▪️نوحه فاطمیه :
اثر حاج مجتبی صمدی شهاب
قرار دل ببین که بیقرارم
چگونه سر به نعش تو گذارم
مرو که بی تو در این سیل غمها
شوم خانه نشین ای خانه دارم
ببین که شد اشکم جاری
ندارم جز تو غمخواری
امان از درد بی یاری
خدارحمی کند بر این دل زارم
بدون تو در این دنیا گرفتارم
فاطمه 3 جان
.....
دو دستم را سپردی دست غمها
به زانویم رساندی دست من را
غمت پشت مرا طوری زمین زد
که شاید برنخیزم دیگر از جا
من آن خیبر گیرم امّا
که چشمانم گشته دریا
که افتادم حالا از پا
زد از ریشه فراق تو توانم را
بمان جان علی با من مرو زهرا
فاطمه 3 جان
.....
زخم واکن دوباره پلک دیده
ببین حیران شدم رنگم پریده
الهی بشکند دست سیاهی
که اینگونه زده بر تو کشیده
امان از داغ پنهانت
غم و درد بی پایانت
شده خون مرده چشمانت
همان روزی که افتادی منم مردم
خدا داند که من هم بر زمین خوردم
......
بستر:
الا ای بستری بیمار حیدر
در این بی یاوری غمخوار حیدر
قیام تو به پیشم با تن زخم
شده یا فاطمه آزار حیدر
الا ای یار بیمارم
توهستی تنها دلدارم
من از رویت خجلت دارم
الهی که شفایت را بگیری تو
الهی که بمیرم من نمیری تو
....
زبستر خیز و و از دل رفع غم کن
تنور خانه را خیز و علم کن
برای دلخوشی کن خانه داری
کمی از زحمت این خسته کم کن
دلم خواهد خیزی از جا
به کوری چشم اعدا
کمک حالم باشی زهرا
از این پهلو به آن پهلو مشو زهرا
دعا کن تا جدا گردی از این غمها
خدایا چرا این روزا مادرم حال خوبی نداره
یه گوشه توی بستر افتاده و بی قراره واویلا
بمیرم بریده نفس هاشو اون زخم کاری پهلوش
تعادل نداره تو دستاش پر از درد بازوش واویلا
شده دیگه از زندگی سیر واویلا
تو این سن کم شد زمینگیر واویلا
دعا میکنه واسه مرگش این شبها
شده با غم و غصه درگیر واویلا
****
هنوزم نمیگنجه تو باورم هیزم و دود و آوار
همونایی که اومدن پست در واسه آزار واویلا
سوزوندن دره خونه رو پیش چشمای مبهوت ماها
تا که مادرم پشت در رفت گرفت شعله بالا واویلا
یکی با لگد حمله ور شد واویلا
شکست پهلو و دردسر شد واویلا
در افتاده بود روی مادر فهمیدم
زیر دست و پا بی پسر شد واویلا
****
عزیزم الهی بمیرم به چه وضعی افتاده حالت
توی بستری و شکسته شده هر دو بالت واویلا
عزیزم حلال کن منو خونه امنی واست نداشتم
ببخشم اگه توی این زندگی کم گذاشتم واویلا
چرا روتو از من میگیری زهرا جان
دعا میکنی که بمیری زهرا جان
ببین بچه ها بی قرارن این شبها
کجا بی علی آخه میری زهرا جان
****
عزیزم نفس هات بریده میدونم که پهلوت شکسته
تو رو اون دو تا بد زدن دست و بازوت شکسته واویلا
عزیزم نمیتونی از جا بلند شی توون نیست تو پاهات
زمین میخوری دائما سو نمونده تو چشمات واویلا
تنت پیش چشمای من سوخت زهرا جان
جلوی حسین و حسن سوخت زهرا جان
کسی واسه یاری نیومد تو کوچه
که انگار نه انگار یه زن سوخت زهرا جان
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
زمزمه وشور شهادت حضرت زهرا(س)
یاس کبودم.. زهرا، نبود تو نبودم زهرا
به سوگت ای گل خوشبویم، سرود غم سرودم زهرا
مرگ تو ای همراهم، نگشته باورم ای زهرا
دمی گشا دو چشم خود را، شکسته حیدرم ای زهرا
حبیبه دوعالم زهرا، حبیبه دوعالم زهرا، حبیبه دوعالم زهرا، حبیبه دوعالم زهرا۲
_____________________________
بمانده مرتضایت تنها، شده اسیر سیل غمها
بدون تو عزیز حیدر، صفا نمانده در این دنیا
گشته پریشان حیدر، تو بوده ای مرا همسنگر
همیشه حامی ام بودی و، امید من پس از پیغمبر
حبیبه دو عالم زهرا....
____________________________
یار جوانمرگ من، بسوزم از جوانی تو
نمی رود زیادم جانا، همیشه مهربانی تو
شمع شبستان من،گل همیشه خندان من
به رفتنت زدنیا زهرا، زدی بهم تو بنیان من
حبیبه دو عالم زهرا....
_____________________________
زینب تو ای مادر، نموده چادر تو برسر
به دست کوچکش می گیرد، غبار غم زروی حیدر
جای تو خالی باشد، کنار سفره ما زهرا
امان ما بریده گریه، به یادت ای عزیزدلها
حبیبه دوعالم...
شعر:اسماعیل تقوایی
#حضرت_زهرا_زمینه
#زمینه
مادر مادر، افتادى ميون بستر
مادر مادر، بى تو چه غريب حيدر
داغ دلبر، اى دل اى دل
خزون باغ، اى واى اى واى
شعله ى در، اى دل اى دل
ميخ داغ، اى واى اى واى
اى هماى آسمونى
پر شكسته، نيمه جونى
با همين قد كمونى
تو چراغ خونمونى
مادرم مرو يا زهرا
...
مادر مادر، ياس ارغوان و نيلى
مادر مادر، با رخت چه كرده سيلى
اشك نم نم، اى دل اى دل
قلب غمگين، اى واى اى واى
كوچه ى غم، اى دل اى دل
دست سنگين،اى واى اى واى
پر زدن برا تو زوده
سيلى حق تو نبوده
زينبت برات بميره
زير چشم تو كبوده
مادرم مرو يازهرا
...
مادر مادر، از بعد تو غم مى بينم
مادر مادر،گودال و دارم مى بينم!
آه و شيون، اى دل اى دل
تيغ و خنجر، اى واى اى واى
بوسه ى من، اى دل اى دل
زير حنجر، اى واى اى واى
دوختى كهنه پيرهن رو
غم گرفته قلب من رو
مي پوشونه بوريايى
جسم شاه بى كفن رو!
ياحسين غريب مادر
(السّلام علیكِ یا فاطمةالزهراء)
#مزار_فاطمه
چنان ز سیلی ، نیلی عِذار فاطمه شد
که دهر، تیرہ به حال نزار فاطمه شد
میانه ی در و دیوار و ناوَک مسمار
نشانه، محسن نیکوعِذار فاطمه شد
ز ضرب در، که عدو زد به پهلوی زهرا
فغان فضّه فقط ، غمگسار فاطمه شد
ز سقط محسن معصومِ فاطمه نه عجب
که میخ غرقه به خون شرمسار فاطمه شد
عدو به رغم ولای علی و غصب فدک
زمینه ساز غم بی شمار فاطمه شد
علی که بعد نبی بود جانشین رسول
ز غصّه خانهنشین در کنار فاطمه شد
کنار چشمهی کوثر ، پیمبر خاتم (ص)
غمین و مویه کُنان داغدار فاطمه شد
نهان اگرچه بظاهر مزار فاطمه است
میان قلب محبّان ، مزار فاطمه شد
نه (شمس قم) شدہ گریانِ این غم جانکاہ
که چشم جنّ و بشر ، اشکبار فاطمه شد
شادروان سید علیرضا شمس قمی
عرض ارادت به مولای متقیان علی علیهالسلام
یا علی تنها نه ما را سروری
بلکه بر فرق دو عالم افسری
جز نبی اکرم آن مرآت حق
از همه در شأن و رتبه برتری
جان به قربان سلونی گفتنت
شهر علم مصطفی را تو،دری
کس نداده جزتو ، ای کان کرم
سائلش را در رکوع انگشتری
تشنه صهبای تو خضر نبی
یاعلی ، ساقی حوض کوثری
نفس اماره اسیر چنگ تست
بسکه تو عبد مطیع داوری
تا دم محشر دراین ام القری
حافظ دین خدای اکبری
در نجف با این حریم باصفا
از همه پیرو جوان دل می بری
تا نظر کردم به ایوان طلا
یادم آمد از بهشت دیگری
فرشیان سهل است و از اهل سما
این حرم دارد هزاران مشتری
جبرئیل ازشوق دل در این حرم
می زند صبح و مسا بال و پری
فاطمیه آمده ، خاکی ، زقم
آمده سوی تو با چشم تری
من کجا وصف مقام تو کجا
باشد از الطاف تو این نوکری
اگر دوغرانسا خاکی رشته رشته
دئمز زیبا ، فنا دنیاده زشته
ولی ایوان طلا بسکی گوزلدی
دیر بیر گوشه سی کل بهشته
دوشنبه 1401/914 نجف الشرف حرم مطهر امیرالمومنین علیه السلام
#دوبیتی
(٧ #شام_غریبان)
امشب منم و اشک یتیمان تو زهرا
گردیده علی زار و پریشان تو زهرا
خون کرده دل زار مرا ،حامی حیدر
اشک حسن و شام غریبان تو زهرا
▪️
درون خانه بی صبر و قرارم
به یاد غربت تو اشک بارم
ز بس گردیده ام تنهای تنها
سرم بر زانوی زینب گذارم
▪️
شب شام غریبان با دل خون
شده سوز غمت در سینه افزون
به یاد غربت و مظلومی تو
کنار قبر تو گردیده دل محزون
▪️
دلم مادر دوباره شد هوایی
ز سوز داغ تو دارم نوایی
شب شام غریبان تو باشد
عزیز مرتضی مادر کجایی
▪️
دگر بعد از تو از عالم گسستم
به یاد تو دخیل گریه بستم
شب شام غریبان تو زهرا
کنار قبر تو تنها نشستم
▪️
مه کاشانه ام زهرا کجایی
گل گلخانه ام زهرا کجایی
دلم بار دگر تنگ تو گشته
صفای خانه ام زهرا کجایی
▪️
به یاد تو در نایابم امشب
غم تو کرده زهرا آبم امشب
خدا داند شب شام غریبان
کنار قبر تو بیتابم امشب
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_زهرا_س
می رسد نان شب ما از نوای فاطمه
آمدیم اصلا در این دنیا برای فاطمه
مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید
ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه
حک شده با خط حیدر روی درهای بهشت
اولویت هست اینجا با گدای فاطمه
اشهد انَّ علی ... را هر که گوید در اذان
می شود وارد به جمع بچههای فاطمه
هر چه نعمت میرسد بر ما یکی از این دوتاست:
یا دعای فاطمه یا که وفای فاطمه
قبل ابراز نیازم حاجتم را میدهد
تا که میخوانم خدایم را : خدای فاطمه!
حق او با گریه تنها نمیگردد ادا
پیر کن ما را خدایا در عزای فاطمه
می زنم بوسه به دست آن که در روز الست
زلف من را زد گره با سرجدای فاطمه
محمدحسین رحیمیان
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
یارب من اگر به نفس خود بدکردم
خواندی تومرا به خویش ومن ردکردم
از رحمت خود دور مدارم که مدام
مداحی زهرا و محمد کردم
****
سرفصل کتاب آفرینش زهراست
روح ادب وکمال بینش زهراست
روزی که گشایند در از باغ بهشت
مسئول پذیرش و گزینش زهراست
(( مرحوم صالحی خمینی ))
واحد
پنج شب فاطمیه
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با پنج تن آل عبا
...........
شب اول : پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله
تو که بودی داشتیم عجب عزتی
تو رفتی و بی یارو یاور شدیم
تو رو کشتن و رو به روز بعد تو
غریبتر شدیم و غریبتر شدیم
نبودی ببینی/ که جون عزیزت رو بر لب رسوندن
نبودی ببینی/ دره خونه ی دخترت رو سوزوندن
نبودی ببینی/ که بابای ما رو تو کوچه کشوندن
نبودی ببینی / که حق علی رو به نامردی خوردن
نبودی ببینی/ بابامونو با دستای بسته بردن
نبودی ببینی / ما رو تو مدینه غریب گیر اوردن
چقد وحشیونه زدن مادرو
تو کوچه تو خونه زدن مادرو
نگفتن که این جان پیغمبره
که با تازیونه زدن مادرو
بند دوم:
همه اومدن مادرو میزدن
گرفتن ازش روح و ریحانشو
نذاشتن یه کم اه و زاری کنه
خراب کردن اون بیت الاحزانشو
زدن مادرم رو / و گقتن همین میشه مزد رسالت
زدن مادرم رو / به جرم دفاع از علی و ولایت
زدن مادرم رو/دیگه بعد از اونروز نداشت خواب راحت
زدن مادرم رو / یه جوری که از چشم مادر همه ش خون میباره
زدن مادرم رو/ که دنیا جلو چشم اون تاره تاره
زدن مادرم رو/ نگفتن یتیمه و بابا نداره
نبودی ببینی شدیم خونجگر
همه سمت خونه شدن حمله ور
یه جوری زدن مادر ما رو که
صدا زد که فضه شدم بی پسر
.....................
شب دوم:
امیر المومنین علیه السلام
بند اول:
ازون روزیکه مادرم رو زدن
نیومد دیگه خنده روی لبت
بابا میدونی سخته بی مادری
برا ام کلثوم برا زینبت
براتو بمیرم/ سه ماهه دل تو به غصه اسیره
براتو بمیرم / سه ماهه که مادر ازت رو میگیره
براتو بمیرم/ میبینی داره پیش چشمات میمیره
براتو بمیرم/ دیدی وحشیونه زدن همسرت رو
براتو بمیرم/ همه بی بهونه زدن همسرت رو
براتو بمیرم / که با تازیونه زدن همسرت رو
شده قسمت تو غم بی حساب
به دستای تو بسته بودن طناب
الهی بمیرم که توو این روزا
سلام تو بابا شده بی جواب
بند دوم:
دل زینبت خیلی اتیش گرفت
بابا وقتی همسایه ها اومدن
برای عیادت نبود میدونم
اگه اون دوتا بی حیا اومدن
میگن رفتنیه / نمونده براش دیگه تاب و توونی
میگن رفتنیه / داره پر میگیره با قد کمونی
میگن رفتنیه / داره میمیره توی سن جوونی
میگن رفتنیه / نمیتونه دستش رو بالا بیاره
میگن رفتنیه/ که از زخم پهلوش هنوز خون میباره
میگن رفتنیه / همین روزا حیدر رو تنها میذاره
تموم امیدش علی بود و بس
که جرمش دفاع از ولی بود وبس
اگه دومی مادر مارو زد
به فرمان اون اولی بود وبس
شب سوم:
امام حسن مجتبی علیه السلام
بند اول:
چی اومد تو کوچه سر مادرم
همش رو میدونی داداش مجتبا
چرا زانوی غم بغل میگیری
چرا خواب راحت نداری شبا
نگفتی یه بارم/ که چشمای تو توی کوچه چی دیده
نگفتی یه بارم/ چرا مادر ما شده قد خمیده
نگفتی یه بارم/ چرا چادرش روی خاکا کشیده
نگفتی یه بارم / چرا از چش مادرم خون میباره
نگفتی یه بارم/ چرا دستشو روی پهلو میذاره
نگفتی یه بارم / تو از ضربه ی سیلی و گوشواره
به ماها نگفتی ازون ماجرا
ولی داری روی لبت این دعا
الهی دوتا دست اون بشکنه
که زد مادرو سیلیه بی هوا
بند دوم:
تو میدونی *عجل وفاتی* چرا
شده ذکر روز و شب مادرم
تابوتش رو تا دید ، بعد از سه ماه
یه لبخند اومد رو لب مادرم
میگه ای علی جان / حلالم کن ای سرور و نور عینم
میگه ای علی جان/ چقد بیقرارم برا زینبینم
میگه ای علی جان/ شبا آب بذاری برای حسینم
الهی بمیرم /میگه من رو تشییع کنید مخفیونه
الهی بمیرم/ بذارید که قبرم باشه بی نشونه
شبونه خاکم کن/ که شاید نبینی جای تازیونه
امانت سپرد مادرم دست من
کفن واسه بابا براتو حسن
الهی بمیرم برای حسین
بجای کفن داده یک پیرهن
شب چهارم:
امام حسین علیه السلام
تویی همدم من داداشم حسین
بگو مادرم رو کجا میبرن
مگه مادر ما گناهش چی بود
بگو مخفیونه چرا میبرن؟
خداحافظی کن
از امشب دیگه با غمش همنشینی
خداحافظی کن
نمیشه دیگه صورتش رو ببینی
خداحافظی کن
نمیتونی دیگه کنارش بشینی
خداحافظی کن
داره میره مادر بیا توشه بردار
خداحافظی کن
بزن بوسه پاشو برا اخرین بار
خداحافظی کن
ببین خون میباره باز از زخم مسمار
الهی که میشد بمیرم براش
بمیرم برای غم و غصه هاش
حسینم همیشه کنارم بمون
تورو هیشکی از من نگیره داداش
بند دوم:
برا بچه ها سخته بی مادری
شده کارمون گریه و اشک و آه
از امشب دیگه ما نمی بینیمش
باشه وعده ی ما توی قتلگاه
میاد توی مقتل/ کارش گریه و ناله ی آتشینه
میاد توی مقتل/ تو رو غرق خون روی خاکا می بینه
میاد توی مقتل/همون وقتیکه شمر رو سینه ت میشینه
میاد توی مقتل/
میاد توی مقتل/ میاد تا سرت رو به زانو بگیره
ولی سر نداری / الهی که خواهر براتو بمیره
ولی سر نداری/ سرت پیش چشمم روی نیزه میره
داداش قسمت من اسارت میشه
توی کوفه و شام جسارت میشه
توی کربلا هم کنارم بمون
همون وقتی که خیمه غارت میشه
...............
زمینه
شور
#فاطمیه_مهدوی
(مناسب چند شب از فاطمیه)
بند ثابت امام زمانی:
آقا بیا که مادرت چشم انتظاره
تو این شبا از هر دوچشمش خون میباره
تنها امید او به تیغ ذوالفقاره
غیر از ظهورت زخم او مرهم نداره
آقا بیا به حق اون دستان بسته
به حق اون سینه و پهلوی شکسته
به غنچه ششماهه ی در خون نشسته
جواب:
یابن الحسن یابن الحسن آجرک الله
......................
(زبانحال بی بی با فضه )
بند اول:
فضه کمک کن که دیگه جونی ندارم
حتی نمیشه دستمو بالا بیارم
فضه کمک کن تا بازم رو پام بایستم
آقام علی وقتی میاد میخوام بایستم
آقام علی وقتی میاد در رو میکوبه
میخوام ببینه حال زهرا خوبه خوبه
زینب نفهمه عمر من رو به غروبه
بند دوم:
فضه میبینی زینبم آروم نمیشه
شبها مواظب باش حسینم تشنه میشه
فضه نذاری دیگه مسمارو ببینن
یا رد خون روی دیوارو ببینن
فضه عزیزان منو تنها نذاری
سخته برای زینب من خونه داری
چادر نمازم رو میذارم یادگاری
.....................................
(روضه اذان بلال )
بند اول:
باور نمیکردم اذونم غم بیاره
جاری کنه اشکای زهرا رو دوباره
باور نمیکردم که داغش تازه ترشه
الله اکبر که میگم خونین جگرشه
اهل مدینه مومنن یا بت پرستن؟؟
الله اکبر گفتنو در رو شکستن
دست امیر خیبرو از کینه بستن
بند دوم:
اینجا سفارشای طاها شد فراموش
دخت پیمبر با اذونم رفته از هوش
باور نمیکردم به اشکش هم بخندن
کمر برای کشتن زهرا ببندن
باور نمیکردم رو بیعت پا بذارن
پشت در خونه همه هیزم بیارن
اما دیدم یه ذره هم وفا ندارن
بند سوم:
باور کنم دیگه تموم ماجرا رو
بعد از غم زهرا غم کرب و بلارو
باور کنم راس حسین از تن جداشه
بین دو نهر آب لبه تشنه فداشه
اهل سقیفه بذر کینه رو میکارن
حسینو تو مقتل غریب گیرش میارن
راس مطهرش رو رو نیزه میذارن
مرتضی کربلایی
دُرّ بی همتای حیدر فاطمه است
شیره جان پیمبر فاطمه است
خاک جان چارگوهر فاطمه است
غمخور و غمخوار حیدر فاطمه است
همت سردار لشگر فاطمه است
حامی فتاح خیبر فاطمه است
اهل عالم را چو مادر فاطمه است
برتر از سارا و هاجر فاطمه است
مادر میر دلاور فاطمه است
مادر سردار بی سر فاطمه است
دین حق را اصل و باور فاطمه است
مخزن اسرار داور فاطمه است
بی نظیر و بی برابر فاطمه است
سکه زن را سراسر فاطمه است
عالمی را زیب و زیور فاطمه است
شیر حق را یار و یاور فاطمه است
کشتی حق را چو لنگر فاطمه است
بحر دین را راه و راهبر فاطمه است
زهره زرین خاور فاطمه است
همره ساقی کوثر فاطمه است
دارم امیدی به دل چون از وفا
شافع فردای محشر فاطمه است
نای (داوود)از ره لطف و کرم
بیمه ی دخت پیمبر فاطمه است
#شاعر
#شعر_آئینی
#امیرداوودخوانساری