eitaa logo
آزاد اندیشی دینی
39 دنبال‌کننده
47 عکس
2 ویدیو
68 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 *فرآیند تحقق انقلاب اسلامی.16* 💠 🔰محسن مهاجرنیا ✍️ *تمدن تخیّل و توهم نیست بلکه واقعیت عینی است که حاصل اقتدار و توانایی‌هایی است که از مجموعه‌ای از عناصر مادی و معنوی مولد بدست می‌آید.* به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، https://snn.ir/fa/news/979523/ 💠استاد مهاجرنیا در شانزدهمین نشست کرسی‌های آزاداندیشی- که با موضوع "فرایند تحقق انقلاب اسلامی" برگزار می‌شود، بعد از تبیین ماهیت تمدن سازی اسلامی و اصول کلی آن، به عناصر و عوامل تمدن سازی اشاره کرد و گفت: تمدن تخیّل و توهم نیست بلکه واقعیت عینی است که حاصل اقتدار و توانایی‌هایی است که از مجموعه‌ای از عناصر مادی و معنوی مولد بدست می‌آید. رهیافت تمدن سازی پروژه ذهنی همه ملت‌هایی است که دررقابت‌های تمدنی صاحب امکانات و عناصر قدرت هستند. «تمدن سازی» رهیافت قطعی همه ملت‌های قدرتمند است. 💠استاد حوزه و دانشگاه گفت: وقتی تمدن در فراچنگ اراده بشر قرار گرفت و تبدیل به پروژه ساختنی مورد علاقه فلسفه، علم، جامعه شناسی وآینده پژوهی گردید، ملت‌های مدعی تمدن به فکر بازسازی و تولید قدرت برای خود برآمدند، بالطبع رقابت میان هشت تمدن؛ اسلامی، کنفوسیوسی، غربی، هندو، اسلاو، ارتدکس، آمریکای لاتین و آفریقایی و بسیاری از ملت‌هایی که انگیزه ظهور تمدنی دارند، مطرح شده است. 💠وی افزود: امروز خطوط گسل و چالش‌های تمدنی، نظریه رویارویی تمدن‌ها را بخشی از پروژه تمدن سازی کرده است. مقوله همگرایی و واگرایی تمدن‌ها بخشی از دغدغه تمدن سازی شده است. مقوله فرهنگی و جغرافیایی حوزه تمدنی، پروژه فکری کشور‌ها در هویت یابی است و مهم‌ترین رهیافت دنیای معاصر، تلاش مدعیان تمدن برای تحصیل عناصر و پارامتر‌های قدرت تمدن ساز است. 💠استاد فلسفه سیاسی با اشاره به عناصر تمدن ساز در انقلاب اسلامی افزود: انقلاب اسلامی در بخش نرم افزاری تمدن یعنی حوزه فرهنگ، تولیدات زیادی داشته است اگر چه نتوانسته آن‌ها را تبدیل به الگو‌های رایج و بخشی از "فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی" قابل فهم و انتقال نماید. مع الوصف سال هاست که مقوله تمدن سازی به دغدغه نظام اسلامی و مقام معظم رهبری تبدیل شده است. ایشان در بیانیه گام دوم با اشاره به عناصر قدرت انقلاب در گام اول انقلاب، در طلیعه گام دوم، هفت عنصر اساسی را برای تمدن سازی نوین اسلامی مطرح کردند. 💠حجت الاسلام مهاجرنیا با اشاره به عنصر «علم و پژوهش» به مثابه اولین عنصر تمدن ساز و سنگ بنای هر گونه تحول و توسعه گفت: انقلاب اسلامی مهم‌ترین دستاورد تمدن نوین اسلامی، حاصل علم و خودآگاهی و دانایی ملت ایران نسبت به ظلم وفساد و استبداد نظام طاغوتی است و انتخاب نظام جمهوری اسلامی هم ره آورد همین خودآگاهی بود و در ادامه مسیر هم علم و اطلاعات و خودآگاهی و پژوهش عنصر فاعلی آینده ساز است. تعبیر زیبای مقام معظم رهبری این است که: «روی دیگر دانایی توانایی است» این توانایی همان عنصر تمدن ساز است. 💠وی افزود: فعال سازی نقش عنصر علم در جهت گیری‌های بینشی، گرایشی و کنشی و در تعیین مناسبات انسانی و هنجار‌های اجتماعی و نظام ارزشی و در تولید سیاست و اقتصاد و فرهنگ و تکنیک و ابزار سخت افزاری و نرم افزاری بسیار مهم است. همه عرصه‌های دانش و حکمت نظری و حکمت عملی باید فعال بشود. علم بر خلاف تلقی پوزیتیویستی در مقابل دین و اخلاق و فلسفه نیست. اسلام دین علمی است و به دنبال علم دینی است. علم در مقابل جهل و جمود و تعصبات کور و تقلید و تفاسیر نادرست و فرقه گرایی و خرافات است. 💠وی در ادامه به عنصر فاعلی تمدن ساز «معنویت و اخلاق» اشاره کرد و گفت: معنویت با برجسته سازی ارزش‌های معنوی همانند اخلاص، ایثار، توکل و ایمان در جامعه به وجود می‌آید و اخلاق حاصل رعایت فضایلی، چون صداقت و شجاعت، تواضع و اعتماد به نفس و خیرخواهی، گذشت وکمک به نیازمند است. این دو عنصر هم جهت حرکت جامعه اسلامی را مشخص می‌کنند و هم شالوده همزیستی و بهزیستی و آرامش و آسایش جامعه هستند. همین‌ها زمینه ساز تمدن نوین اسلامی هستند همان طوری که اخلاق پسندیده پیامبرعظیم الشأن (ص) مرکز ثقل اتحاد اسلامی در شبه جزیره عرب بود. در آیه 159 سوره آل عمران، خمیر مایه تمدن سازی اسلام را در نرم خویی ورحمت و گذشت و مهربانی حضرت رسول خاتم (ص) معرفی می‌کند. 💠در ادامه نشست استاد مهاجرنیا به عنصر اساسی «اقتصاد و عدالت»، «مبارزه با فساد»، «استقلال و آزادی»، «عزت و حکمت و مصلحت» و «سبک زندگی» به عنوان عناصر مهم در بنای تمدن نوین اسلامی پرداخت و گفت: این عناصر پایه‌های قدرت و وتوانایی برای تقویت بنیاد‌های امت سازی، جامعه سازی، دولت سازی و تمدن سازی اسلامی هستند و بدون این عناصر، دستیابی به قدرت تمدن سازی و توانایی رقابت و رویارویی با تمدن ظالمانه غرب بسیار دشوار است. 🌐آدرس کانال آزاد اندیشی دینی: ۱- آدرس واتساپ: https://chat.whatsapp.com/JY3BL2KoNja0n2Cby3diVD ۲- آدرس ت
💠 *فرآیند تحقق انقلاب اسلامی17* 💠 🔰محسن مهاجرنیا ✍️ *تمدن سازی اثبات هویت ملی و ظهور انسانیت و ارزش‌های متعالی در پیوند با زمین و زمان است* 💠 به گزارش ایکنا،استاد مهاجرنیا، در هفدهمین نشست از هفتمین دوره‌ سلسله نشست‌های دوره‌ای کرسی‌های آزاداندیشی که با موضوع «فرایند تحقق انقلاب اسلامی» برگزار می‌شود، به بایسته‌های تمدن‌سازی نوین اسلامی پرداخت و گفت: تمدن گرایان در مقابل دو نحله فکری نوگرایان و بنیادگرایان معتقدند؛ تمدن‌سازی اثبات هویت ملی و ظهور ارزش‌های ناشی از باورهای متعالی و انسانیت تراز دین و تعلق به عنصر زمین و زمان است. برای ساختن چنین تمدنی، نیاز به استلزامات بنیادی و بایسته‌های راهبردی و سازوکارهای کاربردی است وصرفاً از طریق تدارک و ظرفیت‌سازی‌های لازم، ایده تمدن‌سازی قابل تحقق است. https://iqna.ir/fa/news/4017689/ 💠وی در ادامه به «منابع تمدنی» به عنوان اولین بایسته تمدن‌سازی اشاره کرد و افزود: معارف قرآنی و آموزه‌‌های سنت نبوی مهم‌ترین منبع معرفتی و اعتقادی و هویتی تمدن‌سازی اسلامی است. زمانی می‌توان به پروسه تمدن‌سازی اهتمام داشت که فرهنگ، اقتصاد، سیاست، جامعه و سبک زندگی بر این اساس استوار شود. دومین بایسته تمدنی «تولید علم دینی» و «اسلامی‌سازی علوم تجربی» است. علم برخاسته از منابع و عقلانیت دینی و تجربه مفید بشری، تا در میدان رقابت و مسابقه تمدن‌ها، هم عقب ماندگی‌ها را جبران کند و هم ما را در رقابت، جلو بیندازد. آن علم هنوز تولید نشده است. 💠استاد فلسفه سیاسی در ادامه تحصیل «قدرت و اقتدار» را سومین بایسته تمدن‌سازی دانست و گفت: وقتی قرآن می‌فرماید«وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمْ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ» هر چه در توان داريد از نيرو و قدرت و امکانات و تدارکات به میدان مواجهه و رقابت بیاورید. این آماده‌سازی در همه عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و نظامی است. اینها باید اقتدار درونی دولت اسلامی و قدرت بیرونی آن را آن قدر بالا ببرند که سبب «ترهبون به» وحشت دشمنان شناخته شده اعتقادی(عَدُوَّ اللَّهِ) و ملی(َعدُوَّكُمْ) و دشمنان ناشناخته(لَا تَعْلَمُونَهُمْ) بشود. نقش قدرت در تمدن‌سازی 💠وی در ادامه افزود: منبع تمدن‌سازی یک الگوی رفتاری ثابت به نام «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» ترسیم کرده است که دو روی سکه قدرت را نشان می‌دهد در روی سکه «اقتدار رحمانیت» و در پشت سکه «شدتِ قدرت» تمدن اسلامی را آموزش می‌دهد. در سوره آل عمران بعد از جنگ شکست خورده احد به مسلمانان دستورداد:« وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمْ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» اگر هنوزمؤمن هستید، در سخت ترین شرایط هم سستى نكنيد و غمگين نشويد، بر پایه بنیادها و منابع الهی استوار باشید که تراز شما برتر از دشمنانتان است. 💠استاد حوزه و دانشگاه در ادامه چهارمین بایسته تمدن‌سازی اسلامی را «دولت کارآمد» دانست و در تبیین آن گفت: تمدن اسلامی امری واقعی است و در مدار عناصر زمین و زمان و انسان و خدا شکل می‌گیرد و نیازمند سازمان تشکیلاتی و «دولت کارآمد» است تا زمینه‌های قانونی، امنیتی، انتظامی، رفاهی، حق طلبی، عدالت محوری و قدرتمندی را فراهم کند. چنین عنصر بایسته‌ای نیازمند به عنصر بایسته «استقلال» در تصمیم‌گیری، اعمال تصمیمات در قلمرو حاکمیتی و تمدنی خود در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی است و این مضمون آیه شریفه قرآن است که فرمود «لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» خداوند هرگز و هیچگاه و در هیچ موردی راه سلطه کفار و وابستگی ذلّت بار و تقلید کورکورانه منافی با استقلال رابرای مسلمانان نمی‌پسندد. 💠مهاجرنیا در پایان جلسه رویکرد «جهان‌گرایی» و جهانی‌اندیشی را ششمین عنصر بایسته تمدن‌سازی نوین اسلامی معرفی کرد و گفت: رسالت اسلام، عمومیت و شمولیت دارد و اختصاص به زمان و مکان و مخاطبان خاصی ندارد. با ملی‌اندیشی دینی و ملی‌گرایی وطنی، تمدن‌سازی اسلامی غیر ممکن است، زیرا جهت‌گیری رسالت معارف قرآنی و آموزه‌های دینی بر پایه خطابِ «للناس» و«للعالمین» و«للانسان» همه جهان و همه بشریت را در دایره خود قرار داده است 🌐آدرس کانال آزاد اندیشی دینی: ۱- آدرس واتساپ: https://chat.whatsapp.com/JY3BL2KoNja0n2Cby3diVD ۲- آدرس تلگرام http://t.me/Azadandishi_dini ۳- آدرس ایتا https://eitaa.com/Azadandishi_dini
💠 *فرآیند تحقق انقلاب اسلامی18*💠 🔰محسن مهاجرنیا ✍ *الگوی تمدن سازی، پشتیبان فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی است. تمدن هدف ذاتی انقلاب اسلامی نیست بلکه ابزار قدرت و اقتدار نظام اسلامی است. دنیای امروز به مواجهه و جنگ تمدن‌ها تبدیل شده است. تمدن؛ بزرگ‌ترین ابزار «موازنه قوا» است.* به گزارش خبرگزاری دانشجو،👇 https://snn.ir/fa/news/981796/ ⬅️استاد مهاجرنیا در هجدهمین نشست از هفتمین دوره سلسله نشست‌های دوره‌ای کرسی‌های آزاداندیشی- که با موضوع "فرایند تحقق انقلاب اسلامی" برگزار می‌شود، گفت: پروژه تمدن سازی زمانی محقق می‌شود که به یک الگوی قابل خوانش، قابل عرضه وتقاضا و قابل بازسازی و تکرار تبدیل شود و ظرفیت حمایت و پشتیبانی از فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی را داشته باشد. ⏪استاد مهاجرنیا در ادامه افزود: تمدن‌ها در بازه زمانی طولانی مدت شکل می‌گیرند و تثبیت می‌شوند و در جایگاه هویت یک ملت قرار می‌گیرند و اشراب کننده فلسفه سیاسی یک ملت یا یک مکتب می‌گردند. به دلیل طولانی شدن زمان تحقق تمدن، برخی تصور می‌کنند که تمدن سازی اسلامی یک آرمان است. در حالی که تمدن بخشی از فرآیند انقلاب اسلامی است که نقطه عطف آن از ابتدای جریان مبارزات انقلاب اسلامی در دهه ۱۳۴۰ آغاز شده است. ⏪وی افزود: همه نظریات، رفتارها، شیوه‌های مبارزه با طاغوت، چگونگی تعامل با قدرت سیاسی و مناسبات مردمی قبل از پیروزی و خود حادثه انقلاب اسلامی و چهار دهه تجربه زندگی سیاسی و رویارویی با دنیای استکبار، هشت سال دفاع مقدس، شیوه‌های اندیشه ورزی وعمل سیاسی درزیست جهان انقلاب، همه این‌ها بخش‌هایی از تمدن نوین اسلامی هستند. ⬅️استاد حوزه و دانشگاه گفت: زمانی که تمدن درپروسه زندگی اجتماعی شکل بگیرد، از حالت آرمانی خارج می‌شود و جنبه ابزاری و کمکی به خود می‌گیرد. عدالت، امنیت، رفاه، قانون، فرهنگ و اخلاق و معنویت آرمانی آن، به روش جاری زندگی تبدیل می‌شود و زمان بهره برداری از آن فرا می‌رسد. در ابتدای دینداری به شما می‌گویند نماز بخوانید «صلوا» اما وقتی عابد شدید می‌گویند «استعیبنوا بالصبر و الصلوة»، از ذخیره معنوی شکیبایی و عبادتتان در ادامه راهتان بهره بگیرید. در ابتدای راه می‌فرماید «اعبدواالله» بیائید خدا را پرستش کنید، اما وقتی موّحد شدید، موحّدانه می‌گوئید خدایا فقط ترا می‌پرستیم «ایاک نعبد»، در آغاز می‌گوید «جاهدوا فی سبیل الله»، اما وقتی رزمنده کامل شدید می‌فرماید «فضل الله المجاهدین»، بنابراین امروز می‌فرمایند «تمدن سازی» کنید، اما فردا که صاحب تمدن شدید بحث از «استعینوا بالتمدن» است. در آن زمان الگوی تمدن اسلامی آبشخور «فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی» می‌شود. ⬅️استاد فلسفه سیاسی در ادامه رویکرد فلسفی به تمدن سازی، یکی از دستاورد‌های مهم آن را، «قدرت سازی» معرفی کرد و گفت: تمدن هدف ذاتی انقلاب اسلامی نیست بلکه ابزار قدرت و اقتدار نظام اسلامی است. دنیای امروز به مواجهه و جنگ تمدن‌ها تبدیل شده است. تمدن؛ بزرگ‌ترین ابزار «موازنه قوا» است. اگر کشوری صاحب تمدن شد یعنی قدرتمند است و در میدان رویاروئی، توسط رقبا به رسمیت شناخته می‌شود و به بازی گرفته می‌شود وعامل جلوگیری از تهاجم دشمن می‌شود. امنیت آفرین است. انقلاب اسلامی را برای مستضعفان جهان به الگو و ام القرای تبدیل می‌کند و امکان فرهنگی «صدور اندیشه انقلاب» فراهم می‌شود. ظرفیت یارگیری بین المللی و اقتدار انقلاب اسلامی در جهان، مطرح می‌شود. ⬅️استاد مهاجرنیا افزود: نتیجه قهری این قدرت سازی، ضرورت سوخت رسانی به موتور محرکه انقلاب تشدید می‌شود و از همینجا است که تولید در همه عرصه‌های فکری، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی رشد می‌کند و ماجرای «عطش تمدنی» کشور را به سمت تقاضای مواد خام از سایر کشور‌ها می‌کشاند. تمایز ارزش‌های انقلاب با عصر استعمار از همینجا روشن می‌شود که «عطش تمدنی» مغرب زمین، آن‌ها را به سمت غارت و چپاول سرمایه ملت‌ها کشاند، ولی انقلاب اسلامی بر پایه معیار‌های الهی و احترام به انسانیت می‌تواند ظاهر شود. استاد فلسفه سیاسی درحوزه و دانشگاه در پایان گفت: یکی از دستاورد‌های مهم تمدن نوین اسلامی رسیدن به «اقناع» و آرامش هویتی است. اگر عناصر تمدنی بر بنیاد‌های معرفتی و اعتقادی و ارزش‌های والای الهی شکل بگیرد، آن تمدن شایسته عنوان تمدن اسلامی و تمدن الهی است و در بستر این تمدن، مسلمانان احساس اطمینان و آرامش می‌کنند. «الاّ بذکرالله تطمئن القلوب» اگر چنین تصویر زیبایی شکل بگیرد، آنگاه بزرگ‌ترین پیام را به بشریت مخابره می‌کند و "الگوی جامعه توحیدی" و "فلسفه سیاسی" رسالت خاتم پیامبران الهی (ص) محقق می‌گردد. 🌐آدرس کانال آزاد اندیشی دینی: ۱- آدرس واتساپ: https://chat.whatsapp.com/JY3BL2KoNja0n2Cby3diVD ۲- آدرس تلگرام http://t.me/Azadandishi_dini ۳- آدرس ایتا https://eitaa.com/Azadandishi_dini
💠 *فرآیند تحقق انقلاب اسلامی19*💠 🔰محسن مهاجرنیا ✍ *گرفتار جزر و مدّ تبیین‌های مادی انقلاب نشویم. شناخت انقلاب اسلامی در گرو فهم "فلسفه سیاسی" آن است* به گزارش خبرگزاری تسنیم https://www.google.com/amp/s/www.tasnimnews.com/fa/news/1400/09/22/2625155/ 💠 آقای مهاجرنیا درنوزدهمین نشست«فرآیند تحقق انقلاب اسلامی» از سلسله نشست های دوره ای کرسی های آزاداندیشی . گفت : چون پدیده انقلاب مقوله ای اجتماعی است، معمولاً تبیین ها هم خصیصه جامعه شناختی یافته اند و با این روش امکان ورود به عمق بنیادهای نظری، فلسفی و اعتقادی انقلاب وجود ندارد . نوع متفکرانی که انقلاب های را تحلیل کرده اند گرفتار تبیین های مادّی هستند و در ریشه یابی علل و عوامل انقلاب در دام علل اربعه منطق صوری ارسطویی مانده اند. یکی بر اساس نظریه کارکردگرایی ساختاری می گوید جامعه وقتی به عدم تعادل برسد انقلاب می شود . «هانتینگتون» می گوید در پروسه مدرنیزاسیون وقتی یک کشور در روند مدرن شدن دچار ناهمگونی شود گرفتار عارضه انقلاب می شود .دیگری می گوید در شرایط ناکارآمدی نظام مستقر،اگر گروه های چالش گرا نارضایتی مردمی را سازمان دهی کنند سبب ظهور ایدئولوژی های انسجام بخش وکاهش اقتدار نظام می شوند و رهبران فکری می توانند با بسیج منابع در جهت منافع ملی، شرایط انقلاب را فراهم کنند .آقای «جیمز دیویس» می گوید کشوری که در مسیر مدرنیزاسیون افتاده اگر توسعه آن دچار وقفه شود محرومیت نسبی سبب نارضایتی و اعتراض و اگر کنترل نشود باعث انقلاب می شود .آقای «مارکس» در نظریه تضاد طبقاتی اش می گوید اکثریت از خود بیگانه جامعه اگر به آگاهی برسند متوجه تضاد منافع خود با قدرت حاکم سرمایه دارمی شوند و با آنها به چالش می رسند اگر احزاب بتوانند رهبری کنند تا در نیروهای تولید تغییر ایجاد شود ، زمینه انقلاب را فراهم می کنند . آقای «سوروکین» بر پایه روان شناسی اجتماعی ، ظهور انقلاب را پیامد سرکوب غرائز ششگانه شهروندان می داند. دقت در این تحلیل ها نشان می دهد آنها به نوع جهان بینی ، زیست جهان معنوی توجه ندارند و ارزش های انسان ها را در حد پدیده های مادی اجتماعی می بییند . 💠آقای مهاجرنیا به نظریه «میشل فوکوی» فرانسوی اشاره کرد و گفت ایشان با رویکرد فلسفی انقلاب اسلامی را تحلیل کرد. او بر پایه نظریه عدم پیوستگی گفتمانی خود به این نتیجه رسید که دال مرکزی انقلاب اسلامی ایران "معنویت گرایی سیاسی" است و اصلاً انقلاب ایران را از چارچوب مدرنیزاسیون خارج کرد و گفت یک انقلابی معنوی فرامدرن است. «شهید مطهری» هم با رویکرد فلسفی، نقش مکتب و ایدئولوژی را در انقلاب اسلامی برجسته دید. 💠استاد فلسفه سیاسی در حوزه و دانشگاه در ادامه افزود : تبیین درست نهضت انقلابی و فرآیند پنجگانه انقلاب اسلامی نیازمند فهم دقیق « فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی » و کلان نظریه حاکم بر این انقلاب است. ما پیروزی انقلاب اسلامی را در رویارویی میان دو «فلسفه سیاسی انقلاب» و « فلسفه سیاسی شاهنشاهی» باید تحلیل کنیم. نظام شاهنشاهی بر اساس حذف اسلام از جامعه و سیاست ، قرآن را از مبنای زندگی کنار گذاشت. بازگشت به جاهلیت قبل از اسلام را با تغییرتاریخ هجری به تاریخ شاهنشاهی رقم زد.حاکمیت عناصر بهائی و یهودی در بالاترین جایگاه مدیریت کشور به معنای فاصله از عناصر دینی بود . با وابستگی به غرب و اجرای قضیه کاپیتولاسیون و به رسمیت شناختن اسرائیل و جدا شدن از پیکره جهان اسلام و برخورد خشن با روحانیت، «فلسفه سیاسی شاهنشاهی» مدرن را علنی کردند . 💠آقای مهاجرنیا در پایان با اشاره به سیگنال های فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی در مواجهه با فلسفه سیاسی شاهنشاهی ،گفت : ظهور علائم جدید فلسفه سیاسی شاهنشاهی سبب بروز نارضایتی عمیق علماء و حوزه ها و انقلابیون دانشگاهی از عملکرد رژیم شد و با گسترش آن روحیه مبارزاتی در میان مردم گسترش یافت و بالطبع ایدئولوژی های جدیدی در کشور ظهور کرد و تقابل خشن حکومت با مخالفان تشدید شد. در آغاز دهه 1340 تقابل دو فلسفه علنی شد و ماهیت معرفتی و اعتقادی هر کدام آشکار گردید.شدت مواجهه به قدری «فلسفه سیاسی انقلاب» را برجسته کرد که رهبری جریان مخالفان از نوگرایان متجدد و ملی گرایان باستان اندیش، و چپگرایان کمونیست به جریان اسلام انقلابی منتقل شد . انتهای پیام / 🌐آدرس کانال آزاد اندیشی دینی: ۱- آدرس واتساپ: https://chat.whatsapp.com/JY3BL2KoNja0n2Cby3diVD ۲- آدرس تلگرام http://t.me/Azadandishi_dini ۳- آدرس ایتا https://eitaa.com/Azadandishi_dini
💠 *آینده پژوهی انقلاب اسلامی* 💠 💠قسمت-1 🖌محسن مهاجرنیا *آینده پژوهی باید بخشی از درس انقلاب اسلامی در دانشگاه‌ها شود* به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، https://snn.ir/fa/news/991487/ 💠حجت الاسلام والمسلمین محسن مهاجرنیا در اولین نشست از هشتمین دورۀ کرسی‌های آزاد اندیشی دوره‌ای که باعنوان «آینده پژوهی انقلاب اسلامی» به همت «اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی» وابسته به دانشگاه طلوع مهر قم به صورت حضوری و مجازی برگزارمی شود، گفت: امروز ضرورت تقویت مطالعات آینده پژوهی انقلاب اسلامی به مراتب بیشتر از تبیین‌های جامعه شناختی گذشته انقلاب است. روند‌ها و رویداد‌های صد ساله انقلاب باید مسیر مهندسی صد سال بعد را فراهم کند. گذشته و آینده انقلاب اسلامی هر دو ریشه در فلسفه سیاسی اسلام دارند؛ بنابراین آینده پژوهی باید بخشی از درس انقلاب اسلامی در دانش‌ها شود. 💠استاد و پژوهشگر فلسفه سیاسی در ابتدای این نشست ضمن اشاره به سلسله نشست‌های گذشته در باب بنیاد‌های و آرمان‌ها و فرآیند تحقق انقلاب اسلامی گفت: بحمدالله استقبال از این گفتگو‌ها و بازخورد مباحث، هم در عرصه رسانه‌ها و هم در دنیای حقیقی و مجازی خوب بود. امیدواریم موضوع جدید هم مورد توجه فرهیختگان جامعه قرار بگیرد. رویکرد معرفتی و دیسیپلینی در دنیا نسبت به مطالعات آینده، سابقه طولانی‌ای ندارد و ورود رشته آینده پژوهی در دانشگاه‌های ما هم جدید و محدود است. ضمن آنکه این دانش بسیار مهم، هنوز نه بومی شده است و نه اسلامی و بر پایه رویکرد اکتشافی و با روش استقرائی، نسبت به کشف آینده‌های ممکن و محتمل در عرصه پدید‌ها های حیات اجتماعی، مورد استفاده قرار می‌گیرد و همانند سایر دانش‌های پوزیتویستی از ابتنای بر چارچوب‌های نظری و فلسفه سیاسی، گریزان است. ظرفیت‌های مهمی برای نظریه پردازی و نوآوری و اسلامی سازی دارد. 💠استاد فلسفه سیاسی در حوزه و دانشگاه در ادامه گفت: با غنای معرفتی و اصول بنیادینی که در باب دوراندیشی و آینده نگری در منابع اسلامی وجود دارد، لازم است از تجربه‌ها و دانش بشری هم استفاده کنیم و همان طوری که نسبت به شناخت تاریخ سده اخیر دغدغه داریم، باید در تکاپو و تلاش برای شناخت سرنوشت انقلاب اسلامی در قرن آینده و اهتمام به طراحی و برنامه ریزی برای آن دوران باشیم. همان طوری که در شصت سال پیش امام راحل و یاران امام با امیدواری به آینده نشستند و برنامه ریزی کردند و نظریه ولایت فقیه و حکومت اسلامی را در آن دوران تبیین و متناسب با دنیای جدید بازسازی نمودند، امروز هم ما باید با ارزیابی همه گزینه‌های ممکن و محتمل اعم استحاله و تضعیف و ترمیدور و توسعه و تقویت، هوشمندانه نسبت به آینده هشیار باشیم. 💠وی در پایان با اشاره به پروسه آینده پژوهی در عرصه این علم گفت: آینده پژوهی دانشی انتزاعی وکلی نیست. خصلت انضمامی دارد و همواره معطوف به یک پدیده است؛ بنابراین گفتگو‌های ما پیرامون آینده انقلاب اسلامی متکی بر حقایقی است که ریشه در واقعیات خارجی و باور‌های دینی ما دارند. ما بر اساس الگوی «آینده امتداد روند‌ها و رویداد‌های گذشته و حال»، پویش روند‌های گذشته انقلاب اسلامی را در افق چهار دهه تجربه، بررسی و با پایش عمودی بر روند‌ها و رویداد‌ها آن، به دنبال شناخت عوامل تأثیرگذار بر روند‌ها و رویداد‌ها و اقدام‌ها و تصویر‌هایی که ممکن است آینده‌های متمایزی پدید آورند خواهیم بود تا به ابزار‌های پیشران برای اکتشاف درست آینده‌های محتمل برسیم و بر پایه روش قیاسی با اتکاء به اصول، مبانی و فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی، سناریو‌های کارآمد، طراحی و ترسیمی هوشمندانه از آینده فراروی جمهوری اسلامی را به گفتگو بگذاریم. 🌐آدرس کانال آزاد اندیشی دینی: ۱- آدرس واتساپ: https://chat.whatsapp.com/DuElXTH5PZ8GMd0DALHUEN ۲- آدرس تلگرام http://t.me/Azadandishi_dini ۳- آدرس ایتا https://eitaa.com/Azadandishi_dini
سومین همایش فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی و گام دوم با موضوع: فلسفه سیاسی آیت الله خامنه‌ای(دام‌ظله) پنج شنبه|۱۴بهمن|ساعت ۸:۳۰ شاهین‌شهر|تالارشیخ‌بهایی ✍🏻روابط‌عمومی‌دفترامام‌جمعه‌شاهین‌شهر ارتباط ‌با ما: : 🆔 Eitaa.com/soroushadineh : 🆔 Instagram.com/soroushadineh.ir : 🌐 www.soroushadineh.ir
‏عکس از رهگذر
تفسیر سیاسی آل عمران-1 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. الم .اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ*آل عمران1-2* خداست كه هيچ معبودِ ‏[‏بحقى‏]‏ جز او نيست و زنده ‏[‏پاينده‏]‏ است. سوره آل عمران یکی از سیاسی ترین سوره های قرآن است .فضای سیاسی سال های آغازین حکومت اسلامی در مدینه که از یک طرف درگیری جریان سیاسی مخالف به ویژه یهودیان مدینه و اطراف آن است . از طرف دیگر توطئه های خارجی مشرکان مکه که در قالب دو جنگ بدر و احد ظاهر شد و درگیری مفصل یهودیان با مسلمانان در فضای سوره بقره بیان شد و بازسازی پیشینه آنها سبب شد تا بزرگ ترین سوره قرآن به اسم «بقره بنی اسرائیل» باشد. در این سوره هم فضای چالش برانگیز مسیحیان و نصاری باعث شد اسم سومین سوره قرآن مسلمین « آل عمران » یعنی خاندان عمران که پدر حضرت مریم و جد مادری حضرت عیسی(ع) است نامگذاری شود داستان نذر مادر مریم و نحوه ولادت حضرت عیسی(ع) و ادعای تثلیث مدعیان پیروی از او سبب قصه مباهله پیامبر(ص) با مسیحیان نجران بشود. گستردگی مسائل مطرح شده در این سوره بر محور واحد "دفاع جانانه در وسط میدان مواجهه و صبر و استقامت در مقابل دشمنان داخلی و خارجی را ایجاد کرده است.
تفسیر سیاسی آل عمران-2 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. الم .اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ*آل عمران1-2* خداست كه هيچ معبودِ ‏[‏بحقى‏]‏ جز او نيست و زنده ‏[‏پاينده‏]‏ است. بعد از اسم رمز حرف مقطعه ، سوره با توحید و صفات ذاتی و فعلی الهی آغاز شده است . تأکید بر توحید و حیات و قیومیت خداوند اشاره به مبنای فکری و اعتقادی در سیاست الهی است. یعنی همه چالش های سیاسی مطرح شده در سوره همانند ، جنگ بدر و شکست سنگین مسلمین در جنگ احد و ظهور منافقین در مدینه ، توطئه ها و آزار و اذیت یهودیان و فعال شدن جریان فکری و سیاسی مسیحیان ، ادامه ماجرای تغییر قبله ومسائل مربوط به مکه و حج و امر به معروف و نهی از منکر ، تولی و تبری و امانت و انفاق و تجربه انبیای پنجگانه اولواالعزم در این سوره همه بر مدار توحید است.صفت ذاتی حیات حقیقی خداوند و صفت فعلی قیّوم بودن پروردگار بنیاد آموزه های الهی در این سوره هستند.
محسن مهاجرنیا: امام رضا(ع) توحید را بنیادی‌ترین مبنای حکمت سیاسی معرفی کرد https://iqna.ir/fa/news/4087870/
✅ عدالت سیاستمداران در حکمرانی، بقاء حکومت را در پی خواهد داشت 🔻 حجت الاسلام دکتر محسن مهاجرنیا در نشست عدالت در سیره سیاسی اجتماعی امام رضا(ع): 🔹 ظهور عدالت که در کلام امام رضا علیه السلام وارد شده است، ناظر به کدام کارکرد عدالت است؟ تعاریف مختلف عدالت مانند «وضع الشیء فی موضعه» یا «اعطاء حق به صاحب آن» گویای آن است که عدالت وصفی است که به راحتی قابل تفسیر نیست. با توجه به روایت امام رضا علیه السلام می‏توان گفت: عدالت وصفی است که بر افعال سیاسی مترتب می‏شود و جزء اوصاف صورت‏بندی اجتماعی و سیاسی است نه ماده آن. 🔹 بنابراین اگر حاکم در رفتار، افعال و به طور کلّی در حکمرانی خود با مردم فعلی را خارج از موضع خود انجام دهد مرتکب ظلم شده و بدین ترتیب زمینه فروپاشی حکومت خود را فراهم می‏آورد. در سوی مقابل، امام علیه السلام عدالت و احسان و نیکوکاری را موجب دوام نعمت الهی برشمرده است. 🔹 عدالت با نگاه فلسفی در سیره سیاسی امام رضا علیه السلام جزء اوصاف و حالاتی است که عارض بر حکومت و افعال و رفتار سیاستمداران می‏شود. خود عدالت یک ماده یا صورت خاصی نیست بلکه می‏تواند عارض بر هر فعل و رفتار سیاسی حکومت و حاکمان شود. 📝 متن کامل: https://ihkn.ir/?p=36999 _ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ 🔳 با همراه باشید 🆔 @meftahandishe_com
عقلانیت سیاسی ،حلقه مفقوده سیاست‌ورزی های گفتمانی (قسمت-1) محسن مهاجرنیا امروز توفیقی شد دو کلیپ ارسال شده از حضرات آقایان اساتید جناب «مسعود عالی» و جناب «ناصر نقویان» را گوش دادم . یکی حکومت چندساله امیرالمؤمنین را ولایی نمی دانست و دیگری بر او نقد زد که اصلاً مأموریت تشکیل حکومت در دستور کار حضرت امیر(ع)نبوده تا ولایی باشد یا نباشد وجه مشترک دو دیدگاه دغدغه«حکومت» است. یکی درد حکومت ولایی با نصب مستقیم خدایتعالی را دارد . دیگری خدای متعال را از نصب حکومت دینی خلع کرده و اختیار حکومت را به عقل واگذار کرده است . پیشاپیش از تیزی عنوان این یادداشت عذرخواهم و حتماً دنبال این نیستم که عَلَم سومی را در کنار آن دو برافرازم اما علاقمندم تا ناقد و منقود را بر ترازوی انصاف نقد نمایم. به قول نانوائیان روزگاری است که ریش خویش به پای سیاست «آردی» نمودم. ملاحظات سیاسی به من آموخته است که «محافظه کاری» و مصلحت اندیشی همیشه دغل بازی نیست گاهی مقتضای عقلانیت است. من ناچارم وقتی به فلان شخصیت علمی برجسته یا فلان طیف و جناح سیاسی نقد می زنم با بدون عنوان یا با عنوان مستعار وارد شوم چون دَوَران امر میان «هستی و نیستی» است. اما امروز بقچه نگاهم در طاقچه خوش اقبالی قرارگرفته است زیرا دو قول از دو پایگاه فکری هستندکه خوشبختانه از دور و نزدیک با آنها حشر و نشر محفوف به ارادت داشته و دارم. و همین امر سبب می شود تا قلمم ازاتهام یک سونگری و جبهه گیری در مقابل جبهه های نوظهور مصون بماند.روشن است که انتشار یادداشت های انتقادی در فضای مجازی ، مجال اندکی دارد لذا ابتدا به مدعای دو دیدگاه اشاره می کنم تا اگر مجالی شد در قسمت های بعد «مبانی»، «خاستگاه فکری» و «آثار و نتایج» آنها را بررسی نمایم: جناب استاد مسعود عالی در حسینیه امام خمینی در حضور مقام معظم رهبری می گوید :« درباره نعمت جمهوری اسلامی قسم جلاله می خورم به والله العلی العظیم با تمام اعتقادقلبی ام می گویم که ... این نعمت جمهوری اسلامی از بزرگ ترین نعمت های پروردگار عالم است . شیعه در طول تاریخ حکومت ولایی نداشته است حتی زمان امیرالمؤمنین . تو زمان امیرالمؤمنین حکومت ولایی نبود کسانی که با حضرت بیعت کردند امام را به عنوان ولی خدا و خلیفه و جانشین رسول الله و امام معصوم نپذیرفتند بلکه به عنوان خلیفه چهارم پذیرفتند... تنها حکومت ولایی مال زمان ماست توی این 45 سال است که شیعیان که مؤمنین حاکم را به عنوان نائب امام زمان و به عنوان ولی خدا پذیرفتند. حاکم را با این عنوان پذیرفتند. ما دیگر نداشتیم آن وقت این نعمت نیست ؟ » جناب استاد ناصرنقویان در شب عاشورا می فرماید : «وظیفه امام هدایتگری است. وظیفه امام تشکیل حکومت نیست اینکه فلان آقا (اشاره به نظرآقای مسعود عالی) بگه تنها حکومت ولایی الآن بوده است حتی زمان امیرالمؤمنین نبوده است یک خرده بیشتر باید درس خواند. علی(ع) برای تشکیل حکومت نیامده است برای هدایت من و شما آمده حکومتی شد شد نشد هم نشد. حکومت غایت آمال انبیا و اولیا نیست . مثل اینکه بگوئیم امام علی آیا آپارتمان سازی ضدزلزله را هم یاد می دهد ؟ نه او می گوید اینها چه ربطی به من دارد اینها را برو از فیزیکدانها بپرس حکومت یعنی یه عده ای می خواهند یک جایی زندگی کنند یک قوانینی می خواهند عادلانه باشه حق آدم ها را به آدم ها بدهند خودتان می توانید برید آدم انتخاب کنید بهترین ها را انتخاب کنید واردترین ها را کاردان ترین ها و شایسته ترین ها را انتخاب کنید عقل دارید دیگه . مگر خدایی نکرده مریض شدید می روید پیش حضرت علی ؟ می روید نزد بهترین پزشک ؛ خواه مسلمان باشد یا یهودی ، با دین یا بی دین ، ریش تراشیده ...» ادامه دارد ...
در حالی که «حکومت ولایی» در بیان جناب آقای عالی با اعلام بیعت و وفاداری مردم محقق می شود اما «ولایت امر» و «امامت امت» که مفاد اصل پنجم قانون اساسی است، خروجی انتخاب خبرگان ملت در اصل یکصد و هفتم است که می گوید : « تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقهاء واجد شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم بررسی و مشورت می‌کنند هر گاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصد و نهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب می‌کنند و در غیر این صورت یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی می‌نمایند. "رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر" و همه مسوولیت‌های ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است» این مبنای حقوقی با مبنای نخست که همه مشروعیت حکومت دینی را پیشاقانون اساسی می داند، متفاوت است.چون در مبنای اول نقش مردم را در قالب بیعت و اعلام وفاداری به ولی الله(و نه انتخاب او) در مرحله تحقق خارجی می داند. تا این تعارضات حقوقی حل نشود ادعای سلب «حکومت ولایی» از امیرالمؤمنین(ع) و اثبات حکومت ولایی برای ولی فقیه در جمهوری اسلامی قدری طبق مبنای شما(بند الف) شفاف نیست. اصل 56 قانون اساسی ج.ا.ا حکومت را در ادامه حاکمیت مطلق الهی، به مثابه سرنوشت انسان«حق خدادادی» مردم می داند که با روش های مرسوم انتخاب می شود : « حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته‌است. هیچ‌کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد می‌آید(از طریق انتخابات) اعمال می‌کند.» طبق این اصل و برخی از اصول دیگر مردم ایران به صورت غیرمستقیم یکی از فقهای واجد شرایط را برای منصب ولایت فقیه انجام می کنند و با این انتخاب او مشروعیت اعمال قدرت پیدا می کند.پیش از انتخاب او هیچگونه مشروعیتی برای حکومت نداشت چون حکومتی وجود نداشت. در حالی که مبنای نخست بیانگر آن است که حکومت ولایی تنها با پذیرش و اعتقاد ایمانی به «امام» و «نائب امام» محقق می شود. صرف انتخاب کردن امام و نائب او به عنوان حاکم اسلامی «حکومت ولایی » محقق نمی شود.بلکه حکومت امام به سطح حکومت «سایر خلفاء» غیر ولایی تنزل می دهد.در این صورت جناب آقای عالی باید روشن کنند که چنین حکومت غیر ولایی که مردم به عنوان«غیر ولایی » با آن بیعت کرده اند، چه سطحی از مشروعیت دارد ؟ به لحاظ نظری تنها با مبنایی سازگاری دارد که مشروعیت حکومت را پیشاحکومت و تعیین شده قطعی درعالم ثبوت می داند و برای انتخاب مردمی و «مردم سالاری دینی» هیچ نقشی جزء در عالم خارج قائل نیست. ادامه دارد ...
عقلانیت سیاسی ،حلقه مفقوده سیاست‌ورزی های گفتمانی (قسمت-3) =محسن مهاجرنیا= رویکرداین نوشتار نظری است و فارغ از ابعاد روان شناختی به موضوع می نگرد. بالطبع نیّت خوانی ندارد و به شخصیت افراد و شرایط مکانی و زمانی طرح مسئله هم توجه نمی کند. اما به دلیل اتهاماتی که بعضاً در فضای مجازی ،متوجه هر دو عزیز شده لازم است تأکید شود که این قلم دیدگاه آن دو را نه ناشی از چاپلوسی یکی و آزادگی دیگری و نه ناشی از افراط و سیاست زدگی می داند که این تلقی را جفای بر آن دو عزیز و خارج از اخلاق نقد می دانم.بر این باورم که دیدگاه هر دوی آنها علی المبناست و بدون بیان مبنایشان نقددیدگاه درگیر صاحب دیدگاه می شود. بنابراین، ابتدا به مبنای دیدگاه جناب عالی که شب نهم عاشورا مطرح کرد اشاره می کنم تا بعد به سراغ دیدگاه ناقد آن در شب دهم برویم. جناب استاد عالی می گوید :«کسانی که با حضرت امیر(ع)بیعت کردند امام را به عنوان ولی خدا و خلیفه و جانشین رسول الله و امام معصوم نپذیرفتند بلکه به عنوان خلیفه چهارم پذیرفتند.» همه گزارش های تاریخی و رویکردهای کلامی و فقهی اکثریت جامعه اسلامی آن روز ، این دیدگاه را تأیید می کند و ما هم با جناب استاد همراه هستیم اما اینکه می فرماید :«حکومت امیرالمؤمنین حکومت ولایی نبود» ولی جمهوری اسلامی «حکومت ولایی» است. روشن است که مقام ولایی«امامت» ثبوتاً همانند «رسالت» شأنی الهی و حاکمیتی دارد و زمام آن در دست خداوند است و قبول و عدم قبولش از ناحیه مردم در مقام ثبوت اثری ندارد و در مقام اثبات(اماشاکراً و اماکفوراً)، مربوط به ساحت دینداری و هدایت است و عدم مقبولیت آن خللی در آن ایجاد نمی کند. اما شأن حکومتی امام و نائب امام یعنی؛«حکومت ولایی»ایجاباً و سلباً مشروط به خواست، اراده و رضایت مردم است.(ان الله لایغیّرمابقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم)بدون تحقق این شرط، مشروط هم (فارغ از مقام ثبوتیش) قابل اثبات و تحقق نیست. بنابراین جناب استاد عالی که معتقدندحکومت ولایی آن است که مردم، «امام یا نائب امام» را با همین جایگاه الهی بپذیرند، باید مبانی اندیشگی آن نسبت به موارد ذیل روشن شود: الف) آیا «حکومت ولایی» امیرالمؤمنین(ع) یا حکومت ولی فقیه بدون در نظر گرفتن مردم، در عالم نفس الامر «جعل» و «انشاء» شده است؟ و تنها تحقق و کارآمدسازی آن در انتظار پذیرش مردم ولایتمدار بوده است؟ تا طبق این مبنا گفته شود مردم (بدون جایگاه مشروعیت ساز) امام بماهوامام را اگر پذیرفتند حکومت ولایی است و الا منتخب اگرامیرالمؤمنین(ع) هم باشد حکومتش ولایی نیست. ب‌) به چه دلیل «حکومت ولایی» ،نمی تواند خروجی انتخاب و بیعت مردمان انتخابگر باشد،آن زمانی که با رأی خود در عمل امیرالمؤمنین(ع) یا ولی فقیه را برگزیده اند؟ اعم از اینکه از اول به جایگاه قدسی آن اعتقاد داشته باشند یا بعداً در عمل بپذیرند یا به تعبیر جناب عالی پذیرش آنها از سنخ پذیرش خلفای قبلی باشد. ج) اگر گفته شود، حکومت ولایی در نزد خداوند از اول دو رکن اساسی داشته یکی صلاحیت های لازم دینی در سطح امیرالمؤمنین(ع) یا در سطح ولی فقیه و دوم پذیرش مردم و هر دو رکن لازمه ضروری «حکومت ولایی »هستند.یک رکن به تنهایی هیچ مشروعیتی برای حکومت ندارد به این معنا که حکومت ولی فقیه بدون مردم حتی در عالم ثبوت هم موضوعیت ندارد، تنها در حد یک صلاحیت و شأنیت بالقوه است،همانند حکم نماز جمعه است که مشروعیت اقامه آن حاصلجمع توأمانی و تضایفی امام و مأمومین است و هیچکدام از آن متضایفین به تنهایی متصف به عنوان نمی شوند تا جواز و مشروعیت خواندن نماز جمعه را داشته باشند. در این صورت جناب استاد عالی چگونه «حکومت ولایی»(= معلول) را قبل از تحقق جزء العلّه یعنی مقبولیت و باور مردم به جایگاه قدسی امام تصور می کنند؟ و نوع اقبال آنها را شرط «حکومت ولایی» می دانند. هر کدام از این سه صورت ، مبنای یک گفتمان فکری در مقوله مشروعیت حکومت اسلامی هستند .ظاهر دیدگاه جناب استاد عالی با (بندالف) سازگاری دارد در حالی که این مبنا با تنها «حکومت ولایی» شیعه که شرح آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی منعکس شده قدری ناسازگار می نماید. ظاهر اصول5، 56 ، 107، 111 بیانگر آن است که حکومت ولایی از قبل تعیین شده نیست تا به اصطلاح دنبال «کشف» آن بود بلکه بخشی از حقوق و سرنوشت سیاسی شهروندان است که آن را «انتخاب» می کنند.
💠عقلانیت سیاسی ،حلقه مفقوده سیاست‌ورزی های گفتمانی💠 (قسمت-4) ✍️ محسن مهاجرنیا در قسمت قبل با اشاره به مبانی دیدگاه استاد مسعودعالی از ایشان تقاضا شد تا جهت تنویر افکار مخاطبانشان، مبانی خود را روشن کنند تا زمینه گفتگو و داوری درباره بازتاب ها، نتایج و آثار ایده « حکومت غیرولایی امیرالمؤمین(ع)» فراهم شود. در این قسمت اشاره ای به ایده و مبانی استاد ناصر نقویان داریم. ایشان فرمودند: «وظیفه امام هدایتگری است. وظیفه امام تشکیل حکومت نیست.» اقتضای چنین تلقی ای ، پذیرش «دین حداقلی» «تفکیک ذاتی دین از حکومت» و لازمه آن «جدایی دین از سیاست» است و در قسمت قبل گفتیم حاشا و کلاّ که جناب نقویان ملتزم بدان باشد. توضیح آنکه بخشی از ابهام در ایده ایشان به ابهام در مبانی فکری اشان بر می گردد که لازم است در چهار عرصه مبنایی ذیل روشنگری کنند: ✅نادیده گرفتن ضرورت«حکومت» از رسالت دینی امیرالمؤمنین(ع) مستلزم « دین حداقلی»است و البته رویکردهای درون دینی و برون دینی زیادی علی المبنی چنین ادعایی داشته اند،فهم مبنای ایده فوق نیازمند تبیین «مبنای» آن است. ✅میان عالمان علم سیاست نوعی توافق وجود دارد که موضوع این دانش یا صناعت، «قدرت»است و تجلی قدرت در «دولت» و «حکومـت»است،نفی عنصر دولت و حکومت از سیاست، مستلزم نفی اصل دانش است بنابراین ادعای اینکه اسلام رویکرد سیاسی دارد اما حکومت را ضروری نمی داند نیازمند بیان مبنای قوی ای برای این ادعا است . ✅باور به «عدم ضرورت حکومت در اسلام» اگر ناشی از روشنگری های عقلانی و دلایل برون دینی است، همان طوری که همه سکولارهای مدرن، بر طریق آن مشی کرده اند، لازم است بیان شود تا مخاطب تفاوت میان دین حداقلی در اسلام و دین حداقلی در مسیحیت را بداند. ✅نظریه اسلام حداقلی بدون حکومت، و استناد آن به امیرالمؤمنین(ع) که نهج البلاغه او ، سرشار از بیانات سیاسی و حکومتی است ، قاعدتاً نیازمند به ادله بسیار قوی و مبانی نقلی متقن از قرآن و روایات است بویژه آن که این نگاه معروف به «سکولاریسم دینی» در مقابل حقیقت وجودی انقلاب اسلامی و دیدگاه مؤسس آن قرار می گیرد. تبیین این چهار مبنا، باب گفتگو درباره « امیرالمؤمنین(ع) بدون حکومت» را باز می کند . 🔰کسانی که رسالت اسلام و مأموریت امیرالمؤمنین(ع) را در پیوند و ملازم با سیاست می دانند، مرادشان این است که اسلام تنها متکفل بیان قوانین زندگی فردی و اخلاقی نیست بلکه برای مناسبات قدرت و روابط اجتماعی میان شهروندان و شهریاران و مدیریت زندگی اجتماعی همه انسان ها برنامه دارد. چون عمده زندگی مادی و معنوی انسان ها در پیوند با دیگران در جامعه شکل می گیرد و بخش کوچکی از آن فردی است. اگر مأموریت وحی و رسالت و امامتبدون توجه به این بخش باشد و به تعبیر جناب استاد« اگر حکومت شد شد اگر نشد هم نشد» حتی با انحصار رسالت دین در «هدایتگری» هم نقض غرض می شود و معنایش آن است که دینِ هدایتگر برای بخش زیادی از عرصه هدایت یعنی «عرصه حیات اجتماعی» انسان ها برنامه ای ندارد یا نمی تواند داشته باشد . آیا حضرت موسی (ع) می توانست بدون ابزار قدرت، «فرعون» را هدایت کند؟ جالب است نه فرعون چنین باوری داشت و نه موسی فارغ از آن بود . فرعون به موسی(ع) گفت :« قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا»(طه57) و« قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ» (یونس79) آیا آمده ای قدرت و حاکمیت ما را بگیری و خودت حاکم بر مصر بشوی؟حضرت در جواب نفی نکرد بلکه گفت قوم خودم را آزاد بگذار تا من آنها را از این شهر خارج کنم و به جای دیگری برویم« أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ»(شعراء17) و حضرت به محض خروج بنی اسرائیل از مصر حکومت موسوی تشکیل داد.آیا تلاش سیزده ساله پیامبر اسلام(ص) در مکه، بدون حکومت، در هدایتگری کامل بود؟ یا نیاز به حکومت مدینه داشت تا با ابزار قدرت فتح الفتوح مکه را به راه اندازد؟ آیا اصولاً جامعه‏ی دینی هدایت شده بدون تشکیلات سیاسی حکومت دینی، قابل تحقق است؟ به تعبیر امام راحل(ره) چگونه می شود آن همه مقررات اجتماعی اسلام را تصور کرد و جنگ و صلح، اقامه حدود و دیات و اجرای مفاد سنگین نهی از منکر در مقابل قدرت های بزرگ و حفظ هویت مکتب و صیانت از حدود وثغور و تمامیت ارضی مسلمانان و مراقبت از دین و دنیای مردم را بدون اعتقاد به تشکیلات سیاسی و «حکومت» دانست؟ جالب است خود امیرالمؤمنین(ع) در تعبیری حسب نقل که مؤید به دلایل زیادی است به «ابوالدّرداء» و «ابو هریره» حاملان نامه معاویه به امام، بعد از قتل عثمان، فرمود:« وَالْواجِبُ فى حُکْمِ اللهِ وَ حُکْمِ الاِسْلامِ عَلَى الْمُسْلِمینَ ...اَنْ لایَعْملُوا عَمَلا وَلا یَحدثوا حَدَاً وَلا یُقَدِّمُوا یَداً وَلا رِجْلا وَلا یَبْدَؤُ
بِشَیئ قَبْلِ اَنْ یَخْتارُوا لاَنْفُسِهِمْ اِماماً عَفیفاً عالِماً وَرِعاً بِالْقَضاءِ وَالسُنَّةِ، یَجْمَعُ اَمْرَهُمْ وَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ وَ یَأخُذُ للمَظلُومِ مِنَ الظّالم حَقَّه وَ یَحْفَظُ اَطْرافَهُمْ وَ یُجْبى فَیْئَهُمْ وَ یُتِمُّ حِجَّتَهُمْ وَ یُجْبى صَدَقاتِهمْ»( کتاب سلیم بن قیس، صفحه 182)واجب در حکم خدا و حکم اسلام بر مسلمین (بعد از آنکه امام و پیشوایى از دنیا مى رود یا کشته مى شود، خواه گمراه باشد یا اهل هدایت، مظلوم باشد یا ظالم، خونش مباح باشد یا حرام،) این است که هیچ کارى نکنند، و دست به برنامه جدیدى نزنند، و گامى برندارند و چیزى را آغاز نکنند، پیش از آنکه براى خودشان امام و پیشواى پاکدامن، عالم، پارسا، آگاه به مسائل قضائى، و سنّت پیامبر(ص) برگزینند؛ تا کارهاى آنها را جمع و جور کنند، و در میان آنها حکومت نماید، و حقّ مظلوم را از ظالم بگیرد، و مرزها را نگهبانى کند، و اموال بیت المال را جمع آورى نماید، و حجّ را به طور منظّم بر پا دارد و زکات را جمع نماید، 👈🏾ادامه دارد...
عقلانیت استراتژیک (تأملی در پاسخگویی نظام به تجاوز اسرائیل) با توجه به تحمل ضربه سنگین جبهه مقاومت در چند جبهه، به نظر می رسد شورای عالی امنیت ملی بر اساس «عقلانیت استراتژیک» تصمیم به انتقام حساب شده دارد.جبهه مقاومت به عقلانیتی رسیده است که در تصمیم گیری خود نباید بر اساس احساسات و هیجانات عمل کند.برنامه ریزی راهبردی در طراحی عملیات انتقام سخت ، نیازمند توجه به موضوعات ذیل است 1.زمینه سازی حقوقی در نهادهای بین المللی و کشورهای جهان برای دفاع مشروع، 2.وضعیت دولت جدید که هنوز کابینه اش شکل نگرفته ، 3.شرایط عمومی کشور، 4.شرایط انتخابات آمریکا که هر گونه جنگ ممکن است به پیروزی ترامپ منجر شود ، 5.آماده سازی افکار عمومی داخلی و خارجی ، 6.خرید زمان جهت برنامه ریزی و هماهنگی لازم میان چهار جبهه مقاومت یمن، لبنان ، عراق و سوریه، 7.استفاده از تجربه عملیات وعده صادق، 8.ابداع روش غافلگیری غیر قابل محاسبه برای دشمن ، 9.ایجاد امید در میان رزمندگان فلسطینی و حماس ، 10.احیاء حیثیت امنیتی کشور، 11.حفظ برتری نظامی در موازنه قوای منطقه ، 12.توجه به موضوع عمر 25 ساله اسرائیل ، 13.پشیمان سازی دشمن در تجاوزها و ترورها ، 14.عدم استفاده اسرائیل و نتانیاهو از نتایج عملیات انتقام، 15.رعایت احتیاط در جلوگیری ازگسترش دامنه جنگ؛ 16.برنامه ریزی برای نشان دادن اقتدار جبهه مقاومت در مقابل دشمنان، چون اسرائیل همانند عملیات وعده صادق از ظرفیت دفاعی ناتو و کشورهای منطقه استفاده می کند، موارد فوق و دلایل دیگری سبب شده است تا لحن اولیه پیام ها و بیانیه ها قدری ملایم باشد . در اطلاعیه سپاه پاسداران به جای تهدید قاطع و فوری، حمله اسرائیل به کشور و شهید کردن مهمان و رهبر بزرگ مقاومت فلسطین ، «محکوم» شده است. و بازتاب خبری آن هم خیلی تهاجمی نبود. به نظر می رسد این بار برنامه ریزی دقیق تر و اثر گذار تر باشد . شرایط کشور نیازمند آن است که در آستانه اربعین حسینی همگی برای تعجیل در ظهور منتقم همه مظلومان دست دعا بلند کنیم و بگوئیم « اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکو إِلَیْک فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَهَ وَلِیِّنَا وَ کثْرَهَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّهَ عَدَدِنَا وَ شِدَّهَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا اللهم عَجِّل فی فرج مولانا صاحب الزمان» مهاجرنیا
💠نمازمقاومت نماداتحاد اسلامی💠 ✍🏼 محسن مهاجرنیا بعد از نماز تاریخی مقام معظم رهبری بر جنازه سردار بزرگ اسلام شهیدالقدس حاج قاسم سلیمانی ، امروز دومین نماز با ویژگی های انحصاری توسط معظم له بر جنازه دومین سرداربزرگ مقاومت شهیدثانی قدس«دکتر اسماعیل هنیئه» برگزار شد. این نماز نمادین که توسط رهبر شیعی انقلاب اسلامی بر رهبرسنی فلسطینی اقامه شدحامل پیام ها و سیگنال های فراوانی است. مروری بر چهل و پنج سال گذشته نشان می دهد که «امت گرایی» از شاخص های بزرگ و شعارهای انقلاب اسلامی بود. برای تحقق این شعار در داخل و خارج، با ایجاد نهادها، اختصاص ایام خاص و مراسم وحدت و پروژه های زیاد، هزینه های سنگینی را صرف کرد.اما واقعیت آن است که به دلایل مختلف ، نتیجه مورد انتظار حاصل نشد و امروز شاهد خیانت های کشورهای اسلامی به مصالح و منافع مسلمانان و همدستی آنها با استکبار جهانی هستیم. بخشی از این ناکامی به روش های ناکارآمد، مدیریت های ضعیف، عدم توجه به واقعیت های فکری و عملی، و بخشی هم حاصل توطئه ها و سنگ اندازی دشمنان و مخالفان اتحاد مسلمین است.فعال سازی جریان های افراطی چون: وهابیت ، القاعده و طالبان و داعش و النصره و سپاه صحابه و راه اندازی پروژه شیعه کشی در شبه قاره و شبه جزیره وکشورهای عربی و آفریقایی همه از موانع این رویکرد انقلاب اسلامی بوده است. اما اندیشه انقلاب اسلامی در پشت این موانع متوقف نشد و وحدت را در میدان «مقاومت » جستجو کرد و عَلَم اتحاد را بر بام قبله گاه «بیت المقدس» برافراشت. آنجا که با تلاش گسترده سردار سرافراز اسلام حاج قاسم سلیمانی ، مجاهدان شیعی حزب الله و حشدالشعبی و فاطمیون و زینبیون، زیدی های یمنی، سنّی های فلسطینی و لبنانی همه بر آرمان واحد گردآمدند و با عبور از توطئه ها و وسوسه هایی با عنوان«رافضی» و «ناصبی» دوش به دوش مبارزه با استکبار و صهیونیسم را در پیش گرفتند این تجربه نشان داد که اندیشه «وحدت اسلامی» بر مدار توحید و«الذین قالوا ربّناالله» نیازمند پیوستی به نام «ثمّ استقاموا» است. اجتماع همه رهبران مقاومت در تشییع جنازه سردارسلیمانی در سال 1398و اجتماع آنها در تشییع جنازه امروز مجاهد بزرگ«دکتراسماعیل هنیئه» دلیل بر این ادعا است و مهم تر از همه اینها، پدیده انحصاری و نقطه عطف تاریخی اتحاد در اقامه نماز میّت توسط آیت الله خامنه ای رهبر شیعی انقلاب اسلامی بر رهبر انقلابی سنّی و مجاهد بزرگ «اسماعیل هنیئه» است. امیداست نهادهای مسئول با تدبیر و درایت این حادثه نوین را بازخوانی و بازسازی کنند تا نقطه عطفی در تاریخ اتحاد اسلامی قرار گیرد .