eitaa logo
دفتر حضرت آيت الله سند (دام ظله)
722 دنبال‌کننده
44 عکس
16 ویدیو
186 فایل
دفتر مرجع عاليقدر آیت الله شیخ محمد سند حفظه الله
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️فداء امام موسى بن جعفر علیه‌السلام از جان خود برای شیعیانش ❓سؤال: معنی فداء و حفاظت امام کاظم علیه‌السلام از شیعیانش با جان خود (إنّ الله عزّ وجلّ غضب على الشيعة، فخيّرني نفسي أو هم، فوقيتهم ـ والله ـ بنفسي) چیست؟ ⬇️ 🖊جواب: ۱- این موقعیت و فداکاری چندین بار تکرار شده است. زمانی که امت از انجام وظیفه خود در یاری حق کوتاهی کند، گروه‌ها و احزاب باطل فضا را برای انتقام‌گیری از گروه حق، به‌ویژه سران آن، باز می‌کنند. ۲- این اتفاق پس از وفات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله رخ داد، زمانی که انصار از یاری علی علیه‌السلام و فاطمه سلام‌الله‌علیها خودداری کردند. حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در خطبه خود به این مسأله اشاره کرده و به آنها هشدار داد که دشمنان اهل بیت علیه‌السلام به جان و ناموس آنها هجوم خواهند برد. این موضوع در واقعه حَرَّه و دیگر حوادث به وقوع پیوست. ۳- همچنین هنگامی که امت از یاری حسین بن علی علیه‌السلام کوتاهی کرد، با وجود اینکه شرایط برای پیروزی اهل بیت علیه‌السلام و تأسیس دولت مهدوی آماده بود، فدای دین و قربانی شدن در راه آن، به شهادت امام حسین علیه‌السلام و یاران ایشان انجامید. ۴- وضعیت مشابهی نیز در مورد موسى بن جعفر علیه‌السلام رخ داد. با وجود اینکه شرایط برای پیروزی و تأسیس دولت مهدوی برای اهل بیت علیه‌السلام آماده بود، امت از یاری ایشان کوتاهی کرد و این سبب غضب خداوند بر تقصیر آنها در انجام مسئولیت خود در حمایت از پرچم حق شد. ۵- هنگامی که دشمن از این شرایط آگاه شد، باید اقدام به حمله و تهاجم به اردوگاه حق می‌کرد، که این حمله یا به قاعده مردمی و یا به رأس هرم آن صورت می‌گرفت. ۶- بنابراین، امام کاظم علیه‌السلام همانند سایر ائمه علیهم‌السلام با قربانی کردن جان خود، فدای مسیر هدایت و حقیقت شد. 🔹 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=معنی-فداء-و-حفاظت-امام-کاظم-علیهالسل&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
⚫️حفاظت امام موسی کاظم (علیه‌السلام) از شیعیانش با جان خود." سؤال: علی بن ابراهیم از محمد بن عیسی، از برخی از اصحاب ما، از ابی الحسن موسی بن جعفر (علیه‌السلام) نقل کرده که فرمود: «به‌راستی که خداوند عزوجل بر شیعیان خشمگین شد، پس مرا در میان خودم و آنان مخیر ساخت، پس من آنان را از غضب خداوند حفظ کردم، به‌خدا قسم که خودم را فدای آنان کردم.» لطفا درباره‌ی علت شهادت امام موسی بن جعفر (علیه‌السلام) که در این حدیث بیان شده توضیح بفرمایید. ⬇️ 🖊جواب: ۱- یکی از دلایل شهادت ائمه (علیهم‌السلام) و آنچه بر ایشان رخ داده، کوتاهی و بی‌توجهی مؤمنان در نصرت اهل بیت (علیهم‌السلام) است. ۲- از زمان سقيفه تا تأخير ظهور امام مهدی (علیه‌السلام) تا زمان ما، ۳- اهل بیت (علیهم‌السلام) هزینه کوتاهی و بی‌توجهی شیعیانشان در مسئولیت عمومی را می‌پردازند. ۴- و آنچه که بر ایشان (علیهم‌السلام) می‌گذرد، فدیه‌ای است از طرف آنان برای آزمایش و بلای شیعیانشان. ۵- در خطبه‌های سیدالشهداء (علیه‌السلام) در روز عاشورا، ایشان از فریب و خیانت کسانی که خود را از پیروان اهل بیت می‌دانستند، ابراز تأسف می‌کنند. ۶- این یکی از وجوه و دلایل آنچه بر اهل بیت (علیهم‌السلام) می‌گذرد است، نه تمام دلایل و وجوه. 🔹 🌐https://m-sanad.com/?faqs=علی-بن-ابراهیم-از-محمد-بن-عیسی،-از-برخی&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢زمین از ظلم و ستم آکنده می‌شود و سپس از عدالت و انصاف پر خواهد شد. ❓ سؤال: روشن است که لطف و عنایت الهی، مطابق آیات قرآن و روایات، تابع جوامع است: (إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ) (همانا خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد، مگر آنکه خودشان آن را تغییر دهند.) (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ) (و اگر اهل شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگار می‌شدند، برکاتی از آسمان و زمین به روی آنان می‌گشودیم.) (مَنْ غَفَلَ عَنِّي لَا أُبَالِي بِأَيِّ وَادٍ هَلَكَ) (هر کس از من غافل شود، باکی ندارم که در کدام وادی هلاک گردد.) این آیات و احادیث نشان می‌دهد که هدایت و رحمت الهی، تابع شرایط اجتماعی است. همچنین روایت شده است: "سيكون العرب ثللا لا يبالي الله بمن غلب" (اعراب گروه‌هایی خواهند شد که خداوند به پیروزی یا شکستشان اعتنایی نخواهد کرد.) با توجه به این اصول، اگر آیه (لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا) (هرگز در سنت خدا تغییری نخواهی یافت) را نیز در نظر بگیریم، پرسش اساسی این است: چگونه می‌توان حکومت عادلانه امام مهدی (عج) را درک کرد؟ چگونه چنین امتی که مملو از ظلم و جور است، شایستگی دریافت این حکومت الهی را دارد؟ اگر فرض کنیم که این یک استثنا از سنت‌های تاریخی است، چرا این استثنا از همان ابتدای خلقت رخ نداد تا دنیا از شر ستمگران خلاص شود؟ آیا ممکن است که حکومت مهدوی اصلاً در این نشئه دنیا رخ ندهد، بلکه در نشئه‌ای دیگر با قوانین خاص خود تحقق یابد؟ یا اینکه دولت مهدوی خود یک سنت الهی است که بر پایه "تمکین" و "نصرت دین" بنا شده است، حتی اگر مخالفان آن را نپذیرند؟ آیا مقصود از تغییر اجتماعی، تحولی در آگاهی انسانی است که به‌طور طبیعی در طول تاریخ تکامل می‌یابد و ارتباطی با رفتارهای مستقیم افراد ندارد؟ ⬇️ 🖊 پاسخ: ۱- قوانین الهی تغییرناپذیرند، اما حضور یک گروه مصلح در دل ظلم ممکن است: سنت‌های الهی ثابت و تغییرناپذیرند، اما همان‌طور که زمین از ظلم و جور پر می‌شود، هم‌زمان عده‌ای از مصلحان نیز حضور خواهند داشت که زمینه‌ساز اصلاح و تغییر هستند. در روایات آمده است که اگر تعداد مشخصی از یاران مخلص در کنار هر امامی (ع) جمع می‌شدند، او قیام کرده و حکومت الهی را برقرار می‌ساخت. بنابراین، پر شدن زمین از ظلم و جور، منافاتی با وجود گروهی صالح ندارد که شرایط نهضت امام مهدی (عج) را فراهم می‌کنند. ۲- در دولت مهدوی نیز گروهی از اهل شر باقی خواهند ماند: همان‌طور که در دوران ظلم، گروهی از صالحان باقی می‌مانند، در دولت ظهور و حتی دوران رجعت نیز گروهی از اهل شر و فتنه‌گران حضور خواهند داشت. ۳- درگیری بزرگ در پایان دوران رجعت: بر اساس روایات، بزرگ‌ترین جنگ تاریخ بین دولت امیرالمؤمنین (ع) در آخرین مرحله از رجعت و دولت ابلیس رخ خواهد داد. ۴- امتلاء (پر شدن) ظلم و جور به معنای سلطه آن است، نه نابودی مطلق صالحان: معنای "امتلاء الأرض ظلماً وجوراً" این نیست که همه مردم ظالم خواهند شد، بلکه منظور، سلطه و استیلای ظلم بر جوامع است. همچنین، آیه (لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ) (تا او را بر همه ادیان غالب گرداند) نیز به معنای تسلط جهانی حکومت حق است، نه اینکه تک‌تک افراد جهان الزاماً مسلمان شوند. ۵- "پر شدن از عدل و قسط" نیز به معنای برتری و سیطره عدالت است: بنابراین، "یملأها عدلاً و قسطاً" نیز به این معناست که عدالت بر جهان حاکم می‌شود، اما این به معنای تغییر ماهیت جبری همه انسان‌ها به انسان‌های کاملاً عادل نیست. بلکه منظور این است که نظام حاکم، مبتنی بر عدالت خواهد بود. 🔹 @ayatollahsanad 🔺
🟢نام‌های الهی و تسبیح خداوند با آن‌ها ❓سؤال: در کتاب مرآة العقول آمده است: حسین بن محمد اشعری و محمد بن یحیی هر دو، از احمد بن اسحاق، از سعدان بن مسلم، از معاویه بن عمار، از امام صادق (علیه‌السلام) درباره قول خدای متعال: «وَلِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها» (اعراف: 180) روایت کرده‌اند که فرمود: «ما به خدا سوگند همان نام‌های نیکوی الهی هستیم که خداوند از بندگان هیچ عملی را جز با شناخت ما نمی‌پذیرد.» ❓پرسش: اگر بنده‌ای با نام‌های ایشان تسبیح بگوید، مثلاً برای خود ذکری انتخاب کند و بگوید: «سبحان محمد المصطفى» یا «سبحان علی المرتضى» یا «سبحان الصديقة الكبرى»، آیا این عمل صحیح است یا در زمره غلو و خداسازی قرار می‌گیرد؟ خصوصاً که آیات زیادی وجود دارند که به تسبیح خداوند با نام‌هایش امر می‌کنند، مانند: «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى» (اعلی: 1). پرسش دوم: آیا جایز است که نام «الله» را بر امامان (علیهم‌السلام) اطلاق کرد از آن جهت که آنان نام‌های الهی هستند؟ ⬇️ 🖊پاسخ به سؤال اول: ۱- تسبیح مختص به خداوند متعال است. ۲- تسبیح برای خداوند به نام‌های او، با تسبیح برای نام‌های الهی تفاوت دارد. ۳- همچنین تسبیح برای نام‌های الهی با تسبیح برای نام‌های اهل‌بیت (علیهم‌السلام) تفاوت دارد. ۴- حقیقت این است که ذوات اهل‌بیت، نام‌های الهی هستند، نه این‌که نام‌های ایشان، نام‌های الهی باشند. ۵- علاوه بر این، مرتبه عالی آنان - یعنی نورانیتشان - نام‌های الهی محسوب می‌شود، نه مراتب نازل وجودی آنان. مرتبه عالی آنان، هنگامی که نام الهی باشد، صرفاً آیینه و نشانه و راهی به سوی خداست و هیچ ذات مستقلی برای آنان در نظر گرفته نمی‌شود، بلکه آنان تنها بندگان مخلوق الهی هستند. به طور کلی، مباحث مربوط به نام‌های الهی بسیار پیچیده است و حتی برای خردمندان نیز محل اشتباه است. راه نجات و استقامت در این موضوع، پایبندی دقیق به آنچه در وحی وارد شده و پرهیز از هر آنچه که در وحی نیامده است. از همین رو، نام‌های الهی توقیفی هستند (یعنی تنها باید آن‌ها را از نصوص دینی دریافت کرد). 🖊پاسخ به سؤال دوم: همان‌گونه که در پاسخ اول گفته شد، این‌که آنان نام‌های الهی هستند به این معنا نیست که نام‌های الهی متعلق به آنان باشد، بلکه نام‌های نیکو مخصوص خداوند است، و آنان برای خداوند به عنوان نام‌های الهی معنا می‌یابند، نه این‌که نام‌های الهی به آن‌ها تعلق داشته باشد. آنان مخلوق و تحت ربوبیت الهی هستند و این‌گونه نیست که نام‌های نیکوی الهی متعلق به آنان باشد، بلکه آنان برای خداوند هستند. همان‌طور که اشاره شد، مباحث مربوط به نام‌های الهی بسیار پیچیده است و باید به نصوص وحیانی به طور دقیق پایبند بود و از اجتهادهای شخصی که به انحراف می‌انجامد پرهیز کرد. به همین دلیل، نام‌های الهی توقیفی هستند و در روایات از آنان نقل شده است: «بگویید آنچه ما می‌گوییم و نگویید آنچه ما نگفته‌ایم.» اگر در احکام فروع دین، عقل بشری به‌تنهایی نمی‌تواند به احکام الهی دست یابد، پس در اصول دین چگونه می‌تواند بدون هدایت وحی، حقیقت را درک کند؟ البته این سخن به معنای نفی حجیت عقل در فهم نیست، بلکه به این معناست که عقل انسانی برای هدایت به آموزه‌های وحی نیاز دارد و وحی در مقام معلم است و عقل، متعلم. 🔹 @ayatollahsanad 🔺
🟢حقوق والدین ❓سؤال: آیا آیه‌ی شریفه «وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا» (و بگو: پروردگارا! بر آن دو [پدر و مادر] رحم کن) بر وجوب طلب رحمت برای والدین دلالت دارد؟ و اگر فرزند از دعا کردن برای آنان امتناع کند و بگوید که ظلم والدین را نمی‌بخشد، حکم آن چیست؟ ⬇️ 🖊پاسخ: صله‌رحم، به‌ویژه در مورد والدین، واجب است؛ دست‌کم در حدی که از عقوق و قطع رابطه با آنان جلوگیری شود. والدین حقوقی بر گردن فرزند دارند که چندین برابر حقوقی است که فرزند بر آنان دارد، حتی اگر والدین در انجام حقوق فرزند کوتاهی کرده باشند. پس چگونه می‌توان با ترک دعا و طلب رحمت، به آنان پاسخ داد؟ علاوه بر این، دعا برای والدین موجب برکت در زندگی فرزند شده و در نهایت، منفعت آن به خود او بازمی‌گردد. 🔹 @ayatollahsanad 🔺
🟢علم پیامبران و علم برخی از مخلوقات ❓سؤال: در مورد گفتگوی مورچه با حضرت سلیمان (ع) که در کتاب عیون أخبار الرضا (ع) و علل الشرائع آمده است: مورچه گفت: تو بزرگ‌تری یا پدرت داوود؟ حضرت سلیمان (ع) پاسخ داد: بلکه پدرم داوود بزرگ‌تر است. مورچه پرسید: پس چرا در نام تو یک حرف بیشتر از نام پدرت داوود وجود دارد؟ حضرت سلیمان (ع) فرمود: من در این باره علم و آگاهی ندارم. مورچه گفت: به این دلیل که پدرت داوود (ع) زخم خود را با محبت درمان کرد، ازاین‌رو نام او "داوود" شد، و اما تو ای سلیمان، امیدوارم که به پدرت ملحق شوی. سپس مورچه پرسید: آیا می‌دانی چرا از میان تمام قلمرو، باد برای تو مسخر شد؟ حضرت سلیمان (ع) پاسخ داد: من در این باره علم و آگاهی ندارم. مورچه گفت: خداوند عزوجل با این کار به تو فهماند که اگر کل قلمرو را همانند این باد برای تو مسخر می‌کرد، از دست دادن آن مانند گذر باد از دستان تو می‌شد. پس در این هنگام، سلیمان (ع) از سخن او تبسمی زد. چگونه می‌توان علم مورچه را به این امور و درعین‌حال ناآگاهی پیامبر خدا از آن‌ها تفسیر کرد؟ ⬇️ 🖊پاسخ: ۱. احتمال دارد که این علم از طریق وحی الهی به مورچه اعطا شده باشد، اما نه به‌عنوان یک امر عمومی و همگانی. ۲. ممکن است برخی از علوم، خداوند به‌حکمتی خاص به برخی حیوانات عطا کرده باشد، درحالی‌که همان علم به برخی از پیامبران داده نشده است. مانند داستان پرنده هدهد که حضرت سلیمان (ع) برای کشف منابع آب در زیر زمین به آن نیاز داشت. ۳. ثابت شده است که برخی از حیوانات دارای حسی نسبت به امور جاری یا آینده هستند که انسان و حتی دستگاه‌های پیشرفته علمی نیز از درک آن‌ها عاجزند. 🔹 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=در-مورد-گفتگوی-مورچه-با-حضرت-سلیمان-ع-ک&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢وظایف امام علیه‌السلام و حکم ظاهری ❓سؤال: آیا امام علیه‌السلام حکم ظاهری را اجرا می‌کند، حتی اگر با واقع مخالف باشد؟ مثلاً، دو نفر با یکدیگر نزاع دارند و یکی از آن‌ها بینه‌ای اقامه می‌کند و نزد امام اصل علیه‌السلام داوری می‌کنند، در حالی که در علم واقعی خداوند، این بینه برخلاف واقع شهادت می‌دهد. آیا امام با تکیه بر این بینه برای اثبات حق حکم می‌کند؟ ⬇️ 🖊پاسخ: ۱. در مورد قضاوت، ظاهر ادله این است که وظیفه پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله و اوصیای او علیهم‌السلام، عمل بر اساس معیارهای ظاهری در نزاع‌های فردی است، نه در نزاع‌های عمومی بشری. ۲. اما در حوزه اجرایی در جامعه سیاسی، غالباً معیار، بررسی با اسباب و شواهد مادی موجود است. ۳. به طور کلی، در زمینه‌ها و محیط‌های مختلف، تفاوت‌هایی در وظایف امام علیه‌السلام دیده می‌شود که از ادله به‌دست می‌آید. ۴. در مورد دولت ظهور نیز، وظایف حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف تفاوت‌هایی با پدران بزرگوارشان علیهم‌السلام دارد و تفصیل خاص خود را دارد. 🔹 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=آیا-امام-علیهالسلام-حکم-ظاهری-را-اجر&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢حدیث کساء ❓پرسش: مسئله اعتماد بر حدیث کساء به روایت رایج میان مردم، مورد بحث است؛ زیرا آنچه متواتر است، حدیث کساء به روایت ام‌المؤمنین ام‌سلمه رضوان‌الله‌علیها است و در خانه‌ی او اتفاق افتاده، اما حدیث مشهور از حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، سندش در نهایت ضعف است و در مسائل اعتقادی هیچ اعتباری بر آن نیست. ⬇️ 🖊پاسخ: ۱- روایتی که میان مردم رایج است، با سند از علمای اعلام ما نقل شده و مورد اعتماد آنان و جزو سیره‌ی ایشان است. ۲- مهم‌تر آن‌که تمام بخش‌ها و جملات آن، شواهدی در روایات هر دو گروه (شیعه و اهل سنت) دارد، افزون بر مفاد آیاتی که در فضائل ایشان وارد شده است. ۳- افزون بر این، مسائل اعتقادی از خبر واحد—اگر سندش صحیح باشد—گرفته نمی‌شود، بلکه از خبر علمی و سند ظنیِ صحیح و بلکه خبر علمی گرفته می‌شود؛ یعنی خبری که شواهدی از آیات محکم، بیانات محکم پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام، و دلایل عقلی و فطری داشته باشد. ۴- پس در مسائل اعتقادی، مدار بر قوت یا ضعف سند ظنی نیست، بلکه مدار بر خبر علمی است؛ چنان‌که شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و دیگر متقدمان نیز بر آن تأکید کرده‌اند. 🔹 🌐https://m-sanad.com/?faqs=اعتماد-بر-حدیث-کساء-به-روایت-رایج-میان-م&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢اختلاف روایات و راویان، حکمتی بزرگ است) ❓پرسش: با توجه به احادیث امام صادق علیه‌السلام و دیگر امامان علیهم‌السلام، روشن می‌شود که ایشان عمداً میان شیعیان و پیروان، اختلاف ایجاد می‌کردند تا در نگاه دیگر فرقه‌ها، متناقض و متفاوت جلوه کنند. نمونه آنچه در کتاب الکافی، تألیف شیخ کلینی، جلد اول، باب اختلاف الحدیث، صفحه ۶۵ آمده است: زرارة بن أعین از امام باقر علیه‌السلام پرسشی کرد و امام پاسخی داد. سپس مردی دیگر آمد و همان پرسش را کرد و امام پاسخی متفاوت داد. سپس فرد سومی آمد و باز امام پاسخی دیگر داد. زراره پس از رفتن آن دو، از امام پرسید: این دو نفر از شیعیان عراق هستند و هر کدام پاسخی متفاوت دریافت کردند، چرا؟ امام فرمود: «ای زراره، این برای ما و شما بهتر و پایدارتراست. اگر همه شما بر یک رأی اتفاق می‌داشتید، مردم حرف‌های ما را باور می‌کردند و این سبب کاهش بقای ما و شما می‌شد.» زراره از امام صادق علیه‌السلام نیز همین را پرسید و ایشان پاسخ پدرشان را تکرار کردند. اشکال روایت در این است که گویا مقصود امام علیه‌السلام آن است که مسلمانان، شیعیان را در نقل از اهل بیت علیهم‌السلام دروغ‌گو بدانند. در نتیجه، ابو بصیر، زراره بن أعین، مؤمن الطاق و دیگر اصحاب بزرگوار و راویان مورد تکذیب قرار می‌گیرند. پس، تکذیب شیعه، هدفی از اهداف امام علیه‌السلام بوده؛ چرا که اگر قصد تصدیق آنان را داشتند، در نقل از امام، هم‌سخن می‌بودند، و این اختلاف از سوی امام عمداً پدید آمده است. اکنون، تمامی مخالفان – اعم از علما، قاضیان، مورخان و مردم عادی – گفتار شیعه را در نقل از اهل بیت علیهم‌السلام دروغ می‌پندارند و آنان را باور ندارند، و این به ضرر هویت و کیان تشیع انجامیده است. و این، در ذات خود، با باور ما نسبت به لطف در مقام امامت الهی و دلالت روش‌های بیانی در خطابات قرآنی در تضاد است. ⬇️ 🖊پاسخ: ١. این پرسش دارای نوعی بی‌احترامی و نسبت ناروا به ساحت ائمه معصومین علیهم‌السلام است، که از خطا و اشتباه پاک‌اند. ٢. همچنین، در پرسش، هدفی سوء به‌طور پیش‌فرض برای اختلاف روایات و راویان فرض شده، که نشان از ناآگاهی از حکمت این امر دارد و تعجیل در قضاوت، بدون تأمل علمی است. ٣. این همان بحران در روش علمی است که عجولانه به نتیجه‌گیری‌های نادرست می‌رسد و آن‌ها را بدیهی می‌پندارد. ٤. با تسلط بر علم حقوق و فقه، پژوهشگر درمی‌یابد که نظام حقوقیِ چندلایه، قواعد گوناگونی را با قالب‌های متفاوت اما با جوهر واحد تولید می‌کند، که به اهداف تشریع می‌انجامد. ٥. مانند قانون‌گذاری پارلمان‌ها که در دوره‌های مختلف، قوانین با قالب‌های متفاوت تصویب می‌کنند، ولی معنا و هدف آن‌ها یکی است؛ همین‌گونه در قانون‌گذاری وزارتخانه‌ها یا شهرداری‌ها در استان‌های مختلف، تفاوت در شکل و ساختار وجود دارد اما معنا و هدف مشترک است. ٦. این هنر قانون‌نویسی همان چیزی است که اهل بیت علیهم‌السلام به آن اشاره کرده‌اند، که سخن می‌تواند هفتاد وجه داشته باشد و گوینده‌اش تکذیب نمی‌شود. ٧. متأسفانه علم اصول حقوق، فقه مقاصد و روح شریعت را علمای اهل سنت معاصر اهل بیت علیهم‌السلام درک نکردند و نادیده گرفتند، و در نتیجه، حقیقت نورانی اهل بیت در نگاه آنان تاریک جلوه کرد، چرا که «مردم دشمن چیزی هستند که نمی‌دانند». اگر از اهل ذکر ـ یعنی اهل بیت علیهم‌السلام ـ می‌پرسیدند، حقیقت برایشان روشن می‌شد. ٨. شیخ طوسی در آغاز دو کتاب «تهذیب» و «استبصار» اشاره می‌کند که استادش، شیخ مفید، از او خواسته بود تا وجوه تأویل صحیح برای احادیث مختلف را روشن کند تا کسانی که دانش کافی ندارند، دچار اشتباه نشوند؛ که این خود دلیلی دیگر است، و نشان می‌دهد که اختلاف‌ها در روش‌های بیانی و دلالت‌های لفظی و معنایی ریشه دارد. ٩. علمای اهل سنت همواره به مذهب اهل بیت علیهم‌السلام اتهام باطن‌گرایی، غنوص‌گرایی و تأویل وارد کرده‌اند. ١٠. اما در دوران معاصر، عقل بشری به این درک رسید که تعدد قرائات یک متن، یک توان علمی است که بر پایه دانش زبان‌شناسی و قواعد علمی استوار است، و این خود اعجاز روش اهل بیت علیهم‌السلام را نشان می‌دهد. ١١. نظام شگفت‌انگیز قرآن نیز بر پایه تأویل و فنون گوناگون دلالت‌های معنایی استوار است، چنان‌که بسیاری از آیات به آن اشاره دارند. ١٢. حکمت ظاهریِ اختلاف در مفاد روایات، جنبه امنیتی برای حفظ جان پیروان اهل بیت علیهم‌السلام در برابر حکومت‌های ستمگر بوده، تا وحدت و قدرت آنان فاش نشود. (حِکمةٌ بالغةٌ فما تُغنِ النُذر) ١٣. همان‌گونه که حضرت موسی علیه‌السلام به کارهای خضر علیه‌السلام اعتراض کرد، چون به وجه حکمت آن‌ها پی نبرده بود؛ یا اصحاب امام حسن علیه‌السلام که از صلح ایشان انتقاد کردند، چون حکمت آن را درک نکردند. 🔹 @ayatollahsanad 🔺
شناخت احکام در مواجهه با تعارض روایات ❓پرسش: علامه شیخ یوسف بحرانی در کتاب الحدائق الناضرة، جلد اول، صفحه ۵ پس از مقدمه می‌گوید: «پس از احکام دین، جز اندکی بر اساس یقین معلوم نیست، چرا که روایات با اخبار تقیه درآمیخته‌اند؛ چنان‌که ثقة‌الاسلام، علم‌الاعلام، محمد بن یعقوب کلینی در کتاب کافی خود بدان اعتراف کرده است؛ تا آنجا که از کار به ترجیحات روایی در تعارض اخبار عبور کرده و تنها به رد و تسلیم در برابر اهل‌بیت (علیهم‌السلام) پناه برده است.» چرا شیخ کلینی (قدّس‌سرّه) به تسلیم در برابر ائمه (علیهم‌السلام) پناه برده است؟ ظاهر کلامش این است که او هیچ ضابطه و روشی برای تمایز میان روایات اهل‌بیت (ع) و روایات تقیه‌ای ندارد؟ ⬇️ 🖊پاسخ: ۱- روش عمده‌ای که علمای امامیه (از جمله کلینی در ابواب مختلف کتاب کافی) برای حل تعارض ظاهری میان دلالات روایات به کار می‌برند، جمع عرفی و توجیه معنایی بین روایات متعارض بر اساس قرائن متصل و منفصل است. قاعده «الجمع أولى من الطرح» هر جا ممکن باشد، بر تأویل یا حمل بر وجوه مختلف مقدم است. ۲- اگر قرائن برای ترجیح یا تأویل یافت نشدند ـ و این حالت به‌ندرت در سیره‌ی علمی ایشان در کتب روایی روی می‌دهد (چنان‌که با مراجعه به کتب اربعه و فقه متقدمان روشن می‌شود) ـ در این صورت نوبت به ترجیح یا تخییر می‌رسد. چه در قرائن مرتبط با ظهور و چه در قرائن تفسیری. ۳- ترجیح یا تخییر تنها در موارد محدودی به کار می‌رود؛ با این حال، مشاهده می‌شود که کلینی نیز در ابواب کافی گاه به ترجیح پرداخته است. بنابراین، سخن او در مقدمه احتمالاً ناظر به ترجیحی است که به حدّ علم و یقین برسد، نه صرف ترجیح بر اساس ظن و گمان. ۴- به‌علاوه، روشن است که علم عرفی و معمولی نسبت به احکام از دل روایات، در بیشتر ابواب حاصل می‌شود و نمی‌توان گفت که آگاهی از احکام بسیار اندک است. پس سخن کلینی باید حمل شود بر آن دسته از ترجیحات که مستند به قطع و یقین است، نه آن مواردی که بر اساس ظن باشد، و همچنین نه در مسائل جزئی و بسیار فرعی. 🔹 @ayatollahsanad 🔺
🟢قاعده‌ای روشی در تحلیل تاریخی از سیرهٔ پیامبر ص و اهل بیت علیهم‌السلام) حسین بن علی صاحب فخّ) ❓سؤال: در مورد درخواست حسین بن علی بن حسن مُثَلَّث بن حسن مُثنّى بن امام حسن مجتبی علیه‌السلام ـ معروف به صاحب فخ ـ از مولای ما امام موسی کاظم علیه‌السلام مبنی بر بیعت و پیروی از او چه می‌توان گفت؟ چنان‌که در روایات آمده، حسین بن علی که در واقعهٔ فخ به شهادت رسید و بر مدینه تسلط یافته بود، از امام موسی بن جعفر علیه‌السلام درخواست بیعت کرد. حضرت نزد او آمد و فرمود: «ای پسر عمو، مرا به چیزی وادار نکن که پسر عمویت، عمویم اباعبدالله را بدان وادار کردند و از من چیزی صادر شود که نمی‌خواهم، همان‌گونه که از اباعبدالله چیزی صادر شد که نمی‌خواست.» حسین پاسخ داد: «من تنها این امر را به شما عرضه کردم، اگر خواستی بپذیر و اگر نخواستی، تو را مجبور نمی‌کنم؛ و خدا بهترین یاری‌دهنده است.» (منبع: کتاب شریف کافی، جلد ۱، ص ۳۶۶، باب تشخیص حق از باطل در موضوع امامت) اولاً: درخواست بیعت و اطاعت از امام کاظم علیه‌السلام توسط حسین فخّی چه معنایی دارد؟ آیا او از مقام و جایگاه امامت حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام آگاه نبود؟ آیا نمی‌دانست که آن حضرت صاحب امر الهی و امام معصومی است که اطاعتش بر همه واجب است و از سوی خدا و رسولش و پدران پاکش منصوب شده؟ آیا این درخواست از روی ناآگاهی و جهل بود؟ چگونه ممکن است چنین جهلی نسبت به موضوعی به این درجه از حساسیت و اهمیت اعتقادی از کسی صادر شود که به خاندان اهل‌بیت علیهم‌السلام نزدیک و مورد احترام است؟ ثانیاً: چرا امام کاظم علیه‌السلام این انحراف فکری و عقیدتی را اصلاح نکرد؟ چرا امامت خود را برای او تبیین نکرد و نفرمود که اوست صاحب وصیت و عهد الهی، و امام معصومی که اطاعتش بر مسلمانان واجب است؟ ⬇️ 🖊پاسخ: پاسخ به این دو سؤال با احتمالاتی قابل تبیین است: ۱. درخواست حسین بن علی ممکن است صوری بوده باشد، و فقط برای این‌که قیام خود را فراگیر و مشروع نشان دهد، این تقاضا را در حضور اصحابش از امام کاظم علیه‌السلام کرده باشد، و پس از آن، به امام اجازه داده که اگر نمی‌خواهد همراهی کند، مجبور به بیعت نباشد. ۲. ممکن است حسین نسبت به امامت امام کاظم علیه‌السلام جاهل بوده باشد، و این جای تعجب ندارد؛ چنان‌که حضرت یعقوب علیه‌السلام نیز نبوت حضرت یوسف را از سایر فرزندانش پنهان کرد: ﴿قالَ يا بُنَيَّ لا تَقصُص رُؤياكَ عَلى إِخْوَتِكَ فَيَكيدوا لَكَ كَيداً إِنَّ الشَّيْطانَ لِلإِنسانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ و در چنین مواردی، ناآگاهی و جهل قابل عذر است؛ بر خلاف زمانی که حجت تمام شده باشد و با علم مخالفت صورت گیرد. همچنین نقل شده که امّ ایمن از اهل بهشت است، ولی نسبت به امامت دوازده امام علیهم‌السلام آگاهی نداشت. ۳. در روایات، از حسین صاحب فخّ تمجید شده است؛ و این نشان می‌دهد که ممکن است شرایط و احوال پنهانی و پیچیده‌ای در پس ظاهر قضیه وجود داشته باشد که از دید عموم مخفی بوده است. ۴. از ضروریات در تحلیل تاریخی به‌ویژه درباره حوادث مربوط به پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله و اهل‌بیت علیهم‌السلام، این است که: بر اساس ظاهر وقایع قضاوت شود، بدون آن‌که در پی دست یافتن به آن‌چه در پس پرده‌ها و پشت‌صحنه‌ها بوده باشیم؛ همان‌طور که در دوران ما نیز بسیاری از واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی تا سال‌ها مخفی می‌مانند و تنها با دسترسی به اسناد پنهانی مشخص می‌شوند. در زمان‌های گذشته نیز چنین بوده و خصوصاً با توجه به پیچیدگی‌ها و تدابیر مخفی شخصیت‌های درگیر، شناخت حقیقت کامل، دشوار و گاه ناممکن است. 🔹 🌐 https://m-sanad.com/?faqs=در-مورد-درخواست-حسین-بن-علی-بن-حسن-مُثَل&lang=fa @ayatollahsanad 🔺
🟢تنوع عبارات و دیدگاه‌ها درباره امامت در کلمات علما) ❓سؤال: درباره‌ی اختلاف، بلکه تناقض ظاهری میان دو عالم بزرگ و صاحب‌نظر در خط اهل بیت علیهم‌السلام در موضوع امامت الهی و حدود آن، و تبیین اینکه چگونه لطف الاهی از رهگذر امامت حاصل می‌شود، چه می‌توان گفت؟ به عنوان نمونه: • علامه حلی (قدس سره) در کتاب الألفین، صفحه ۶۵ می‌نویسد: «لطف امامت با اموری محقق می‌شود؛ از جمله، این‌که امام باید مسئولیت امامت را بپذیرد و آن را بر عهده گیرد. و این کار را امام انجام داده است.» • اما سید شریف مرتضی در کتاب المقنع فی الغیبة، جلد ۱، صفحه ۵۴ در پاسخ به این‌که چرا ائمه پیشین علیهم‌السلام خود را مخفی می‌کردند، می‌نویسد: «چون در آن دوران، برای پدران [ائمه] علیهم‌السلام خوفی از دشمنان وجود داشت، آن‌ها تقیه می‌کردند و از اظهار امامت خودداری می‌نمودند و حتی آن را از خود نفی می‌کردند.» این دو دیدگاه چگونه با یکدیگر قابل جمع‌اند؟ آیا این تفاوت، تناقضی در اصل امامت و جایگاه امام نیست؟ چگونه ممکن است از یک‌سو، امام وظیفه دارد امامت را بپذیرد و آن را اظهار کند، و از سوی دیگر، ائمه آن را از خود نفی می‌کنند و اظهار نمی‌نمایند؟ ⬇️ 🖊پاسخ: ۱. میان این دو سخن، نه تناقضی وجود دارد و نه تضادی، اگرچه در نگاه اول چنین به‌نظر برسد. زیرا وظیفه‌ی اظهار امامت و معرفی آن، متوجه افراد مکلف و شایسته امتحان الهی است؛ اما در برابر طاغوت‌ها و حکومت‌های ظلم، لازم است که این حقیقت پنهان بماند و از اظهار آن خودداری شود. ۲. این‌گونه رفتار، در سیره پیامبران الهی نیز وجود داشته است؛ چنان‌که حضرت یوسف علیه‌السلام و حضرت موسی علیه‌السلام نیز، نبوت و امامت خود را از پادشاهان زمان‌شان مخفی کردند. ۳. بر پژوهشگر لازم است که در تحلیل و بررسی، از تعمیم و اطلاق نادرست بپرهیزد؛ بلکه باید شرایط، زمینه‌ها و قرائن خاص هر سخن را بررسی کند و با دقت، به تفاوت موقعیت‌ها توجه داشته باشد. 🔹 🌐https://m-sanad.com/?faqs=دربارهی-اختلاف،-بلکه-تناقض-ظاهری-میا&lang=fa @ayatollahsanad 🔺