eitaa logo
هر صبح یک آیه
839 دنبال‌کننده
603 عکس
127 ویدیو
12 فایل
هر روز صبح یک آیه و تفسیر و صوت همان آیه را بخوانیم و بشنویم... ارتباط با مدیر کانال در ایتا: @shahed لینک کانال در پیام رسان #سروش #گپ #ایتا #روبیکا و #بله: @ayehsobh
مشاهده در ایتا
دانلود
202030_1661106827.mp3
3.07M
استاد قرائتی موضوع: تفسیر قرآن نوع:سخنرانی کوتاه سوره مبارکه: یوسف آیه: ۸ @ayehsobh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ یک حرکت خوب از آموزش‌وپرورش که متاسفانه دانش‌آموزان و اولیا و معلمان کمتر از آن اطلاع دارند! ⚠️🛑 دست‌به‌دست کنید تا دانش‌آموزان و معلمان استفاده کنند! #⃣ 🇮🇷 جبههٔ اسلامی در فضای مجازی
✊🏻 @jebheh
هر صبح یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ» یوسف را به قتل رسانید. یا او را به سرزمین دوردستى بیفکنید تا توجّه پدرتان، فقط به شما باشد. و بعد از آن، (از گناه خود توبه مى کنید. و)افراد صالحى خواهید بود.» (سوره مبارکه یوسف/ آیه ۹) @ayehsobh
❇ تفســــــیر حس حسادت، سرانجام برادران را به طرح نقشه اى وادار ساخت: گرد هم جمع شدند و دو پیشنهاد را مطرح ساختند گفتند: یا یوسف را بکشید و یا او را به سرزمین دوردستى بیفکنید، تا محبت پدر یکپارچه متوجه شما بشود! (اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبیکُمْ). درست است که با این کار احساس گناه و شرمندگى وجدان خواهید کرد، چرا که با برادر کوچک خود این جنایت را روا داشته اید، ولى، جبران این گناه ممکن است; توبه خواهید کرد و پس از آن جمعیت صالحى خواهید شد ! (وَ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحینَ). این جمله، دلیل بر آن است که آنها با این عمل احساس گناه مى کردند، و در اعماق دل خود کمى از خدا ترس داشتند و به همین دلیل، پیشنهاد توبه بعد از انجام این گناه مى کردند. 🌼🌼🌼 ولى مسأله مهم اینجاست که سخن از توبه قبل از انجام جرم در واقع براى فریب وجدان و گشودن راه به سوى گناه است، و به هیچ وجه دلیل بر پشیمانى و ندامت نمى باشد. به تعبیر دیگر، توبه واقعى آن است که بعد از گناه، حالت ندامت و شرمسارى براى انسان پیدا شود، اما گفتگو از توبه، قبل از گناه، توبه نیست. توضیح این که بسیار مى شود انسان به هنگام تصمیم بر گناه، با مخالفت وجدان روبرو مى گردد و یا اعتقادات مذهبى در برابر او سدى ایجاد مى کند و از پیشروى به سوى گناه ممانعت به عمل مى آورد. او براى این که از این سد به آسانى بگذرد و راه خود را به سوى گناه باز کند، وجدان و عقیده خود را با این سخن مى فریبد که من پس از انجام گناه بلا فاصله در مقام جبران بر مى آیم، چنان نیست که دست روى دست بگذارم و بنشینم بلکه توبه مى کنم، به در خانه خدا مى روم، اعمال صالح انجام مى دهم و سرانجام آثار گناه را مى شویم!. یعنى همان گونه که نقشه شیطانى براى انجام گناه مى کشد، یک نقشه شیطانى هم براى فریب وجدان و تسلط بر عقائد مذهبى خود طرح مى کند. برادران یوسف(علیه السلام) نیز از همین راه وارد شدند. نکته دیگر این که آنها گفتند: پس از دور ساختن یوسف(علیه السلام)، توجه پدر و نگاه او به سوى شما خواهد شد (یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبیکُمْ) و نگفتند: قلب پدر در اختیار شما خواهد آمد (یَخْلُ لَکُمْ قَلْبُ أَبیکُمْ); چرا که اطمینان نداشتند پدر به زودى فرزندش یوسف (علیه السلام) را فراموش کند، همین اندازه که توجه ظاهرى پدر به آنها باشد کافى است. این احتمال نیز وجود دارد که چون صورت و چشم دریچه قلب است، هنگامى که نگاه پدر متوجه آنها شد، تدریجاً قلب او هم متوجه خواهد شد. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۹ سوره مبارکه یوسف) @ayehsobh
202030_1208061004.mp3
2.31M
استاد قرائتی موضوع: تفسیر قرآن نوع:سخنرانی کوتاه سوره مبارکه: یوسف آیه: ۹ @ayehsobh
هر صبح یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ» یکى از آنها گفت: «یوسف را به قتل نرسانید و اگر مى خواهید کارى انجام دهید، او را در مخفى گاه چاه بیفکنید تا بعضى از قافله ها او را برگیرند (و با خود به مکان دورى ببرند).» (سوره مبارکه یوسف/ آیه ۱۰) @ayehsobh
❇ تفســــــیر ولى در میان برادران یک نفر بود که از همه باهوش تر و یا با وجدان تر بود. به همین دلیل، هم با طرح قتل یوسف مخالفت کرد، و هم با طرح تبعید او در یک سرزمین دوردست که بیم هلاکت در آن بود و طرح سومى را ارائه نمود و گفت: اگر اصرار دارید کارى بکنید یوسف را نکشید، بلکه او را در قعر چاهى بیفکنید (به گونه اى که سالم بماند) تا بعضى از راهگذران و قافله ها او را بیابند و با خود ببرند و از چشم ما و پدر دور شود (قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لاتَقْتُلُوا یُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فی غَیابَتِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیّارَةِ إِنْ کُنْتُمْ فاعِلینَ). 🌼🌼🌼 نکته ها: ۱ ـ جُبّ به معنى چاهى است که آن را سنگ چین نکرده اند و شاید غالب چاه هاى بیابانى چنین بوده است و غیابت به معنى نهانگاه داخل چاه است که از نظرها غیب و پنهان است. این تعبیر گویا اشاره به محلى است که در چاه هاى بیابانى معمول است و آن این که در قعر چاه، نزدیک به سطح آب، در داخل بدنه چاه، محل کوچک طاقچه مانندى درست مى کنند، که اگر کسى به قعر چاه برود بتواند داخل آن بنشیند، و ظرفى را که با خود برده پر از آب کند، بى آن که خود وارد آب شود، و طبعاً از بالاى چاه که نگاه کنند این محل درست پیدا نیست و به همین جهت، از آن تعبیر به غیابت شده است. ۲ ـ بدون شک، قصد این پیشنهادکننده آن نبوده که یوسف را آن چنان در چاه سرنگون سازند که نابود شود، بلکه هدف این بوده در نهانگاه چاه قرار گیرد تا سالم به دست قافله ها برسد. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۰ سوره مبارکه یوسف) @ayehsobh
202030_1509627559.mp3
1.35M
استاد قرائتی موضوع: تفسیر قرآن نوع:سخنرانی کوتاه سوره مبارکه: یوسف آیه: ۱۰ @ayehsobh
هر صبح یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «قَالُوا يَا أَبَانَا مَا لَكَ لَا تَأْمَنَّا عَلَىٰ يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ» (برادران نزد پدر آمدند و) گفتند: «اى پدر! چرا تو درباره یوسف، به ما اطمینان نمى کنى؟!در حالى که ما خیرخواه او هستیم! (سوره مبارکه یوسف/ آیه ۱۱) @ayehsobh
❇ تفســــــیر صحنه سازى شوم برادران یوسف پس از آن که طرح نهائى را براى انداختن یوسف به چاه تصویب کردند، به این فکر فرو رفتند که چگونه یوسف را از پدر جدا سازند؟ لذا طرح دیگرى براى این کار ریخته، با قیافه هاى حق به جانب و زبانى نرم و لین، آمیخته با یک نوع انتقاد ترحم انگیز، نزد پدر آمده گفتند: پدر! تو چرا هرگز یوسف را از خود دور نمى کنى و به ما نمى سپارى؟ چرا ما را نسبت به برادرمان امین نمى دانى در حالى که ما مسلماً خیرخواه او هستیم؟ (قالُوا یا أَبانا ما لَکَ لاتَأْمَنّا عَلى یُوسُفَ وَ إِنّا لَهُ لَناصِحُونَ). (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۱ سوره مبارکه یوسف) @ayehsobh
هر صبح یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» فردا او را با ما (به خارج شهر) بفرست، تا غذاى کافى بخورد و تفریح کند و به یقین ما از او محافظت خواهیم کرد.» (سوره مبارکه یوسف/ آیه ۱۲) @ayehsobh
❇ تفســــــیر بیا دست از این کار که ما را متهم مى سازد بردار، به علاوه برادر ما نوجوان است، او هم دل دارد، او هم نیاز به استفاده از هواى آزاد خارج آبادى و سرگرمى مناسب دارد، زندانى کردن او در خانه صحیح نیست، فردا او را با ما بفرست تا به خارج شهر آید، گردش کند از میوه هاى درختان بخورد و بازى و سرگرمى داشته باشد (أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ).(۱) و اگر نگران سلامت او هستى ما همه حافظ و نگاهبان برادرمان خواهیم بود چرا که برادر است و با جان برابر! (وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ). و به این ترتیب نقشه جدا ساختن برادر را ماهرانه طرح کردند و چه بسا سخن را در برابر خود یوسف گفتند، تا او هم سر به جان پدر کند و از وى اجازه رفتن به صحرا بخواهد. 🌼🌼🌼 این نقشه از یک طرف پدر را در بن بست قرار مى داد که اگر یوسف را به ما نسپارى، دلیل بر این است که ما را متهم مى کنى. و از سوى دیگر، یوسف را براى استفاده از تفریح و سرگرمى و گردش در خارج شهر تحریک مى کرد. آرى، چنین است نقشه هاى آنهائى که مى خواهند ضربه غافلگیرانه بزنند، از تمام مسائل روانى و عاطفى براى این که خود را حق به جانب نشان دهند استفاده مى کنند، ولى افراد با ایمان به حکم: أَلْمُؤْمِنُ کَیِّسٌ: مؤمن هوشیار است هرگز نباید فریب این ظواهر زیبا را بخورند، هر چند از طرف برادر مطرح شده باشد!. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۲ سوره مبارکه یوسف) @ayehsobh
202030_1320630813.mp3
2.58M
استاد قرائتی موضوع: تفسیر قرآن نوع:سخنرانی کوتاه سوره مبارکه: یوسف آیه: ۱۱ _۱۲ @ayehsobh
هر صبح یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «قَالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَن تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَن يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ» (پدر) گفت: «من از بردن او غمگین مى شوم. و از این مى ترسم که گرگ او را بخورد، در حالى که شما از او غافل باشید!» (سوره مبارکه یوسف/ آیه ۱۳) @ayehsobh
❇ تفســــــیر یعقوب در مقابل اظهارات برادران، بدون آن که آنها را متهم به قصد سوء کند، گفت: این که من مایل نیستم یوسف با شما بیاید، از دو جهت است، اول این که دورى یوسف براى من غم انگیز است (قالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ). و دیگر این که در بیابان هاى اطراف ممکن است گرگان خونخوارى باشند و من مى ترسم گرگ، فرزند دلبندم را بخورد و شما سرگرم بازى و تفریح و کارهاى خود باشید (وَ أَخافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ). و این کاملاً طبیعى بود که برادران در چنین سفرى به خود مشغول گردند و از برادر غافل بمانند و در آن بیابانِ گرگ خیز، گرگ قصد جان یوسف کند. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۳ سوره مبارکه یوسف) @ayehsobh
هر صبح یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «قَالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَّخَاسِرُونَ» گفتند: «با این که ما مردان نیرومندى هستیم، اگر گرگ او را بخورد، ما از زیانکاران خواهیم بود (و هرگز چنین چیزى ممکن نیست).» (سوره مبارکه یوسف/ آیه ۱۴) @ayehsobh
❇ تفســــــیر برادران، گفتند: چگونه ممکن است برادرمان را گرگ بخورد، در حالى که ما گروه نیرومندى هستیم؟ اگر چنین شود ما زیانکار و بدبخت خواهیم بود (قالُوا لَئِنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنّا إِذاً لَخاسِرُونَ). یعنى مگر ما مرده ایم که بنشینیم و تماشا کنیم گرگ برادرمان را بخورد؟ گذشته از علائق برادرى که ما را بر حفظ برادر وا مى دارد، ما در میان مردم آبرو داریم، مردم درباره ما چه خواهند گفت؟ جز این که مى گویند: یک عده زورمند گردن کلفت نشستند و حمله گرگ به برادرشان را نظاره کردند، آیا ما دیگر مى توانیم در میان مردم زندگى کنیم؟!. آنها در ضمن، به این گفتار پدر که شما ممکن است سرگرم بازى شوید و از یوسف غفلت کنید، نیز پاسخ دادند و آن این که مسأله، مسأله خسران و زیان و از دست دادن تمام سرمایه و آبرو است، مسأله این نیست که تفریح و بازى بتواند انسان را از یوسف غافل کند; زیرا در این صورت، ما افراد بى عرضه اى خواهیم شد که به درد هیچ کار نمى خوریم. 🌼🌼🌼 در اینجا، این سؤال پیش مى آید که چرا یعقوب از میان تمام خطرها تنها انگشت روى خطر حمله گرگ گذاشت؟! بعضى مى گویند: بیابانِ کنعان، بیابانى گرگ خیز بود و به همین جهت خطر بیشتر از این ناحیه احساس مى شد. بعضى دیگر گفته اند: این، به خاطر خوابى بود که یعقوب قبلاً دیده بود که گرگانى به فرزندش، یوسف حمله مى کنند، این احتمال نیز داده شده است که یعقوب با زبان کنایه سخن گفت و نظرش به انسان هاى گرگ صفت همچون بعضى از برادران یوسف بود. ولى به هر حال، با هر حیله و نیرنگى بود، مخصوصاً با تحریک احساسات پاک یوسف، و تشویق او براى تفریح در خارج شهر که شاید اولین بار بود این فرصت براى آن به دست یوسف مى افتاد، توانستند پدر را وادار به تسلیم کنند و موافقت او را به هر صورت نسبت به این کار جلب نمایند. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۴ سوره مبارکه یوسف) @ayehsobh
202030_1221009833.mp3
1.96M
استاد قرائتی موضوع: تفسیر قرآن نوع:سخنرانی کوتاه سوره مبارکه: یوسف آیه: ۱۳_۱۴ @ayehsobh
هر صبح یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَن يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ ۚ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هَٰذَا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ» هنگامى که او را با خود بردند و به اتفاق تصمیم گرفتند وى را در مخفى گاه چاه قرار دهند و (مقصد خود را عملى ساختند.) به او وحى فرستادیم که آنها را در آینده از این کارشان با خبر خواهى ساخت. در حالى که آنها نمى دانند. (سوره مبارکه یوسف/ آیه ۱۵) @ayehsobh
❇ تفســــــیر سرانجام برادران پیروز شدند و پدر را قانع کردند که، یوسف(علیه السلام) را با آنها بفرستد. آن شب را با خیال خوش خوابیدند که فردا نقشه آنها درباره یوسف عملى خواهد شد و این برادر مزاحم را براى همیشه از سر راه بر مى دارند. تنها نگرانى آنها این بود که مبادا پدر، پشیمان و از گفته خود منصرف شود. صبحگاه نزد پدر آمدند و او سفارش هاى لازم را در حفظ و نگهدارى یوسف(علیه السلام) تکرار کرد. آنها نیز اظهار اطاعت کردند، پیش روى پدر او را با احترام و محبت فراوان برداشتند و حرکت کردند. مى گویند: پدر تا دروازه شهر آنها را بدرقه کرد و آخرین بار یوسف(علیه السلام) را از آنها گرفت و به سینه خود چسبانید، قطره هاى اشک از چشمش سرازیر شد، سپس یوسف(علیه السلام) را به آنها سپرد و از آنها جدا شد. اما چشم یعقوب(علیه السلام) همچنان فرزندان را بدرقه مى کرد، آنها نیز تا آنجا که چشم پدر کار مى کرد دست از نوازش و محبت یوسف(علیه السلام) برنداشتند. اما هنگامى که مطمئن شدند پدر آنها را نمى بیند، یک مرتبه عقده آنها ترکید و تمام کینه هائى را که بر اثر حسد، سال ها روى هم انباشته بودند بر سر یوسف(علیه السلام) فرو ریختند. از اطراف شروع به زدن او کردند و او از یکى به دیگرى پناه مى برد، اما پناهش نمى دادند! 🌼🌼🌼 در روایتى مى خوانیم: در این طوفان بلا که یوسف(علیه السلام) اشک مى ریخت و یا به هنگامى که او را مى خواستند به چاه افکنند، ناگهان یوسف(علیه السلام) شروع به خندیدن کرد، برادران سخت در تعجب فرو رفتند که این چه جاى خنده است، گوئى برادر، مسأله را به شوخى گرفته است، بى خبر از این که تیره روزى در انتظار او است. او پرده از راز این خنده را برداشت و درس بزرگى به همه آموخت و گفت: فراموش نمى کنم روزى به شما برادران نیرومند، با آن بازوان قوى و قدرت فوق العاده جسمانى نظر افکندم و خوشحال شدم، با خود گفتم: کسى که این همه یار و یاور نیرومند دارد، چه غمى از حوادث سخت خواهد داشت، آن روز بر شما تکیه کردم و به بازوان شما دل بستم. اکنون، در چنگال شما گرفتارم و از شما، به شما پناه مى برم، و به من پناه نمى دهید، خدا شما را بر من مسلط ساخت تا این درس را بیاموزم که به غیر او ـ حتى به برادران ـ تکیه نکنم . به هر حال، قرآن مى گوید: هنگامى که یوسف را با خود بردند و به اتفاق آراء تصمیم گرفتند او را در مخفى گاه چاه بیفکنند (فَلَمّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ یَجْعَلُوهُ فی غَیابَتِ الْجُبِّ) آنچه از ظلم و ستم ممکن بود براى این کار بر او روا داشتند. جمله أَجْمَعُوا نشان مى دهد همه برادران در این برنامه اتفاق نظر داشتند، هر چند در کشتن او رأى آنها متفق نبود. اصولاً أَجْمَعُوا از ماده جمع به معنى گردآورى کردن است، و در این موارد اشاره به جمع کردن آراء و افکار مى باشد . سپس اضافه مى کند: در این هنگام ما به یوسف، وحى فرستادیم و دلداریش دادیم گفتیم: غم مخور، روزى فرا مى رسد که آنها را از همه این نقشه هاى شوم آگاه خواهى ساخت، در حالى که آنها تو را نمى شناسند (وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا وَ هُمْ لایَشْعُرُونَ). همان روزى که تو بر اریکه قدرت تکیه زده اى، و برادران دست نیاز به سوى تو دراز مى کنند، و همچون تشنه کامانى که به سراغ یک چشمه گوارا در بیابان سوزان مى دوند، با نهایت تواضع و فروتنى نزد تو مى آیند، اما تو آن چنان اوج گرفته اى که آنها باور نمى کنند برادرشان باشى، آن روز به آنها خواهى گفت: آیا شما نبودید که با برادر کوچکتان یوسف(علیه السلام) چنین و چنان کردید؟ و در آن روز چقدر شرمسار و پشیمان خواهند شد؟! این وحى الهى، به قرینه آیه ۲۲ همین سوره وحى نبّوت نبود، بلکه الهامى بود به قلب یوسف(علیه السلام) براى این که بداند تنها نیست و حافظ و نگاهبانى دارد، این وحى، نور امید بر قلب یوسف(علیه السلام) پاشید و ظلمات یأس و نومیدى را از روح و جان او بیرون کرد. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۵ سوره مبارکه یوسف) @ayehsobh
هر صبح یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً يَبْكُونَ» (برادران یوسف) شب هنگام، گریان به سراغ پدر آمدند. (سوره مبارکه یوسف/ آیه ۱۶) @ayehsobh
❇ تفســــــیر برادران یوسف نقشه اى را که براى او کشیده بودند، همان گونه که مى خواستند پیاده کردند، ولى بالاخره باید فکرى براى بازگشت کنند که پدر باور کند، یوسف(علیه السلام) به صورت طبیعى ـ و نه از طریق توطئه ـ سر به نیست شده است، تا عواطف پدر را به سوى خود جلب کنند. طرحى که براى رسیدن به این هدف ریختند این بود که، درست از همان راهى که پدر از آن بیم داشت و پیش بینى مى کرد، وارد شوند، و ادعا کنند یوسف را گرگ خورده، و دلائل قلابى براى آن بسازند. قرآن مى گوید: شب هنگام برادران گریه کنان به سراغ پدر رفتند (وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً یَبْکُونَ). گریه دروغین و قلابى و این نشان مى دهد که گریه قلابى هم ممکن است، و نمى توان تنها فریب چشم گریان را خورد!. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۶ سوره مبارکه یوسف) @ayehsobh
202030_251557672.mp3
2.66M
استاد قرائتی موضوع: تفسیر قرآن نوع:سخنرانی کوتاه سوره مبارکه: یوسف آیه: ۱۵_۱۶ @ayehsobh
هر صبح یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «قَالُوا يَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ ۖ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ» گفتند: «اى پدر! ما رفتیم تا مشغول مسابقه شویم و یوسف را نزد اثاث خود گذاردیم و گرگ او را خورد! و (مى دانیم) تو هرگز سخن ما را باور نخواهى کرد، هر چند راستگو باشیم.» (سوره مبارکه یوسف/ آیه ۱۷) @ayehsobh
❇ تفســــــیر پدر که بى صبرانه انتظار ورود فرزند دلبندش یوسف(علیه السلام) را مى کشید، با یک نگاه به جمع آنها و ندیدن یوسف(علیه السلام) در میانشان سخت تکان خورد، بر خود لرزید و جویاى حال شد. آنها گفتند: پدر جان ما رفتیم و مشغول مسابقه (سوارى، تیراندازى و مانند آن) شدیم و یوسف را که کوچک بود و توانائى مسابقه را با ما نداشت، نزد اثاث خود گذاشتیم. ما آن‌چنان سر گرم این کار شدیم که همه چیز حتى برادرمان را فراموش کردیم و در این هنگام گرگ بى رحم از راه رسید و او را درید! (قالُوا یا أَبانا إِنّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَکْنا یُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ). ولى مى دانیم تو هرگز سخنان ما را باور نخواهى کرد، هر چند راستگو باشیم چرا که خودت قبلاً چنین پیش بینى را کرده بودى و این را بر بهانه حمل خواهى کرد (وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِن لَنا وَ لَوْ کُنّا صادِقینَ). 🌼🌼🌼 سخنان برادران خیلى حساب شده بود: اولاً، پدر را با کلمه یا أَبانا (اى پدر ما) که جنبه عاطفى دارد مخاطب ساختند. و ثانیاً طبیعى است که برادران نیرومند در چنین تفریحگاهى به مسابقه و سرگرمى مشغول شوند و برادر کوچک را به نگاهبانى اثاث وا دارند. و از این گذشته براى غافلگیر کردن پدر پیش دستى نموده و با همان چشم گریان گفتند: تو هرگز باور نخواهى کرد، هر چند ما راست بگوئیم. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۷ سوره مبارکه یوسف) @ayehsobh