به نام خدا
#محرم
#نوحه_زمزمه
#هفتمین_روز_شهادت_امام_حسین_ع
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
"""""""""""""""""""""""""""""""""
هفت روزه که حسینِ من/ به زور ازَت جدا شدم
هفت روزه که همسفرِ /سرِ رو نیزه ها شدم
این همه سال نبوده که /چن روز ازَت جدا باشم
نبوده تو این همه سال / بینِ نامحرما باشم
ببین که زینبت کجا / کوچه و بازار کجا؟
اهل حرم کجا و این / مجلس اغیار کجا؟
اگر که طاقت بیارم /توو راه کوفه تا به شام
زنده بمونم و یه سر / به سمت کربلا میام
داغ دلم تازه میشه/ با دیدن سرت داداش
باور نمی کنم چطور/ نمرده خواهرت داداش
این هفت روز برای من/ مثالِ هفت سال گذشت
از خاطرم هزار بار/ روضه گودال گذشت
به یاد خنجری که شد/ شرمنده از گلوی تو
کُند شد و نمی بُرید / گلو ز ِ روبروی تو
یادم نمیره که تو رو / چطور اَزَم گرفتنت
چطور جلو چشم همه /سرت جدا شد از تنت
یادم نمیره بعدِ تو / آتیش زدن به خیمه ها
چه وحشتی افتاده بود / بین تموم بچه ها
بین همین آتیش و دود / سَرا به نیزه ها شدن
این بچه ها قربونیِ / سیلیِ بی هوا شدن
با این همه جسارتا / ولی بدون ، برادرم
حتی یه لحظه هم حسین!/ نرفته معجر از سرم
زینب تو نذاشته تا /دستی به معجر برسه
جسارتی به چادرِ / خاکیِ مادر برسه
اگر که خواهر تو رفت / به مجلس اِبن زیاد
با خطبه های خواهرت /هیبتشون رفت به باد
اگرچه داغ دیده ام / نشد سرم ، یه لحظه خَم
با عزت و صلابتم / شکسته شد کاخ ستم
اگر چه دیدم سرِ تو /میوون تشت خون،ولی
زنده شد از خطبه ی من/ کلام و گفتار علی
خطبه زین العابدین /آتیش به قلبشون کشید
اشک ندامت می بارید /از چشم این قوم پلید
دیگه جایی نمونده بود / برا پشیمونی هاشون
به نیزه رفته بود حالا / سَرای قربونی هاشون
سرت به نیزه شد ولی / مقام و عزت آفرید
برای دشمنان دین / خواری و ذلّت آفرید
"""""""'""""""""""""""""""""""
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۶/۴
لینک کانال اشعاردرایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
لینک کانال اشعاردرتلگرام👇
https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
آن لب لعل که بوسه ز نبی، خوب گرفت
حال در طشت طلا بوسه از او، چوب گرفت
سرِ بُبریده و آل علی و بزم شراب
صحنه ای بود که صبر از دلِ ایوب گرفت
هر که فریاد کشید، از دو طرف سیلی خورد
هر که افتاد زمین، هدیۀ سرکوب گرفت
خارجی خواندنشان تهمتِ عادی شده بود
رفعِ تهمت ز لبِ قاریِ محبوب گرفت
با تمسخر،وسط آیۀ قرآنِ لبش
ضربه ها بردهنش،دشمنِ مغضوب گرفت
«لَعُبَت هاشمُ وَالمُلک فَلا »را میخواند
مستِ مِی، دورِ سرش جُرعۀ مشروب گرفت
اهلبیتِ پسرِ فاطمه را داد خطاب
دیدی آخر که خدا حق مرا خوب گرفت
دور تا دورِ لبش را پُرِ خون دید رباب
بوسه ای گریه کنان از لبِ مرطوب گرفت
سرخ مویی، به یتیمی، به کنیزی نگریست
شعله بر جان و دلِ دختر محجوب گرفت
جشنشان را به عزا ساخت بدَل دخت حسین
ناله ای کرد که مجلس، همه آشوب گرفت
خطبۀ نایبة الفاطمه غوغا میکرد
کار، در دست، به این شیوۀ مطلوب گرفت
ز سخنرانی سجاد گِره ها وا شد
بزم، شد بزمِ عزا، نالۀ یعقوب گرفت
به اَنابنُ الحَسنِینَش همه را رسوا کرد
آنچه را خصمِ لعین معرکه با چوب گرفت
این رقیه است که حالا سرِ پنجه، به قیام
ابتکار عمل از دشمن مغلوب گرفت
محمود ژولیده
@rozeh_1
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
بر شاه تشنه نیزه و شمشیرها زدند
چون ماجرای کوچه به او بی هوا زدند
آنانکه در مدینه نبودند آمدند
مُحکم به روی پهلوی او ضرب پا زدند
سر دستهء اراذل کوفه اشاره کرد
یکباره با اشاره ء آن بی حیا زدند
تشویق می شدند کسانی که میزدند
او را میان هلهله با مرحبا زدند
بودند نان خور پدر و جدّ او ولی
این صید را طایفه ای آشنا زدند
جز سنگ و تیر و نیزه و تیغ این درنده ها
با هرزه گی به معرکه با ناسزا زدند
در پیش چشم خواهر او بین قتلگاه
بر جای جای پیکر او هر کجا زدند
عبّاس تا که بود که جرأت نداشتند
شه را جدا زچشم یلِ با وفا زدند
با پا به روی سینهء زخمش پریده و
با قهقهه چقدر به او بی اِبا زدند
بازی شان گرفت که تا خنده ای کنند
با پنجه بر محاسن خون خدا زدند
تا ضربهء دوازدهم هِی ادامه داد
بی وقفه ضربه تا که سرش شد جدا زدند
بر روی خاک با شکم افتاده بود چون
دیوانه وار گَردن او از قفا زدند
زینب رسیده بود که خاکی بسر کند
با پشت دست خواهر او را چرا زدند !
یک عدّه پیرمردِ سیه دل رسیده و
با نیّت ثواب به او با عصا زدند
مجتبی صمدی شهاب
@rozeh_1
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
یا سَیِّدُالشَّهید، عزیزِ خدا، حسین
ای نورِ چشمِ حضرتِ خَیرُالنِّسا، حسین
با هر کسی به غیرِ تو بیگانه می شود
آنکس که با غمِ تو شَود آشنا، حسین
اعجازِ چشمِ توست، به ما داده آبرو
آقا شود، به اذنِ تو اینجا گدا، حسین
محکم گِره بزن دلِ ما را به زُلفِ خویش
ای دستگیرِ در گُنَه اُفتاده ها، حسین
آتش برای اهلِ جهنَّم شود بهشت
فریاد اگر زنند همه یکصدا؛ "حسین"
آقا، قسم به روزِ جدایی زِ خواهرت
ما را مکن دَمی زِ غمِ خود جدا، حسین
گودالِ قتلگاهِ تو شد بارگاهِ تو
ای کشته ی فِتاده به صَحرا رها، حسین
تنها دعای سینه زنِ تو شهادت است
بی سر کنارِ کشته ی من هم بیا، حسین
رضا رسول زاده
@rozeh_1
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
آنقدر با تیغهاشان سر زمین انداختند
پای سرها چندتا پیکر زمین انداختند
این جماعت رحم در دلهایشان انگارنیست
در بر دلدارها دلبر زمین انداختند
بعد ذبح کودک تشنه به دست حرمله
صید را کشتند و بال و پر زمین انداختند
خنجر کند و دل سنگ و هجوم ضربه ها
رگ رگ خشکیده ی حنجر زمین انداختند
با دم شمشیرها اجر رسالت شد ادا
هر کجا بوسید پیغمبر زمین انداختند
تا سر خورشید بر نی رفت اهل آسمان
سیل اشک از چشمهای تر زمین انداختند
هر کسی اندازه وسعش از این پیکر ربود
غارتش کردند و یک پیکر زمین انداختند
خیمه ها نا امن شد از بعد آنکه لشکری
دسته جمعی ساقی لشگر زمین انداختند
آستین پاره شد جای حجاب و پوشیه
وقت غارت چادر و معجر زمین انداختند
کوفه و شام و خرابه مجلس شوم یزید
یک پدر را پیش یک دختر زمین انداختند
خیزران میخورد بر لبها و با هر ضربه ای
چند دندان پای تشت زر زمین انداختند
عبدالحسین میرزایی
@rozeh_1
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
شمر می ترسید و لرزان خارج از گودال شد
مادری نالید و یک عالم دگرگون حال شد
زینت دوش نبی در زیر سم اسبها
بی کفن افتاده بود و پیکرش پامال شد
دختری خوابش گرفت و خیمه اش اتش گرفت
دخترک در خیمه جا ماند و زبانش لال شد
کربلا تا شام ما با کرب نی همراه بود
شهر شام اما زما زیبنده استقبال شد
سنگ بود و فحش بود و ناسزا و ناروا
شهرشان با هلهله مملو ز قیل و قال شد
ابراهیم میرزایی
@rozeh_1
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
چشمهای من شد از حال پر از تشویش، تر
از تو دلگیرم ولی گویا تو از من بیشتر
مُرّ قانون تو تازه سر به راهم کرده بود
عافیت کرده مرا هم مصلحت اندیش تر
مدتی تنگ هوای روضه های هیئتم
گرچه دلریشم، از این حس خودم دلریش تر
قلب من مات تو شد، چشمم به عکس گنبدت
ظاهراً هستند چشم و دل به هم، هم کیش تر
خواب دیدم در حرم دارم صفایی میکنم
خواب بود، اما دلم افتاد از من پیشتر
کفشهایم را به کشوانیه دادم سوختم
گونه ام شد از همان بحبوحه ی تفتیش، تر
روضه میخواندم سرازیری باب القبله ات
روضه می خواندم که زهرا را کنم راضیش تر
مادرت گودال آمد، خورد با زانو زمین
دید رگهای تو افتاده به دست نیشتر
مظاهر کثیری نژاد
@rozeh_1
#امام_حسین
#شام
دم دروازه ساعات خدا رحم کند
به دلِ عمه سادات خدا رحم کند
محملم پرده ندارد مددی یا ستّار
حاجتم وقت مناجات خدا رحم کند
چشم من تار شده , یا تو به هم ریخته ای
گریه دار است ملاقات خدا رحم کند
کو علمدار حرم ؟ آبرویم در خطر است
وسط این همه الوات خدا رحم کند
سَرِ بازار به انگشتْ نشانم دادند
رد شدم با چه مکافات خدا رحم کند
به همان خنجر کُنْدی که تو را زَجْرَت داد
می کند شِمْر مُباهات خدا رحم کند
سرت از نیزه زمین خورد دلم ریخت حسین
زیر پا رفتی ؟ به لبهات ْ خدا رحم کند
نیزه نیزه شده از بس گلویِ پاره تو
گُم شدی بین جراحات خدا رحم کند
به حرم چون لبِ تو چوبِ حراجی زده اند
تا نمیرم ز بلیّات خدا رحم کند
چشم یک شهر به دنبال کنیز است حسین
تا کنم حفظ امانات خدا رحم کند
چانه می زد سَرِ گهواره یکی پیش رباب
بهر تسکین مصیبات خدا رحم کند
🖋قاسم نعمتی
@marsieha
#امام_حسین
#حضرت_زینب
#شام
بین من تا سر تو فاصله کم نیست حسین
بعد تو صبر در این غائله کم نیست حسین
حق بده وقت نمازم بنشینم به زمین
یک زن خسته و یک قافله کم نیست حسین
هدف تیر سه شعبه دل ما این بار است
بین این تیره دلان حرمله کم نیست حسین
پسرت جانی اگر داشت فدایت می کرد
بر تنش سختی این سلسله کم نیست حسین
شده گودال و تن بی سر تو کابوسم
به تسلای عزادار کف و هلهله کم نیست حسین
پاسبان حرمت بعد علمدار منم می بینی ؟
کف هیچ , به روی بدنم آبله کم نیست حسین
به ملاقات سرت بر روی کمتر اگر می آیم
کار دارم به خدا حوصله کم نیست حسین
این همه زخمی و دل خسته و طفلان یتیم
دست تنهام ببین مشغله کم نیست حسین
آنقدر قامت این نیزه بلند است که ناپیدایی
بین من تا سر تو فاصله کم نیست حسین
🖋مهدی رحمان دوست
@marsieha
فاطی
🗓تاریخ اجرا: شب دوم #محرم1400
@MATNMADDAHISHOOR
حالا که پیاده کردی بارتو
حالا که خیمه توو این خاکا زدیم
امروزو فقط یادت باشه حسین
با چه عزّت و وقاری اومدیم
اینا بیحیا و ما پردهنشین
روزگارو نگاه؛ اقبالو نگاه
میدونی چشام به چی خیره شده
اون وسط گودی گودالو نگاه
همیشه من موهاتو شونه زدم
پنجهی کسی تووی موهات نره
نمیتونم تو رو زخمی ببینم
خار توو چشمام بره و توو پات نره
بعد پنجاه و چهار سال نزار
منو داغ رفتنت پیر کنه
همهی دلواپسیم از اینه که
نیزهای توو دهنت گیر کنه
اگه رو سرت بریزن؛ چه کنم
بشه پیکر تو پارهپاره چی
زبونم لال اگه عریانت کنن
یکی پیرهنت رو دربیاره چی
حالا من یه حرف با عبّاس دارم
روی نیزه سرتو میبندن
با همین طنابی که خیمه زدی
دستای خواهرتو میبندن
این زمین مارو زمینگیر کنه چی
خواب خواهرت رو تعبیر کنه چی
جواب لیلا رو چی میخوای بدی
داغ اکبرت، تو رو پیر کنه چی
نبین الان علیاصغر خوابه
تشنگی، ربابو بیشیر کنه چی
اگه حرمله بیاد، چیکار کنیم
اصغرت رو هدف تیر کنه چی
گیرم عبّاس بره و آب بیاره
بره امّا یه کمی دیر کنه چی
من باید چه خاکی رو سر بریزم
نیزه توو گلوت اگه گیر کنه چی
میدونی دست خودم نیست بهخدا
دلشوره توو خواهرا بیشتره
اهل نفرین نبودم ولی بگم
لعنت خدا به هرچی سفره
بیا برگردیم از این خاک، حسین
آخه حال خواهرت آشوبه
دل من داره میلرزه بهخدا
دل خواهرت بلرزه، خوبه؟
یه نگاه به این بیابون بنداز
شیب گودال دلمو خون کرده
بیا خونوداتو برگردون
قبل از اینکه بدنت برگرده
لااقل دور نشو از خیمهی ما
پیش خیمهی رباب، خیمه بزن
زود به زود بچّههامون تشنه میشن
لااقل کنار آب، خیمه بزن
@MATNMADDAHISHOOR
#حضرت_زینب_کبری📜
#حاج_محمود_کریمی🎤
#امام_حسین📜
#شب_دوم2⃣
#روضه🎼
https://eitaa.com/joinchat/550436918Cbc44167e53
❌کپی بدون درج لینک
کانال شرعاً حرام است❌
🗓تاریخ اجرا: شب دوم #محرم1400
@MATNMADDAHISHOOR
غبار دشت بالا رفت و میشد کاروانی آن میان پیدا
به هر محمل، نهان آیینهی انسیةالحورا
شگفتا کاروانی همچو اسماعیل، طفلانش
چو ابراهیم مردانش؛ دو عالم بیقرارانش
و باشد غبطهی پیران، مقام شیرخوارانش
علم در دستهای حضرت سقّا
قیامت را نمایان میکند آن قامت رعنا
حرم در سایهسار لطف او باقی
و خشکی بیابان هم صدا میزد به مشتاقی
الا یا ایّها السّاقی ادر کاساً و ناولها
بهسوی شاه عالم، چشمهای عالم بالا
نگاه شاه امّا در تماشای گل لیلا
میان آه و اندوه شقایقها
و سیل اشکهای حضرت زهرا
امیر قافله؛ چشم و چراغ مشرقین آمد؛ حسین آمد
به نام نامی ساقی کوثر، خیمه بر پا شد
طنینانداز شد گویا صدا در پهنهی گیتی
سر اهل زمین و آسمان پایین
که ناموس خدا از محمل خورشید میآید
به دور ناقهاش دیواری از غیرت مهیّا شد
نمیبیند نگاهی قامت زینب
ولی پیداست؛ از آینده حتّی شوکت زینب
جلال و حشمت زینب؛ شکوه و عصمت زینب
چه گویم مدحت زینب
که بر زانوی عبّاس است پای حضرت زینب
و اجلال نزول دختر زهرا چنین باشد
چرا که در رگش خون امیرالمؤمنین باشد
به این حال آمده زینب به دشت کربلا امّا
امان از گردش دنیا امان از عصر عاشورا
پناه خیمه مضطر شد
بدون یار و یاور شد
و کاری که نباید میشد، آخر شد
صدای نالهی جنّ و ملک آمد
زمین گویا به سر میزد
زمان آشفته از این داغ و درهم شد
و این مرثیه اوج روضهی ماه محرّم شد
چه خونی در دلش کردند
سوار ناقهی بیمحملش کردند
@MATNMADDAHISHOOR
#حضرت_زینب_کبری📜
#حنیف_طاهری🎤
#امام_حسین 📜
#شب_دوم2⃣
#واحد🎼
https://eitaa.com/joinchat/550436918Cbc44167e53
❌کپی بدون درج لینک
کانال شرعاً حرام است❌
|کـانـالمـتنمـداحـیایـتـا| @MATNMADDAHISHOOR.mp3
17.46M
🗓تاریخ اجرا: شب دوم #محرم1400
@MATNMADDAHISHOOR
صدای گریه میاد از پس پرچین دلامون
کیه که بغض گرفتش وامیشه بین صدامون
هقهقی که یادمونه از همون بچّگیامون
صدای یه مادر انگار میپیچه توو هیئتامون
پشت پردهی زنونه، لابهلای مهمونامون
صابعزا میاد میشینه بالادست مادرامون
اونکه با دست شکسته میاد و توو کوچههامون
شال مشکی عزارو میندازه رو شونههامون
اونکه خاک کف پاهاش میشه سرمهی چشامون
با چادر میگیره هرشب، اشک چشم جوونامون
اونکه با دم خدایی، دم میده توو روضههامون
مادری که دم میگیره بین شور و نوحههامون
نمی از اشکای بیبی، میاره گریه برامون
خطّ گریه از توو چشما میاد از رو گونههامون
رد میشه از گونهها و میرسه روی لبامون
آخرش میریزه اشکا به روی پیرن سیامون
کیه که زبون میگیره، میگه مادرت بمیره
کیه که نفسبریده، میگه مادرت بمیره
هودجی که از بهشته با یه دنیا از فرشته
اومده یه قدّ خمیده؛ میگه مادرت بمیره
چارتا بانو پا رکابش، غم توو چشمای پرآبش
کیه با رنگ پریده، میگه مادرت بمیره
چشم هیچکس نمیبینه؛ یه نفر میاد میشینه
صداشو هرکی شنیده، میگه مادرت بمیره
@MATNMADDAHISHOOR
#حاج_محمود_کریمی🎤
#امام_حسین📜
#شب_دوم2⃣
#روضه🎼
https://eitaa.com/joinchat/550436918Cbc44167e53
❌کپی بدون درج لینک
کانال شرعاً حرام است❌