محمدِ اقبال، فرزند شیخ نورمحمد، حدود صدوپنجاه سالِ پیش، در سیالکوتِ پنجاب چشم وا کرد؛ در لاهور بُرنا شد و صاحبقلم؛ فلسفه خواند؛ چند صباحی فرنگ را پالید و برگشت؛ شعرِ فارسی را زبان و ترجمانِ خود دید؛ اندیشهاش برای اتحاد و بیداری مسلمین را در چند مجلّدِ آهنگین منتشر کرد و آب و پردهای یافت.
اقبال به دنبال انسان کامل میگشت؛ کسی که بتواند راهبر روحانی او باشد و جهان را سامان دهد. پس از کند و کاو بسیار، مولوی را پیر خود قرار داد و بسیاری از اشعارش را بر وزن مثنوی معنوی سرود. «جاویدنامه» که احتمالاً به تاسی و تاثیر از «کمدی الهی» دانته سروده شده، شرحِ دردمندی و اندیشهورزیِ شاعری است که شبی از همرهان سستعناصر دلش میگیرد و دلش هوایی شیر خدا و رستم دستان میشود. ناگاه مولوی بر او نمودار میگردد، دستش را میگیرد و به سیاحت عالم بالا میبرد.
متن کامل تکنگاری اقبال لاهوری را در سالروز درگذشت این شاعر بخوانید.
#اقبال_لاهوری
#مجله_میدان_آزادی
#ادبیات
#شعر
1⃣4⃣8⃣
@azadisqart