شب جمعه و اموات چشم براه...
🔴یکی از جاهای استجابت دعا سر قبر پدر و مادر است
💚 امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) میفرمایند :
⚫به زیارت قبر مردههایتان بروید، زیرا آنان با زیارت شما خوشحال میشوند و شما خواستههایتان را بر سر قبر پدر و مادرتان از خداوند بخواهید (که خدا به احترام آنها دعای شما را اجابت کند)
📚 اصول كافي، ج۳، ص۲۳۰
@ayeha313
🔴چرا با وجود اينكه خدا میداند خيلی ها به جهنم ميروند،آنها را خلق میکند ؟
👇به دو جمله زیر دقت کنید:
1⃣خدا که می داند كه فلانی،به جهنّم می رود؟
2⃣خدا می داند كه او با اختيار خود به جهنّم خواهد رفت.
🔴آنچه به اشتباه به خدا نسبت داده میشود، جمله ی اول است!
♻️زیرا انسان، مختار است؛ و اگر خواست ميتواند به بهشت برود و اگر خواست ميتواند به جهنّم برود.
🌸 خدا كسی را مجبور نكرده كه به جهنّم برود!
خدا موجودی مختار می آفريند كه هم ميتواند با اختيار خودش به جهنّم برود هم ميتواند با اختيار خودش، به بهشت برود.
❤️ منتهی خدا با علم خدایی خود میداند که راهی که این فرد در زندگی پیش میگیرد منتهی به بهشت است یا جهنم؟!
🍀نه اینکه اجباری در تعیین حرکت و مسیر آنها وجود داشته باشد!
📙در محضر آیت الله مجتهدی ره
@ayeha313
#پاسخ_شبهات
#شیعه_میلی
💢هرکس #محبت_علی(ع) نداشته باشد #حرام_زاده است؟
✅متاسفانه در فضای احساسی و شعر گونه غالب افرادی که هیچ سوادی در این زمینه ها ندارند در هیاتهای مذهبی در قالب مداح(البته شان #مداح واقعی اهل بیت اجل از این مباحث است) #موضوعاتی را برای مردم به #عقیده تبدیل میکنند.
🔵درباره مساله #حرام_زادگی و نداشتنمحبت امام علی(ع) چند مساله قابل ذکر است:
✅ در #مجموع در روایات ما سه دسته معرفی شده اند که میتوانند از #دشمنان اهل بیت باشند؛
دقت بفرمایید #دشمن (بغض داشته) باشند، لزوما کسی که به اهل بیت علاقه نداشته باشد به معنای دشمن بودن با اهل بیت نیست
آن سه دسته عبارتند از:
۱_منافق (به المستدرک حاکم ۳/۱۲۷ مراجعه شود)
۲_حرام زاده (أمالي الصدوق ص71 ح6)
۳_ولد حیض (روضة الواعظين: 270)
✅توجه فرمایید این موارد #صرفا نقل احادیث است و ما فعلا به سندیت و اعتبار آنها کاری نداریم، با فرض اینکه هر سه دسته روایت کاملا صحیح السند باشند باز هم باید توجه داشت:
#مهم
برای فهم و #برداشت درست درباره این دسته از روایات باید به نکاتی توجه شود؛ از جمله اینکه؛ حرامزاده بودن موجب سلب اختیار انسان نشده و علّت تامّه ارتکاب گناه و دوری از محبت و دوستی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نمیشود؛ لذا فرزند زنا نیز مثل دیگر افراد بشر مختار بوده و سرنوشت خود را در دست اختیار خود دارد؛ و میتواند با اعتقاد حق و انجام اعمال نیک و پسندیده این نقص روحی و معنوی خود را برطرف کرده و از مؤمنان و محبّان ائمه اطهار(ع) شود. و هیچ دلیل عقلی یا نقلی وجود ندارد که اثبات کند زنازاده لزوماً اهل جهنّم میشوند؛ همانطور که هیچ دلیلی نیست که اثبات کند هر #حلالزاده و مسلمانزادهای وارد بهشت میشود. بنابر این، روایات ظاهراً حکمی غالبی را بیان میکنند نه حکمی کلّی را؛ یعنی اغلب چنین است که زنازاده دشمن اهل بیت میشود نه همیشه.
نکته دیگر آنکه #لزوماً تمام دشمنان اهل بیت حرامزاده به معنای فرزند حاصل از روابط نامشروع نیستند، بلکه دلایل دیگری چون #نفاق نیز می تواند در این دشمنی، تأثیرگذار باشد.
@ayeha313
#هر_دو_بدانیم
"پنج اشتباه در رابطه با همسر!!!"
1⃣ خواهان توجه بیش از اندازهاید:
👈 رابطه شما نیاز به مراقبت و توجه دارد؛ اما این معنیش این نیست که همسرتان هر لحظه پاسخگوی تماسهای تلفنی شما باشد، دائما به شما پیام بدهد و یا به طور کلی همه آرزوهای زندگیتان را فراهم کند.
2⃣ رابطه بدون حفظ حریم خصوصی:
👈 شاید اعتماد بیش از اندازهای به طرف مقابل داشته باشید و احساس میکنید او حق دارد همه چیز را بداند، این یک خوشباوری آسیب زننده است. حریم خودتان و دیگران را حفظ کنید.
3⃣ گلایه کردن پیش دیگران:
👈 اگر مسألهای وجود دارد آن را در حریم رابطه خودتان حل کنید. اگر نیاز به کمک یا مشاوره دارید آن را با فردی که صلاحیت نظر دادن در مورد رابطه را دارد مطرح کنید. این فرد صالح در این موقعیت بدون شک، مادر یا دوست صمیمیتان نیست.
5⃣ خشمهای منفعلانه نشان میدهید:
👈 به هرچیز کوچکی گیر ندهید و برای چیزهای بیارزش به فکر تلافی نباشید.
5⃣ او تضمین زندگی شما نیست:
👈 در روابط زناشویی تمایل شدیدی به تکیه کردن به دیگری وجود دارد. تکیه کردن به دیگران خوب است اما نه تا جایی که نتوانید زندگی بدون او را تصور کنید.
@ayeha313
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۸)
🏴 از قبر بیرون رفتیم. نیک جلو رفت و من با کمی فاصله از پشت سر او حرکت می کردم.
💠ترس واضطراب مرا لحظه ای آرام نمی گذاشت. هر چه جلوتر می رفتیم، محیط بازتر و مناظر اطراف آن عجیب تر می شد.
✨از نیک خواستم که از من فاصله نگیرد، همدوش و همقدمم باشد و اندکی نیز آهسته تر گام بردارد.
✨نیک ایستاد و گفت: تو را به من سپرده اند که یار و مونس ات باشم. تا آنگاه که به سلامت قدم به وادی السلام گذاری به همین خاطر اندکی جلوتر از تو در حرکتم تا راه را بشناسی.
🍃پس از لحظه ای سکوت، بدین
گونه سخنش را ادامه داد: البته اگر گناه بتواند فریبت دهد و یا به اجبار تو را همراه خود سازد، بدون شک دیرتر به مقصد خواهی رسید...
💥اضطرابم بیشتر شد و از آن به بعد هر آ ن احتمال آشکار شدن گناه را می دادم. مسیر راه را با همه مشکلاتش پیمودیم تا به کوهی رسیدیم که البته با سختی فراوان توانستیم خود را به اوج آن برسانیم.
🌪در چشم انداز ما، بیابانی قرار داشت که از هر طرف، بی انتها و آسمان آن مملو از دود و آتش بود.
🌹نیک خیره به چشمانم گفت: این همان وادی برهوت است که اکنون فقط دورنمایی از آن را می بینی.
❄️خودم را به نیک رساندم و گفتم: من از این وادی هراسانم. بیا از راه ایمن تری برویم. نیک ایستاد و گفت: راه عبور تو، همین است اما تا آنجا که در توان من باشد تو را رها نخواهم کرد و در مواقع خطر نیز به یاریت خواهم شتافت.
🌾حرفهای نیک اندکی از اضطراب و وحشتم کاست اما با این همه، هنوز نگرانی در وجودم قابل احساس بود. لحظاتی به سکوت گذشت. سپس رو به نیک کردم و دوباره گفتم: راه امن تری وجود ندارد؟
🥀 صورتش را به سمت من چرخاند و گفت: بهتر است بدانی که: در عالم برزخ نیز، که تنها سایه ای از بهشت و جهنم است بیابان برهوتی قرار دارد، که همانند پل صراط در قیامت است و به ناچار باید از آن گذشت. تا در صورت لیاقت به وادی السلام رسید.
📛اما وای بر آنان که می مانند و به عذاب مبتلا می گردند و یا دست کم گرفتار و سرگردان می شوند...
◾️به سمت آن دشت بی پایان به راه افتادیم. هرچه پایین تر می رفتیم، هوا گرم و گرمتر🔥 می شد. وقتی به سطح زمین رسیدیم، نفسم به شماره افتاد. از نیک خواستم که لحظه ای برای استراحت توقف کند، اما او نپذیرفت و گفت: راه طولانی و خطرناکی در پیش داریم. بنابراین وقت را تلف نکن.
💫گفتم: من دیگر نمی توانم چون شدت گرما مرا از پا درآورده است. در همین حال و در حالی که عرق از سرو روی من فرو می ریخت، نقش بر زمین شدم.
🍃 نیک از آبی که همراه داشت به من نوشانید.سپس در حالی که هنوز از زخمش رنج می برد، مرا بلند کرده و بر کول خود نهاد و به مسیر همچنان ادامه داد.
🌼از این که رهایم نکرد و با وجود زخمهای بیشمارش، چون دوستی مهربان برایم دل سوزاند، خوشحال بودم و شرمگین...
✍ادامه دارد...
@ayeha313
🌼 #السلام_علیک_یا_ابا_صالح
💫بیا دو باره
🌸پاک کن زجاده ها غبار را
💫به عاشقان
🌸نوید ده رسیدن بهار را!
💫تمام لحظه های
🌸من فدای یک نگاه تو
💫بیا و پاک کن
🌸زدل حدیث انتظار را!
🌼 اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلَیَّکَ الْفَرَج
@ayeha313
💐سالروز ازدواج
🎊خاتم الانبیا
💐حضرت محمد(ص)
🎊و مادر مؤمنین
💐حضرت خدیجه کبری(س)
🎊بر تمامی
مسلمانان جهان مبارک🎊💐🎉
🎊خجسته باد
🎉این پیوند آسمانی و
پربرکت بر شما 💐
@ayeha313
#اخلاق_مومنانه
💢 دروغ و #تقوای_اجتماعی
امام علی(ع):
لا یجد عبد طعم الایمان حتی یترك الكذب هزله و جده
هیچ بنده ای #طعم ایمان را نمی چشد، مگر این كه #دروغ را چه #شوخی و چه #جدی ترك كند.
📚اصول کافی، ج۴، باب الکذب، ح۱۱.
✅ یکی از کسبهای حرام، کسب از طریق کذب و #دروغ است. در گذشته اکتساب از راه کذب، کمتر وجود داشت. امّا در زمان ما این #معنا وجود دارد. امروزه عدهای در دنیا از طریق دروغ گفتن #نان میخورند!
✅ #دروغ با #راحت دروغ گفتن تفاوت دارد. در #جامعه_ای که براحتی افراد دروغ میگویند؛ #تقوای_اجتماعی جایگاه و اثری ندارد.
@ayeha313
👇👇👇
♨️سوال:
🔰دلیل رغبت حضرت خدیجه (س) برای ازدواج با پیامبر (ص) چه بود؟
✍️پاسخ:
✅بی تردید ازدواج یکی از ثروتمندان عرب، با جوانی که از مال دنیا بهره چندانی ندارد، نمیتواند ریشه در دلایل و انگیزه های مادی داشته باشد. بنابر این در ریشه یابی این جریان باید جهات معنوی را دنبال کرد.
آیت الله جعفرسبحانی در کتاب فرازهایی از تاریخ اسلام،[۱] به چهار نمونه از این شواهد اشاره می کنند که به طور خلاصه بیان می کنیم:
۱- چنانکه می دانید پیامبر (ص) پیش از ازدواج با خدیجه، زمام تجارت وی را بر عهده داشت. غلام خدیجه به نام میسره، در سفر تجاری همراه پیامبر بود.
پس از بازگشت کاروان، میسره آنچه را در سفر دیده بود برای خدیجه تعریف کرد، از جمله اینکه: محمد (ص) بر سر موضوعی با تاجری اختلاف پیدا کرد. آن مرد به او گفت: به لات و عزّی سوگند بخور تا سخن ترا بپذیرم. محمد (ص) در پاسخ گفت:
پست ترین و مبغوض ترین موجودات پیش من، همان لات و عزی است که تو آنها را می پرستی[۲] و نیز این جریان را که در نزدیک "بصری" (شهر شام)، محمد (ص) زیر سایه درختی نشسته بود، در این حال چشم راهبی که در صومعه نشسته بود به محمد امین (ص) افتاد.
وی از من نام او را سوال کرد و من پاسخ دادم، آنگاه وی گفت: این مرد که زیر سایه این درخت نشسته است، همان پیامبریست که در تورات و انجیل درباره او بشارتهای فراوانی خوانده ام.[۳]
خدیجه با شنیدن این کرامت، شوق مفرطی که سرچشمه آن علاقه به معصومیت محمد «ص» بود، در خود احساس کرد و بی اختیار گفت: میسره! کافی است، علاقه مرا به محمد دو چندان کردی.... سپس آنچه را از میسره شنیده بود برای ورقه بن نوفل نقل کرد و ورقه به او گفت: صاحب این کرامات، پیامبر عربی است.[۴]
۲- روزی خدیجه در خانه خود نشسته بود و یکی از دانشمندان یهود نیز در آن محفل بود، اتفاقاً محمد (ص) از کنار منزل آنها گذشت و چشم آن دانشمند به او افتاد، آن دانشمند فوراً از خدیجه خواست که از محمد (ص) تقاضا کند چند دقیقه در این مجلس شرکت کند.
پیامبر (ص) تقاضای دانای یهود مبنی بر نشان دادن علایم نبوت در بدن خود را پذیرفت.... پس از آنکه دانای یهود از وجود علایم نبوت در محمد (ص) خبر داد خدیجه پرسید:
از کجا می گویی که او حائز چنین مقامی می شود؟ پاسخ داد: من علائم پیامبر آخر الزمان را در تورات خوانده ام و از نشانه های او این است که پدر و مادر او می میرند و جد و عموی وی از او حمایت می کنند و از قریش زنی را انتخاب می کند که سیده قریش است. آنگاه افزود: خوشا به حال کسی که افتخار همسری او را به دست آورد.
۳- ورقه بن نوفل که عموی خدیجه و از دانایان عرب بود، مکرر می گفت: «مردی از میان قریش برای هدایت مردم از طرف خدا برانگیخته می شود و یکی از ثروتمندترین زنان قریش را می گیرد» و چون خدیجه ثروتمندترین زن قریش بود، گاه و بیگاه به خدیجه می گفت: «روزی فرا می رسد که تو با شریفترین مرد روی زمین وصلت کنی.»
۴- خدیجه شبی در خواب دید که خورشید بالای مکه چرخ خورد و کم کم پائین آمد و در خانه او فرود آمد. ورقه خواب وی را چنین تعبیر کرد که: «با مرد بزرگی ازدواج خواهی کرد که شهرت او عالم گیر خواهد شد.»
از طرف دیگر باید توجه داشت که پیامبر اکرم (ص) نیز گر چه از ثروت محروم بود، اما اولا از خاندان معروف قریش بود و ثانیا به راستگویی، امانتداری و اخلاق پسندیده شهرت داشت. چنانکه ابوطالب در مجلس عقد، برادر زاده خود را چنین معرفی کرد:
«برادر زاده من، محمد بن عبدالله (ص)، با هر مردی از قریش موازنه و مقایسه شود، بر او برتری دارد و گر چه از هر گونه ثروتی محروم است، اما ثروت سایه ای است رفتنی و اصل و نسب چیزی است ماندنی.»[۵]
همه این امور نشان می دهد این ازدواج ریشه در جهات معنوی داشته است و به هیچ وجه انگیزه مادی در آن دخالت نداشته است.
در پایان به ذکر حدیثی از پیامبر «ص» در شأن خدیجه اشاره میکنیم که می فرماید: «بهشت مشتاق دیدن چهار زن است: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون)، خدیجه دختر خویله، و فاطمه دختر محمد «ص».[۶]
[۱]- ص ۸۲- ۸۵
[۲]- طبقات کبری، ج ۱، ص ۱۳۰.
[۳]- بحار/ ۱۶/ ۱۸.
[۴]- سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۷۶.
[۵]- مناقب، ج ۱، ص ۳۰. بحار، ج ۱۶، ص ۱۶.
[۶]- بحار، ج ۴۳، ص ۵۳.
@ayeha313