eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
24.1هزار ویدیو
705 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 143.mp3
9.68M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 🌺 سهم روز صد چهل و سوم خطبه ۱۸۶ بند ۳ و ۴ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و چهل و سوم ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄ 📜 3⃣ شناخت قدرت پروردگار ♦️ پيش از او چيزی وجود نداشته وگرنه خدای ديگری می بود. نمی شود گفت: خدا نبود و پديد آمد که در آن صورت صفات پديده ها را پيدا می کند و نمی شود گفت: بين خدا و پديده ها جدايی است و خدا بر پديده ها برتری دارد تا سازنده و ساخته شده، همانند تصوّر شوند و خالق و پديد آمده به يکديگر تشبيه گردند. مخلوقات را بدون استفاده از طرح و الگوی ديگران آفريد و در آفرينش پديده ها از هيچ کسی ياری نگرفت. زمين را آفريد و آن را برپا نگهداشت، بدون آن که مشغولش سازد و در حرکت و بی قراری، آن را نظم و اعتدال بخشيد و بدون ستونی آن را به پاداشت و بدون استوانه ها بالايش برد و از کجی و فرو ريختن نگهداشت و از سقوط و در هم شکافتن حفظ کرد. ميخ های زمين را محکم و کوه های آن را استوار و چشمه هايش را جاری و درّه ها را ايجاد کرد. آنچه بنا کرده به سُستی نگراييد و آنچه را توانا کرد ناتوان نشد. خدا با بزرگی و قدرت بر آفريده ها حاکم است و با علم و آگاهی از باطن و درونشان باخبر است و با جلال و عزّت خود از همه برتر و بالاتر است. چيزی از فرمان او سرپيچی نمی کند و چيزی قدرت مخالفت با او را ندارد، تا بر او پيروز گردد و شتابنده ای از او توان گريختن ندارد که بر او پيشی گيرد و به سرمايه داری نياز ندارد تا او را روزی دهد. همه در برابر او فروتنند و در برابر عظمت او ذليل و خوارند. از قدرت و حکومت او به سوی ديگری نمی توان گريخت که از سود و زيانش در امان ماند. همتايی ندارد تا با او برابری کند، و او را همانندی نيست که شبيه او باشد. اوست نابودکننده پديده ها پس از آفرينش، که گويا موجودی نبود. 4⃣ معاد و آفرينش دوباره پديده ها ♦️نابودی جهان پس از پديد آمدن، شگفت آورتر از آفرينش آغازين آن نيست. چگونه محال است در صورتی که اگر همه جانداران جهان، از پرندگان و چهارپايان، آنچه در آغل است و آنچه در بيابان سرگرم چراست، از تمام نژادها و جنس ها، درس نخوانده و انسان های زيرک، گرد هم آيند تا پشّه ای را بيافرينند، توان پديد آوردن آن را ندارند، و راه پيدايش آن را نمی شناسند، که عقل هايشان سرگردان و در شناخت آن حيران می مانند و نيروی آنها سُست و به پايان می رسد و رانده و درمانده باز می گردند، آنگاه اعتراف به شکست می کنند و اقرار دارند که نمی توانند پشّه ای بيافرينند و از نابود ساختنش ناتوانند!. همانا پس از نابودی جهان، تنها خدای سبحان باقی می ماند، تنهایِ تنها که چيزی با او نيست، آن گونه که قبل از آفرينش جهان چيزی با او نبود، نه زمانی و نه مکانی، بی وقت و بی زمان. در آن هنگام مهلت ها به سر آيد، سال ها و ساعت ها سپری شود و چيزی جز خدای يگانه قهّار باقی نمی ماند که بازگشت همه چيز به سوی اوست. پديده ها، چنان که در آغاز آفريده شدن قدرتی نداشتند، به هنگام نابودی نيز قدرت مخالفتی ندارند، زيرا اگر می توانستند پايدار می ماندند. آفرينش چيزی برای خدا رنج آور نبوده و در آفرينش موجودات دچار فرسودگی و ناتوانی نشده است. موجودات را برای استحکام حکومتش نيافريده و برای ترس از کمبود و نقصان پديد نياورده است. آفرينش مخلوقات نه برای ياری خواستن در برابر همتايی بود که ممکن است بر او غلبه يابد و نه برای پرهيز از دشمنی بود که به او هجوم آورد و نه برای طولانی شدن دوران حکومت و نه برای پيروز شدن بر شريک و همتايی مخالف و نه برای رفع تنهايی. سپس، همه موجودات را نابود می کند، نه برای خستگی ازاداره آنها و نه برای آسايش و استراحت و نه به خاطر رنج و سنگينی که برای او داشتند و نه برای طولانی شدن ملال آور زندگيشان، بلکه خداوند با لطف خود موجودات را اداره می فرمايد و با فرمان خود همه را برپا می دارد و با قدرت خود همه را استوار می کند. سپس بدون آن که نيازی داشته باشد، بار ديگر همه را باز می گرداند، نه برای اينکه از آنها کمکی بگيرد و نه برای رهاشدن از تنهايی تا با آنها مأنوس شود ونه آن که تجربه ای به دست آورد و نه برای آن که از فقر و نياز به توانگری رسد و يا از ذلّت و خواری به عزّت و قدرت راه يابد. ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح حکمت ۴۴ قسمت ۷ ویژگی های بهترین بندگان.mp3
1.86M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 🔸 شرح 7⃣ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح ( 7 ) 🔹 ویژگی های بهترین بندگان 🔰 بحث چهارم از مباحث عمل برای روز حساب، بحث آفت ها و زشتی هایِ بی عملی است . 🔻مولا علی (علیه السلام) درحکمت ۳۳۷ نهج البلاغه می فرمایند : «الدَّاعِي بِلَا عَمَلٍ، كَالرَّامِي بِلَا وَتَرٍ » " کسی که ادّعا می کند و دعوت می کند دیگران را به خوبی ها، اما خودش عمل نمی کند؛ مثل تیراندازی است که تیراندازی بلد است اما کمانی ندارد که تیراندازی کند." 🔻یا در حکمت ۳۶ می فرمایند: «مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ، أَسَاءَ الْعَمَلَ » از آسیب ها و آفت ها و موانع کارِ صالح این است که انسان آرزوهای بی خود داشته باشد. " کسی که آرزوی طولانی داشته باشد، عمل خودش را خراب می کند ، زشت می کند. " 🔻یا در حکمت ۱۲۷ می فرمایند: «مَنْ قَصَّرَ فِي الْعَمَلِ ابْتُلِيَ بِالْهَمِّ » "کسی که در عمل صالح کوتاهی کند، گرفتار همّ و غم و غصّه و افسردگی می شود." 🔻و در حکمت ۳۸۴ می فرمایند : « التَّقْصِيرُ فِي حُسْنِ الْعَمَلِ، إِذَا وَثِقْتَ بِالثَّوَابِ عَلَيْهِ غَبْنٌ» " کوتاهی کردن در خوب عمل کردن، در حالیکه می دانی عمل صالح و نیک انجام دادن ثواب دارد، این کوتاهی کردنت مایهٔ غَبن و خسارت و حسرتت خواهد شد. 🔻و در حکمت ۱۵۰ مولا علی (علیه السلام)، مفصّل و بسیار زیبا شخصیّت ها و روحیات و خصالی که باعث میشود انسان امیدهای واهی بی عمل داشته باشد و عواقبی که بر این خصوصیات و خصال مترتب میشود را بیان می فرمایند؛ که در قسمتِ بعدی خدمت شما تقدیم خواهد شد. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌳شجره آشوب« قسمت صد و چهل و دوم» 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻4.ابوموسی، قائل به مظلوم کشته شدن عثمان بود. این موضوع از اعتقادات بنی امیه است. پیش از این گفتیم او در زمان امام علی (ع) نیز بر بیعت عثمان وفادار بود. 🔻5. در سال آخر حکومت امام، معاویه لشکریان خود را برای برهم ریختن سرزمینهای اسلامی از شام می فرستاد. در یکی از این حملات، بسر بن ارطاه به یمن و مکه حمله کرد و خونهای زیادی ریخت و اموال بسیاری را به غارت برد. اما جالب اینکه با ابوموسی اشعری، هیچ کاری نداشت. آیا ابوموسی تهدیدی برای بسر بود که با او کاری نداشت؟ یا اینکه خدمات گرانبهای این شخص در ماجرای حکمیت به جبهه معاویه سبب شد تا از قتل و غارت لشکر بنی امیه در امان بماند؟ جالب اینکه بسر به ابوموسی گفت من با یار رسول خدا یعنی ابوموسی کاری ندارم. 🔻سوال ما اینجاست پس چرا بسر دنبال جابر بن عبدالله انصاری می گشت و می گفت مردم مدینه در امان نیستند تا اینکه جابر را تسلیم کنند؟ آیا جابر از یاران رسول خدا نبود یا اینکه نکشتن ابوموسی علت دیگری داشت که همان دوستی دیرینه او با معاویه بود؟ 🔻6. یکی دیگر از موارد ارتباط و دوستی او با کفار بنی امیه، صدا زدن معاویه با لقب «امیرالمومنین» و «امین الله» است. حتی او هنگام نبرد امام حسن علیه السلام با معاویه، به لشکر معاویه پیوست. این دوستی معاویه، حتی به ابوبرده نیز که گفتیم از دشمنان علی علیه السلام محسوب می شد، رسیده بود؛ تا حدی که معاویه، پسر ابوموسی را «پسر برادرم» خطاب کرد. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد...
نام رمان: براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍 🤍 علیرضا+ببین ساجده جان کسی که داره حجاب رو انتخاب می کنه باید با آگاهی باشه باید با دل اش این رو قبول کنه مخصوصا حجابی مثل چادر خیلی از خانوم ها، امروزه حجاب اشون بویِ حضرت زهرا (سلام الله علیها) رو نمیده حجاب رو دچار تحریف کردن.....چادر پوشیدن مطابق با مد!!!!!؟ تعجب می کنم از این پوشش حضرت زینب (س) اینگونه نبود...چرا باید حجاب رو متحول کنیم؟چرا باید تغییرش بدیم؟ حجابی که ما تو جامعه می خوایم این نیست.. تویِ چشمام نگاه کرد و گفت: بزار من موهات و ببافم لبخندی زدم _اععع.‌.بلدی!؟ +کاری نداره که... _خب همینجوری که میبافی بقیه حرفات ام بگو +خب....ساجده..🦋باید بتونی به چادری که میپوشی احترام بزاری.🦋 نگاهِ تو کنترل کنی... رفتارت رو کنترل کنی... حضرت فاطمه (س) باید یک الگو برای ما باشه.... لبخندی به روم زد +اگر میخوایی برای من چادر سر کنی....این کارو نکن زمانی چادر رو سر کن که انتخاب خودت باشه...برای خودت باشه.. پایین موهام رو با کِش بست. _یعنی چی!؟ +یعنی وقتی که بدونی چرا حجابت چادره؟؟ این چادر برات عزت و احترام میاره؟ تو جامعه چطور باهات برخورد میشه؟ ساجده باید براش زحمت بکشی میدونی چی میگم؟ یکم گیج شده بودم...اما حرف هاش رو کاملا می فهمیدم....انقدر خوب و گرم صحبت می کرد که دوست داشتم همینطور برام بگه _آره میفهمم....من دوست دارم چادر سر کنم. +از تهِ دلت دیگه!؟؟ یعنی اگر روزی اتفاقی بیوفته می تونی از حجابت دفاع کنی؟ _نمی دونم....حتما در موردِش بیشتر اطلاعات جمع می کنم‌..فقط اینو می دونم که الان دلم می خواد که چادر سر کنم😌 با لبخند سری تکون میده و من تو دلم میگم "فعلا فقط به خاطر امام زمانم" +خب دخترِ خوب....پاشو بریم پایین که وقت نهاره😬 _باشه....شب کی میریم هیئت؟ +احتمالا زودتر از اذان مغرب میریم. _آهان...پس نماز اونجاییم +بله....حالا یک چیزی سرت کن موهات خیسِ سرما نخوری. اگرم میخوایی سشوار کنی برم بیارم _نه ممنون علیرضا از اتاق بیرون رفت..نگاهی به موهام انداختم....یکم شُل بافته بود اما خوب بود.بلند شدم تا آماده بشم امیر هم پایین بود...لباس هام رو پوشیدم. شال ام رو هم کشیدم جلو طوری که موهام پیدا نباشه. خب یجورایی خوشحال بودم‌. تغییر قشنگیه‌....پر از حس خوب ،،،،،،، چادرم رو که از قبل اتو زده بودم رو برداشتم....سر کردنش برام سخت بود. اصلا بلد نبودم چیکار کنم. جلویِ آینه لبخندی به خودم زدم و رفتم بیرون از اتاق. عاطفه داشت بسته هایی که درست کرده بود رو جمع و جور می کرد....من‌رو که دید با ذوق گفت: +وایی ساجده چقدر بهت میاد سُر نمی خوره؟ نگاهم رو مظلوم کردم🙁 _چرا عاطفه سُر می خوره چیکار کنم؟ لبخندی رو بهم زد...بسته هارو کنار گذاشت +الان میام وقتی برگشت یک جعبه ی نخ و قرقره دست اش بود +چادرت رو بده برات کِش بزنم _وایی دستت درد نکنه همینجور که دقیق شده بود تا سوزن رو نخ کنه گفت: +بی زحمت اون بسته هارو میریزی توی نایلون مامان رفته حنین رو آماده کنه ...الانه که داداش برسه...دیر میشه _باشه حتما کارِش که تموم شد...چادر رو روبه روم گرفت +بفرمایید اینم چادر، ارثیه ی مادرم زهرا(س) 🤍 🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍🌸🤍 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍 🤍 حنین و زندایی هم از پله ها پایین اومدن...زن دایی لبخندی از رویِ رضایت رو بهم زد. جلویِ آیینه روسری ام رو درست کردم...یک روسری ساده مشکی چادرم رو با کِش انداختم رویِ سرم.. چقدر خوشگل شدم😌 زنگ آیفون به صدا در اومد....امیر دایی رو با ماشین از قبل برده بود زن دایی+بدوئید دخترا حتما سید علیِ کیفم رو از رویِ کاناپه برداشتم و همراهشون رفتم بیرون. علیرضا جلویِ در ایستاده بود...نگاهی به تیپ اش انداختم و تو دلم براش ذوق کردم. علیرضا هم نگاهی بهم انداخت که با خجالت چادرم رو مرتب کردم...همگی سوار ماشین شدیم. زندایی رو مجبور کردم که صندلی جلو بشینه...راضی نمی شد که من و عاطفه و حنین هم عقب نشستیم. تویِ راه علیرضا مداحی قشنگی گذاشته بود...قسمتی ازش عربی بود و قسمتی هم فارسی ،،،،،، بعد از نماز....یک سری از خانم ها رفتند تا بعدا بیان و یک سری به پشتی ها تکیه دادند و مشغول دعا خوندن شده بودند....مراسم یک ربع نیم ساعتِ دیگه شروع می شد. چادرم رو درآوردم و خیلی با حوصله تاش کردم....گذاشتم کنار کیف ام و مشغول کمک کردن شدم کم کم حسینیه شلوغ شد....زندایی بیشتر خانم ها رو میشناخت و باهاشون احوال پرسی می کرد. یکی از خانم ها که انگار هم سن و سال خودِ زندایی بود بعد از احوال پرسی با زندایی پرسید: +آنیه خانم شنیدم عروس گرفتین!؟دوماد گرفتین!؟مبارک باشه خودم رو مشغول نشون دادم که زندایی لبخندی زد و گفت: +آره خداروشکر‌...سلامت باشید +اومده امشب؟ زندایی رو به من کرد و دست هاش رو روی شونه ام گذاشت +بله...این عروس ما....ساجده خانم یکم سرخ و سفید شدم... +ماشاءالله....انشاءالله خوشبخت بشن. _ممنون زندایی+لطف دارید...ان شاءالله قسمت پسر خودت +ممنون عزیز....خب من برم اومده بودم یک سری بهت بزنم خیلی وقت بود ندیده بودمت مراسم کم کم شروع می شد...با عاطفه سادات رفتیم گوشه ای نشستیم. +میگم ساجده....امروزم سه شنبه اس بریم تسبیح بیاریم برای سه شنبه های مهدوی پخش کنیم _نه عاااطفههه.‌.....من زیر زمین نمیام به علیرضا بگو بیاره عاطفه سعی می کرد جلویِ خنده اش رو بگیره +تسبیح هارو گذاشتیم کنار کتاب دعاها....همینجاست لبخندی زدم _آها...خب بریم عاطفه که گفت سه شنبه های مهدوی یادِ امشب افتادم....قرار بود بریم جمکران. فکرای قشنگی اومده بود تویِ ذهنم. بعد از پخش تسبیح ها ، چادرم رو برداشتم و انداختم رویِ سرم...چراغ هارو خاموش کردن و مداح شروع کرد: از جگر پاره پاره ی امام حسن (ع) می گفت از اینکه امام حتی در خانه ی خودش هم محرمی نداشت... از اینکه زینب (س) تمام این صحنه هارو دیده بود... اون تشت و ..... فکر می کرد امام زهر رو بالا آورده اما ....🥀🖤 ،،،،،، خانم ها داشتند بیرون می رفتن و .......... 🤍 🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍🌸🤍 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─