eitaa logo
دفتر حضرت آيت الله سند (دام ظله)
380 دنبال‌کننده
25 عکس
5 ویدیو
126 فایل
دفتر مرجع عاليقدر آیت الله شیخ محمد سند حفظه الله
مشاهده در ایتا
دانلود
❓سؤال حضرت فاطمۀ زهرا (سلام‌الله‌علیها) آن افراد را تهدید کرد که اگر علی (علیه‌السلام) را رها نکنید، موهایش را باز خواهد کرد. آیا این نقل ثابت است؟ آیا چنین کاری با مقام و منزلت حضرت فاطمۀ زهرا (سلام‌الله‌علیها) سازگار است؟ آیا ممکن بود آن حضرت چنین کاری را مرتکب شود؟ ⬇️ 🖊پاسخ . عیاشی، با سند خود، در تفسیرش و طبریِ شیعه (ابن‌رستم طبری) در کتاب المسترشد از زراره و او از حضرت امام صادق (علیه‌السلام) و شیخ مفید، با سند خود، در الاختصاص و کشی با سند خود از حضرت امام صادق (علیه‌السلام) و ابن‌شهر‌آشوب در المناقب و طبرسی در الاحتجاج و بسیاری از بزرگان دیگر در مصادر قدیمی روایت یاد‌شده را نقل کرده‌اند و روایت از این جهت ثابت است، ولی باید دانست مراد از «نشر‌الشعر؛ باز کردن مو» نشان دادن آن، خصوصاً به نا‌محرم، نیست. مراد از «نشر‌الشعر؛ باز کردن مو» باز کردن آن مقابل ‌نا‌محرم و نشان دادن آن به نا‌محرم نیست، هملن‌طوری که در زیارت ناحیۀ مقدسه «ناشرات‌الشعور؛ در حالی که مو‌هایشان را باز و پریشان کرده بودند» وارد شده‌است. مراد از این عبارت‌ها باز کردن و پریشان کردن مو است، نه نشان دادن آن به کسی، خصوصاً به نا‌محرم. «نشر‌الشعر» یعنی باز کردن و پریشان کردن مو، هر‌چند در زیر رو‌سری یا چادر باشد. با توجه به معنایی که گذشت، معنای عبارت بعدی آن، در در نقل کشی آمده‌است، روشن می‌شود. در نقل کشی، در ادامۀ روایت آمده‌است: «ولأضعن قميص رسول الله على رأسي ولأصرخن إلى الله تعالى؛ پیراهن رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) را بر سرم خواهم گذاشت و خدا را خواهم خواند و از خداوند یاری خواهم خواست». در برخی روایات وارد شده‌است حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) می‌خواست این کار را در کنارِ مضجعِ شریفِ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) انجام دهد، [نه در مقابل چشم نا‌محرمان]. مراد از «نشر‌الشعر» نشان دادن آن نیست، بلکه به معنای پریشان کردن آن است. زنان برای نشان دادن ماتم و عزا معمولاً چنین کاری می‌کنند، همان‌طوری که این حالت برای زنان، هنگام دعا و تضرع به درگاه حضرت حق مستحب است. پس تهدید حضرت فاطمۀ زهرا (سلام‌الله‌علیها) به نشر و باز کردن مو تهدید به نفرین کردن است. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) @ayatollahsanad 🔺
❓سؤال در روایت وارد شده‌است که حضرت فاطمۀ زهرا (سلام‌الله‌علیها) از پدر بزرگوارش، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، در‌خواست کرد برایش خدمتکاری بگیرد تا در کار‌ها به او کمک کند و خستگی او را رفع کند. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) به او اذکاری را یاد داد که امروزه ما آن اذکار را با نام «تسبیح حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)» می‌شناسیم. تسبیح حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) امری معنوی و رفع خستگی امری مادی است. سؤال ما این است که چه ارتباطی بین این دو امر است؟ مراد از «راحتی‌ای که اذکار، خصوصاً تسبیح حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، به ارمغان می‌آورد» چیست؟ ⬇️ 🖊پاسخ شکی نیست که امور معنوی و غیر‌مادی سهم عمده‌ای در در توانایی بدنی و قوای مادی دارد، هر‌چند عوامل مادی و بدنی نیز در توانایی بدنی تأثیر دارد. خداوند فرموده‌است: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ المُؤمِنينَ عَلَى القِتالِ إِن يَكُن مِنكُم عِشرونَ صابِرونَ يَغلِبوا مِائَتَينِ وَإِن يَكُن مِنكُم مِائَةٌ يَغلِبوا أَلفًا مِنَ الَّذينَ كَفَروا بِأَنَّهُم قَومٌ لا يَفقَهونَ؛ ترجمه: ای پیامبر، مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشویق کن. هر‌گاه بیست نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غلبه می‌کنند و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کسانی که کافر شدند، پیروز می‌گردند، چرا‌که آن‌ها گروهی هستند که نمی‌فهمند (سورۀ مبارکۀ انفال، آیۀ شریفۀ 65).» خداوند در این آیۀ شریفه به این نکته اشاره کرده‌است که صبر، که امری معنوی و عاملی غیر‌مادی است، تأثیر به‌سزایی در جنگ و در توانایی در جنگ و در نتیجۀ جنگ دارد. علاوه بر آیۀ یاد‌شده، آیات دیگری نیز بر تأثیر عوامل معنوی و غیر‌مادی در توانایی و قدرت و نیرو دلالت دارد. از سوی دیگر، در روایت وارد شده‌است «ما ضعف البدن عما قويت عليه الروح؛ هيچ بدنى در انجام آن‌چه روح انسان بر آن قوى است، نا‌توان نيست». افزون بر آن‌چه گذشت باید گفت «شجاعت» صفتی معنوی و غیر‌مادی است و به‌صرف توانایی بدنی و قوی بودن عضلات، شخص «شجاع» خوانده نمی‌شود. برای همین گفته می‌شود که جنگ روانی و رسانه‌‎ای مهم‌تر از جنگ تن‌به‌تن یا جنگ با اسحله و ابزار است. جنگ روانی و رسانه‌ای هشتاد در‌صد و دیگر عوامل فقط بیست در‌صد در پیروز شدن تأثیر دارند. البته این سخن به معنای بی‌ارزشی یا کم‌ارزشی عوامل مادی نیست. بر‌اساس وحی، ما باید تا جایی که می‌توانیم خود را، حتی از جهت مادی، آماده کنیم. خداوند در این باره می‌فرماید: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ؛ ترجمه: هر نیرویی در قدرت دارید برای مقابله با آن‌ها [= دشمنان‌]، آماده سازید. و (هم‌چنین) اسب‌های ورزیده (برای میدان نبرد) تا به‌وسیلۀ آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید. و (هم‌چنین) گروه دیگری غیر از این‌ها را، که شما نمی‌شناسید و خدا آن‌ها را می‌شناسد (سورۀ مبارکۀ انفال، آیۀ شریفۀ شصت).» آری، عامل معنوی و مادی، هر‌دو، مهم و تأثیر‌گذار‌ند و نباید به‌بهانۀ پرداختن به یکی، از دیگر غافل شد، ولی با این همه، عامل معنوی مهم‌تر است و سهم به‌سزایی در جنگ و پیروزی دارد. 🔹 دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله) 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=1-حضرت-فاطمۀ-زهرا-سلاماللهعلیها-آن&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢مراد از «ممتحنة» در زیارت حضرت فاطمۀ زهرا سلام‌الله‌علیها ❓سؤال شما گفته‌اید که «ممتحنة» اسم فاعل است و در‌نتیجه با کسره (مُمتَحِنَة) صحیح است، نه با فتحه (مُمتَحَنَة). «ممتحنة بودن حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) به این معنا‌ست که ایشان مایۀ امتحان مؤمنان‌اند تا آنان را به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) ملحق کنند. سؤال این است که مراد از «امتحان» چیست؟ چگونه باید آن را تصویر کرد و امتحان با چه چیزی متحقق می‌شود؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. «یا ممتحنة» در زیارت حضرت فاطمۀ زهرا (سلام‌الله‌علیها) وارد شده‌است و احتمال دارد قرائت آن با کسره (صیغۀ فاعلی) صحیح باشد، هر‌چند سیاق زیارت قرینه‌ای است که قرائت با فتحه (صیغۀ مفعولی) صحیح است. 2. در هر صورت، اهل‌بیت (علیهم‌السلام) معلمان و آموزگاران و مربیان مردم و وجه‌الله و عین‌الله و ید‌الله و اُذُن‌الله در میان مردم هستند. روشن است که با وجود این ویژگی‌ها، آن‌‎ها مایۀ امتحان مردم خواهند بود و مردم را امتحان خواهند کرد. 3. مقام امتحان خلق یکی از وجوهِ «مقامِ شهادتِ» آن ذوات قدسی (علیهم‌السلام) است. 4. امتحان مردم و فیض‌رسانی به آن‌ها بر حسب قابلیت‌ها و ظرفیت‌هایشان از مقتضیات هدایت و تربیت تکوینی آن ذوات قدسی (علیهم‌السلام) است. 5. امتحان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نسبت‌به شیعیان و دوستدارانشان یک نوع مشخص و معین ندارد، بلکه به‌اندازۀ گستردگی امتحانات الهی، گستره و متنوع است. 6. در خطبۀ دوم حضرت فاطمۀ زهرا (سلام‌الله‌علیها) آمده‌است: «وَاللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْیَاکُنَّ، قَالِیَةً لِرِجَالِکُنَّ، لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ؛ من از دنیای شما سیر و بیزارم و از مردان شما کراهت دارم. من آن‌ها را بعد از این‌که آزمایششان کردم، دور انداخته‌ام.» روشن است که «لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ؛ آن‌ها را بعد از این‌که آزمایششان کردم، دور انداخته‌ام» به معنای امتحان و آزمایش مهاجرین و انصار است. 7. خداوند سبحان در‌بارۀ حضرت موسای کلیم فرموده‌است: «وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَىٰ عَيْنِي * إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ مَنْ يَكْفُلُهُ ۖ فَرَجَعْنَاكَ إِلَىٰ أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ ۚ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا؛ ترجمه: و من محبتی از خودم بر تو افکندم تا در برابر دیدگان [= علم‌] من، ساخته شوی (و پرورش یابی). * در آن هنگام که خواهرت (در نزدیکی کاخ فرعون) راه می‌رفت و می‌گفت: «آیا کسی را به شما نشان دهم که این نوزاد را کفالت می‌کند (و دایه خوبی برای او خواهد بود)!» پس تو را به مادرت بازگرداندیم، تا چشمش به تو روشن شود و غمگین نگردد. و تو یکی (از فرعونیان) را کشتی؛ اما ما تو را از اندوه نجات دادیم و بارها تو را آزمودیم (سورۀ مبارکۀ طه، آیات شریفۀ سی و نه و چهل، ترجمۀ مکارم شیرازی).» خداوند در این آیه فرموده‌است: «وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا؛ و بارها تو را آزمودیم.» خدای سبحان در جای دیگر و در شأن حضرت نوح می‌فرماید: «وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا؛ و (اکنون) در حضور ما و طبق وحی ما، کشتی بساز (سورۀ مبارکۀ هود، آیۀ شریفۀ سی و هفت،» وقتی خداوند در‌بارۀ این دو پیامبرِ بزرگِ الهی چنین می‌گوید، وضعیت دیگر افراد روشن است. 🔹 🌐https://m-sanad.com/?faqs=شما-گفتهاید-که-ممتحنة-اسم-فاعل-است&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
❓سؤال آیا اعتقاد و اقرار به حیات برزخی از ضروریات دینی است؟ ⬇️ 🖊پاسخ اعتقادات تقسیم می‌شوند به: 1. اساس‌ها؛ 2. اصل‌ها؛ 3. ضروری‌ها؛ 4. یقینی‌ها و قطعی‌ها؛ 5. ظنی‌ها به ظن معتبر. هر‌یک از موارد پنج‌گانه گاهی به‌لحاظ اسلام ظاهری مطرح می‌شود و گاهی به‌لحاظ اسلام واقعی و باطنی که همان اسلام و ایمان حقیقی است. بنا‌بر آن‌چه گذشت، اساس‌ها همان چیزی است که داخل شدن در دایرۀ اسلام (ظاهری یا واقعی) به آن‌ها بستگی دارد، مانند اقرار به شهادتین نسبت‌به اسلام ظاهری و مانند شهادت‌های سه‌گانه نسبت‌به ایمان و اسلام حقیقی. اصل‌ها چیز‌هایی هستند که با انکار آن‌ها، شخص از اسلام ظاهری یا اسلام حقیقی خارج می‌شود، مانند معاد که انکار آن منجر به خروج از اسلام ظاهری است و مانند ولایت که انکار آن موجب خروج از ایمان و اسلام حقیقی است. ضروری‌ها چیز‌هایی هستند که دلایل قطعی و یقینی بر آن‌ها دلالت دارند و محقق متأمل آن‌ها را در شریعت، به‌صورت یقینی و قطعی، ثابت‌شده می‌یابد، مانند وجوب نماز و وجوب روزه و وجوب دیگر ارکان فروعات. اصل نماز و روزه و... ارکان‌الفروع‌اند و رکن‌الفرع رکن است، نه فرع. هر‌چند همۀ ضروری‌ها با دلایل قطعی و یقینی اثبات شده‌اند، دارای مراتب مختلف و متعدد‌ند و هر مرتبه آثار مختص به خود را دارد. برای همین، مانند عده‌ای از بزرگان متقدم، ما نیز در احکام ضروری‌ها به تفصیل قائل شده‌ایم. 🔹 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=آیا-اعتقاد-و-اقرار-به-حیات-برزخی-از-ضرور&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
⚫️مقامات معنوی و شئوون روحانی «صدّیق» و «صدّیقه» عناوینی عام یا مختص به برخی افراد ❓سؤال 1. در قرآن کریم و هم‌چنین در روایات و زیارات، با ادبیات «صدّیق» و «صدّیقه» رو‌به‌روییم. آیا «صدّیق» مقامی خاص است یا هر فردی با عمل کردن می‌تواند صدّیق شود؟ 2. «صدّیق» اعم از این‌که مقامی خاص باشد یا نه، چه معنایی دارد؟ 3. در زیارت صدیقۀ طاهره، حضرت فاطمۀ زهرا (سلام‌الله‌علیها)، آمده‌است: «فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا». دال در «صَدقْنَاكِ» مشدد است یا نه و چرا؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. کمالات و فضائل عام‌اند و هر کسی می‌تواند به کمال‌ها و فضلیت‌ها متصف شود، ولی هر کمال و فضیلتی دارای مراتب و درجه است و قلۀ مراتب و درجات به اصطفا و برگزیدگی ختم می‌شود [و اصطفا و برگزیدگی عام و همگانی نیست]. 2. مقام اصطفا و برگزیدگی آخرین مراتب کمال‌ها و فضیلت‌ها‌ست، ولی خود این مقام دارای مراتب و درجات فراوان است. برگزیدگان الهی از دیگران برتر‌ند، ولی چنین نیست که همۀ برگزیدگان الهی در یک حد و یک سطح باشند! مقام برگزیدگان با هم متفاوت است. برخی بالا و والا و برخی بالا‌تر و والا‌تر‌ند، همان‌طوری که دیگر افراد نیز در یک سطح از کمالات و فضائل نیستند و در کمال و فضلیت، با هم تفاوت دارند. 3. در‌بارۀ مراتب مختلف کمال و فضیلت می‌توان گفت برخی درجات و مراتب آن اکتسابی است و برخی درجات و مراتب آن اعطاییِ لدنی است و برخی مراتب آن اعطاییِ اصطفایی (برگزیدگی) است. [مراتبِ اعطاییِ اصطفایی نیز لدنی‌اند (من‌عند‌الله هستند)، ولی بر‌تر از قسم قبل و مختص به برگزیدگان الهی‌اند.] 4. مراتب و درجات اعطاییِ لدنیِ اصطفایی مختص برگزیدگان الهی و از دسترس دیگر افراد خارج است. افراد عادی نمی‌توانند به درجات و مراتب اعطاییِ لدنیِ اصطفایی دست یابند، ولی مراتب و درجاتِ اعطاییِ لدنیِ ملکوتی (غیر‌اصطفایی) برای دیگران نیز ممکن است و همه، به شرط مجاهدت و رعایت تقوای الهی و عمل به وظائف و تکالیف دینی، می‌توانند به این مراتب و درجات برسند. این سخن در‌بارۀ مراتب و درجاتِ اعطاییِ لدنیِ ملکوتیِ علم و حکمت صادق است و مقام «صدّیق» و «صدّیقه» و نیز مقام حضور لدنی نیز همین حکم را دارد، همان‌طوری که بلعم باعورا به برخی از این مراتب و درجات رسیده بود. 5. همان‌طوری که اکتساب کمالات و فضائل لدنی ملکوتی (غیر‌اصطفایی) ممکن است، سلب شدن و از دست دادن آن‌ها نیز ممکن است. همان‌طوری که شخص با مجاهدت و تقوای الهی به کمالات و فضائل لدنی ملکوتی (غیر‌اصطفایی) دست می‌یابد، با به عقب برگشتن و با از دست دادن تقوا و با سر باز زدن از انجام وظائف، از دست می‌روند. این سخن نه‌تنها در‌بارۀ کمالات و فضائل لدنی ملکوتی (غیر‌اصطفایی) صادق است، بلکه در‌بارۀ کمالات و فضائل لدنی اصطفایی نیز صدق می‌کند. گاهی برخی برگزیدگان الهی در‌اثر ترک اولی برخی مقامات و درجات اصطفائی خود را از دست داده‌اند. 6. «صدق» و «صدّیق» و «صدّیقه» مقامی والا و بلند و اعم از اصطفایی و غیر‌اصطفایی است. برخی مراتب و درجات آن اصطفایی و دور از دسترس افراد عادی است و برخی مراتب و درجات آن غیر‌اصطفایی و برای افراد عادی، ممکن است. 7. حضرت حق تعالی می‌فرماید: «وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ ۖ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ؛ ترجمه: کسانی که به خدا و رسولانش ایمان آوردند، آن‌ها صدّیقین و شهدا نزد پروردگار‌شان‌اند. برای آنان است پاداش (اعمال)‌شان و نور (ایمان)‌شان (سورۀ مبارکۀ حدید، آیۀ شریفۀ نوز‌ده).» دسته‌ای از روایات در تفسیر این آیۀ شریفه وارد شده‌است. برقی در «محاسن»، باب «مؤمن صدّیق و شهید است»، نقل کرده‌است: «عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِيرَةَ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (عَلَیهِما السَلامُ) قَالَ: مَا مِنْ شِيعَتِنَا إِلَّا صِدِّيقٌ شَهِيدٌ! قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، أَنَّى يَكُونُ ذَلِكَ وعَامَّتُهُمْ يَمُوتُونَ عَلَى فِرَاشِهِمْ؟! فَقَالَ: أَ مَا تَتْلُو كِتَابَ اللَّهِ فِي الْحَدِيدِ: "وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ"؟ قَالَ: فَقُلْتُ: كَأَنِّي لَمْ أَقْرَأْ هَذِهِ الْآيَةَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ قَطُّ. قَالَ: لَوْ كَانَ الشُّهَدَاءُ لَيْسَ إِلَّا كَمَا تَقُولُ لَكَانَ الشُّهَدَاءُ قَلِيلا؛ ترجمه: زید‌بن ارقم از حسین‌بن علی، حضرت ابا‌عبد‌الله (علیه‌السلام)، روایت کرده‌است که حضرت فرمود: همۀ شیعیان ما «صدّیق» و «شهید» هستند.
🟢ولایت تشریعی رسول‌الله و ائمه علیه‌و‌علیهم‌السلام ❓سؤال نظر شما در‌بارۀ ولایت تشریعی رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و ائمه (علیهم‌السلام) چیست؟ آیا این ذوات قدسی صاحب ولایت تشریعی هستند یا نه؟ اگر ائمه (علیهم‌السلام) دارای ولایت تشریعی باشند، چگونه می‌توان بین این مطلب با قاعدۀ «حرام محمد حرام إلى يوم القيامة وحلاله حلال إلى يوم القيامة» جمع‌بندی کرد؟ آیا امام می‌تواند حکم پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) را تغییر دهد؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. ولایت تشریعی برای پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و بعد از ایشان، برای اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) ثابت است. ولایت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در طول ولایت الهی است، نه در عرض آن. 2. همان‌طوری که ولایت تشریعی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در طول ولایت تشریعی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) است، نه در عرض آن. 3. معنای در طول ولایت الهی بودنِ ولایت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) یا معنای در طول ولایت پیامبر بودنِ ولایت اهل‌بیت این است که ولایت تشریعی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) ولایتی مقابل ولایت خداوند نیست، بلکه ولایتی بر‌خاسته از ولایت الهی و سایه‌ای از آن و تابع آن است، همان‌طوری که ولایت تشریعی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) ولایتی مقابل ولایت خدا و ولایت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) نیست، بلکه ولایتی بر‌خاسته از ولایت الهی و منشعب‌شده از ولایت رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) است. 4. برای فهم بهتر مطلب می‌توان ولایت‌های سه‌گانه [ولایت الهی و ولایت رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و ولایت اهل‌بیت (علیهم‌السلام)] را با قانون اساسی و قوانین تصویب‌شدۀ در مجلس و قوانین وزارت‌خانه‌ها مقایسه کرد. قوانین مجلس مقابل قانون اساسی نیست، بلکه بر‌آمده از قانون اساسی و شرح و تبیین و تفصیل و بیان قانون اساسی است، همان‌طوری که قوانین وزارت‌خانه‌ها مقابل قوانین مجلس نیست، بلکه بر‌آمده از قوانین مجلس و شرح و تبیین و تفصیل و بیان قانون مجلس است. قانون اساسی و قوانین تصویب‌شدۀ در مجلس و قوانین تصویب‌شدۀ در وزارت‌خانه سه طبقۀ طولی، و نه عرضیِ، قوانین هستند که طبقۀ بعد منشعب از طبقۀ قبل و بر‌آمدۀ از آن است. 5. وزیر حق ندارد [به‌بهانۀ] عمل به قانون اساسی، قوانین مجلس را نا‌دیده بگیرد و به قوانین مجلس عمل نکند، همان‌طوری که فرضاً یک شهر‌داری نمی‌تواند [به‌بهانۀ] عمل به قوانین مجلس، قوانین وزارت‌خانۀ مربوطه را نا‌دیده بگیرد و به قوانین وزارت‌خانه عمل نکند. هم حقوق‌دان‌ها و هم مراجع قانونی باید سه طبقۀ یاد‌شده را در نظر داشته باشند و با توجه به یک طبقه، از طبقۀ دیگر غافل نشوند. 6. آن‌چه در‌بارۀ طبقات سه‌گانۀ قوانین بشری گذشت، در‌مورد قوانین و تشریعات دینی و الهی ــ اعم از فرائض الهی و سنن پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و تشریعات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) ــ نیز صادق است. اهل‌بیت (علیهم‌السلام) باید از فریضه‌های الهی و سنن پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) تبعیت کنند، همان‌طوری که فقها و مجتهدین باید از فریضه‌های الهی و سنن پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و سنن اهل‌بیت (علیهم‌السلام) تبعیت کنند. 7. ما گفتیم که «در طبقات سه‌گانۀ قوانین (تشریع الهی، سنن نبی و سنن اهل‌بیت) طبقۀ بعدی بر‌آمده و منشعب‌شدۀ از طبقۀ قبلش و شرح و تبیین و تفصیل و بیان طبقۀ قبلش است.» روشن است که مراد از «شرح» و «تبیین» و «تفصیل» و «بیان» شرح و تفصیل و بیان لغوی نیست، بلکه مقصود این است که طبقۀ قبل قوانینِ اجمالیِ فوقانی و اصل و اساس‌اند و مرتبۀ بعد تفصیل تقنینی، و نه لغوی، آن اجمال است. این مورد نیز با قوانین عرفی و بشری قابل‌مقایسه است. قوانین مجلس لغات قانون اساسی را شرح و بیان نمی‌کند، بلکه تفصیلِ تقنینیِ قانون اساسی است، همان‌طوری که قوانین وزارت‌خانه‌ها تفصیلِ تقنینیِ قوانین مجلس‌اند و همان‌گونه که قوانین زیر‌مجموعه‌های وزارت‌خانه‌ها، مانند قوانین شهری و استانی، تفصیلِ تقنینیِ قوانینِ وزارت‌خانه‌ها هستند. این قوانین طبقات مختلفی دارند که برخی بر‌تر از برخی دیگر‌ند. 8. طبقه‌طبقه بودن و لایه‌لایه بودن قوانین و این‌که طبقه‌ای بر‌تر از طبقۀ دیگر و محیط بر آن باشد و طبقه‌ای پایین‌تر از طبقۀ دیگر و شرح و تفصیلِ تقنینیِ آن باشد امری نا‌گزیر و نا‌گریز و دارای ضروت ذاتی است، چه این‌که قانونی وضعی و بشری باشد و چه این‌که قانونی الهی و آسمانی باشد. 9. این امرِ نا‌گزیرِ نا‌گریز برهانی تام بر ولایت تشریعی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و ضرورت آن ولایت و نیز برهانی تام بر ولایت تشریعی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و ضرورت آن ولایت است، ولایت‌هایی که در طول هم‌اند، نه در عرض هم. 10.
⚫️عالم قبر و برزخ و سؤال و جواب ❓سؤال در‌بارۀ مسئلۀ قبر و سؤال و جواب در عالم قبر وارد شده‌است که فقط از افرادی که مؤمن محض یا کافر محض بودند سؤال می‌شود و دیگران مورد‌سؤال قرار نمی‌گیرند. آیا این روایت یا روایات صحیح است؟ نظر شما در این باره چیست؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. این مضمون نه فقط در یک روایت، بلکه در روایات مستفیض وارد شده‌است. 2. «محض» دو معنی دارد و هم در بالا‌ترین مرتبۀ شیء استعمال می‌شود و هم در پایین‌ترین مرتبۀ شیء و در این روایات ادنی‌المراتب (پایین‌ترین مرتبه) مراد است، نه اعلی‌المراتب. 🔹 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=دربارۀ-مسئلۀ-قبر-و-سؤال-و-جواب-در-عالم&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢عقاید و توقیفی بودن بیان آن ❓سؤال برخی مؤمنین، خصوصاً افراد هیئتی، از عباراتی مانند «توکلت علی الحیدر» یا «إن شاءت رقیة» یا‌... استفاده می‌کنند. به کار بردن چنین تعبیر‌هایی چه حکمی دارد؟ آیا جایز است یا حرام؟ اگر حرام باشد، آیا موجب کفر می‌شود یا نه؟ اگر جایز باشد، آیا مکروه است یا مباح؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. مؤمنان نباید از چنین تعبیر‌هایی استفاده کنند. در این موضوعات، باید از تعابیری استفاده شود که در نصوص روایات و زیارات به کار رفته‌است. 2. از حضرت امام صادق (علیه‌السلام) روایت شده‌است که در شأن و مدح ما، آن‌چه خود ما گفته‌ایم بگویید و آن‌چه را نگفته‌ایم نگویید. 3. چنین سخنانی به اعتقادات مرتبط است و سخن از اعتقادات از شعائر دینی است و شعائر دینی نمای دین است. افراد در مواجهۀ اول با دین شعائر دینی را می‌بینند و آن را در‌می‌یابند. برای همین، نمی‌توان در بیان اعتقادات از تعابیر بی‌اساس و من‌در‌‌آوردی استفاده کرد. در این باره، حتماً باید به قرآن و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) رجوع کرد و از آن‌چه در قرآن و روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) وجود دارد استفاده کرد. 4. حاصل سخن این است که ما در این باره باید از دستورات و اوامر و سخنان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) تبعیت کنیم و به‌هیچ‌وجه از آن ذوات قدسی (علیهم‌السلام) پیشی نگیریم. 5. در روایات وارد شده‌است که نمی‌توان با عقل بشری به دین الهی رسید و حتماً در این باره باید به وحی رجوع کرد. 6. خطر‌ناک‌ترین انحراف و گمراهی و لغزش پیروی از هوای نفس در امور دینی، خصوصاً در امور اعتقادی دینی، است. خطر‌ناک‌ترين انحراف اين است كه انسان در امور دین به جای تبعیت از وحی الهی، از هوای نفس، از آن‌چه خوشش می‌آید، پيروی كند. 7. ترویج و تبلیغ و نشرِ مذهبِ حقۀ اثنی‌عشری با الفاظ و ترکیب‌های بی‌اساس و ساختگی ممکن نیست. ما در این مورد باید از تعابیر دینی، از تعابیری که در قرآن و روایات و زیارات به کار رفته‌است، استفاده کنیم. 8. نه‌تنها ترویج و تبلیغِ مذهبِ حقۀ اثنی‌عشری با ترکیب‌های بی‌اساس و ساختگی ممکن نیست، بلکه چنین تعابیر و سخنانی اثر سوء و تأثیر منفی دارند و چهرۀ دین و مذهبِ حقه را وارونه نشان می‌دهند. 9. برای ترویج و تبلیغ دين حق، بهترين روش بيان مقامات و فضائل وارد‌شده در شأن و مقام اهل‌بيت (عليهم‌السلام) است. 10. نه شأن و مقام و معجزات اهل‌بیت (عليهم‌السلام) پایین است و نه آیات و روایات بیان‌کنندۀ شأن و مقام آن ذوات قدسی (عليهم‌السلام) کم است. آن ذوات قدسی و نورانی (عليهم‌السلام) مقامی رفیع و بلند دارند و آیات و روایات فراوانی شأن و مقام و معجزات آن بزرگواران (عليهم‌السلام) را باز‌گو کرده‌است. ما باید از تعابیر ساختگی و بی‌اساس پرهیز کنیم و تا آن‌جا که می‌توانیم از این گنجینه‌های دینی که ره‌آورد وحی الهی است استفاده کنیم. باید حقایق را از قرآن و روایات بگیریم و با زبان روز و بیانی قابل‌فهم و هضم برای انسان امروزی تبیین کنیم تا تشنگان حقیقت به حق و حقیقت رسند و سیراب شوند. ما باید در قرآن و سخنان اهل‌بیت (عليهم‌السلام) تأمل کنیم و آن‌ها را بفهمیم و سپس با بیانی شیوا و گیرا و قابل‌فهم برای انسان معاصر، به دیگران عرضه کنیم تا محققین و پژوهش‌گران، کسانی که دل در گرو حق و حقیقت دارند و تشنۀ علم راستین و خواهان حکمت حقیقی‌اند، به حقیقت رسند و سیراب شوند. به‌راستی اگر معارف قرآنی و دینی به جامعۀ نخبگانی ارائه شود، موجب حیرت عقل‌ها می‌شود. 🔹 🌐https://m-sanad.com/?faqs=برخی-مؤمنین،-خصوصاً-افراد-هیئتی،-از-عب&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢مهدی‌بن حمیده ❓سؤال در الغیبة شیخ طوسی (قدس‌سره) دو روایت وارد شده‌است که گویای این است که ابن‌حمیده قسط و عدل را در زمین خواهد گستراند، همان‌طوری که از ظلم و جور پر شده بود. روایت نخست این است: «قَالَ وَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَنْصُورٍ اَلزُّبَالِيِّ، قَالَ سَمِعْتُ شَيْخاً بِأَذْرِعَاتٍ قَدْ أَتَتْ عَلَيْهِ عِشْرُونَ وَ مِائَةُ سَنَةٍ، قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) يَقُولُ: عَلَى مِنْبَرِ اَلْكُوفَةِ: كَأَنِّي بِابْنِ حَمِيدَةَ قَدْ مَلَأَهَا عَدْلاً وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً! فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ: أَ هُوَ مِنْكَ أَوْ مِنْ غَيْرِكَ؟ فَقَالَ لاَ بَلْ هُوَ رَجُلٌ مِنِّي؛ ترجمه: اسماعيل بن منصور زبالى نقل کرده‌است: از پيرمردى دراذرعات (منطقه‌اى در سوريه)، كه صد و بیست سال از عمرش مى‌گذشت، شنيدم كه گفت: از على (عليه‌السلام) شنيدم كه بالاى منبر مسجد كوفه مى‌گفت:گويا ابن‌حميده را مى‌بينم كه زمين را پر از عدل‌وداد كرده‌است، همان‌طوری که پر از ظلم و جور شده بود! مردى برخاست و عرض كرد: آيا ابن‌حمیده از نسل شما و از نوادگان شما‌ست يا از نسل شما نیست‌؟ حضرت فرمود: او از نسل من است (الغیبة، ج 1، ص 51)». در روایت دوم چنین آمده‌است: «گویی عَلَم‌ها و پرچم‌های افراشته شدۀ ابن‌حمیده را می‌بینم که همه، از شرق و غرب، به او نزدیک می‌شوند». مراد از «ابن‌حمیده» در این دو روایت کیست؟ آیا مراد از آن حضرت صاحب‌الزمان، حضرت مهدی (عج‌الله‌فرجه)، است؟ با توجه به این‌که نامِ مادرِ بزرگوار حضرت امام کاظم (علیه‌السلام) حمیده بوده‌است، آیا می‌توان گفت که مراد از ابن‌حمیده حضرت امام کاظم (علیه‌السلام) در بعد از رجعت است؟ ⬇️ 🖊پاسخ 1. هر‌چند «حمیده» نامِ مادرِ حضرتِ موسی‌بنِ جعفر (علیهما‌السلام) است، ممکن است یکی از نام‌های نرجس خاتون، مادر امام زمان، حجت‌بن الحسن العسکری (عج‌الله‌فرجه)، نیز باشد. 2. احتمال دیگر این است که مراد از «ابن‌حمیده» حضرت حجت‌بن الحسن العسکری (عج‌الله‌فرجه) باشد، ولی نه به این لحاظ که «حمیده» یکی از اسامی نرجس خاتون باشد، بلکه به لحاظ این‌که مادر حضرت موسی‌بنِ جعفر (علیهما‌السلام) جد آن حضرت و ایشان از نوادگان آن خانم است. 3. احتمال دیگر این است که مراد از آن حضرت موسی‌بنِ جعفر (علیهما‌السلام) در بعد از رجعتشان باشد. 4. احتمال دیگر این است که مراد از آن حضرت موسی‌بنِ جعفر (علیهما‌السلام) [در قبل از رجعت] باشد، ولی در مهدی آل‌محمد بودن آن حضرت بدا رخ داده باشد. 🔹 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=در-الغیبة-شیخ-طوسی-قدسسره-دو-روایت-وا&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢وجود تکلیف در عالم برزخ ❓سؤال من سخنرانی‌ها و دروس شما رو گوش داده‌ام و در کتاب‌های شما تتبع کرده‌ام، ولی پاسخ برخی پرسش‌ها را نیافته‌ام یا به برداشت خود اطمینان ندارم و برای مزید اطمینان می‌پرسم که آیا در عالم برزخ نیز تکلیف وجود دارد و انسان در آن عالم نیز، مثل عالم دنیا، مکلف است؟ آیا در عالم برزخ، مثل عالم دنیا، نیز تکالیفی مانند نماز و روزه وجود دارد؟ امید داریم در این باره ما را راهنمایی کنید و دلایل دید‌گاهتان را نیز بگویید. ⬇️ 🖊پاسخ 1. تکالیف دینی و شرعی، هم در عالم برزخ و هم در رجعت و هم در عالم برزخ بعد از رجعت وجود دارد و انسان در این عوالم نیز مکلف است و باید به وظائف و تکالیف دینی و شرعی عمل کند. تکالیف دینی و شرعی تا روز قیامت، تا نفخ صور، ادامه دارد و بعد از نفخ صور، شریعت تمام می‌شود و فقط وظائف دینی می‌ماند. 2. [بین شریعت و دین و بین تکالیف شرعی و وظائف دینی تفاوت وجود دارد.] وظائف دینی همواره وجود دارد و از‌بین نمی‌رود. این وظائف در قیامت کبری و در بعد از قیامت، حتی در بهشت و جهنم، وجود دارد. 3. سخن یاد‌شده (وجود وظائف دینی) در عوالم قبل از دنیا نیز صادق است. [وظائف دینی در عوالم قبل از دنیا نیز وجود داشته‌است.] 4. «شرع» در لغت به معنای ابتدا کردن و شروع کردن است در حالی که «دین» به معنای نظام ارتباط بندگان با خداوند است. 5. خصوصاً که دین بیش‌تر از امور اعتقادی همراه با ارکان تشکیل شده‌است و عقیده و اعتقاد نه به جن و انس اختصاص دارد و نه به دار دنیا. اعتقاد برای ملائکه و در عالم ملائکه وجود دارد و بالا‌تر از این، برای همۀ مخلوقات الهی مطرح است. 6. [آیات زیادی به شعور مخلوقات و معتقد بودن آن‌ها اشاره دارد.] خداوند در سورۀ مبارکۀ اسرا، آیۀ شریفۀ چهل و چهار، می‌فرماید: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبعُ وَالأَرضُ وَمَن فيهِنَّ وَإِن مِن شَيءٍ إِلّا يُسَبِّحُ بِحَمدِهِ وَلكِن لا تَفقَهونَ تَسبيحَهُم إِنَّهُ كانَ حَليمًا غَفورًا ترجمه: آسمان های هفتگانه و زمین و هر کس که در آنهاست، او را تسبیح می گویند، و هیچ چیزی نیست مگر این‌که همراه با ستایش، تسبیح او می گوید، ولی شما تسبیح آن‌ها را نمی فهمید. یقیناً او بردبار و بسیار آمرزنده است (سورۀ اسرا، آیۀ 44، ترجمۀ انصاریان).» 7. در ارشاد‌القلوبِ دیلمی، از امیر مؤمنان، حضرت علی (علیه‌السلام)، نقل شده‌است که حضرت فرموده‌است برزخ جایی در روی زمین است. در روایتی دیگر از حضرت امام صادق (علیه‌السلام) در‌بارۀ برزخ پرسیده‌اند و حضرت با اسم اشاره، به مکانی خاص اشاره فرموده‌است. البته روایات در این باره مستفیض، بلکه متواتر است و فقط به دو یا چند روایت محدود نیست. روایات مستفیض و متواتر بر این دلالت دارد که 1. عالم برزخ ما‌دون آسمان اول است، نه بر‌تر و بالا‌تر از آن و 2. عالم برزخ آخرت ابدی نیست و فقط آخر عالم دنیا و پایان آن است. 🔹 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=من-سخنرانیها-و-دروس-شما-رو-گوش-دادها&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢وا‌گذاری امور به امام، معنا و گسترۀ آن در روایت وارد شده‌است: «بَعْدَهُ مَعْرِفَةُ اَلرَّسُولِ وَ اَلشَّهَادَةُ لَهُ بِالنُّبُوَّةِ وَ أَدْنَى مَعْرِفَةِ اَلرَّسُولِ اَلْإِقْرَارُ بِهِ بِنُبُوَّتِهِ وَ أَنَّ مَا أَتَى بِهِ مِنْ كِتَابٍ أَوْ أَمْرٍ أَوْ نَهْيٍ فَذَلِكَ عَنِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَعْدَهُ مَعْرِفَةُ اَلْإِمَامِ اَلَّذِي بِهِ يَأْتَمُّ بِنَعْتِهِ وَ صِفَتِهِ وَ اِسْمِهِ فِي حَالِ اَلْعُسْرِ وَ اَلْيُسْرِ وَ أَدْنَى مَعْرِفَةِ اَلْإِمَامِ أَنَّهُ عِدْلُ اَلنَّبِيِّ إِلاَّ دَرَجَةَ اَلنُّبُوَّةِ وَ وَارِثُهُ وَ أَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اَللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِ اَللَّهِ وَ اَلتَّسْلِيمُ لَهُ فِي كُلِّ أَمْرٍ وَ اَلرَّدُّ إِلَيْهِ وَ اَلْأَخْذُ بِقَوْلِهِ؛ ترجمه: [بالا‌ترین و والا‌ترینِ فرائض بعد از شناخت خداوند] معرفت به رسول‌الله و تصدیق نبوت او است و کم‌ترین مرتبۀ معرفت به رسول‌الله اقرار به نبوت او و اقرار به این است که امر و نهی او از سوی خداوند است. بعد از معرفت رسول‌الله، معرفت امام بالا‌ترین و والا‌ترینِ فرائض است. کم‌ترین مرتبۀ معرفت به امام تصدیق این است که او عِدل و همتا و وارث نبی است؛ اطاعت از او اطاعت از خداوند و پیامبر است و قبول سخن او و تسلیم در برابر او و تبعیت از او و واگذاری امور به او لازم و واجب است. امام همۀ شئون پیامبر، به‌جز شأن نبوت، را دارا‌ست». 1. در این روایت، مقام «امامت» به‌صورت مستقل تعریف و تبیین شده‌است در حالی که امامت همان شئون نبی، به‌جز شأن نبوت و رسالت، است. 2. در این روایت، «اَلرَّدُّ إِلَيْهِ؛ وا‌گذاری امور به امام» از لوازم معرفت به مقام امام و تکلیف و وظیفه برای امت شمرده شده‌است. آیا این ویژگی در امت‌های گذشته نیز مطرح بوده‌است؟ 3. آیا «اَلرَّدُّ إِلَيْهِ؛ وا‌گذاری امور به امام» در‌مورد پیامبران نیز مطرح است؟ آیا در زمان هر نبی‌ای، امت باید اموراتشان را به پیامبرشان رد می‌کردند؟ 4. گسترۀ «اَلرَّدُّ إِلَيْهِ؛ وا‌گذاری امور به امام» تا کجا‌ست؟ آیا می‌توان گفت «اَلرَّدُّ إِلَيْهِ» به معنای وا‌گذاری همۀ امور و شئون زندگی و عرضۀ همۀ کار‌ها به امام است؟ آیا می‌توان گفت مطابق «اَلرَّدُّ إِلَيْهِ»، باید با امام در ارتباطی دائمی بود و لحظه به لحظۀ زندگی و عمل‌کرد‌های روزانه را با زندگی و عمل‌کرد‌های امام مقایسه کرد؟ 5. این روایت «ادنی معرفت امام» را بیان کرده‌است در حالی که در روایتی دیگر، «شاهده علی خلقه» نیز از ادنی معرفت امام قلمداد شده‌است. آیا «شاهده علی خلقه» جزو ادنی معرفت امام است یا نه؟ چگونه می‌توان بین این دو روایت جمع‌بندی کرد؟ 6. در روایت دیگری وارد شده‌است: «مُحَمَّدِ بْنِ اَلطَّيَّارِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ): تُخَاصِمُ اَلنَّاسَ؟ قُلْتُ نَعَمْ. قَالَ: وَلاَ يَسْأَلُونَكَ عَنْ شَيْءٍ إِلاَّ قُلْتَ فِيهِ شَيْئاً؟! قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: فَأَيْنَ بَابُ اَلرَّدِّ إِذاً؟!!؛ ترجمه: محمد‌بن طیار نقل می‌کند حضرت امام باقر (علیه‌السلام) از من پرسید آیا با مردم دعوا می‌کنی؟ پاسخ دادم: آری. حضرت (علیه‌السلام) فرمود: آیا آن‌ها به تو چیزی می‌گویند و تو جوابشان را می‌دهی؟ پاسخ دادم: آری. حضرت (علیه‌السلام) فرمود: پس در این صورت مسئلۀ رد به امام و وا‌گذاری امور به او چه می‌شود؟!!» در‌بارۀ این روایت توضیح دهید. حضرت باقر (علیه‌السلام) در این روایت چه انتظاری از محمد‌بن طیار داشته‌است؟ 7. آیا می‌توان گفت این روایت به مسئلۀ استنباط نیز مرتبط است و فقیه، هم در مقام استنباط، باید از حضرت امام زمان (عج‌الله‌فرجه) مدد بگیرد و عرضه بدارد «یا‌صاحب‌الزمان‌أدرکنی» و هم در زمان افتا و پاسخ به استفتا، مخاطب را به امامِ حیِ ناظر توجه دهد؟ 8. «الرد إلی الإمام» فقط در امور علمی مطرح است یا در همۀ امور و شئون؟ 9. در زیارت جامعۀ کبیره آمده‌است: «وَمُقَدِّمُكُمْ أَمامَ طَلِبَتِي وَحَوَائِجِي وَ إِرادَتِي فِي كُلِّ أَحْوالِي وَأُمُورِي؛ ترجمه: [من] مقدم‌کنندۀ شما پیش روی خواسته‌ام و حاجاتم و ارادتم در همه احوال و امورم هستم». آیا می‌توان این فقره از زیارت جامعه را با «الرد علیه» مرتبط دانست و گفت بنابر فقرۀ یاد‌شده، وا‌گذاری امور به امام عام است و همۀ امور و شئون را شامل می‌شود؟ 10. «ادنی معرفت امام» در روایت مختلفی مطرح شده‌است و در بیش‌تر آن‌ها، ادنی معرفت امام «مفترض الطاعت دانستن امام از سوی خداوند» معرفی شده‌است. یعنی بر‌اساس بیش‌تر روایات، کم‌ترین حد معرفت امام این است که او را واجب‌الطاعت از سوی خداوند تبارک و تعالی بدانیم در حالی که در روایت محل بحث، الرد إلی الإمام و در روایتی دیگر، شاهد اعمال دانستن امام نیز از ادنی معرفت امام معرفی شده‌است.