eitaa logo
این عمار
3.1هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
22.9هزار ویدیو
616 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
مردم سراسر کشور چشمشان به مردم است. در روز دی، به مناسبت آن حادثه بسیار مهم و . درباره 19 دی باید بگیریم. اکثر شما آن روز را ندیدید ولی خاطره‌اش زنده است که ما از آن خاطره باید درس بگیریم. ♻️👌به خاطر مردم قم به خاطر دفاع از ایشان در مقابل نیروهای مسلّح و بی‌رحم کردند. مردم با آمدند. چه چیزی آن‌ها را به وسط میدان کشاند؟ . همان حرکت، منشاء یک انقلاب بزرگ شد. حرکتی که به خاطر انجام شد خدا به آن داد و پیدا کرد و پشت سر هم،‌ مردم را به وسط میدان کشاند و امام بزرگوار هم رهبری کرد و منتهی شد به سال بعد یعنی می‌توان به برکت ایمان و غیرت دینی کارهای مهمی انجام داد. آن روز مردم بود ولی امروز است و است در برابر زورگویان عالم. درس 19 دی فراموش شود. چه کشور، چه که در قم و سایر مناطق هستند. چه در حوزه فرهنگی چه . این درس بی‌نظیر که جلوی چشم ما اتفاق افتاد فراموش شود. درس شروع مظلومانه متکی به ایمان و غیرت دینی و برکتی که خدای متعال به اینطور حرکات می‌دهد و این حماسه عظیم را پشت سر هم ایجاد کرد. ادامه..👇👇👇 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 👇👇👇 https://eitaa.com/janamfadayeseyyedali
. بــرای ؛ بــرای امـام‌ نه تنها برایمـان نمیفرستنـد! بلکـه بـدون راهمـان نمیدهـند... ما باشیـم و نباشیـم این راه دارد... . یٰااَیُهَاالَذینَ آمَنوا مَنْ یَرتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِه فَسَوفَ یَاتِ اللّٰهُ بِقَومٍ یُحِبونَهُ وَ یُحِبونَهُمْ... این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
و تلاش جدی برای اجرای قولهایی که داده شده» از جمله هفتگی وزارت نیرو، برای نفت‌خام، ، کارهای خوب علمی و بهداشتی و درمانی که در مقابله با کرونا انجام شده و تولید از دیگر توصیه‌های مؤکد رهبر انقلاب به دولت برای سال آخر فعالیت بود. سالی که به هیچ وجه نباید دولت به‌صورت وقت اضافه به آن نگاه کند. این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکانسی از عمروعاص در فیلم امام علی(ع): ابایزید! برای فرار از بدنامی توطئه به منبر برو و مردم را وادار به دعا کن؛ همه چیز را به گردن خدا بیاندازید!!! جهانگیری: برای کاهش قیمت‌ها دعا کنید! زنگنه: قیمت دست خداست! روحانی: برجام را خدا آورد! دولتی که از حیله‌های عمروعاص برای فریب مردم استفاده می‌کنه، دوباره کاندید ریاست جمهوری شده! دولت سوم روحانی دولت سوم روحانی ی تدبیر و امید https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
داشتیم ظرفای ناهار رو رومیز میچیندیم که گوشی حانی زنگ خورد معذرت خواهی کرد ورفت تو حیاط تا صحبت کنه منم ک کرم دارم کاررو پیچوندم ورفتم یواشکی ب حرفاش گوش دادم حانیه:از بس که تو ضایعی...اخر کار دستم میدی طرف:.......... حانیه:خیل خب باشه قول طرف:....... حانیه:سعی میکنم اروم باشم ولی نمیشه اشوب اشوبم طرف:..... حانیه:خودم میدونم من خودم چن سال پیش مسئولیتش رو قبول کردم خودمم تمومش میکنم نمیخاد تو نگران با شی طرف:....... حانیه:خیل خب باشه بابا حرص نکن زیر قولم نزدم هنوز هنوز خیلی زوده هنوز این بازی................ ^تا اینجا بود دا شت حرف میزد که متوجه حضور من شد و اخم کرد و ادامه داد:خیل خب باشه معینم این ارزوی ورپریده فال گوش واساده...کاری نداری؟ طرف:....... حانیه:منم دوست دارم...خدافظ دارد https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
قسمت_بیستوچهارم امیروپدرام و رویا توی رستوران منتظر حانیه و ارزو بودن رویا خطاب به پدرام گفت:اقای پِدی؟نمیخای بگی دلیل این دور همی چیه؟ افتخار دادین اقا😊 پدرام کمی خجالتی بود سرخ شد وگفت:عه رویا خانم😅 مطمئن باشید من هرکاری میکنم برای جلب رضایت شما و دیدن خنده و شادی شماست..... رویا:😊مرسی ان شاءالله بتونم جبران کنم امیر که از این وضع حوصله ش سر رفته بود گفت: میشه بس کنی رویا رویا: داداش اذیت نکن دیگ منو چرا تو حال مارو نمیفهمی؟ من نمیدونم تو حالا عاشق شدی یا نه! ولی بدون این رو آدم وقتی عشقش رو میبینه دیگه ن متوجه گذر زمان می شع نه چیز دیگع ای فقط میخاد باهاش حرف بزنه میفهمی ک داداش جون؟ ما هم ک حرف بدی نزدیم جلو روت داریم صحبت میکنیم بعد به کتف پدرام زد و گفت:مگه نه پدرام؟ پدرام: هان چی آره! بعد زد زیر خنده😂 امیرو رویا هاج و واج نگا پدرام میکردن😐 رویا:وا پدرام دیونه شدی چته تو😐 پدرام:داشتم فکر میکردم ک امیر عاشق بشه😂 امیر:خب این کجاش خنده داره؟ پدرام: تو به این مغروری مگه ممکنه بعد سه تایی زدن زیر خنده البته امیر خنده های زورکی ظاهری ای کرد و داشت به این فکر میکرد که: ههه ....بخت مارو نیگا کن...کاش بودی و میدی خانم حاتمی!میگن ب من نمیخوره عاشق کسی باشم میگن زیادی مغرورم! آخه اگه اینجوریه و من خیلی مغرورم چطوری بهت ابراز علاقه میکردم وقتی میگفتی ک عاشق غلامی هسی و حاضری براش هر کاری بکنی شایدم اونا راست میکن عاشق شدن ب من نمیخوره خدا انگار تعداد ادمارو فرد افریده! اگه کل ادما3نفر باشن اونوقت میشه حاتمی وغلامی و من گرفتین که؟ از خودم بدم میاد خیلی که عرضه نگه داشتن یه عشق رو هم نداشتم...حق دارن بهم بگن ک بهم نمیخوره حق دارن وقتی ک فکر میکنن من عاشق کسی م یا عاشق بشم خنده شون بگیره کاملا حق دارن باز شروع میکنم اخر افکارم رو با لعنت ...... لعنت به من لعنت به حاتمی لعنت به غلامی لعنت به سرهنگ لعنت به... ^امیر با صدای سلام و علیک احوال پرسی حانیه و ارزو به خودش اومد و به حانیه و ارزو سلامی داد و سعی کرد ک دیگه به خانم حاتمی فکر نکنه پدرام 5دست بختیار سفارش داد و منتظر شدن ک غذاروبراشون بیارن حانیه:خب اقاامیر دلیل این دور همی چیه؟ رویا :دقیقا منم همینو پرسیدم! حانیه:خب چی جواب گرفتی؟ رویا: جالب درست ودرمونی نگرفتم! پدرام:دلیل جمع شدن همه ما اینه من میخوام برم خارج دنبال مادرم که بیارمشون ایران که بعدش بیام خاستگاری رویا خانم😊 امیر هم خوشبختانه یا بدبختانه با یکی از وارد کننده کت و شلوار از انگلیس قرار اصفهان گذاشته و مجبوره برای قرار داد بره چن هفته ای اونجا دراین صورت م مغازه خالی میمونه ونمیتونیم کاسب شیم میدونین ک اجاره مغازه ما هم سنگینه بازار هم کساده وای ب حال اینکه چند هفته ای هم ما درو ببندیم و نباشیم! تصمیم گرفتیم ب شما دخترا بگیم ک بیایین ی چن هفته فروشندگی کنید ارزو:وا اقا پدرام تااونجایی ک من میدونم هیچکس تو مغازه کت و شلوار فروشی مردونه فروشنده خانم نمیزاره مسخره مون میکنن پدرام:ارزو خانم دوره اخرزمان شده خبر ندارید! ارزو: آها درسته بله! قانع شدم! پدرام ادامه داد:حقوق و دست مزدتون هم دوبله حساب میکنیم من و داش امیر! قیمت های کت و شلوارو حساب کتاب هاش هم همه یادتون میدیم خب حرفی هست؟کیا پاین؟ رویا:من دست بر روی قلبم میگذارم و سوگند یاد میکنم که کارم را به عنوان فروشنده کت و شلوارهای اقای پدرام خدیبی و امیر عطایی نهایت تلاش رو بکنم و دختر خوبی باشم حالا شروع کنید غذاتونو بخورید حوصله ندارم😐 ارزو موافقت کرد....و خطاب ب حانیه گفت:حانی جونم میای دیگه؟ ن نیاریا اگه تو ن بگی منم نمیام حتما باید بیایی ^ارزو نگاهی ب امیر کرد وگفت:هوی اقا خوشتیپه راضی کردن عشق من باتو!اگه راضی نشه و نیاد منم نمیام😒 امیر خنده ای کرد و گفت:میدونستم اگه بخای بیای حانیه خانم هم میخوای با خودت بیاری! مگه نه پدرام! پدرام سر تکون داد و تند تند مشغول خوردن بختیار شد حانیه:من خودم حرفی ندارم باید ببینم اقامون چی میگه امیرورویا و پدرام چشا شون گرد شد از تعجب و باهم گفتن:اقاتون؟😳 حانیه ادامه داد:بله اقامون و از توی کیفش گوشیش رو دراورد و عکس معین رو اورد و به همه نشون داد حانیه:این آقا معین نامزد بنده هستن شش ماهه ک نامزدیم امیر:مبارک باشه....حالا محرم هم هستین؟ حانیه:بله یه صیغه یه ساله بینمون خوندن تا کارای عروسی مونو انجام بدیم رویا پدرام و امیر تبریک گفتن و حانیه گفت که با معین هماهنگی میکنه و سعی میکنه ک راضیش کنه و بیاد برای فروشنده گی..... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
1.92M
👌نکته مهم در داستان حضرت موسی و خضر ✅در عدم نگاه در لحظه ✅بلکه نگاه تمدنی و آینده نگری داشتن 💐ان شاءالله صوت های به بعد از برگشت از سفر به شرط حیات الان درراه، و دعای گوی عزیزان 🎙ر.فنودی https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار