5.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️#وداع با پیکر مطهر #شهید_آرمان_علی_وردی💔
لعنت به در
لعنت به دیوار
لعنت به آن مردک پست بیمار
..
@azizamhosen
@yaraliagham
#اخلاقی_و_اندرز
دِلا بکوش مُطهر بمان و مَحرم باش
دخیل چادرِ دُخت رسول اکرم باش
به تزکیه سپری کن دو روز دنیا را
بدین طریق به چشم خدا مُکرّم باش
عبودیت به صفات ربوبیت برسد
بیا و عبد خداوند باش ، رَب هم باش
تو جمع عالَم دنیا و آخرت هستی
مباش فکر دو عالم ، خودت دو عالم باش
مسافریم و از اینجا خلاصه باید رفت
به فکر رفتن از این نشئه نیز کم کم باش
ز راه میرسد آن دم که صور را بدمند
از این به بعد دَمادَم به یاد آن دَم باش
به سفره خانه یِ حاتم مَبَر نیاز ، اما
اگر به خانه یِ تو آمدند حاتم باش
اگر درست نکردی ، خودت درست بمان
کسی به دست تو آدم نشد ، تو آدم باش
غمی به غصه همسایه هات اضافه نکن
ولی به غصه همسایه هات مرهم باش
بگو به زن که زنی فاطمه نخواهد شد
بگو که لااقل آسیه باش ، مریم باش
شب زفاف دو رکعت نماز قبر بخوان
شب زفاف که شد فکر قبر خود هم باش
چراغ خانه به مسجد رواست نی خانه
به فکر مسجد و محراب و ابروی خم باش
گر ایستاده بمیری شهید میمیری
درست مثل شهیدان چو کوه ، محکم باش
کلید قفل شهادت بدست گریه توست
امیدوار به این اشکهای نم نم باش
آهای اُمت اسلام ! بهر پیروزی
دخیل چادر دخت رسول اکرم باش
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب
ایستادم به بلندی بدنم لرزان شد
زیر ِخروار ِنی و سنگ تنت پنهان شد
بسکه مبهوتِ جمال اَحَدیّت بودی
که در آوردنِ پیراهن تو آسان شد
چقَدَر نیزه فرو رفته به جسمت ، گوئی
گودی قتلگهت تنگ تر از زندان شد
نعل تازه به سُم ِ اسب زدن فکر که بود؟
که سراپای تو با سطح زمین یکسان شد
آنقَدَر زیور و خلخال ربودند ز ما
که به بازار ِ طلا نرخ طلا ارزان شد
سعید خرازی
@rozeh_1
#حضرت_زینب
چشم سنگین دردش از دستان سنگین بدتر است
هرکجای کوفه دیدم آشنایان تورا
نان با منت به ما دادند آن هم نان خشک
مردمی که خورده بودند از ازل نان تورا
نیزه ات را عامدانه بین زنها میبرد
ای خدا لعنت کند آقا نگهبان تو را
گرچه من داغ برادر دارم اما کوفیان
جشن میگیرند اینجا عید قربان تورا
سید پوریا هاشمی
@rozeh_1#حضرت_زینب
چشم سنگین دردش از دستان سنگین بدتر است
هرکجای کوفه دیدم آشنایان تورا
نان با منت به ما دادند آن هم نان خشک
مردمی که خورده بودند از ازل نان تورا
نیزه ات را عامدانه بین زنها میبرد
ای خدا لعنت کند آقا نگهبان تو را
گرچه من داغ برادر دارم اما کوفیان
جشن میگیرند اینجا عید قربان تورا
سید پوریا هاشمی
@rozeh_1#حضرت_زینب
چشم سنگین دردش از دستان سنگین بدتر است
هرکجای کوفه دیدم آشنایان تورا
نان با منت به ما دادند آن هم نان خشک
مردمی که خورده بودند از ازل نان تورا
نیزه ات را عامدانه بین زنها میبرد
ای خدا لعنت کند آقا نگهبان تو را
گرچه من داغ برادر دارم اما کوفیان
جشن میگیرند اینجا عید قربان تورا
سید پوریا هاشمی
@rozeh_1
#حضرت_زینب
جام بلا را سر کشیدی، سر کشیدم من
بنشست تا بر سینه ات از تل دویدم من
از تل به گودالِ تو نبضم هر چی می زد تند
نبضِ تو از تیزیِ آن خنجر دگر شد کند
حامد آقایی
@rozeh_1
#حضرت_زینب
حورا و طناب؟ وای بر من!
قرآن و شراب؟ وای بر من!
ناموس پیمبر و کنیزی
در شام خراب؟ وای بر من!
در پیش نگاه چند دختر
چوب و لب باب؟ وای بر من!
پیشانی ماه و ضربت سنگ
خورشید و خضاب؟ وای بر من!
در بزم شراب، کس ندیده
ریزند گلاب، وای بر من!
ده طایر پر شکسته، با هم
بسته به طناب، وای بر من!
گیسوی به خونْ کشیده بر رخ
گردیده حجاب، وای بر من!
کی دیده کسی دهد به قرآن
با چوب جواب، وای بر من!
در بزم شراب قلب زینب
گردیده کباب، وای بر من!
پوشیده سکینه از کف دست
بر چهره نقاب، وای بر من!
شد ظلم به اهل بیت «میثم»
بی حدّ و حساب، وای بر من!
استاد حاج غلامرضا سازگار
@rozeh_1
#حضرت_زینب
در مغربی که طبل اسارت دمیده شد
کار حرم دگر به جسارت کشیده شد
مشعل به دستها به حرم حملهور شدند
ناگه تمام آل عبا دربهدر شدند
چون حال آسمان و زمین گشت بیقرار
حکم امام آمد، علیکُّنَّ بالفرار
با اهل بیت فاطمه مانند بندهها
رفتار کرد دشمن بیدین به خندهها
فحش از دهانشان نمیافتاد لحظهای
سَبّ از زبانشان نمیافتاد لحظهای
آری صدای هلهله و سوت و قهقهه
پیچید تا کرانهی صحرای علقمه
یک بیحیا چنانکه امیرش اشاره کرد
مو میکشید و مقنعه را پارهپاره کرد
اما به جان فاطمه دفع خطر رسید
در زیر مقنعه به حجابی دگر رسید
آن خانوادهای که نگهدار عصمت است
در هر شرایطی به خدا اهل غیرت است
غارتزده ولی نخِ معجر نمیدهد
اهل عفاف روسری از سر نمیدهد
بانوی صبر نعرهی مردانه میکشید
هرجا که تازیانه و سیلی است میرسید
دخت علی مقاوم و پُرصبر و مرد بود
دستی به سر و دست دگر تا خدا گشود
یا رب کجاست میر و علمدار این سپاه
عباس من کجاست که خیمه است بیپناه
ناگاه در غروب پر از داغ کربلا
شد وقت خود نمایی سرها به نیزهها
سرنیزهای که بود به بال و پر حسین
بالا گرفته تازه، بریده سر حسین
یک نیزهدار پشت حرم در پی چه بود
گویا که در تَفَحصِ قنداق بچه بود
تصویر دیگری که بسی شرمآور است
رجّالهای که در پی خلخال و زیور است
دزدان گوشواره خجالت نمیکشند
این مشک و گاهواره به غارت چه میبَرَند
یک صحنه از امام زمان، لب فرو ببند
بیمار را نداد امان، لب فرو ببند
بگذار کُنه روضه بگویم از آنچه بود
سجاد را کشید و سجاده را ربود
طفلی میان حلقهی آتش فرار کرد
اَمَّن یُجیب عمهی سادات کار کرد
ایکاش طفل گمشده زَهرهتَرَک نبود
انگار غیر ترس برایش کمک نبود
غارتگران هنوز کفایت نمیکنند
نعش حسین را که رعایت نمیکنند
برقی به ساربان زد و در قتلگه دوید
انگشت را بهخاطر انگشتری برید
محمود ژولیده
@rozeh_1
#حضرت_زینب
نسبت به قبل بس که تو تغییر کردهای
بالای نیزه دیده به تو دوختم حسین
یک روح در دو تن همهاش نقل ما دوتاست
تو در تنور رفتی و من سوختم حسین
جانا ز روی نیزهی اعدا نگاه کن
مانند تو عزیز دلم؛ دلشکستهام
گر تو سرت به سنگ حرامی شکستهای
من هم سرم به چوبهی محمل شکستهام
مهدی مقیمی
@rozeh_1
#حضرت_عبدالعظیم
ای حریمت رشک جنّات النّعیم
ای دل اهل تولاّیت حریم
نسل طاها زاده ی و المرسلات
نجل بسم الله رحمان الرّحیم
مشعل اِنّا هدیناه السّبیل
طلعت مرآت اللهُ الحکیم
زائر کوی تو عیسای مسیح
آستانت طورِ موسای کلیم
زینت عرش خداوند ودود
از چه در شهر ری گشتی مقیم
با تجلاّی تو از ظلمت چه باک
در تولاّی تو از آتش چه بیم
یاد تو یاد خداوند و رسول
خطّ تو خطّ صراط المستقیم
دور صحنین تو با صوت ملیح
این ندا پیوسته خیزد از نسیم
یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم
شهر ری که از تو گرفته احترام
قبر تو کعبه، حرم بیت الحرام
بر رواق قبر و خدّامت درود
بر مزار و صحن و زوّارت سلام
فیض جوشد از حریمت روز و شب
نور خیزد از مزارت صبح و شام
کاروان دل شده لبّیک گو
دور صحنین تو می گردد مدام
تا قیامت بر تمام اهل ری
سایه ی گلدسته هایت مستدام
هر که آید در کنار تربتت
می رسد بوی بقیعش بر مشام
هر چه خواندم در ثنایت نارسا
هر چه گفتم در مدیحت نا تمام
یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم
تا مکان در قلب ایران کرده ای
شهر ری را کعبه ی جان کرده ای
خاک پاک شهر ری را سر به سر
با قدوم خود گلستان کرده ای
گنبد و گلدسته های خویش را
شمع جمع اهل ایمان کرده ای
سالها از فتنه ی عبّاسیان
رو به صحرا و بیابان کرده ای
روز و شب بر غربت اجداد خویش
خون دل جاری به دامان کرده ای
نام خود را ای غریب شهر ری
سال ها از خلق پنهان کرده ای
با وجود فتنه ی اهل جحیم
شهر ری را باغ رضوان کرده ای
زخم دل ها را تو مرهم بوده ای
درد جان ها را تو درمان کرده ای
یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم
ای تماشایت تماشای حسن
در تو پیدا روری زیبای حسن
قامتت سرو دل آرای حسین
طلعتت مرآت سیمای حسن
باغ حسنت جنّت اهل بهشت
سرو قدّت قدّ و بالای حسن
هم تولاّیت تولاّی علی
هم تجلاّیت تجلاّی حسن
میوه ای از بوستان مصطفی
پاره ای از کلّ اعضای حسن
بهترینی در جمال و در کمال
برترینی بین ابنای حسن
اختری تابنده از برج ولا
گوهر نابی زدریای حسن
خوش بود تا خوانم این ترجیع را
بین زوّارت به آوای حسن
یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم
ای چراغ آسمان ها در زمین
روشنی بخش دل اهل یقین
لاله ی گلزار ختم الانبیا
سرو بستان امیرالمؤمنین
زائرت روز و شب فوج ملک
پرده دارت حضرت روح الامین
انس و جان آرد به تو روی نیاز
دسته دسته از یسار و از یمین
سوره های مصحف رخسار تو
طا و ها و حا و میم و یاو سین
پای خدّام تو بر چشم ملک
فرش زوّار تو بال حور عین
روز و شب بر زائرت آید ندا
فادخلوها بسلامٍ آمنین
ای سپهر معرفت در قلب خاک
ای تو را دست حسن در آستین
یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم
تو سپهر منزلت را اختری
تو به دریای فضیلت گوهری
شهریار ملک ری در شهر ری
سیّد اولاد سبط اکبری
گر ولی الله فرمودت ولیّ
در مقام خود ولایت پروری
گنبد زرّین تو گوید که تو
خلق را از خاک ری روشنگری
در کمال و زهد و تقوی و شرف
شاهد شخصیّت پیغمبری
هم ولیِّ اولیای کبریا
هم شفیع دوستان در محشری
هر چه می گویم به وصفت نارساست
هر چه می خوانم از آن بالاتری
بوستان سرخ عصمت را گلی
نخل سرسبز ولایت را بری
مادر گیتی نیارد مثل تو
جز که آرد مجتبای دیگری
یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم
دیدن ختم رسل دیدار توست
شاهد حُسن حَسن رخسار توست
خوبرویان گلستان بهشت
نرگس بیمارشان بیمار توست
جان کلافی روی دست مشتری
دل اسیر برده ی بازار توست
منطق و فقه و روایات و حدیث
در حقیقت زنده از گفتار توست
آفتاب رحمت پروردگار
جلوه گر در سایه دیوار توست
باغ جنّت با همه زیبائیش
روز محشر عاشق زوّار توست
دست تو دریای امواج کرم
جام اهل معرفت سرشار توست
باشد از دنیا و عقبی خوب تر
اینکه «میثم» شاعر دربار توست
یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم
استاد حاج غلامرضا سازگار
@marsiyeeh
#حضرت_عبدالعظیم
نام گرامیش اگر عبدالعظیم بود
عبد خدای بود و مقامش عظیم بود
گر از کرامتش همه کس فیض می برد
از نسل خاندان امامی کریم بود
عطر حدیث آل رسول از لبش چکی
ددر مکتب فضیلت و تقوا فهیم بود
تنها نبود پیک خوش الحان باغ عشق
پرهیزگار و عابد و زاهد، حکیم بود
آموخت درس بندگی از اهل بیت نور
محبوب پیشگاه خدای علیم بود
غیر از خدا نداشت نیازی به هیچ کس
در عمر خویش صاحب طبعی سلیم بود
لبخند مهربانی و گرمش چو آفتاب
دست نوازشی به سر هر یتیم بود
گل سیرتان عشق به مدحش سروده اند
اخلاق او لطیف تر از هر نسیم بود
پیوسته او به منزل مقصود می رسید
زیرا صراط زندگی اش مستقیم بود
هفتاد و نه بهار ز عمرش گذشت و باز
در سایه امید و ولایت مقیم بود
در گلشن همیشه بهار حریم او
هر گل که دیده ایم به ناز و نعیم بود
هر کس که رو نمود بر این آستانه گفت
این بوستان عشق بهشتی شمیم بود
پروانه بهشت به دستش دهد خدا
هر کس که زائر حرم این کریم بود
عبد حقیر اوست "وفایی" اگر چه باز
دل در جوار حضرت عبدالعظیم بود
سیدهاشم وفایی
@marsiyeeh
#حضرت_عبدالعظیم
با دوستان فاطمه ، لطف عمیم داشت
با آنكه نام و شهرت « عبدالعظیم » داشت
هر كس كه پاس بندگی آن حریم داشت
با مهر و عشق و عاطفه عهدی قدیم داشت
عطر بهار وحی و صفای نسیم داشت
یعنی كه ره به چشمه فوز عظیم داشت
روحی درآستان ولایت مقیم داشت
دستی پر از كرامت و طبعی كریم داشت
با آنكه جان روشن و قلب سلیم داشت
با اهل بیت رابطه ای مستقیم داشت
چون درك كرده بود ، مقام كلیم داشت
از بوستان فاطمه ، عطر و شمیم داشت
محمدجواد غفورزاده
@marsiyeeh