#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات_باخدا
جا مانده زِ خوبان شده ام گریه ندارد؟
مجنون و پریشان شده ام گریه ندارد؟
با بارِ کجِ رویِ دلم بین مسیرم
وامانده و حیران شده ام گریه ندارد؟
گفتم زرنگی کنم اما ته چاهم
بازی خورِ شیطان شده ام گریه ندارد؟
آن سینه زنِ اهل نماز شبِ تو مُرد
بدجور هوسران شده ام گریه ندارد؟
دور از علمایم چه نزدیک به مرگم
چون قصه ی پایان شده ام گریه ندارد؟
با زَمزَم اشک سحرم زِمزِمه دارم
همخانه ی هجران شده ام گریه ندارد؟
هی غرق شدم در دل دنیای مجازی
هی دور زِ قرآن شده ام گریه ندارد؟
دیگر به لبم خاطره ايی از شهدا نیست
من ننگ شهیدان شده ام گریه ندارد؟
با اینکه بدم باز بمن روضه چشانید
سرمست حسین جان شده ام گریه ندارد؟
سیدمحمد میرهاشمی
@deabel
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات_باخدا
کنارِ جانماز آرام دیدم اضطرابم را
الا یا تَطْمَئِنُّ الْقَلب! دریاب انقلابم را
فقط در تربتِ سجاده میروید گُلِ اشکم
فقط این باغبان از خار میگیرد گلابم را
منِ مبهوت در آیینه گفت این کیست؟، این من نیست
بگیر از چهرهام روی سیاهم را؛ نقابم را
دویدی سمتِ من با چشمهی آغوش، تا دیدی
کویرِ خودفراموشی نمیبیند سرابم را
تهِ انبارهای کاه، پیدا کردهای سوزن
ندیدی کوهِ عصیان مرا؛ دیدی ثوابم را
نشستم ساختم ویرانه از دنیای آبادم
نشستی ساختی هر بار، دنیای خرابم را
زمینگیر است مانند قنوتم؛ مرغِ آمینم
ببر بالاتر از قدّم دعای مستجابم را
به حکمِ «رشتهای بر گردنم افکنده ...» میخواهم
ببندی گوشهای از خانهی حیدر طنابم را
اگر روزی میان جنت و بامِ نجف ماندم
کبوتر کن قناریهای حقّ انتخابم را
به دستم نامهی «لا تَقْنَطوا مِن رَحمتِ الله» است
بده دست «قَسیمُ النّارِ وَ الْجَنَّه» حسابم را
رضا قاسمی
@deabel
به نام خدا
#روز_عرفه
#مناجات_باخدا
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
بازپیچیده به جان،عطر دعای عرفه
بازهم تازه شده ،حال وهوای عرفه
چشم برهم زدنی ،فرصت یکساله گذشت
شکرحق باز رسیدیم برای عرفه
وقت باریدن باران الهی است ،بیا
تانصیبت بشودلطف وعطای عرفه
یارب این بنده توغرق گناه آمده است
به امید کرم و مهر خدای عرفه
باخود آورده ام اینجا، دل بیمارم را
چشم خود دوخته این دل به دَوای عرفه
گوش کن ،بانگ جَرَس میرسداینک برگوش
کاروان میرسد انگار، به پای عرفه
نُه ذی الحجه دلم شور محرّم دارد
که حسین است همه شور وصفای عرفه
نفس گرم حسین است که مشغول دعاست
زنده کرده است دلم را به نوای عرفه
چه هوایی که رسیده است به دشت عرفات
نفس بندگی از باد صبای عرفه
چه مناجات عجیبی است که برپا کرده
شورغم در دل وجان عُرَفای عرفه
ازمناجات حسین ،بوی وداع می آید
حرف دل می زند او ،رو به خدای عرفه
ازهمین روز بخوان روضه عاشورا را
بازبانی که شود عقده گشای عرفه
داغ مسلم که شکسته است دل مولا را
رنگ ماتم زده بر حال و هوای عرفه
در غم غربت و در سوگ چنین آقایی
خیمه برپا شده با نام عزای عرفه
گوش کن ،صوت حزین میرسد ازسمت عراق
روضه برپا شده در کرب وبلای عرفه
ازهمین روز، که شد کشته، سفیر ارباب
نهضت آغاز شده تحت لوای عرفه
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۴/۲۶
لینک کانال اشعاردرایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
لینک کانال اشعاردرتلگرام👇
https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0