eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دو دستم بسته و سوی تو چشمی چون سبو دارم بریز آبی بر این آتش که از سرخی رو دارم @hosenih چراغ چشمم از سیلی به سو سو کردن افتاده نگاهی کن به سویم تا که بر این دیده سو دارم سخن هایم اگر محکم ولی در خویش می گریم که از غم ذولفقار آبداری بر گلو دارم سرت افتاد و افتادم روان گشتی روان گشتم که من با هم قدم بودن از اول با تو خو دارم هرآنچه بر سرت برنیزه آمد برسرم آمد چنین در آینه با خویش هر دم گفتگو دارم تمام کوچه ها سد شد اگر ،من سد شکن هستم به هر مژگان ز اشک خویش سیلابی به جو دارم @hosenih سرت را تا در آغوشم نگیرم که نمی میرم چهل منزل اگر جان کنده ام این آرزو دارم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ هر نفس هر دم برایت سینه خواهم زد حسین در نشاط و غم برایت سینه خواهم زد حسین @hosenih از منِ عاشق اگر باشد، به رسم نوکری روز محشر هم برایت سینه خواهم زد حسین سال ها دست مرا محکم گرفتی...دستِ کم سال ها محکم برایت سینه خواهم زد حسین اربعین پای پیاده از نجف تا کربلا پای هر پرچم برایت سینه خواهم زد حسین از تصور کردنش هم سخت می ترسم...مگو روزگاری کم برایت سینه خواهم زد حسین @hosenih در نجف در کربلا در کاظمین و سامرا در همه عالم برایت سینه خواهم زد حسین ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بسته شد روز ازل قول و قرارم با حسین شکر لله!شد مبارک روزگارم با حسین سینه زنها یا ز نسل جون یا که قنبرند! خیر دیده قرنها ایل و تبارم با حسین @hosenih من گنهکارم! قبول!اما میایم روضه اش شک ندارم آخرِ سر رستگارم با حسین هرکجا که میروم مردم سلامم میکنند پیش مردم اینهمه بااعتبارم با حسین! کربلا یعنی هرآنجا که سلامش میکنند! السلام ارباب!حالا همجوارم با حسین روضه رفتن های ما تجدید بیعت کردن است روضه روضه دستِ بیعت میفشارم با حسین حاجت من را نداده!ناز شصتش که نداد بهر حاجت ها مگر من‌کار دارم با حسین؟! دوست دارم مرگ را،چون‌ وقت مرگم میرسد کیف دارد لحظه های احتضارم با حسین @hosenih اول ایمان حسین و اخر ایمان حسین من فقط سر را به سجده میگذارم با حسین دخترش هم سوخته هم زخمی و هم بی‌کس است آمدم در روضه اش حالا ببارم با حسین ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ طفلم اما غم نهان دارم در دلم درد بیکران دارم خاطرات بدی ز بزم شراب شکوه از چوب خیزران دارم @hosenih طفلم اما شبیه پیرزنان موسپیدم قد کمان دارم سایه ات کم نشد دمی ز سرم از سرت باز سایبان دارم سرت از دست خصم میگیرم تا کمی در بدن توان دارم جای تو نیست بین تشت طلا بر سرت جای به از آن دارم جای خوش کن به دامنم بابا بقلم کن هنوز جان دارم ای فدای لب ترک ترکت بر لبت اشک بی امان دارم جای سالم نمانده در بدنم درد جانسوز استخوان دارم رفتی و خیمه ها به یغما رفت گله از دست ساربان دارم @hosenih اصلا از دخترت خبر داری که چرا بر رخم نشان دارم؟ دست وپا گیر خواهرت بودم خجلت از روی عمه جان دارم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ در لطافت بی‌نظیر و در صفا دریایی‌اند راست گفته، هر که گفته: دختران بابایی‌اند @hosenih بی نوازش های بابا چشمشان را خواب نیست شامگه در انتظار بوسه و لالایی‌اند صاف و ساده، غرقِ زیبایی، پر از احساسِ خوب دختران دارای روح و طینتِ زیبایی‌اند صاحب دختر فقط باید شوی تا بنگری، این فرشته سیرتان، روی زمین، غوغایی‌اند @hosenih ** کنجِ ویران، دختری می‌سوخت در داغِ فراق راست گفته، هر که گفته: دختران بابایی‌اند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام ▶️ با آتش خیمه، تن اهل حرم سوخت بابا کجا بودی، نبودی معجرم سوخت از داغ هجرانت، چهل منزل، شب و روز آن قدر گریه کرده ام، پلک ترم سوخت @hosenih دیدی حمیده، دختر هم بازی من در زیر سم اسب ها، پشت حرم سوخت هر بار نامت را به لب با گریه گفتم با ضرب سیلی، عمه جانم در برم سوخت دیگر توان پر گشودن هم ندارم از بس مرا زجر حرامی زد، پرم سوخت جوری لگد زد، خاطرات هر سه سالم آتش گرفت و آیه های کوثرم سوخت ضرب لگد، سیلی و سنگ و خار و آتش بعد از عمو عباس، کلّ پیکرم سوخت دارم خبر، در خانه ی خولی سرت سوخت داری خبر از آتش خیمه سرم سوخت؟ وقتی سرت را بر درختی بسته دیدم آتش گرفتم آن چنان خاکسترم سوخت بر ما اشاره کرد مرد سرخ مویی خیلی اهانت کرد، قلب خواهرم سوخت بالشت من سنگ است وقتی دامنت نیست دنیا دلش بر وضع زار بسترم سوخت از سوز سرمای شب و گرمای روزش کنج خرابه، استخوان لاغرم سوخت @hosenih بس که گرسنه مانده ام، سرگیجه دارم از بس نخوردم آب، زخم حنجرم سوخت شعر وصال من... رگ خشک گلویت بوسیدم آن گونه که بیت آخرم سوخت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ پس از تو دام بلا قسمت کبوتر شد کبوترِ سرِ دوشت پرید و‌ پرپر شد @hosenih بجای ناز کشیدن کشید مویم را کسی که بعد عمو شیر شد دلاور شد تمام راه به من نان خشک میدادند زبس که دختر تو روزه داشت لاغر شد صدا زدم ابتا! زجر زد بصورت من! حریف من نشد و سیلی اش مکرر شد شلوغی سر بازار دخترت را کشت چه چشم های بدی! عمه سوخت مضطر شد لبم فدای لب تو! سرم فدای سرت که هرچه شد به من زار باتو بدتر شد @hosenih خبر بده به نجف! شام‌را به هم‌زده ام نگو رقیه!رقیه علی دیگر شد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تو نیستیّ و فراق مدام را چه کنم؟ جفای این همه صیاد و دام را چه کنم؟ فراق و گریه و زخم و غم عزیزانم بگو که گریه کنم من کدام را؟ چه کنم؟ به من گذشت هر آنچه میان کوفه گذشت ولی عزیز دلم شهر شام را چه کنم؟ اگر مرا ببرند از میان جمعیت غیور من تو بگو ازدحام را چه کنم؟ به کودکان تو با جان و دل حواسم هست بگو جسارتِ از روی بام را چه کنم؟ به سنگ کینه گل از روی شاخه اش افتاد زنان بی ادب و بی مرام را چه کنم؟ حریم اهل حرم را شکست اهریمن دلِ شکسته زِ بزم حرام را چه کنم؟ خدا کند که میان خرابه جان بدهم ولی رسالت نیمه تمام را چه کنم؟ مجتبی شکریان @deabel
هلالِ ماه بودن با تو و قدِّ کمان با من برای حفظ این پرچم امیر عشق جان با من تلاوت کن قیامت را که منبرها به پا خیزند بخوان یَحیای من آیات را تفسیر آن با من تو سایه سار زینب باش حتی بر روی نیزه حسینی کردن آزادگان این جهان با من قسم بر آن محاسن که خضابش کرده خاک و خون بدان بر خاک تیره بردن این دودمان با من اگر چه آیه هایت را صدای هلهله برده میان لشگر سرمست ها ، صد دل فغان با من اگر از نیزه افتادی بیا فورا در آغوشم بیا تو ، تازیانه خوردن از دست سنان با من حریف اشک ها و بی قراریَش نخواهم شد رقیه با تو ، دلداریِ جمع دختران با من تو هر کس را که می خواهی شفاعت کن ولی بگذار شکایت کردن از خولی و شمر و خیزران با من حامد آقایی @deabel
گریز روضه مجلس یزید آتش کشید بر جگرم خنده یزید سیراب بود و روی لبت چوب می کشید بازی نمود بالب تو پیش چشم من تیزیِّ چوب ها لب خشک تورا بُرید تَه مانده شراب خودش بین طشت ریخت از آن به بعد شد همه گیسوی من سپید تا سرخ مو بلند شد و یک اشاره کرد رنگِ سکینه دختر تو ناگهان پرید جانم رباب، تاکه سر افتاد بر زمین از بهر ِ بوسه از لب و دندانِ تو دوید قاسم نعمتی @deabel
شب گرچه روی نیزه، سرِ آفتاب بُرد زینب به فتح شام، سپاه شهاب برد پس درس‌های مادر او بی‌نتیجه نیست از زخم بی‌حساب، نباید حساب برد با دست بسته، خسته، غریبانه، خطبه خواند کاخ یزید را وسط گریه، آب برد آنسان که تیر و نیزه و تیغ از تن حسین... آن خیزران هم از لب تشنه، ثواب برد وقتی که چشم آل علی بر غرور اوست نتوان که صبر از دل عُلیاجناب برد جای مدافعان حرم ضجّه می‌زنیم: ناموس مرتضی که به بزم شراب برد!؟ راضی به بغض دختر احمد نمی‌شویم ما بی‌تفاوت، از غمتان، رد نمی‌شویم محمد بیابانی @deabel