eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5.4هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
من آمدم که گریه کنم دست من بگیر ترسم زمان رود شود این عرصه زود، دیر قسمت نشد اگر که جوانمرگ تو شوم لطفی نما شوم درِ این خانه پیرِ پیر باشد مرا به نوکری خود مکن قبول من داد میزنم که شمائی به من امیر ماه محرّم است خودم که نیامدم ! زهرا(س) مرا کشانده دوباره به این مسیر چونکه شفای تو اشک است، فاطمه(س) بر گریه بر عزای تو کرده مرا اجیر آخر شنیده ام به غمت خنده کرده اند بر خشکی لبان تو در خشکی کویر مثل زنی که مُرده جوانش شبانه روز من زار میزنم به تن رفته در حصیر مجتبی صمدی شهاب @deabel
حال و هوای کوچه، غم‌آلود و درهم است پرچم به اهتزاز درآمد، محرّم است می‌گرید آسمان و زمین، در محرّمت طوفانی از حماسه به پا می‌کند غمت ابلاغ می‌کنند به یاران، سلام تو قد می‌کشند باز علم‌ها، به نام تو هر جا که نام توست، مکان فرشته است بر هر کتیبه‌ای که ببینی، نوشته است «باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است» باید در این حسینیه، از خود سفر کنیم باید در این مقام، شبی را سحر کنیم با کاروان گریه، مسافر شدم تو را امشب در این حسینیه زائر شدم تو را تا گفتم «اَلسلامُ عَلیکُم» دلم شکست نام حسین، بند دلم را، ز هم گسست دیدم که ابرهای جهان، گریه می‌کنند در ماتمت زمین و زمان، گریه می‌کنند دیدم «عزای اشرف اولاد آدم است» دیدم «سر ملائکه بر زانوی غم است» رفتم که شرح عصمت «ثارُ اللَّهی» کنم چیزی نمانده بود که قالب تهی کنم خورشید رنگ و بوی تغیّر گرفته بود تنگ غروب بود و فلک گُر گرفته بود ای تشنه‌کام! بود و نبود تو را چه شد؟ سقّایِ یاس‌های کبودِ تو را چه شد؟ بر اوج نیزه‌ها، کلمات تو جاری است این قصّه، قصّهٔ تَبَر و استواری است ای اسم اعظمت به زبانم، عَلَی الدَّوام ما جاءَ غَیرُ اِسمُکَ فی مُنتَهَی الکَلام آیین من تویی، که تویی دین راستین بَل ما وَجَدتُ غَیرَکَ فی قَلبِیَ الحَزین آن بحر پر خروش، دگر بی‌خروش بود خورشید تکّه تکّهٔ زینب، خموش بود عباس شاه زیدی @deabel
السلام ای روضه ات آغاز ماتم یا حسین در دلم از روضه ات شور مُحرّم یا حسین خونبهای خون تو گردیده خون کبریا ای سراپای وجودت نور خاتم یا حسین مطمئنا از دعای خیر زهرا و علی ست در سپاهت می شود آنکس که مَحرَم یا حسین تو عزیز عالم و نعم الامیر عالمی من گدایم من گدایم من گدایم یا حسین عاقبت دست اجل من را به خاکم می برد کن گذر‌ ای ماه در تاریک قبرم یا حسین در شب قبرم بیا و دست من را هم بگیر ای پناه بی پناهان دو عالم یا حسین من بدون روضه می میرم نمی مانم دمی زانکه مادر با غم تو داده شیرم یا حسین اذن میخواهم بگویم تا چه شد در کربلا از کدامین روضه ی تو من بخوانم یا حسین می نویسم روی دستت اصغر تو ذبح شد وای از حال رباب و این همه غم یا حسین می نویسم که علمدارت به خاک و خون نشست می نویسم که ز داغش شد قدت خم یا حسین می نویسم که تنت پامال سم مرکب است روضه خوان روضه هایت خواهر تو زینب است ناصر شهریاری @deabel
نان گرمِ روضه را از شور می گیریم ما از تنور سرد دوزخ، نور می گیریم ما سردرِ هر بیت، پرچم می زنیم از اشک خویش آخرِ شیرین زبانی، شور می گیریم ما از «شب اول»، چو مسلم، کوچه گردِ کوفه ایم تو بگو آئینه، پیش کور می گیریم ما فصلِ ماهیگیری ار رودِ گل آلودِ وفاست پیش پای چشم مردم، تور می گیریم ما در «شب دوم» صدای کاروان را بشنوید! حالِ موسی را خبر از طور می گیریم ما شد «شب سوم» بساط گریه هامان جور شد... پس سراغِ سیلی ناجور میگیریم ما شاعریم و تورمان کرده است خاتون حسین! روضه ی فاش از رخِ مستور می گیریم ما یک «شب سوم» برای درک این روضه، کم است جسم زهرا را مثال از حور می گیریم ما شاعریم و با رقیه ، اهل مضمون می شویم پیش نور چهره اش منشور می گیریم ما در «شبِ چارم» فقط: «دایی حسن»... «دایی حسین» هردو خواهر زاده را منظور می گیریم ما در حنابندانِ قاسم، از حسن جانِ حسین حاجتِ خود، چشمِ دشمن، کور...! می گیریم ما ما عوامیم و شبِ قاسم، اگر کِل می کشیم روضه ای گمگشته را مشهور می گیریم ما تا شب هشتم اگر عمرِ خماری راه داد شیشه شیشه در بغل، انگور می گیریم ما ای به قربانِ شبِ هشتم، در آغوش عبا، آنچه باقی مانده از ساطور می گیریم ما دست تاسوعا، به ذوق تشنگی پا می دهد از لب مافوق خود، دستور می گیریم ما ردّ دست ماه، روی چوب پرچم مانده است مرز و بوم روضه را هاشور می گیریم ما شد شبِ آخر! مناجات از عسل شیرین تر است خیمه ها را کندوی زنبور می گیریم ما صبح عاشوراست! دسته دسته مطرب می شویم طبل و نی... سنج و دقل... شیپور می گیریم ما صبح عاشورا... چه نزدیک است راه خیمه ها! راه گودال است آنکه دور می گیریم ما! صبح عاشورا... علی اصغر کفن پوشیده است! از دل گهواره راه گور می گیریم ما احمد بابایی @deabel
ای اهل آسمان و زمین غم شروع شد ماه عزای عالم و آدم شروع شد حور و ملک، پری و بشر زار می‌زنند هنگامه‌ی مصیبت اعظم شروع شد باز این چه نوحه‌ای‌ست که بر سینه می‌زنم باز این چه مرثیه‌ست که اشکم شروع شد روضه،‌خروش،‌زمزمه،‌واحد،‌زمینه،‌شور جانم‌حسین،‌سینه زنی،‌دم شروع شد نوحوا‌علی‌الحسین، امام زمان گریست اشک و عزای ِ‌فاطمه نم‌نم شروع شد از عرش بوی پیرهن خونی حسین آورده‌ جبرییل، محرم شروع شد ده روز بعد خواهرش از حال می‌رود ده روز بعد شمر به گودال می‌رود امیر عظیمی @deabel
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ حالِ خوبِ من تویی، این حال را از من نگیر با تو خوشبختم، همین اقبال را از من نگیر @hosenih ای صدای عاشقی!، این حنجره نذرِ تو باد این‌همه فریاد و داد و قال را از من نگیر در دو دنیا، من فقط دلخوش به احسانِ توام افتخارِ نوکری، این شال را از من نگیر این دلم دارد فقط شورِ محرم می‌زند جانِ زهرا روزیِ امسال را از من نگیر با همین اشکِ روان پر می‌زنم تا کربلا مرحمت کن! این پر و این بال را از من نگیر @hosenih هرچه می‌خواهی بگیر از من، ولی ای با وفا! گریه‌های روضه‌ی گودال را از من نگیر ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دیده و دل را مهیّا کن محرم می رسد بار عام از جانب ارباب عالم می رسد نور مصباح الهدی را بین و کشتیِّ نجات در شب طوفانی دنیا، که باهم می رسد چشم دل را باز کن بطن حقیقت را ببین شور و شوق زندگی در هاله‌ی غم می رسد ناامید از خود مباش ای دل که با مهر حسین(ع) درمقام قرب حق، رضوان به ما هم می رسد ِِسِرِّ مستوری نباشد گرچه جمعی غافلند باحسین(ع)از سوی حق فیض دمادم می رسد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دنبال بد هستی اگر، من بدترینم بی آبرو نزد کرام الکاتبینم یک ذره حاجات مرا تا دیر دادی بلوا به پا کردم، کجا رفته یقینم؟! زانو بغل کردم ببینی بی پناهم از بار سنگین گناهم، شرمگینم دست مرا امشب نگیری، شک ندارم... روز قیامت در صفوف مذنبینم @hosenih ممنونم از لطفت، اجازه داده ای باز در پای سفره، پیش خوبان می نشینم پابند حبت کن دل هرجایی ام را شیطان نشسته دست بسته، در کمینم با اذن زهرا سینه چاک بوترابم نام علی حَک گشته بر روی نگینم حیدر که جای خود، غلام قنبرم من عبد غلامان امیرالمؤمنینم تا کربلا پر می کشم هر جا که باشم تا می گذارم بر روی تربت، جبینم از محضرت یک خواهشی دارم، خدایا زنده نگه دارم محرم را ببینم زنده نگه دارم، ببینم کربلا را دلتنگ دیدار حسین و اربعینم با هر سلام لحظه ی افطار، هر شب لبیک گوی ناله ی هَل مِن مُعینم @hosenih امشب کنار علقمه روضه گرفتم گریان چشمان یل اُم البنینم اُم البنین با چشم تر یک عمر می گفت: «چشمت چه شد، شیرِ حماسه آفرینم ای کاش بودم کربلا تا آخرین بار از ماهِ روی خونی ات بوسه بچینم ای کاش بودم، پاک می کردم ز رویت خون سر پاشیده را با آستینم» شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ هر چه گشتم شهر کوفه مالک اشتر نداشت مسلم درمانده غیر طوعه همسنگر نداشت شهر بود و قصه ی مسلم فروشی بلال در وجودش ذره ای از غیرت مادر نداشت @hosenih انتظارم از سلیمان بیش از اینها بود حیف هیچ کس مانند او حرف مرا باور نداشت نامه بود از جانبش هر روز دستت می رسید کفتر نامه برش ای کاش اصلا پر نداشت پرسه می زد در پی تیر سه شعبه حرمله کاش که بازار کوفه دیگر اهنگر نداشت لشگر ابن زیاد از معجزات سکه است ابن مرجانه میان چنته غیر از زر نداشت تشنه ی خون تمام بستگان حیدر اند کوفه ی نامرد دست از کشتن من برنداشت در عجب از حکم قاضی القضات کوفه ام تیغ می زد بر تو گرچه دست بر خنجر نداشت پرده را بالا زدند از پیش چشمان ترم دخترت را دیدم اما بر سرش معجر نداشت زجر های شهر می آیند چنگم می زنند حرف دارم می زنم با کینه سنگم می زنند از دل از دشمنی لبریز می ترسم حسین از سپاه شهر نفرت خیز می ترسم حسین پیرمردان حریصی را به چشمم دیده ام از عصای چوبی ناچیز می ترسم حسین خنجر کندی نشانم می دهد شمر لعین از همین تیغ نگشته تیز می ترسم حسین دختران خویش را قول غنیمت داده است خیلی از خولی و چشم هیز می ترسم حسین در ضمیر من لبانت خودنمایی می کند از وجود خیزران هم نیز می ترسم حسین طاقت دیدن ندارم کوره ای از آتشم میروم پیش قدم های تو قربانی شوم مسلم اما پیرو اسلام اینان نیستم تا بفهماند به عالم من مسلمان نیستم بر سر دار بلا با سر نه با پا می برد پیکرم را دشمنت برعکس بالا می برد این بدان معنی ست که حرمت ندارد این بدن بی عبا و بی عمامه بی ردا و پیرهن @hosenih محض خوشنودی امثال سنان و حرمله پیکرم را می برند آخر به سوی مزبله با غم غربت چه بر روز من آوردی حسین کاش می شد از میان راه برگردی حسین ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ " دردا که در دیارِ شما دردِ یار نیست آنجا که دردِ یار نباشد دیار نیست " * هر چار فصل سال در اینجا خزانی است یک روز هم برای نمونه بهار نیست @hosenih اینجا محبت و شفَقَت هر دو مرده اند اما به سوگشان احدی سوگوار نیست مهمان کجا و بستنِ درهای خانه ها بی رحم تر ز کوفه در این روزگار نیست بیعت نکرده بیعتشان را شکسته اند جز هانی و حبیب کسی پای کار نیست بستند انتهای گذرها و غافلند قوم ابوتراب که اهل فرار نیست شب را میان کوچه سحر کرده ام ، کسی اینجا شبیه من به غریبی دچار نیست گفتم بیا ، ندیده بگیر و نیا حسین اینجا کسی برای تو چشم انتظار نیست شرمندهء رباب مکن تا ابد مرا کوفه که جای آمدنِ شیرخوار نیست یک لحظه در خیالِ خودم غرق بودم و دیدم به گوشِ دختر تو گوشوار نیست دادند تا که نیزه بسازند بیشمار انگار در سپاه ، به جز نیزه دار نیست @hosenih فهمیدم از سکوتِ پر از حرف کوفیان انگار اینکه زنده بمانم قرار نیست باید که سر به دار دهم در هوای تو تاوانِ عاشقی به جز از اوج دار نیست * وامی از شاعری دیگر ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ سر به دیوارِ غصه، بغضم را مستحقِ نگاه می بینم جگر گُر گرفته ی خود را زخمی تیغِ آه می بینم زودتر از شما سفیرت را راهیِ قتلگاه می بینم گریه گاهی به مرد می چسبد به درِ بسته خورده ام آقا غم تو آمد و غم خود را دیگر از یاد بُرده ام آقا غمم این بود بچه هایم را دستِ دشمن سپرده ام آقا... @hosenih باغ پُر میوه ای ندیدم من! دیدنی نیست این خزان برگرد کوفه با تو پدرکُشی دارد! جانِ مولا به شهرمان برگرد شمر تا چکمه را نپوشیده به مدینه حسین جان برگرد سرِ ارباب من سلامت باد به فدای سرت شکست سرم نذر کردم مدینه برگردد نذر آن خواهرت شکست سرم کوچه ای تنگ هم مقصر بود از غمِ مادرت شکست سرم @hosenih کوفه با کوچه های باریکش زخم دیروز را نمک می زد جایِ مزد دعای بارانت تیشه بر ریشه ی فدک می زد کوفه با ازدحام بازارش اشک های مرا محک می زد میهمان را که سر نمی بُرند! میزبانی چنین! کجا دیدی!؟ کودکان سنگ می زنند به من بازی روزگار را دیدی!؟ بغلش کن، ببوس رویش را دخترم را اگر شما دیدی ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بگو حسین کجایی؟بگو چه کار کنم؟ برای اینکه نیایی ؛بگو چکار کنم؟ به هر دری زدم اما نشد پیام دهم به دستِ بسته از اینجا به تو سلام دهم تمام شب سر بازار راه رفتم من غریب و بی کس و بی یار راه رفتم من @hosenih اگر که نامه نوشتم« بیا» حلالم کن نشد پیام رسانم ؛نیا... حلالم کن قسم به حولهٔ احرام تو امیرِ حرم تمام شهر به یکباره ریختند سرم دعا کنم که نگاه از دیارشان بٍبُری خدا نیاورد آن لحظه را زمین بخوری همینکه زانوی من زیر ِ ضربه خورد زمین تمام ِ کوفه سرم ریخت از یسار و یمین به دور بازوی من ریسمان که پیچیدند شبیه شهر مدینه بلند خندیدند خدا رو شکر که طوعه میان ِ خانه نشست ولی غرور عمویم میان کوچه شکست بگو به خواهر خود کوفه با مدینه یکیست اگر اسیر شوی چادر توهم خاکیست بگو که نیزهٔ کوفی شبیه مسمار است مسیر قافله آخر به سوی بازار است ز چشم ِ بی ادب ِ کوفیان خبرداری؟ خداکند که تو چادر اضافه برداری مسیر قافله را از عراق برگردان خداکند نشوی بین کوفه سرگردان سرم شکسته فدای سرت فقط برگرد قسم به بی کسی مادرت فقط برگرد @hosenih خداکند که صدایم به کاروان برسد وگرنه زیور زنها به ساربان برسد خبر رسید اگر مسلمت زدنیا رفت حمیده را بغلش کن بگو که بابا رفت بجای من پدری کن برای دخترمن خداکند که نبیند به نیزه ها سرمن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e