eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
5.2هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
۳۰ (حضرت سکینه س) گلی ز گلشن دین(از نسل مصطفایی)۲ همسنگر حسین و(سفیر کربلایی)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ همراه عمه هایت(کرب و بلا بدیدی)۲ بر دوش خود سکینه(کوه بلا کشیدی)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ دیدی علی اکبر(گردیده اربا اربا)۲ دیدی کنار جسمش(قامت خمیده بابا)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ به روی دست بابا(دیدی علی اصغر)۲ با تیر کین دشمن(گردیده پاره حنجر)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ همراه عمه هایت(غربت نمودی احساس)۲ تا بر زمین بدیدی(افتاده دست عباس)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ ای نور چشم زینب(دیدی وداع آخر)۲ غریبی حسین را(با ناله های خواهر)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ دیدی میان میدان(حسین بگشته تنها)۲ به گرد پیکر او(آمده جمع اعدا)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ دیدی حسین زهرا(از روی زین فتاده)۲ با حق نموده نجوا(سر بر زمین نهاده)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ دیدی که شمر بی دین(سوی حسین دویده)۲ خنجر خود کشیده(سر حسین بریده)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ بعد از پدر تو دیدی(زخم همه نمک خورد)۲ کنار عمه زینب(رقیه جان کتک خورد)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ ای نور چشم مولی(راحت شدی ز دنیا)۲ از این جهان فانی(رفتی به سوی عقبی)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ (سبک: ای باغبان برایت گل با گلاب آوردم )
بسم الله الرحمن الرحیم پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش  پسری اشک فشان است به حال پدرش  پدری جام شهادت به لبش بوسه زده پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش پسری را که بود نبض دو عالم در دست شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش حسن العسکری از زهر جفا می سوزد حجةابن الحسن از غم شده گریان به برش چار ساله پسری مانده و صد ها دشمن که خداوند نگه دارد و از هر خطرش دشمن افکنده زپا نخل امامت را باز کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش خانه را که عدو دست به غارت زده است اتش ظلم بر افروخته از بام و درش آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز غیبتی را که بود خون شهیدان اثرش آنکه امروز جهان زنده و قائم از اوست بار الها که مؤید نفتد از نظرش سید رضا مؤید
🌻🌹 ما را بزن دوباره صدا هرچه خواستی مثل غلام، مثل گدا، هرچه خواستی پُر کن دوباره کیل مرا «ایها العزیز» یابن الحسن برای خدا هرچه خواستی آقا بریز «حین تُصَلی و تَقنُتَ»ت در دست خالی فقرا هرچه خواستی دل را تکانده‌ایم از اغیار، پس بیا دیگر فراهم است بیا هرچه خواستی من مهزیار تو شده‌ام محض یاری‌ات جان می‌دهم برای تو با هرچه خواستی وقتی «بنفسی أنت» مرا می‌کنی قبول یا هرچه خواستم شده یا هر چه خواستی چون مستجاب می‌شود آقا فرج بخواه دور ضریح کرب و بلا هرچه خواستی یادی بکن ز هر که نرفته به کربلا در مرقد امام رضا هرچه خواستی 🖋رضا دین‌پرور
🌻🌹 آقا قسم به جان شما خوب می‌شوم باور کن آخرش به خدا خوب می‌شوم حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش با یک نگاه لطف شما خوب می‌شوم این روزها ز دست دل خویش شاکیم قدری تحملم بنما خوب می‌شوم من ننگ و عار حضرتتان تا به کِی شوم کِی از دعای اهل بکا خوب می‌شوم جمعی کبوتر حرم فاطمی شدند من هم شبیه آن شهدا خوب می‌شوم گر چه دلم ز دوری تان پر جراحت است در چشمه سار ذکر و دعا خوب می‌شوم من بدترین غلام حقیر ولایتم ای بهترین امام، بیا، خوب می‌شوم با این همه بدی به ظهور شما قسم با یک نسیم کرب و بلا خوب می‌شوم 🖋سیدمحمد میر‌هاشمی
🌻🌹 ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن آقا بیا و روضه بخوان، زینب (س) و شام با اشک روضه قلب مرا هم بلور کن آقا بیا و روضه بخوان روضه عطش یادی ز مشک پاره و اشک و تنور کن آقا بیا و روضه بخوان فاطمیه را سرداب خشک چشم مرا هم نمور کن صبر و قرار رفته ز دل‌های عاشقان با دست عشق آتش دل را صبور کن راه نفس نمانده بیا ای گل امید آقا بیا و رنج و بلا را تو دور کن دجال‌های دشمن دین جلوه کرده‌اند چشمان فتنه‌های زمان را تو کور کن
روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید زحمتِ خانه شدم بسکه زمین گیر شدم وقتِ شرمندگی از دخترکی زار رسید @hosenih باز هم پیرهن تازه‌ی من خونین شد باز با پیرهنِ تازه پرستار رسید ولی از بسکه نخوابید زِ بی خوابیِ من جانبِ بستر من دست به دیوار رسید گرچه دلتنگِ تماشای حسینم اما... چشمِ زخمیِ مرا نیمه شبی تار رسید @hosenih لابه لای نَفَسم لخته‌ی خون می بینم از همان روز که بر سینه‌ام آزار رسید از همان روز که آتش به سراغم آمد از همان روز که در بود و ستمکار رسید شعله‌ای حلقه زد و چادر من را سوزاند ناله‌ای تا که زدم خنده‌ی انظار رسید @hosenih خویش را در پَسِ در جمع نمودم شاید نرسد زخم به محسن ولی انگار رسید خویش را در پَسِ در جمع نمودم اما در به من خورد و به او ضربه‌ی مسمار رسید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چشم کویر لایق دریا نمی شود دنیایمان بدون تو زیبا نمی شود آقا ببین که غصه و درد نبودنت درجام صبرِ منتظرت جا نمی‌شود @hosenih دنیا پر از تهاجم و بیداد و فتنه است دردی چنین که بی تو مداوا نمی‌شود حتی اگر شده یکروز قبل از آن "یومُ الوعید" بی تو که برپا نمیشود دلخوش به یک نگاه پر از مهر و رأفتم چشمم بدون روی تو بینا نمی شود رویای صبح صادق و فجر سپید وصل جز در شب وصالِ تو معنا نمی شود تکلیف قلب خسته مجنون بگو که چیست؟ شوریده بهر او دل لیلا نمی شود؟ گمگشته ی دیار غریبی و بی کسی جز با نگاه مهر تو پیدا نمی شود عشق تو از تمام جهان بس بُود مرا همراه و هم نوای تو، تنها نمی شود @hosenih دیگر چگونه وصل تو را آرزو کنم گل زخمه های عشق که حاشا نمی شود "بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود" شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گرچه فقط بی آبرویی کرده ام باز مولای من لطفی کن و دورم نینداز عمر مرا وقف اباصالح نوشتند در به درت بودم گل نرگس از آغاز @hosenih سائل رسیده، تشنه ی احسان و جود است دریای لطفت را نما ای یار ابراز ظرف دلم محبوس دنیا شد ولی باز با یک دعایت می شود قفل دلم باز خالی است دستانم، چه سازم در قیامت بی توشه ی اعمال صالح، بی پس انداز دارایی ام اشک است، شاید این عنایت سازد مرا در دیده ی زهرا سرافراز روضه بخوان از ماجرای داغ مادر از قتل محسن، پشت در، ای محرم راز @hosenih در وصف در، در وصف میخ در، چه گویم؟! در سنگدل، در بی حیا، مسمار لجباز آخر چه آمد بر سرِ زهرا که دیگر با بال زخمی بود تنها فکر پرواز شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خوشبخت آنکس که گدای عسگری شد یا آن سری که خاک پای عسگری شد مدیون به اشک چشم زهراگشت هرجا چشمی که گریان عزای عسگری شد افتاده در زندان غم آن شاه عشاق محشر به پا از ناله های عسگری شد درسامرا ای دل تو با دقت نظر کن عالم اسیر آن سرای عسگری شد مهدی و این بار فراق و بی کسی ها هم پایه ی درد و بلای عسگری شد از زهر آن نامرد در بستر فتاده مهدی عزادارعزای عسگری شد از زهر کین دیگر توان در دست و پانیست عالم اسیر ناله های عسگری شد. ای اهل عالم من گدای این سرایم من خاک پای عسگری و سامرایم دیدم حسن بال و پرت افتاده اینجا درگوشه ایی از بستر ت افتاده اینجا آقا تو در مابین زندان باشی اما مانند برگی پیکرت افتاده اینجا مهدی ببین درلحظه های آخرینش چشمش به چشم مادرت افتاده اینجا من شک ندارم او عروس فاطمه بود دیدی تو نرکس همسرت افتاده اینجا ای عسگری درسامرابی یار هستی بنگر که مهدی لشکرت افتاده اینجا مجنون امام عسگری در شور و شین است او گریه کن بربی کسی های حسین است شاعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
دل من هوای سامراداره هوای دیدن او ن سرا داره چش خسته ام دیگه سو نداره هوای دیدن عسگری داره اقاجون می شه گداتوبخری من می خوام بشم گدای عسگری می شه ماروتاحرم راهی کنی می شه بر گدای خود شاهی کنی تابیام میون صحن عسگری با نگاهت دل و دین و می بری شنیدم که عسگری حرم داره به تموم زائراش حرم داره منم اون گدای صحن عسگری می کنه اون حرمت چه دلبری شنیدم که صحن تو خراب شده دل شیعه ها برات کباب شده یا امام عسگری فدات بشم من می خوام که سائل سرات بشم شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
امشب شروع گریه ی اولادآدم است گویا که موقع طپش نبض عالم است ماتم سراشده همه عالم دراین عزا عمری بود که این دل من زیر پرچم است امشب شب عزای امام عسگری است مهدی به بزم روضه ی بابا پراز غم است مهدی بیا که بزم عزای پدرشده آقا بساط گریه برایت فراهم است از زهر معتمد جگرش پاره پاره شد امشب چه نوحه و چه عزاو چه ماتم است مجنون ببین چه کس به سر و سینه می زند زهرارسید و قدش از روضه ها خم است شاعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
آقازمان روضه ات آغاز گشته است تاوسعت بهشت تودل باز گشته است امشب دلم به اشک عزاشستشو کنم چشمان من بدست شما نازگشته است امشب تمام سامره از غم لبالب است با لحظه لحظه ذکر تودمسازگشته است اززهر معتمد به جوانی شدی فدا درهای آسمان به رویت باز گشته است دربستری و دیده ی تو تار گشته است دیدار روی مهدی توراز گشته است وقت وداع مهدی و باباچه دیدنی است آنجا خداهم از تو سرافراز گشته است دربستری و لرزش دستت عجیب بود آبی نخورده ای و چه دمسازگشته است دیگرامام عسگری از هوش رفته است آنجا خودش طبیب شفاساز گشته است شاعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)