|⇦•ذکر ما نام گرامی حسین ..
#روضه و توسل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده روز تاسوعا محرم۱۴۰۰ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
ذکر ما نام گرامی حسین فاطمه
افتخار ما غلامی حسین فاطمه
حلقۀ وصلی که باشد بین ما اهل بیت
بی گمان؛ نامِ نامی حسین فاطمه
هر گنه کاری بیاید سوی او حر می شود
ماندهام در خوش مرامی حسینِ فاطمه
جان به کف بودن برایِ یاری دین خدا
هست رمزِ هم کلامیه حسین فاطمه
عمر دنیا نیست هم اندازۀ مدح و ثنا
در خورِ والا مقامیه حسینِ فاطمه
در کتاب آسمانی هست در هر مکتبی
با بیانی خوش اسامیه حسینِ فاطمه
شیعۀ اهلِ یمن کافیست بهره دشمنان
این سپاهِ سه امامیه حسینِ فاطمه
وای اگر آید به میدان لشگرِ اثنی عشر
یاورانِ هم قیامیه حسین فاطمه
چیزی از دشمن نمی ماند دگر بر روی خاک
ای فدای هم خیامیه حسین فاطمه
در سپاه او صدای گریۀ شش ماهه اش
هست آهنگِ نظامیه حسین فاطمه
دانی از چه کشته شد شرمنده سقای حرم
داده جان از تشنه کامیه حسین فاطمه
اومد وارد شریعه شد .. «فَذَكَر عَطش الحُسَين و أهل بيته فَرمى الماء ..» (1) همهش نگرانِ تشنگی ابی عبدالله بود .. اگه بتونم آب به خیمه ببرم ..
بعد سقا دید خواهر زیرِ شمشیر و سنان
قطعه قطعه شد تمامیه حسین فاطمه
صلی الله علیک یا مظلوم یا قمر بنی هاشم و یا قمر العشیره ..
نگاه او دل از ارباب می برد
ز چشم اهل کوفه خواب می برد
اگر سقا به باران امر می کرد
تمام کربلا را آب می برد
کسی یاری از او بهتر ندیده است
هواداری از او بهتر ندیده است
نه اینکه من بگویم دشمنش گفت
علمداری از او بهتر ندیده است
به میدان زد تماشاگر فلک شد
ثناگویِ ابوفاضل ملک شد
انا ابن الحیدرش وقتی که پیچید
زِ وحشت حرمله زَهره تَرَک شد
به زیر پای او لشکر سرش ریخت
دل جنگآوران در محضرش ریخت
انا ابن الحیدرش وقتی که پیچید
ز وحشت حرمله کرک و پرش ریخت
همین که از شریعه سر در آورد
صدای ضجه از لشکر در آورد
خبر دادند سقا رفته میدان
ز خوشحالی رقیه پر در آورد
بچه ها همه خوشحال شدن .. حتما عمو آب میاره ..
شده مثلِ پدر الله اکبر
رود سوی خطر الله اکبر
دم ظهرست اما در شریعه
نمایان شد قمر الله اکبر
الا ای ساقیه بی دست عباس
سه شعبه دیده است را بست عباس
نمیخواهد به فکر خیمه باشی
خیالت جمع زینب هست عباس
هر کاری کرد تیر از چشمش بیرون نیامد .. مگه کسی میتونه به سر عباس ضربه بزنه! .. این نیزه و تیر رو گذاشت بین پا و بدنِ اسب .. تیر رو که بیرون آمد کلاه خود افتاد .. یه وقت یه نانجیب جلو آمد .. چنان با عمود آهن به سر عباس زد .. (2)
ندارد بی تو دیگر یار زینب
شود هم صحبت اغیار زینب
زبانم لال بی تو غیرت الله
رود در کوچه و بازار زینب
منابع:
1)بحار الأنوار، ج45، ص: 41
2) ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۵۶
موسوعة بطل العلقمی، ج۳، ص۱۷۴-۱۷۸
حیاة ابیالفضل العباس، ص۲۱۹-۲۲۰
خرّمیان، ابوالفضل العباس، ص۱۰۶- ۱۱۴.
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ثبت با اشک...
#سبک_294_محرم
#دهتایی_شانزدهم
#مهدوی
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_با_موضوع_شبهای_محرم
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور
#شب_تاسوعا
#شهادت_حضرت_عباس_علیه_السلام
آقا دوباره با پای دل رفتی کنار علقمه با درد بسیار
جاری میشه مثل مشک ِ پاره اشک تو با دیدن دست علمدار
ارباب اومده پیش تن برادرش با ناله و قد ِخمیده
در بین صدای هلهله بوسه زده با گریه بر دست بریده
العجل الامان
به سری که شکسته با عمود آهنین
العجل الامان
به قمری که خورد با صورتش روی زمین
العجل به حقّ عباس العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
زبان حال حضرت عباس علیه السلام
شرمنده اخا نشد برای اصغرت آبی به خیمه ها بیارم
دستم به فدای اصغرت از غم خشکی لبش در احتضارم
شرمنده نمونده دستی که به احترامت بزارم به روی سینه
من رو نبری به خیمه گاه تا که نبینه زخمای من رو سکینه
آه ببخش ،یا اخا
اولین روزه که میفته از دستم علم
میدونم بعد من
تو می میمونی وبی پناهی اهل حرم
العجل به حقّ عباس العجل...
🌸🌸🌸🌸🌸
وقتی که با صورتم زمین خوردمو موی سر من با خون حنا شد
اومد مادر تو فاطمه پیش تن بی دست من صاحب عزا شد
حالا تو شبیه مادرت کنار پیکرم یه دست به پهلو داری
عبّاس بمیره ولی نبینه که شدی بی یاور و اشک تو جاری
تیر از این چشم بکش
بزار یه بار دیگه ببینمت برادرم
الوداع نورعین
سلام ِآخرم رو برسون به خواهرم
العجل به حقّ عباس العجل...
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
# روضه و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس اجرا شده روزِ عرفه سردابِ مقدس حضرتِ اباعبدالله کربلایِ معلی
اجازه بگیرم از محضرِ ابی عبدالله ، روضۀ قمر بنی هاشم بخوانم .. آخه فرمودن هرجا روضۀ عمو جانم خوانده بشه منم میام ..
علمدارِ وفادارم اباالفضل
پس از تو بی کس و کارم اباالفضل
قسم بر تشنگیِ بر شیرخواره
گره افتاده در کارم اباالفضل ..
میبینم گوشه کنار همه دارن گریه میکنن .. ان شالله آقاجانمون ببخشن ، می خوام روضۀ برادرشونُ بخوانم ..
پس از تو خیمه غارت میشه عباس
به طفلانم جسارت میشه عباس
*سادات من معذرت می خوام*
پس از تو سهم زینب بی محارم
غریبی و اسارت میشه عباس
دیدن حسین یه دست به عنانِ اسب گرفته ، یه دست به کمر گرفته .. هیچ جا حسین نگفت انکسر زهری .. اما تا اومد عباسشُ دید .. چه بدنی ؟.. الله اکبر .. قدِ رشیدش .... ای حسین .... تا اومد دم خیمه ، اولین کسی که از خیمه اومد بیرون ، خواهرش زینبِ .. این خواهر و برادر ، چشم تو چشمِ همدیگه شدن .. تا زینب دید حسین دستِ خالی برگسته ، هی میزد رو دستاش .. هی میزد تو صورتش .. جوابِ زینبشُ نداد ، یه مرتبه سکینه دوید .. صدا زد یا ابتا این عمی العباس ؟ ..
بمیرم برات آقاجان .. هیچ جا ندیدم نوشته باشه اکبر رفته میدان بیاد ستونِ خیمه رو کشیده باشه .. قاسم رفت ، ستونِ خیمه رو نکشید .. اما وقتی جوابِ سکینه رو می خواست بده رفت ستونِ خیمۀ عباسُ کشید .. خیمه رو زمین اومد .. یعنی برید بچه ها معجرهاتونُ محکم ببندید .. بچه گوشواره هاتونُ برید در بیارید ...
دستاتونُ بالا بیارید ، روزِ عرفه ست ... به اون ساعتی که صورت به زمین گذاشت ..به اون ساعتی که از رویِ اسب زمین افتاد .. به اون ساعتی که خیمه هاشُ آتش زدن .. الهی العفو ....
#حاج_محمدرضا_غلامرضازاده
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_تاسوعا
#مناجات_دعا
#روز_عرفه
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
🔷 السَّلامُ عَلَیْكَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ.. 🔷
ای کاش یک ثانیه با ما همنشین باشی
سخت است عمری این چنین تنهاترین باشی
خاک دلم تسخیرِ بیگانه نخواهد شد
ای دوست وقتی صاحب این سرزمین باشی
شب،نور تو در کوچه های شهر جاری شد
تا مثل فانوسی برای اهل ِ دین باشی
دست خدا ترجیح داده دستِ کم اینبار
تا دست فتنه رو شود،در آستین باشی
خیلی به چشمان علیوار تو می آید
در مسجد سهله امیرالمومنین باشی
دنیا رکابش را هزاران سال صیقل داد
تا شاید این جمعه رکابش را نگین باشی
زهرا برای غربتت بارید از آن دم که
فهمید تو باید غریبِآخرین باشی
ای کاش ما هم مهزیارت می شدیم آقا
وقتی میان شیعه گرمِ دستچین باشی
با درد و با اندوه و با گریه عجین باشم
با درد و با اندوه و با گریه عجین باشی
تا کی قرار است از فراقت این چنین باشم؟
تا کی قرار است از صبوری این چنین باشی؟
خیلی دلم می خواهد آقا وقت جان دادن
آن لحظه ها،آن لحظه های واپسین،باشی
اشکِ منِ بی معرفت خشکیده..،باید هم
تو همچنان دلواپس هَل مِن مُعین باشی
بار گناهان منِ نامرد باعث شد
تا جای من پیش خدا تو شرمگین باشی
پای برهنه،کربلا،با تو،چه می چسبد
خیلی دلم میخواست با من اربعین،باشی
برگرد،روضه،روضه ی سقاست،پس برگرد
تا روضهگردانِ یلِ ام البنین باشی
با آن عمود سهمگینی که به فرقات خورد
باید علمدار این چنین نقش زمین باشی
زینب صدا زد:پاشو خوشغیرت،سنان آمد
تنها تو باید سدِّ راهِ این لعین باشی
بردیا محمدی
#مناجات فراق امامـزمان علیه السلام
#مناجاتـمحرمی_فراقـامامـزمان
#شب_تاسوعا
#شب_جمعه
#عرفه
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#زمینه_حضرت_عباس #زمینه_تاسوعا
#تاسوعا #محرم #شب_تاسوعا
📌#زمینه_حضرت_رقیه_و_حضرت_عباس
#چشم_امیده_دلای_ناامید #راضی_به_زحمت_نبودم
به قلم #مهدی_طاهرزاده
🦋🖋️بند اول❤️
چشم امیده دلای نا امید
بهت زدم رو که بشم رو سفید
یه جرعه آبِ خواهش این حرم
ساعت جنگت عمو از راه رسید
عمو نگاه کن
تشنگی بچه هارو اینجور کرده
رباب جلوی اصغرش شرمنده
عدو داره به گریه هام میخنده
امید دل های حرم
علمدار حرم عباس
ساقی طفلان حرم
نگهدار حرم عباس
🦋🖋️بند دوم💔💔
رسیدی تا به فرات نینوا
با خنده دادن نشونت بچه ها
گفتن عمو جون میاره آب دیگه
داد میزدن هی عمو زودتر بیا
یهویی دیدم
دو دست تو به ضرب شمشیر افتاد
مشک میون انبوهی از تیر افتاد
عمود رو سر با ذکر تکبیر افتاد
راضی به زحمت نبودم
اصلاً آب نمیخوام برگرد
رقیتو بد میزنن برا
گوشواره هام برگرد
🦋🖋️بند سوم🖤🖤🖤
گوشواره هارو در بیارید همه
خیمه ها دیگه حالا غرقه غمه
من نمیدونم بعضی زن ها میگن
که بوی زهرا میاد از علقمه
از وقتی رفتی
حرومیا دستامونو میبندن
به علیا مخدره میخندن
از کوفه تا شهر یهود میگردن
رفتی فقط درد و عذاب
حرم بین طناب ای وای
از مجلس بن زیاد
سوی بزم شراب ای وای
شعر و سبک های مهدی طاهرزاده
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
تو بِری کسی برام نمی مونه
تو بِری پس کی منُ یاری کنه ؟
تو بِری علم می مونه رو زمین
تو بِری پس کی علمداری کنه ؟
تو که باشی خاطرم جَمعه داداش
تو باشی دلی پر از غم نمی شه
هیچ کسی نِمی ره سمت خیمه ها
مویی از سرِ کسی کم نمی شه
تو بِری به کی دلم رو خوش کنم ؟
تو بِری من تک و تنها می مونم
تو بِری اُمیدی هم نمی مونه
دیگه اَشهَدَم رو باید بخونم
نه دیگه قاسمی توی خیمه هاست
نه برام مونده علی اکبری
ولی بازم همه دلخوشیم اینه
یه تنه برای من یه لشگری
ای بنازم به سر دوش تو که
تکیه گاهی واسه دخترم می شد
چه قَده خواستنیه رقیه جان
بغل تو خواستنی ترم می شد
دل زینب به تو قُرصه ای داداش
قول داده که از تو چشم برنداره
تو که باشی دختر سه ساله مون
دیگه دلشوره ی معجر نداره
بی کسم ولی همه کسم شدی
تو بِری گره میفته به کارم
سرپناه من بازم خداروشکر
اگه اکبر ندارم تو رو دارم
آب تکون نمی خوره تو دل من
خدا واسم از تو بهتر نداره
این قَده خوبی باید داد بزنم
هیچ کی مثله من برادر نداره
هرچی از وفای تو بگم کَمه
تو فداکاری زبون زَدی داداش
دشمنت امان نامه آورده بود
دست رد به سینه شون زدی داداش
الهی فدای تو بشه حسین
یکی از خاطرخواهات خود منم
یه جوری برادری کردی برام
که نمی تونم ازت دل بکَنَم
هر دو پاره ی تن من اید داداش
برا من فرقی نداری با حسن
مادر من به تو میگه پسرم
پس تو هم منُ داداش صدا بزن
شدی آب آور خیمه های من
مشک آب بچه ها به دوش تو
جگرت می سوزه وقتی می رسه
ناله ی واعطشا به گوش تو
نکنه می خوای به میدون بزنی
نکنه وعده ی آب می خوای بِدی
نکنه برا علی اصغرش
یه امیدی به رباب می خوای بدی
می دونم می خوای که با دست خودت
روی زخم سینه مرهم بذاری
می دونم به چی داری فکر میکنی
دل به دریا بزنی آب بیاری
ولی ۴هزار کمون به دست میخوان
تا می شه خون به دل حرم کُنن
من از این می ترسم آخر توی راه
بی هوا دو دستتُ قلم کنن
به خدا به شب نمی کِشم اگه
تُو رو هم تو روز روشن بِزَنَن
می دونی چی به سَرَم میاد اگه
به سرت عمود آهن بِزَنَن
با خسوف تو خودت هم می دونی
ماه خوش منظر من دِق می کنم
تیر به مَشکِت بِزَنَن فدا سرِت
تیر به چشمت بِزَنَن دِق می کنم
الهی یکی باشه عصر دهم
چشمای خواهرمونُ بگیره
چه جوری طاقت بیاره ببینه
سرت از پهلو رو نیزه ها میره
تو بِری همین قَده برات بِگَم
گره از روسریا وا می کُنَن
سر گوشواره ی دخترای من
خولی و حرمله دعوا می کُنَن
بعد تو شمر و سنان جَری می شَن
می زَنَن به روی نیزه سرِ تو
می ریزَن خیمه رو غارت می کُنَن
به اسیری می بَرَن خواهرتو
بچه هام بعد تو همسفر می شَن
با سَنان بی حیا و بد دهن
هر چی که لایق مادرشونه
شمر و حرمله به خواهرت میگَن
اینا قصدشون اینه با کُشتنت
منُ هم با غصه ی تو بکُشَن
تو دلت میاد که من گریه کنم
ولی شمر و حرمله کِل بِکِشَن
علیرضا خاکساری
@rozeh_1
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
خواستم مشک به دستت برسانم که نشد
یا که آبی به لبت حیف بجانم که نشد
بِین دندانِ من این مشک دلم را سوزاند
سعی کردم نشود خیس لبانم که نشد
تا نیافتند زمین دخترکانت بی من...
خواستم تا به حرم تَن بکشانم که نشد
پیشِ تو پانشدم آه مرا میبخشی
گفتم از تیر خودم را بتکانم که نشد
سعی کردم بخدا هرچه که تیر است و سنان
جای این مَشک بر این سینه نشانم که نشد
تیر را تا که کشیدم رمقم را هم برد
آمدم بر روی زین باز بمانم که نشد
که عمود آمد و تا بِینِ دو اَبرو واشد
خواستم نشکند اَبروی کمانم که نشد
خواستم تا که به صورت نخورم روی زمین
هرچه کردم نخورد نیزه دهانم که نشد
دست وقتی که نباشد همه اینها بشود
کاش می شد نشوی فاتحه خوانم که نشد
حسن لطفی
@rozeh_1
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
تا که بی دست شدی اهل شجاعت شده اند
گرگ ها منتظر لحظه ی غارت شده اند
حرمله ها پس از این خاطرشان آسوده ست
خولی و شمر پس از دست تو راحت شده اند
چه عمودی به سرت خورد که شق القمری
هر دو ابروی تو با فاصله قسمت شده اند
چشم پر خون تو سهم من دلخون شده است
علم و دست تو این بین غنیمت شده اند
بروم،با تن بی دست تو دشمن تنهاست
نیزه ها شان همه خونخوار به شدت شده اند
یک دلم پیش تو و آن دل من در حرم است
پیش آنها که محیای اسارت شده اند
چشم و ابروی تو از ضربه بهم ریخته است
پیکر تا شده ات دور و برم ریخته است
تیرها روی هم افتاده به هم چسبیدند
کندنی نیست ز بس بر بدنت پیچیدند
بسکه از ضربه شکسته رخ نورانی تو
جای یک بوسه نمانده ست به پیشانی تو
ساقی من لب تو سوخته از بی آبی
باورم نیست که در محضر من می خوابی
این تو هستی که چنین نقش زمینی پیشم؟
تا به امروز ندیدم بنشینی پیشم
یک نفر با علمت دور و برم می رقصد
یک نفر دست تو بر نیزه ی خود می بندد
فکر بی دستی تو سخت مرا آزرده
بیش از نیزه و شمشیر تنت پا خورده
حسن کردی
@rozeh_1
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
از نفس افتاد تا آرام ِ جان در علقمه
ایستاد و بر سرِ خود زد زمان در علقمه
مَشک گریان و علَم افتاد بر خاک و چطور
با لبِ تشنه؛ زمین خورد آسمان در علقمه
تیرها چشمش زدند و حضرت ماهِ حرم
غرقِ خون افتاد از تاب و توان در علقمه
در هم-آغوشیِ زخم نیزه ها جا مانده بود
هم برادر، هم عمویی مهربان در علقمه
بغض کرد و تیر خورد و جرعه ای لب تر نکرد
یاد شش ماهه! به یاد کودکان در علقمه
تکّه تکّه «کاشف ٱلکربِ» حرم تکثیر شد
روی خاک کربلا، شد بی نشان در علقمه
داشت می آمد ولی افتاد چندین مرتبه
سید و سالارمان، شد ناتوان در علقمه
از فشارِ «إنکسار» و از غم ِ «أدرک أخا»
حضرت ارباب شد قامت کمان در علقمه
گریه میکرد و گمانم داشت پیش از قتلگاه-
با صدای خنده ها، می داد جان در علقمه!
مرضیه عاطفی
@rozeh_1
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
شیر افتاد و هزاران گرگ در دور و برش
هر که آمد نیزه ای می کاشت روی پیکرش
کار دنیا را ببین....کارش به مشک افتاده است
او که اقیانوس هم زانو زده در محضرش
مشک را تا خیمه ها هر طور می شد می رساند
حرمله نگذاشت... با تیری که زد بر ساغرش
زینب کبری ، همان کوه حیا، مجبور بود
بعد سقا بیشتر باشد به فکر معجرش
روضه یعنی از کنار خیمه می بیند حسین
در کنار علقمه می پاشد از هم لشکرش
غیرت الله است ، یعنی میرود بر نیزه ها
تا که باشد چند روزی سایه بان خواهرش
احسان نرگسی
@rozeh_1
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#بحر_طویل
حرم تشنهی آبشاری که داری
و زینب اسیرِ و قاری که داری
دلِ اهلبیت از حضورِ تو قرص است
از این جذبهی اقتداری که داری
تو هرجا که هستی حرم هم همانجاست
همه گِردِ تو در مداری که داری
علی هستی از اَلفَراری که دارند
علی هستی از تار و ماری که داری
پُر از صولتی تو/پُر از غیرتی تو/پُر از همتی تو/همه ماتِ این ذوالفقاری که داری/همه بندهی اعتباری که داری/ دیاری که داری/بهاری که داری/ دلِ استواری که داری/و دیوانهیِ بیشماری که داری/بس است این غباری که داری/ که صاحب نسب تو/امیرِ ادب تو/یل منتجب تو/و واجب تو و مستحب تو/فقط روی لب تو
بگو با دل بی قراری که داری
امیری حسین فنعم الامیری
اگر رویِ دوشش عَلَم را بگیرد
دعاهای زینب حرم را بگیرد
برای سرودن از آقاییِ تو
خدا باید اینجا قلم را بگیرد
زمین تا که چیزی بگیرد زِ دستت
کفِ خاکی از این قدم را بگیرد
گرههای کور مرا میگشاید
اگر چشم اهل کَرَم را بگیرد
به دل جا بگیرد/نفسها بگیرد/و بالِ مرا لطفِ آقا بگیرد/و دستِ مرا پیش زهرا بگیرد/سه ساله به دوشش چه خوش جا بگیرد/نشد در حرم سر به بالا بگیرد/از این سینهها هرچه غم را بگیرد/غبارِ پَرِ چادری محترم را بگیرد/غرورِ حسین است و نورِ حسین / به کف ذوالفقارِ دودَم را بگیرد/و دم را بگیرد
امیری حسین فنعم الامیری
کسی پیش امواج دریا نماند
به پیش تو طوفان صحرا نماند
به لشکر بگویید اگر میتواند
که حیرانِ آن قد و بالا نماند
به جبریل گویید اگر میتواند
که مبهوت آن چشم زیبا نماند
چه خوش میدهی جان به تیغت به میدان
چنان میزند سر سری جا نماند
چنان میزند سر/چنان میزند پَر/چنان میزنی تو به لشکر مکرر/چو حیدر/از این سر به آن سر/از اول به آخر/که یک تَن در آنجا نماند برای تماشا نماند/و آنکه به ترسی دچار است به فکر فرار است/و زار است بگو زیر این دست و پاها نماند
به رویِ لبت غیرِ این بیتِ غَرا نماند
امیری حسین فنعم الامیری
دگر این برادر برادر ندارد
چرا پیکرِ تو بجز پَر ندارد
تو خوردی زمین خواهرت هم زمین خورد
دعا کُن تَرَک آیِنه بر ندارد
دلت آمد این خیمهها را نبینی
مگر این حرم چند دختر ندارد؟
گرفته است زهرا به دامن سرت را
کسی تا نگوید که مادر ندارد
نفسها پریشان/همه زار و گریان/به فکر عمو جان/رباب است حیران/فقط فکرِ باران/علی تشنه بی جان شده وقت غارت/اسارت /جسارت/نه جانی توانی/بجز خنده آن جمعِ لشکر ندارد/پدر دست بر سر زمین خورده دیگر/و خواهر که می گفت با نوامیس خیمه/کسی با خودش چند معجر ندارد
حسن لطفی
@rozeh_1
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
در حوالی تن تو بوی غم پیچیده
بوی بی کس شدن قافله هم پیچیده
دست تو قطع شد اما دل تو وصل من است
پنج انگشت تو بر چوب علم پیچیده
کعبه قافله بودی و طوافت کردند
تیرهم دور تنت چند قدم پیچیده
علی اکبر بدنش پخش شد اما تن تو
آنقدر نیزه فرو رفته به هم پیچیده
سرت از چند طرف ریخته بر دامن من
گیسوان تو به نیزه چه کنم پیچیده
چادر و مقنعه هارا همه محکم کردند
خبر کشتن تو بین حرم پیچیده
شمر برخیز و بیا کار مرا یکسره کن
نسخه قتل مرا این قد خم پیچیده
سیدپوریا هاشمی
@rozeh_1
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
خدا کند که دگر خیمه ای بنا نشود
بنا اگر شده بی صاحبش رها نشود
خدا کند که قد و قامت یلان غیور
کنار جسم برادر ز غصه تا نشود
خدا کند که اگر هر که داغ دید و شکست
شبیه آینه ی خُرد کربلا نشود
عموی ساقی من رفته آب بردارد
دعا کنید که دستش ز تن جدا نشود
ستون خیمه که افتاد عمه ام آمد
به معجرم گره ی کور زد که وا نشود
محسن ناصحی
@rozeh_1
4_6033038782851187510.mp3
2.5M
مراد زاده:
#زمینه_شب_نهم_محرم_الحرام
#شب_تاسوعا
🎼#سبک_بعد_تو_بابا
#ای_علمدارم_ای_سپهدارم
✅بنداول
ای علمدارم ای سپهدارم
ای امیر لشکرم
باوفا عباس باصفا عباس (ع)
ساقی اهل حرم
پاشو ای سقا برای طفلا
جرعه ی آبی بیار
همه بی تابن تشنه ی آبن
ندارن صبرو قرار
🔘
ای وای از دلای اهل حرم
داره جون میده علی اصغرم
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بنددوم
تا که افتادی از روی مرکب
یهو حُرّی ریخت دلم
رو زمین خوردی با تن پر تیر
با دو تا دست قلم
وقتی افتادی به روی خاکا
ای یل ام البنین(س)
عدوی نامرد به سرت داداش
زد عمود آهنین
😭
تا خوردی زمین بین دشمنا
گفتی یاحسین ادرک یا اخا
ای عباس من ای عباس من
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بندسوم
ای حسین من نور عین من
ای عزیز فاطمه
میاد به یادم وقتی افتادم
توی دشت علقمه
بامشک خالی نا امید بودم
با اون حال مضطرم
تاشدم بی حال اومد استقبال
مادرت باقدخم
😭
گفت عباس من گل پرپرم
قربونت برم آه ای پسرم
😭
ای عباس من ای عباس من
🔘➖➖➖➖➖🔘
#کاری_ازشعرای_اهل_بیت_ع
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
4_6033038782851187510.mp3
2.5M
مراد زاده:
#زمینه_شب_نهم_محرم_الحرام
#شب_تاسوعا
🎼#سبک_بعد_تو_بابا
#ای_علمدارم_ای_سپهدارم
✅بنداول
ای علمدارم ای سپهدارم
ای امیر لشکرم
باوفا عباس باصفا عباس (ع)
ساقی اهل حرم
پاشو ای سقا برای طفلا
جرعه ی آبی بیار
همه بی تابن تشنه ی آبن
ندارن صبرو قرار
🔘
ای وای از دلای اهل حرم
داره جون میده علی اصغرم
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بنددوم
تا که افتادی از روی مرکب
یهو حُرّی ریخت دلم
رو زمین خوردی با تن پر تیر
با دو تا دست قلم
وقتی افتادی به روی خاکا
ای یل ام البنین(س)
عدوی نامرد به سرت داداش
زد عمود آهنین
😭
تا خوردی زمین بین دشمنا
گفتی یاحسین ادرک یا اخا
ای عباس من ای عباس من
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بندسوم
ای حسین من نور عین من
ای عزیز فاطمه
میاد به یادم وقتی افتادم
توی دشت علقمه
بامشک خالی نا امید بودم
با اون حال مضطرم
تاشدم بی حال اومد استقبال
مادرت باقدخم
😭
گفت عباس من گل پرپرم
قربونت برم آه ای پسرم
😭
ای عباس من ای عباس من
🔘➖➖➖➖➖🔘
#کاری_ازشعرای_اهل_بیت_ع
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
مراد زاده:
#زمینه_شب_نهم_محرم_الحرام
#شب_تاسوعا
🎼#سبک_بعد_تو_بابا
#ای_علمدارم_ای_سپهدارم
✅بنداول
ای علمدارم ای سپهدارم
ای امیر لشکرم
باوفا عباس باصفا عباس (ع)
ساقی اهل حرم
پاشو ای سقا برای طفلا
جرعه ی آبی بیار
همه بی تابن تشنه ی آبن
ندارن صبرو قرار
🔘
ای وای از دلای اهل حرم
داره جون میده علی اصغرم
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بنددوم
تا که افتادی از روی مرکب
یهو حُرّی ریخت دلم
رو زمین خوردی با تن پر تیر
با دو تا دست قلم
وقتی افتادی به روی خاکا
ای یل ام البنین(س)
عدوی نامرد به سرت داداش
زد عمود آهنین
😭
تا خوردی زمین بین دشمنا
گفتی یاحسین ادرک یا اخا
ای عباس من ای عباس من
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بندسوم
ای حسین من نور عین من
ای عزیز فاطمه
میاد به یادم وقتی افتادم
توی دشت علقمه
بامشک خالی نا امید بودم
با اون حال مضطرم
تاشدم بی حال اومد استقبال
مادرت باقدخم
😭
گفت عباس من گل پرپرم
قربونت برم آه ای پسرم
😭
ای عباس من ای عباس من
🔘➖➖➖➖➖🔘
#کاری_ازشعرای_اهل_بیت_ع
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#بحر_طویل
حرم تشنهی آبشاری که داری
و زینب اسیرِ و قاری که داری
دلِ اهلبیت از حضورِ تو قرص است
از این جذبهی اقتداری که داری
تو هرجا که هستی حرم هم همانجاست
همه گِردِ تو در مداری که داری
علی هستی از اَلفَراری که دارند
علی هستی از تار و ماری که داری
پُر از صولتی تو/پُر از غیرتی تو/پُر از همتی تو/همه ماتِ این ذوالفقاری که داری/همه بندهی اعتباری که داری/ دیاری که داری/بهاری که داری/ دلِ استواری که داری/و دیوانهیِ بیشماری که داری/بس است این غباری که داری/ که صاحب نسب تو/امیرِ ادب تو/یل منتجب تو/و واجب تو و مستحب تو/فقط روی لب تو
بگو با دل بی قراری که داری
امیری حسین فنعم الامیری
اگر رویِ دوشش عَلَم را بگیرد
دعاهای زینب حرم را بگیرد
برای سرودن از آقاییِ تو
خدا باید اینجا قلم را بگیرد
زمین تا که چیزی بگیرد زِ دستت
کفِ خاکی از این قدم را بگیرد
گرههای کور مرا میگشاید
اگر چشم اهل کَرَم را بگیرد
به دل جا بگیرد/نفسها بگیرد/و بالِ مرا لطفِ آقا بگیرد/و دستِ مرا پیش زهرا بگیرد/سه ساله به دوشش چه خوش جا بگیرد/نشد در حرم سر به بالا بگیرد/از این سینهها هرچه غم را بگیرد/غبارِ پَرِ چادری محترم را بگیرد/غرورِ حسین است و نورِ حسین / به کف ذوالفقارِ دودَم را بگیرد/و دم را بگیرد
امیری حسین فنعم الامیری
کسی پیش امواج دریا نماند
به پیش تو طوفان صحرا نماند
به لشکر بگویید اگر میتواند
که حیرانِ آن قد و بالا نماند
به جبریل گویید اگر میتواند
که مبهوت آن چشم زیبا نماند
چه خوش میدهی جان به تیغت به میدان
چنان میزند سر سری جا نماند
چنان میزند سر/چنان میزند پَر/چنان میزنی تو به لشکر مکرر/چو حیدر/از این سر به آن سر/از اول به آخر/که یک تَن در آنجا نماند برای تماشا نماند/و آنکه به ترسی دچار است به فکر فرار است/و زار است بگو زیر این دست و پاها نماند
به رویِ لبت غیرِ این بیتِ غَرا نماند
امیری حسین فنعم الامیری
دگر این برادر برادر ندارد
چرا پیکرِ تو بجز پَر ندارد
تو خوردی زمین خواهرت هم زمین خورد
دعا کُن تَرَک آیِنه بر ندارد
دلت آمد این خیمهها را نبینی
مگر این حرم چند دختر ندارد؟
گرفته است زهرا به دامن سرت را
کسی تا نگوید که مادر ندارد
نفسها پریشان/همه زار و گریان/به فکر عمو جان/رباب است حیران/فقط فکرِ باران/علی تشنه بی جان شده وقت غارت/اسارت /جسارت/نه جانی توانی/بجز خنده آن جمعِ لشکر ندارد/پدر دست بر سر زمین خورده دیگر/و خواهر که می گفت با نوامیس خیمه/کسی با خودش چند معجر ندارد
حسن لطفی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
مراد زاده:
#زمینه_شب_نهم_محرم_الحرام
#شب_تاسوعا
🎼#سبک_بعد_تو_بابا
#ای_علمدارم_ای_سپهدارم
✅بنداول
ای علمدارم ای سپهدارم
ای امیر لشکرم
باوفا عباس باصفا عباس (ع)
ساقی اهل حرم
پاشو ای سقا برای طفلا
جرعه ی آبی بیار
همه بی تابن تشنه ی آبن
ندارن صبرو قرار
🔘
ای وای از دلای اهل حرم
داره جون میده علی اصغرم
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بنددوم
تا که افتادی از روی مرکب
یهو حُرّی ریخت دلم
رو زمین خوردی با تن پر تیر
با دو تا دست قلم
وقتی افتادی به روی خاکا
ای یل ام البنین(س)
عدوی نامرد به سرت داداش
زد عمود آهنین
😭
تا خوردی زمین بین دشمنا
گفتی یاحسین ادرک یا اخا
ای عباس من ای عباس من
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بندسوم
ای حسین من نور عین من
ای عزیز فاطمه
میاد به یادم وقتی افتادم
توی دشت علقمه
بامشک خالی نا امید بودم
با اون حال مضطرم
تاشدم بی حال اومد استقبال
مادرت باقدخم
😭
گفت عباس من گل پرپرم
قربونت برم آه ای پسرم
😭
ای عباس من ای عباس من
🔘➖➖➖➖➖🔘
#کاری_ازشعرای_اهل_بیت_ع
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
#زمینه_شب_نهم_محرم_الحرام
#شب_تاسوعا
🎼#سبک_بعد_تو_بابا
#ای_علمدارم_ای_سپهدارم
✅بنداول
ای علمدارم ای سپهدارم
ای امیر لشکرم
باوفا عباس باصفا عباس (ع)
ساقی اهل حرم
پاشو ای سقا برای طفلا
جرعه ی آبی بیار
همه بی تابن تشنه ی آبن
ندارن صبرو قرار
🔘
ای وای از دلای اهل حرم
داره جون میده علی اصغرم
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بنددوم
تا که افتادی از روی مرکب
یهو حُرّی ریخت دلم
رو زمین خوردی با تن پر تیر
با دو تا دست قلم
وقتی افتادی به روی خاکا
ای یل ام البنین(س)
عدوی نامرد به سرت داداش
زد عمود آهنین
😭
تا خوردی زمین بین دشمنا
گفتی یاحسین ادرک یا اخا
ای عباس من ای عباس من
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بندسوم
ای حسین من نور عین من
ای عزیز فاطمه
میاد به یادم وقتی افتادم
توی دشت علقمه
بامشک خالی نا امید بودم
با اون حال مضطرم
تاشدم بی حال اومد استقبال
مادرت باقدخم
😭
گفت عباس من گل پرپرم
قربونت برم آه ای پسرم
😭
ای عباس من ای عباس من
🔘➖➖➖➖➖🔘
#کاری_ازشعرای_اهل_بیت_ع
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
____
#حضرت_عباس
تو آن ماهی که خورشیداست محو روی تابانت
خداوند آسمان هارا درآورده به فرمانت
مگر مانند پبغمبر تو هم شق القمر کردی
که میخوانند خود را ارمنی ها هم مسلمانت
حسین ابن علی(ع)که عالمی هستند قربانش
به تو گفته برادر جانِ من، جانم به قربانت
همه دیدند دست از هر تعلق در جهان شستی
همینکه رفت در آب فرات آن روز دستانت
به دوش خود کشیدی بار سنگین امانت را
دو دستت را فدا کردی و ماندی پای پیمانت
نداری دست در پیکر ولی بنگر که این لشکر
هراسان است سرتاسر ز چشمان رجز خوانت
همان وقتی که تیر آمد به سوی مشک میدیدی
گره کور است و حتی وا نخواهد شد به دندانت
عجب حسن ختامی داشتی که در دم آخر
به جای مادرت ام البنین، زهراست مهمانت
از اول جان تو تنها برادر بود تا آخر
که گفته در دل میدان گذشتی راحت از جانت؟
برای اینکه در راه حسین ِفاطمه باشم
الهی که بماند تا ابد دستم به دامانت
🔸شاعر:
#احمد_نوآبادی
_____
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
____
#حضرت_عباس
تا سایه ی تو از سر این کاروان رفت
از ترس رنگ از صورت نیلوفران رفت
اینکه به من خواهر نگفتی بر دلم ماند
حسرت به دل از پیش تو این قد کمان رفت
تیرِ کمان هم داشت شوق ابرویت را
که پر درآورد از کمان تا آن کمان رفت
دست تو که افتاد ، دستِ کوفه سمت
پوشیه ی حوریه ی این خاندان رفت
تو علقمه بودی ندیدی من که دیدم
با خنجری سمت حسینم ساربان رفت
من را به جبرِ کعب نی بردند آخر
بلبل کجا با میل خود از بوستان رفت؟!
فهمیدم از طرز نگاهت روی نیزه
تیری که تیرانداز زد تا استخوان رفت
ای محرم زینب خبر داری که زینب
وقتی نبودی مجلس نامحرمان رفت؟!
ام البنین باور نکرد اما پس از تو
زینب به کوفه با سنان بد دهان رفت
🔸شاعر:
؟؟؟
_____
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
____
#حضرت_عباس
منم ماه بنی هاشم که عباس است نام من
بود ام البنین مام و، علی باب کرام من
من آن سرباز جانبازم که از لطف خداوندی
لبالب از می حب حسینی گشته جام من
من آن مرد سلحشورم که بهر کشتن دونان
بود شمشیر تیز شاه مردان در نیام من
من آن شیرم که چون افتد به دامم دشمن قرآن
نباشد بهر او راهی که بگریزد ز دام من
من آن علمدارم که اندر عرصۀ هیجا
سر دو نان، چو گویی، نرم گردد زیر گام من
بود این افتخارم بس، که گوید خسرو خوبان
بود عباس نام آور نگهبان خیام من
غلام و جان نثار و چاکر و عبدم به دربارش
که اندر رتبه شاهانند در عالم غلام من
ندادم تن به زیر بار ظلم و ذلت و خواری
که بر ذرات عالم گشته واجب احترام من
نکردم بی وفایی با حسین، آن خسرو خوبان
به عالم گشت ثابت زین فداکاری مقام من
نخوردم آب و، دادم تشنه جان و، در درون آب
ز سوز تشنگی می سوخت بهر آب کام من
نگردد خوار و زار و زیردست ظالمان هرگز
نماید پیروی کردار هر کس بر مرام من
رسان (ژولیدۀ ) محزون درورد گرم و بی پایان
به نزد دوستان من پس از عرض سلام من
🔸شاعر:
#استاد_ژولیده_نیشابوری
___
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
____
#حضرت_عباس
به تمنای لب تو قلب دریا سوخته
صورتت افتاده روی خاک وصحرا سوخته
پیکرت را جمع کردم قد یک گهواره شد
زیر خورشید عراق این قد و بالا سوخته
چشمهایت را که دیدم چشمهایم تار شد
تیر را جوری زده پلک تو حالا سوخته
تیرها نه درمیاید نه از آن سو میرود
جای جای تو در این اوضاع یکجا سوخته
کاش میشد تا همینجا پیش تو خاکم کنند
من که پیش چشمهام انگار دنیا سوخته
پاشو برگردیم خیمه قبل آنکه بشنوی
درمیان شعله ها گیسوی زنها سوخته
تو نباشی دخترانم را اراذل میزنند
صورت هر دختری در بین دعوا سوخته
🔸شاعر: #سید_پوریا_هاشمی
___
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
____
#حضرت_عباس
تا سایه ی تو از سر این کاروان رفت
از ترس رنگ از صورت نیلوفران رفت
اینکه به من خواهر نگفتی بر دلم ماند
حسرت به دل از پیش تو این قد کمان رفت
تیرِ کمان هم داشت شوق ابرویت را
که پر درآورد از کمان تا آن کمان رفت
دست تو که افتاد ، دستِ کوفه سمت
پوشیه ی حوریه ی این خاندان رفت
تو علقمه بودی ندیدی من که دیدم
با خنجری سمت حسینم ساربان رفت
من را به جبرِ کعب نی بردند آخر
بلبل کجا با میل خود از بوستان رفت؟!
فهمیدم از طرز نگاهت روی نیزه
تیری که تیرانداز زد تا استخوان رفت
ای محرم زینب خبر داری که زینب
وقتی نبودی مجلس نامحرمان رفت؟!
ام البنین باور نکرد اما پس از تو
زینب به کوفه با سنان بد دهان رفت
🔸شاعر:
؟؟؟
_____
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
____
#حضرت_عباس
میرفت که با آب حیات آمده باشد
میخواست به احیای فرات آمده باشد
احساس من این است که با پر شدن مشک
از خیمه خروش صلوات آمده باشد
بشتاب! که در مشک تو این سهم امام است
بشتاب! اگر فصل زکات آمده باشد...
برگشت که شیطان به حرم چشم ندوزد
میخواست به رمی جمرات آمده باشد...
جایی ننوشتهست که در علقمه... زهرا...
اما نکند آن لحظات آمده باشد
نقل است که توفان شد و پیداست که باید
چه بر سر کشتی نجات آمده باشد
طفلی به عقب خیره شده از روی ناقه
شاید عمو از راه فرات آمده باشد...
🔸شاعر:
#حسن_بیاتانی
___
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————