eitaa logo
آزاد اندیشی دینی
39 دنبال‌کننده
47 عکس
2 ویدیو
68 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‏عکس از رهگذر
تفسیر سیاسی آل عمران-1 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. الم .اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ*آل عمران1-2* خداست كه هيچ معبودِ ‏[‏بحقى‏]‏ جز او نيست و زنده ‏[‏پاينده‏]‏ است. سوره آل عمران یکی از سیاسی ترین سوره های قرآن است .فضای سیاسی سال های آغازین حکومت اسلامی در مدینه که از یک طرف درگیری جریان سیاسی مخالف به ویژه یهودیان مدینه و اطراف آن است . از طرف دیگر توطئه های خارجی مشرکان مکه که در قالب دو جنگ بدر و احد ظاهر شد و درگیری مفصل یهودیان با مسلمانان در فضای سوره بقره بیان شد و بازسازی پیشینه آنها سبب شد تا بزرگ ترین سوره قرآن به اسم «بقره بنی اسرائیل» باشد. در این سوره هم فضای چالش برانگیز مسیحیان و نصاری باعث شد اسم سومین سوره قرآن مسلمین « آل عمران » یعنی خاندان عمران که پدر حضرت مریم و جد مادری حضرت عیسی(ع) است نامگذاری شود داستان نذر مادر مریم و نحوه ولادت حضرت عیسی(ع) و ادعای تثلیث مدعیان پیروی از او سبب قصه مباهله پیامبر(ص) با مسیحیان نجران بشود. گستردگی مسائل مطرح شده در این سوره بر محور واحد "دفاع جانانه در وسط میدان مواجهه و صبر و استقامت در مقابل دشمنان داخلی و خارجی را ایجاد کرده است.
تفسیر سیاسی آل عمران-2 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. الم .اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ*آل عمران1-2* خداست كه هيچ معبودِ ‏[‏بحقى‏]‏ جز او نيست و زنده ‏[‏پاينده‏]‏ است. بعد از اسم رمز حرف مقطعه ، سوره با توحید و صفات ذاتی و فعلی الهی آغاز شده است . تأکید بر توحید و حیات و قیومیت خداوند اشاره به مبنای فکری و اعتقادی در سیاست الهی است. یعنی همه چالش های سیاسی مطرح شده در سوره همانند ، جنگ بدر و شکست سنگین مسلمین در جنگ احد و ظهور منافقین در مدینه ، توطئه ها و آزار و اذیت یهودیان و فعال شدن جریان فکری و سیاسی مسیحیان ، ادامه ماجرای تغییر قبله ومسائل مربوط به مکه و حج و امر به معروف و نهی از منکر ، تولی و تبری و امانت و انفاق و تجربه انبیای پنجگانه اولواالعزم در این سوره همه بر مدار توحید است.صفت ذاتی حیات حقیقی خداوند و صفت فعلی قیّوم بودن پروردگار بنیاد آموزه های الهی در این سوره هستند.
محسن مهاجرنیا: امام رضا(ع) توحید را بنیادی‌ترین مبنای حکمت سیاسی معرفی کرد https://iqna.ir/fa/news/4087870/
✅ عدالت سیاستمداران در حکمرانی، بقاء حکومت را در پی خواهد داشت 🔻 حجت الاسلام دکتر محسن مهاجرنیا در نشست عدالت در سیره سیاسی اجتماعی امام رضا(ع): 🔹 ظهور عدالت که در کلام امام رضا علیه السلام وارد شده است، ناظر به کدام کارکرد عدالت است؟ تعاریف مختلف عدالت مانند «وضع الشیء فی موضعه» یا «اعطاء حق به صاحب آن» گویای آن است که عدالت وصفی است که به راحتی قابل تفسیر نیست. با توجه به روایت امام رضا علیه السلام می‏توان گفت: عدالت وصفی است که بر افعال سیاسی مترتب می‏شود و جزء اوصاف صورت‏بندی اجتماعی و سیاسی است نه ماده آن. 🔹 بنابراین اگر حاکم در رفتار، افعال و به طور کلّی در حکمرانی خود با مردم فعلی را خارج از موضع خود انجام دهد مرتکب ظلم شده و بدین ترتیب زمینه فروپاشی حکومت خود را فراهم می‏آورد. در سوی مقابل، امام علیه السلام عدالت و احسان و نیکوکاری را موجب دوام نعمت الهی برشمرده است. 🔹 عدالت با نگاه فلسفی در سیره سیاسی امام رضا علیه السلام جزء اوصاف و حالاتی است که عارض بر حکومت و افعال و رفتار سیاستمداران می‏شود. خود عدالت یک ماده یا صورت خاصی نیست بلکه می‏تواند عارض بر هر فعل و رفتار سیاسی حکومت و حاکمان شود. 📝 متن کامل: https://ihkn.ir/?p=36999 _ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ 🔳 با همراه باشید 🆔 @meftahandishe_com
عقلانیت سیاسی ،حلقه مفقوده سیاست‌ورزی های گفتمانی (قسمت-1) محسن مهاجرنیا امروز توفیقی شد دو کلیپ ارسال شده از حضرات آقایان اساتید جناب «مسعود عالی» و جناب «ناصر نقویان» را گوش دادم . یکی حکومت چندساله امیرالمؤمنین را ولایی نمی دانست و دیگری بر او نقد زد که اصلاً مأموریت تشکیل حکومت در دستور کار حضرت امیر(ع)نبوده تا ولایی باشد یا نباشد وجه مشترک دو دیدگاه دغدغه«حکومت» است. یکی درد حکومت ولایی با نصب مستقیم خدایتعالی را دارد . دیگری خدای متعال را از نصب حکومت دینی خلع کرده و اختیار حکومت را به عقل واگذار کرده است . پیشاپیش از تیزی عنوان این یادداشت عذرخواهم و حتماً دنبال این نیستم که عَلَم سومی را در کنار آن دو برافرازم اما علاقمندم تا ناقد و منقود را بر ترازوی انصاف نقد نمایم. به قول نانوائیان روزگاری است که ریش خویش به پای سیاست «آردی» نمودم. ملاحظات سیاسی به من آموخته است که «محافظه کاری» و مصلحت اندیشی همیشه دغل بازی نیست گاهی مقتضای عقلانیت است. من ناچارم وقتی به فلان شخصیت علمی برجسته یا فلان طیف و جناح سیاسی نقد می زنم با بدون عنوان یا با عنوان مستعار وارد شوم چون دَوَران امر میان «هستی و نیستی» است. اما امروز بقچه نگاهم در طاقچه خوش اقبالی قرارگرفته است زیرا دو قول از دو پایگاه فکری هستندکه خوشبختانه از دور و نزدیک با آنها حشر و نشر محفوف به ارادت داشته و دارم. و همین امر سبب می شود تا قلمم ازاتهام یک سونگری و جبهه گیری در مقابل جبهه های نوظهور مصون بماند.روشن است که انتشار یادداشت های انتقادی در فضای مجازی ، مجال اندکی دارد لذا ابتدا به مدعای دو دیدگاه اشاره می کنم تا اگر مجالی شد در قسمت های بعد «مبانی»، «خاستگاه فکری» و «آثار و نتایج» آنها را بررسی نمایم: جناب استاد مسعود عالی در حسینیه امام خمینی در حضور مقام معظم رهبری می گوید :« درباره نعمت جمهوری اسلامی قسم جلاله می خورم به والله العلی العظیم با تمام اعتقادقلبی ام می گویم که ... این نعمت جمهوری اسلامی از بزرگ ترین نعمت های پروردگار عالم است . شیعه در طول تاریخ حکومت ولایی نداشته است حتی زمان امیرالمؤمنین . تو زمان امیرالمؤمنین حکومت ولایی نبود کسانی که با حضرت بیعت کردند امام را به عنوان ولی خدا و خلیفه و جانشین رسول الله و امام معصوم نپذیرفتند بلکه به عنوان خلیفه چهارم پذیرفتند... تنها حکومت ولایی مال زمان ماست توی این 45 سال است که شیعیان که مؤمنین حاکم را به عنوان نائب امام زمان و به عنوان ولی خدا پذیرفتند. حاکم را با این عنوان پذیرفتند. ما دیگر نداشتیم آن وقت این نعمت نیست ؟ » جناب استاد ناصرنقویان در شب عاشورا می فرماید : «وظیفه امام هدایتگری است. وظیفه امام تشکیل حکومت نیست اینکه فلان آقا (اشاره به نظرآقای مسعود عالی) بگه تنها حکومت ولایی الآن بوده است حتی زمان امیرالمؤمنین نبوده است یک خرده بیشتر باید درس خواند. علی(ع) برای تشکیل حکومت نیامده است برای هدایت من و شما آمده حکومتی شد شد نشد هم نشد. حکومت غایت آمال انبیا و اولیا نیست . مثل اینکه بگوئیم امام علی آیا آپارتمان سازی ضدزلزله را هم یاد می دهد ؟ نه او می گوید اینها چه ربطی به من دارد اینها را برو از فیزیکدانها بپرس حکومت یعنی یه عده ای می خواهند یک جایی زندگی کنند یک قوانینی می خواهند عادلانه باشه حق آدم ها را به آدم ها بدهند خودتان می توانید برید آدم انتخاب کنید بهترین ها را انتخاب کنید واردترین ها را کاردان ترین ها و شایسته ترین ها را انتخاب کنید عقل دارید دیگه . مگر خدایی نکرده مریض شدید می روید پیش حضرت علی ؟ می روید نزد بهترین پزشک ؛ خواه مسلمان باشد یا یهودی ، با دین یا بی دین ، ریش تراشیده ...» ادامه دارد ...
در حالی که «حکومت ولایی» در بیان جناب آقای عالی با اعلام بیعت و وفاداری مردم محقق می شود اما «ولایت امر» و «امامت امت» که مفاد اصل پنجم قانون اساسی است، خروجی انتخاب خبرگان ملت در اصل یکصد و هفتم است که می گوید : « تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقهاء واجد شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم بررسی و مشورت می‌کنند هر گاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصد و نهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب می‌کنند و در غیر این صورت یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی می‌نمایند. "رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر" و همه مسوولیت‌های ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است» این مبنای حقوقی با مبنای نخست که همه مشروعیت حکومت دینی را پیشاقانون اساسی می داند، متفاوت است.چون در مبنای اول نقش مردم را در قالب بیعت و اعلام وفاداری به ولی الله(و نه انتخاب او) در مرحله تحقق خارجی می داند. تا این تعارضات حقوقی حل نشود ادعای سلب «حکومت ولایی» از امیرالمؤمنین(ع) و اثبات حکومت ولایی برای ولی فقیه در جمهوری اسلامی قدری طبق مبنای شما(بند الف) شفاف نیست. اصل 56 قانون اساسی ج.ا.ا حکومت را در ادامه حاکمیت مطلق الهی، به مثابه سرنوشت انسان«حق خدادادی» مردم می داند که با روش های مرسوم انتخاب می شود : « حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته‌است. هیچ‌کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد می‌آید(از طریق انتخابات) اعمال می‌کند.» طبق این اصل و برخی از اصول دیگر مردم ایران به صورت غیرمستقیم یکی از فقهای واجد شرایط را برای منصب ولایت فقیه انجام می کنند و با این انتخاب او مشروعیت اعمال قدرت پیدا می کند.پیش از انتخاب او هیچگونه مشروعیتی برای حکومت نداشت چون حکومتی وجود نداشت. در حالی که مبنای نخست بیانگر آن است که حکومت ولایی تنها با پذیرش و اعتقاد ایمانی به «امام» و «نائب امام» محقق می شود. صرف انتخاب کردن امام و نائب او به عنوان حاکم اسلامی «حکومت ولایی » محقق نمی شود.بلکه حکومت امام به سطح حکومت «سایر خلفاء» غیر ولایی تنزل می دهد.در این صورت جناب آقای عالی باید روشن کنند که چنین حکومت غیر ولایی که مردم به عنوان«غیر ولایی » با آن بیعت کرده اند، چه سطحی از مشروعیت دارد ؟ به لحاظ نظری تنها با مبنایی سازگاری دارد که مشروعیت حکومت را پیشاحکومت و تعیین شده قطعی درعالم ثبوت می داند و برای انتخاب مردمی و «مردم سالاری دینی» هیچ نقشی جزء در عالم خارج قائل نیست. ادامه دارد ...
عقلانیت سیاسی ،حلقه مفقوده سیاست‌ورزی های گفتمانی (قسمت-3) =محسن مهاجرنیا= رویکرداین نوشتار نظری است و فارغ از ابعاد روان شناختی به موضوع می نگرد. بالطبع نیّت خوانی ندارد و به شخصیت افراد و شرایط مکانی و زمانی طرح مسئله هم توجه نمی کند. اما به دلیل اتهاماتی که بعضاً در فضای مجازی ،متوجه هر دو عزیز شده لازم است تأکید شود که این قلم دیدگاه آن دو را نه ناشی از چاپلوسی یکی و آزادگی دیگری و نه ناشی از افراط و سیاست زدگی می داند که این تلقی را جفای بر آن دو عزیز و خارج از اخلاق نقد می دانم.بر این باورم که دیدگاه هر دوی آنها علی المبناست و بدون بیان مبنایشان نقددیدگاه درگیر صاحب دیدگاه می شود. بنابراین، ابتدا به مبنای دیدگاه جناب عالی که شب نهم عاشورا مطرح کرد اشاره می کنم تا بعد به سراغ دیدگاه ناقد آن در شب دهم برویم. جناب استاد عالی می گوید :«کسانی که با حضرت امیر(ع)بیعت کردند امام را به عنوان ولی خدا و خلیفه و جانشین رسول الله و امام معصوم نپذیرفتند بلکه به عنوان خلیفه چهارم پذیرفتند.» همه گزارش های تاریخی و رویکردهای کلامی و فقهی اکثریت جامعه اسلامی آن روز ، این دیدگاه را تأیید می کند و ما هم با جناب استاد همراه هستیم اما اینکه می فرماید :«حکومت امیرالمؤمنین حکومت ولایی نبود» ولی جمهوری اسلامی «حکومت ولایی» است. روشن است که مقام ولایی«امامت» ثبوتاً همانند «رسالت» شأنی الهی و حاکمیتی دارد و زمام آن در دست خداوند است و قبول و عدم قبولش از ناحیه مردم در مقام ثبوت اثری ندارد و در مقام اثبات(اماشاکراً و اماکفوراً)، مربوط به ساحت دینداری و هدایت است و عدم مقبولیت آن خللی در آن ایجاد نمی کند. اما شأن حکومتی امام و نائب امام یعنی؛«حکومت ولایی»ایجاباً و سلباً مشروط به خواست، اراده و رضایت مردم است.(ان الله لایغیّرمابقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم)بدون تحقق این شرط، مشروط هم (فارغ از مقام ثبوتیش) قابل اثبات و تحقق نیست. بنابراین جناب استاد عالی که معتقدندحکومت ولایی آن است که مردم، «امام یا نائب امام» را با همین جایگاه الهی بپذیرند، باید مبانی اندیشگی آن نسبت به موارد ذیل روشن شود: الف) آیا «حکومت ولایی» امیرالمؤمنین(ع) یا حکومت ولی فقیه بدون در نظر گرفتن مردم، در عالم نفس الامر «جعل» و «انشاء» شده است؟ و تنها تحقق و کارآمدسازی آن در انتظار پذیرش مردم ولایتمدار بوده است؟ تا طبق این مبنا گفته شود مردم (بدون جایگاه مشروعیت ساز) امام بماهوامام را اگر پذیرفتند حکومت ولایی است و الا منتخب اگرامیرالمؤمنین(ع) هم باشد حکومتش ولایی نیست. ب‌) به چه دلیل «حکومت ولایی» ،نمی تواند خروجی انتخاب و بیعت مردمان انتخابگر باشد،آن زمانی که با رأی خود در عمل امیرالمؤمنین(ع) یا ولی فقیه را برگزیده اند؟ اعم از اینکه از اول به جایگاه قدسی آن اعتقاد داشته باشند یا بعداً در عمل بپذیرند یا به تعبیر جناب عالی پذیرش آنها از سنخ پذیرش خلفای قبلی باشد. ج) اگر گفته شود، حکومت ولایی در نزد خداوند از اول دو رکن اساسی داشته یکی صلاحیت های لازم دینی در سطح امیرالمؤمنین(ع) یا در سطح ولی فقیه و دوم پذیرش مردم و هر دو رکن لازمه ضروری «حکومت ولایی »هستند.یک رکن به تنهایی هیچ مشروعیتی برای حکومت ندارد به این معنا که حکومت ولی فقیه بدون مردم حتی در عالم ثبوت هم موضوعیت ندارد، تنها در حد یک صلاحیت و شأنیت بالقوه است،همانند حکم نماز جمعه است که مشروعیت اقامه آن حاصلجمع توأمانی و تضایفی امام و مأمومین است و هیچکدام از آن متضایفین به تنهایی متصف به عنوان نمی شوند تا جواز و مشروعیت خواندن نماز جمعه را داشته باشند. در این صورت جناب استاد عالی چگونه «حکومت ولایی»(= معلول) را قبل از تحقق جزء العلّه یعنی مقبولیت و باور مردم به جایگاه قدسی امام تصور می کنند؟ و نوع اقبال آنها را شرط «حکومت ولایی» می دانند. هر کدام از این سه صورت ، مبنای یک گفتمان فکری در مقوله مشروعیت حکومت اسلامی هستند .ظاهر دیدگاه جناب استاد عالی با (بندالف) سازگاری دارد در حالی که این مبنا با تنها «حکومت ولایی» شیعه که شرح آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی منعکس شده قدری ناسازگار می نماید. ظاهر اصول5، 56 ، 107، 111 بیانگر آن است که حکومت ولایی از قبل تعیین شده نیست تا به اصطلاح دنبال «کشف» آن بود بلکه بخشی از حقوق و سرنوشت سیاسی شهروندان است که آن را «انتخاب» می کنند.