eitaa logo
💞روزهای خدایی💞
72 دنبال‌کننده
41 عکس
6 ویدیو
1 فایل
در این کانال به توفیق الهی برخی از #ایام‌اللّه زندگی #شهروندی، #طلبگی، #تبلیغی و #معلّمی و #مترجمی و #ویراستاری ثبت می‌شود. 🔸 #سرگذشت‌ها روی #سرنوشت‌ها تأثیر می‌گذارد.🔸 ارتباط👇 @mirzameysam افراد فراری از شبکه‌های مجازی وطنی 👇 https://t.me/ayyamoll
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ❤️ سالها بود که به دنبال در مدارس علمیه بلند مدت بودم. درس دادن در مدارس قم معمولا به راحتی زمینه‌اش برای همگان فراهم نمی‌شود. قطعا تعداد زیاد اساتید متقاضی تدریس در قم خصوصا تدریس ادبیات و پایه‌های آغازین و زیر بنایی حوزه یک دلیل عمده‌اش است. یکی از اقوام و دوستان صمیمی‌ام که از اساتید موفق و پُر تدریس است دو شاگرد برام فرستاده بود و در منزل براشون تدریس ادبیات داشتم. یک روز ایشان به من پیشنهاد داد تا با معرفی، به مدرسه‌ای خاص! بروم و فُرم تدریس را پر کنم. رفتم و فرم را پر کردم ولی حقیقتا امیدی نداشتم. آخه سنوات تدریس رسمی آنچنانی داشتم و مدرسه هم مدرسه خاصی بود. روز پنج شنبه‌ای باهام از مدرسه تماس گرفتند و گفتند: آقای فلانی! گفتم بفرمایید. گفتند شما از همین شنبه هفته آینده برای تدریس بیایید😳 روز اول رفتم و معاونت آموزش گفت حاج آقا! قانون اینه که کلاسی رسمی میشه و حقوق داره که حداقل ۱۰ نفر شاگرد داشته باشه و اگر کمتر باشه شرمنده دیگه! گفتم: باشه مشکلی نیست. (توی پوستم نمی‌توانستم بگنجم از بس خوشحال بودم که کار تدریسم تکانی خورده و همین حضور چند روزه در مدرسه برام مغتنم و ارزشمند بود) روز اول کلاس کسی نیامد. روز دوم یک طلبه یزدی آمد و خوش و بش کردیم. جلسه سوم طلبه قبلی نیامد و طلبه دیگری آمد. خلاصه بر همین منوال دو هفته‌ای که دوره حذف و اضافه دروس است کلاس درس با تعدادی شاگرد شروع شد و ادامه یافت. دوره حذف و اضافه تمام شد. مسئول آموزش گفت: همانطوری که اول به شما گفتم حد نصاب تشکیل کلاس حداقل ۱۰ نفر است و کلاس شما را فقط ۸ نفر انتخاب کرده‌اند😔😱😕 امااااااااا ! کلاس شما را نمی‌توانیم حذف کنیم😳 چرا؟ چون درس مغنی شما که تمام شد پس از عید تجزیه و ترکیب دارید و در اون درس ۳۲ نفر اسم نوشته‌اند😍 به همین سادگی در ظاهر، تدریسم سالها در این مدرسه ادامه یافت. و لله الحمد البته ناگفته نمونه که به نظرم با عنایات خاص حضرت معصومه سلام الله علیها در جریان منبری که بر خلاف میلم و با اکراه کامل در منزل خاص‌تری در ایام رفتم این تدریس در مدرسه‌ای خاص و نامی خاص و خوش‌مسمّا پا گرفت. مدرسۀ معصومیّه بعدا نوشت: از سه چهار نفری که این رفیق ما به اون مدرسه در آن زمان معرفی کرده بود فقط به من درس داده بودند با اینکه سطح علمی و سنوات تدریس آنها خیلی بالاتر و بیشتر از من بود! ❤️ @ayyamollah
✨﷽✨ در درس تفسیر قرآن رویه‌ام این است که کلاس به صورت تعاملی برگزار شود. آیات جزء آن ترم را بین خودم و رفقای کلاس به صورت خطّی از قرآن با خط و با در نظر داشتن تعداد دوستان تقسیم می‌کنم. باید با محوریت تفسیر نمونه و در کنار آن مراجعه به مطالعه توجه به تفسیر المیزان و نور مطالب تفسیری آیات تخصیص داده شده در قالب خاصی به صورت تبلیغی، مکتوب ارائه شوند. با اتمام آیات خودم که دو صفحه عثمان طه است و در آن شیوه کار تفسیری کلاس را هم به دوستان آموزش می‌دهم، نوبت رفقا می‌رسد که باید در حداکثر ربع ساعت آیات خودشان را که به صورت مکتوب کار کرده‌اند، کنفرانسی و به صورت گزارش کار تفسیری و با به کار بستن مهارت‌های کلاسداری ارائه کنند. درسمان تفسیر جزء 12 بود. نوبت به ارائه دوستان رسیده بود. هر جلسه معمولا سه نفر کنفرانس تفسیری تبلیغی داشتند. پنج دقیقه‌ای به آخر کلاس مانده بود و نوبت به نفر سوم رسید. رفقا میگفتند دیگه بسه و کلاس را تعطیل کنیم. عزیزی که نوبتش بود آیاتش با آیه 112 سوره هود آغاز می‌شد. به دوستان گفتم: دستور آمده، همان دستوری که پیامبرمان را کرد! (فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْت وَ مَنْ تابَ مَعَك‏ ‏...) پس، همراهان من! استقامت کنید. رفیقمان آیاتش را شروع کرد، و دو آیه از آیاتش را ارائه کرد. صدای بانگ دلنواز اذان ظهر به گوش آمد و دوستان گفتند: استاد! برویم نماز. گفتم: حالا دستور اقامه نماز آمد «وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ...» (آیه 114 سوره هود)!!! یا علی! پیش به سوی نماز جماعت 😍😍😍❤️ (لطفا این آیات را در قرآن و در صورت صلاحدید تفسیرشان را ملاحظه بفرمایید) @ayyamollah
وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ سلام علیکم إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون امروز در این ایّام شاد و نورانی ماه شعبان المعظّم، فهمیدم که یکی از شاگردان درجۀ یک، درس‌خوان، متخلّق، شیک‌پوش، خنده‌رو و خوش‌مشرب و خیلی منظّم و پیگیر، در سال‌های تدریس در مدرسۀ علمیّۀ معصومیّه مرحوم مغفور سیّدمصطفی مدرّس مصلی(ره)،😭 در حادثۀ رانندگی در مسیر تشرّف به محضر امام رئوف علیّ بن موسی الرضا(علیه آلاف التحیّة و الثناء) در ماه زیارتی حضرت (رجب المرجّب) از دنیا رفته‌اند. برای حوزۀ قم فقدان این شخصیّت انقلابی و خوش‌فکر و مجاهد و پر جنب‌وجوش خسارت بزرگی است. این ضایعۀ مؤلمه را خدمت خانواده و رفیقان و ارادتمندان و شاگردان حوزوی و دانشگاهی ایشان تسلیت عرض می‌کنم. خداوند به همۀ آنان و به‌ویژه خانوادۀ داغِ جوان‌دیدۀ ایشان صبر جزیل عنایت فرماید و میهمان سفرۀ موالید ماه شعبان باشد ان‌شاءالله! اللهمّ أنا لا أعلم منه إلّا خیرا و أنت أعلم به منّي اللهم ألحقه بنبیّك و عرّف بینه و‏‎ ‎‏بینه و ارحمنا إذا توفّیتنا یا إله العالمین، اللهمّ اکتبه عندك في أعلی علّیّین و اخلف علی أهله في الغابرین و اجعله من رفقاء محمّد و آله الطاهرین و ارحمه و إیّانا برحمتك یا أرحم الراحمین 💔😭😭😭😭😭😭😭 رفقا! با فاتحه‌ای روح پاک این سلالۀ حضرت زهرا را شاد کنیم. @ayyamollah
در مطالعه برای تدریس تفسیر سورهٔ مبارک یوسف، دو روایت خیلی زیبا و درس‌آموز خواندم که با عزیزان بزرگوار و بامعرفت کانالم به اشتراک می‌گذارم: اوّلی در تفسیر شریف مجمع‌البیان علامه طبرسی(ره) هست که وقتی برادران یوسف بنیامین را به حضور ایشان آوردند و طبق صریح آیه قرآن حضرت خودش را به برادرش معرفی کرد و بقیّهٔ ماجراها، از بنیامین سؤال کرد که در فراق برادرت چه حالی داشتی؟ عرض کرد من ازدواج کردم و خداوند یازده پسر! به من داد که نام همهٔ آنان را از اسم یوسف گرفتم (اشتقاق یکی از ظرفیّت‌های زبانی مهم زبان عربی است و زبان عبری هم با عربی خانوادهٔ مشترک زبانی هستند) حالا حال ما در فراق یوسف گم‌گشته‌مان چگونه است!!!😔💔 روایت دوم در سفینة البحار شیخ عبّاس قمی(ره) نویسندهٔ مفاتیح الجنان است: فى «سفينة البحار»: روى انّه لما اجتمع يعقوب مع يوسف عليهما السّلام قال: حدّثنى يا بنىّ‌ بخبرك. قال: يا أبت لا تسألني عمّا فعل بي إخوتي و اسألني عمّا فعل اللّه بي. وقتی پدر و برادران و خانوادهٔ حضرت یوسف از کنعان به مصر آمدند و ... حضرت یعقوب از حضرت یوسف خواستند داستان سرنوشتش را تعریف کند و حضرت در پاسخ عرضه داشت: «پدر! از من مپرس که برادرانم با من چه کردند از من بپرس خدا با من چه کرد!» @ayyamollah
👓 نظر آیت‌الله خویی؛ تشکیل جمهوری اسلامی 📝 دستخط مهم آیت‌الله خویی (ره) 🔹 رأی اینجانب این است که همگی نسبت به تشکیل حکومت جدید، را انتخاب نمایید. شکر و سپاس بی حد خداوند متعال را که ملت مسلمان غیور ایران در اثر مجاهدات و فداکاری‌های خود توانستند آزادانه و بدون هیچ تحمیلی رأی خود را اظهار دارند و در این زمینه رأی اینجانب این است که همگی نسبت به تشکیل حکومت جدید جمهوریت اسلامی را انتخاب نمایند. و از آنجایی که اکثریت ساحقه این ملت شیعه اثنی‌عشری می‌باشند لازم است برای مراعات حقوقشان قوانین مجعوله نسبت به این اکثریت موافق مذهب آنها گردد. توفیقات همه برادران ایمانی را از درگاه خداوند متعال خواستارم.» 📌 پ.ن: این دستخط در اوج خفقان حزب بعث، (که چندی بعد شهید صدر را به شکل فجیعی به شهادت می‌رسانند!) نشان از شجاعت ایشان دارد. @HozeTwit @ayyamollah
۞﷽۞ 🤔 : پاروی انتخاباتی! 😄 بخش اوّل «و بکم ینزّل الغيث»: «خداوند به واسطۀ شما اهل‌بیت بارش رحمت الهی می‌فرستد.» (زیارت جامعۀ کبیره) دیروز پس از آنکه خداوند بعد از سال‌ها دهۀ شصت و بارش‌های آن‌چنانی را به رخ مردمان برخی استان‌ها و از جمله عُشّ آل محمّد، قم المقدّسه، کشیده بود و صدای گوش‌نواز پاروییه، پاروییه کارگران عزیز بعد از ده‌ها سال در کوچه‌ها و محلّه‌ها طنین‌انداز شده بود، تصمیم گرفتم که بروم و پارویی را تهیّه کنم تا هم کوچه را سر و سامانی بدهم و هم حیاط و پشت بام منزل را. سوار ماشین که شدم پسر همسایه‌مان، آقا محمّد، را دیدم که ماشینش را که چند روزی در زمین خالی بین خانه‌های‌مان پارک کرده بود و پر از برف شده بود را با تِی کوچکی برف‌هایش را تمیز می‌کرد تا به قول خودش، ماشین یخ نزند! خیلی روی تمیزی و خش نداشتن ماشین حسّاسه و ... بعد از ساعتی که پاروی درجۀ یک را به مبلغ 170 هزار ت خریدم، به خانه آمدم و قباپوش و با کلاه مشغول تمیز کردن جلوی پارکینگ خودمان شدم. نیم ساعتی که از کار گذشت، آقا محمّد داستان ما اومد بیرون و گفت: به‌به! حاج آقا چه پارویی! گفتم دیگه شده بودم و احساس وظیفه کردم و خریدم. خلاصه کمی کمک داد و رفت طرف ماشینش و گفت بابا میگه ماشیتم را جابه‌جا کنم و بیارمش توی کوچه‌مون. به نظرتون میشه؟ گفتم ضرری نداره، امتحان کن و ان‌شاءالله میشه. چند دقیقه‌ای گذشت و من مشغول کار برف‌روبی محیط اطراف بودم که اومد و گفت که حاج آقا! میشه پارو را بدهید؟ گفتم چی شده؟ گفت گیر افتادم توی برف‌ها و می‌خوام زیر لاستیک‌های ماشین را برف‌روبی کنم. همراهش رفتم و دیدم که بله! ایشون با ماشینشون تشریف بردند توی کارگاه مصالح ساختمانی موجود در کنار ساختمانی در حال ساخت که برف همشون را پوشانده بوده: میلگرد، چیزهایی شبیه سیم خاردار و ... گلوله‌ای از همین سیم‌ها زیر ماشیت رفته بود و به شدت ماشین و لاستیک‌ها را گیر انداخته بود و میلگردها هم حسابی زیر لاستیک ماشین‌ها قرار داشتند. در حال تفکّر بودیم که چه کنیم و چه نکنیم، کارگر همین ساختمان در حال ساخت که کارگر افغانستانی بود به طرفمان اومد و ماوقع را دید و گفت اگر صاحب ماشین ناراحت نمیشه که خشی روی ماشین بیفته من اون سیم‌ها را از زیر ماشین درمی‌آرم. چاره‌ای نبود و دست به کار شد و با مهارتی اون سیم‌ها را با کمترین آسیب بیرون کشید و بعد کمی برف‌ها را برداشتیم و به آقامحمّد گفتیم بشین پشت فرمون و ما هُل می‌دهیم و بلکه بتوانی با سر خوردن‌های ناچاری از این مخمصۀ میلگردها نجات پیدا کنی. القصّه، ماشین از منطقۀ‌ برفی بیرون آمد و به سلامت رهسپار کوچه‌مان شد.🚗 یه مرتبه جرقّه‌ای به ذهنم زده شد و تنور را برای چسباندن تبلیغی انتخاباتی داغ دیدم ...😅😍 @ayyamollah
۞﷽۞ 🤔 : پاروی انتخاباتی! بخش دوم آقا محمّد آمد و تشکّر کرد از بابت کمک. بهش گفتم اگر وقتی از من پارو می‌خواستی می‌گفتم کارش دارم یا برو بخر و این همه سال نمی‌توانستی پارویی بخری؟! و ... و اون کارگر ساختمانی هم کمک نمی‌کرد و می‌گفت مشکل خودته می‌بایست چشمانت را باز می‌کردی و ... چی می‌شد؟ آیا ماشین شما به این راحتی از این مخمصه بیرون می‌آمد؟! گفتم داستان امروزمان، داستان انتخابات جمعه ۱۱ اسفند است. در داستان شما، وقتی ماشین را در برف حرکت می‌دادی، می‌بایست قبلش اطراف را رصد می‌کردی تا خطرات و موانع را شناسایی می‌کردی و می‌بایست خودت حدس می‌زدی وقتی ساختمانی در حال ساخت هست، بالاخره مصالحش کنارش هست، هرچند برف انبوه کاملاً روی آن‌ها را پوشانده باشد. گفت که من ملاحظۀ برخی بچّه‌ها را کردم که مشغول بازی در برف بودند و می‌خواستم به آنان نخورم و دنده عقب رفتم و ماشین بی‌اختیار سُر خورد و رفت توی مصالح ساختمانی! گفتم شاید این صاحب زمین وقتی دید که بارش برف فراوان شروع شده می‌بایست به نحوی نشانه‌ای در آنجا می‌گذاشت و دچار تقصیر یا قصور شده! برخی شرایط دست خود انسان نیست. آمدن برف دست ما نبوده و حتّی خیلی‌ها از آمدنش در این وقت سال و با این حجم شگفت‌زده شدند و اگر برف نبود، هیچ کدام از این مشکلات نمود پیدا نمی‌کرد و روال عادی در جریان بود؛ دیگر شما ماشینت گرفتار نمی‌شد و دچار خسارتی نمی‌شدی و حتّی تقصیر یا قصور صاحب ساختمان نیز، به چشم نمی‌آمد. حالا هرچه هم که شما به این صاحب ساختمان فحش و بد و بیراه بگویی و هرچه خودت را بابت قصورها و تقصیرهایت سرزنش کنی و یا شرایط خاصّ برفی را آماج حرف‌هایت قرار دهی، فایده‌ای به حالت دارد؟!‌ اینجا باید همه کمک کنند تا ماشینت را از این شرایط بیرون ببری تا بعد. حتّی کسی که تقصیر و قصوری هم دارد نیز، باید توان خودش را به میدان بیاورد. الغرض، الآن انتخابات سرنوشت‌سازی در پیش است و برخی قصورها، تقصیرها و شرایطی که دست ما نبوده، دست به دست هم داده و مشکلاتی را در زمینه‌هایی به وجود آورده و در کنارش البتّه، همین شرایط منافع و برکاتی را هم داشته، الآن هرچه شما بابت این گرفتاری‌ها فریاد بزنی و اعتراض و قهر کنی و این و آن را متّهم کنی و به دنبال مجازاتشان باشی و حتّی کوتاهی خودت را و شاید تقصیرت را نادیده بگیری... جز ، هیچ فایدۀ نقد دیگری برای تو ندارد و بلکه ضررهای پیدا و پنهانی برای تو دارد. شرایط برفی امروز را می‌توانی بر همۀ شرایطی در مملکت که ایجادشان در اختیار نظام نبوده تطبیق کنی و حتّی برکاتی که در دل این شرایط چه بسا بغرنج برای تو وجود دارد! آقا محمّد به فکر فرو رفت و با آرامش خاصّی که در صورتش نمایان بود خداحافظی کرد.❤️😍 : جالبه با تعریف همین داستان نقد و نه برای چند نفر دیگر از هم‌محلّه‌ای ها، نظرشان دربارۀ عدم شرکت در انتخابات تغییر یافت!✌️ واقعاً این پارو، پاروی معمولی نبود و به نوعی از الهی بود! @ayyamollah
۞﷽۞ با سلام! چند روز پیش در بحبوحۀ بحث‌های در جمعی از دوستان، یکی از رفقا که نقدهایی را دربارۀ انتخابات و ... مطرح می‌کرد، آخرش گفت این حرفا حرف‌هایی هست که در میان قشری از جامعه زده میشه و من چون در میان مردم هستم! و در جمع‌های نخبگانی رفت‌وآمد و تبلیغ و تدریس دارم اونا را مطرح کردم، هرچند به برخی از این حرف‌ها اعتقاد ندارم و به قول معروف: «النقّال کالبقّال»! نکته‌ای قرآنی به ذهنم آمد و به این رفیق شفیق و فرهیخته‌مون عرض کردم. حضرت موسای کلیم وقتی با ۷۰ نفر از گلچین‌شده‌های امّت خود، بنی‌اسرائیل، (که یکی از آن ۷۰ نخبه، بود) به کوه طور رفتند، به خداوند عرضه داشت که: «ربّ أرني أنظر إلیك»: خدایا خودت را به ما نشان بده تا تو را ببینیم! ندا آمد که من را نمی‌توانی ببینی، امّا به کوه نگاه کن اگر بعد از تجلّی من بر آن، کوه مقاومت داشت و سر جایش استوار ماند، تو هم گنجایش آن را داری که من را ببینی! وقتی خدا بر کوه تجلّی کرد، کوه از هم پاشید و حضرت موسی بیهوش شد و اون ۷۰ نفر هم به فنا رفتند! یکی از حرف‌هایی که حضرت موسی(علی نبیّنا و آله و علیه السلام) بعد از به هوش آمدن زد این بود که خدایا آیا ما را به خاطر کار برخی از افراد معلوم‌الحال جامعه‌ام هلاک کردی؟!‌ اینجا برخی مفسّران گفته‌اند که مقصود اون گوساله‌پرستی قوم ایشان بوده و این میقات پس از آن انجام شده! و حضرت چند میقات داشته‌اند. برخی دیگر می‌گویند که حرف حضرت موسای کلیم به خداوند متعال که خودت را به ما نشان بده، حرف خود حضرت نبوده و اصلاً‌با اعتقادات یک پیامبر سازگار نیست، بلکه حضرت موسی تقاضای اون ۷۰ منتحب را به خداوند عرضه داشت و ادامۀ ماجرا. به رفیقمون گفتم: حضرت موسایی که حرف خلاف ضابطه و خلاف منطق دینی آن گروه منتخب و به قول خودمان نخبگانی را به خداوند عرضه داشت، با اینکه قوم بنی‌اسرائیل بارها و بارها خداوند را در قضایای پر فراز نشیب خود از مصر تا بیت‌المقدس دیده بودند، و صرفاً از روی لجبازی و ادای نخبگانی و به قول خودمان روشنفکری در آوردن چوب لای چرخ پیامبری همچون موسای کلیم می‌کردند، اینها مستحقّ چنان هلاکتی شدند و البتّه، بعدا با شفاعت و دعا و التماس حضرت موسی به درگاه خداوند متعال، زنده شدند! حالا رفیق، بله مشکلات هست و نابسامانی‌ها در کشورمان هست که باید حتماً‌ چاره شوند و بدنۀ مردمی نظام بیش از پیش تقویت شود، امّا اون طرف ماجرا هم،‌ کارهای فراوان و عنایات فراوان و تأییدات فراوان الهی نیز، در برهه‌های مختلف به این نظام اسلامی ما شده که انکارناپذیر هست، اگر ما راه بی‌انصافی را بپیماییم و بخواهیم برخی حرف‌ها را بر زبان بیاوریم و ریشه‌هایی را بزنیم، بدانیم که بی‌پاسخ از سوی خداوند متعال نمی‌مونه و اگر مقدّر باشه خداوند متعال تجلّی‌ای پیدا کند، اوضاع کسانی که بی‌ضابطه و لج‌کارانه و ... به جنگ نظام می‌روند خیلی داغون میشه و حتّی موسای کلیمی هم که حرف اونا را به پیشگاه الهی انتقال می‌دهد، می‌کند!😔😱 : روایتی از امام عصر(عج) وارد شده که فرمود وقتی که وضعیّت نخبگان و منتخبان جامعۀ حضرت موسی این می‌شود وای به حال منتخبان آدم‌های عادی و غیر معصوم!!! البتّه، ناگفته پیداست که پیامبران و امامان با ظرفیّت‌های موجود جامعۀ خودشان کارها را به پیش می‌برند و بنا نیست که علم خویش را در انتخاب خود دخالت دهند یا افرادی از ملکوت را برای انجام کارها بیاورند. @ayyamollah
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷 ﷽ 📝 این است مردم‌سالاری پیشرفته دینی در ایران 🍃🌹🍃 🔻در جمهوری‌اسلامی، برادرخانم رهبر ایران (آقای خجسته)، کاندیدای مجلس می‌شود ولی نمی‌آورد. 🔹رئیس سابق قوه‌قضاییه و ریاست مهم‌ترین مجمع نظام، کاندید خبرگان (مازندران) می‌شود ولی با سرانگشت خود او را کنار میزنند. 🔸در تهران فرزند شهید مطهری و در کرمان برادر شهید باهنر، توسط از گردونهٔ رقابت حذف می‌شوند. 🔹در خوزستان، پای ۱۲ نماینده از هجده نماینده خود را از مجلس قطع می‌کنند و نیروهای جدید جایشان می‌گذارند. 🔸در گیلان، به معاون رئیس‌جمهور سابق (آقای نوبخت) که رئیس‌سابق مجلس (آقای لاریجانی) برای تبلیغش ویدیو منتشر کرده، رای نمی‌دهند و او را راهی خانه‌اش در تهران می‌کنند. 🔹 انگشت توی استامپ می‌زنند و نماینده متخلفی که انگشت بر چهره سرباز نواخته‌بود (آقای عنابستانی) را کنار می‌گذارند. 👈 اینجا ، قدرتمندترین مهره‌های سیاسی کشور را طی کمتر از ۲۴ ساعت رای‌گیری، حذف و نیروهای تازه‌نفس مورد نظر خود را برجای میگذارند. 🔸اینجا از بستگان رهبری گرفته تا فرزندان شهدا و حتی بعضی علما را از فیلتر رأی خود رد می‌کنند. 👈 بگذار هرچه می‌خواهند بگویند ... من قطعاً پای جمهوری‌اسلامی ای که در آن انگشت سرنوشت حکمرانان را تعیین می‌کند، ایستاده‌ام. 🔺و آن را یقینا بر هر نظام دیکتاتوری از پادشاهی بریتانیا گرفته تا پادشاهان عربستان و امارات تا سلطنت ربع ترجیح می‌دهم. =========🇮🇷========= @ayyamollah
امشب در بیت‌الشهدای حجت‌آباد انار بعد از سال‌ها مهمان این شهید سعید در جمع مردمان این خطه بودم و خاطراتم از تبلیغ ماه مبارک رمضان سال ۱۳۸۴ در این منطقه و جلسهٔ ختم قرآن تداعی و مرور شد. به روح بلند این شهید طلبهٔ نخبهٔ حوزه علمیه قم و جهادگر فعال در عرصه‌های تبلیغی درود می‌فرستم و در این شام شهادت مولی الموحدین این دیدار دوباره از منطقه تبلیغی‌ام را رزق این شهید عزیز می‌دانم که آن سال‌ها در جلسه قرآن ماه مبارک دانش‌آموز کلاس اول راهنمایی بودند. 😍💔😢 @ayyamollah
✨﷽✨ سلام علیکم! چند روز پیش که این پست را در کانال دیگرم، آیا می‌دانستید؟، گذاشتم، یکی از اساتید عزیز حوزه که به‌تازگی عضو این کانال بنده شده بود، پیام دادند و ابراز لطف و محبّت دربارۀ‌ مطالب کانال داشتند. ایشان در حرم حضرت معصومه(سلام اللّه علیها) بین الصلاتین مسئله می‌گویند و در خصوصی پیام دادند که از این پست شما خیلی لذّت بردم و به‌زودی در حرم کریمۀ اهل‌بیت(علیها السلام) از آن استفاده خواهم کرد. 👇از ایشان بابت عضویّت در کانالم و نظر لطفشان و آن خبر ملکوتی‌شان بسیار تشکّر کردم و نوشتم که عجب توفیقی این پست داشته که در فضای ملکوتی حرم بی‌بی بناست لحظاتی رزق قرآنی زائران و مجاوران حضرت باشد. زهی سعادت. فضل و ثواب این مطلب برای نویسندۀ کتاب زیبای «کیف تتقن البلاغة» جناب استاد أحمد إسکندر است. جعله الله في میزان حسناته 😍❤️ 🤲 @ayyamollah