eitaa logo
این عمار
3.4هزار دنبال‌کننده
29هزار عکس
23.5هزار ویدیو
676 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽تصاویری از سانحه هواپيمای سی ۱۳۰ آمريكايی در فرودگاه التاجی بغداد، بعد از برخورد با بتن های كنار فرودگاه این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 تصاویری از خشونت پلیس آمریکا در سرکوب اعتراضات سراسری در سیاتل و پورتلند این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 سخنگوی قوه قضاییه: مایکل وایت مبتلا به ایدز بود و شاکی خصوصی داشت 🔹 پس از جلب رضایت شاکی خصوصی و پرداخت غرامت، با برخورداری از رأفت و دلایل انسانی آزاد شد. این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 مجری مشهور آمریکایی و یک ماجرای کم‌نظیر از نژادپرستی 🔹 یک سیاه‌پوست بدون اینکه کار اشتباهی انجام داده باشد، ۳۰ بار توسط پلیس دستگیر شده! این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽دادستان کل آمریکا فرار ترامپ به پناهگاه از ترس معترضان را تایید کرد 🔹 «ویلیام بار» دادستان کل آمریکا در گفتگو با فاکس‌نیوز: بسیاری از نیروهای پلیس مجروح شده بودند و آتش‌سوزی‌های عمدی توسط مردم صورت می‌گرفت، شرایط به حدی بد بود که سرویس مخفی پیشنهاد داد که رئیس‌جمهور به پناهگاه زیر کاخ سفید برود. 🔹ترامپ پیشتر مدعی شده بود که «من فقط برای سرکشی و بازدید از پناهگاه زیرزمینی کاخ سفید به آنجا رفته بودم.» این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽تصاویری از عبور خودروها از روی پرچم آمریکا در اعتراضات ایالت تگزاس این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 بازیگر هالیوودی: رژیم آمریکا باید عوض شود! 🔹️ «کریستوفر مایکل هالی» بازیگر سرشناس آمریکایی در مصاحبه با خبرنگار ABC: تا این سیستم عوض نشود چیزی درست نخواهد شد. این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 معترضان آمریکایی: دولت آمریکا تروریست است! 🔹️ روزهای دیکتاتوری ترامپ به سر رسیده است! این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔻 سانحه‌ای دیگر‌ برای جنگنده «اف-۳۵» آمریکا 🔹️ در ادامه سلسله اتفاقات پیش آمده برای جنگنده‌های گرانقیمت «اف-۳۵» آمریکا، یکی از این نوع جنگنده‌ها حین فرود دچار نقص فنی شد 🔹️ این جنگنده متعلق به یگان شکاری ۳۸۸ آمریکا بود و پس از بازگشت از ماموریت آموزشی بازگشته دچار این مشکل شد. 🔹️ به گفته مقامات نیروی هوایی آمریکا، باند پایگاه هوایی هیل اینک به دلیل سقوط عراده این جنگنده بسته شده است این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔻پلیس آمریکا سالانه ۱۰۰۰ نفر را به ضرب گلوله کشته است 🔹یک روزنامه آمریکایی گزارش داده پلیس آمریکا در ۵ سال گذشته هر سال نزدیک به ۱۰۰۰ نفر را به ضرب گلوله به قتل رسانده است. این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
📸 وقتی سلبریتی‌ها تحسین منافقین را نصیب خود می‌کنند 🔹نشریه «مجاهد» وابسته به گروهک تروریستی منافقین(سازمان مجاهدین خلق) که دستش به خون هزاران شهروند ایرانی آلوده است، از پیام‌های تسلیت سلبریتی‌ها برای درگذشت «مرجان»، خواننده زمان طاغوت و عضو سازمان مجاهدین خلق، به وجد آمده و از این اقدام جوگیرانه برخی از سلبریتی‌ها تشکر کرده است. این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔻نیم نگاهی به رابطه «مرجان» و سازمان منافقین 🔹شهلا صافی ضمیر مشهور به مرجان، از جمله سلبریتی‌‌های فعال در عصر پهلوی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، علناً فعالیت علیه جمهوری اسلامی را آغاز کرد و در سال ۱۳۶۱ به جرم همکاری با سازمان مجاهدین خلق(منافقین) که مشغول ترور مردم ایران بود، مدتی به زندان افتاد. 🔹مرجان پس از فرارش از کشور، در مصاحبه‌ با شبکه سعودی «العربیه»، صراحتاً اعلام می‌کند که برای مبارزه علیه جمهوری اسلامی ایران به عضویت سازمان منافقین در آمده است. «رویش ناگزیر»‌ و «وقت براندازی» از جمله ترانه‌هایی است که او برای منافقین خوانده است. 🔹مرجان در مصاحبه‌ای هم که با مجله ضدانقلاب جوانان داشت، گفته بود که می‌خواهد صدایش را در جلسات منافقین، علیه ایران به کار ببرد. 🔹حالا سوالی که باقی می‌ماند این است که آیا سلبریتی‌هایی که مرگ او را تسلیت گفته و اکنون تصویرشان در کنار مریم رجوی منتشر شده، از سوابق شهلا صافی ضمیر مطلع نبوده‌اند؟ یا اینکه دانسته در زمین منافقینی بازی می‌کنند که خصومت‌شان علیه مردم ایران قبلاً اثبات شده است؟ 🔹گفتنی است پیش از این نیز ارتباطات برخی از سلبریتی‌ها با فعال ضد انقلاب شبکه منوتو، سفارت انگلیس و همچنین آشوب‌گران اعتراضات آبان ۹۸ آشکار شده بود. این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔻 زم:‌ حمایت از محکومان امنیتی، خاندان پهلوی و فرق ضاله را می‌پذیرم آخرین دفاع روح‎الله زم: 🔹️ یکی از اتهامات من اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت داخلی و خارجی عنوان شده است، اما من قصدی در خصوص ارتکاب جرم علیه امنیت داخلی و خارجی نداشتم. 🔹 اگر کاری از دستم در رفت اظهار ندامت و پشیمانی می‌کنم. با یک لغزش عاقبت آدم به باد می‌رود. 🔹 از آقای نصیر پور بازپرس پرونده که محترمانه برخورد کردند و قاضی صلواتی که سعه صدر نشان دادند سپاسگزاری می‌کنم و امیدوارم که حکم صادره حکمی باشد که مرا به سوی دیگری که مسیر درستی نیست پرتاب نکند. این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 پس از سه ماه چشم زائران به ضریح مطهر امام رضا علیه السلام روشن شد. این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بالاخره رسما وارد خودروسازی شد ورود رسمی متخصصان نیروی هوافضای سپاه به صنعت خودروسازی پ.ن: منتظر شکوفایی هستیم‌. این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
📝 پیام تشکر رهبر معظم انقلاب از پرسنل نفتکش‌های اعزامی به ونزوئلا 🔺حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با ارسال پیامی محبت آمیز از حرکت جهادی فرماندهان و کارکنان شناورهای نفتکش جمهوری اسلامی ایران که محموله فرآورده‌های نفتی را به کشور ونزوئلا منتقل کردند قدردانی نمودند. ✍️ متن این پیام به شرح زیر است: بسم الله الرحمن الرحیم به همه شما عزیزان، کاپیتان و کارکنان کشتی خداقوت می‌گویم. کار بزرگی کردید. حرکت شما حرکتی جهادی بود. کشور را سرافراز کردید. ان شاالله موفق باشید سیدعلی خامنه ای99/3/19 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمان مذهبی و بسیار زیبای دو مدافع با موضوع شهدای مدافع حرم 👇👇👇👇👇👇👇👇
❤عاشقانه_دو_مدافع❤ رسیدیم خانم محمدے... نزدیک قطعه ے شهدا نگہ داشت از ماشیـݧ پیاده شد اومد سمت مـݧ ودر ماشیـݧ و باز کرد مـݧ انقد غرق در افکار خودم بودم کہ متوجہ نشدم صدام کرد بخودم اومدم و پیاده شدم خم شد داخل ماشیـݧ و گوشے وبرداشت گرفت سمت مـݧ و گفت : بفرمایید ایـݧ هم از گوشیتوݧ دستم پر بود با یہ دستم کیف و چادرم و نگہ داشتہ بودم با یہ دستمم گلارو گوشے تو دستش زنگ خورد تا اومد بده بہ من قطع شد و عکس نصفہ ای ک ازپلاک گرفتہ بودم اومد رو صفحہ از خجالت نمیدونستم چیکار کنم سرمو انداختم پاییـݧ و ب سمت مزار شهدا حرکت کردم سجادے هم همونطور ک گوشے دستش بود اومد دنبالم و هیچ چیزے نگفت همینطورے داشتم میرفتم قصد داشتم برم سر قبر شهید گمنامم اونم شونہ ب شونہ من میومد انگار راه و بلد بود و میدونست کجا دارم میرم رسیدیم من نشستم گلهارو گذاشتم رو قبر سجادے هم رفت کہ آب بیاره گوشیم هنوز دستش بود از فرصت استفاده کردم تا رفت شروع کردم ب حرف زدݧ باشهیدم سلام شهید جاݧ میبینے ایـݧ همون تحفہ ایہ ک سرے پیش بهت گفتم کلا زندگے مارو ریختہ بهم خیلے هم عجیب غریبہ عادت داشتم باهاش بلند حرف بزنم یہ نفر ازپشت اومد سمتم و گفت : مـݧ عجیب و غریبم ؟؟؟ سجادے بود واااااااے دوباره گند زدے اسماء از جام تکوݧ نخوردم اصلا انگار اتفاقے نیوفتاده روی قبرو با آب شست و فاتحہ خوند سرمو انداختہ بودم پاییـݧ خانم محمدے ایرادے نداره بهتره امروز دیگہ حرفامونو بزنیم تا نظر شما یکم راجب مـݧ عوض بشہ حرفشو تایید کردم خوب علے سجادے هستم دانشجوے رشتہ ے برق تو یہ شرکت مخابراطے مشغول کار هستم و الحمدوللہ حقوقم هم خوبہ فکر میکنم بتونم .... حرفشو قطع کردم ببخشید اما مـݧ منتظرم دیگہ اے بشنوم با تعجب سرشو آورد بالا و نگام کرد بلہ کاملا درست میفرمایید دفہ ے اول تو دانشگاه دیدمتوݧ.... . این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
❤️عاشقانه_دو_مدافع❤️ ￿ دفہ ے اول تو دانشگاه دیدمتوݧ... حدودا یہ سال پیش اوݧ موقع همراه دوستتوݧ خانم شایستہ بودید (مریم و میگفت) همینطور کہ میبینید کمتر دخترے پیدا میشہ ک مثل شما تو دانشگاه چادر سرش کنہ حتےصمیمے تریـݧ دوستتوݧ هم چادرے نیست البتہ سوتفاهم نشہ مـݧ خداے نکرده نمیخـوام ایشـونو ببرم زیر سوال خلاصہ ک اولیـݧ مسئلہ اے ک توجہ مـݧ رو نسبت ب شما جلب کرد ایـݧ بود اما اوݧ زماݧ فقط شما رو بخاطر انتخابتوݧ تحسیـݧ میکردم بعد از یہ مدت متوجہ شدن یہ سرے از کلاساموݧ مشترکہ با گذشت زماݧ توجہ مـݧ نسبت ب شما بیشتر جلب میشد سعے میکردم خودمو کنترل کنم و براے همیـݧ هر وقت شمارو میدیم راهمو عوض میکردم و همیشہ سعے میکردم از شما دور باشم تا دچار گناه نشم اما هرکارے میکردم نمیشد با دیدݧ رفتاراتوݧ وحیایے ک موقع صحبت کردݧ با استاد ها داشتید و یا سکوتتوݧ در برابر تیکہ هایے ک بچہ هاے دانشگاه مینداختن ￿نمیتونستم نسبت بهتوݧ بی اهمیت باشم .دستم و گذاشتہ بودم زیر چونم با دقت ب حرفاش گوش میدادم و یہ لبخند کمرنگ روے لبام بود ب یاد سہ سال پیش افتادم مـݧ وروزهاے ۱۷-۱۸سالگیم و اتفاقے ک باعث شده بود مـݧ اینے ک الاݧ هستم بشم اتفاقے ک مسیر زندگیمو عوض کرد اما سجادے اینارو نمیدونست برگشتم ب سہ ساد پیش و خاطرات مثل برق از جلوے چشمام عبور کرد یہ دختر دبیرستانے پرشر و شوروساده و در عیـݧ حال شاگرد اول مدرسہ واسہ زندگیم برنامہ ریزے خاصے داشتم در طے هفتہ درس میخوندم و آخر هفتہ ها با دوستام میرفتیم بیروݧ از همـــوݧ اول خوانواده ے مذهبے داشتیم اما مـݧ خلاف اونا بودم اوݧ زماݧ چادرے نبودم و در عوض با مد پیش میرفتم از هموݧ اول علاقہ ے خاصے بہ نقاشے داشتم و استعدادمم خوب بود همیشہ آخر هفتہ ها ک میرفتیم بیروݧ بچه ها کاغذو مداد میوردݧ تا مـݧ چهرشونو بکشم یہ روز ک با بچہ ها رفتہ بودیم بیروݧ مینا(یکے از بچه ها مدرسہ )اومد همراهش یہ پسر جوون بود همہ ما جا خوردیم اومد سمت مـݧ و گفت سلام اسماء جاݧ بعد اشاره کرد ب اوݧ پسر جووݧ و گفت ایشوݧ برادرم هستن رامیـݧ رامیـݧ اومد سمت مـݧ دستشو آورد جلو و گفت خوشبختم با تعجب بہ دستش نگاه کردم و چند قدم رفتم عقب مینا دست رامیـݧ و عقب کشید و در گوشش چیزے گفت ￿ک باعث شد رامیـݧ ازم معذرت خواهی کنہ گفتم خواهش میکنم و رفتم سمت بچه ها مینا اومد کنارمو گفت اسماء جوݧ میشہ چهره ے برادر مـݧ و هم بکشے ؟؟؟ خیلے مشتاقہ لبخندے زدم و گفتم ن عزیرم اولا ک مـݧ الاݧ خستم دوما مـݧ تا حالا چهره ے یه پسرو نکشیدم ببخشید رامیـݧ ک پشت سرما داشت میومد وسط حرفم پریدو گفت ایرادے نداره یه زماݧ دیگہ مزاحم میشیم بالاخره باید از یہ جایے شروع کنے مـݧ باعث افتخارمہ ک اولیـݧ پسرے باشم ک شما چهرشو میکشید دست مینارو گرفت و گفت پس فعلا و ازم دور شدݧ اوݧ شب خیلے ذهنم مشغول اتفاقاتے ک افتاده بود.... اوݧ هفتہ بہ سرعت گذشت آخر هفتہ با دوستام رفتیم بیروݧ مشغول حرف زدݧ بودیم ک دوباره مینا ورامیـݧ اومدݧـ.. رامیـݧ پشتش چیزے قایم کرده بود... این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
❤عاشقانه_دو_مدافع❤ ￿ رامیـݧ پشتش چیزے قایم کرده بود... اومد طرف مـݧ وبالبخند سلام کرده یہ دستہ گل وگرفت سمت مـݧ با تعجب بہ بچہ ها نگاه کردم زیر زیرکے نگاهموݧ میکردݧ و میخندیدݧ جواب سلامشو دادم وگفتم:بابت؟؟؟ چند قدم رفت عقب و گفت بابت امروز ک قراره چهره ے منو بکشید اما ... دیگہ اما نداره اسماء خانم لطفا قبول کنید ایـݧ گل ها رو هم بگیرید اگہ قبول نکنید ناراحت میشم گل هارو ازش گرفتم یہ دستہ گل قرمز بزرگ گل و گذاشتم رو صندلے و کاغذو تختہ شاسے و برداشتم رامیـݧ کلےذوق کرد و پشت سرهم ازم تشکر میکرد خندم گرفتہ بود بچہ ها ازموݧ دور شدن و هر کس ب کارے مشغول بود فقط مـݧو رامیـݧ موندیم ب صندلے روبروم ک ۵-۶متر با صندلے مـݧ فاصلہ داشت اشاره کردم وازش خواستم اونجا بشینہ و در سکوت شروع کردم ب کشیدݧ رامیـݧ شروع کرد بہ حرف زدن اسماء خانم میدونید گل رز قرمز نشانہ ے علاقست؟؟ با سر حرفشو تایید کردم وقتے بہ یہ نفر میدے ینے بهش علاقہ دارے بہ روے خودم نیوردم و خودمو زدم ب اوݧ راه مـݧ دانشجوے عکاسے هستم و۲۳سالمہ وقتے مینا گفت یکے از دوستاش استعداد فوق العاده اے تو طراحے داره مشتاق شدم ک ببینمتوݧ شما خیلے میتونید ب مـݧ کمک کنید حرفشو قطع کردم و گفتم : ببخشید میشہ حرف نزنید شما نباید تکوݧ بخورید وگرنہ من نمیتونم بکشم. بلہ بلہ چشم .معذرت میخوام نیم ساعت بعد کارم تموم شد رامیـݧ هم تو ایـݧ مدت چیزے نگفت ب نقاشے یہ نگاهے کردم خیلے خوب شده بود ازجاش بلند شد و اومد سمتم تختہ شاسے و ازم گرفت و با اخم نگاهش کرد بعد تو چشام نگاه کرد و گفت :ایـݧ منم الاݧ؟؟؟؟ با تعجب گفتم بله شبیهتوݧ نشده؟؟؟ خوب نشده??? خندید و گفت: ینے قیافہ ے مـݧ انقد خوبه؟؟؟؟ واے عالیہ کارت اسماء مینا الکے ازت تعریف نمیکرد تشکر کردم و گفتم محمدے هستم خندید و گفت ݧ هموݧ اسما خوبہ انقد سروصدا کرد ک بچہ ها دورموݧ جم شدݧ و کلے سر و صدا کردݧ و از نقاشے تعریف میکردݧ و در گوش هم یہ چیزایے میگفتـݧ کلے ذوق کردم و از همشوݧ تشکر کردم هوا کم کم داشت تاریک میشد وسایلمو از روے صندلے برداشتم واز همہ خدافظے کردم مخصوصا گلهارو بر نداشتم تو اوݧ شلوغے دیگہ رامیـݧ و ندیدم مینا هم نبود ک ازش خدافظے کنم منتظر تاکسے بودم ک یہ ماشیـݧ مدل بالا ک اسمشم نمیدونستم جلوم نگہ داشت توجهے نکردم ولے دستبردار نبود با صداے مینا ک داخل ماشیـݧ بود ب خودم اومد اسماء بیا بالا إ شمایید مینا جوݧ ببخشید فکر کردم مزاحمہ پیداتوݧ نکردم خدافظے کنم ازتوݧ ایرادے نداره بیا بالا رامیـݧ میرسونتت ݧ ممنوݧ با تاکسے میرم زحمت نمیدم ب شما بیا بالا چرا تارف میکنے مسیراموݧ یکیہ اخہ.... رامیـݧ حرفمو قطع کرد و با خنده گفت بیا بالا خانم محمدے سوار ماشیـݧ شدم وسطاے راه مینا ب بهانہ ے خرید پیاده شد کلے تو دلم بهش بدو بیراه گفتم کہ مـݧ و تنها گذاشتہ استرس گرفتہ بودم .یاد حرفهاے امروز رامیـݧ هم کہ میوفتادم استرسم بیشتر میشد رامیـݧ برگشت سمتم و گفت بیا جلو بشیـݧ در برابرش مقاومت کردم و هموݧ پشت نشستم نزدیک خونہ بودیم ترجیح دادم سر خیابوݧ پیاده شم ک داداشم اردلاݧ نبینتم ازش تشکر کردم داشتم پیاده میشدم ک صدام کرد اسماء؟؟؟ ￿ این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
❤️عاشقانه_دو_مدافع ❤️ ￿ ￿ اسماء؟؟؟؟ بلہ؟؟؟؟؟ گل هارو جا گذاشتے برات آوردمشوݧ اے واے آره خیلے ممنوݧ لطف کردید چہ لطفے ایـݧ گل هارو براے تو آورده بودم لطفا ب حرفاے امروزم فکر کـݧ کدوم حرفا؟؟؟ گل رزو عشق علاقہ و ایـݧ داستانا دیگہ چیزے نگفتم گل و برداشتم و خدافظے کردم میخواستم گل هارو بندازم سطل آشغال ولے سر خیابوݧ وایساده بود تا برسم خونہ از طرفے خونہ هم نمیتونستم ببرمشوݧ رفتم داخل خونہ شانس آوردم هیچ کسے خونہ نبود ماماݧ برام یاداشت گذاشتہ بود -ما رفتیم خونہ مامانبزرگ گلدوݧ و پر آب کردم و همراه گلها بردم اتاق گلدوݧ و گذاشتم رو میز ،داشتم شاخہ هارو از هم جدا میکردم بزارم داخل گلدوݧ ک یہ کارت پستال کوچیک آویزونش بود روش با خط خوشے نوشتہ بود " دل دادم و دل بستم و، دلدار نفهمید رسوای جهان گشتم و، آن یار نفهمید" تقدیم بہ خانم هنرمند دوستدارت رامیـݧ ناخدا گاه لبخندے رو لبام نشست با سلیقہ ے خاصے گلهارو چیدم تو گلدوݧ و هر ازچند گاهے بوشوݧ میکردن احساس خاصے داشتم ک نمیدونستم چیہ و همش ب اتفاقات امروز فکر میکردم از اوݧ ب بعد آخر هفتہ ها کہ میرفتیم بیروݧ اکثرا رامیـݧ هم بود طبق معمول مـݧ و میرسوند خونہ یواش یواش رابطم با رامیـݧ صمیمے تر شد تا حدے کہ وقتے شمارشو داد قبول کردم وازم خواست کہ اگہ کارے چیزے داشتم حتما بهش زنگ بزنم . اونجا بود کہ رابطہ مـݧ و رامیـݧ جدے شد و کم کم بهش علاقہ پیدا کردم و رفت وآمداموݧ بیشتر شد من شده بود سوژه ے عکاسے هاے رامیـݧ در مقابل ازم میخواست ک چهرشو در حالت هاے مختلف بکشم اوایلش رابطموݧ در حد یک دوستے ساده بود اما بعد از چند ماه رامیـݧ از ازدواج و آینده حرف میزد اولش مخالفت کردم ولے وقتے اصرارهاشودیدم باعث شد بہ ایـݧ موضوع فکر کنم اوݧ زماݧ چادرے نبودم اما بہ یہ سرے چیزا معتقد بودم مثلا نمازمو میخوندم و تو روابط بیـݧ محرم و نامحرم خیلے دقت میکردم رامیـݧ هم ب تمام اعتقاداتم احترام میگذاشت تو ایـݧ مدت خیلے کمتر درس میخوندم دیگہ عادت کرده بودن با رامیـݧ همش برم بیروݧ حتے چند بارم تصمیم گرفتم کہ رشتم و عوض کنم وازریاضے برم عکاسے اما هردفعہ یہ مشکلے پیش میومد رامیـݧ خیلے هوامو داشت و همیشہ ازم میخواست ک درسامو خوب بخونم همیشہ برام گل میخرید وقتے ناراحت بودم یہ کارایے میکرد کہ فراموش کنم چہ اتفاقے افتاده دوتاموݧ هم پرشرو شور بودیم کلے مسخره بازے در میوردیم و کاراے بچہ گانہ میکردیم گاهے اوقات دوستام ب رابطموݧ حسادت میکردݧ بعضے وقتا بہ ایـݧ همہ خوب بودݧ رامیـݧ شک میکردم اوݧ نسبت ب مـݧ تعهدے نداشت مـݧ هم چیزے رو در اختیارش نذاشتہ بودم کہ بخواد بخاطر اوݧ خوب باشہ اوݧ زماݧ فکر میکردم بهم علاقہ داره یہ سال گذشت خوب هم گذشت اما... اونقدر گذشت و گذشت ک رسید ب ب مهر مـݧ سال آخر بودم و داشتم خودمو واسہ کنکور آماده میکردم اواخر مهر بود ک رامیـݧ یہ بار دیگہ قضیہ ازدواج و مطرح کرد اما ایندفہ دیگہ جدے بود وازم خواست کہ هر چہ زودتر با خانوادم صحبت کنم تو موقعیتے نبودن کہ بخوام ایـݧ پیشنهادو تو خوانوادم مطرح کنم اما مـݧ رامیـݧ دوست داشتم ازش فرصت خواستم کہ تو یہ فرصت مناسب ب خوانوادم بگم اونم قبول کرد چند ماه ب همیـݧ منوال گذشت رامیـݧ دوباره ازم خواست کہ ب خوانوادم بگم ومـݧ هر دفعہ یہ بهونہ میوردم برام سخت بود میترسیدم ب خوانوادم بگم و اونا قبول نکنن تو ایـݧ مدت خیلے وابستہ ے رامیـݧ شده بودم و همیشہ ترس از دست دادنشوداشتم.... این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
❤عاشقانه_دو_مدافع ❤ ￿ ￿ ￿ همیشہ ترس از دست دادنشو داشتم.... براے همیـݧ میترسیدم کہ اگہ بہ خوانوادم بگم مخالفت کنـݧ ولے رامیـݧ درک نمیکرد .. بهم میگفت دیگہ طاقت نداره. دوس داره هرچہ زودتر منو بدست بیاره تا همیشہ و همہ جا باهم باشیم. بهم میگفت کہ هر جور شده باید خوانوادمو راضے کنم چوݧ بدوݧ مـݧ نمیتونہ زندگے کنہ. چند وقت گذشت اصرار هاے رامیـݧ و حرفایے کہ میزد باعث شد جرأت گفتـݧ قضیہ رامیـݧ و پیدا کنم. یہ روز کہ تو خونہ با ماماݧ تنها بودیم تصمیم گرفتم باهاش حرف بزنم . رفتم آشپزخونہ دوتا چایے ریختم گذاشتم تو سینے از اوݧ پولکے هاے زعفرانے هم ک ماماݧ دوست داشت گذاشتم ورفتم رومبل کناریش نشستم. با تعجب گفت: بہ بہ اسماء خانم چہ عجب از اوݧ اتاقت دل کندے. چایے هم ک آوردے چیزے شده؟؟؟ چیزے میخواے؟؟ کنترل و برداشتم و تلوزیوݧ و روشـݧ کردم با بیخیالے لم دادم ب مبل و گفتم وااااا ایـݧ چہ حرفیہ ماماݧ چے قراره بشہ؟ ناراحتے برم تو اتاقم. ݧ مادر کجا؟؟ چرا ناراحت میشے تو ک همش اتاقتے اردلانم ک همش یا بیرونہ یا دانشگاه حالا باز داداشتو میبینیم ولے تو چے یا دائم تو اتاقتے یا بیروݧ چیزے هم میگیم بهت مث الاݧ ناراحت میشے. پوفے کردم و گفتم ماماݧ دوباره شروع نکـݧ. ماماݧ هم دیگہ چیرے نگفت چند دیقہ بیـنموݧ با سکوت گذشت. ماماݧ مشغول دیدݧ تلویزیوݧ بود گفتم : -ماماݧ؟؟؟؟ -بلہ؟؟؟؟؟ -میخوام یہ چیزے بهت بگم -خب بگو -آخہ.... -آخه چے ؟؟؟؟ -هیچے بیخیال -ینے چے بگو ببینم چیشده جوݧ بہ لبم کردے . -راستش.راستش دوستم مینا بود یہ داداش داره -ماماݧ اخم کردو با جدیت گفت خب؟؟ -ازم خواستگارے کرده ماماݧ وایسا حرفامو گوش کـݧ بعد هرچے خواستے بگو گفتـݧ ایـݧ حرفا برام سختہ اما باید بگم اسمش رامیـنہ ۲۴سالشه و عکاسے میخونہ از نظر مالے هم وضعش خوبه منم هم -تو چے اسماء؟؟ سرمو انداختم پاییـݧ و گفتم -دوسش دارم -ینے چے کہ دوسش دارے ؟؟؟ تو الاݧ باید بہ فکر درست باشے حتما باهم بیروݧ هم رفتیـݧ میدونے اگہ بابات و اردلاݧ بفهمن چے میشہ‌؟؟؟ اسماء تو معلوم هست دارے چیکار میکنے؟؟؟ -از جام بلند شدم و با عصبانیت گفتم چیہ چرا شلوغش میکنے ینے حق ندارم واسہ آیندم خودم تصمیم بگیرم.؟؟؟ -اخہ دخترم اوݧ خوانواده بہ ما نمیخورن اصلا ایـݧ جور ازدواج ها آخر و عاقبت نداره تو الاݧ باید بہ فکر درست باشے ناسلامتے کنور دارے -ماماݧ بهانہ نیار چوݧ رامیـݧ و خانوادش مذهبے نیستن ، چون مسفرتاشون مشهد و غم نیست چوݧ مثل شما انقد مذهبے نیستـݧ قبول نمیکنے یا چوݧ مثل اردلاݧ از صب تا شب تو بسیج نیست؟؟؟ -ایـنا چیہ میگے دختر ؟؟خوانواده ها باید بہ هم بخورݧ.. حرفشو قطع کردم با عصبانیت گفتم ماماݧ تو نمیتونے منو منصرف کنـے ینے هیچ کسے نمیتونہ مـݧ خودم براے خودم تصمیم میگیرم ب هیچ کسے مربوط نیست.. سیلے ماماݧ باعث شد سکوت کنم دختره ے بے حیا خوب گوش کـݧ اسماء دیگہ ایـݧ حرفا رو ازت نمیشنوم فهمیدے بدوݧ ایـݧ کہ جوابشو بدم رفتم اتاق و در و محکم کوبیدم بغضم گرفت رفتم جلوے آینہ دماغم داشت خوݧ میومد بغضم ترکید نمیدونم براے سیلے کہ خوردم داشتم گریہ میکردم یا بخاطر مخالفت ماماݧ انقد گریہ کردم کہ خوابم برد فردا که بیدارشدم دیدم ساعت ۱۲ظهره و مـݧ خواب موندم. ماماݧ حتے براے شام هم بیدارم نکرده بود گوشیمو نگاه کردم 10تا میسکال و پیام از رامیـݧ داشتم بهش زنگ زدم تا صداشو شنیدم زدم زیر گریہ ازم پرسید چیشده ?? نمیتونستم جوابشو بدم گفت آماده شو تا نیم ساعت دیگہ میام سر خیابونتوݧ از اتاق رفتم بیروݧ هیچ کسے نبود ماماݧ برام یادداشت هم نذاشتہ بود رفتم دست و صورتم و شستم و آماده شدم انقد گریہ کرده بودم چشام پف کرده بود قرمز شده بود .رفتم سر خیابوݧ و منتظر رامیـݧ شدم ۵دیقہ بعد رامیـݧ رسید .... ￿ این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
برای منی که فرمانده اش بودم باور کردنی نبود... اما عباس تا به حالا یک نامحرم ندیده بود. اولین نامحرمی که حتی ایشان را هم درست ندید دختر عمویش بود که نامزدش شد روزی که برای مراسم ازدواج رفته بود، پرسیدم: دختر عمویت رو دیدی؟ گفت: نه واقعا!! چنین آدمی هست که می شود شهید مراقب چشمش هست. گفتم: تو از آنهایی هستی که خیلی عاشق پیشه میشوی ,چون اولین نامحرمی که دیدی همسرت است... این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🌷خلیل همیشه در تلاش بود که در برقراری کشور دخیل باشد و می‌گفت: که اگر ما نسبت به حضور در و مبارزه با داعش و تکفیری‌ها کناره‌گیری کنیم باید در شهرهای کشور با آن‌ها بجنگیم 🌷که این امر کشور ما را مختل می‌کند به همین دلیل نباید اجازه دهیم دشمن از مرزهای کشور ما عبور کند و بهتر است این دشمنان قسم خورده ایران را در در نطفه خفه نماییم. 🌷خلیل با توجه به علاقه‌ای که به داشت از زمان نوجوانی جذب پایگاه بسیج مسجد حضرت حمزه سیدالشهدا(ع) محله می‌شود راوی: پدر شهید 🌹 🌷 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃حدود30 دقیقه باخدا 🍃💐🍃دور قرآن کریم هدیه به مادرمان حضرت زهراسلام الله علیهاو مادرمکرمه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها ✅جهت سرنگونی استکبارجهانی ✅ازبین رفتن صهیونیسم ✅ نجات قدس ازبحرتانهر ✅وظهورمنجی عالم بشریت 🔰تحدیر (تند خوانی قرآن) جزء قاری استادمعتز آقایی این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موشن گرافیک/ راهبردهای اخلاقی قرآن کریم در تربیت انسان ـ جزء شانزدهم این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
قرار هروز "فدائیان رهبر" هرروز یک صلوات نذر سلامتی امام خامنه ای مدظله العالی(روحی فداه)🌹 🍃👌فقط 5 ثانیه (💠)اللّهُمَّ ✨(♥️)صَلِّ ✨✨(💠)عَلَی ✨✨✨(♥️)مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(💠)وَ آلِ ✨✨✨✨✨(♥️) مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(💠)وَ عَجِّلْ ✨✨✨(♥️)فَرَجَهُمْ ✨✨(💠)وَ اَهْلِکْ ✨(♥️)اَعْدَائَهُمْ (💠)اَجْمَعِین این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای هفتم صحیفه سجادیه با صدای حاج محمود کریمی این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─