eitaa logo
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشت‌ها
756 دنبال‌کننده
32 عکس
12 ویدیو
7 فایل
ارتباط با مدیر: @masaeli
مشاهده در ایتا
دانلود
نُهم‌ربیع مناسبتی از میراث غالیان(بخش دوم) <<ادامه‌ی بخش اول<< در فرازی از روایت معروف نهم‌ربیع نیز به نقل از پیامبر(ص) به خدای متعال چنین نسبت می‌هد: «وَ أَمَرْتُ الْکرَامَ الْکاتِبِینَ أَنْ یرْفَعُوا الْقَلَمَ عَنِ الْخَلْقِ کلِّهِمْ ثَلَاثَةَ أَیامٍ مِنْ ذَلِک الْیوْمِ وَ لَا أَکتُبُ عَلَیهِمْ شَیئاً مِنْ خَطَایاهُمْ کرَامَةً لَک وَ لِوَصِیک‏؛ به فرشتگان نویسندهٔ اعمال دستور دادم به مدت سه روز قلم را از همهٔ مردم بردارند و هیچ چیزی از گناهان آنان را ننویسند، به کرامت تو و وصیت.» در این فراز غالیانه از روایت تأکید می‌شود: یک: قلم تکلیف از تمام خلق، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، سه روز برداشته می‌شود. ‏ دو: هیچ کدام از گناهان و خطایای آن‌ها ثبت نمی‌شود.(لَا أَکتُبُ عَلَیهِمْ شَیئاً مِنْ خَطَایاهُمْ) این جمله وسیله‌ای برای افراد لااُبالی تبدیل شده است تا حرمت بندگی خداوند را شکسته و هرآن‌چه می‌خواهند در این ایام انجام دهند. اما چه ظلم و خیانتی بالاتر از آن‌که این جملات را به بزرگانی نسبت دهیم که همواره می‌فرمودند: «لا تُنَالُ وَلَایتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَع ؛ به ولایت ما نتوان رسید جز با عمل نیک و پرهیزکاری و دوری از گناه». متأسفانه بعضی که به مناسبت پایه‌گذاری شده توسط این روایت دل‌بسته‌اند، تلاش زیادی در توجیه این تعبیر غالیانه دارند، و بدون توجه به منبع جعل آن، گاهی آن را با عنوان مهلت در توبه توجیه می‌کنند و گاهی آن را با شفاعت تطبیق می‌دهند. مواردی که نه با ظاهر این فراز هم‌خوانی دارد و نه با سایر نصوص قرآنی و روایی موافقت دارد. خلاصه آن‌که بعضی به خاطر یک دستمال قیصریه را آتش می‌زنند. حاصل سخن این‌که با بررسی کتاب‌های نصیریه به این نتیجه می‌رسیم که از همان ابتدای پیدایش جریان غالیانه‌ی نصیریه، نهم‌ربیع در میان آنها به عنوان یک عید معروف بوده است و سپس به مرور به آثار شیعه وارد شد. در زمان صفویه، با بالاگرفتن منازعات مذهبی شیعه و سنی، ترویج این مناسبت قوت بیشتری در امامیه پیدا کرد و با حمایت نهاد سلطنت، بعضی از عالمان نیز به دفاع از آن پرداختند. ......... @azadpajooh
⚡️آغاز امامت امام عصر(ع) موضوعی عرفی است/ حکم جشن آغاز امامت، مثل جشن میلاد است ✍مهدی مسائلی نهم‌ربیع الاول، نخستین روز امامت حضرت مهدی(عج) است. ولی از آنجا که عده‌ای برای این روز مناسبت دیگری در نظر گرفته‌اند و به خاطر دلبستگی‌شان به آن عنوان، به هیچ وجه نمی‌پذیرند که روز نهم‌ربیع به عنوان روز آغاز امامت امام عصر(عج) نام‌گذاری شود. از این رو شبهاتی را  در این زمینه مطرح می‌کنند. در ادامه به بررسی دو شبهه دراین‌باره می‌پردازیم. ✅ شبهه اول: «در سیره ائمه (ع) هرگز نداریم که توصیه به بزرگداشت آغاز امامت آنها شده باشد. جشن آغاز امامت یک بدعت است. اين روش فرزندان پادشاهان و سلاطين ظلم و جور است كه به دنبال مرگ پدر بودند تا خود به فرمانروايي برسند، در كجای تاريخ ديده ايد فرزندان ائمه از شهادت پدر بزرگوارشان خوشحالی كنند؟!» 🔺در پاسخ می‌گوییم: این افراد در حالی جشن آغاز امامت امام عصر(عج) را بدعت می‌دانند که با تمسک به قاعده «تعظیم شعائر الهی» و بسط مفهوم آن، بسیاری از رفتارهای موهن همچون قمه‌زنی را به عنوان مناسک مذهبی به حساب می‌آورند. اگر جشن آغاز امامت در سیره ائمه(ع) وجود ندارد، جشن میلاد ائمه(ع) هم وجود ندارد. توصیه به عزاداری برای سایر ائمه(ع) به غیر از امام حسین(ع) هم در روایات و سیره ائمه(ع) وجود ندارد. چرا این عده جشن تولد را سیره مستکبرانه پادشاهان برای بزرگداشت خویش به حساب نمی‌آورند یا آن را برگرفته از فرهنگ غربی نمی‌دانند؟! البته به کار بردن عنوان جشن "تاج‌گذاری امام زمان" برای این روز در شأن امامت نیست و برگرفته از نگاه عاميانه به امام است. به هرحال، امروز هیچ‌کس در روز نهم‌ربیع برای شهادت امام حسن عسکری(ع) شادی نمی‌کند و گره زدن آغاز امامت در روز نهم‌ربیع با مصیبت شهادت امام یازدهم در هشتم‌ربیع نوعی مغالطه است. ✅شبهه دوم: آغاز امامت ولی‌عصر (عج) بلافاصله پس از شهادت امام حسن عسکری در روز هشتم‌ربیع اتفاق افتاده است نه نهم‌ربیع! 🔺در پاسخ می گوییم: اصل بزرگداشت آغاز امامت ولی‌عصر(عج)، عنوانی عرفی است و ریزبینی‌های عقلی درباره‌ی آن جایی ندارد. اگر توصیه به جشن میلاد ائمه(ع) یا آغاز امامت، مستقیماً از ناحیه شرع مقدس اسلام بیان شده بود، جای آن بود که برای تعیین آن دقت عقلی می‌کردیم. ولی هنگامی که این‌گونه بزرگداشت‌ها موضوعی عرفی و جهت احترام و یادآوری ذکر امام زمان(ع) است، باید دید عرفِ مردم چه روزی را برای آغاز رهبری و امامت قرار می‌دهد. در عرفِ اجتماعی تمام ملل، به خاطر احترام به رهبر پیشین، روز بعد از رحلت او را برای رهبر جدید جشن و بزرگداشت می‌گیرند. 🔺پس معرفی نهم‌ربیع را به عنوان سال‌روز آغاز امامت ولی عصر (عج) هیچ اشکالی ندارد، چنان‌ که سید بن طاوس با رد عنوان قتل خیلفه دوم در این روز، این احتمال را بیان می‌کند که شاید شادی شیعیان در روز نهم ربیع در ابتدا به خاطر همین مناسبت عظیم بوده است، ولی بعدها این شادی دست خوش انحراف شده است. وی در اقبال‌الاعمال می‌نویسد: «اکنون که زمان رحلت مولای ما امام حسن عسگری(ع)، چنان که بزرگان ذکر کردند در روز هشتم ربیع الاوّل رخ داده است، آغاز ولایت و امامت حضرت مهدی(عج) بر امّت، روز نهم ربیع الاوّل خواهد بود و شاید تعظیم این روز، روز نهم ربیع الاوّل، به لحاظ این مناسبت برتر و برای توجّه به آن مولای بزرگ و کامل باشد.»( اقبال‌، ج۳، ص۱۱۳.) ممکن است بعضی مناسبت آغاز امامت امام زمان را در راستای گسترش مناسبت‌ها و مناسک تفسیر کنند ولی این مناسبت‌ برخلاف مناسبت‌های سوگواری لوازم و شئونی را بر زندگی اجتماعی و دینی مردم تحمیل نمی‌کند و مناسکی را پی ندارد.  .......... @azadpajooh
🔸 چیزی به نام مجلس لعن خصوصی نداریم  ✍مهدی مسائلی  وقتی موضوع لعن مطرح می‌شود معمولا بحث تفاوت لعن در مجلس خصوصی با لعن عمومی(یا علنی) نیز داغ می‌شود. در این میان سه نگاه میان شیعیان به وجود  می‌آید: اول؛ بعضی بدون هیچ محدودیت و قیدی طرفدار لعن هستند و آن را مساوی تبری می‌دانند. دوم؛ بعضی با لعن آشکار و عمومی مخالف‌اند، اما لعن را در مجلس خصوصی  جایز می‌دانند. سوم؛ بعضی نیز فرقی میان لعن عمومی و خصوصی نمی‌گذارند و لعن را به هر صورتی نفی می‌کنند.  در جبهه‌بندی درون مذهبی گروه اول(یعنی کسانی که هیچ محدودیتی برای لعن قائل نیستند) به عنوان برائتی‌، و گروه دوم و سوم به عنوان وحدتی‌‌ شناخته می‌شوند. برائتی‌ها با هردو گروه وحدتی مخالف هستند و آنها را متهم به کوتاهی در تشیع یا خروج از آن می‌کنند.  البته هجمه‌ها علیه گروه سوم (یعنی مخالفان مطلقِ لعن) بسیار بیشتر است و حتی گروه دوم(محدودکنندگان لعن) نیز گاهی آنها را متهم به کوتاهی در تشیع می‌کنند.  با این مقدمه، بارها از من سؤال شده است که آیا لعن در مجالس خصوصی را قبول دارم یا نه؟ یا لعن در جمع خصوصی جایز است یا نه؟ پاسخ به این سوال مقدماتی را می‌طلبد که به صورت مفصل در کتاب لعن‌های نامقدس به آن پرداخته‌ام، ولی به صورت خلاصه می‌گویم: اصلا لعنی به نام لعن خصوصی وجود ندارد؛ لعن یا فردی است یا عمومی. مصادیق لعن خصوصی که درباره‌ آنها بحث و گفتگو می‌شود، همان لعن‌های عمومی هستند که علاوه بر مخالفت با اخلاق اسلامی، با تبلیغ معارف تشیع و دستورات صریح ائمه نیز هم‌خوانی ندارند. برای روشن شدن این بحث چند نکته را بیان کنم: ۱. لعن یک نوع دعاست، البته از نوع نفرین و دعای علیه افراد. در دعا مخاطب ما خداست و باید با او سخن بگوییم. طبق روایات، مؤمن می‌تواند در مقام مناجات الهی تمام کسانی را که مُستحق نفرین الهی هستند، لعن کند؛ البته با این شرط که لعن‌شدگان استحقاق این نفرین را داشته باشند. اما اگر کسی دیگری را بدون دلیل یا ازسرِ عنادِ شخصی لعن کند، آثار لعن یا نفرین به خودش باز می‌گردد. بر این اساس، فرد می‌تواند حتی پیامبران الهی را نیز لعن کند ولی مطمئناً آثار این لعن به خود او باز می‌گردد. اما این بحث‌ها تنها مربوط به مقام مناجات است که مخاطب و شنونده لعن فقط خدا است‌. اما هنگامی که به غیر از خدا، افراد دیگری نیز شنونده‌ی لعنِ ما شوند، این لعن از حالت فردی خارج می‌شود و صورت عمومی پیدا می‌کند، و تفاوتی نمی‌کند شنونده لعن یک نفر باشد یا صد نفر. مثلاً اگر کسی به صورت فردی امام علی(ع) را لعن کند، حکمی اجتماعی برای این لعن وجود ندارد، چون او فقط خدا را مخاطب قرار داده و به صورتِ اجتماعی، توهینی به آن حضرت صورت نگرفته است، ولی اگر این لعن در جمع یک یا دو نفر بیان شود، در صورت اقامه شواهد و مدارک، حکومت اسلامی او را محاکمه می‌کند و در دادگاه متهم به دشنام‌گویی به ائمه(ع) می‌شود، هرچند او بگوید من امام علی(ع) را مستحق لعن می‌دانستم و از نظر خودم کار نادرستی انجام نداده‌ام. همین صورت درباره افراد مورد احترام اهل‌سنت نیز وجود دارد، کسی نمی‌تواند بگوید من آنها را در جمع دیگران لعن می‌کنم و توهین مذهبی انجام نداده‌ام، هرچند او کارش را اینگونه توجیه کند که من آنها را مستحق لعن می‌دانم. همچنان‌که تفاوتی نمی‌کند که لعن او در جمع یک نفر باشد یا صد نفر. ۲. تجویز لعنِ خصوصی عاملی برای تقویت و گسترش لعن عمومی است، چون کسانی که لعن خصوصی را قبول دارند معمولا به صورت محتوایی با لعن‌های عمومی مشکلی ندارند بلکه انتشار عمومی آن را فعلا به مصلحت نمی‌دانند. این افراد گاهی خودشان نیز از سر بی‌موالاتی یا غفلت، به لعن‌ عمومی دست می‌زنند.(موارد رسانه‌ای شده آن فراوان است) از این گذشته، به صورت عملی تفکیک لعنِ خصوصی از عمومی نیز امکان‌پذیر نیست، یعنی لعن هنگامی که از حالت فردی خارج شد و کسی غیر از خدا شنونده‌ی آن شد، امکان انتشار عمومی و اجتماعی پیدا می‌کند و تبعات ایجاد توهین مذهبی برای آن محتمل است. ۳. در روایات ائمه(ع) لعنِ عمومی یا حتی خصوصی وجود ندارد و گزارش‌هایی که بعضی به آنها استناد می‌کنند(هرچند بسیاری از آنها ضعیف و نامعتبرند) همگی حکایت از لعنِ فردی دارند که مخاطب آن فقط خداست. این نشان می‌دهد موضع ائمه(ع) دراین‌باره آن‌قدر روشن بوده است که جاعلان نیز نتوانسته‌اند بگویند آنها در جمع مردم یا خواص اصحاب خویش، خلفا را لعن کرده‌ یا شیعیان را به مجلسِ خصوصیِ لعن خلفا توصیه کرده‌اند. به دیگر سخن، بر فرض صدور لعن‌های نسبت داده شده به ائمه(ع)، این لعن‌ها هیچ‌گاه به‌قصد توهین به مقدسات اهل‌سنت و برانگیختن فضای خصومت مذهبی بین شیعه و سنی بیان نشده‌اند و فراتر از این، اصلا امکان ایجاد توهین مذهبی را نیز نداشته‌اند. درحالی‌که لعن خصوصی که هم‌اکنون مورد مباحثه شیعیان است امکان ایجاد توهین مذهبی را دارد. @azadpajooh
⚡️اتهام وحدتیِ افراطی ✍مهدی مسائلی قاعده‌ای کلی وجود دارد که فعالیت در عرصه  وحدت اسلامی همیشه افراد را در معرض اتهام عدول از اندیشه‌ی مذهبی یا کوتاهی درباره آن قرار می‌دهد؛ زیرا ذائقه‌ی طرفداری از مذهب بیشتر تمایل به مخاصمه و جدال و ابراز تمایز با مخالفان مذهبی دارد تا گفتگو و صلح و هم‌گرایی با آنها. از این رو با تندروی‌ها مُدارا می‌کند و آن را به پای حمایت از مذهب می‌گذارد، ولی به تقریب‌ و اتحادگرایی نظر سوء دارد و آن را عامل تضعیف مذهب می‌داند. اما چند سالی است که این اتهام از ناحیه کسانی به فعالان عرصه وحدت اسلامی زده می‌شود که خود را طرفدار انقلاب اسلامی و معتقد به ولایت فقیه می‌دانند. بدیهی است که این عده به واسطه‌ی راهبُردی بودن موضوع وحدت اسلامی در تفکر انقلاب اسلامی، طیف متهم شده را طرفدار افراطی وحدت اسلامی و خود را طرفدار معتدل و اصیل وحدت اسلامی معرفی کنند. حال سؤال این است که طرفداری از وحدت اسلامی به چه معناست و چه اقتضائات و لوازمی دارد؟ آیا با صرف تکرار لفظ وحدت اسلامی و طرح شعاری آن، ‌کسی طرفدار وحدت می‌شود؟ نهایت مطلبی که این افراد در بیان لوازم وحدت اسلامی بیان می‌کنند، این است که نباید به اهل‌سنت توهین مذهبی کرد و غیر از این، هیچ رفتار تبلیغی دیگری با موضوع وحدت اسلامی تعارضی ندارد. به دیگر سخن از نگاه آنها کسی که به اهل‌سنت توهین مذهبی نمی‌کند، طرفدار وحدت اسلامی است؛ و کسانی که لوازمی بیش از این را برای وحدت اسلامی مطالبه کند، طرفدار افراطی وحدت اسلامی است. البته تعریف توهین مذهبی نیز نزد آنها خیلی محدود و اخص است و تنها شامل دشنام‌های صریح می‌شود. بر این اساس، آنها بسیاری از مصادیق لعن را توهین مذهبی تلقی نمی‌کنند، در حالی که لعن نزد عموم جامعه به عنوان یک توهین شناخته می‌شود و اگر کسی به مقدسات و افراد مورد احترام شیعه نیز لعن کند، توهین مذهبی به حساب می‌آید. همچنین این افراد گردآوری و نشر مطاعن و عیب‌های خلفا را نیز توهین قلمداد نمی‌کنند و آن را رفتاری علمی و پژوهشی می‌دانند. این‌ اقدامات که با هدف تقابل و مخاصمه مذهبی انجام می‌شود، بیش از آن‌که کسی را هدایت کند، لجاجت و تنفر طرف مقابل را برمی‌انگیزد و او را نیز به تقابل به مثل فرا می‌خواند. درمجموع از نگاه این افراد برای التزام عملی به وحدت اسلامی، شما تنها موظف هستید به اهل‌سنت و خلفای آنها دشنام‌گویی نداشته‌ باشید. با این رویکرد این افراد اختلاف مذهبی بین شیعه و سنی را تا آستانه‌ی دشمنی مذهبی پیش می‌برند ولی به زعم خودشان اقدامات آنها همچنان در راستای وحدت اسلامی است. حقیقت‌این‌که رویکرد تبلیغی این جریان‌ها در تقویت گُسَست‌ها و فاصله‌ها میان شیعه و اهل‌سنت است، در واقع آنها اثبات هویت تشیع را در تقویت تضاد شیعه با اهل‌سنت می‌بینند، نه در تبلیغ‌ آموزه‌ها و امتیازاتی که امامان اهل‌بیت(ع) در تبیین دین شریعت اسلام داشتند. از این رو می‌کوشند تا یک شیعه نهایت فاصله را از یک سنی داشته باشد و درباره هر نقطه اشتراکی میان آنها تشکیک می‌کنند. بر این اساس، توحید اهل‌سنت را توهمی عنوان می‌کنند؛ به واسطه‌ی عدم اعتقاد اهل‌سنت به امامت اهل‌بیت(ع)، محبت آنها به اهل‌بیت را غیرواقعی می‌دانند، (اینها نمونه سخنان یک سخنران انقلابی است) ولی معتقدند که از اصول وحدت اسلامی نیز تخطی نکرده‌اند. حال سؤال است که طلبه و دانشجوی انقلابی که در پای چنین منبرهایی اندیشه‌ و انگیزه خویش را شکل‌ داده است، چگونه می‌خواهد در تعامل با اهل‌سنت، به پیگیری امور وحدت اسلامی بپردازد؟ آیا پیگیری وحدت اسلامی توسط چنین افرادی صورت واقعی دارد؟ به روشنی پیدا است که وحدت اسلامی از نگاه کسانی که اشتراکات حداقلی با اهل‌سنت را حتی در مقوله توحید نمی‌پذیرند، وحدتی تاکتیکی است. می‌دانیم که مقام معظم رهبری در سال‌های اخیر بارها به نفی وحدت تاکتیکی اندیشه انقلاب اسلامی پرداخته‌اند و مراحل مختلف آن را تبیین کرده‌اند و بالاترین مرحله‌ی وحدت اسلامی را تمدّن نوین اسلامی دانسته‌اند. اما مسیری که این عده می‌روند برای غلبه‌ی مذهبی شیعه بر سایر مذاهب اسلامی ریل‌گذاری شده است نه وحدت شیعه و سنی در ذیل پرچم اسلام. فشرده‌سخن اینکه نباید با برداشت نادرست از تمجید بزرگان درباره تبلیغ و گسترش معارف اهل‌بیت(ع) در زمان صفویه، رویکرد فرقه‌‌ای و سلبی این دوره را الگو قرار داد و با این رویکرد وحدت اسلامی را نیز پیگیری کرد. محققا وحدت اسلامی به معنای کوتاهی در اندیشه مذهبی نیست ولی با روش تبلیغی فرقه‌گرایی و تقابل مذهبی، وحدت اسلامی مسئله‌ای شعاری و تاکتیکی خواهد بود. عالمی که اولویت و جهت‌گیری تبلیغی‌ دینی او، مخالفت مذهبی با سایرمسلمانان است، تولیدات مذهبی‌اش نیز در همین راستا است. وحدت اسلامی برای چنین شخصی محدود به هفته وحدت است که مصاحبه‌ای بکند، با اهل‌سنت عکسی بگیرد و از برادری سخن بگوید. @azadpajooh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ماجرای تعطیلی منبر علامه امینی توسط آیت الله بروجردی! ▪️آیت‌ الله بروجردی: من حاضرم ده‌تا امینی را فدا کنم، این فتوا از بین نره 📌 از بیان حجت الاسلام والمسلمین مهدی‌پور @azadpajooh @okhowahmag
خاطره‌ای از ممیزی کتاب نهم‌ربیع ✍مهدی مسائلی در چاپ اول کتاب نهم‌ربیع جهالت‌ها خسارت‌ها در بخشی از آن، خاطره‌ای از آیت الله حسینعلی منتظری درباره موضع‌گیری آیت الله بروجردی در برابر جشن‌های عمرشون اصفهان آورده بودم که متنش چنین بود: "...حجت الاسلام آقای وکیلی -خدا رحمتش کند- اشعاری گفته و فقه را به شعر درآورده بود که چاپ هم شده است، در اولش راجع به عمر و ابوبکر چیزهایی نوشته بود، کتاب را به آیت الله بروجردی نشان داده بود، آقای بروجردی گفته بود این کتاب از کتب ضاله است حق نداری منتشر کنی، این قسمت‌ها را برو عوض کن؛ ایشان عقیده نداشت که کتابی چاپ کنیم و در آن به عمر و ابوبکر لعن کنیم. من یادم هست در همان زمان‌ها آیت الله امینی صاحب کتاب الغدیر آمده بود اصفهان، ما هم از او استقبال کردیم، در مسجد سید اصفهان منبر می‎رفت و در ضمن سخنان خود مساله خلافت و عقاید شیعه را مطرح می‎کرد. بالاخره با سخنرانی‌های ایشان در اصفهان جو ضد سنی گری و مراسم نهم ربیع داشت گل می‎کرد. آن وقت که آقای امینی به اصفهان آمده بودند دهه‌ی صفر بود دنبالش هم نهم‌ربیع بود که به عنوان عید عُمر در اصفهان معرکه است. من در همان زمان‌ها آمدم قم، یک روز پیش آقای بروجردی بودم آقای حاج سید محمد باقر ابطحی هم پدر خانمش را آورده بود آنجا به آقای بروجردی معرفی کند، یکدفعه آقای بروجردی فرمودند: "آقا این چه وضعی است در اصفهان! در وقتی که اسرائیل حمله کرده کانال سوئز را دارد می‎گیرد، در مصر مسلمانان این طور گرفتارند، ما بیاییم جنگ شیعه و سنی راه بیندازیم؟ در اصفهان این چه وضعی است؟" خلاصه آقای بروجردی از این وضع عصبانی بود. اسم آقای امینی را نیاورد اما پیدا بود از منبرهای تند ایشان و آن جو عید عُمر گرفتن اصفهان خیلی ناراحت است..."(خاطرات آیت الله منتظری، ص۱۵۵) ادامه ماجرای ممیزی: وقتی کتاب نهم‌ربیع جهالت‌ها خسارت‌ها توسط ناشر برای دریافت مجوز به اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی قم ارسال شد، اصلاحیه‌ای ابلاغ شد که متن بالا به علت در برداشتن تقابل دو عالم معروف شیعه باید حذف شود. من قسمت مربوط به آیت الله امینی را حذف و نقطه‌چین گذاشتم. فایل کتاب دوباره ارسال شد، اما دوباره اصلاحیه آمد که در متن استناد به آیت الله منتظری شده است، اشکال دارد. نوشتم: "یکی از شاگردان آیت الله بروجردی در خاطراتش می‌گوید"؛ گفتند: "در پاورقی به کتاب خاطرات ایشان ارجاع داده‌ای، این کتاب مجوز ندارد و غیرقانونی است، این مطلب کلا باید حذف شود." ناگریز این خاطره را در چاپ اول کلا حذف کردم. اما در چاپ و ویرایش‌های بعدی به فکر تدبیری افتادم که از این ممیزی عبور کنم. در چاپ بعدی همین خاطره را آوردم و در پاورقی منبع آن را این‌گونه ذکر کردم: "اسد الله بادامچیان، خاطرات منتظری و نقد آن، ص۱۶۸" خُب این‌ کتاب‌ به صورت رسمی و با مجوز ارشاد منتشر شده بود و اشکالی نداشت، متن بالا نیز در آن موجود بود. اصلاحیه‌ای ابلاغ نشد و کتاب منتشر شد. البته احتمالا تغییر ممیزها نیز در فراید عدم اشکال‌گیری بی‌تأثیر نبود. ....... @azadpajooh
⚡️شکست هیمنه‌ی اسرائیل/نقدی بر سخنان مولوی عبدالحمید ✍مهدی مسائلی حدود یک‌سالی است اظهارنظرهایی از مولوی عبدالحمید شنیده می‌شود که نه تنها کمکی به مردم سیستان و بلوچستان نکرده است، بلکه موجب بهره‌برداری جریان‌های مخالف اسلام یا تجزیه‌طلبِ ایران شده است. جناب مولوی عبدالحمید در خطبه‌های نماز جمعه این هفته‌ی اهل‌سنت زاهدان با انتقاد از کسانی که به دنبال نابودی اسرائیل هستند، این امر را غیر ممکن دانسته و از ایده تشکیل کشور فلسطین در کنار اسرائیل به پایتختی بیت‌المقدس حمایت نمود. در نقد این سخنان چند نکته را بیان می‌کنم: ۱. ایده‌ی تشکیل دو کشور اختصاص به مولوی عبدالحمید ندارد، با سخنان وی نیز پیشرفتی در تحقق آن ایجاد نمی‌‌شود. دهه‌هاست که بعضی از فلسطینی‌ها و کشورهای اسلامی از همه‌ی آرمان‌های دینی و عربی خود گذشتند، پای میز مذاکره نشستند، هر نوع امتیازی به اسرائیل دادند ولی نتیجه آن چه بود؟ بعضی از آن‌ها آرزوی تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی در محدوده کوچکی از آن را به گور بردند. ۲. جناب مولوی خواستار تأسیس کشور فلسطینی به پایتختی بیت‌المقدس در کنار اسرائیل شدند. لازم است یادآوری کنم که کشور اسرائیل بر ایده‌‌های صهیونیستی تأسیس شده است، در نگاه صهیونیست‌ها اورشَلیم یا همان بَیْت‌المُقدَّس پایتخت آرمانی اسرائیل است و تمام گروه‌ها و جناح‌های سیاسی اسرائیل این موضوع را خط قرمز خود می‌دانند. در سال‌های اشغال‌گریِ صهیونیست‌ها بر بیت‌المقدس، اقدامات گسترده‌ای در یهودی‌سازی تمام مناطق غربی و شرقی آن شده است. مخالفت‌های جهانی و حتی متحدینش، نیز بر اراده‌ی اسرائیل هیچ تأثیری نگذاشته است. پس این پندار که اسرائیل با گفتگو و مذاکره یا نصیحت مولوی عبدالحمید، تشکیل کشور فلسطین به پایتختی بیت‌المقدس را- حداقل در قسمت شرقی- بپذیرد، با واقعیت‌ها منطبق نیست. ۳. اسرائیل اشغالگر سرزمین فلسطین است و وجود کشور مستقل فلسطینی را در کنار خویش خطری برای موجودیت خود می‌بیند. پس اگر با تأسیس کشور فلسطینی نیز موافقت کند، استقلال آن را هیچ‌گاه بر نمی‌تابد و فلسطینی‌ها همیشه باید زیر سلطه‌‌ی امنیتی و نظامی اسرائیل باشند. ۴. مردم فلسطین صاحبان حقیقی این سرزمین هستند. میلیون‌ها فلسطینی‌ در خارج از این کشور زندگی می‌کنند که باید حق آنها را در نظر گرفت. مولوی عبدالحمید یا هیچ کس دیگری نمی‌تواند سرزمین فلسطین را بدون نظرخواهی از آنان به حکومت اسرائیل حاتم‌بخشی کند. ۵. بیان ناممکن بودن نابودی اسرائیل، از زبان یک عالم دینی که باید متوکل به قدرت الهی باشد، بسیار بعید است. توجه به موفقیت اخیر حماس در عملیات طوفان الاقصی- که از امکانات نظامی فوق‌العاده‌ای نیز برخوردار نبودند- امنیت و قدرت اسرائیل را بهتر ترسیم می‌کند. ۶. در شرایطی که اسرائیل با بی‌رحمی به غزه حمله کرده، زن و کودک را به خاک و خون می‌کشید، آب و غذا و سوخت و برق و خلاصه همه چیز را بر چندین میلیون‌ مردم غزه منع کرده، آیا سخن‌ گفتن از موجودیت اسرائیل در کنار فلسطینی که هنوز به رسمیت شناخته نشده، به مصلحت‌ بود؟ هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد. ۷. ممکن است عملکرد نظامی حماس را در بعضی از جزئیات قابل نقد باشد، ولی در کلیت، چنین رویکردی تنها راه مقابله و درهم‌ شکستن تسلط امنیتی و نظامی اسرائیل بر فلسطین است. پذیرش اشغال‌گری اسرائیل به خاطر تصور شکست‌ناپذیری آن است که برای قشری از جهان اسلام ایجاد است و متأسفانه جناب مولوی عبدالحمید نیز یکی از آنهاست. ........... @azadpajooh
⚡️حرکت جهاد اسلامی فلسطین و تشيع ✍مهدی مسائلی هر وقت اسرائیل در فلسطین جنایت تازه می‌آفریند، عده‌ای یادشان می‌افتد که باید بر سُنی‌بودن فلسطینی‌ها تأکید کنند. اخیرا نیز فیلمی از آقای زیاد نَخاله دبیرکل جهاد اسلامی فلسطین دست به دست می‌شود که وی در مصاحبه با شبکه الجزیره بر سُنی بودن این حرکت تأکید می‌کند و می‌گوید: در قوانین و اساسنامه آمده است که جهاد اسلامی، حرکتی اسلامی و سنی است و اعضای جهاد اسلامی این‌گونه هستند. اگر کسی می‌خواهد شیعه باشد، باشد ولی در نزد ما، این موضوع نیست.  این صحبت‌ها به گونه‌ای تقطیع و ترجمه شده است که گویا آقای نخاله می‌خواهد به نفی تشيع بپردازد و آن را امری مذموم می‌داند. ولی باید دید این صحبت‌ها در پاسخ به چه سؤال و شبهه‌ای مطرح شده است. توضیح این‌که: در میان گروه‌های مبارز فلسطینی حرکت جهاد اسلامی فلسطین از همان ابتدای تأسیس آن توسط شهید دکتر فتحی شقاقی، از انقلاب اسلامی ایران حمایت می‌کرد و گروهی وحدت‌گرا بود که دفاع از تشیع در برابر تندروهای سنی یکی از رویکردهای اصلی آن بود. کتاب‌های" امام خمینی‌ راه‌حل اصلی و جایگزین" و "شيعه و سنی غوغای ساختگی" مواضع مؤسس این حرکت را نمایش می‌دهد.  نزدیکی مواضع سیاسی گروه جهاد اسلامی با ایران در جریان جنگ ایران و عراق و تحولات دهه‌های اخیر همیشه وجود داشته است و از این جهت اتهامی درباره آنها وجود دارد که جزئی از مجموعه نظام جمهوری اسلامی یا گروهی ذیل سپاه قدس هستند. همچنین این گروه با این اتهام روبروست که دارای تفکرات شیعی است و افراد در آن شيعه می‌شوند. مصاحبه الجزیره با زیاد نَخاله نیز با سؤالات و شبهاتی از این دست روبرو بود، از ایرانی بودن این حرکت گرفته تا شیعه بودن آن. در چنین فضایی دبيرکل جهاد اسلامی با این سخنان می‌خواهد شبهه ترویج تشیع را از گروه جهاد اسلامی نفی کند. زیرا همان‌گونه که سُنی شدن یک شیعه در جمع شیعیان بازخورد منفی زیادی دارد، شيعه شدن یک سنی در فلسطینی که قاطبه آن اهل‌سنت هستند، یک ضد تبلیغ برای گروه جهاد اسلامی است. زیاد نَخاله در این مصاحبه بر هم‌گرایی سیاسی و دینی با ایران تأکید می‌کند و از طرفی به شبهه وابستگی به ایران و شیعی بودن پاسخ می‌دهد. پس باید ببینیم این سخنان در چه مقام و جایگاهی بیان شده است و فریب تقطیع و ترجمه نادرست عده‌ای را نخوریم. .......... @azadpajooh
1785.pdf
1.48M
⬅️کتاب جهاد اسلامی، مجموعه مکتوبات شهید دکتر فتحی شقاقی/ شامل کتاب📔 شيعه و سنی غوغای ساختگی.pdf ........ @azadpajooh
⚡️حضرت زهرا(ع) از مقدسات همه مسلمانان است/نفی تحمیل عقیده ✍مهدی مسائلی بیشتر شیعیان معتقدند که حضرت فاطمه زهرا(ع) در جریان منازعه‌ی خلافت و بیعت گرفتن از امام علی(ع) متحمل رنج‌ها و آسیب‌های جسمی و سقط جنین شدند و به خاطر بیماری ناشی از آن، از دنیا رفتند و به شهادت رسیدند. گزارش‌هایی در منابع شیعی در این‌باره وجود دارد که شیعیان معمولا به آنها استناد می‌کنند، اما در میان اهل‌سنت فقط مستنداتی برای تهدید به آتش زدن خانه امام علی(ع) وجود دارد و برای فراتر از آن، یعنی مضروب شدن حضرت زهرا(ع) نقل تاریخی اثباتی وجود ندارد. منابعی از اهل‌سنت که معمولا آدرس آنها برای اثبات این موضوع فهرست می‌شود، به ذکر اعتقادات شیعیان یا معتزلیانِ متمایل به شیعه اشاره می‌‌کنند و خود این منابع چنین باوری را باطل می‌دانند.(نمونه‌اش نقل شهرستانی در الملل و النحل و ذهبی در میزان الاعتدال) بر این اساس، اهل‌سنت معتقد به مضروب شدن حضرت زهرا(ع) و شهادت ایشان نیستند و چنین گناهی را برای عمر و ابوبکر ثبت نمی‌کنند. پس قبول خلافت آنها و احترام بدیشان، ملازمه‌ای با روا دانستن آسیب زدن به حضرت زهرا(ع) ندارد. از این گذشته، در کتاب‌های حدیثی اهل‌سنت فضائل بسیار و والایی برای حضرت فاطمه زهرا نقل شده است و آن حضرت نه تنها از مقدسات شیعه بلکه از مقدسات تمام مسلمانان است. با این مقدمه چند نکته را عرض می‌کنم: ۱. با تمسک بر منابع اهل‌سنت راهی برای علم یا حتی گمان به وقایع مورد اعتقاد شیعه وجود ندارد. بسیاری از شیعیان با اعتماد و تکیه بر منابع حدیثی خودشان، معتقد به عنوان شهادت برای حضرت زهرا(ع) هستند و برای ایشان عزاداری می‌کنند ولی نمی‌توان این عقیده را به اهل‌سنت تحمیل کرد و آنها را در تنگنای انتخاب اهل‌بیت(ع) یا خلفا قرار داد. ۲. مخالفان وحدت و برادری اسلامی در میان شیعه معمولا از این سخن می‌گویند که ما با قاتل حضرت زهرا(ع) دوست نمی‌شویم. این در حالیست که اهل‌سنت اعتقادی به قتل حضرت فاطمه(ع) ندارند، و قدر و منزلت آن حضرت نزد آنان بدان حد است که در صورت اثبات چنین امری، آنها نیز هرگز با قاتل آن حضرت رفاقت ندارند. ۳. سیره اهل‌بیت(ع) در برابر عموم مسلمانان هیچ‌گاه پیش کشیدن موضوع رنج‌های حضرت زهرا(ع) و گسست فاصله‌ها نبوده است و مجادلاتی از این دست مورد توصیه امامان واقع نشده و گزارش و روایتی برای آن نداریم. در این موضوع هرکس می‌تواند اعتقاد خویش را داشته باشد ولی هنگامی اعتقادات‌مان تنش‌زا می‌شود که بخواهیم آنها را به دیگران تحمیل کنیم و لوازم اعتقادی خودمان را به دیگران نسبت دهیم... بگذریم ......... @azadpajooh
⚡️حواشی یادداشت "حضرت زهرا(ع) از مقدسات همه مسلمانان است/نفی تحمیل عقیده" 🔹یادداشتی از کانال بزم قدسیان در تلگرام: 🔻بردند پیمبران و پاکان/ از بی ادبان جفای بسیار از زمانی که لینک یادداشت جناب آقای مهدی مسائلی را ذیل عنوان «بر ساحل انظار» در کانال گذاشتم (و البته تبصره ای هم بر آن زدم)، از تیر و ترکش هایی که به سمت این محقق پاک‌نیّت رها شد بی‌نصیب نماندم. در اين ميان، از عوام و جهّال انتظاری نیست، شگفت عکس العمل مدّعیان علم است. به عنوان نمونه، شخصی که در کسوت علم و اجتهاد است، از فرط تعصّب، یا برای به دست آوردن دل عوام متعصب، در پیامی صوتی به اينجانب، تهديدهای عوامانه بر زبان آورد (که منتظر چوب حضرت زهرا باش) و از تهمت و توهین هم فروگذار نکرد. در جواب ایشان عرض شد که: اول سخن فرد را بخوانید و در آن تأمل کنید؛ بعد به تکفیر و تفسیق مبادرت نمایید. این از بدیهیات و اصل اوّلی عقلا است. این که حضرت فاطمه را انسانی همچون خودمان تصور کرده و از طرف ایشان چوب حواله می کنیم نشان از عدم معرفت به معصوم (ع) است. ای کاش درس امام شناسی را درست خوانده بودیم و قیاس به نفس نمی کردیم! شما که در ایام فاطمیه هرسال مطالب کانال ما را می بینید حق نداشتید اتهام بزنید. مگر نخوانده اید که: ملعون من اتّهم أخاه. من به نوبه خود از این همه تهمت و توهین نخواهم گذشت. ولا تحسبن الله غافلاً عمّا یعمل الظالمون. از سوی ديگر، محقق‌نمایی که آقای مسائلی را آماج  تهمت‌ و توهین قرار داده و لعنت سکّان سماوات و ارضین را نثار او کرده، در ادامۀ لجن‌پراکنی‌هایش نوشته: «از دیگر خبیث‌ها مدیر کانال بزم قدسیان است که این مطلب مسائلی را در کانالش گذاشته و با لقب استاد از این ملعون تجلیل کرده». امّا از دیدگاه مکتب اهل بیت (ع)، ملعون کسی است که برادر دینی‌اش را متهم کند. (ملْعُونٌ مَنِ اتَّهَمَ أَخَاهُ، ملْعُونٌ مَنْ غَشَّ أَخَاهُ‏، ملْعُونٌ مَنْ لَمْ يَنْصَحْ لِأَخِيهِ). نزدیکان را بیش بوَد حیرانی/ کایشان دانند سیاست سلطانی ...... @azadpajooh
⚡️حواشی یادداشت "حضرت زهرا(ع) از مقدسات همه مسلمانان است/نفی تحمیل عقیده"/۲ مطلبی از کانال با من بمان(استاد علی مازندرانی) در تلگرام: سؤال از روانشناسان . دیروز جناب آقای مهدی مسایلی (که از نزدیک آشنایی با ایشان ندارم) مطلبی را در کانال خود بارگذاری نمودند (اینجا). ذیل این پست، فحش‌های بسیار رکیکی از علاقمندان به حضرت صدیقه کبری زهرای مرضیه(س) دیدم (اینجا ببینید) . نکته چند سالی است که این مسأله ذهنم را درگیر خود نموده‌ است که چرا علاقمندان ولایی تند و تیز حضرت امیر(ع)، غالباً بی‌ادب و فحاش هستند؟ واقعا دوست دارم علت روانشاسی رفتار این ولاییون را بدانم که: چرا ولائیون و شیعیان سلفی، در مقابل متن‌های علمی یا اظهارنظرهای مؤدبانه مخالف خود، فحاشی و بی‌ادبی می‌کنند؟ . سؤال لطفا روانشناسان، پژوهش‌های میدانی انجام دهند که عامل بی‌تربیتی و بی‌ادبی «شیعیان سلفی» چیست؟ و چرا متعصبان مذهبی، فحاش هستند؟ ......... @azadpajooh
▪️جناب حجت‌الاسلام و المسلمین عبدالامیر خطاط یادداشتی در نقد بنده نوشته‌اند که اصل یادداشت و پاسخ بنده در ادامه می‌آید: یادداشت جناب آقای خطاط 👇 بسمه تعالی اخیرا مطالبی توسط یکی از معممین نوشته شده و در آن به بهانه وحدت توصیه به کتمان حقائق شده است. در این مورد چند مطلب به عرض می رسد: 1- وحدت میان شیعیان و سایر مذاهب ریشه در آیات قرآن و فرمایشات اهلبیت (علیهم السلام) دارد که در فتاوی مراجع تقلید و بیانات بزرگانی چون آیت الله العظمی بروجردی، علامه امینی، علامه شرف الدین، حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری انعکاس یافته است. 2- وحدت اسلامی به معنای یکی شدن مذاهب نیست. این وحدت نه شدنی است و نه منظور داعیان این وحدت است. چنانکه وحدت به معنای چشم بستن به واقعیت ها و ترک و تعطیل مباحثات و مناظرات علمی بین دو مذهب نیست. این وحدت خلاف دستورات قرآن مبنی بر تحریم کتمان حقائق و منافی با وجوب ارشاد جاهل است. 3- وحدت به معنای پایبندی به دستورات اسلامی و التزام به سیره اهلبیت (علیهم السلام) در مواجهه و معاشرت با سایر مسلمانان ( صَلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ‏ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ لَا يَسْبِقُونَكُمْ إِلَى شَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَيْرِ فَأَنْتُمْ أَوْلَى بِهِ مِنْهُمْ ) و دوری گزیدن از تنش و منازعه و برانگیختن احساسات یکدیکر است. 4- بدیهی است که در سایه چنین وحدت و یک پارچگی است که محیط آرام جهت انجان مناظرات علمی برقرار کرد؛ و زمینه پذیرش حقائق (يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ) را فراهم نمود و پرده از چهره واقعیت های تاریخی و اعتقادی برداشت. اگر این مباحثات و مناظرات علمی با روش های علمی و رعایت آداب مناظره صورت گیرد، نه تنها سبب تفرقه و جدایی بین دو مذهب نخواهد شد، بلکه منجر به شناخت صحیح یکدیگر و تقریب و در نتیجه وحدت نیز می شود. از این رو مناظرات علمی و بیان حقائق نه تنها تفرقه انگیز نیست که وحدت آفرین است. 5- حقائق تاریخی چون احکام فقهی نیستند که با تفاوت مبانی و اصول تغییر کند، مسائل تاریخی واقعیت های خارجی هستند که با ذکر مستندات و بیان قرائن و شواهد می توان نا آگاه را آگاهی بخشید و منکر را به اقرار واداشت.  6- قبول خلافت افراد مذکور در میان توده اهل سنت مسلما به معنای روا دانستن آسیب زدن به حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیست أما اگر واقعیت از چشم آنها دور نگه داشته شده چرا باید در این جرم شریک بود؟ چرا باید واقعیت را کتمان نمود و افراد نا آگاه را در جهل و نادانی باقی گذاشت. 7- نویسنده با ذکر مواضع شیعیان و سنیان، از بیان مواضع خویش طفره می رود یا اینکه خود را داعیه دار ایجاد مذهب سوم می داند. که در آن باید واقعیت ها کتمان شود تا مبادا جاهل از فهم خطای خود آزرده خاطر شود. در این فرض کتمان حقائق به مسئله شهادت حضرت زهرا (علیها السلام)ختم نمی شود بلکه بسیاری از واقعیت های دیگر چون «غدیر» نیز باید مسکوت بماند. 8- چنین وحدتی که با مبانی عقلانی و مکتب اهلبیت (علیهم السلام) در تنافی است، نه تنها گامی به سوی اتحاد مسلمین نیست بلکه دم زدن از آن فرصت را برای سود جویان و شیعه انگلیسی فراهم کرده تا به مبارزه با آن برخیزند. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته  عبدالامیر خطاط نائینی 17 آذر 1402 مصادف با ایام شهادت مظلومانه حضرت زهرا(علیها السلام) ...... ⬅️پاسخ به نقد آقای خطاط ...... @azadpajooh
🔻پاسخ به نقد جناب آقای خطاط ✍مهدی مسائلی جناب حجت‌الاسلام و المسلمین عبدالامیر خطاط از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه اصفهان و جانشین مرکز مدیریت این حوزه در یادداشتی به نقد یادداشت "حضرت زهرا(ع) از مقدسات همه مسلمانان است"  نوشته‌ی بنده پرداخته‌اند. قبل از پاسخ به این یادداشت ابتدا گلایه‌ای خطاب به ایشان داشته باشم. جناب استاد خطاط! بنده در اصفهان چند خیابان آن طرف‌تر هستم، شما بنده را می‌شناسید، شماره تلفن من را هم دارید، خوب نبود قبل از بیانیه‌نویسی یک زنگ به من می‌زدید، خدمت می‌رسیدم و توضیحات بیشتری مطالبه می‌کردید؟ البته باید از شما تشکر کنم که نهایت استخفاف‌تان نسبت به بنده این بود که در یادداشت‌ اسمم را نیاورید و گفتید: "یکی از معممین نوشته" و مثل فلان استاد درس خارج‌گوی مدرسه‌ی صدر دشنام نثارم نکردید و یا مثل آن‌ دیگری تکفیرم نکردید. اما در پاسخ به نقد ایشان چند نکته بگویم: ۱. ایشان بنده را متهم کرده به خاطر وحدت توصیه به کتمان حقائق کرده‌ام، در حالیکه من می‌گویم حقائق را وارونه جلوه ندهید. آنچه بنده روشن کردم توضیح نوع ارجاعات به کتب اهل‌سنت بود نه انکار و مخفی کردن ارجاعات و حقایق. توصیه به انصاف علمی آیا نامش کتمان حقایق است؟ ۲.جناب خطاط در یادداشتش ضمن طرفداری از وحدت و توضیح درباره مقصود از آن نوشته‌اند: "وحدت اسلامی به معنای یکی شدن مذاهب نیست"  ایشان گویا چنین برداشت کرده‌اند که مطابق اتهام همیشگی بعضی، من وحدت را به معنای دست کشیدن از باورهای شیعه و نزدیک شدن به اهل‌سنت می‌دانم. درحالی‌که برعکس همه تأکید من در یادداشتم بر فاصله گرفتن از این فضا بود. ما نیز طرفدار وحدت اسلامی با حفظ اختلاف هستیم نه وحدت با حذف اختلاف! در موضوع مورد بحث نیز درست است که شیعه اعتقاد به شهادت حضرت فاطمه(ع) دارد و برای آن عزاداری می‌کند ولی نباید با هر روشی درصدد تحمیل این اندیشه به اهل‌سنت باشیم. در سخنان بنده نیز هیچ انکاری نسبت به مضروب شدن و شهادت حضرت زهرا(ع) صورت نگرفته بود و عقب‌نشینی مذهبی نیز وجود نداشت. بلکه بحث بر سر منابع این موضوع بود. بعضی از مجادله‌گران مذهبی می‌خواهند اثبات کنند که این واقعه به صراحت در منابع اهل‌سنت آمده است و اهل‌سنت باید بین طرفداری از خلفا و محبت به حضرت زهرا(س) یکی را انتخاب کنند. این افراد در مطالب خویش منابعی از اهل‌سنت را فهرست می‌کنند که اثبات‌گر مضروب شدن حضرت زهرا(س) هستند ولی همان‌گونه که توضیح دادم چنین مطلبی در این منابع وجود ندارد. واقعیت این است که بسیاری از همین ارجاعات نادرست توسط اهل‌سنت تندرو برای فضاسازی علیه تشیع و دروغ‌گو خواندن شیعیان مورد استفاده قرار می‌گیرد. در یادداشتم دو موردش را مثال زدم، سخنان شهرستانی در کتاب الملل والنحل و ذهبی در میزان‌الاعتدال. این دو کتاب هرگز در مقام بیان گزارش اثباتی این قضیه از جانب اهل‌سنت نیستند، بلکه به زعم خودشان در توصیف انحراف اعتقادی دو نفر متمایل به تشیع، مضروب شدن حضرت را از اندیشه‌های انحرافی آنها را برمی‌شمرند. ۳. جناب خطاط نوشته‌اند: "حقائق تاریخی چون احکام فقهی نیستند که با تفاوت مبانی و اصول تغییر کند، مسائل تاریخی واقعیت‌های خارجی هستند که با ذکر مستندات و بیان قرائن و شواهد می توان نا آگاه را آگاهی بخشید و منکر را به اقرار واداشت." بله تاریخ واقعیت خارجی است، ولی آنچه به اسم تاریخ نوشته‌اند می‌تواند واقعی باشد یا غیرواقعی. از این گذشته خیلی وقت‌ها تاریخ را اصلا ننوشته‌اند یا ناقص نوشته‌اند. از این رو برای اثبات تاریخ گاهی بن‌بست علمی وجود دارد. ممکن است ما دوست داشته باشیم مردم نسبت به تاریخ با صورتی که بدان عقیده داریم، علم پیدا کنند، ولی نقل‌های تاریخی همیشه با این موضوع همراهی نمی‌کنند. ما می‌توانیم از راه اعتماد مذهبی علم به شهادت حضرت فاطمه(س) پیدا کنیم ولی نباید دیگران را متهم کنیم که تاریخ را نادیده می‌گیرند و حقیقت را پنهان می‌کنند. ۴. جناب خطاط به تفتیش عقیده از بنده پرداخته‌اند، و رویکرد توصیفی من را موجب کتمان واقعیت دانسته و اتهام داعیه‌داری ایجاد مذهب سوم را متوجه‌ام نموده‌اند. باید بگویم مهم عقیده شیعه است نه عقیده من، که آن را هم به صراحت بیان کردم. اگر می‌خواستم وحدت‌اسلامی را استحکام ببخشم باید عقیده شیعه را مخفی می‌کردم نه اندیشه خودم را. بنده نه مریدی در میان اهل‌سنت و شیعه دارم نه پست و مقامی میان آنها، پس مصلحتی بر مخفی کاری نیز ندارم. 🔺۵. از ایشان انتظار دارم همان‌گونه در جواب به بنده وقت گذاشتند و نقدی نوشتند، در مقام مسئولیتی که در حوزه علمیه اصفهان دارند با کسانی که به جای نقد، تکفیرنامه می‌نویسند برخورد کنند. مطالب و نکات دیگری نیز وجود دارد که مجال پرداختن به آن در این نوشته وجود ندارد. اگر ایشان را دیدم حضوری عرض می‌کنم. ........ @azadpajooh
⚡️درباره جریان مدعی مهدویت مقتدی صدر ✍مهدی مسائلی کشور عراق در یکی دو دهه اخیر مَهد جریان‌ها و فرقه‌های نوظهور مدعی مهدویت بوده است. بعضی از این فرقه‌ها به خارج این کشور و از جمله ایران نیز قدم گذاشته‌اند ولی بعضی محدود به کشور عراق هستند. در چند سال اخیر کلیپ‌هایی از مدعیان مهدویت مقتدی صدر در رسانه‌ها دست‌به‌دست می‌شود که برای خیلی تعجب برانگیز است. چنانچه در کلیپ جدید پربازدیدی از مناره‌های یک مسجد در عراق، اذانی با شهادت به حجت بودن مقتدی صدر و قیام وی گفته می‌شود. اما این افراد چه کسانی هستند؟ جریان مدعی مهدویت مقتدی صدر در عراق به عنوان "اصحاب قضیه" شناخته می‌شوند، این جریان بخشی جدا شده از جیش‌المهدی(شاخه نظامی جریان صدر) هستند که به سبب اختلاف با مسئول دفتر جنبش صدر در اماره، از جیش المهدی در استان میسان عراق جدا شدند. این گروه معتقد به استفاده از خشونت در راه رسیدن به اهداف خویش است و یکی از علل جدایی آن از جریان صدر نیز همین موضوع بوده است. اما ریشه‌های فکری این جریان به زمان حیات پدر مقتدی صدر، آیت الله سید محمد صدر(۱۳۲۲-۱۳۷۷ش) باز می‌گردد. در آن زمان جریانی به نام سلوکیین (نام دیگر: منتظرون) با گرایش شدید عرفانی، به دنبال مقدمه‌‌سازی برای ظهور امام زمان بودند. گفته شده از باب مقدمه‌سازی جهت ظهور امام فسادها و انحرافات رفتاری زیادی نیز مرتکب می‌شدند. این گروه به غلو درباره سید محمد صدر می‌پرداختند و به عصمت او معتقد بودند. عده‌ای از آنها نیز معتقد به حلول امام زمان در سیدمحمد صدر شدند. در آن زمان سید محمد صدر از این جریان اعلام برائت نمود و آنها را طرد کرد، ولی جماعت سلوکیین با گسترش در عراق، پایه‌گذار بسیاری از جریان‌های مدعی مهدویت در عراق کنونی شدند. در جنگ دوم نجف در سال ۲۰۰۴ گروهی از وابستگان به همین جریان به نام "حرکت نبأ العظیم" مدعی شدند که مقتدی صدر در این جنگ کشته شده است و شخصی که هم‌اکنون وجود دارد، در واقع امام مهدی است که در جسم مقتدی صدر حلول پیدا کرده است و این آغازی برای پیدایش "اصحاب قضیه" در عراق بود. بعضی از اعتقادات سیاسی و دینی این گروه عبارتند از: ۱. اعتقاد به اینکه امام مهدی در سید محمد صدر حلول کرده بود و هم‌اکنون در شخص مقتدی حلول کرده است. ۲. این گروه معتقد به دجال بودن آیت الله سیستانی هستند و سفیانی اول را سید عبدالعزیز حکیم می‌دانند؛ زیرا او رهبری اولین ائتلاف شیعیان عراق را در مقابل جیش المهدی برعهده داشت. آنها نوری مالکی را نیز سفیانی دوم می‌دانند. ۳. آنها معتقدند که امام مهدی(مقتدی صدر) بر علیه جریان‌های سیاسی مخالف خود و هواداران آنها قیام خواهد کرد و در این جنگ، داخل کوفه می‌شود و هرمنافق تردیدگری را می‌کشد و کاخ‌های آنها را ویران می‌کند. سپس وارد بغداد می‌شود و همین جنگ را در آنجا خواهد داشت. ۴. این گروه برای آغاز عملیات نظامی خویش و حرکت به سمت کوفه در انتظار ندایی هستند که به آن "خبر فوری" می‌گویند. ۵. این گروه معتقدند که جنگ نجف در سال ۲۰۰۴ که بین جیش‌المهدی با نیروهای امنیتی عراق و ارتش آمریکا روی داد، اولین معرکه‌ای بود که امام مهدی و اصحابش ضد سفیانی ورود پیدا کردند. همچنین آتش‌بس سال ۲۰۰۷ میان مقتدی صدر و دولت نوری مالکی آتش بس میان امام زمان و سفیانی بود. ۷. این جریان معتقد است هرکس ادعای مرجعیت و اعلمیت طبق مفهوم حوزوی شیعه داشته باشد، فردی دروغگو و دغل‌باز است و بدین‌وسیله موضع‌گیری غیرمستقیمی در برابر مراجعی دارد که فتوا به انحراف این جریان می‌دهند. 🔻اما موضع‌گیری مقتدی صدر در برابر این جریان چگونه بوده است؟ مقتدی صدر از همان ابتدای ظهور این جریان، آنها را گمراه و منحرف دانست و اعلام برائت خویش را بارها از آنها اعلام کرده است. تنش‌های زیادی نیز در روابط این گروه و جریان صدر وجود داشته است و درگیری‌های کوچکی میان آنها رخ داده است که به درگیری گسترده تبدیل نشده است. آخرین موضع‌گیری مقتدی صدر در برابر این جریان مربوط به فروردین سال۱۴۰۲ شمسی بود که مقتدی در اعتراض به فساد فکری این جریان و انتساب آنها به وی، همه فعالیت‌های سیاسی‌اش را - به جز مواردی خاص - به مدت یک سال تعطیل کرد. او حساب کاربری خود در شبکه ایکس (توییتر سابق) را نیز معلق کرد. همزمان با این اقدام تعدادی از اعضای جریان اصحاب قضیه نیز توسط دولت عراق بازداشت شدند. نفوذ این گروه بیشتر در استان میسان عراق است و اخیراً در ناصریه، بصره و شهر بغداد، به ویژه شهرک صدر، هوادارانی پیدا کرده‌اند. هرچند این گروه به نسبت سایر گروه‌های مدعی مهدویت نوپا و نسبتا کوچک است، اما به خاطر اعتقاد به حرکت نظامی و خشونت خطر بیشتری از سایر گروه‌ها دارند. جریان صدر این گروه را یک عامل نفوذی و توطئه‌ای می‌دانند که برای ایجاد فساد در درون آنها و تخریب چهره جریان صدر گسترش یافته‌اند. ...... @azadpajooh
میز تاریخ اندیشکده هیأت و آیین های مذهبی برگزار می کند: سی و نهمین نشست از سلسله نشست های نقد کتاب نقد کتاب «آموزه های معصومان در مواجهه با اهانت نوشته دکتر میثم مطیعی» با حضور: حجت الاسلام مهدی مسائلی دکتر محمود مطهری نیا مجری: دکتر محمود ذکاوت سه شنبه ۲۸ آذر ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۵ تهران ، خيابان سميه،‌تقاطع نجات‌اللهي ،‌پلاك 241، واحد 4: انديشكده هيأت  https://www.skyroom.online/ch/sazmanh/armaneheyat
⚡️درباره رنج‌های حضرت فاطمه(س) ✍مهدی مسائلی چندی پیش بنده در یادداشتی اشاره‌ای به مصادر شهادت حضرت زهرا(س) در شیعه و سنی داشتم و ضمن تبیین اعتقاد شیعه مبنی بر شهادت آن حضرت، بر اجتناب از مجادله‌ی مذهبی‌ که انصاف علمی در آن رعایت نمی‌شود، تأکید کردم.(حضرت زهرا(ع) از مقدسات همه مسلمانان است/نفی تحمیل عقیده) این یادداشت سوءقضاوت‌های زیادی را درباره شخص بنده و مقصودم از آن به دنبال داشت. در پاسخ‌‌هایم به بعضی افراد، تصریح کردم که: هدف من انکار رنج‌های حضرت زهرا(ع) نبوده است، بلکه مقصود نفی تحمیل عقیده به اهل‌سنت و ردِّ معرفیِ آنها به عنوان طرفداران مصائب و شهادت حضرت است. از طرفی دیگر، چون لازمه‌ی یادداشت‌‌ام بیان توصیفیِ اعتقاد شیعه و سنی در این زمينه بود، این موضوع نیز موجب شد بعضی قضاوتی درباره تفاوت عقیده شخصی بنده با شیعه داشته باشند. از این رو در این نوشته کوتاه چند نکته را بیان می‌کنم: ۱. اعتقاد بنده در زمینه رنج‌های حضرت زهرا(ع) همان اعتقاد شیعه است، بر این اساس معتقدم که بعضی از گزارش‌های منابع شیعی دراین‌باره قابل اعتماد است و از مجموع گزارش‌ها به این نتیجه رسیده‌ام که آن حضرت(ع) در وقایع بعد از رحلت پیامبر(ص) متحمل رنج‌های روحی و جسمی شدند که منجر به رحلت ایشان از این دنیا شد. اما بر این‌نکته تأکید می‌کنم که من با اهل‌سنتی که چنین اعتقادی را ندارند، دعوا و مخاصمه ندارم و در پی تحمیل این اندیشه بر آنها نیز نیستم. این‌ نکته‌ای است که مراجع و علمای شیعه بارها فرموده‌‌اند و اگر کسی اِن‌قُلت بیشتری دارد به آنها اعتراض کند. ۲. تأکید می‌کنم که نبود مَصدری در کتب اهل‌سنت برای تصریح به مضروب شدن حضرت زهرا(س) به معنای انکار این ماجرا در درون شیعه و تضعیف اعتقاد شیعیان نیست. آری، ممکن است این موضوع در حیطه مباحثات دوطرفه بین شیعه و سنی، مجادله‌ها را محدود کند، ولی موضوع رنج‌های حضرت زهرا(س) محدود به مضروب شدن ایشان نیست، مسئله‌ی هتک حرمت اهل‌بیتِ نبوت و رنج‌ روحی حضرت فاطمه(س)، مسئله‌ای غیرقابل انکار است که مصادر متعددی از اهل‌سنت دارد. این نکته را باید در نظر داشت که علاقه‌مندی بعضی از مجادله‌گران مذهبی برای اثبات شهادت حضرت برای اهل‌سنت و گزیده‌برداری غیر علمی از منابع آنها، موجب وَهنِ استدلال‌های شیعه در سایر موضوعات مرتبط با این واقعه می‌شود؛ و به عبارتی دیگر، تأکید بر اثبات حداکثری رنج‌های حضرت فاطمه(ع) موجب شده هر رنج و مظلومیتی برای ایشان نادیده گرفته شود. ۳. انتشار چنین مطلبی در ایام فاطمیه دو علت داشت؛ اول این‌که: اقتضای فضای ذهنی مخاطب در این ایام، پرداختن به چنین مطالبی را اقتضا می‌کند و اگر این مطالب در زمانی دیگر بیان شوند، مورد توجه و تأمل مخاطب قرار نمی‌گیرد. دوم این‌که: ایام فاطمیه فرصتی برای طرفداران گسترش تضاد مذهبی است که به مذمت رویکرد وحدت اسلامی بپردازند و آن را معارض با اندیشه‌ی مذهبی شیعه جلوه دهند. بی‌شک از نگاه ما وحدت‌ اسلامی منافاتی با بزرگداشت فاطمیه ندارد و بر اساس این مبنا، طرفداری ما از وحدت اسلامی به معنای کنار گذاشتن فاطمیه نیست. اما عده‌ای با رُودَررُو قرار دادن اهل‌سنت با حضرت فاطمه(س)‌، درصدد ایجاد تنافی بین فاطمیه و وحدت اسلامی هستند تا از بستر آن، شیعیان فاطمیه را انتخاب کنند و وحدت اسلامی را کنار بگذارند. ............. @azadpajooh
⭕️ مجله علمی_رسانه ای اخوت برگزار میکند 🔻نشست نقد و بررسی رساله دکتری با موضوع اندیشه تقریب مذاهب اسلامی 📚عنوان رساله: مطالعه جامعه شناختی _تاریخی اندیشه تقریب مذاهب اسلامی در بین روحانیون شیعه و دلالت های آن برای سیاستگذاری فرهنگی 🔸ارائه دهنده: دکتر رسول زرچینی 🔸ناقدین: حجت الاسلام و المسلمین مهدی مسائلی دکتر محمدصادق حسین زاده ⏰زمان: پنجشنبه ۷ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۶ 🏫مکان: قم، میدان روح الله، حسینیه هنر، دفتر اخوت 🔴 به کانال اخوت بپیوندید👇👇👇 @okhowahmag
🔸️جولان آزاداندیشی در حوزه علمیه ✍مهدی مسائلی آزاداندیشی در حوزه علمیه جولان می‌دهد اما فقط در سخنرانی‌ها و شعارهای مسئولان حوزه. ولی در عمل، طلبه و پژوهشگر فقط در چهارچوب معین شده‌ای که حساسیت‌های مذهبی بر روی آن وجود ندارد، می‌تواند اظهارنظر کند. وگرنه به جای نقد، با او برخورد می‌کنند و در لیست سیاه قرار می‌گیرید. برای آقایان مهم نیست که پژوهشگر با استنادات علمی سخن می‌گوید یا نه، بلکه مهم این‌ است که او درباره بعضی موضوعات اصلا سخن نگوید! اینها را گفتم که بگویم حدود سه هفته پیش در یادداشتی به بیان ضرورت رعایت الزامات وحدت اسلامی در نقل وقایع تاریخی مرتبط با شهادت حضرت زهرا(س) پرداختم و جزئیاتی از تحمیل عقیده توسط مجادله‌گران مذهبی را نشان دادم. این یادداشت حواشی زیادی برای بنده داشت، غیر از فحاشی‌ها و حتی تکفیرها، جانشین مرکز مدیریت حوزه‌ علمیه اصفهان نقدی بر آن یادداشت نوشت، بنده نیز محترمانه به آن پاسخ گفتم. آقایان احضارم کردند خدمت‌شان رفتم و توضیحات کافی را دادم تا درباره دین و مذهبم به شبهه نیافتند. اما به هر حال اسم بنده در لیست سیاه قرار گرفت، چون یک روز قبل از نوشتن آن یادداشت، به عنوان برگزیده جشنواره علامه حلی در اصفهان برگزیده شده بودم و قرار بود در مراسمی این تقدیر انجام بشود، آن جلسه به علت آلودگی هوای اصفهان به تعویق افتاد و به چهارشنبه ۶ دی موکول شد. اما این‌بار اسم بنده را خط زدند. خدمت مسئولان حوزه رفتم، گفتند علتش همان یادداشت است، کمی نصیحتم کردند. در مقابل من از نقد علمی سخن گفتم و خدمت‌شان عرض کردم اگر مطالبم اشتباه است محترمانه نقد بنویسید، من هم در کانالم می‌گذارم. بیش از آن‌که به تضعیف اعتقادات شیعه بیانجامد موجب تقویت مبانی آن می‌شود. گفتند توضیحی بنویس از مطلبت شبهه‌زدایی کن، ما هم می‌گوییم مشکل را حل کنند و اسمت را از لیست سیاه خارج کنند. یادداشت‌ را نوشتم و توضیحات کافی را دادم، ولی ایشان به عهد خود وفا نکردند. بنده سال‌هاست در حوزه علمیه اصفهان به نقد افراط‌گرایی مذهبی و شبهه‌زدایی از وحدت اسلامی می‌پردازم، اما مسئولان حوزه تاکنون نه تنها حمایتی از بنده نکرده‌اند بلکه در سال‌های اخیر با سعایت‌کنندگان همراهی کرده‌اند و بر محدودیت‌ها برای من افزوده‌اند که فضای مخاطب عام جای درددل درباره همه آنها نیست. من نمی‌گویم هرچه می‌نویسم صحیح است و عاری از خطا و ابهام است، ولی گویا طرد کردن و نفی انتساب به حوزه، راحت‌ترین راه‌کار مسئولان در نقد سخنانی این‌چنین است. آری سخن گفتن از وحدت اسلامی که از مهم‌ترین اصول جمهوری اسلامی به شمار می‌آید، اگر فراتر از شعار برود و به جزئیات آن پرداخته شود، چنین عواقبی را به دنبال دارد. .......... @azadpajooh
هنوز نمی‌دانیم که جنایت پلیدانه کرمان توسط چه کسانی رقم خورده است، ولی احتیاجی به استدلال ندارد که در این اوضاع جنگ غزه، این جنایت بیش از همه به نفع اسرائیل است. قسمت مهمی از فرماندهی نظامی شهید سلیمانی علیه کسانی بود که به اسم اسلام و جهاد جنایت می‌آفریدند و در حال امن سازی خاورمیانه برای اسرائیل بودند. در این مدت بارها او در معرض شهادت توسط امثال‌ داعشی‌ها بود، اگر این اتفاق می‌افتاد بهره‌برداری از تعصبات مذهبی و منازعه شیعه و سنی در حول شهادت او دامنه‌دار بود. ولی قسمت بود که او توسط آمریکا شهید شود تا گرد و غبار تعصبات مذهبی بر شهادت او ننشیند. شاید بصیرت حاج قاسم در مبارزه تکفیری‌های مدعی اسلام، چنین شهادتی را نصیب او کرد. تفاوتی نمی‌کند که عامل و برنامه‌ریز جنایت کرمان چه کسی باشد، اسرائیل باشد یا تکفیری‌ها، غبار منازعه مذهبی بر چهره شهدای کرمان نمی‌نشیند. .......... @azadpajooh
⚡️درباره روز و کیفیت وفات حضرت زینب(ع) ✍مهدی مسائلی درباره وفات حضرت زینب دو مطلب جای تأمل دارد: ۱. روز وفات حضرت زینب: انتساب پانزده رجب به روز وفات ایشان برگرفته از کتاب اخبارالزینبیات است. این کتاب را به عُبَیدِلی نسب‌شناس معروف نسبت داده‌اند، ولی دلایل متعددی از جعلی بودن این انتساب دارد و ظاهرا این کتاب توسط کسانی که می‌خواسته‌اند مزار حضرت زینب(س) را در مصر نشان دهند، نوشته شده است. اشکالات محتوایی متعددی نیز در اسناد و گزارش‌های آن وجود دارد. نکته جالب این‌که اگر این روز را به عنوان‌ سال‌روز وفات حضرت زینب(ع) بپذیریم باید محل دفن ایشان را نیز مصر بدانیم. ۲. کیفیت وفات حضرت زینب: در سال‌های اخیر شاهد نسبت دادن عنوان‌ شهادت به حضرت زینب(ع) هستیم درحالی‌که هیچ گزارش تاریخی مبنی بر قتل ایشان وجود ندارد. نویسنده معاصر سید محمدکاظم قزوینی (۱۳۴۸ - ۱۴۱۵ ق) در کتاب "زینب الکبرى(ع)من المهد الى اللحد" به صراحت می‌گوید که سخنی از ذکر سبب وفات ایشان در تاریخ نیامده است؛ با این حال، این احتمال را مطرح می‌کند که شاید عوامل یزید ایشان را به صورت مخفیانه و سری مسموم کرده باشند، به گونه‌ای از مردم و تاریخ مخفی مانده است. (زينب الكبری(ع) من المهد الى اللحد، ص۵۹۱) جالب این‌که همین سخن ذوقی تبدیل به یک سند تاریخی شده است و در مطالبی که برای مسموم شدن و شهادت حضرت زینب تنظیم می‌شود به این کتاب استناد می‌کنند. البته بعضی نیز عنوان شهادت برای ایشان را از جنبه‌ی تحمل مصائب عاشورا مطرح می‌کنند، ولی اطلاق عنوان‌ شهید در فقه اسلامی شرایط خاص خود را دارد که شامل چنین مواردی نمی‌شود. مقام بالای معنوی حضرت زینب قابل انکار نیست ولی نباید پنداشت که اگر عنوان شهادت را به ایشان نسبت ندهیم، از ارزش‌های ایشان کاسته‌ایم. نکته پایانی این‌که دین‌داری مذهبی شیعه در زمان کنونی، تکیه زیادی بر عزاداری دارد. عزاداری بر دو محور استوار است؛ اول مشخص بودن روز وفات شخصیت‌های مذهبی، و دوم نسبت دادن شهادت و مرگ غیرطبیعی به آنها، تا سوگواری وجه بهتری داشته باشد. این درحالی است که در دین‌داری مذهبی در اعصار متقدم اسلامی، عزاداری چنین محوریتی را در شیعه نداشت و حداکثر مختص به امام حسین(ع) بود. از این جهت، درباره روز وفات بعضی از شخصیت‌های مذهبی تردید و اختلاف وجود دارد یا کلا نامشخص هستند. این موضوع موجب شده که برای فراهم کردن مقدمات عزاداری برای همه شخصیت‌های مهم مذهبی در زمان کنونی، به هر گزارشی، حتی گزارش‌های ساختگی، استناد کنیم. ............ @azadpajooh
🔹همسان‌سازی مخالفت با توهین ✍مهدی مسائلی طبع انسانی از مخالفت  و مخالف خوشش نمی‌آید و سعی می‌کند اگر توانست مخالفت را، وگرنه مخالف را حذف کند. معمولا افراد برای حذف مخالف توجیهاتی را به کار می‌بندند تا تقصیر حذف او را بر گردن خودش بیاندازند و با طبع عدالت‌طلب و آزادی‌خواه جامعه تقابلی نداشته باشند. حمل مخالفت بر توهین یکی از توجیهاتی است که برای حذف مخالف به کار گرفته می‌شود. البته این موضوع پیچیدگی‌هایی نیز دارد. افراد معمولا برای عقایدشان هاله‌ای از قداست در نظر می‌گیرند که خواه‌ناخواه نفی عقایدشان توهین جلوه می‌کند. در این نگاه هرچه بیان مخالفت صریح‌تر و تضادش بیشتر باشد، توهین نیز قوی‌تر به نظر می‌رسد. بحث درباره توهین مفصل است ولی باید دانست که توهین دو رکن مهم دارد: ۱. گوینده قصد توهین داشته باشد. ۲. سخن او در بردارنده الفاظ و تعابیری باشد که عُرفاً مصداق توهین است. برای زمینه‌سازی حذف مخالف، شاید انگیزه مخالفت او را با قصد توهین همسان‌سازی کنند و امر مشتبه شود ولی الفاظ و تعابیر دال بر توهین وضوح خارجی دارند و نمی‌توان هر سخنی را توهین قلمداد کرد. کلام مختصرم را به حکایتی از برخورد امام علی(ع) با مخالفین ختم کنم. نقل شده است روزی امام علی(ع) در مسجد کوفه مشغول سخنرانی بود یکی از خوارج شعار «لا حکم الا لله» را با صدای بلند سر داد. امام(ع) فرمود: «اللهُ أكبر كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ إن سَكَتُوا عَمَمناهُم وإن تَكَلمُوا حَجَجناهُم وَإن خَرجُوا عَلَينا قاتلناهُم؛ بزرگ است خدا، سخن حقی است که آنها مقصود باطلی از آن دارند، اگر آنان سکوت کنند با آنان مانند دیگران رفتار می‌کنیم و اگر سخن بگویند، پاسخ می‌گوییم و اگر شورش کنند با آنها نبرد می‌کنیم»(تاريخ الطبری، ج۴، ص۵۳.) در کتاب عدالت در عداوت گزارش‌های متعددی از سیره امام علی(ع) در این‌باره آورده‌ام. ...... @azadpajooh
⚡️نگاه غیرواقعی به آخرالزمان/دعوت امام زمان نیز معرفت‌محور است ✍مهدی مسائلی طبق آیات متعددی در قرآن اگر خداوند می‌خواست تمام انسان‌ها را یک شبه هدایت می‌کرد: «وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ ۚ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ؛ و بر خداست که راه راست را نشان دهد؛ امّا بعضی از راه‌ها بیراهه است! و اگر خدا بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدایت می‌کند.» (نحل/۹) خداوند در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «و اگر پروردگار تو می‌خواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی به (اجبار) ایمان می‌آوردند؛ آیا تو می‌خواهی مردم را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟!» (یونس/۹۹) پس کار هدایت معنوی انسان‌ها و برپایی عدل در جهان، براساس معرفت و تربیت صورت می‌گیرد نه معجزه و اجبار. فرقی ندارد زمان پیامبر(ص) باشد یا ظهور امام زمان(ع). اگر بنا بود با ابزارهای غیبی، عدل در جهان حکم‌فرما شود در همان زمان بعثت پیامبر(ص) این امر تحقق پیدا می‌کرد و اگر بناست پرده‌ها کنار روند و مردم ملزم به هدایت شوند چرا این کار در همان ابتدای اسلام رقم نخورد؟ با این مقدمه باید بگویم: نگاه بسیاری به وقایع ظهور و آخرالزمان واقعی نیست، بسیاری از گزارشات رواییِ آخرالزمانی با منطقِ معرفت‌محورِ قرآن متعارض هستند. ما نیز در انتظار زمان ظهور امامی را داریم که با معجزه کار جهان را سامان دهد، ولی دعوت امام زمان(ع) نیز بر اساس معرفت‌بخشی و تربیت انسان‌ها است. در ابتدای اسلام نیز کسانی انتظار داشتند که قرآنی نازل شود که "به وسیله آن، کوه‌ها به حرکت درآیند یا زمین‌ها قطعه قطعه شوند، یا به وسیله آن با مردگان سخن گفته شود"(رعد/۳۱) ولی نه آن هنگام چنین هدایتی صورت گرفت و نه بعدا صورت خواهد گرفت! ......... @azadpajooh
🔸ذو اَناة امشب مسجد بودم، بین دو نماز بیست و یک مرتبه دعای ذواَناة را خواندند. تقریبا یک ربعی وقت نمازگزاران را گرفت. چند سال پیش این متن را دراین‌باره نوشته بودم: چند سالی در بعضی مساجد رسم شده است که شب نیمه شعبان میان نماز مغرب و عشا، دعایی به نام ذواَناة را بیست و یک مرتبه می‌خوانند و همه نمازگزاران را نیز مجبور می‌کنند که برای خواندن این دعا وقت بگذارند. این دعا در کتاب‌های ادعیه شیعه دیده نمی‌شود و تنها در کتاب «عنوان الکلام» نوشته آیت الله محمدباقر فشارکی (متوفی ۱۲۷۵ ش) آمده است. این کتاب نوشته‌ای تحقیقی و حدیثی نیست بلکه کتابی کشکول‌وار و مجموعه‌ای از مواعظ است. جناب فشارکی نیز آن را به صورت نقلی از ائمه(ع) بیان نمی‌کند و ظاهرا از دستورالعمل‌های دست‌ساخته بعضی از علما است. مرحوم فشارکی در ابتدای این دعا گفته است: «بعد از نماز مغرب با كسى سخن نگفته اين دعا را بيست و يک‌مرتبه بخواند زنده بماند تا سال آينده، و دعاء اينست: بسم الله الرحمن الرحیم، ‌اللهم انک علیم حلیم ذو اناة و لا طاقة لنا بحکمک یا الله یا الله یا الله، الامان الامان الامان من الطاعون و الوباء و موت الفجأة و سوء القضاء و شماتة الاعداء، ربنا اکشف عنّا العذاب انا موقنون برحمتک یا ارحم الراحمین.»(عنوان الکلام، ص۲۵۳) با وضعیت منبع و استنادی که این دعا دارد، ترویج و تأکید بر خواندن آن صحیح نیست و نباید برنامه عمومی مساجد را برای خواندن چنین دعاهایی صرف کرد، زیرا حتی آن را به امام نیز نسبت نداده‌اند تا کسی بخواهد آن را طبق قاعده تسامح در ادله سنن، به عنوان یک دستور العمل دینی معرفی کند. از این گذشته اگر بناست دعایی به صورت عمومی در مساجد خوانده شود، بهتر است دعایی باشد که مضمون آن با خواسته‌های اجتماعی و عمومی و انتظار ظهور هماهنگ است. همچنین در زمان کنونی دیگر بیماری طاعون جان کسی را تهدید نمی‌کند تا اَمان خواستن از آنها جزء حوائجِ مهم مؤمنین باشد، بهتر است بیماری‌های جدیدتری را جایگزین آن کنند. ....... @azadpajooh
دیروز کلیپی از همسر آقای اکبرنژاد دیدم که در وضعیتی بسیار مضطرب به خاطر عدم اطلاع از وضعیت همسرش است و چون پیگیری‌اش از نهادها و نامه به بیت رهبری به نتیجه‌ای نرسیده، نامه‌اش را به صورت شفاهی می‌خواند، شاید به سمع رهبری برسد. نامه‌اش محترمانه بود و البته با بغض و گریه که دل هر منصفی را به درد می‌آورد. جرم و علت بازداشت آقای اکبرنژاد هرچه باشد، که بنده در مقام سخن گفتن درباره آن نیستم، حق خانواده و نزدیکان ایشان است که از وضعیتش اطلاع داشته باشند و بتوانند پیگیر پرونده ایشان باشند. تغییر رویه بازداشت‌های نامعلوم که شاید در پرونده‌های سیاسی تکراری است، یکی از مقوله‌های مهم تحقق عدالت در حکمرانی است که باید اصلاح شود و تغییر پیدا کند. در این زمینه قانون وجود دارد و در بندِ ج ماده ۶ «قانون جرم سیاسی» مصوب سال۱۳۹۵ آمده است‌: «حق ملاقات و مکاتبه با بستگان طبقه اول در طول مدت حبس» همچنان‌که در بند ث این ماده آمده است: «ممنوعیت بازداشت و حبس به صورت انفرادی به جز در مواردی که مقام قضائی بیم تبانی بدهد یا آن را برای تکمیل تحقیقات ضروری بداند لکن در هر حال مدت آن نباید بیش از پانزده روز باشد.» پس آنچه امروز باید از ناحیه مسئولان قضایی و نمایندگان آینده مجلس پیگیری شود، لزوم شفاف‌سازی و مانع‌زدایی درباره پیگیری حقوق اجتماعی مردم در این زمینه است. ...... @azadpajooh