اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـنڪَࢪبَـ❤️ـلا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق #ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿 #پارت41 بلاخره مجلس تمام شد و همه
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق
#ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿
#پارت42
باصدای سارا بیدار شدم،
با دیدنش تعجب کردم.
- چی شده ؟ اینجا چیکار میکنی؟
سارا: هیچی بیدار شدم حوصله ام سررفت اومدم پیش تو.
- امیر کجاست؟
سارا: خوابه
- خوب تو مگه مرض داشتی بیدار بشی دختر ،برو بگیر
بخواب.
سارا: میگم امیر همیشه اینقدر
میخوابه ؟
- مگه ساعت چنده؟
سارا:۱۱.
خندم گرفت.
سارا: چرا میخندی ؟
- شرط میبندم دیشب تا صبح امیر بیداربود و نگات میکرد.
سارا: واااا نه بابا...
- من داداشمو میشناسم ،ازاینکه مستقیم نگات کنه
خجالت میکشید واسه همین تا صبح بیداربوده.
سارا: تو داشتی به کی نگاه میکردی که تا الان خوابیدی
کلک؟
-پاشو برو بیرون صبحانه تو بخور منم میام.
سارا: باشه ،زود بیا.
بعد رفتن سارا بلند شدم تختمو مرتب کردم رفتم سرویس
دست و صورتمو شستمو رفتم سمت آشپزخونه
،کسی تو خونه نبود
،ازپنجره نگاه کردم سارا بیرون روی تخت نشسته داره
صبحانه میخوره، بافتمو پوشیدم روسریمو سرم گذاشتم رفتم بیرون.
- چرا اومدی اینجا؟
سارا: نمیدونم یه دفعه با دیدن شکوفه های درختا دلم
خواست بیام اینجا.
نشستم کنارش مشغول صبحانه خوردن شدم
-راستی مامان کجاست؟
سارا: گفت میره خونه زن عمو
- آها
در خونه باز شد و امیرم اومد سمت ما
امیر: سلام
- سلام شاه دوماد.
سارا: سلام صبح بخیر.
- صبح چیه ،ظهره بابا ،نپوسیدی امیر ؟
امیری چیزی نگفت و کنارم نشست و مشغول خوردن
صبحانه شد.
- منم چند تا لقمه خوردم و سردی هوا رو بهونه کردمو
رفتم داخل خونه.
『⚘@khademenn⚘』
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـنڪَࢪبَـ❤️ـلا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق #ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿 #پارت42 باصدای سارا بیدار شدم،با
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق
#ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿
#پارت43
روی تختم دراز کشیده بودم و داشتم واسه امتحان فردا
درس میخوندم
که یه دفعه صدایی از داخل حیاط شنیدم
،بلند شدم و پرده اتاق و کنارزدم دیدم امیرو رضا داخل
حیاط کنار حوض نشستن، دارن میگن و میخندن
،.چقدر دلم برای خنده هاش تنگ شده بود.
سارا: به به ،چشم چرونی تو روزروشن…
برگشتم نگاهش کردم:یه جوری میگی چشم چرونی که
اینگاررفتم توی خونه شون توی اتاقش بهش زل زدم.
سارا: حالا هر چی ،درکل اسمش همینه
- به جای این کارا بشین درستو بخون فردا امتحان داریم
سارا:آخ آخ یادم ننداز،هیچی تو مخم نمیره ،اصلا این
هاشمی انگاربلد نیست چه جوری تدریس کنه
- خنگ بودن خودت و تقصیرهاشمی ننداز
سارا: چی شده که حالا طرفدارش شدی؟
- من طرفدار حرف حقم ،درسته اخلاقش صفره ولی
تدریسش عالیه ،راستی یه چیزبگم شاخ در میاری.
سارا: نگفته شاخم دراومده ،چی شده؟
- امیرو هاشمی با هم دوستن.
سارا: چی میگی؟ از کجا میدونی؟
- امیرروز عقدتون اومد دانشگاه دنبالم که هاشمی رو
میبینه و کلی با هم بگو و بخند میکنن ،تازه جالبش اینه که
امیر میگه هاشمی خیلی شوخ طبعه!!
سارا: من که باورنمیکنم.
- فک کنم به خاطراینکه ابهتش پیش دانشجوها کم نشه
اینقدر سیاستی باشه.
سارا: نمیدونم ،حالا بیا بریم ناهار و آماده کنیم
- تو برو من میام
بعد ازرفتن سارا دوباره برگشتم پرده رو کنارزدم دیدم
کسی تو حیاط نیست.
اه سارا گندت بزنن که مثل شوهرت خروس بی محلی..
با شنیدن صدای اذان رفتم وضو گرفتم و برگشتم توی
اتاقم سجاده مو پهن کردم و شروع کردم به خوندن نمازبندگی
،بعد از خوندن نمازرفتم سمت آشپز خونه
،مامان در حال کشیدن برنج داخل دیس بود
- مامان ،کجارفتی؟
مامان: خونه عموت بودم
- آها
صدای باز شدن در خونه رو شنیدم ازآشپز خونه رفتم
بیرون ببینم کیه،
دیدم بابا اومده رفتم نزدیکش.
- سلام بابا جون ،روزتعطیلی هم باید کارکنین؟
بابا: سلام بابا، مشتری زنگ زد ،باید میرفتم
همین لحظه سارا و امیر هم ازاتاقشون اومدن بیرون
سارا: سلام آقاجون
بابا: سلام دخترم
『⚘@khademenn⚘』
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـنڪَࢪبَـ❤️ـلا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق #ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿 #پارت43 روی تختم دراز کشیده بودم
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق
#ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿
#پارت44
حین ظرف شستن چقدر فوحش نثارم کرد
،بعد ازظرف شستن رفتم سمت اتاقم ،سارا هم رفت اتاق
امیر. تمرکزمو گذاشتم روی درسم که فردا گند نزنم جلوی
هاشمی. نفهمیدم کی زمان گذشت و غروب شد
، در اتاق باز شد سارا وارد اتاق شد.
- جایی میخواین برین؟
سارا: اره میخوایم بریم خونه ما.
- چه زود ؟ لااقل چند روزی بودی!
سارا: کیف و کتابمو نیاوردم ،باز چند روز دیگه میام.
- باشه ،به خانواده سلام برسون ،درستم بخون فردا
آبروت نره.
سارا خندید : باشه ،چشم.
- در ضمن ،شیرینی هم یادت نره ،کل دانشگاه فهمیدن تو
شوهر کردی ،نیاری پوستت و میکنن..
سارا: چشم،باز دستور دیگه ای نداری ؟
- چرا ،شبم زود بخوابین که فرداصبح دیر نکنین.
سارا: لووووس ،خداحافظ.
- به سلامت.
اولین شبی بود که امیر خونه نبودو خونه سوت و کور
شده بود
صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم
با چشمای نیمه بازنگاه کردم امیربود.
- بله؟
امیر: سلام ساعت خواب!مگه دانشگاه نباید بری؟
- ساعت چنده؟
امیر: ۶ و نیم.
-یا خدااا چیشده سحر خیز شدی تو ؟
امیر:راستش آیه تا صبح نخوابیدم.
(زدم زیر خنده): چرا مگه شکنجه ات کردن؟
امیر: فک کنم جام عوض شده نتونستم بخوابم.
-اشکال نداره،عادت میکنی.
امیر:راستی میخواستم بگم ،باش میایم دنبالت.
- نه نمیخواد ،خودم یه جا کار دارم بعد میرم دانشگاه.
امیر: باشه ،پس بمونین بعد کلاس میام دنبالتون.
- بابازن زلیل...
امیر: کاری نداری؟
- نه قربونت برم.
امیر: خداحافظ.
- خداحافظ.
بلند شدم ،دست و صورتمو شستم و
لباسامو پوشیدم
،کیفمو برداشتم رفتم سمت آشپز خونه.
- سلام صبح بخیر.
مامان: سلام ،چه عجب زود بیدار شدی ؟
-یه مزاحم صبح زنگ زد بیدارم کرد!
مامان: مزاحم ،کی بود؟
- گل پسرت.
مامان: وااا این موقع صبح واسه چی زنگ زده.؟!
- دیونه است دیگه مثل زنش، بیخوابی میزنه به سرشون
میان سراغ من بدبخت بیخوابم میکنن..
مامان: خدا نکشتت آیه.
- بابا کجاست؟
مامان: داره لباسشو میپوشه الان میاد.
بعد چند دقیقه بابا هم اومد کنارمون نشست.
- سلام بابا.
بابا: سلام.
بعد از خوردن صبحانه
ازبابا و مامان خداحافظی کردم از خونه زدم بیرون،
سوار تاکسی شدم و رفتم سمت دانشگاه
بعد از مدتی رسیدم دانشگاه کرایه رو
حساب کردم و از
ماشین پیاده شدم.از خیابون رد شدم و رفتم سمت دانشگاه که یه دفعه یکی
اسممو صدا کرد.
برگشتم نگاه کردم رضا بود ،از دیدنش این موقع صبح اینجا شوکه شده بودم.
رضا: سلام.
-س...سلام ،اتفاقی افتاده ؟
رضا: نه ،میخواستم اگه وقتشو داری باهات صحبت کنم.
همین لحظه یه ماشین جلومون ایستاد
نگاه کردم هاشمی بود.
سرمو به نشونه سلام تکون دادم.
ولی هاشمی با دیدنم چهره اش یه جوری بود
،کنار ایستادیم که هاشمی از کنارمون گذشت و وارد
دانشگاه شد.
یه نفس
عمیقی کشیدمو به رضا نگاه کردم.
رضا: میتونیم بریم صحبت کنیم؟
- من زیاد وقت ندارم باید برگردم ،اگه میشه بریم همین
پارک نزدیک دانشگاه.
رضا: باشه ،بفرمایید بریم.
『⚘@khademenn⚘』
#دعای_هر_روز_رمضان
روز پانزدهم
خدای من...
در اين روز نصیبم گردان
- طاعت فروتنان را
- و سینهام برا برای انابه باز کن
به حق امان بخشىات
" اى امانِ دلهاى ترسان" 💫
#ماه_مبارک_رمضان
نکات جزء پانزدهم قرآن کریم
#ماه_مبارک_رمضان
#مهمانی_محبوب
در نیمهی ماه رمضان ماه برآمد
سالار کریمان جهان از سفر آمد
افطار کنید از رطبِ ذکرِ حسن جان
چون بر علی و فاطمه زیبا پسر آمد
🌸میلاد امام حسن مجتبی مبارکباد🌸
#امام_کریم
#ماه_مبارک_رمضان
#میلاد_امام_حسن_مجتبی ع🌺
#مهمانی_محبوب
#افطار_نامه
افطار پانزدهم
همیشه بهترین کار کاری است که در آن نه افراط باشد نه تفریط.....🤔
همیشه میانه روی و اعتدال در امور بهترین کار است همان طور امیر المومنین (ع) فرمود .....😍
خیر الامور اوسطها
و حالا رمضان به کمال رسیده
و هلال باریک سحر اول تکامل یافته و بهترین زمان است برای دعا و نیایش ....🤲🏻
حتی تکامل رمضان هم میانه ترین روز آن است.....
و صاحب این روز در سخاوت و کرم هم اصلح ترین است و هم برترین....
مولای من .....💚
ای که از جدت بزرگوارت کرم و ادب را به ارث برده ای.....
یک نیمه گذشت.....
هلال ماه کامل شد .....🌕.
اما هنوز هلال روی تو حلول نکرده است.....
#الهم_العجل_لولیک_الفرج
#مهمانی_محبوب
#انتظار
#ماه_مبارک_رمضان
❥○ ⃟💌
بہیکےازدوستاشگفتم:
جملہاۍاز شهیدبہیاددارید؟!
گفت:
یکبارکہجلوۍدوستانمقیافہگرفتہبودم
ابراهیمکنارمآمدوآرام گفت:
نعمتےکہخداوندبہتو داده
بہرخدیگراننکش...‼️
#شهیدابراهیمهادی🌿
#کلامشهدا
『⚘@khademenn⚘』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جااااانم_حسن💚
ما بہ عشــقِ حسنش مےنازیم
جـان بہ راهِ قدَمــش مےبازیم
عاقبـٺ مثل حَریــمِ اَربـابــــ
از برایـش حَرَمــے مےسازیــم
#استوری
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
#امامحسنےامـ
『⚘@khademenn⚘』
#کلامشهدا
#شهیدمهدیزینالدین:
▫️در زمان غیبت کبری به کسی
#منتظـر گفته می شود و کسی
میتواند زندگی کند که منتظـر
باشـد.
منتظر شهادت
منتظر ظهور امام زمان عـج
خداوند امروز از ما #هـمت ، اراده
و شـهادت طلبی میخواهد.
『⚘@khademenn⚘』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایا بخاطر امام زمان (عج) از یک گناه گذشتیم؟؟ پیشنهاد دانلود
『⚘@khademenn⚘』
#درمڪتبشھدآ.. 🌱
هروقتمیخواستبراےجوانان
یادگارےبنویسدمےنوشت :
"منڪانَللہکاناللهله"
هرکهباخداباشد←خدابااوست
رسمعاشقنیستبایکدل
دودلبرداشتن ...🖇♡!
شهیدمحمدابراهیمهمٺ🌹
『⚘@khademenn⚘』
||•••📞
#تلنگرانه
ـ ـ ـ ــہـ۸ــہـ(📞📻)ـہـ۸ــہــ ـ ـ ـ
حاجےیهنگاهبهپستاےپیجتبنداز...
همشونمذهبےاحسنتم:)
حالایهنگاهےبهدایرکتوچتبیهودهوغیرضرورتبانامحرمبنداز...
روزیچندباربهخودمونیادآوریکنیم
کهگناهکردندلمیشکونه:)
واللھ
شکستندلِآقاامامزمانمحقالناسه...
ـ ـ ـ ــہـ۸ــہـ(📞📻)ـہـ۸ــہــ ـ ـ ـ
『⚘@khademenn⚘』
#سحر_نامه
سحر شانزدهم
عشق❤️
حب 💚
معرفت🧡
اطاعت 💙
ولایت💝
......انسان باید بدبخت باشد که وقتی ولایت را به دست آورد آن را از دست بدهد.....😔
.....ولایت
مانند یک ماهی است که تک تک پولک هایش از جنس جواهر است اما مدام از دست آدمی سر میخورد .....😰
پس باید مانند صیادی ماهر از دست رفتن این صید جواهر نشان جلوگیری کرد
و این تنها با ممارست میسر می شود....
........در دریای طوفانی این دنیا با هر قایقی و با هر نا خدایی نمی شود دل به دریا زد....🌊🌊🌊🌊🌊
قایق شایسته برای این ورطه بلا خیز حب خاندان عصمت و توکل بر خدا و تسلط بر نفس است....😍
اما ناخدای این کشتی
همان ولی خداست که ما او را با گناهان و غفلت هایمان از قایق های زندگی مان کنار گذاشته ایم ....
اما همه ی ناخدایان یک جانشین برای مواقع ضروری و اضطراری دارند....
ولی فقیه و علما نایب حضرت مهدی (عج)هستند طبق گفته ی خود آن حضرت......
در زمانه ی حاضر که ما از وجود ولی خود به صورت مستقیم بهره مند نیستیم باید از حرف نایب او که طبق سخن او پیروی کنیم....🌺😍
ولی خدا ماه است و ولایت فقیه ستاره ای است ذیل آن ....
البته او معصوم نیست....
اما تا آنجا بر صراط حق می رود....
اطاعت او واجب است....
ولی مهربان من .....💚
رمضان امسال هم به نیمه ی دوم رسید ....😔
کاش میشد نماز عید را به تو اقتدا کنیم .....🤲🏽
هر چند اقتدا کردن به نایب تو لذتی دارد وصف ناشدنی....😍
ولی تو کجا و ....
جان جهان کـــجاستــی؟؟؟
#مهمانی_محبوب
#انتظار
#ماه_مبارک_رمضان
#الهم_العجل_لولیک_الفرج
#دعای_هر_روز_رمضان
روز شانزدهم
خدای من...
در اين روز مرا
- به همراهی با نیکان توفیق ده
- و از همنشینی با بدان دور بدار
- و مرا به خانه آرامشم جای ده
به حق معبوديتت
"اى خداى عالميان" 💫
#مهمانی_محبوب
#ماه_مبارک_رمضان
نکات جزء شانزدهم قرآن کریم
#مهمانی_محبوب
#ماه_مبارک_رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داروی_امام_کاظم_علیه_السلام
بالاخره ثابت شد!!!
خدا لعنت کنہ کسانی رو که فقط به فکر جیب و... خودشونن!!♨️
"من بشخصه از اول کرونا جار میزدم و به اقوام میگفت اقا این دارو هستااا!😑🥀
میگن چرا تاییدش نمیکن!!!🤧
#طب_اسلامی↓
برای پیشگیری داره!!✳️
برای درمان کرونا داره❇️
*اگه مسئولین و ستاد مبارزه با کرونا(که خودشون باعث خیلی چیزا هستن!!!‼️)
تایید میکردن و ایرانی ها استفاده میکردن کشور های دگه میدیدن تاثیراتش رو واستفاده میکردن!!🔵
حتی باعث گرایش به اسلام و تشیع میشد🔉
امام شیعیان روش دارویی چندین سال قبل داد که الان میتونه بیماری تازه متولد شده وجهان گیره رو درمان کنه!!!
#لعنت_به_بۍعقلان💯
#ستاد_مبارز_با_اسلام🚨
میلیاردها آدم در عالم قبر⚰
در حسرت گفتن
یه استغفراللّٰه اند...💔
ما که هنوز فرصت داریم⏳
چرا توبه نکنیم 💭
چرا امروز و فردا میکنیم🍃
برای توبه کردن؟🌥
کی تضمین میکنه که فردایی هست؟⏱
🌱 | #تلنگرانه
『⚘@khademenn⚘』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قاتل
#لعنتی_قاتللللللل😕
راست میگه خدایی
الان ظریف تو بغداد😐
و فرودگاه بغداد😒💔
قضاوت با خودتون😏
نشر با شما🌺✊
با نام مبارک یا زهرا س پخش کنین تو کانال هاتون گروه هاتون پیج هاتون
نزارید خون سردار رو به بازی های کثیف خودشون الوده کنن💔🚶♂تروریست های فرودگاه بغداد؟
رهبری!
حاجی!
ظریف نامرد لو رفتی 😕😐
••❥︎🌸-----------
❀
『⚘@khademenn⚘』
🧡🍂🧡🍂🧡🍂🧡🍂🧡🍂🧡🍂🧡🍂
#تلنگرانھ‼️⚠️
همہمیگنوقتےزمینخوࢪدے
بگویاعلے(؏)بلندشو...
ازنوشࢪوعڪن...🦋
ولےبنظࢪتوننبایدیاعلے(ع)
بگیمڪہزمیننخوࢪیم!🎗
آرهبزرگواربهتࢪهیڪم
بہڪارامونفڪࢪڪنیم
وقبلازاینڪہزمینبخوࢪیم⛓
#یاعلے بگیموبلندشیم(:
『⚘@khademenn⚘』