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعرخوانی @ayateghamze
جمهوری اسلامی ایران حرم است میلاد عرفانپور دیدار بهاری من و گنجشکان آرامش جاری من و گنجشکان من این طرف میزم و آنها آن سو صبحانه ی کاری من و گنجشکان :: گر سر برود ز سر هوایت نرود تأثیر طلسم چشم هایت نرود فرشی ز دل شکسته انداخته ام آهسته بیا، شیشه به پایت نرود :: بی تو همه ی خاطره ها خاک شده ست از شهر نشان عشق ما پاک شده ست چندی ست که گل فروشی کوچه ی ما بنگاه معاملات املاک شده ست :: می میری اگر مرگ ببینی تب را تاریک تفأل بزنی کوکب را خورشید اگر سری برآری زنده ست آنقدر نگو شب که بسازی شب را :: از پشت تو رود پشت سد می گرید دریا هنگام جزر و مد می گرید باران یعنی که آسمان مدت هاست وقتی به تو فکر می کند می گرید :: می سوزد و می تابد و می افروزد از نور برای خود قبا می دوزد از شرم و حیاست هر چه دارد خورشید چشمی که به او خیره شود می سوزد :: سرو است و به ایستادگی متهم است از شش جهت آماج هزاران ستم است شعرم همه ارزانی این یک مصراع جمهوری اسلامی ایران حرم است شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعرخوانی @ayateghamze
حرف درخت پیر مریم زندی 1. دانه ای توی قلب کوه گیر کرده بود داد زد هیچ کس به داد من نمی رسد؟ کوه گفت: می رسد می رسد 2. قطره قطره حرف را توی گوش آبشارها چکانده است توی سینه اش هزار راز سربه مهر مانده است بی سرو صدا ظاهرا فقط نگاه می کند هر کسی که گفته کوه ساکت است اشتباه می کند 3. حتی اگر نامم از خاطرت خط خورده باشد حتی اگر حرفم روح تو را آزرده باشد اما بدان این دل پشیمان است بخشیدن گنجشک تنها کار درختی مهربان است 4. فصل زمستان بود حرف درخت پیر توی گلویش ماند اما تحمل کرد فصل بهار آمد حرف درخت پیر تا شاخه ها گل کرد شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعرخوانی @ayateghamze