قبل از سفر راهیان یعنی آخرین باری که رفتم گلستان شهدا ،سر مزار شهید مدافع حرم علی شاه سنایی ی خانم پاسداری داشتن واسه همسر این شهید دردودل میکردن!
گفت من همسرم میخواست بره سوریه نزاشتم و جلوشو گرفتم ،بعد از اون اینقدر مشکل تو زندگیم به وجود اومد و سختی کشیدم، الانم به شدت محتاج دعام ...
خیلی دل شکسته بودن گفتن واسه همسر شهید خیزاب که تعریف کردن ایشون گفتن حتما استغفار کن!
الهی خدا مارو در برابر تقدیری که واسمون رقم زده راضی کنه...
و چقدر همسران شهدا پیش خدا عزیزن و حتما انتخاب شدن ...
حالا که رسیدیم به سفر آخر مصطفی صدر زاده، میبینیم خانمش خودش ساکشو بست :)
چقدر سخته و چقدر بار این صبر سنگینه!
و تواصو بالصبر...
#شب_نوشت🦋
#عماره✍️
گمان میبرم اگر خداوند صدهزارگونه خنده میآفرید اما رسم اشک ریختن را
نمیآموخت، قلب حتی تاب ده روز تپیدن را هم نمیآورد...
#نادر_ابراهیمی
@aye_ha
سَيأتيك كُل شيء في وَقته المُناسب،
ثق بتدبير الله واطمئِن.
همه چیز در زمان مناسب
به سراغ شما خواهد آمد.
به برنامه خدا اعتماد کنید
و مطمئن باشید.
#جبران_خليل_جبران
@aye_ha
آیه🦋ها
امیدوارم کتابهای خوبی بخوانی و کسی را ببوسی که باور دارد تو فوقالعادهای! و فراموش نکن که کمی هم د
یادمون نره ،جوری زندگی کنیم که فقط خودمون میتونیم !:)))
به نام خالق عشق🦋
#پارت_پانزدهم
#قسمت_اول
#شهید_مصطفی_صدرزاده
شب تاسوعا بهش زنگ زدم، میخواستم برم جایی ازش اجازه بگیرم.
داشت با بی سیم صحبت میکرد که قطع شد و دیگه نتونستم باهاش حرف بزنم،پیامم رو هم نتونست جواب بده.کل این دوسال و نیم ی دعایی یاد گرفته بودم واسه محافظت ،هر لحظه که غرق میشدم تو فکر مصطفی و کل وجودم پر میشد از عطر یاس و رازقیه،ی جا آروم میگرفتم و دعای حصار و واسش میخوندم :)
اون شب هرکاری میکردم دعا تموم بشه نمیشد!
یا ایت الکرسی آخرش و یادم میرفت یا محمد علی گریه میکرد...
صبح تاسوعا شال و کلاه کردم رفتم هیئت،وقتی برمیگشتم همش داشتم با خودم برنامه ی نیمه پنهان ماه و مرور میکردم:)
خانم شهید منوچهر مدق میگفتن که به همسرشان میگفته تا شما رضایت ندی اتفاقی نمیوفته!
به روایت سمیه ابراهیم پور همسر شهید✨
@aye_ha
#پارت_پانزدهم
#قسمت_دوم
#شهید_مصطفی_صدرزاده
از اون طرف رفتم مسجد،روحانی داشت ناحیه مقدسه یا دعای علقمه ترجمه فارسی شو میخوند.ی قسمتی از دعا شروع کرد از دوری حضرت زینب (س)و برادرش بخونه.نشستم دعای همیشگیمو بخونم و همیشه اممیگفتم خدایا مصطفی سالم برگرده...ولی یه دفعه با خودم گفتم من ی مصطفی دارم و دوسال و نیم روزای دور و سختی بهم گذشت ،اون وقت روم میشه بگم مصطفی زنده و سالم برگرده؟!
همونجا گفتم خدایا هرچی شما بخواید...
اذان ظهر شد.برگشتم خونه خیلی عصبانی بودم دست خودم نبود ،پیام دادم که مصطفی چیشده چرا جواب نمیدی کجایی؟
هیچ جوابی نمیومد!
سه روز پیش شهید خاوری شهید شده بودن و خواهرش پیام داده بودن به ی آقایی و سراغ گرفته بودن گفته بوده پیشش نیستم دوساعت دیگه بهتون خبر میدم ...
منم وقتی از مصطفی پرسیدم دقیقا همین جواب و دادن که پیشش نیستم و دوساعت دیگه خبر میدم بهتون!
به محض خوندن این پیام فهمیدم همه چیز تموم شده...
به روایت سمیه ابراهیم پور همسر شهید✨
@aye_ha
AliReza Ghorbani Ham Gonah-320.mp3
9.67M
یک دوراهی ست که از گریه به دریا برسم
به تو تنها برسم یا به تو تنها برسم...🦋
@aye_ha
آیه🦋ها
یک دوراهی ست که از گریه به دریا برسم به تو تنها برسم یا به تو تنها برسم...🦋 @aye_ha
دمنوش و گذاشتم رو میز و نشستم ،عطرشو نفس کشیدم و شروع کردم به نوشتن این قسمت که روونه نگاه قشنگتون کنم ...
البته همراه گوش دادن این اثر دلبر آقای قربانی :)))
شمام اینو چاشنی دو قسمت امشب کنید و باهم نوش جان کنید🍵🤍