eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5.4هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نور نازل، چهارده‌ معصوم عقل‌کامل، چهارده معصوم چارده عصمت خداوندی مظهر قدرت خداوندی @hosenih چارده ماه آسمان‌افروز چارده آفتاب‌ظلمت‌سوز چارده چشمه‌ی عسل‌آگین چارده‌ اسم‌ چون‌ شکر‌شیرین چارده آبشار ربانی چارده‌تا شراب سبحانی چارده‌ فهم از خدای بزرگ چارده‌تا خدانمای بزرگ چارده قبله در میان بشر چارده کعبه‌ی امان بشر چارده‌ تکیه‌گاه هر‌ مومن چارده‌ جان‌پناه هر‌ مومن چارده‌لو‌لوء، چارده‌ مرجان  چارده سوره، چارده قرآن چارده‌ راه‌ مسقیم‌‌ به‌ او چارده‌تا شفا، دواء، دارو چارده حبل‌ متصل‌ به‌خدا چارده‌ رشته‌ی‌ توسل‌ ما چارده نور‌ و احد‌ ازلی جلوه‌ی‌ احمد‌ و‌ جلال‌ علی @hosenih چارده‌ تاج‌ِنور بر سرشان فخرشان‌فاطمه‌ست، مادرشان چارده‌خیر‌ و‌ چارده‌برکات دائماً بر‌ وجودشان صلوات ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم تقدیم به ▶️ سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم بر تنم رخت سپیدی چون لباس رزم مانده خاکریز اینجاست، جان بر کف به میدان ایستادم @hosenih خورده ام سوگند باید مرهم هر درد باشم قول دادم، پای سوگندم به قرآن ایستادم پای تخت هر مریضی پای سجاده ست گویا، در نماز عشق با چشمان گریان ایستادم اشک هایم را نبیند هیچکس، باید بخندم من که دور از خانه، دلتنگ عزیزان ایستادم از پرستار بزرگ کربلا یاری گرفتم با صبوری گرچه غمگین و پریشان ایستادم جمع ما بوی شهادت می دهد این روز و شب ها بین همکاران خود بین شهیدان ایستادم سرفه ی خشک و گلوی خشک و تب… لرزید پایم زیر لب گفتم سلام ای شاه عطشان! ایستادم @hosenih ایستادم در دل موج بلا… دنیا بداند تا زنم بر دفتر غم مهر پایان ایستادم شاخه ی سبز دعا، رخت سپید و دیده ی خون من به پای خانه ی خود، پای ایران ایستادم... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برگرفته از این عشق ، توان جان رنجور من است همصحبت قلب از همه دور من است من در طلب رضای تو می کوشم لطف تو نشان سعی مشکور من است شاعر: @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چندشب مانده فقط برگ امان نیست مرا توشه ای از برکات رمضان نیست مرا..  یک زمان گریه کنی خوب برایت بودم خاک بر سر شده ام! اشک روان نیست مرا @hosenih توبه هایم عقب افتاد و جوانیم گذشت پیری از راه رسیدست، توان نیست مرا سرم آنقدر به دنیا و ظواهر گرم است چیزی از باطن اسرار عیان نیست مرا  آشتی کردن من باهمه بود الا او سود این دوستی ام غیر زیان نیست مرا شب قدر از کف من رفت و برای بخشش غیر روز عرفه هیچ زمان نیست مرا... تا زمانیکه حسین است رفیق دل من میل همراه شدن با دگران نیست مرا  دور هم بودن ما را بنویسید بهشت نفسی جز نفس سینه زنان نیست مرا @hosenih آه جز کرببلا هیچ نمیخواهم من آه جز کرببلا قبله جان نیست مرا خواهری رفت سوی مقتل و میگفت حسین جای تو همسفری غیر سنان نیست مرا.. ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ در ماتم تو خرد و کلان گریه میکند یعنی برای تو همگان گریه میکنند اصلا برای تشنگی کودکان توست این ابرها که فصل خزان گریه میکنند @hosenih از طفل شیر خواره در آغوش مادران تا پیرهای مثل کمان گریه میکنند حی علی العزا که زمین خورد اکبرت هفت آسمان به بانگ اذان گریه میکنند روضه رسیده است به معجر ، به خواهرت مردان شیعه لطمه زنان گریه میکنند مردان شیعه موی کنان ضجه میزنند مثل زنان مرده جوان گریه میکنند از مادران خود به خدا ارث برده اند اینگونه در نهان و عیان گریه میکنند @hosenih عصر است بچه های حرم دور عمه ها آرام , آستین به دهان گریه میکنند ناله کنند پاسخشان تازیانه است بااین وجود در خفقان گریه میکنند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ همه ی دشت جز سراب نبود باوجود فرات آب نبود به هوای حسین ساکت بود خبری اصلا از رباب نبود @hosenih همه گفتند بچه خوابیده تو نگو مرده بود! خواب نبود! صورت کوچکش ورم‌ کرده کاش شب بود آفتاب نبود حکم شد سوی لشگرش ببرند حکم رب بود بی حساب نبود همه باهم بلند خندیدند.. خواهش شاه بی جواب نبود وسط خطبه تیرشان آمد احتیاجی به این شتاب نبود یک نفر هم نگفت بی انصاف کشتن طفل که ثواب نبود @hosenih از چه‌ پشت لبش چنین سرخ است؟ کودکی موقع خضاب نبود کاش وقت غروب پشت حرم نیزه دنبال آن جناب نبود ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از ما جفا بسیار دیدی و وفا نه تو یاد ما بودی ولی افسوس ما نه حالا که در دنیا مرا رسوا نکردی بی‌آبرویم می‌کنی روز جزا؟ نه از سفرهء جودت اگر محروم باشد جای دگر پر می‌شود دست گدا؟ نه آنگونه که می‌خواستم بودی همیشه آنگونه که می‌خواستی دیدی مرا؟ نه هر طور می‌خواهی بسوزانی بسوزان اما برایت سود دارد؟ نه خدا نه این یاعلی گفتن کم از یا ربنا نیست اصلا مگر فرقی است مابین شما نه جنت برای شیعیان زیباست اما زیباتر از راه نجف تا کربلا نه موکب به موکب اربعین عشاق جمعند امسال آیا قسمت من هست یا نه ای کاش ارباب مقاتل می‌نوشتند سر را جدا کردند اما از قفا نه علی ذوالقدر @deabel
تا که مقیم درگه جانان شود کسی یک لحظه کافی است پشیمان شود کسی وقتی که بخشش و کرمت بی نهایت است دیگر چه جای آن که هراسان شود کسی آید شبی و توشۀ یک عمر را برد وقتی که بر سرای تو مهمان شود کسی مشتاق تر ز تو به مناجات بنده نیست تا چه رسد برای تو گریان شود کسی با این همه کرم که ز دست تو دیده ام راضی نمی شوی که پریشان شود کسی ای کاش دلبرم به دعایم زند صدا تا خوب در حضور تو عنوان شود کسی وقتی حسین کَشتی سلم و نجات ماست کی در هراس وحشت طوفان شود کسی؟ جواد حیدری @deabel
دوباره دست به روی سر گدا بکشید دوباره پرده به روی گناه ما بکشید بی آبرو و خطاکار و مست عصیانم کشان کشان دل من را سوی خدا بکشید تمام زندگیم را گناه پُر کرده دوباره بندگیم را به ابتدا بکشید خجالت از روی مهدی کشیدم و گفتم بنا نبوده که جور مرا شما بکشید اگر ببیند علی خیلی آبروریزی است حسابِ بی سر و پا، بی سر و صدا بکشید کنار دشمن زهرا مرا نسوزانید مسیر آتش مان را جدا جدا بکشید بهشت را به رفیقان آشنا بدهید غریبه را به سوی مشهدالرضا بکشید کنار سفرهء مهمانی خدا امسال برای سائل درمانده هم غذا بکشید مریض گریه ام و تشنهء سبوی حسین به خشکی لب من خاک کربلا بکشید جنازه ام به زمین ماند جان مادرتان... مرا حوالی شش گوشه زیر پا بکشید ** به زیر چکمه صدایی گرفته می گوید: از این دهان پُر از خاک، نیزه را بکشید به دستِ بی رمقم اینقدر لگد نزنید ز دستِ بی رمقِ پیرمرد عصا بکشید رضا دین پرور @deabel
الهی شعله بر آب و گِلم زن شراری از فروغت بر دلم زن دلی که سوز دارد آن دل از توست جحیم است آن دلی که غافل از توست به خود وصلم کن از خویشم جدا کن دعا خواندم وجودم را دعا کن چنانم کن که هنگام ستودن برم لذّت ز فیض با تو بودن نباشد گر وصال دوست میلم چه سودی از دعاهای کمیلم لبی خواهم که گویای تو باشد دلی ده تا فقط جای تو باشد چه خوش باشد تو را پیوسته خواندن نه با لب، با دل بشکسته خواندن درِ رحمت گشودی و نبستی به خلوتگاهِ دل با من نشستی گنه کردم نبردی آبرویم خطا دیدی نیاوردی به رویم من اوّل از تو "اُدعونی" شنفتم پس آنگه با تو یاالله گفتم به نفس خویش دمسازم مگردان تو گفتی آمدم، بازم مگردان مترسان اینقدر از نارِ خشمم که آب رحمتت ریزد ز چشمم اگر من بنده ای هستم گنه کار تو غفّاری تو غفّاری تو غفّار تو بر من از کرم منّت نهادی تو بر چشمان خشکم اشک دادی تو بیش از من به من نزدیک بودی تو پیش از توبه، بر من در گشودی اگر چه کس چو من نامه سیه نیست گناهم پیش عفو تو گنه نیست مرا از من بگیر از آنِ خود کن به دست رحمتت قربان خود کن چنانم کن که دیگر من نباشم اسیر جان، اسیر تن نباشم الهی یا الهی یا الهی مرا آهی تو را فیض نگاهی الهی من زخود چیزی ندارم چه دارم تا به درگاه تو آرم چه گویم ذکر یا الله از توست اگر آهی کشم آن آه از توست به بیت و چار رکن و حجر و زمزم به ابراهیم و نوح و شیث و آدم به آن چشمی که شد بر جلوه ات مات به لبّیک و به ذکر و چار میقات به حجّاجی که از یک صبح تا شام زخون خویش پوشیدند احرام به یکدم از دو عالم در گذشتند به جای مویِ سر از سر گذشتند به آن حاجی که مقتل شد مطافش هزاران سنگ شد اجر طوافش به آن حاجی که خونش زمزمش بود عطش مانند آتش همدمش بود به آن حاجی که با رأس بریده چهل منزل صفا و مروه دیده به حجّاجی که دیگر برنگشتند جدا از دامن دلبر نگشتند به آن حاجی که تنها داشت شش ماه به خونی کز گلویش ریخت ناگاه به آن شیرین زبانِ نازدانه که جسمش شد کبود از تازیانه مرا با دست خالی بر مگردان جدا از آل پیغمبر مگردان به هفتاد و دو اسم اعظم تو ز تو خواهم که باشم همدم تو دو صد جانم اگر از تن بگیری مبادا اشک را از من بگیری بدم امّا وجودم با حسین است به صورت نقش اشکم یا حسین است مرا اشک عزایش آبرو داد دلم را از سیاهی شستشو داد به «میثم» سوز ده تا شعله گیرد در این شعله بسوزد تا بمیرد استاد حاج غلامرضا سازگار @deabel
دارد بساط ماه خدا جمع می شود از سفره نان و آب و غذا جمع می شود آن دامنی که دست کرم پهن کرده بود دارد ز دست های گدا جمع می شود فرصت گذشت این رمضان هم تمام شد زیباترین بهانه ما جمع می شود یک ماه شهر ما نفس راحتی کشید اما چه زود حال و هوا جمع می شود نزد طبیب حال دلم خوب می شود وقتی طبیب هست شفا جمع می شود   من تازه انس تازه گرفتم به نام تو ربّ کریم سفره چرا جمع می شود؟   دیگر ببخش هرچه نبخشیده ای زما دیگر ببخش هرچه گدا جمع می شود مارا بخر ؛ بیا و معطل نکن مرا لحظه های لطف و صفا جمع می شود امشب که رفت جز عرفه ،ای خدای من دریای رحمت تو کجا جمع می شود این بار من که ریخته در راه آخرش با رحمت امام رضا جمع می شود امشب که رفت وعده ما در محرم است در صحن ارک اهل عزا جمع می شود آخر به لطف فاطمه این جمع بی ریا در صحن شاه کرب و بلا جمع می شود @deabel
دور از مسیرِ قُربِ تو دل گر تباه شد خواندم تو را به گریه و اشکم گواه شد خیری نداشت دوری از تو برای من روزِ من از فراق ِ تو شـامِ سیاه شد حسرتْ نصیبم از اثرِ کرده های خویش حیف از مجالِ عُمـر که خرجِ گناه شد زورم نمی رسید بگیرم عنانِ نَفْس دلْ با نسیم ماهِ خدا رو براه شد پیش ِ تو کوهِ معصیت آورده ام ولی با یک نگاهِ لطف تو تبدیلِ کاه شد ** آه از دمی که حضرت سلطان اولیاء ذبحِ عظـیمِ واقعـه در قتلگاه شد آتش به جانِ گیسوی طفلان رسید تا... خورشیدِ نیزه ها خیَمَش بی پناه شد «وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»؛ «به عوض او، ذبح عظيمی را پذيرفتيم». سوره صافات، آیه 107 وحید دکامین @deabel