#هو_العشق🌹
#پارت_شانزدهم
#پلاڪ_پنهاݩ
#فاطمه_امیرے
با صدای صحبت دو نفر آرام چشمانش را باز کرد ،همه چیز را تار می دید،چند بار پلک زد تا دیدش بهتر شد،صدا بسیار آشنا بود به سمت صدا چرخید،کمیل را که در حال صحبت با پرستار بود،دید،
سردرد شدیدی داشت ،تا خواست دستش را تکان دهد ،درد بدی در دستش پیچید،و صدای آخش نگاه کمیل و پرستار را به سمت تخت کشاند.
پرستار سریع خودش را به سمانه رساند ومشغول چک کردن وضعیتش شد،صدای کمیل را شنید:
ــ حالتون خوبه؟
ــ سمانه به تکان دادن سرش اکتفا کرد،که با یادآوری صغری با نگرانی پرسید:
ــ صغری؟صغری کجاست؟حالش چطوره؟
ــ نگران نباشید ،صغری حالش خوبه
سمانه نفس راحتی کشید و چشمانش را بست.
****
دو روز از اون اتفاق می گذشت،سمانه فکرش خیلی درگیر بود ، می دانست اسید پاشی آن روز بی ربط به کاری که کمیل انجام داده نیست،با اینکه کمیل گفته بود شکایت کرده و شکایت داره پیگیری میشه اما نمی دانست چرا احساس می کرد که شکایتی در کار نیست و امروز باید از این چیز مطمئن می شد.
روبه روی آینه به چهره خود نگاهی انداخت،آرام دستی به زخم پیشانیش که یادگار دو روز پیش بود کشید،خداروشکر اتفاقی نیفتاده بود فقط پای صغری به خاطر ضربه بدی که بهش خورده شکسته.
چادرش را روی سرش مرتب کرد و از اتاق بیرون رفت،سید با دیدن سمانه صدایش کرد:
ــ کجا داری میری دخترم؟
ــ یکم خرید دارم
ــ مواظب خودت باش.
ــ چشم حتما
سریع از خانه بیرون رفت و سوار تاکسی شد .آدرس کلانتری که به صغری گفته بود غیر مستقیم از کمیل بپرسه، را به راننده داد.
مجبور بود به خانواده اش دروغ بگوید ،چون باید از این قضیه سردربیاورد،اگر شکایت کرده که جای بحثی نمیماند اما اگر شکایتی نکرده باشد...!!!
بعد حساب کردن کرایه به سمت دژبانی رفت و بعد دادن مشخصات و تلفن همراه وارد شد .
ــ سلام خسته نباشید
ــ علیک السلام
ــ سرگرد رومزی
ــ بله بفرمایید
ــ گفته بودن برای پیگیری شکایتمون بیام پیش شما
ــ بله بفرمایید بشینید
****
سمانه نمی توانست باور کند،با شنیدن حرف های سرگرد رومزی دیگر جای شکی نمانده بود،کمیل چیزی را پنهان می کند،تصمیمش را گرفت،باید با کمیل صحبت می کرد.
سریع سوار تاکسی شد و به سمت باشگاه رفت!
#ادامه_دارد...
#دوستانتان_را_دعوت_ڪنید 🌸
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
#هو_العشق🌹
#پارت_هفدهم
#پلاڪ_پنهاݩ
#فاطمه_امیرے
روبه روی باشگاه بدنسازی که نمای شیکی داشت ایستاد ، با اینکه به خاطر حرف های آن شب کمیل هنوز عصبی بود، اما باید از این قضیه سر درمی آورد.
آیفون را زد و منتظر ماند اما جوابی نشنید،تا می خواست دوباره آیفون را بزند،در باز شد و مرد گنده ای از باشگاه خارج شد،سمانه از نگاه خیره اش لرزی بر تنش افتاد؛
ــ بفرمایید خانوم
ــ با آقای برزگر کار داشتم
ــ اوه با کمیل چیکار داری؟بفرمایید داخل،دم در بَده.
و خودش به حرف بی مزه اش خندید !
سمانه کمیل و باشگاه لعنتیش را در دلش مورد عنایت قرار داد.
ــ بهشون بگید دخترخاله اشون دم در منتظرشون هست
و از آنجا دور شد و کناری ایستاد.
پسره که دانسته بود چه گندی زده زیر لب غر زد:
ــ خاک تو سرت پیمان، الان اگه کمیل بفهمه اینجوری به ناموسش گفتی خفت میکنه
سمانه می دانست آمدن به اینجا اشتباه بزرگی بود اما باید با کمیل حرف می زد.
بعد از چند دقیقه کمیل از باشگاه خارج شد و با دیدن سمانه اخمی کرد و به طرفش آمد:
ــ سلام ، برای چی اومدید اینجا؟
ــ علیک السلام، بی دلیل نیومدم پس لازم نیست این همه عصبی بشید
کمیل دستی به صورتش کشید و گفت :
ــ من همیشه به شما و صغری گفتم که نمیخوام یک بارم به باشگاه من بیاید
ــ من این وقت شب برای صحبت کردن در مورد گفته هاتون نیومدم،اومدم در مورد چیز دیگه ای صحبت کنم!
ــ اگه در مورد حرف های اون شبه،که من معذرت...
ــ اصلا نمیخوام حتی اون شب یادم بیاد،در مورد چیزی که دارید از ما پنهون میکنید اومدم سوال بپرسم.
ــ چیزی که من پنهون میکنم؟؟اونوقت چه چیزی؟
ــ چیزی که دارید هر کاری میکنید که کسی نفهمه،راست و حسینی بگید شما کارتون چیه؟
کمیل اخمی کرد و گفت:
ــ سید و خاله فرحناز یادتون ندادن تو کار بقیه دخالت نکنید؟؟
ــ چرا اتفاقا یادم دادن،اینم یادم دادن اگه کار بقیه مربوط به من و عزیزانم بشه دخالت کنم.
ــ کدوم قسمت از کارام به شما و عزیزانتون مربوط میشه اونوقت
سمانه نفس عمیقی کشید وگفت:
ــ اینکه از در خونه ی عزیز تا دانشگاه ماشینی مارو تعقیب کنه،اینکه شما برای اینکه نمیخواید اتفاقاتی که برای کسی به اسم رضا برای شما اتفاق بیفته و همه ی وقت دم در منتظر ما موندید،بازم بگم؟؟
کمیل شوکه به سمانه نگاه کرد
ــ بگم که همون ماشین اون روز نزدیک بود اسید بپاشه روی صورت خواهرت
کمیل با صدای بلندی گفت:
ــ بسه
ــ چرا بزارید ادامه بدم
کمیل فریاد زد:
ــ میگم بس کنید
#ادامه_دارد...
#دوستانتان_را_دعوت_ڪنید 🌸
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
#هو_العشق 🌹
#پارت_هجدهم
#پلاڪ_پنهاݩ
#فاطمه_امیرے
#
هر دو ساکت شدند،تنها صدایی که سکوت را شکسته بود نفس نفس زدن های عصبی کمیل بود،با حرفی که سمانه زد ،دیگر کمیل نتوانست بیخیال بماند و با تعجب نگاهی به سمانه انداخت:
ــ آقا کمیل چرا شکایت نکردید؟چرا گفتید شکایت کردید اما شکایتی در کار نبود؟
کمیل نمی دانست چه به دختر لجباز و کنجکاوی که روبرویش ایستاده بگوید،هم عصبی بود هم نگران.
به طرف سمانه برگشت و با لحت تهدید کننده ای گفت:
ــ هر چی دیدید و شنیدید رو فراموش میکنید،از بس فیلم پلیسی دیدید ،به همه چیز شک دارید
ــ من مطمئنم این..
با صدای بلند کمیل ساکت شد،اعتراف می کند که وقتی کمیل اینطور عصبانی می شد از او می ترسید!!
ــ گوش کنید ،دیگه حق ندارید ،تو کار من دخالت کنید ،شما فقط دخترخاله ی من هستید نه چیز دیگری پس حق دخالت ندارید فهمیدید؟
و نگاهی به چهره ی عصبی سمانه انداخت
سمانه عصبی با صدایی که سعی می کرد نلرزد گفت:
ــ اولا من تو کارتون دخالت نکردم،اماوقتی کاراتون به جایی رسید که به منو صغری آسیب رسوند دخالت کردم.ثانیا بدونید برای من هیچ اهمیتی ندارید که تو کارتون دخالت کنم،و اینکه اون ماشین چند روزه که داره منو تعقیب میکنه!
کمیل وحشت زده برگشت و روبه سمانه گفت:
ــ چرا چیزی به من نگفتید ها؟؟
سمانه لبخند زد و گفت:
ــ دیدید که من پلیسی فکر نمیکنم و چیزی هست که داری پنهون میکنید
کمیل از رو دستی که از سمانه خورده بود خشکش زده بود
سمانه از کنارش گذشت؛
ــکجا؟
ــ تو کار من دخالت نکنید
کمیل از لجبازی سمانه خنده اش گرفته بود اما جلوی خنده اش را گرفت:
ــ صبر کنید سویچ ماشینو بیارم میرسونمتون
کمیل سریع وارد باشگاه شد بعد اینکه همه کارها را به حامد سپرد و سویچ ماشین را برداشت از باشگاه خارج شد ،اما با دیدن جای خالی سمانه عصبی لگدی به لاستیک ماشین زد:
ــ اه لعنتی
نمی دانست چرا این دختر آنقدر لجباز و کنجکاو است،و این کنجاوی دارد کم کم دارد کار دستش می دهد،باید بیشتر حواسش را جمع کند فکر نمی کرد سمانه آنقدر تیز باشد و حواسش به کارهایش است،نباید سمانه زیاد کنارش دیده شود،نمیخواهد نقطه ضعفی دست آن ها بدهد.
نفس عمیقی کشید و دوباره به یاد اینکه چطور از سمانه رودست خورده بود خندید...
***
خسته وارد خانه شد،سلامی کرد و به طرف اتاقش رفت که با صدای مادرش در جایش ایستاد؛
ــ شنبه خانواده ی محبی میان
ــ شنبه؟؟
ـــ آره دیگه،پنجشنبه انتخاباته میدونم گیری فرداش هم مطمئنم گیری ،شنبه خوبه دیگه
سمانه سری تکان داد و به "باشه" ای اکتفا کرد و به اتاقش رفت
#ادامه_دارد...
#دوستانتان_را_دعوت_ڪنید 🌸
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
#هو_العشق🌹
#پارت_نوزدهم
#پلاڪ_پنهاݩ
#فاطمه_امیرے
سمانه با صدای گوشی ،سریع کیفش را باز کرد و گوشی را از کیف بیرون آورد، با دیدن اسم صغری لبخندی زد:
ــ جانم
ــ بی معرفت،نمیگی یه بدبخت اینجا گوشه اتاق افتاده،برم یه سری بهش بزنم
ــ غر نزن ،درو باز کن دم درم
و تنها صدایی که شنید ،صدای جیغ بلند صغری بود.
خندید و"دیوونه ای " زیر لب گفت.
در باز شد و وارد خانه شد،همان موقع یاسین با لباس های سبز پاسداری از خانه بیرون آمد،با دیدن سمانه لبخندی زد و گفت:
ــ به به دختر خاله،خوش اومدی
ــ سلام،خوب هستید؟
ــ خوبم خداروشکر،تو چطوری ؟ این روزا سرت حسابی شلوغه
ــ بیشتر از شما سرم شلوغ نیست
ــ نگو که این انتخابات حسابی وقتمونو گرفته،الانم زود اومدم فقط سری به صغری بزنم و برم،فردا انتخاباته امشب باید سر کار بمونیم.
ــ واقعا خسته نباشید،کارتون خیلی سنگینه
لبخندی زد و گفت:
ــ سلامت باشید خواهر،در خدمتیم ،من برم دیگه
سمانه آرام خندید و گفت:
ــ بسلامت،به مژگان و طاهاسلام برسونید.
ــ سلامت باشید،با اجازه
ــ بسلامت
سمانه به طرف ورودی رفت ،سمیه خانم کنار در منتظر خواهرزاده اش بود،سمانه با دیدن خاله اش لبخندی زد و که سمیه خانم با لبخندی غمگین جوابش را داد که سمانه به خوبی ،متوجه دلیل این لبخند غمگین را می دانست،بعد روبوسی و احوالپرسی به اتاق صغری رفتند ،صغری تا جایی که توانست ،به جان سمانه غر زده بود و سمانه کاری جز شنیدن نداشت،با تشر های سمیه خانم ،صغری ساکت شد،سمیه خانم لبخندی زد و روبه سمانه گفت:
ــ سمانه جان
ــ جانم خاله
ــ امروز هستی خونمون دیگه؟
ــ نه خاله جان کلی کار دارم ،فردا انتخاباته،باید برم دانشگاه
ــ خب بعد کارات برگرد
صغری هم با حالتی مظلوم به او خیره شد،سمانه خندید ومشتی به بازویش زد:
ــ جمع کن خودتو
ــ باور کن کارام زیادن،فردا بعد کارای انتخابات ،باید خبر کار کنیم،و چون صغری نمیتونه بیاد من خسته باشم هم باید بیام خونتون
سمیه خانم لبخندی زد:
ــ خوش اومدی عزیز دلم
سمانه نگاهی به ساعتش انداخت
ــ من دیگه باید برم ،دیرم شد،خاله بی زحمت برام به آژانس میگیری
ــ باشه عزیزم
سمانه بوسه ای بر روی گونه ی صغری زد و همراه سمیه خانم از اتاق خارج شدند.
#ادامه_دارد...
#دوستانتان_را_دعوت_ڪنید 🌸
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
#هو_العشق🌹
#پارت_بیستم
#پلاڪ_پنهاݩ
#فاطمه_امیرے
بعد از اینکه کرایه را حساب کرد ،وارد دانشگاه شد،اوضاع دانشگاه بدجور آشفته بود،
گروهایی که غیر مستقیم در حال تبلیغ نامزدها بودند،و گروهایی که لباس هایشان را با رنگ های خاص ست کرده بودند، از کنار همه گذشت و وارد دفتر شد ،با سلام و احوالپرسی با چندتا از دوستان وارد اتاقش شد ،که بشیری را دید،با تعجب به بشیری خیره شد!!
بشیری سلامی کرد،سمانه جواب سلام او را داد و منتظر دلیل ورود بدون اجازه اش به اتاق کارش بود!
ــ آقای سهرابی گفتن این بسته های برگه A4 رو بزارم تو اتاقتون چون امروز زیاد لازمتون میشه
ــ خیلی ممنون،اما من نیازی به برگهA4 نداشتم،لطفا از این به بعد هم نبودم وارد اتاق نشید.
بشیری بدون هیچ حرفی از اتاق خارج شد،سمانه نگاهی به بسته هایA4انداخت،نمی دانست چرا اصلا حس خوبی به بشیری نداشت،سیستم را روشن کرد و مشغول کارهایش شد.
با تمام شدن کارهایش از دانشگاه خارج شد ،محسن با او هماهنگ کرده بود که او به دنبالش می آید، با دیدن ماشین محسن به طرف ماشین رفت و سوار شد:
ــ به به سلام خان داداش
ــ سلام و درود بر آجی بزرگوار
تا می خواست جواب دهد ،زینب از پشت دستانش را دور گردن سمانه پیچاند و جیغ کنان سلام کرد،سمانه که شوکه شده بود،بلند خندید و زینب را از پشت سرش کشید و روی پاهایش نشاند:
ــ سلام عزیزم،قربونت برم چقدر دلتنگت بودم
بوسه ای بر روی گونه اش کاشت که زینب سریع با بوسه ای بر روی پیشانی اش جبران کرد.
ــ چه خوب شد زینبو اوردی،خستگی از تنم رفت
ــ دختر باباست دیگه،منم با اینکه گیرم،این چند روزم میدونم که خونه بیا نیستم یه چند ساعت مرخصی گرفتم کارمو سپردم به یاسین اومدم خونه.
ــ ببخشید اذیتت کردم
ــ نه بابا این چه حرفیه مامان گفت شام بیایم دورهم باشیم،بعد ثریا گفت دانشگاهی بیام دنبالت ،زینب هم گفت میاد.
ــ سمانه دوباره بوسه ای بر موهای زینبی که آرام خیره به بیرون بود،زد .
با رسیدن به خانه ،سمانه همراه زینب وارد خانه شدند ،بعد از احوالپرسی ، به کمک ثریا و فرحناز خانم رفت،سفره را پهن کردند و در کنار هم شام خوشمزه ای با دستپخت ثریا خوردند.
یاسین به محسن زنگ زده بود و از او خواست خودش را به محل کار برساند،بعد خداحافظی ثریا و یاسین،زینب قبول نکرد که آن ها را همراهی کند و اصرار داشت که امشب را کنار سمانه بماند و سمانه مطمئن بود که امشب خواب نخواهد داشت.
#ادامه_دارد...
#دوستانتان_را_دعوت_ڪنید🌸
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
داستان کوتاه پس گردنی
یکی از اساتید حوزه نقل میکرد میگفت:روزی یکی از شاگرداش بهش زنگ میزنه که فورا استاد واسش یه استخاره بگیره استاد هم استخاره میگیره وبهش میگه:بسیار خوبه معطلش نکن و سریع انجام بده.
چند روز بعد شاگرد اومد پیش استاد وگفت:
میدونید استخاره رو برا چی گرفتم؟
استاد:نه!!!
شاگرد:تو اتوبوس نشسته بودم
دیدم نفر جلوییم، پشت گردنش خیلی صافه وباب زدنه؛
هوس کردم یه پس گردنی بزنمش.
دلم میگفت بزن . عقلم میگفت نزن هیکلش از تو بزرگتره میزنه داغونت میکنه.
خلاصه زنگ زدم واستخاره گرفتم وشما گفتین فورا انجام بده.
منم معطل نکردم وشلپ زدمش.
انتظار داشتم بلند شه دعوا راه بندازه امایه نگاهی به من انداخت وگفت استغفرالله.
تعجب کردم گفتم:ببخشید چرا استغفار؟!؟!؟!
گفت:چند دقیقه پیش از کنار یه امامزاده رد شدیم یه لحظه به ذهنم خطور کرد که این امامزاده ها الکی هستن ودکان باز کردن که پول جمع کنن.
به خدا گفتم:ای خدا،اگه اشتباه میکنم یه پس گردنی بهم بزن.
تااین درخواستو کردم تو از پشت سر محکم به من زدی!!!😁😁😁
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
بترس از ظلم در حق کسی که
جز خــدا یاوری ندارد.
آخرین وصیّت امام حسین (علیه السلام)
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
#مهدےجان👑♥️
دلنگرانےام
بابٺ تأخیر تۅ نیسٺ!😔✋🏻
میدانم مےآیے...
یۅسف زهرا(س)
دݪمشۅرمیزند
براےخۅدم…!
براےثانیہاےڪہ
قرارمیشۅدبیایے
ومݩهنۅزباتۅ
قرنها،فاصلہدارم..💔
#اللهمعجللولیڪالفرج🕊
#امامزمانے💚✨
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
•
+
•
وَ
مَن
اَزڪــــودڪی
آموخــتَم
مـیٰآنِ
تَمــــــامِ
عِشـــــ❤️ـــــقھا
عِشــ😍ـــقبِه #حســین
چیزدیگـــَریاسـت|•
°
#دلتنگ_کربلا💔 🍃
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
❈══ ೋ🌿🌺🌿ೋ══❈
📜 نامه به عبدالله بن عباس،هنگامی که او را در سال ٣٦ هجری به فرمانداری بصره منصوب فرمود
🔹اخلاق مدیریتی
♦️با مردم به هنگام ديدار، و در مجالس رسمی، و در مقام داوری، گشاده رو باش، و از خشم بپرهيز، كه سبك مغزی ، به تحريك شيطان است، و بدان! آن چه تو را به خدا نزديك می سازد، از آتش جهنم دور می كند، و آنچه تو را از خدا دور می سازد، به آتش جهنم نزديك می كند.
📜 #نهج_البلاغه، #نامه76
❈══ ೋ🌿🌺🌿ೋ══❈
📜 نامه به معاويه در روزهای آغازین بیعت، در سال٣٦ هجری
🔹فرمان اطاعت به معاويه
♦️از بنده خدا علی اميرمومنان، به معاويه بن ابی سفيان. پس از ياد خداو درود! می دانی كه من درباره شما معذور، و از آنچه در مدينه گذشت روی گردانم، تا شد آنچه كه بايد می شد، و بازداشتن آن ممكن نبود، داستان طولانی و سخن فراوان است. و گذشته ها گذشت، و آينده روی كرده است، تو و همراهانت بيعت كنيد، و با گروهی از يارانت نزد من بيا، با درود.
📜 #نهج_البلاغه، #نامه75
❈══ ೋ🌿🌺🌿ೋ══❈
📜 نامه پيمان ميان ربيعه و يمن
🔹مبانی صلح و سازش مسلمين
♦️اين پيمان نامه ای است كه مردم (يمن) و (ربيعه) آن را پذيرفته اند، چه آنان كه در شهر حضور دارند يا آنان كه در بيابان زندگی می كنند، آنان پيرو قرآنند، و به كتاب خدا دعوت می كنند، و به انجام دستورات آن فرمان می دهند، و هر كس كه آنان را به كتاب خدا بخواند پاسخ می دهند، نه برابر آن مزدی خواهند، و نه به جای آن چيز ديگری بپذيرند، و در برابر كسی كه خلاف اين پيمان خواهد، يا آن را واگذارد، ايستادگی خواهند كرد، گروهی گروه ديگر را ياری می دهند، همه متحد بوده و به خاطر سرزنش سرزنش كننده ای، يا خشم خشم گيرنده ای، يا خوار كردن بعضی ، يا دشنام دادن قومی، اين پيمان را نمی شكنند. بر اين پيمان، حاضران و آنها كه غايبند، دانايان و ناآگاهان، بردباران و جاهلان، همه استوارند، و عهد و پيمان الهی نيز بر آنان واجب گرديده است كه (همانا از پيمان خدا پرسش خواهد شد) و علی بن ابيطالب آن را نوشت.
📜 #نهج_البلاغه، #نامه74
❈══ ೋ🌿🌺🌿ೋ══❈
📜 نامه به معاويه
🔹افشای سيمای دروغين معاويه
♦️پس از ياد خدا و درود!من با پاسخ های پياپی به نامه هايت، و شنيدن مطالب نوشته هايت، رای خود را سست، و زيركی خود را به خطا نسبت می دهم؛ و همانا تو كه مدام خواسته هایی از من داری و نامه های فراوان می نويسی، به كسی مانی كه به خواب سنگينی فرو رفته، و خوابهای دروغينش او را تكذيب می كند، يا چون سرگردانی كه ايستادن طولانی بر او دشوار می باشد، و نمی داند، آيا آينده به سود او يا به زيانش خواهد بود؟ گرچه تو آن كس نيستی اما به تو شباهت دارد. به خدا سوگند! اگر پرهيز از خونريزی در مهلت تعيين شده نبود، ضربه كوبنده ای دريافت می كردی كه استخوان را خرد، و گوشت را بريزاند، معاويه! بدان، كه شيطان تو را نمی گذارد تا به نيكوترين كارت بپردازی ، و اندرزی كه به سود تو است بشنوی. (درود بر آنان كه سزاوار درودند.)
📜 #نهج_البلاغه، #نامه73
❈══ ೋ🌿🌺🌿ೋ══❈
نامه ۷۶ تا ۷۳.mp3
3.9M
🔈ختم گویای #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز.
🌷تقدیم به روح پاک و مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی وشهید ابومهدی المهندس
🔷 سهم روز پنجاهم : از نامه ۷۶ تا نامه ۷۳
❌بعداً نگویید که #نگفتند:👇
👈اگر چه آمریکایی ها همچنان بر تداوم #زیاده_خواهی های خود اصرار دارند و همچنان متکبرانه در مورد کشورهای مختلف جهان از جمله ایران سخن می رانند، اما ظاهراً در برابر #مقاومت دلیرانه مردم این سرزمین مستأصل شده و به تدریج در حال عدول از مواضع قبلی خود در مورد #برجام هستند و در مورد بازگشت به #توافق_هستهای از خود نرمش نشان داده و حاضرشدهاند مجدداً به این توافقنامه بینالمللی بازگردند.
❓اما مهمترین علل #استقبال آمریکا برای بازگشت به برجام چیست؟
1⃣فراهم نمودن شرایط برای استفاده مجدد از مزیت #اهرم_ماشه در زمان مناسب درقالب ابزاری مؤثر برای تهدید به عنوان چماق و اهرمی برای ارعاب و اعمال فشار بیشتر بر ایران.
2⃣تداوم سیاست وقت کشی با ارائه #وعدههای واهی و توخالی با هدف تداوم تحریمها و فشار بیشتر بر ایران و نیز جلوگیری از پیشرفت عرصه هسته ای و رشد علمی دانشمندان ایرانی.
3⃣قرار دادن توپ در زمین ایران با هدف مظلوم نمایی و برون رفت از #انزوای_سیاسی ناشی از خروج احمقانه ترامپ از #برجام.
4⃣فراهم نمودن شرایط برای بازگشت #تحریمهای سازمان ملل با طرح اتهامات واهی در زمان مقتضی.
💯👈با توجه به این نکات، #مسئولین محترم باید چند نکته و سوال مهم را در این رابطه مورد توجه قرار دهند.
⭕۱- آیا واقعاً با بازگشت آمریکا به برجام و با فرض رفع کامل #تحریمهای هستهای از سوی این کشور، تحریمهای ثانوی آمریکا برای سایر #اتهامات واهی مانند؛ حقوق بشر و پولشویی و حمایت از #تروریسم و یا تحریمهای موشکی، مجدداً مانع از تبادلات مالی و تجاری ایران با سایر کشورها نخواهد شد.
⭕۲- اصولاً آیاضمانتی وجود دارد که آمریکایی هابهانه های مشابه و جدیدی رامطرح نکنندواز طرق دیگر کشورما رامورد #تحریمهای ظالمانه خود قرار ندهند.
⭕۳- باتوجه به این که #ذخایرمعدنی اورانیوم ایران محدود است و قطعاً به هنگام نیاز احتمالی ایران، از واردات آن نیز جلوگیری خواهند کرد، چنانچه آمریکا به #برجام بازگرددو اورانیوم غنی سازی شده جدید را مجدداً مصادره نماید و دوباره تعهداتشان را نقض کند، خسارت وارده چگونه جبران خواهد شد؟
⭕۴- آیا نیاز نیست، از هماکنون برای اخذ ضمانتهای #بین_المللی مستحکم و قابل اجرا، تدابیر لازم اندیشیده شود.
❌به همین دلیل همانگونه که
🌹رهبر معظم انقلاب تأکید نمودند، ایران در هر صورت نباید قبل از #راستی_آزمایی، اخذ ضمانتهای معتبر و دریافت خسارتهای قبلی، با ورود مجدد آمریکا به #برجام موافقت کند، چرا که با توجه به تجارب قبلی ناشی از #بدعهدیهای آمریکا، تکرار این ماجرا #خیانتی آشکار و نابخشودنی در حق کشور و مردم بزرگ ایران تلقی خواهد شد.
🔰در این رابطه از #آزادسازی دارئیهای ایران درسراسرجهان و بازگشت آن به داخل کشور بایدبه عنوان اولین مرحله راستی آزمایی نام برد،
🔰مرحله دوم می تواند شامل پرداخت خسارتهای ناشی از #تحریمهای ظالمانه توسط آمریکا باشد
🔰و مرحله سوم به #مذاکره در مورد نحوه تعامل آژانس برای گسترش فعالیتهای هسته ای ایران پس از پایان تعهدات اختصاص داده شود.
💢امید است که این مطلب به دست #مسئولین محترم برسدو مفیدومؤثر واقع شود.
#نشرحداکثری
صدا ۰۰۱_sd.m4a
13.7M
💠کارشناس سیاسی ؛استادرجبعلی بازیاد
احمدی نژاد چهره مردمی
۱- احمدی نژاد بدون حزب
۲- دوره اول ریاست جمهوری
الف- مسکن مهر
ب- یارانه
ج- سهام عدالت
د- خدمت رسانی در مناطق روستایی ومحروم
۳-دوره دوم ریاست جمهوری
الف-انتصاب مشایی به سمت معاون اولی
ب- برکناری وزیر اطلاعات و عدم تمکین نظر رهبری
ج-تعطیلی دولت دو سال اخر
د- عدم تمکین نظر رهبری در ثبت نام انتخابات ۹۶
ه- تسلیت برای خبرنگار امریکایی و تبریک به آنجیلا جولی و عدم تسلیت آیه الله مصباح
و- چرا پرچم آمریکا را آتش میزنیم؟!
ز - آیه ۴ سوره ممتحنه
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
⭕️توقع بعضیا از رهبری؛
✍ وحید-محبی
🔹"ما کورکورانه و احمقانه رای میدیم؛
ولی تو بیا اونی ک ما انتخاب کردیم برکنار کن مگرنه به فکر مانیستی!!
🔹ما کاندیدای عوضی معرفی میکنیم به شورای نگهبان شما بیا با حکم حکومتی تایید صلاحیتش کن مگر نه ما نافرمانی مدنی میکنیم!!
🔹هنوز رأی گیری درجریانه میگیم پیروز شدیم و در انتخابات تقلب شده شما انتخابات و باطل کن!!
🔹ما ولنجک میشینیم شما مرکز پر سروصدا و آلوده پایین شهر بشین!!
🔹ما لجبازی میکنیم میریم مذاکره میکنیم چیزی هم کف دستمون نمیندازن شما به مردم چیزی نگو!!
🔹ما میریم با قیمت دولا پهنا واکسن فایزر نامطمئن و خطرناکی آمریکایی میخریم شما ممنوعش نکن!!
🔹در کل انتظارمون اینه هر غلطی میکنیم، مثلا اگه هشت سال با شعار مذاکره خون مردم وتو شیشه کردیم!! اگه تو صنعت هستهای بتن ریختیم! اگر رقیب هراسی کردیم ولی دلار و عمدا بردیم بالا!! اگه بورس و خراب کردیم! اگه عزت پاسپورت ایرانی رو کمتر کردیم! اگه شبکه ملی اطلاعات و راه اندازی نکردیم! اگه جوونای مردم و دادیم دست گرگهای فضای مجازی! اگه پالایشگاه سازی رو کثافت کاری خوندیم! اگه به افتتاح نکردن مسکن مهر افتخار کردیم! اگه به منتقدین فحش دادیم! اگه استاندار بی لیاقت و کردیم رییس استاندارد! اگه حتی یبار به خانواده شهدای مدافع حرم سر نزدیم! اگر از عاشورا درس مذاکره گرفتیم و دین را تحریف کردیم! اگر حاصل یکی از زحمات امام راحل که وحدت بین شیعه و سنی بود را با حرفهای مفت تفرقه افکن خراب کردیم!
🔹و دست آخر هر کیک شکلاتی در این مملکت خوردیم شما چیزی نگو
بعدشم ما به پیاده نظاممون تو فتنههای ۷۸، ۸۸، ۹۶ و ۸۸ میگیم به شما بگن دیکتاتور...
#جرثومه_های_وقاحت
#اصلاحطلبکاران
#وحید_محبی
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌀 یادداشت
💠 موضوع: خیز بلند برای پاستور در ۱۴۰۰
✍️نویسنده: محمد گنجی
🔻رقابتهاي انتخاباتي جريانهاي سياسي کشور در کمتر از شش ماه مانده به انتخابات آغاز شده است و دو اردوگاه اصلي و حتي برخي گروههاي سياسي فرعي نيز در حال سامان دادن به وضعيت خود براي ورود به اين ميدان هستند.
✅نکات تحلیلی:
🔹 ۱- اين انتخابات، انتخاباتي است که در آن رئیسجمهور حاضر ديگر نميتواند نامزد انتخاباتي شود. لذا تقریباً از اين منظر شرايط يکساني براي همه نامزدهاي انتخاباتي وجود دارد.
🔸۲-- رئیسجمهور منتخب ۱۴۰۰ اين ظرفيت را دارد که براي هشت سال رياست قوه مجريه را بر عهده بگيرد. بهواقع قريب به يک دهه که مقارن با دهه پنجم انقلاب اسلامي است، اداره کشور در اختيار يک تفکر و جريان خاص قرار خواهد گرفت.
🔹۳-وضعيت اقتصادي کشور در شرايط مساعدي قرار ندارد و ضرورت تحولي اساسي در کشور و به روي کار آمدن دولتي کارآمد در تراز انقلاب اسلامي بیشازپیش احساس ميشود.
🔸 ۴- ورود به دهه پنجم انقلاب اسلامي و صدور بيانيه گام دوم انقلاب اسلامي توسط رهبري، حکايت از ورود انقلاب اسلامي به مرحله نويني از تحول و تکاپو در مسير تحقق تمدن اسلامي ميدهد که ضروري است متناسب با آن شاهد تحولي مشهود در قوه اجرايي کشور و قرار گرفتن جوانان مؤمن انقلابي در رأس مديريت کشور باشيم.
🔹 ۵- مسئله مشارکت حداکثري اقشار مختلف مردم در انتخابات نيز از ديگر ضرورتهايي است که در اين انتخابات از حساسيت بيشتري برخوردار گرديده است. اين حساسيت از آنجايي است که انتخابات اسفندماه 1398 با کمترين ميزان مشارکت در ادوار چهل ساله گذشته برگزار گرديده و تکرار آن در خردادماه 1400 ميتواند تبعاتي را براي اعتبار جمهوري اسلامي داشته باشد.
💢نکته پایانی:
🔺 طبیعتاً در اين ايام بايد هر روز منتظر شنيدن نامي براي ورود به ميدان انتخابات رياست جمهوري باشيم. اين اسامي بخشي برآمده از تحرکات سياسي فعالين سياسي است که خود سوداي فتح پاستور را در سر ميپرورانند؛ و بخشي مربوط به اطرافيان فعالين سياسي که آرزومندند تا با قدرت رسيدن فرد مورد علاقه آنان، آنها نيز در قدرت سهمي داشته باشند. بههرحال اين اخبار موثق و غير موثق اين روزها با حجم زيادي منتشر میشود که نبايد آنها را چندان جدي گرفت و در حد يک گمانهزنی به آن توجه نمود و بايد منتظر بود تا بهتدریج ابعاد کار مشخص گردد و نامزدهاي اصلي از نامزدهاي بدلي جدا شوند و کار رقابتهای انتخاباتي رسميت بيشتري يابد.
#نشستهای_بصیرتی
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴افشاگری محسن رضایی در خصوص پشت پرده بحران بورس
#بورس
#محسن_رضایی
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔴 ماجرای احضار سفرای ایران و ترکیه چه بود؟‼️
🔻پس از اظهارات ایرج مسجدی سفیر ایران در بغداد مبنی بر لزوم خروج نیروهای ترکیه از خاک عراق، سفیر ترکیه در عراق در اظهاراتی توهین آمیز خطاب به مسجدی گفت: تو آخرین کسی هستی که می تواند از احترام به مرزهای عراق صحبت کند!
🔹️در پی این اظهارات، ابتدا ترکیه، سفیر ایران در آنکارا را احضار کرد و در مقابل نیز وزارت خارجه ایران با احضار سفیر ترکیه در تهران، نسبت به اظهارات غیرقابل قبول سفیر این کشور در عراق اعتراض کرد.
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جزءخوانی
تحدیر(تندخوانی)جزء2
حدود30دقیقه
دورسیزدهم
برای ظهور
وسلامتی امام خامنه ای مدظله العالی
ورفع مشکلات مسلمین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
📽 کریمی
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی_عظم_البلا
نماهنگ جدید ویژه دعای فرج الهی عظم البلا با صدای دل نشین علی فانی
#أللَّھُمَ_عجِلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🍃👌دعای عهد ....
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🔰برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید:
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸
🌼اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه مرتبه)🌼
🍃🌛خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار میدهی _ قرار بده!🌜🍃
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸
🔰بهجتالدعاء، ص ٣۴٧ ( مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعملهای عبادی مورد توصیه حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره)
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استادعالی
🍃با امام زمان(عج) حرف بزن
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─