eitaa logo
«آیه‌جان»
457 دنبال‌کننده
111 عکس
76 ویدیو
9 فایل
🔹مجله قرآنی آیه‌جان ❤️ 🔹اینجا دربارهٔ آیه‌های امیدبخش خدا می‌خوانید و می‌شنوید. 🔹 آیه‌جان در سایر شبکه‌های اجتماعی: https://yek.link/Ayehjaan
مشاهده در ایتا
دانلود
«آیه‌جان»
‌ ✍ نویسنده: از فقر، مجوّز نادیده گرفتن حق حیات برای نیست. یک سنت نادرست در بود که به دلیل ترس از فقر و فلاکت یا به چپاول و غارت بردن دختران مرسوم بود. در دنیای امروزی هم با اقدام به به این گناه بزرگ دامن می‌زنند و حتی در جوامع بسیار پیشرفته امری عادی شده است. خداوند در این آیه از «خشیة املاق» تعبیر ظریفی به نفی این تصور غلط و شیطانی دارد که اگر امنیت روانی و ایمان در فرد نباشد، اين ترس او را به اين خيانت بزرگ تشويق مى‌كند. انسان اگر به «نحن نرزقهم» ایمان داشته باشد و به خدایی که از و هم مهربان‌تر است سوءظن نبرد، هیچگاه به این گناه کبیره مرتکب نمی‌شود «خطأ کبیرا»؛ چرا که روزی همه دست اوست. چه بسا روزی او هم در سایه‌ی همین فرزندی باشد که قصد کرده‌ سقط کند و از دیدن دنیا محرومش کند. «نحن نرزقهم و ایاهم» 🌺 آیه‌جان: آیه‌هایی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌«من و بعثت مادری» ✍ نویسنده: 🔗 شناسه‌ی ایتا: @alaviyehsadat 📷 عکاس: 🔗 شناسه‌ی ایتا: @alaviyehsadat 🎙 گوینده: 🎚تنظیم صدا: 🌺 آیه‌جان: آیه‌هایی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan
«آیه‌جان»
«من و بعثت مادری» ✍ نویسنده: 🔗 شناسه‌ی ایتا: @alaviyehsadat ✏️ گرافیک: رفته‌بودیم با بچه‌ها بازی کنیم، عین همه‌ی پنج‌شنبه‌هایی که شیرخوارگاه بازدید عمومی داشت. از در شیرخوارگاه که آمدیم بیرون، تا نشست پشت فرمان، صدای لرزانش را پس زد و گفت: «اگر ده تا بچه هم داشتیم، باز میایم یک بچه هم از اینجا می‌گیریم!» ما آن‌روزها ابتدای راه بودیم و یادم هست که گریه و ذوق را با هم یکی کرده‌ بودم و گفته‌ بودم: «آره، آره حتما...» آن روز نمی‌دانستم که مرغ آمین همان‌دم رد می‌شود و فقط تکه‌ی آخر دعای همسرم را می‌شنود! چندسال بعد که او مصمم بود و من مردد، می‌گفتم: «همیشه تنهایی تصمیم می‌گیره، نظر من هم کشک!» روزی سه‌بار از مزایای فرزندخواندگی می‌گفت! مثل نسخه‌پیچ‌های داروخانه، هر هشت ساعت یک مرتبه، یک قاشق زهر می‌ریخت ته حلق‌ام!‌ بهم بر می‌خورد! برای آدم خوشبین و مثل من، فرزندخواندگی آخر از خدا بود. من نمی‌خواستم ناامید باشم، معجزه‌ی خدا باید که شامل ما هم می‌شد. وقتی دوستم، همسایه‌ی بلوک نه مجتمع‌مان، خانم مهرانی همسر رفیق شوهرم، دخترعموی مادرم و چندنفر دیگر را دیدم که از راه دیگری مادر شده‌اند و راضی و آرام هستند، سپرم را انداختم! زره‌ام را درآوردم و شمشیرم را شکستم. بعد هی رفتیم شیرخوارگاه و آمدیم و حالا نوبت نازکردن قانون بود. سن‌مان زیر سی بود و سی‌سالگی سن مبعوث‌شدن من به مادری بود. حالا نورچشمم که از سه‌ماهگی به آغوشم سنجاق شده، رسیده به بیست ماهگی. کلمه‌ی عمو را تازه یاد گرفته و روزی هزاربار با ناز و ادا و غمزه می‌گوید عمو و توی دل من و بابا و عموش کیلوکیلو قند آب می‌کند. هرچیز خوشگلی که برایش می‌خریم را می‌گوید خاله خریده! و خاله‌اش را ذوق‌مرگ می‌کند. به پدرم می‌گوید: «آقاسِدعلی» و بابا تا عرش می‌رود و دارم فکر می‌کنم به راه و روش دلبری‌کردن که خدا روی بسته‌ی نیم‌وجبی‌های بندانگشتی گذاشته. همین‌ ایامی که برای آیه‌جان دنبال یک سوژه‌ بودم، رسیدم به آیه‌ی سقط: «وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم إنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْءًا كَبِيرًا» بعد پازل احوالات این روزهایم را کنار هم چیدم و دیدم در روزگاری که جنین از آب خوردن آسان‌تر است و آدم‌ها عمدتا به بهانه‌ی تنگ‌دستی می‌کنند، همین که مادر زیستی دخترم، جنین توی دلش را نکشته و اجازه داده تا زنده بماند، از او ممنونم... حالا با هر قصد و نیتی که بوده، مهم نیست. دخترم، چشم و چراغ خانه‌ی ما که عزیز دل خاله و عمو و دایی‌هاش هست، اگر معجزه‌ی خدا نیست پس چیست؟ وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا فرزندان خود را از بيم درويشى مكشيد. ما، هم شما را روزى مى‌دهيم و هم ايشان را. كشتنشان خطاى بزرگى است. 🌺 آیه‌جان: آیه‌هایی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan