💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_صادق__ع__زمینه
این نکته از امام صادق آن نیک سرشت
در دفتر رهروان توحید نوشت
از روز ازل شیعه ما را یزدان
از طینت آل پیمبر بسرشت
امام صادق (ع)
زمینه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_صادق__ع__زمینه
به خدا که دشمنم قلب منو آزرد
چجوری آخر گل عمر منو پژمرد
خونمو آتیش زد و از تو خونه منرو
نیمه ی شب با سر وپای برهنه برد
دنیا شده برام قفس خدا کنه بشم رها
دیگه بریدم ای خدا از این همه جور و جفا
دلم از درد و غم خونه دیگه بار سفر بستم
منم از مردم این شهر مثه بابام علی خستم
غریب آقام غریب آقام
غریب آقام غریب آقام
بند۲
داره میسوزه خونه ام خیلی پریشونم
برای اهل و عیالم زار و گریونم
تو سواره من پیاده ای عدو رحمی
یه کمی آهسته تر دیگه نمیتونم
با کتک و با طعنه هات پی آزردن منی
دارم میام ای بیحیا دیگه چرا تو میزنی
تو داری میزنی منرو چقدر ناروا میگی
چرا ای بی حیا دیگه به زهرا ناسزا میگی
غریبم آقام غریب آقام
غریب آقام غریب آقام
بند۳
خسته ام از این همه جور و جفا دیگه
میمیرم از ماتم کرببلا دیگه
جون میدم و جسم بی جونم میدونم که
نمیشه پامال سم مرکبا دیگه
اما عدو تو کربلا اسبارو نعل تازه زد
با تن بی جون حسین خدا میدونه ک چه کرد
سرش رو نیزه و جسمش به زیر دست و پاها رفت
حتی پیراهن پاره اش بمیرم که به یغما رفت
حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم
بند۴
دوست دارم عبد شما باشم حسین جانم
کبوتر روضه ها باشم حسین جانم
دلخوشی نوکرت امسال یه کاری کن
عرفه کرببلا باشم حسین جانم
من آرزومه یا حسین نوکر نوکرات بشم
همین روزا خدا کنه زائر کربلات بشم
تو فراق حرم موندم تو دل من یه احساسه
برات کربلای من گیر امضای عباسه
حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم
عبدالزهرا
امام صادق (ع)
زمینه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
مداحی آنلاین - بر هم نزن نماز مرا بی هوا نزن - حاج حسین حقی.mp3
3.41M
🔳 #شهادت_امام_جعفر_صادق(ع)
🌴بر هم نزن نماز مرا بی هوا نزن
🌴حالا که میزنی جلوی آشنا نزن
🎤حاج #حسین_حقی
⏯ #روضه
تکثیر عشق 💚 👈
@shoormahshar
@yaraliagham
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_صادق_ع_شهادت
کاسه ی چشم حضرتش انگار
شده از غصه و غریبی پُر
وسط کوچه های بی شرمی
نبریدش برهنه پا اینطور
از همین کوچه های نامردی
خاطرات بدی به دل دارد
توی گوشش صدای یک سیلی ست
مثل ابر بهار می بارد
@hosenih
وسط نافله کجا بردید
پیرمردی که بی کس و تنهاست
قصه ی تلخ بردنش امروز
چقدر مثل روضه ی مولاست
از غم چهره ای کبود انگار
روزگارش همیشه در غم بود
آسمان ِنگاه ِخونش خیس
قامتش مثل مادرش خم بود
دست شعله رسیده بود ای وای
بر دری که زبانه اش می سوخت
ناگهان در میان آتش داشت
همه ی آشیانه اش می سوخت
بین دود و شراره ها آنجا
فکر گلهای پرپرش افتاد
در ِآتش گرفته را می دید
چقدر یاد مادرش افتاد
در ِآتش گرفته را می دید
به لبش بود آه و واویلا
گریه می کرد و صحنه را می دید
آتش ِخیمه های عاشورا
@hosenih
گریه می کرد و صحنه را می دید
گیسوانی که آخرش می سوخت
وسط شعله های نامردی
عمه ای را که معجرش می سوخت
گریه می کرد و صحنه را می دید
غارت خیمه های زنها را
روضه می خواند در دلش آنجا
بر نوک نیزه اشک سقا را
شاعر: #مسعود_اکثیری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_صادق_ع_شهادت
دوباره پای برهنه شبانه آوردت
شبانه باز که از کُنجِ خانه آوردت
کسی نگفت که از راه دور آمده است
کسی نگفت به منصور، نور آمده است
عبا نداری و عمامه و ردایت کو؟
چقدر خون شده پایت بگو عصایت کو؟
@hosenih
بمیرم آمدی و ردِ پایِ تو پیداست
چقدر زخم روی دستهای تو پیداست
حرم تو هستی او پشت بر حرم داده
تو ایستادهای و نانجیب لم داده
به گرد خویش غلام و کنیز دارد باز
به زیر بالش خود تیغ تیز دارد باز
نگاه تو پُرِ صبر است و سینهات آرام
نگاه او پُرِ خشم و دلش پُر از دشنام
سه بار خواست بسوزی به ناروا که نشد
سه بار خواست بگوید به ناسزا که نشد
سه بار سمت تو آمد ولی برِ تو نشست
سه بار تیغ کشید و قلاف کرد و نشست
سه بار خواست بتازد ولی سلامت کرد
بجای دشنه و دُشنام احترامت کرد
هزار شُکر شکست از نهیبِ پیغمبر
بجای خویش نشست از نهیبِ پیغمبر
هزار شُکر جسارت نشد به پیر حرم
هزار شُکر که رفتی حرم امیرِ حرم
تو کوه بودی و او در مقابلِ تو شکست
اگرچه پیش تو خم شد ولی دل تو شکست
شکست تا دل تو گفت: یا رسول الله
به گریه مقبل تو گفت با رسول الله_
بلند مرتبه شاهی زِ صدر زین اُفتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین اُفتاد
@hosenih
تمام پیکرش از تیغ غرق خون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
مزاحم نفسش نیزه با عصا شده بود
هزار تیغ شکسته به زور جا شده بود
لبش پُر از ترک و آب را بردند
به روی ناقهی عریان رُباب را بردند...
شاعر #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_صادق_ع_شهادت
هرچه از درد و بلا بر سر حیدر افتاد
داد بیداد که یک روز به جعفر افتاد
یا رب این شعله چرا ول کن این طایفه نیست؟!
باز از خیمه گذشت و روی این در افتاد
@hosenih
سجده اش خورد به هم بس که تکانش دادند
سر سجاده ی خود با دل مضطر افتاد
با عصا هم بدود باز زمین می افتد
بی عصا رفت و به هر کوچه مکرر افتاد
پس کجایند دراین واقعه شاگردانش؟
پیش چشمان همه حرمت منبر افتاد
تا زمین خورد صدا زد ز جگر وا اُمّاه
پشتِ در یاد زمین خوردن مادر افتاد
مادرش خورد زمین، خورد زمین، خورد زمین
جلوی چشم علی، فاطمه با سر افتاد
فضه آمد کمکش ورنه مصیبت میشد
فضه با دیدن او پهلوی کوثر افتاد
گریهی غربت زن قاتل شوهر باشد
پس عجب نیست بگوییم که حیدر افتاد
آخر روضهی ما حرف حسین است حسین
دشنه با حنجر خشکیده ی او در افتاد
ولی الله به یک ضربه تنش برگشته
گذر شمر به این ناحیه آخر افتاد
کینه اش با دوسه تا ضربه به پایان نرسید
آنقدر زد روی تل یکسره خواهر افتاد
@hosenih
بانوک چکمه تنش این سو وآن سو می شد
بانوک نیزه سرش این ور و آن ور افتاد
آنکه درسجده فقط پای خدا می افتاد
وقت قتل علی اکبر شد و بدتر افتاد
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_صادق_ع_شهادت
باید غزل سرتاسرش آتش بگیرد
شاعر بسوزد دفترش آتش بگیرد
از داغ پیدرپی سزاوار است شیعه
با گریه مژگان ترش آتش بگیرد
@hosenih
وقتی کبوتر در قفس محبوس باشد
ای وای اگر بال و پرش آتش بگیرد
وقتی زنی پشت در خانهست هرگز
خانه نبایستی درش آتش بگیرد
سخت است پیش چشم مردی که به نیزهست
دار و ندار خواهرش آتش بگیرد
گیرم به غارت رفت گردنبند طفلی
دیگر چرا پس معجرش آتش بگیرد؟
فرزند ابراهیم در آتش بعید است
یک تار از موی سرش آتش بگیرد
@hosenih
مرد خراسانی! ببین هارون مکّی
حاشا که یکدم باورش آتش بگیرد
تا پنج تن یار حقیقی نیست باید
شیعه نگاهِ بر درش آتش بگیرد
شاعر: #علی_سلیمیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق
#شهادت
از کار غربتت گرهای وا نمیکند
این شهر ، با دل تو مدارا نمیکند
این شهر ، زخم بیکسیات را…عزیز من
جز با دوای زهر مداوا نمیکند
این شهر ، در میان خودش جز همین بقیع
یک جای امن بهر تو پیدا نمیکند
اینجا اگر کسی به سوی خانهات رود
در را به غیر ضرب لگد وا نمیکند
این شهر ، شهرِ شعله و هیزم به دستهاست
با آل فاطمه به جز این تا نمیکند
ابن ِربیع ِ پست چه آورده بر سرت؟
شرم و حیا ز سِنّ تو گویا نمیکند
بالای اسب در پیِ خود میکشاندت
رحمی به قامتِ خَمَت امّا نمیکند
تا میخوری زمین به تو لبخند میزند
اصلاً رعایت رَمَقت را نمیکند
زخم زبانش از لب شمشیر بدتر است
یک ذرّه احترام به زهرا نمیکند
🖋صالحی
#امام_صادق
#شهادت
بارها سینه سوزان مرا سوزاندند
وقت و بی وقت دل و جان مرا سوزاندند
هر شب و نیمه شب آزار دلم میدادند
در خفا قلب پریشان مرا سوزاندند
سر سجاده اهانت به نمازم کردند
بر لبم آیه قرآن مرا سوزاندند
پا برهنه برُبودند مرا از حرمم
حرمت پیری و عنوان مرا سوزاندند
ناسزا پیش دو چشمم که به مادر گفتند
به خدا عزت جانان مرا سوزاندند
من به دنبال سر اَستَرشان ذکر به لب
سوز ذکر لب عطشان مرا سوزاندند
از غم مادر خود بی سر و سامان شده ام
که به کوچه سر و سامان مرا سوزاندند
گرچه دیدند که بر کرب و بلا میگریم
باز هم دیده گریان مرا سوزاندند
به خدا بر جگرم زهر جفا مرحم بود
گرچه از کینه دل و جان مرا سوزاندند
🖋محمود ژولیده
هدایت شده از سبک و شعر کربلایی سعید صادقی
بند اول👇
باز دوباره دری میسوزه
کوچه ای پُر شده از نامرد
پیره مردی غریب افتاده
نانجیبی دِلش رو خون کرد
بی یار و یاوره
غریب و مضطره
وارث درد و غصه های حیدره
آتیش زدن به در
امون زِ درده سر
شدن یه عده ای به خونَش حمله ور
بند دوم👇
مدینه غرق سوز و آهه
آسمونش به رنگ تاره
شعله ها گُر گرفته انگار
داره بازم بَلا می باره
آقامونو دارَن
از خونه می بَرن
دستاشو بستن و توو کوچه می کِشن
با ظلم بی حساب
میدن بهش عذاب
با تازیوونه پیره مرد و می زَنَن
بند سوم👇
بی عبا و عمامه ای وای
اُفتاده یاد جَدش حیدر
بی قراره میون کوچه
واسه ی روضه های مادر
اون مادری که سوخت
بال و پری که سوخت
به زیر دست و پاها پیکری که سوخت
اون پسری که سوخت
میخ دری که سوخت
میون هُرم شعله چادری که سوخت
بند چهارم👇
دیگه جونش رسیده روو لب
پا برهنه به پشت مرکب
نانجیبا میدن آزارِش
زنده شد داغ عمه زینب
نداره التیام
مصیبتای شام
اونا که اومدن برای ازدهام
اونا که رقصیدن
گوشواره دُزدیدن
بُردن مخدرات و مجلس حرام
عباس قلعه
#سبک_مداحی_شهادت_امام_صادق علیه السلام
#زمینه
هدایت شده از سبک و شعر کربلایی سعید صادقی
سبک تا مشکتو تو آب زدی،موجای دریا شد آروم
تا تو دعام کردی مادر،من عاقبت بخیرشدم۲
ممنونتم یا فاطمه ،منم مثل ظهیرشدم
انشاالله تا روزجزا،کنیز بچه هات باشم ۲
شافع محشرم باشی مادر که فدات بشم
میدونم مادر،کنیزتو روسیاهه۲
میدونم نامه ی اعمال من سیاهه
یا زهرا۴
حواله مون دادی خانوم ،به مرتضی به همسرت
گفتی یه یاعلی بگو تموم میشه هم و غمت۲
تورو بجون بچه هات جان علی مرتضی ۲
امام زمانیمون بکن ،شهید بشیم و مبتلا
آخه میدونی ،دوای دردامه مهدی۲
همیشه گفتم همه جا آقا مه مهدی۲
یازهرا۴
عجل ظهورک آقا جون،بیا به جون مادرت۲
دست جوونا رو بگیر تاکه بمونن نوکرت
الهی روشن بشه چشمام به جمالت۲
همه ی عمرم شده فکرت و خیالت
الهی آقا ببینم روزی که گفتی
شدم راضی از تو وازهمه اعمالت
یا مهدی ۴
شاعر ، مریم صالحی مرزیجرانی