eitaa logo
عزیزم حسین♥️
4.5هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
10.6هزار ویدیو
166 فایل
ا ﷽ ا تکثیر و نشر کانال🙏 تکثیر عشق ناب علوی،حسینی است❤️💚 عشق را باید همی تکثیر کرد👌 ای عشق سربلند که برنیزه میروی ازحلقه کمندتو راه گریز نیست کانال های ما: حسینی، محبتی : @azizamhosen روضه،مقتل: @yaraliagham علمی،حدیثی: @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
ای یار سفر کرده به سوی همه برگرد سوی همه از کوی شه علقمه برگرد از کوی شه علقمه با زمزمه برگرد با زمزمه یاعلی یا فاطمه برگرد برگرد به پایان برسد این غم هجران مانند کویریم بیا حضرت باران ای حضرت باران به تو سوگند غمینیم ای خیر فراوان به تو سوگند غمینیم ای عشق نمایان به تو سوگند غمینیم ای منشا قرآن به تو سوگند غمینیم از بسکه غمینیم و دل غم زده داریم خو کرده به درد و غم هجران نگاریم هجران نگار به سفر رفته غم ماست آغوش پر از مهر امامانه کم ماست نامش همه ذکر شب و روز و دم ماست برپایی روضه به هوایش حرم ماست مبهوت جلالش شده در زمزمه هستیم ما منتظر منتغم فاطمه هستیم... ۹۹/۱۰/۱۲ @deabel
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ این آخرین سه شنبه پایان سال ماست گویی دوباره درد فراق تو مال ماست @hosenih یک لحظه هم نبوده برایت غمین شویم با این حساب غصه و غم سهم حال ماست از شیعیان محض و مطیعت که هیچ وقت اینکه شدیم شیعه یتان از خیال ماست فال فرج زدیم و جوابش چنین رسید ترک گناه راه میان وصال ماست حق با شماست اینکه بگویی برایتان این ادعای منتظرانت وبال ماست آقا ببخش نوکر خوبی نبوده ایم مشغول نفس بودنمان اشتغال ماست @hosenih آقا تو را به جان ابلفضل حلال کن ما را غلام و جزو محبان خیال کن... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مانند تو به دنیا دیگر نخواهد آمد روز تولد تو فصل بهار عشق است مافوق باوری تو ساقی ساغری تو چشم خمار و مستت آموزگار عشق است زهرا جمالی و بعد حیدر خصالی و بعد ابروی ذوالفقاریت چون ذوالفقار عشق است یک جلوه از خدایی ذات خدا نمایی بوسه به روی پایت هرلحظه کار عشق است خال لب تو کعبه زمزم لب تر تو کعبه به لطف چشمت چون پرده دار عشق است دل تنگ روی ماهت محتاج یک نگاهت زیر قدوم پاکت قول و قرار عشق است ای مقتدای آدم آرام قلب خاتم وقت ظهورت ای گل خوش روزگار عشق است...
ای نگار نازنین ای دلبر ابرو کمان من فقط بر چشم دلجوی تو عادت کرده ام اسم اعظم هستی و رو لبم ذکرت مدام گفته ام نام تو راحض عبادت کرده ام محضر بالا بلند حضرت عباسی ات سمت خال گونه ات خم پشت قامت کرده ام دار دنیا عشق تو دارو ندار من شده دیدگانم تر شده عرض ارادت کرده ام ای به قربان تو و هر نوکر دلداده ات من فقط با نوکران تو رفاقت کرده ام آخرین میخانه دار عرش رحمانی تویی من خدا را در جمال تو زیارت کرده ام خورده ام از دست تو باده به طعم زندگی محضرت مستانه وار تشریح حاجت کرده ام ساقی عاشق کُش دوران خوش عهدی بیا ذکر لبهای تمام عاشقان مهدی بیا...
خبر داری کجایی و کجاییم اسیر قاتل و زنجیر هاییم @hosenih خبر داری چه آمد بر سر ما سر آزار ماها گشت دعوا خبر داری چه دشمن شاد بودیم به لطف تازیانه رو کبودیم خبر داری خرابه جایمان شد سرت بر نی بلای جانمان شد خبری داری غرورم را شکستند مرا با ریسمان کینه بستند خبر داری مرا تحقیر کردند به تو سنگ ومرا هم پیر کردند @hosenih خبر داری غم بسیار خوردم مسیرم خورد بر بازار مُردم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
❣﷽❣ ⬛️ا◼️◾️▪️◾️◼️ا⬛️ زخم اسارت دیده ای ای داد بیداد دعوای غارت دیده ای ای داد بیداد در مجلس اغیار بر لبهای بابات چوب جسارت دیده ای ای داد بیداد... () 🕊🌿ا🕊ا🌿🕊 ای آنکه قبرت بی چراغ و سایبان است روضه نمی خواهی؛ مزارت روضه خوان است گلدسته ات سنگی ست، روی تربت تو گنبد نداری...گنبد تو آسمان است 🖤💔ا🖤ا💔🖤 چقدر ناله ی بی جان و بی صدا داری به زیر لب تو فقط ذکر ربنا داری گمان کنم که رسیده زمان پرزدنت که زهر کینه اثر کرده و نوا داری 😢🏴ا😢ا🏴😢 مثل رقیه مثل سکینه به شهر شام تو مزه های ضرب لگد را چشیده ای 🍁🍂🍁ا🍂🍁🍂 هرچه شنیده ایدغریبانه دیده ام باورنمیکنیدچه رنجی کشیده ام کوفه به شام را در ایام کودکی همپای عمه ام رقیه دویده ام 🔷شاعر علی_علی_بیگی🔷 بار دگر مدینه غمی تازه دیده است داغی دگر به جان و دل او رسیده است تنها مدینه نیست که در سوگ و ماتم است ماتم نشین و غم زده هرآفریده است 🔘☑️ا🔘ا☑️🔘 هر چند زهر، قلب تو را پاره‌ پاره کرد اما به یاد کرب و بلا گریه می‌ کنى اصلاً خود تو کرب و بلای مجسمى وقتی برای خون خدا گریه می‌ کنى 🏴😢ا🏴ا😢🏴 ای آشنا با تشنگی، ای هم صدای العطش دل بردی از اهل ولا، ای یادگار کربلا 🏴😢ا🏴ا😢🏴 بالِ ڪبوترهاے صحنٺ خاڪ دارد مادر برایٺ روضہ در افلاڪ دارد اے روضہ خوانِ ڪربلا قلبِ تو مثل جسمِ شهیدِ تشنہ صدها چاڪ دارد 🏴😢ا🏴ا😢🏴 تنها ترین غریب دیار مدینه بود او مرد علم و زهد و وقار و سکینه بود صد باب علم از کلماتش گشوده شد در بین "عالمان" به خدا بی قرینه بود 🏴😢ا🏴ا😢🏴 راحت‌شدی زجور وجفای هشام دون آن‌دم که‌گشت عمرتورا ز زهرکین تمام داریم حاجتی که ز لطف و عنایتی بر قبر بی چراغ تو کنیم یک سلام ⚫️🔘ا⚫️ا🔘⚫️ من غصه‌دار غصه‌های بـی قرینم من کـــربلا را یادگـــار آخرینــــم مـن یـادگـار روزهای خاک وخونم مـن یادگار چهره هـای لالـه گــونم 🖤🔘ا🖤ا🔘🖤 باقر بہ علم شهره هرخاص وعام شد مسموم زهر ڪینہ ڪور هشام شد هر چند زهر ڪین بشد اسباب مرگ او مرگش زڪربلا برایش پیام شد 🏴😢ا🏴ا😢🏴 ▪زبانحال حضرت باقرعلیه السلام سوغات ما از کربلا درد و محن بود پژمردگی لاله های در چمن بود من تشنگی در خیمه را احساس کردم یاد از دو دست خونی عباس کردم من کودکی بودم که آهم را شنیدند دیدم سر جد غریبم را بریدند من دیده ام در وقت تشیع جنازه اسبان دشمن را که خورده نعل تازه من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه خورشید را بر نیزه دیدم بین کوفه گر چه که من مسموم آن زهر هشامم من کشته ویرانه ای در شهر شامم
❣﷽❣ ⬛️ا◼️◾️▪️◾️◼️ا⬛️ زخم اسارت دیده ای ای داد بیداد دعوای غارت دیده ای ای داد بیداد در مجلس اغیار بر لبهای بابات چوب جسارت دیده ای ای داد بیداد... () 🕊🌿ا🕊ا🌿🕊 ای آنکه قبرت بی چراغ و سایبان است روضه نمی خواهی؛ مزارت روضه خوان است گلدسته ات سنگی ست، روی تربت تو گنبد نداری...گنبد تو آسمان است 🖤💔ا🖤ا💔🖤 چقدر ناله ی بی جان و بی صدا داری به زیر لب تو فقط ذکر ربنا داری گمان کنم که رسیده زمان پرزدنت که زهر کینه اثر کرده و نوا داری 😢🏴ا😢ا🏴😢 مثل رقیه مثل سکینه به شهر شام تو مزه های ضرب لگد را چشیده ای 🍁🍂🍁ا🍂🍁🍂 هرچه شنیده ایدغریبانه دیده ام باورنمیکنیدچه رنجی کشیده ام کوفه به شام را در ایام کودکی همپای عمه ام رقیه دویده ام 🔷شاعر علی_علی_بیگی🔷 بار دگر مدینه غمی تازه دیده است داغی دگر به جان و دل او رسیده است تنها مدینه نیست که در سوگ و ماتم است ماتم نشین و غم زده هرآفریده است 🔘☑️ا🔘ا☑️🔘 هر چند زهر، قلب تو را پاره‌ پاره کرد اما به یاد کرب و بلا گریه می‌ کنى اصلاً خود تو کرب و بلای مجسمى وقتی برای خون خدا گریه می‌ کنى 🏴😢ا🏴ا😢🏴 ای آشنا با تشنگی، ای هم صدای العطش دل بردی از اهل ولا، ای یادگار کربلا 🏴😢ا🏴ا😢🏴 بالِ ڪبوترهاے صحنٺ خاڪ دارد مادر برایٺ روضہ در افلاڪ دارد اے روضہ خوانِ ڪربلا قلبِ تو مثل جسمِ شهیدِ تشنہ صدها چاڪ دارد 🏴😢ا🏴ا😢🏴 تنها ترین غریب دیار مدینه بود او مرد علم و زهد و وقار و سکینه بود صد باب علم از کلماتش گشوده شد در بین "عالمان" به خدا بی قرینه بود 🏴😢ا🏴ا😢🏴 راحت‌شدی زجور وجفای هشام دون آن‌دم که‌گشت عمرتورا ز زهرکین تمام داریم حاجتی که ز لطف و عنایتی بر قبر بی چراغ تو کنیم یک سلام ⚫️🔘ا⚫️ا🔘⚫️ من غصه‌دار غصه‌های بـی قرینم من کـــربلا را یادگـــار آخرینــــم مـن یـادگـار روزهای خاک وخونم مـن یادگار چهره هـای لالـه گــونم 🖤🔘ا🖤ا🔘🖤 باقر بہ علم شهره هرخاص وعام شد مسموم زهر ڪینہ ڪور هشام شد هر چند زهر ڪین بشد اسباب مرگ او مرگش زڪربلا برایش پیام شد 🏴😢ا🏴ا😢🏴 ▪زبانحال حضرت باقرعلیه السلام سوغات ما از کربلا درد و محن بود پژمردگی لاله های در چمن بود من تشنگی در خیمه را احساس کردم یاد از دو دست خونی عباس کردم من کودکی بودم که آهم را شنیدند دیدم سر جد غریبم را بریدند من دیده ام در وقت تشیع جنازه اسبان دشمن را که خورده نعل تازه من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه خورشید را بر نیزه دیدم بین کوفه گر چه که من مسموم آن زهر هشامم من کشته ویرانه ای در شهر شامم @roze_daftari
خون رگ های پاره را دیدی لطمه ی گوشواره را دیدی سر سرنيزه ها سر طفلی آتش گاهواره را دیدی بر تن پاره پاره ی جدت رد ده تا سواره را دیدی وسط کوچه ی یهودی ها کربلای دوباره را دیدی با همین چشم های بارانی ازدحام و نظاره دیدی دست و پایت اسیر سلسله بود خنده ها و اشاره را دیدی کف پای رقیه چندین بار زخم سنگین خاره را دیدی در خرابه به روی سنگ و کلوخ مرگ ماه و ستاره را دیدی وسط قتلگاه با دل خون بدنی پاره پاره را دیدی ناله هایت همیشه پنهانی ست ابر چشمت همیشه بارانی ست...
زخم اسارت دیده ای ای داد بیداد دعوای غارت دیده ای ای داد بیداد در مجلس اغیار بر لبهای بابات چوب جسارت دیده ای ای داد بیداد... () ای آنکه قبرت بی چراغ و سایبان است روضه نمی خواهی؛ مزارت روضه خوان است گلدسته ات سنگی ست، روی تربت تو گنبد نداری...گنبد تو آسمان است چقدر ناله ی بی جان و بی صدا داری به زیر لب تو فقط ذکر ربنا داری گمان کنم که رسیده زمان پرزدنت که زهر کینه اثر کرده و نوا داری مثل رقیه مثل سکینه به شهر شام تو مزه های ضرب لگد را چشیده ای هرچه شنیده ایدغریبانه دیده ام باورنمیکنیدچه رنجی کشیده ام کوفه به شام را در ایام کودکی همپای عمه ام رقیه دویده ام شاعر علی_علی_بیگی بار دگر مدینه غمی تازه دیده است داغی دگر به جان و دل او رسیده است تنها مدینه نیست که در سوگ و ماتم است ماتم نشین و غم زده هرآفریده است هر چند زهر، قلب تو را پاره‌ پاره کرد اما به یاد کرب و بلا گریه می‌ کنى اصلاً خود تو کرب و بلای مجسمى وقتی برای خون خدا گریه می‌ کنى ای آشنا با تشنگی، ای هم صدای العطش دل بردی از اهل ولا، ای یادگار کربلا بالِ ڪبوترهاے صحنٺ خاڪ دارد مادر برایٺ روضہ در افلاڪ دارد اے روضہ خوانِ ڪربلا قلبِ تو مثل جسمِ شهیدِ تشنہ صدها چاڪ دارد تنها ترین غریب دیار مدینه بود او مرد علم و زهد و وقار و سکینه بود صد باب علم از کلماتش گشوده شد در بین "عالمان" به خدا بی قرینه بود راحت‌شدی زجور وجفای هشام دون آن‌دم که‌گشت عمرتورا ز زهرکین تمام داریم حاجتی که ز لطف و عنایتی بر قبر بی چراغ تو کنیم یک سلام من غصه‌دار غصه‌های بـی قرینم من کـــربلا را یادگـــار آخرینــــم مـن یـادگـار روزهای خاک وخونم مـن یادگار چهره هـای لالـه گــونم باقر بہ علم شهره هرخاص وعام شد مسموم زهر ڪینہ ڪور هشام شد هر چند زهر ڪین بشد اسباب مرگ او مرگش زڪربلا برایش پیام شد سوغات ما از کربلا درد و محن بود پژمردگی لاله های در چمن بود من تشنگی در خیمه را احساس کردم یاد از دو دست خونی عباس کردم من کودکی بودم که آهم را شنیدند دیدم سر جد غریبم را بریدند من دیده ام در وقت تشیع جنازه اسبان دشمن را که خورده نعل تازه من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه خورشید را بر نیزه دیدم بین کوفه گر چه که من مسموم آن زهر هشامم من کشته ویرانه ای در شهر شامم
چون میثم تمارِ سرِ دارِ علی باش با جان و دل خویش خریدار علی باش از فاطمه درخواست نما اوست اجابت درمان تو عشق است تو بیمار علی باش در اوج مصیبت زدگی یابه سر دار چون میثم تمار طرفدار علی باش باعشق علی گر تو گنه کار ترینی عشق است برو عبد گنه کار علی باش بر قبله چشمش همه دم سجده برآور مستانه برو نوکر دربار علی باش