4_5891102990030343409.mp3
1.65M
واحد تند محرم ۱۴۰۱
#واحد_تند
توی اوج بی کسی
وسط دلواپسی
یا حسین میای و باز به داد نوکر می رسی
سید شهید من
اخرین امید من
میدونم اقا دم مردن من سر میرسی
همهی زندگیم و بهت بدهکارم اقا
تو خودت خوب می دونی خیلی دوست دارم اقا
من واست خیلی کم گذاشتم
اما تو هیچی کم نذاشتی
با اینکه پشت پا زدم بهت
اما تو باز هوامو داشتی
اربابم یا اباعبدالله
با تو خوبه حال من
روز و ماه و سال من
کاش یه روز همین پیرهن سیا بشه برام کفن
سایهی سرم حسین
عشق مادرم حسین
کاش به چشم تو بیام میون کلی سینه زن
من الوده کجا و نوکری برای تو
از دعای مادرم بوده شدم گدای تو
من مست دم یا حسینم
محزون غم یا حسینم
از وقتی یادمه تا حالا
تحت پرچم یاحسینم
اربابم یا اباعبدالله
شعر و نغمه:حامد محمدی
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
|⇦•من کویرِ خشکم و ..
#روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
من کویرِ خشکم و محتاج بارانم حسین
اشک توبه می چکد بر روی دامانم حسین
تا شنیدم گریه اسباب رضای فاطمه است
با همه آلودگی دنبال جبرانم حسین
هم نوا با خواهرت تسکین قلب مادرت
هر تپش قلبم نوا دارد حسین جانم
سائلِ دولت سرای روضه خوانان توام
شاهد این مدعایم چشم گریانم حسین
گرچه از زخم زبان آزرده ام اما بدان
تا ابد پا رکاب عشق میمانم حسین
شد محرّم حجّ عشاق و منا کرب و بلاست
کن قبولم که ذبیح عید قربانم حسین
روضه هایت آبرو بخش بساط عالم است
از ازل شد گریه بر تو دین و ایمانم حسین
اربعین موکب به موکب کاش بینم کربلا
باز هم بر سفرۀ عشقِ تو مهمانم حسین
حُبّ تو سر منشأ انوار «یسعی نورهم»
من به شرط دوستی با تو مسلمانم حسین
روز محشر چون خدا خواهد کند تعریف خویش
از گلویت شاهد تفسیر قرآنم حسین
شاعر : قاسم نعمتی
عربِ بیایان گرده تازه عاشق پیغمبر شده اومد مدینه گفت من میخوام پیغمبر رو ببینم .. سلمان ایستاده صداش کرد بیا پیغمبر از دنیا رفته ولی من یه جا می برمت یه کسی رو نشونت میدم مثلِ پیغمبرِ .. دستش رو گرفت آورد دربِ خانۀ ابی عبدالله .. در زد سلام کرد وارد شد گفت آقاجان این پیرِ مرد شیفته و دلباختۀ پیغمبر شده ولی پیغمبر از دنیا رفته .. حضرت رو کرد به سمت دهلیزِ خانه صدا زد علی جان .. یکی جواب داد بله بابا .. فرمود بیا .. وارد شد .. حضرت فرمود آی پیرِ عرب ما هر وقت دلتنگِ پیغمبر میشیم به چهره ای نوجوان نگاه میکنیم .. (1) اگه میخوای جمال پیغمبر رو ببینی همین شکلیه .. اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله این علی اکبرِ منه .. هی نگاهش میکرد میگفت قربونت برم .. چه صورت زیبایی داری .. حضرت فرمود آی مرد آیا راضی هستی یه خار به پای این بچه بره؟! فرمود الهی اون خار تو چشم من بره .. یه مرتبه ابی عبدالله شروع کرد گریه کردن .. گفت ای مرد عرب یه روزی میاد این بدنش رو تیر باران می کنن ..
سرو رعنای قدت قامت من خم کرده
داغ تو نام مرا شهرۀ عالم کرده
پیرِ عشقم من و تو حاصلِ عمرم هستی
ای جوان؛ ماتم تو عمرِ مرا کم کرده
خبر کشتنِ تو تا که رسیده به زنان
حرم امن مرا خیمۀ ماتم کرده
ارباً اربای تن تو فزعِ آخر تو !
لحظۀ مرگ مرا خوب فراهم کرده
این شکافی که زده نیزه به پهلوی علی
صحنۀ مادر و مسمار فراهم کرده
*علی جان وقتی این نیزه به پهلوت خورد یادِ مسمارِ در افتادم ..*
خیز و بین اشکِ منو کف زدنِ دشمن را
داغِ تو شادی این قوم فراهم کرده
چه شده جسم تو از لای زره میریزد
نیزه ترکیبِ تنت! وای چه درهم کرده ..
*تنها بدنی که دستور داد عبا بیارن برا همین بود .. صدا زد «يا فُتْيانَ بَنِي هاشِم إحْمِلُوا أَخاكُمْ إلى الْفُسْطاطِ» (2) ای جوان های بنی هاشم بیایید نعشِ پسرم رو بردارید ..*
برخیز ای جوانم ماهِ آسمانم
داغت ای علی جان زد آتش به جانم
سوزِ ناله ات را از میدان شنیدم
خود را تا کنارت با زانو کشیدم
واویلا .. واولا ..
گشته ارباً اربا از سر تا به پایت
دلتنگم برای آهنگِ صدایت
خیز و از جا بنگر داغت کرده پیرم
با دستم زِ کامت خون لخته بگیرم
واویلا .. واولا ..
میچینم تنت را در بینِ عبایم
گم کردم علی جان دیگر دست و پایم
از خیمه رسیده زینب دیده گریان
حرف معجر آمد کاری کن علی جان
واویلا .. واولا ..
منبع:
1) اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۳
مقتل الحسین، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۴ و ۳۵.
2) تاريخ طبرى، ج 4، ص
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
|⇦•ذکر ما نام گرامی حسین ..
#روضه و توسل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده روز تاسوعا محرم۱۴۰۰ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
ذکر ما نام گرامی حسین فاطمه
افتخار ما غلامی حسین فاطمه
حلقۀ وصلی که باشد بین ما اهل بیت
بی گمان؛ نامِ نامی حسین فاطمه
هر گنه کاری بیاید سوی او حر می شود
ماندهام در خوش مرامی حسینِ فاطمه
جان به کف بودن برایِ یاری دین خدا
هست رمزِ هم کلامیه حسین فاطمه
عمر دنیا نیست هم اندازۀ مدح و ثنا
در خورِ والا مقامیه حسینِ فاطمه
در کتاب آسمانی هست در هر مکتبی
با بیانی خوش اسامیه حسینِ فاطمه
شیعۀ اهلِ یمن کافیست بهره دشمنان
این سپاهِ سه امامیه حسینِ فاطمه
وای اگر آید به میدان لشگرِ اثنی عشر
یاورانِ هم قیامیه حسین فاطمه
چیزی از دشمن نمی ماند دگر بر روی خاک
ای فدای هم خیامیه حسین فاطمه
در سپاه او صدای گریۀ شش ماهه اش
هست آهنگِ نظامیه حسین فاطمه
دانی از چه کشته شد شرمنده سقای حرم
داده جان از تشنه کامیه حسین فاطمه
اومد وارد شریعه شد .. «فَذَكَر عَطش الحُسَين و أهل بيته فَرمى الماء ..» (1) همهش نگرانِ تشنگی ابی عبدالله بود .. اگه بتونم آب به خیمه ببرم ..
بعد سقا دید خواهر زیرِ شمشیر و سنان
قطعه قطعه شد تمامیه حسین فاطمه
صلی الله علیک یا مظلوم یا قمر بنی هاشم و یا قمر العشیره ..
نگاه او دل از ارباب می برد
ز چشم اهل کوفه خواب می برد
اگر سقا به باران امر می کرد
تمام کربلا را آب می برد
کسی یاری از او بهتر ندیده است
هواداری از او بهتر ندیده است
نه اینکه من بگویم دشمنش گفت
علمداری از او بهتر ندیده است
به میدان زد تماشاگر فلک شد
ثناگویِ ابوفاضل ملک شد
انا ابن الحیدرش وقتی که پیچید
زِ وحشت حرمله زَهره تَرَک شد
به زیر پای او لشکر سرش ریخت
دل جنگآوران در محضرش ریخت
انا ابن الحیدرش وقتی که پیچید
ز وحشت حرمله کرک و پرش ریخت
همین که از شریعه سر در آورد
صدای ضجه از لشکر در آورد
خبر دادند سقا رفته میدان
ز خوشحالی رقیه پر در آورد
بچه ها همه خوشحال شدن .. حتما عمو آب میاره ..
شده مثلِ پدر الله اکبر
رود سوی خطر الله اکبر
دم ظهرست اما در شریعه
نمایان شد قمر الله اکبر
الا ای ساقیه بی دست عباس
سه شعبه دیده است را بست عباس
نمیخواهد به فکر خیمه باشی
خیالت جمع زینب هست عباس
هر کاری کرد تیر از چشمش بیرون نیامد .. مگه کسی میتونه به سر عباس ضربه بزنه! .. این نیزه و تیر رو گذاشت بین پا و بدنِ اسب .. تیر رو که بیرون آمد کلاه خود افتاد .. یه وقت یه نانجیب جلو آمد .. چنان با عمود آهن به سر عباس زد .. (2)
ندارد بی تو دیگر یار زینب
شود هم صحبت اغیار زینب
زبانم لال بی تو غیرت الله
رود در کوچه و بازار زینب
منابع:
1)بحار الأنوار، ج45، ص: 41
2) ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۵۶
موسوعة بطل العلقمی، ج۳، ص۱۷۴-۱۷۸
حیاة ابیالفضل العباس، ص۲۱۹-۲۲۰
خرّمیان، ابوالفضل العباس، ص۱۰۶- ۱۱۴.
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
كعبه حيرانِ تو شد، بَه كه چه حيران شدني
تو مُراد همه ائي، قبله ي هر سينه زني
حجره در بسته ولي، روضه در اينجا باز است
دست و پا ميزدي و هلهله ميكرد زني
*هی پشتِ دَرِ حجره داد میزد، می گفت: جگرم میسوزه…ولی کسی به دادش نمی رسید… میگه: یکی از این کنیزا تا صدایِ حضرت رو شنید، یه ظرف آبی برداشت تا برا حضرت آب ببره، اون نانجیبه تا ظرف آب رو دید، از کنیز ظرف رو گرفت، زد زمین ظرف رو، گفت: کی بهت گفت آب ببری؟ کنیز گفت: این آقا که داره جون میده، لااقل یه قطره آب بهش بدید…*
از عطش گوشه ي حجره به خودت پيچيدي
پس به هم ريختم از غم،چه به هم ريختني
كسي آن لحظه نبود از غم تو گريه كند
من بميرم كه تو هم كشته ي دور از وطني
داد بغداد در آمد كه شهيدت كردند
هم شباهت به حسين است تو را هم حسني
ناله كردي به غرورِ سُخَنَت دست نخورد
زلف خاكي شده و پُرشِكنت دست نخورد
هلهله روضه ي سختي ست، بله ميدانم
حرفم اين است به تركيبِ تنت دست نخورد
جگرت آب شد از زهر و لبت خورد ترك
خواستي آب ولي بر دهنت دست نخورد
*همچین که صدایِ حسین بلند شد:“یا غیاث المستغیثین” تویِ گودال داره دست و پا میزنه، بچه هاش دارن نگاه میکنن، خواهرش هم از بالای تَل داره نگاه میکنه، راوی میگه: یه مرتبه دیدم سنان یه نیزه برداشت…*
دو سه روزي بدنت ماند روي بام،بله
غارت اما نشدي،پيرهنت دست نخورد
بعد قتلت بدنت مُثله نشد، سالم ماند
شكر و ِلله به عقيقِ يمنت دست نخورد
#شاعر محسن صرامی
*”سیدمهدی قوام میگه: یه نفر یه بار رفته باشه کربلا، دیگه وقتی مُهرِ تربت جلوش میذارن زود تشخیص میده”، اصلاً کربلا هم نرفته باشی یه بار مُهر تربت جلوت بذارن دیگه سریع از رنگش از بوش تشخیص میدی، نمی دونم چه جوری خواهری که پنجاه سال با حسینش بود، چیکار با بدنِ داداشش کرده بودن، هی صدا میزد:” اَ اَنتَ اَخی؟” آیا تویی برادرم؟…*
غریب گیر آوُردنت
با لبِ تشنه کشتنت
به زورِ نیزه بردنت
◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
.:
♦️زمان پیش ثبت نام متقاضیان زیارت اربعین اعلام شد
کمیته ثبت نام و اعزام ستاد مرکزی اربعین:
🔹پیش ثبت نام از متقاضیان زیارت #اربعین از دهم تیر در سامانه سماح آغاز و تا ۳۱ تیر ادامه دارد.
🔹 در این مرحله فقط پیش ثبت نام صورت میگیرد و به منزله ثبت نام قطعی نیست و هیچگونه تعهدی برای سازمان حج و زیارت مبنی بر اعزام نخواهد داشت و متعاقباً اطلاع رسانی برای ثبت نام قطعی انجام خواهد شد.
🔹چنانچه محدودیتی از سوی دولت عراق برای تشرف زیارت اربعین در نظر گرفته شود، نحوه ثبت نام قطعی متقاضیان از بین افرادی که پیش ثبت نام کرده اند تعیین و اعلام خواهد شد.
🔹طبق مصوبه ستاد مرکزی اربعین تزریق حداقل دو دوز واکسن کرونا از شرایط تشرف میباشد.
🔹داشتن گذرنامه با حداقل ۶ ماه اعتبار از تاریخ اعزام الزامی است.
🔹طبق نظر وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و با توجه به شرایط خاص ایام اربعین برخی بیماران قید شده در اطلاعیه مذکور از تشرف به عتبات در این ایام منع شده اند و تاکید میشود از ثبت نام خودداری کنند.
🔹بر اساس مصوبه ستاد مرکزی اربعین تشرف به زیارت اربعین حسینی منوط به ثبت نام در سامانه سماح میباشد.
تکثیر عشق 💚 👈
@shoormahshar
@yaraliagham
مدح #امام_جواد علیه السلام
دوباره قلقله در عرش کبریا افتاد
عزیز فاطمه ابن الرضا ز پا افتاد
اگر غلط نکنم این حسینِ دیگر بود
ولی نگفت کسی، زیر دست و پا افتاد
ز صدرِ زین نه، ولی بر زمین بصورت خورد
بروی چهره ی او مثل پنجه، جا افتاد
همینکه زهر اثر کرد زانویش خم شد
میان حجره ی دربسته بی صدا افتاد
ز سوز تشنگی آهسته گفت یاجدّاه
بیا که بر جگرم آتشِ جفا افتاد
نه گیرِ شمرِ لعین، گیرِ اُمِ فضل اینبار
به شعله های عطش، حجت خدا افتاد
میان هلهله ها، ناله های او گم شد
و ظرف آب ز دست کنیزها افتاد
بروی بام، تنش را کشان کشان بردند
و بارها سرش از پِلّه، بی هوا افتاد
کبوترانِ حرم، خوب سایه گستردند
ولی حسین به گودالِ پر بلا افتاد
کفن به پیکر بابای خویش، چون پوشاند
نگاهِ هادیِ دین سوی کربلا افتاد
نداشت خواهری از غصه اش بمیرد باز
هزار شعله ز داغش بجان ما افتاد
محمود ژولیده
#امام_جواد
ارث قبیله است که هرکس جوان تر است
مویش سفید گشته و قدش کمان تر است
این بیست و پنج سال که سنی نمی شود
اما بهار عمر شما پر خزان تر است
تو مجتبای خانه ی موسی بن جعفری
با همسری که از همه نامهربان تر است
زهری کشنده بود و لبت را سیاه کرد
زهری که چوب نیست ولی خیزران تر است
محسن ناصحی
@rozeh_1
#امام_جواد
سر را ز خاکِ حجره اگر بر نداشتی
تو رو به قبله بودی و خواهر نداشتی
خواهر نداشتی که اگر بود میشکست
وقتی که بال میزدی و پر نداشتی
از طوس آمدم که بگِریَم در این غمت
یاری به غیر چند کبوتر نداشتی
وقتی که زهر بر جگرت چنگ میکشید
جز یا حسین نالۀ دیگر نداشتی
ختمی گرفته اند برایت کبوتران
لبخند میزدند و تو باور نداشتی
تو تشنه کام و آب زمین ریخت قاتلت
چشمت به آب بود و از آن بر نداشتی
کف میزدند دور و برت تا که جان دهی
کف میزدند و تاب به پیکر نداشتی
کف میزدند ولیکن به روی دست
دست ز تن جدای برادر نداشتی
شکر خدا که پیرهنی بود بر تنت
یا زیر نیزه ها تن بی سر نداشتی
شکر خدا که لحظه ی از هوش رفتنت
خواهر نداشتی، غم معجر نداشتی
حسن لطفی
@rozeh_1
#امام_جواد
کنیزها بدنت را کِشان کِشان بردند
گرفته بر لبه ی در سَرَت ؛ اَبَالهادی!
سه روز بر تَن تو آفتاب می تابید
ولی بریده نشد حنجرت ؛ اَبَالهادی!
دگر به زیر سُم اسب های تازه نَفَس
ندید جسم تو را دخترت ؛ اَبَالهادی!
اگر چه دور و برت خیره سر فراوان بود
ولی نظاره نشد خواهرت ؛ اَبَالهادی
چه خوب شد که در آن همهمه کسی نرسید
برای غارت انگشترت ؛ اَبَالهادی!
علیرضا خاکساری
@rozeh_1
#امام_جواد
سیاهی رفت چشمانت، زبانم از سخن افتاد
شنیدم مقتلت شد خانه، اشک از چشم من افتاد
نگاهش فتنه در سر داشت یارِ خانه ات تا گفت:
برایت آب آوردم، بنوشش از دهن افتاد
چه مکّارانه «أمّ الفضل» میشد «جعده» ای دیگر
همین که زهر نوشیدی دلت یادِ حسن(ع) افتاد
تداعی شد برای من سر بازارِ شهر شام
صدایِ هلهله تا بر لبِ یک عدّه زن افتاد
تنت در سایۂ بالِ کبوتر ها و عاشورا؛
به دستان یزیدی ها عبا و پیرهن افتاد
تو کنجِ حجره جان دادی و امّا گوشۂ گودال
حسینِ(ع) تشنه لب بر خاک ها دور از وطن افتاد
تنت میسوخت روی بام زیرِ آفتاب آقا
دلم آتش گرفت و یاد شاهِ بی کفن افتاد!
مرضیه عاطفی
@rozeh_1
#امام_جواد
گوشۀ حجره شده جایت چرا ؟
مرگ شده ذکر و دعایت چرا ؟
بسته شده راه صدایت چرا ؟
آب نیاورده برایت چرا ؟
شعله به جان و دل زهرا مکش
جان رضا روی زمین پا مکش
ضربه به حیثیت افلاک خورد
رنگ کبودی به رخی پاک خورد
موی به هم ریخته ات خاک خورد
داد زدی دورِ لبت چاک خورد
با جگر سوخته پرپر زدی
بر دَرِ حجره چقدر سر زدی
خون ز لب خشک تو پاشید وای
لحظۀ پرپر زدنت دید وای
چشم به چشمان تو خندید وای
تشت زنان دورِ تو رقصید وای
شعله به جان تو چنین ریخته
آب به پیش تو زمین ریخته
آب نخوردی ... بدنت پا نخورد
یک نخی از پیر و هنت پا نخورد
در ته گودال تنت پا نخورد
مثل حسین بر دهنت پا نخورد
یاد حسین دیدۀ تر داشتی
هر چه سرت آمده ، سر داشتی
چنگ به موی سرش انداختند
روی تن بی سر او تاختند
خیل زنان رنگ ز رخ باختند
پیکر غارت شده نشناختند
عمۀ سادات زمین گیر شد
بر سر بوسیدن رگ پیر شد
طول کشید از نَفَس افتادنش
حنجر پاشیده روی دامنش
عده ای اعراب دَمِ رفتنش
با کتک از کرب و بلا بُردنش
عمه از آن لحظه گرفتار شد
ناقه نشین راهی بازار شد
قاسم نعمتی
@rozeh_1
#امام_جواد
خواهر نداشتی که به جای تو جان دهد
یا گرد و خاک پیرهنت را تکان دهد
از روی خاک حجره سر خاکی تو را
بر دارد و به گوشه دامن مکان کند
می خواهی آب آب بگویی نمی شود
گیرم که شد ولی چه کسی آبتان دهد؟
چندین کنیز را وسط حجره جمع کرد
می خواست دست و پا زدنت را نشان دهد
تا بام می شود سر سالم تری رسید
با شرط این که این لبهٔ در امان دهد
بالا نشسته ای و جهان زیر پای توست
وقتش شده گلوی شهیدت اذان دهد
علی اکبر لطیفیان
@rozeh_1
#امام_جواد
میان حجره غریبانه دست و پا میزد
همان که روضه اش آتش به جان ما میزد
میان اشهد خود گاه یا رضا میگفت
و گاه مادر مظلومه را صدا میزد
تمام حاجت او انتقام سیلی بود...
....از آن که مادرشان را به کوچه ها میزد
صدای ناله ی او: آه سوختم ،جگرم
شراره ها به دل حضرت رضا میزد
صدای هلهله و تشنگی و کاسه آب
گریز روضه او را به کربلا میزد
دلش گرفت برای کسی که در گودال
عدو به پیکر او نیزه بی هوا میزد
همین که چشم به هم میگذاشت او می دید
که روی نیزه سر شیر خواره را میزد
همان که سر شاه را جدا کرده
سه ساله را طرفی برده و جدا میزد
برای اینکه نبیند دوباره این ها را
میان حجره غریبانه دست و پا میزد
مهدی نظری
@rozeh_1
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_جواد__ع__روضه
آن روز کاظمین چو بازار شام شد
دنیا برای بار نهم بی امام شد
دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت
آنقدر اشک ریخت که چشمش تمام شد
جنت وزید و حُجره ی در بسته ی امام
در بارش ملائکه خود، بار عام شد
تا سایه بان شود به تن زهر دیده اش
خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد
گل رفت و مستی از سر پروانه ها پرید
دل بی خبر ز لذت شرب مدام شد
آن روز ذوالجناحِ حسین از نفس فتاد
آن روز ذوالفقارِ علی در نیام شد
آتش نشست در جگر کربلایی اش
یعنی به رسم خون خدا تشنه کام شد
از بس که اشک ها به غزل پشت پا زدند
این مصرع رمیده زمین خورد و رام شد
شاعر : عباس احمدی
امام جواد (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_باقر__ع__روضه
ای نام تو قرارِ دلِ بیقرارها
حرف تو ماندگارترین یادگارها
درک بشر به فهم مسائل نمی رسید
از علم تو شکسته تمام حصارها
تعبیرهای ناب تو راه عبور ماست
ای معتبرتر از همه ی اعتبارها
سیل فرشتگان خدا پای درس تو
شاگردی ات بزرگترین افتخارها
از هر طرف به مادر سادات می رسی
محوِ سلاله ی تو تمام تبارها
ای سومین امام ستمدیده ی بقیع
قربان خاک قبر تو سنگ مزارها
از کوچه های شام تو هم شکوه ای بکن
ای بازمانده ی سفرِ نی سوارها
اصلا خودت بگو چقدَر بین ازدحام
خورده ست بر سرت لگد نیزه دارها
بی شک تو هم میان بیابان دویده ای
مثل رقیه رفته به پای تو خارها
با آنکه تو مراقب او بوده ای، ولی
از دستهای زجر، کتک خورده بارها
ای وای از آن دمی که به دست حرامیان
از گوشها کشیده شود گوشوارها
محسن مراد نوری
امام باقر (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_جواد__ع__روضه
این ها به جای این که برایت دعا کنند
کف می زنند تا نفست را فدا کنند
هر چند تشنه ای ولی آبت نمی دهند
تا زودتر تو را ز سر خویش وا کنند
با دست و پا زدن به نوایی نمی رسی
این ها قرار نیست به تو اعتنا کنند
بال فرشته های خدا هست پس چرا؟
این چند تا کنیز تو را جابه جا کنند
هر وقت دست و پا بزنی دست می زنند
اما خدا کند به همین اکتفا کنند
تا بام می برند که شاید سر تو را
در بین را با لبه ای آشنا کنند
حالا کبوتران پر خود را گشوده اند
یک سایبان برای سرت دست و پا کنند
علی اکبر لطیفیان
امام جواد (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_جواد__ع__روضه
آه ای اسیرِ روضه یِ سربسته کیستی
مردِ غریبِ حُجره یِ دربسته کیستی
این حُجره هم به ناتوانی تو گریه می کند
پیری بر این جوانیِ تو گریه می کند
در خانه ی امام چرا دست می زنند
با ناله ات مدام چرا دست می زنند
ای یاکریم بال و پَرَت را زمین مزن
آه ای جوانِ خانه سرت را زمین مزن
اصلا صدای تو به صدایی نمی رسد
این آب آب آب به جایی نمی رسد
اُفتاده ای زِ دامن زهرا به رویِ خاک
کمتر بکش محاسن خود را به روی خاک
کِل می کشند گریه ی زهرا درآورند
کف می زنند دادِ رضا را درآورند
تو هرچه می کنی جگرت را چه می کنی
با حال و روزِ خود پسرت را چه می کنی
با خود چه داشت زهر ، تنت را کبود کرد
باور نمی کنم دهنت را کبود کرد
جانم حسن شبیه حسن روضه های توست
نامرد بِینِ کوچه مزن روضه های توست
اما به این صدای غریبانه خنده کرد
بر ناله ی تو کُلفَتِ این خانه خنده کرد
می کوبد آه پا به زمین پیش مادرت
می ریزد آب را به زمین پیش مادرت
بُردند نیمه جان بدنت را به پُشت ِبام
از پا کشانده اند تنت را به پشت ِبام
می رفت پیکرت به روی پله های تیز
می خورد هِی سَرَت به روی پله های تیز
از سنگها برای تو اَبرو نماده است
آقا چرا برای تو پهلو نمانده است
رفتی به روی بام ولیکن هزار شُکر
گیرم سه روز و شام ولیکن هزار شُکر
گیرم به پشت بام ولی سایبان که هست
چندین کفن برای تو با دوستان که هست
گیرم سه روز و شب ولی آخر پسر رسید
اینبار هم پسر به کنار پدر رسید
شکر خدا عقیق تو را ساربان نبرد
رنگ لبان خشک تو را خیزران نبرد
آقا قسم که پیرهنت را نمی کِشند
با نیزه ای شکسته تنت را نمی کِشند
حسن لطفی
امام جواد (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#مناجات_با_خدا_مناجات
گر گناهی کردم و دارم، خداوندا ببخش
چون گنه را عذر می آرم، خداوندا ببخش
پای خجلت را روایی نیست بر درگاه تو
دست حاجت پیش می دارم، خداوندا ببخش
گر گناهم سخت بسیار است رحمت نیز هست
بر گناه سخت بسیارم، خداوندا ببخش
چون پذیرفتار بدرفتار نادانان تویی
بر من نادان و رفتارم، خداوندا ببخش
پیشت از روز «الست» آوردم اقرار «بلی»
هم بر آن پیشینه اقرارم، خداوندا ببخش
بخششت عام است و می بخشی سزای هر کسی
گر به بخشایش سزاوارم، خداوندا ببخش
ناامیدی بردم از یاران، که می اندوختم
روز نومیدی تویی یارم، خداوندا ببخش
آبرویم نیست اندر جمع خاصان را، ولی
آب چشمم هست و می بارم، خداوندا ببخش
عالِمی بر عیب و تقصیرم تو، یارب! دست گیر
واقفی بر غیب و اسرارم، خداوندا ببخش
گفته ای: بر زاری افتادگان بخشش کنم
اینک آن افتاده زارم، خداوندا ببخش
گر به دلداری دل مجروح من میلی نمود
بر دل مجروح و دلدارم، خداوندا ببخش
ور چشیدم شربتی بیخود زروی آرزو
زآرزوی خود، به آزارم، خداوندا ببخش
«اوحدی»وار از گناه خود فغانی می کنم
بر فغان اوحدیوارم، خداوندا ببخش
(اوحدی مراغه ای)
مناجات با خدا
مناجات
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#مناجات_با_خدا_مناجات
یا سیدی به بنده ی رسوا امان بده
بر این گدای بی کس و تنها امان بده
میترسم از حساب و کتاب تو یا مجیر(یاکریم)
کن با اسیر خویش مدارا ...امان بده
من خورده ام زمین تو دیگر مرا نزن
این بنده ی فراری خود را امان بده
کار مرا درست کن ای یُجبر المحیف
پیش از حساب محشر کبری امان بده
آن روز که پدر ز پسر میکند فرار
دست مرا بگیر خدایا امان بده
پیش تو آبرو که نمانده برای من
امشب بیا به خاطر زهرا امان بده
حب علی میان دلم موج میزند
طوفانی است تا دل دریا امان بده
این سینه نیز مثل نجف جای حیدر است
دیگر بیا به حرمت مولا امان بده
تضمین فاطمه ست به هر زائر حسین
گوید به احترام من او را امان بده
بر کربلا قبله ی شش گوشه اش قسم
ما را میان عرش معلا امان بده
تنها به عشق گریه برای تو زنده ام
در آرزوی کرب و بلای تو زنده ام
قاسم نعمتی
مناجات با خدا
مناجات
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسین__ع__شور
ای خاک تووطنم
دیوانه تومنم
این جمله کشته من و
ارباب بی کفنم ارباب بی کفنم
آقاجون رخصت بده تاپربگیرم
ضریح شیش گوش تودربربگیرم
برای قاب دلم ازحرمت
باچشمام یه عکس محشربگیرم
دل من دنبال شما
غرق شوروحال شما
غم عشق تومال من
همه هستیم مال شما
----
یاوربی یاورم جزتویاری ندارم
جزتوسالاربی سرم سالاری ندارم
من به عشق توزنده ام
تونباشی میمیرم
جزتوای شاه بی کسم
کس وکاری ندارم
ازهمون طفلی سربازارتوام
دل وسرسپرده حضرت تو
کشته مرده علمدارتوام
----
همه مردم تورویان
من رویای ابوالفظل(ع)
زندگی میکنم من
توی دنیای ابوالفظل(ع)
چشم به راهم یه روزی
بادوتاچشم گریون
جون بدم پاضریحش
واسه چشمای ابوالفظل(ع)
آقاکاش من خاکم واحساس میشدم
بانگاه لطف توالماس میشدم
آخ چی میشداون روزاول کوامدم
یه نخ ازپیراهن عباس(ع)میشدم
امام حسین (ع)
شور
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسین__ع__شور
وقتی افتادی تو گودال/وقتی میگفتی یاالله
ذاتِ رَبُّ العزّه گفت / لبیک یا اباعبدالله۲
تو بگی کربلا رو رود کنم....میکنم
تو بگی لشگر و نابود کنم....میکنم
تو بگی توعرش پرچم بزن....میزنم
تو بگی عالم و بر هم بزن....میزنم
تو سیر اِلیَ اللهِ منی
تا ابد ثارُ اللهِ منی
جلوهی تو نور نیّرین
یااباعبدالله الحسین.....
وقتی میگفتی شیعَتی / وَ مُحِبّیٖ یاالله
بی پرده حق می فرمود / لبیکَ یا ثارَالله۲
تو بگی گریه کنِ منو ببخش .... می بخشم
تو بگی سینه زنِ منو ببخش ... می بخشم
تو بگی حسینیا رو ببخش .... می بخشم
تو بگی عالم و یکجا ببخش .... می بخشم
ای کشتهی روز واقعه
یارحمتَ الله الواسعه
ای مرا از ازل نور عین
یا اباعبدالله الحسین
وقتی میگفتی زیر لب / صَبراً عَلیٰ بلائِک
آوردند از حق ندا / دسته دسته ملائک ۲
تو بخوای بهشت و کربلا کنم .... می کنم
تو بخوای خودم رو خونبها کنم ... می کنم
تو بگی بیام برا نظارتت .... می آیم
شبای جمعه برا زیارتت .... می آیم
بانورت می درخشم حسین
زوارت رو می بخشم حسین
تو میشی آقای عالمین
یا ابا عبدالله الحسین
مرحوم ملای دربندی دراسرار مینویسد:
وقتی امام حسین صلوات الله علیه
فرمود هل من ناصرینصرنی....
اَوّلُ مَن اجابَ سَیّدَالشُهَدا،هوَرَبُّ العِزّه،
وَ ناداهُ اَنا ناصِرُکَ وَ مُعینُک .....
خادم
امام حسین (ع)
شور
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
امام_جواد_علیه_السلام
دست و پا ميزدي و روضه پرم را سوزاند
تشنه لب بودي و داغت جگرم را سوزاند
هم حسن بود در اين روضه و هم بود حسين
گريه بر غربت تو چشم ترم را سوزاند
عطش آل پيمبر چقدر جانسوز است
خواستم آه كشم برگ و برم را سوزاند
قتلگاه و عطش و هلهله و خون جگر
اين گريزي ست كه پا تا به سرم را سوزاند
زير خورشيد روي بام تنت را بردند
با كف و هلهله سوز سخنت را بردند
جگرت پاره شد اما بدنت سالم بود
ننوشته است كسي پيرهنت را بردند
تا نفس داشتي از كرببلا ميگفتي
ذكرت اين بود عقيق يمنت را بردند
به همان پيرهن كهنه كسي رحم نكرد
خواهرت ديد چگونه كفنت را بردند
غرق خون بود همان بسمل بي بال آنجا
سر تقسيم غنائم شده جنجال آنجا
سايه دارم به تن از بال كبوتر اما
پيكر جد غريبم شده پامال آنجا
چه غريبانه روي خاك نهاده است سرش
شمر با چكمه شده وارد گودال آنجا
خنجرش كند دلش سنگ زمين مي لرزيد
عمه ام رفت پس از مادرم از حال آنجا...
محسن_صرامی
مرهم حریف زخم زبان ها نمی شود
اصلاً جگر که سوخت مداوا نمی شود
گریه مکن بهانه به دست کسی مده
با گریه هات هیچ مدارا نمی شود
خسته مکن گلوی خودت را برای آب
با آب گفتن تو کسی پا نمی شود
این قدر پیش چشم کنیزان به خود مَپیچ
با دست و پا زدن گره ات وا نمی شود
گیسو مکش به خاک ؛دلی زیر و رو شود
در این اتاق عاطفه پیدا نمی شود
باور کنم به در نگرفته است صورتت؟
این جای تنگ و این قد و بالا...نمی شود!
با ضرب دست و پا زدنت طشت می زنند
جز هلهله جواب مهیا نمی شود
با غربتی که هست تو غارت نمی شوی
نیزه به جای جای تنت جا نمی شود
خوبیِ پشت بام همین است ای غریب
پای کسی به سینه تو وا نمی شود
علی اکبر لطیفیان