#حضرت_رقیه_س_ولادت
#بحر_طویل
سحری روشن و عاشق/سحری غرق شقایق/سحری چاک گریبان/و شبی خیره و حیران/همه آفاق گل افشان
و زر افشان و چراغان و غزل خوان/همه لبریز زِ آوازِ هَزاران
@hosenih
دشت ها غرق ترنّم/پُرِ گلهای تبسم/زِ مِیِ نوش ترین خُم/به ترانه/به تلاطم
سحری ریخته از بامِ فلک دامنی از ماه/به هر راه/به هر کوچه شبانگاه/چه نوری است/چه طوری است/در این خاک/چه هنگامه ی شوری است
@hosenih
که در حلقه ی گیسوی ستاره/زمان/ لحظه ی احساس/زمین تکّه ی الماس/پر از عطر گل یاس ترین یاس
شگفتا از این بزم/از این فرش/از این عرش تر از عرش/اگر هوش رمیده/وَ گر عقل پریده/وَ گر دل برمیده/ز طربخانه ی سینه/پی دل های دگر تا به مدینه/به نگین شب رؤیایی هر دیده ی بی خواب/شب بارش مهتاب/دَرِ خانه ی ارباب/چه نوری است/چه شوری است/چه طوری است/در این خانه چه هنگامه ی شوری است
@hosenih
ببین قبله نما را/که گم کرده خودش را و منا را و صفا را/وَ ز سر تا به قدم غرق نیاز است و دو دستش که دراز است/ بدین خانه که در هاله ی راز است
در این بزم معطر/در این مستی یکسر/چه بی تاب/چه مجنون/چه شیدا/شده لیلا/شده اکبر
@hosenih
چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی هست/همین شب/که شد
از عشق لبالب/وَ گلِ خنده شکوفاست به رخساره ی زینب/و خدا دانَد از آن چشم تماشایی بیدار/وز آن قامت سرشار زِ دلدار/وز آن چهره ی یوسف کُشِ بی تاب/علمدار/چه طوفان شده بر پا به دلش/در دَمِ دیدار/در این شامِ بهاری/نه صبری نه قراری/پُر از لحظه شماری/چه مشتاق/چه بی خویش/قدم می زند و منتظر عطر دل انگیز و دل افروز گل ناز حسین است/چه شعری است/چه نوری است/چه طوری است/چه هنگامه ی شوری است
@hosenih
چه شد باز/که در باز شد و لحظه ی اعجاز شد و محشری آغاز شد و دید که در حُله ای از برگ گل یاس/و پیچیده به قنداقه ای از شهپر جبریل امین/در آغوش حسین بن علی/یاس ترین/ناز ترین جلوه که دیده است/به چشمی که ندیده است به جز روی حسینش
@hosenih
دو چشمش گُل دریاست/چه شیوا و ثریاست/دل آراست/تماشایی و بابایی و تنهاست/وَ ناگاه ابوالفضل رو کرد به انبوه فرشته و فرمود : اَلا باغ ملائک/و ای فوجِ فرشته/که دگر دور و برِ غنچه ام این گونه مگردید مریزید گُل از شوق مرقصید/مبادا که به بال و پر خود ناز کنیدش/که شاید رُخَش آزرده شود/از نفَسِ گرم و پَرِ نرم/که این گُل بُوَد حساس تر از معنی احساس/و آئینه تر از آینه در بوسه ی یک آه/و ای آه/از این آینه دوری/وَ مبادا که عبوری/کُنی از گرد رُخِ یاس تر از یاس
و ای شبنم شیرین منشین/بر سرِ گلبرگی از این غنچه/که ترسم که کبودش کند این بار که با توست چنین/خدایا چه گل است این/که شیرینِ دل است این/در این چهره بگو کیست/بگو این مَثَلِ کیست/همه محو/همه مات/همه واله و حیرانِ ابوالفضل/که زینب به نم اشکی و با سینه ی پر آه و دلی سخت غمین/گفت چنین/با پسر ام بنین/ای پسر فاطمه عباس ببین/دخترک ناز حسین بن علی نَه/که همان گوهر مفقود و همان مادر رنجور/که می بود حدیث فدک و غصبِ فدک/زخمِ دل حضرت زهرا و نمک/همانی که به هر صبح و به هر شام/فقط صحبت او بود/همان خانه/همان شعله/همان دود/همان است که باز آمده امروز.....
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_ولادت
خورده گره به مویش دلهای خانواده
تعبیر شد به خوبی رویای خانواده
در این سه سال آخر باور کنید عوض شد
با بودنِ رقیه دنیای خانواده
@hosenih
یکباره زیر و رو شد دنیای آل هاشم
وقتی که شد رقیه زهرای خانواده
زینب حسین عباس ، اکبر رباب قاسم
مجنون زیاد دارد لیلای خانواده
می شد رقیه هر روز شیرین تر از گذشته
پر شور تر از امروز ، فردای خانواده
دستش ز دست بابا هرگز جدا نمی شد
دختر دلش بُود با ، بابای خانواده
یک آسمان ، دو تا ماه ، این که عجب ندارد
او را بغل گرفته سقای خانواده
@hosenih
بس که شبیهِ زهراست حق داشت باشد این طفل
دُردانۀ حسین و یکتای خانواده
هر جای بارگاهش یک قطعه از بهشت است
طفلی که بود روزی ، گرمای خانواده
شاعر: #مهدی_مقیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_ولادت
آخر جواب داد سحر ربنای ما
دیدی گرفت این دم آخر دعای ما
@hosenih
دختر چراغ خانه ی باباست، باز هم
روشن شد از فروغ چراغی سرای ما
نامش رقیه است، رقیه؛ ولی بدان
آمد سه سال فاطمه باشد برای ما
زینب بیا و صورت او را نگاه کن
مثل گل است صورت خیرالنسای ما
دستان کوچکش گره های بزرگ را
وا می کنند از همه ی خلق، جای ما
در پرده حرف می زنم ای همسفر بدان
این دختر است همسفر کربلای ما
همواره فکر می کنم این پای کوچکش
دارد توان آمدن پا به پای ما
@hosenih
دق می کند اگر که ببیند به راه شام
پا می خورند روی زمین نیزه های ما
شاعر: #امیر_عظیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_ولادت
به محبان عنایتی داری
به کرامت چه عادتی داری
به گمانم که ارث مادری اَست
برگ یاسی لطافتی داری
علی اکبر ، شبیهِ پیغمبر
تو به زهرا شباهتی داری
دل به یاد نجف می اندازی
مرقد با صلابتی داری
روی دوش عموئی یا در عرش
عموی سرو قامتی داری
قدسیان ماتِ رویِ قدسیِ تو
مثل بابا قداستی داری
نورِ راه سفینه های نجات
بر رخ فاطمی تو صلوات
@hosenih
از بهشت خدا سروش رسید
ساقیا وقت عیش و نوش رسید
بیتِ ارباب ما معطر شد
تا که آن یاس سبز پوش رسید
بوی ریحانت النبی آمد
تا که در خانه عطر و بوش رسید
خندهء اینچنین کجا و حسین ؟
آمد و خنده اش به گوش رسید
خانواده همه بغل کردند
نوبت شانۀ عموش رسید
میل دیدار فاطمه می کرد
عموی او به آرزوش رسید
هدیه اش کن ز من چو می پرسی
چارقل بعدِ آیت الکرسی
@hosenih
پُر کن از عطر عشق او ریه را
متبرک ردیف و قافیه را
در بهشت حسین وارد شو
کن رها این جهان عاریه را
در و دیوار ریسه بندان کن
پر کن از شرشره حسینیه را
مرتضی هیبت است و زهرا رو
عشق کن ، خاندان و ذریّه را
بر محب علی درود فرست
لعن کن پیرو معاویه را
تشنگان زیارتیم ، خدا
باز کن باز ، راه سوریه را
لب شیعه پر از تبسم شد
آسمان پشت گنبدش گم شد
@hosenih
باعثِ فیض مستمر شده ای
بس که دُردانۀ پدر شده ای
شمسِ پر نورِ خانۀ ارباب
قمرِ شانۀ قمر شده ای
صیدِ عمه شدی همان اول
در یمِ عمه غوطه ور شده ای
از تو حاجت گرفته ایم ، آری
باب حاجاتمان اگر شده ای
فتبارک ، حسین می خوانَد
شاهکار خدا مگر شده ای ؟
سخت ، محبوبِ هیأتی هایی
عشقِ عشاق در به در شده ای
ما که زندانیان بندِ توایم
یا رقیه علاقه مندِ توایم
@hosenih
آمدی تا شوی شکیب حسین
دختر کوچک و نجیب حسین
عطر تو خانه را به وجد آورد
ای گل یاسِ دلفریب حسین
علتش نفحۀ بهشتی توست
که شده شهره بوی سیب حسین
پدرت گرچه خود طبیب همه است
هست چشمان تو طبیب حسین
حمد مخصوصِ خالقیست که کرد
دختری مثل تو نصیب حسین
دل نبسته در این جهان دیگر
بعدِ زینب چو تو کسی به حسین
ای الفبای عشق ، دختر عشق
بارگاه تو شد نگین دمشق
@hosenih
نا تمامیّ و بی کرانی تو
کهکشانی تو آسمانی تو
دوستدارِ تو حضرت مهدیست
عمۀ صاحب الزمانی تو
دختری ، نقش ویژه ای داری
در وجود حسین جانی تو
تو سه سال از حسین ، دل بردی
فوق هر گفته و بیانی تو
تو شبیه عمو ابالفضلی
باب حاجات شیعیانی تو
تو سریع الاجابه ای بی بی
می دهی حاجتم به آنی تو
به تو سوگند با تمام خلوص
به تو دارم ارادتی مخصوص
@hosenih
جلوه ات را جمالِ ماه نداشت
پیش تو در بساط ، آه نداشت
روز ، مثل رُخت سپید نبود
شب چو زلفت موی، سیاه نداشت
هیچ طفلی میان چشم حسین
مثل تو شأن و جایگاه نداشت
تو چه کردی که بین آغوشش
کَس به اندازهء تو راه نداشت؟
نیمه شب داخل خرابۀ شام
عمه مانند تو سپاه نداشت
یک چنین دختری به ویرانه
غیر دیوار تکیه گاه نداشت
تو حرم نه ، ... تو کهکشان داری
وسعتی قدِّ آسمان داری
شاعر: #مهدی_مقیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_ولادت
رسیده است به دل های مرده جان بدهد
رسیده است کمی عشق یادمان بدهد
نفس بریده ی نفسیم و آمده ما را
هوای تازه ای در آخرالزمان بدهد
چه دختری که به حظ حضور کوتاهش
جهان خسته و درمانده را تکان بدهد
ستاره ای که در آفاق ناامیدی ها
محبتش به همه راه را نشان بدهد
در آفتاب سیاه قیامت کبری
به هر که دلشده اش بوده سایه بان بدهد
نسیم زلف دل انگیز روضه اش کافی ست
به ما که نقش زمینیم آسمان بدهد
کسی که مثل ابالفضل کاشف الکرب است
رسیده است ز غم ها به ما امان بدهد
رقیه است که دردانه ی حسین شده ست
دوباره فاطمه ی خانه ی حسین شده ست
@hosenih
بهار می رسد از ناز راه رفتن او
گل عفاف شکوفد ز عطر دامن او
حجاب نور شده نقش چشم فاطمی اش
حریر سبز بهشتی نشسته بر تن او
هزار پنجره امید وا شود در دل
به هر طلوع نگاه همیشه روشن او
نگاه بان دمشق است پرچم حرمش
بهشت کوچک دنیا شده ست مدفن او
چه دلرباست کلام رقیه جان حسین
و دلربا تر از آن شد پدر شنیدن او
گلی که نیست به دنیا شبیه و مانندش
دل هزار چو من هست خار گلشن او
کسی که منکر نام رقیه جان شده است
بگو رود به جهنم که هست مدفن او
بهشت منتظر خنده های این دختر
حسین ریخت جهان را به پای این دختر
@hosenih
ز بس به فاطمه او مو به مو شباهت داشت
ملک به خاک قدم های او ارادت داشت
سه سال داشت ولی جاودانه شد تا حشر
چقدر عمر کم این سه ساله برکت داشت
بزرگی از شب میلاد پا رکابش بود
بزرگ زادگی از نوع با اصالت داشت
ستاره ای که در اندازه های خورشید است
شبیه ماه بنی هاشمی سیادت داشت
کسی که شانه ی عباس بوده معراجش
عجیب نیست دل شیر داشت،غیرت داشت
شکار خنده ی او با علیِ اکبر بود
ز بس که خنده ی این نازدانه قیمت داشت
حسین دیده به برق نگاه خواهر خود
عقیله سخت به این کودکش عنایت داشت
به شهرت حسنات جهانی اش سوگند
کسی نگشته به بخشندگی به او مانند
@hosenih
جمال قدسی او آفتاب سیار است
صدای گریه ی او ذولفقار کرار است
چقدر طفل مسیحی دخیل بسته به اشک
چقدر دور ضریحش دل گرفتار است
شفا وزیده به جای نسیم از صحنش
ضریح کوچک او تکیه گاه بیمار است
ز هر چه ناز جهان بود بی نیاز شدم
ز بس رقیه به گریه کنش وفادار است
ز بعد کرببلا قد خمیده ابله پا
حدیث زندگی اش روضه روضه غمبار است
کسی که پرده نشین عفاف زینب بود
اسیر چشم حرامی کوچه بازار است
مسیر کوفه و شام و تمام چل منزل
خراب زخم شکاف سر علمدار است
چه بار ها که سر او به جاده می افتاد
عمو به پیش رقیه چه ساده می افتاد
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_مدح
دمشق چون صدف و ، گوهر است این بانو
تمام دلخوشیِ اکبر است این بانو
@hosenih
پیمبری به صبوری و حلم اگر باشد
خدا گواست که پیغمبر است این بانو
زبان الکن ما عاجز است از وصفش
چه خوانمش؟ نوه ی حیدر است این بانو
حسین کشتی عشق است و خوب می دانیم
برای کشتی او لنگر است این بانو
بدون خطبه هم او کوفه را به هم بزند..
چرا که فاتح صد خیبر است این بانو
دوباره دست به سینه، به سمت گنبد او...
سلام هر شب هر نوکر است این بانو
@hosenih
کتاب زندگی او سه آیه داشت فقط
شبیه مادرمان، کوثر است این بانو
شاعر: #احسان_نرگسی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف و فصل بهار گریز روضهیِ کربلا
گفتم بهار میرسد و میرسم به یار
آمد بهار و سَر نشد ایّامِ انتظار
جان بر لبم رسیده و یارم نیامده
ای چشمِ تَر به حالِ نَزارم بِبار زار
سالِ گذشته توشهیِ خوبی نداشتم
بر رویِ شانهاَم شده تنها گناه... بار
از حال و روزِ عاشقِ آلودهاَت مَپرس
بیچاره کرده است مرا دردِ اِضطرار
با یک نگاه دردِ مرا میکنی دَوا
تنها گُلم تو میرسی و میرسد بهار
آقا دلم شکسته بیا روضهای بخوان
سرْ رویِ نیزه شد سرِ بازار سنگسار
پیشّ دو چشمِ عمّهیِ سادات میزدند
از رویِ بام سنگ به سرهایِ نِی سوار
#غزل #انتظار_یار #سال_تحویل
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
#امام_زمان_مناجات
💐#سال_رضیعالحسین💐
آمدم تا بگیــــــــرم از دستت
خرجِ یک سال را ، امام زمان
کاش تحــویلِ سال بودم من
درکنــــار شمـــــا ، امام زمان
کاشکی زندگی کنــم همهی...
سال را با تو ، یا امام زمان
حیف که باز هم بدون شماست
سالْ تحــــویلِ ما ، امام زمان
کن دعا که شـــــوم وَلیِّ شما
ای ولیّ خــــــدا ، امام زمان
تو بخواه از خدا که من بشوم
یـــــارِ بی ادعـــــا ، امام زمان
ای بِــاِذنِــهْ ، مُحَـوّلُ الاَحوال
حَوِّلْ این حال را ، امام زمان
به منِ روسیـــه عنایت کن
حالِ تــــوبه ، دعا ، امام زمان
درفراق تو روزی ام بشود
اشگ و سوز و بُکا ، امام زمان
کنم امسال بیشتر از پیش...
بر ظهورت دعا ، امام زمان
چه شود سال نو ببینم آن...
صورت مَه لقــا ، امام زمان
چه شود همــره شما بشوم
زائــــر کـــــربلا ، امام زمان
روضهی جسم بی کفن شنوم
از زبان شمــــــــا ، امام زمان
تو بخوانی «وَاَسرَعَ فَرَسُک»
جانبِ خیمه ها ، امام زمان
همه از خیمه ها دویده برون
بِاالعَویل ، وَالبُکا ، امام زمان
«ناشِــراتِ الشُّعـــور» واویلا
عمـــه های شمــا ، امام زمان
«لاطِماتِ الوُجوه» اهل حرم
بیــنِ نــامــردهـا ، امام زمان
«بَعدالعِِــزِّ مُزَلَّلات» بخوان
روضهی عمه ها ، امام زمان
بانوی مضطری صدا می زد
واحسین ، وا اَخا ، امام زمان
فــرقــةٌ باالسّیوف، در مقتل
فــرقـــةٌ باالعَصا ، امام زمان
دید «وَالشمرجالسٌ»،چه کند؟
خواهـــرِ مُبتلا ، امام زمان
«مُولِـغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِه»
پیش مادر چرا؟ امام زمان
بانگِ «هذا حسین» پیچیده
در زمین و سما ، امام زمان
بـدنش شد مُــــرَمَّلٌ بِـدِمــاء
کفنـــش بــوریـا ، امام زمان
جسم جدت میان گودال و...
سر روی نیزه ها ، امام زمان
زینت دوش مصطفی روی خاک
خاک بر فرق ما ، امام زمان
سوخت قلب حسین در مقتل
سوخت تا خیمه ها ، امام زمان
کــودکان گرسنــــه و تشنــــــه
خسته ، بی آشنا ، امام زمان
پابرهنه فرار می کردند
به روی خار ها ، امام زمان
دامن دختـــــــــران بی بابا
سوخت در شعله ها ، امام زمان
دختــــــری مثل بید می لرزید
من نگویم چرا ، امام زمان
مادری پشت خیمه ها می کرد
زیر و رو خاک را ، امام زمان
ناله می زد،چه شد!کجابردند؟
شیر خوار مرا ، امام زمان
ناگهان دید بر روی نیزه
سر شیر خواره را ، امام زمان
سیدی دست انتقام بر آر
العجل یابن حیدرِالکرار
#محمدعلی_قاسمی_خادم
#حضرت_رقیه_س_ولادت
#حضرت_رقیه_س_مدح
جانودل شاعر پی الهام حسین است
وقتی که سرآغاز غزل نام حسین است
چون آب که رفع عطش از تشنه نماید
آرام دلم نام دلآرام حسین است...
هر قاعدهای خورده بههم از سر لطفش
آزاد، اسيریست که در دام حسین است
در زمرهی شاهانوبزرگان شده مکتوب
هر نام که در دفتر خدّام حسین است
اسلام ِ همه کفر شود روز قيامت
معيار خداوند اگر اسلام حسین است
آغاز خوش این است که با نام حسین و
پايان خوش آن است که با نام حسین است
با دست علیاکبر و با دست رقیه
رزق همه از سفرهی اکرام حسین است
آمد به جهان دختر ارباب، خوش آمد
ماه دوسرا، مهر جهانتاب، خوش آمد
@hosenih
بیتالغزل هر غزل ناب رقیهست
خورشید علیاصغر و مهتاب رقیهست
نزدیکترین راه به الله حسین است
نزدیکترین راه به ارباب رقیهست
در باب برآوردن انواع حوائج
یکباب خدا دارد و آن باب رقیهست
در زاویهی عرش خدا قاب بزرگیست
نامی که شده زینت اینقاب رقیهست
در خلوت خود معتکفاند اهلمحبّت
در مسجد این طایفه محراب رقیهست
دردانهی ارباب که با دست اباالفضل
از چشمهی کوثر شده سیراب رقیهست
حاجت طلبیدند از او عالموآدم
زیرا که فقط مهر جهانتاب رقیهست
او آمده و خستگی عشق به در شد
با خندهی خود امابیهای پدر شد
@hosenih
هر اهل دلی یافته راهی به رقیه
پس رو زده با کوه گناهی به رقیه
هر وقت نشستهست سر شانهی عباس
تقدیم شده منصب شاهی به رقیه
هرجا سخن از راه رسیدن به خدا شد
داده دل ما زود گواهی به رقیه
هرکس که امیدش شده از کل جهان قطع
انداخته با گریه نگاهی به رقیه
ساکن شده در کهف امان تا ابدالدهر
آورده هرآنکس که پناهی به رقیه
مدیون حسینیم که داده دل ما را
گاهی به علیاصغر و گاهی به رقیه
وا شد گره از مشکل ما تا که شب قدر
دهمرتبه گفتیم؛ الهی به رقیه...
هر کس که تو را دیده به لب زمزمه دارد
بر لب دم یافاطمه یافاطمه دارد
شاعر: #مجتبی_خرسندی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_ولادت
#بحر_طویل
سحری روشن و عاشق/سحری غرق شقایق/سحری چاک گریبان/و شبی خیره و حیران/همه آفاق گل افشان
و زر افشان و چراغان و غزل خوان/همه لبریز زِ آوازِ هَزاران
دشت ها غرق ترنّم/پُرِ گلهای تبسم/زِ مِیِ نوش ترین خُم/به ترانه/به تلاطم
سحری ریخته از بامِ فلک دامنی از ماه/به هر راه/به هر کوچه شبانگاه/چه نوری است/چه طوری است/در این خاک/چه هنگامه ی شوری است
که در حلقه ی گیسوی ستاره/زمان/ لحظه ی احساس/زمین تکّه ی الماس/پر از عطر گل یاس ترین یاس
شگفتا از این بزم/از این فرش/از این عرش تر از عرش/اگر هوش رمیده/وَ گر عقل پریده/وَ گر دل برمیده/ز طربخانه ی سینه/پی دل های دگر تا به مدینه/به نگین شب رؤیایی هر دیده ی بی خواب/شب بارش مهتاب/دَرِ خانه ی ارباب/چه نوری است/چه شوری است/چه طوری است/در این خانه چه هنگامه ی شوری است
ببین قبله نما را/که گم کرده خودش را و منا را و صفا را/وَ ز سر تا به قدم غرق نیاز است و دو دستش که دراز است/ بدین خانه که در هاله ی راز است
در این بزم معطر/در این مستی یکسر/چه بی تاب/چه مجنون/چه شیدا/شده لیلا/شده اکبر
چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی هست/همین شب/که شد
از عشق لبالب/وَ گلِ خنده شکوفاست به رخساره ی زینب/و خدا دانَد از آن چشم تماشایی بیدار/وز آن قامت سرشار زِ دلدار/وز آن چهره ی یوسف کُشِ بی تاب/علمدار/چه طوفان شده بر پا به دلش/در دَمِ دیدار/در این شامِ بهاری/نه صبری نه قراری/پُر از لحظه شماری/چه مشتاق/چه بی خویش/قدم می زند و منتظر عطر دل انگیز و دل افروز گل ناز حسین است/چه شعری است/چه نوری است/چه طوری است/چه هنگامه ی شوری است
چه شد باز/که در باز شد و لحظه ی اعجاز شد و محشری آغاز شد و دید که در حُله ای از برگ گل یاس/و پیچیده به قنداقه ای از شهپر جبریل امین/در آغوش حسین بن علی/یاس ترین/ناز ترین جلوه که دیده است/به چشمی که ندیده است به جز روی حسینش
دو چشمش گُل دریاست/چه شیوا و ثریاست/دل آراست/تماشایی و بابایی و تنهاست/وَ ناگاه ابوالفضل رو کرد به انبوه فرشته و فرمود : اَلا باغ ملائک/و ای فوجِ فرشته/که دگر دور و برِ غنچه ام این گونه مگردید مریزید گُل از شوق مرقصید/مبادا که به بال و پر خود ناز کنیدش/که شاید رُخَش آزرده شود/از نفَسِ گرم و پَرِ نرم/که این گُل بُوَد حساس تر از معنی احساس/و آئینه تر از آینه در بوسه ی یک آه/و ای آه/از این آینه دوری/وَ مبادا که عبوری/کُنی از گرد رُخِ یاس تر از یاس
و ای شبنم شیرین منشین/بر سرِ گلبرگی از این غنچه/که ترسم که کبودش کند این بار که با توست چنین/خدایا چه گل است این/که شیرینِ دل است این/در این چهره بگو کیست/بگو این مَثَلِ کیست/همه محو/همه مات/همه واله و حیرانِ ابوالفضل/که زینب به نم اشکی و با سینه ی پر آه و دلی سخت غمین/گفت چنین/با پسر ام بنین/ای پسر فاطمه عباس ببین/دخترک ناز حسین بن علی نَه/که همان گوهر مفقود و همان مادر رنجور/که می بود حدیث فدک و غصبِ فدک/زخمِ دل حضرت زهرا و نمک/همانی که به هر صبح و به هر شام/فقط صحبت او بود/همان خانه/همان شعله/همان دود/همان است که باز آمده امروز.....
شاعر: #حسن_لطفی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_ولادت
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
ای دختر امام شهیدان خوش آمدی
دانش پژوه مکتب قرآن خوش آمدی
بنت الحسین ، اخت امام ، عمه امام
دُر عفاف و گوهر ایمان خوش امدی
نامت رقیه ، شهرت مرغی مهاجر است
ای مرغک مهاجر دوران خوش آمدی
روز ولادت آمدی از غیب بر وجود
فرمود بر تو حجت سبحان خوش آمدی
شهزاده است مادر تو حضرت رباب
بابات نیز حجت سبحان خوش آمدی
اکبر تو را برادر و زین العباد نیز
عباس عموی توست کماکان خوش آمدی
شعبان مه معظم و ماه محمد است
ای ماه عشق در مه شعبان خوش آمدی
عمر کمت ، به معرفت عمری دوباره داد
ای موجب سعادت انسان خوش آمدی
ویرانه شرمسار حضورت بود هنوز
گنجینه ی محبت و عرفان خوش آمدی
هرچند از تو کرب وبلا قدردان نشد
فریاد زد دمشق که ای جان خوش آمدی
ویرانه نشینی ات برکت بود چون ز تو
کاخ معاویه شده ویران خوش آمدی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم