#حضرت_معصومه
حرم امن تو کافی است هراسان شده را
مثل شه راه بده آهوی گریان شده را
دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت
تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را
مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است
خارج از دست خلیل است ، گلستان شده را
گندم ری به تنور کرمت پخته شود
از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را
هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است
از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را
به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیم
چه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را
گر قرار است جبینش به قدومت نرسد
کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را
در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچید
پخش کردند اگر قصه مهمان شده را
شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّا
دستگیری نکنی دست به دامان شده را
پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت
تا ببندند به آن زلف پریشان شده را
ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم
گذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را
علی اکبر لطیفیان
@marsiyeeh
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
دلم از روز ازل خورده به نامت ارباب
کن دعا تا که شوم عبد مدامت ارباب
گر دهی یا ندهی حاجت من میدانی
تا قیامت شده ام عاشق نامت ارباب
به همان ذکر حسین جان که نوای زهراست
نام تو در دو جهان کرده قیامت ارباب
لحظۀ روضه چه باکم ز گنه معتقدم
نفس وحشی بشود وحشی و رامت ارباب
بِشِکن بال و پرم را که کنون آمده ام
نتوانم که پرم از سر بامت ارباب
دیدن کرب و بلای تو نصیبم چو نشد
کنم از دور ز دل عرض سلامت ارباب
تو بیا جان یتیم حسنت کن نظری
تا شوم نوکر دربست و غلامت ارباب
جان قاسم تو بیا و بخرم، تا بشوم
سینه بشکسته فدایی قیامت ارباب
مستم از باده ی لعلی ز عسل شیرین تر
قاسمی مسلکم و تشنه ی جامت ارباب
تیغ بر دست شدم بی سر و پای عشقت
تا که لبیک بگویم به پیامت ارباب
غربتت می کشدم عاقبت ای شاه غریب
گر بگوشم بر سد حزن کلامت ارباب
لحظه ی مرگ چه باکی که کنی امدادم
جان فدای تو و این مشی و مرامت ارباب
قاسم نعمتی
@marsiyeeh
#حضرت_معصومه
یوسف چرا به گوشه ی کنعان نمی رسد
این هجر، این عذاب به پایان نمی رسد
خشکم زده، ترک ترکم، تشنه ام، چرا
بارانِ رحمتی به بیابان نمی رسد
راهی شدم ز شهر و دیاری که داشتم
چشم ترم به حضرت باران نمی رسد
آه ای برادرم سر و سامانِ من تویی
این خواهرِ تو به سر و سامان نمی رسد
هم نیست قسمتم برسم محضرت رضا
هم بر لبِ ترک زده ام جان نمی رسد
در بینِ بسترم، نفسم با تو می زند
جانانِ من، به این دلِ ویران نمی رسد؟
قسمت نبود پیش تو باشم عزیز من
کارم دگر به دارو و درمان نمی رسد
آنقدرْ ناخوشم که در این لحظه های تلخ
دستم به سمتِ زلفِ پریشان نمی رسد
گرچه برادرانِ مرا سر بریده اند
آهم به آهِ زینبِ نالان نمی رسد
زینب دلش گرفت و صدا زد، خدای من
یک تن به دادِ این لب عطشان نمی رسد؟
شکرخدا نه نیزه، نه شمشیر خورده ای
نه از کمان حرمله ها تیر خورده ای
رضا باقریان
@marsiyeeh
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
عالم همه یک نقطه ای از نونِ حسین است
عشق است چنین جاذبه در خونِ حسین است
زیباییِ احساسِ من این است که جانم
آن عاشقِ دیوانه وُ مفتونِ حسین است
این دل که اسیر است و در این دام گرفتار
چون آهوی سرگشته ی هامونِ حسین است
عمریست دلم بارِ غم هجر کشید است
اصلاً بنویسید که مجنونِ حسین است
بر سینه ی قبرم به خطِ خون بنگارید
هان این دلِ سودا زده افسونِ حسین است
یا لیتنی کنُت و مَعکم وردِ لبِ ماست
دنیا به ابد یکسره مدیون حسین است
گر نعره ی هیهات.... کشد در برِ شمشیر
چون عزت و آزادگی قانونِ حسین است
در ظهرِ عطش کرببلا وُ تهِ گودال
این قلبِ خدا هست که محزونِ حسین است
هرگز نشود مشعلِ این واقعه خاموش
تا روی جهان صورتِ گلگونِ حسین است
تا نبضِ جهان می زند، این دایره ی عشق
عالم همه چون نقطه ای در نونِ حسین است!
هستی محرابی
@marsiyeeh
#حضرت_معصومه
در مجلس عزای شما گريه می كنم
امشب فقط برای شما گريه می كنم
عطر گلاب مرقدتان بر مشام خورد در گوشه ی سرای شما گريه می كنم
چون اشک بين روضه به هر درد مرهم است
با نيت شفای شما گريه می كنم
با بال های بی رمق اشک ديده ام
در مشرق هوای شما گريه می كنم
خواندم چگونه پير شدی در جوانی ات
دارم ز غصه های شما گريه می كنم
عمری برای هجر پدر گريه كرده ای
امشب منم به جای شما گريه می كنم
وحید قاسمی
@marsiyeeh
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
حمدلله صاحب قلبی پریشانم حسین
باز هم بر سفرۀ عشق تو مهمانم حسین
همنوا با خواهرت، تسکین قلب مادرت
هر تپش قلبم نوا دارد حسین جانم حسین
سائل دولت سرای روضه خوانان توام
شاهد این مدعایم چشم گریانم حسین
گرچه از زخم زبان آزرده ام اما بدان
تا قیامت پا رکاب عشق می مانم حسین
شد محرّم حجّ عشاق و منا کرب و بلاست
کن قبولم که ذبیح عید قربانم حسین
تو قتیل گریه ای، لیلی ترین عاشق کشی
بر دَرِ میخانه ات مجنون و حیرانم حسین
روضه هایت آبرو بخش بساط عالم است
از ازل شد گریه بر تو دین و ایمانم حسین
حُبّ تو سر منشأ انوار «یسعی نورهم»
من به شرط دوستی با تو مسلمانم حسین
روز محشر چون خدا خواهد کند تعریف خویش
از گلویت شاهد تفسیر قرآنم حسین
قاسم نعمتی
@marsiyeeh
#حضرت_معصومه
جود و کرامت از کرمش جاودان شده
هر چه دخیل هست به سویش روان شده
جبریل هم اگر برسد در حریم او
حس میکند که وارد صحن جنان شده
او ظاهرش بتول ولی باطنش علی است
در پشت آن جمال، جلالی نهان شده
از چه تمام فاطمه ها عمرشان کم است
دنیا چرا به "فاطمه " نا مهربان شده
خواهر حریف هجر برادر نمیشود
بیهوده نیست اینهمه قدش کمان شده
با احترام آمد و با احترام رفت
هر آنچه شأن اوست در اینجا همان شده
دور و برش فرشته نگهبان معجرش
پس ما فدای زینب بی پاسبان شده
گاهی میان محمل نامحرمان شهر
گاهی میان محمل بی سایبان شده
شکر خدا مقام تو زخم زبان نخورد
شکر خدا برادر تو خیزران نخورد
علی اکبر لطیفیان
@marsiyeeh
#حضرت_معصومه
من که اینگونه عزادار غم جانانم
ز غم یار شرر بار شدم حیرانم
در فراقی که پریشانم و سرگردانم
دلشکسته شده، بیمار شدم می دانم
روبرو با تن هفده گل پرپر سخت است
دیدن جسم پر از نیزه و خنجر سخت است
من و زینب به جگر آه، مکرر داریم
هر دو هفده بدن بی سر و پرپر داریم
به روی سینه خود داغ برادر داریم
و از این داغ دلی خسته و مضطر داریم
ولی از ماتم زینب دل من محزون است
آه، در روضه او دیده من پر خون است
گر چه از زهر جفا سوخت برادر جگرش
ارغوانی شد و افتاد روی بال و پرش
و اگر تار شد آن لحظه دو چشمان ترش
نه لگد بر سر او خورد، نه سنگی به سرش
به خدا دلبر من راهی گودال نشد
سینه اش زیر سم اسب لگد مال نشد
رضا باقریان
@marsiyeeh
#حضرت_زهرا
ای شب قدر! کسی قدر تو را فهمیده ست؟
تا به امروز کسی مرتبه ات را دیده ست؟
خلق از معرفت شان تو عاجز ماندند
بی جهت نیست خدا فاطمه ات نامیده ست
خواستم ذات تو را نور بخوانم، دیدم
نور هم با تو خودش را همه جا سنجیده ست
نور چشمان پیمبر تویی و جلوه ی تو
آفتابی ست که تا غار حرا تابیده ست
حکمتش چیست که ای ام ابیها! پدرت
بارها خم شده و دست تو را بوسیده ست
نخل لب تشنه شد از نام تو سیراب، چقدر
چشمه از عشق تو در قلب علی جوشیده ست
دست در دست تو بود ای شرف الشمسِ علی!
اگر انگشتر خود را به گدا بخشیده ست
سرِ همصحبتِ صدّیقه شدن بود اگر
ملک وحی، هرآئینه به خود بالیده ست
بانی رزق تویی، روح الامین میدانست
سیبی از عرش اگر چیده به اذنت چیده ست
هر زمانی که شدی خسته، به نقل از سلمان
چرخ دستاس تو با دست ملک چرخیده ست
چه بگوییم از انفاق تو، وقتی در شهر
سائلی رخت عروسی تو را پوشیده ست
به فقیر و به یتیم و به اسیر احسان کرد
نان افطار تو وصفش همه جا پیچیده ست
چشم صائب به کرامات تو افتاد و نوشت:
"گوش این طایفه آواز گدا نشنیده ست"
آه باران عطا! رود کرم! خیر کثیر!
از چه همسایه ات از گریه ی تو رنجیده ست
مسجدی هست در این ناحیه که خشت به خشت
سر نفرین تو از ترس به خود لرزیده ست
بشکند دست کسانی که شکستند تو را
چشمت از ضربه ی ناگاه به خون غلتیده ست
سر زخمت نکند وا شده بانوی بهشت
اینهمه لاله چرا دور و برت روئیده ست
پلک آرام بزن، صفحه به نرمی بشمار
مصحف روی تو چندیست ز هم پاشیده ست
مسعود یوسف پور
@marsiyeeh
#حضرت_زهرا
گل بر من و جوانی من گریه میکند
بلبل به همزبانی من گریه میکند
من پیر در بهار جوانی شدم که چرخ
بر پیری و جوانی من گریه میکند
سکوی قهرمانی من شد پناه در
مولا به قهرمانی من گریه میکند
نخل مدینه شاهد مظلومی من است
بر قامت کمانی من گریه میکند
کاهیدهام چنان که عجل گر رسد مرا
مهمان به میزبانی من گریه میکند
از هر نفس که میکشم آید شمیم مرگ
مرگم به زندگانی من گریه میکند
مردمفریبی است اگر در عیادتم
از حیله، خصم جانی من گریه میکند
گِریَم به همسرم که همین روزها دگر
از مرگ ناگهانی من گریه میکند
من گریه مخفیانه نمودم ولی علی(ع)
برگریه نهانی من گریه میکند
پژمرده لالهام من و هر گوشه بلبلی
بر روی ارغوانی من گریه میکند
از درد شانه، شانه نشد موی دخترم
زینب (س) به ناتوانی من گریه میکند
دیگر حسین (ع) را نتوانم به بر گرفت
این گل به باغبانی من گریه میکند
در سینه "رستگار"، غم و داغ دعوتند
مهدی(عج) به میهمانی من گریه میکند
سيدمحمد رستگار
@marsiyeeh
#حضرت_معصومه
آسمان گشته سیه پوش و مَلَک در زمزمه
باز مانده در غریبی یک علی بی فاطمه
باز از آه کسی عرش خدا لرزیده است
حضرت سلطان ایران داغ خواهر دیده است
دختری شد زود راهی مثل مادر ، آه آه
خواهری آمد به جان ، دور از برادر آه آه
باز هم یک فاطمه از دست دنیا سیر شد
آیه های غربت آل علی تفسیر شد
فاطمه ها آن قَدَر مهمان دنیا نیستند
فاطمه ها رو به روی فتنه ها می ایستند
فاطمه ها را غم مظلوم دوران می کشد
فاطمه ها را غریبی علی جان می کشد
مثل هم بودند اگر چه فاطمه های خدا
داشت اما قم فراوان با مدینه فرق ها
شهر قم با یا علی گویان سر ِ دعوا نداشت
شهر قم بر آبرویش چون مدینه پا نذاشت
با ستمکاران عالم قم ید ِ واحد نداشت
کوچه های تنگش اصلا قنفذ و خالد نداشت
شکر حق این فاطمه دیگر شبیه مادرش
قاتلانش را ندیده در کنار بسترش
روی او نیلوفری و چادرش خاکی نشد
هیچ کس از گریه ی روز و شبش شاکی نشد
کینه های بدر ، آتش در گلستانش نشد
ریسمانی مزد دستان ِ علی جانش نشد
ماه قم را کس ندیده در خسوف و در هلال
نیست در حالاتش اصلا حرف ِ "صارَت کَالخیال"
حضرت معصومه جز هجران ، غمی در دل نداشت
حضرت معصومه مردم چل نفر قاتل نداشت....
محمدحسین رحیمیان
@marsiyeeh
#حضرت_معصومه
برگدای خانه اش معصومه، عصمت میدهد
دستِ زائرهای خود برگ شفاعت میدهد
برکسی که خاک شد، تاثیر ِتربت میدهد
قولِ دیدارِ رضا را در قیامت میدهد
مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست
زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست
سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته
حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته
هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته
شک ندارم اصلاً او معصومه را نشناخته
مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست
دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست
مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند
با تکان چادرش کافر مسلمان می کند
دست او باز است و زینب وار، احسان می کند
خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند
از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد
زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد
رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است
هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است
در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است
عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است
هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد
عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد
سالهای سال در چشم انتظاری سوخته
در فراق روی بابا دیده بر در دوخته
اسم زندان در دل او شعله ها افروخته
گریه های بی صدا را از کسی آموخته
خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده
گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده
در یتیمی احترامش را نگه می داشتند
دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند
بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند
جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند
داغ بابا دید اما داغی مسمار نه
کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه
فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد
بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد
با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد
گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد
مادرش زهرا ولی در زیر یک «در» گیر کرد
سینهی زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد
بعد بابا با رضا جان بیشتر مأنوس شد
ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد
غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد
که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد
شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس
گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس
نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد
موسم ناقه سواری های او آغاز شد
تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد
بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد
صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است
در دیار بی کسی داغ برادر دیده است
سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام
کوچه واکردند مردم در میان ازدحام
می رسید از هر طرف تنها صدای السلام
شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام»
چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند
عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند
کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند
دورِ ناقه چشمهای بی طهارت مانده اند
خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند
بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند
بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است
گیسوی آقام دست آن و این افتاده است
بی طهارت ، دستْ گردان آیهٔ تطهیر شد
بسته دستِ قافله در حلقهٔ زنجیر شد
باتکانِ نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد
بارها با نیزه دار مست او درگیر شد
داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن
کودکم خوابیده بس کن باسرش بازی نکن
قاسم نعمتی
@marsiyeeh
#حضرت_معصومه
شوق نماز شُکر پدرها چه محشر است
وقتی خبر رسیده که نوزاد دختر است
دختر چه دختریست کریمه مطهر است
در یک کلام مظهر الله اکبر است
ریحانه بهشتی موسی بن جعفر است
بار دگر نشسته به منظور دیگری
موسای دیگری وسط طور دیگری
تابیده شد به عرش خدا نور دیگری
زهرا هبوط کرده زمین جور دیگری
خیر کثیر خانه باباست کوثر است
لولاک آمدست برای دو فاطمه
پیغمبران شدند گدای دو فاطمه
عالم فدای شرم و حیای دو فاطمه
ما سجده میکنیم به پای دو فاطمه
معصومه مثل مادر خود از همه سر است
نشنیده اند از لب او جز رضا رضا
دارد تپش تپش دل او یک صدا...رضا
طوری دل کریمه گره خورده با رضا
وابسته اش شدست دراین سالها رضا
خواهر نگو که دار و ندار برادر است
آمد به قم رسید گلستان درست کرد
چادر تکاند رحمت باران درست کرد
چه جنتی میان بیابان درست کرد
نوکر برای حضرت سلطان درست کرد
بختش بلند هرکه براین خانه نوکر است
جاده به جاده پشت سر یار راه رفت
بیمار بود با تن تبدار راه رفت
شکر خدا که دور ز اشرار راه رفت
در یک مسیر راحت و هموار راه رفت
این شأن واقعی نوامیس حیدر است
پادرد میکشید ولی خون جگر نبود
با مست های بی سرو پا همسفر نبود
آزرده از شلوغی بین گذر نبود
یعنی اسیر طعنه ی صدها نفر نبود.
حالا گریز روضه به یک جای دیگر است
آنجا که آفتاب بدون حجاب بود
رنگ کبود بر رخ زنها نقاب بود
پایین نیزه زیر کتک ها رباب بود
درآن میانه صحبت بزم شراب بود
بازین چه شورش است که هردیده ای تر است
سیدپوریا هاشمی
@marsiyeeh
#حضرت_معصومه
بیشتر آن چه که در فرقه ی ما مرسوم است
سائلی کردنِ از فاطمه ی معصومه است
دختر بابِ حوائج شدنش حکمت داشت
چون کریمه شد و بر باب کرم موسوم است
چه مقامی است که معصوم "فداها..." گوید؟!
شأن او شأن امام است که نامعلوم است
چهارده نور به دل دارم و این بانو هم
خواهر حضرت خورشید در این منظومه است
نام زوار حریمش که بهشتی شده اند
در میان صُحُف مادر او مرقوم است
هر کسی عرض ارادت به مقامش نکند
از عنایات غریب الغربا محروم است
روز محشر به محبش برسد دار نعیم
سهم هر کس نشود نوکر او زقوم است
حرمش جلوه به فردوس برین خواهد داد
جنتِ بی حرمش باغچه ای موهوم است
سال ها دوری بابا و برادر دیدن...
گوشه ای از غم و دردِ دل این مظلومه است
در غریبی زیادش فقط این نکته بس است
شیعیانش نشنیدند که او مسموم است
محمدجواد شیرازی
@marsiyeeh
#حضرت_معصومه
شب را به پایان می رساند طلعت نورت
خورشید عالم خلق شد از برکت نورت
از کهکشان ها هم گذشته وسعت نورت
جبریل سر خم کرده پیشِ هِیبَت نورت
روز ازل نورِ تو را بر ما که تاباندَند
ما را غلام "حضرت معصومه جان س" خواندند
تو بانیِ آرامشِ امواجِ دریایی
آئینه ی یکتاییِ عرش مُعلّایی
یاسی ترین سجّاده ی محراب بابایی
تو دُوُّمین انسیةُ الحَوُرای طاهایی
دشت تمنّایی و ما آهویَت ای خانم
خیلی به زهرا رفته خلق و خویَت ای خانم
در موج مِهرَت کشتی الطاف را گم کن
مانند مادر بر دل طفلت ترحم کن
"آموزگار حضرت مریم"..،تَکَلُّم کن
جان رضا ما را فقیر "مشهد" و "قُم" کن
هرکس گدای کوی این خواهر-برادر شد
جیره بگیرِ سفره ی موسی بن جعفر شد
ای ماهتابِ روشنِ شب هایِ پُر امّید
ای رود جاری،چشمه سارِ جُلگه ی توحید
باران تو بر سرزمینم رنگ و بو بخشید
تا آمدی..،ایران نسیم فاطمی پیچید
لوح دل ما لنگِ امضای شما باشد
چشم عَجَم خاکِ کف پای شما باشد
داری تو چشمِ گریه خیزی،حال مضطر هم
بالِ پر از زخمت شکسته..،ریخته پَر هم
دلواپس بابا و دلتنگ برادر هم...
آخر شما را می کُشَد این حالت درهم
از آهِ پُر سوزِ تو عالم گریه می کرده
با یا "رضایَت" اهل قُم هم گریه می کرده
فصل خزان و روزگاری زرد آخر سر...
هجران و زهرتلخ و آهی سرد آخر سر...
داغبرادر..،داغ بابا..،درد..،آخر سر...
این ها تو را از پای درآورد آخرسر
سجّاده ی خالی تو در سرسرا پهن است
سنّی نداری..،بستر مرگت چرا پهن است
آن روز که تو وارد ایران شدی بی بی
مانند خورشید فلک،تابان شدی بی بی
تفسیر نصِّ آیه ی قرآن شدی بی بی
در خانه ی ایرانیان مهمان شدی بی بی
شکر خدا شأن مقامت حفظ شد آن روز
الحمدلله احترامت حفظ شد آن روز
آبی تکان خورده است آیا در دلت!؟ هرگز
پای حرامی شد رکاب مَحمِلت!؟ هرگز
چشمان شورِ بی حیا شد مشکلت!؟ هرگز
بازار قم گردیده آیا قاتلت!؟ هرگز
سهم دل رنجور تو غم شد!؟نشد در قم
از معجرت یک تار نخ کم شد!؟نشد در قم
آیا تمام گلشنَت در یک زمان پژمرد!؟
تیزیِ سنگِ شام بر پیشانیِ تو خورد!؟
اصلاً طناب شمر تا اینجا تو را آزُرد!؟
خورجینی آیا هستی ات را در تنوری بُرد!؟
با خنده های نیزه داری پست باریدی!؟
راس برادر را سرِ سرنیزه ای دیدی!؟
زینب میان شهر پر نیرنگ گیر افتاد
زینب میان قومِ بی فرهنگ گیر افتاد
زینب میان کوچه های تنگ گیر افتاد
زینب به زیر ازدحام سنگ گیر افتاد
این آینه خیلی ترک خورده است در کوچه
از دست شاگردش کتک خورده است در کوچه
بردیا محمدی
@marsiyeeh
#امام_حسین
#حضرت_عباس
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
از ازل مهرتو درطینت ما بود حسین(ع)
ما ومهر تو ،فقط لطف خدابود حسین(ع)
غم جانسوز تو مشروط به ما داده شده
شرط این نعمت پُرسود وفابود حسین(ع)
مادرت فاطمه(س) درسی به ولایی هاداد
که در آن رازِ تمام شهدا بود حسین(ع)
تو خود آقای شهیدانی و سرچشمه نور
جلوه ی عشقِ خدا کرببلا بود حسین(ع)
ساقی تشنه لب از آب ، لبِ آب گذشت
زانکه او تشنه لبِ آب بقابود حسین(ع)
علقمه شاهد پیکار وفا بود و جفا
شاهدم خون دلِ دستْ جدابود حسین(ع)
چیزی از قامت رعنای علمدار نماند
دشت یکپارچه فریاد وصدابود حسین(ع)
گریه می کرد ابالفضل به مظلومی تو
سند روضه من قامتِ تا بود حسین(ع)
مشک هم اشک به احوال امامش می ریخت
روضه خوان تو درآن لحظه خدابود حسین(ع)
علی ساعدی
@marsiyeeh
#امام_حسین
#حضرت_زینب
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
دیدید اگر که یکسره در کنج خلوتیم
غرق محبتیم...به دنبال وصلتیم
هجران کشیده ایم...گناهی نکرده ایم
از دوری نگار پر از درد غربتیم
گیسوی یار بود که ما را اسیر کرد
لطفش مدام باد ! که خود بی لیاقتیم
سینه زنیم و یکسره معراج می رویم
سرمست،بین میکده گرم عبادتیم
"ما بی حسین معنی دیگر نمی دهیم"
بی عشق یار تیره و تاریم...ظلمتیم
لطف حسین بوده که درهم خریده است
لطف حسین بوده که مشمول رحمتیم
با "یا حسین" مرده ی مان زنده می شود
چون عاشقیم...عارف و صاحب کرامتیم!
ما را علی برای حسینش بزرگ کرد
از کودکی بزرگ شده بین هیأتیم
زهرا اجازه داده که ما گریه می کنیم
در بین روضه ها همه تحت عنایتیم
منصب چه منصبی!همگی عبد زینبیم
ما نوکریم و تا به قیامت رعیتیم
در روز حشر که همه از هم فراری اند
ذیل نگاه عمه ی سادات راحتیم
***
بزم شراب و می به خدا جایمان نبود
مایی که کوه و مظهر ایمان و عفتیم
دیدی حسین مردک شامی به ما چه گفت؟
نفرین به حرف هاش...گمان کرده کلفتیم
علی سپهری
@marsiyeeh
#امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
هر کسی خواسته باشد به خدایی برسد
باید از کشتی تو راهنمایی برسد
نه فقط فطرس پر سوخته ی تو حتی
بی تو جبریل محال است به جایی برسد
سر به زیر قدم توست بها می گیرد
پس چه بهتر سر ما نیز به پایی برسد
نیستم عاشق اگر منت درمان بکشم
به روی چشم اگر از تو بلایی برسد
وقت تو وقت شریفی ست ولی بین مسیر
منتظر می شوی این قدر گدایی برسد
بعد از این وقت کرم پشت در خانه مرو
بگذار این دل ما هم به نوایی برسد
ما هنوزم که هنوز است سر کار تواییم
تا ببینیم که از تو چه عطایی برسد
طلب ماست نداریم همین ما را بس
اگر از مادر تو چند دعایی برسد
رحمت واسعه ات کیسه ی ما را پر کرد
این چه لطفی ست به هر بی سر و پایی برسد
گریه کن های تو همسایه ی زهرا هستند
بگذارید فقط روز جزایی برسد
یا حسین است و یا ذکر شریف زینب
اگر از ما به صف حشر صدایی برسد
به پریشانی گیسوت قسم نزدیک است
که به ما هم خبر کرببلایی برسد
علی اکبر لطیفیان
@marsiyeeh
#امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
ما نیافتادیم شُکرت از قلم ای جان حسین
باز میگوییم هردَم دَم به دَم ای جان حسین
مادرت فریاد میزد یابُنَیَ....سوختیم
آذریها تا که گفتند از حرم ای جان حسین
نامِ ما را قبلِ ما زهرا نوشته یک به یک
مادرت تا گفت گفتیم از عَدَم ای جان حسین
هرچه ما داریم از خاکِ عزاداریِ توست
روضه آری بشکند پشتِ ستم ای جان حسین
شیعه با این روضهها قد راست کرده تا اَبَد
دارم از این اشکها تیغِ دودَم ای جان حسین
دلخوشیِ ما از این دنیا فقط عشق است عشق
با تو میسازیم با هر بیش و کم ای جان حسین
قبلِ نامِ مادرم نامِ تو را آموختم
با اذانش گفت وقتی مادرم ای جان حسین
این کریمیِ تو ما را یاکریمت کرده است
ما گِره خوردیم با اهلِ کَرَم ای جان حسین
شُکر دستم پیش این و آن نمیگردد دراز
شُکر هستم با تو تنها محترم ای جان حسین
هرچه از عمرم اگر مانده است میگویم حسین
سیر هستم از همه غیر از حرم ای جان حسین
در خرابه خوابِ بابا دیده و بی حال بود
مینوشت از اشکها با قَدِ خَم ای جان حسین
حسن لطفی
@marsiyeeh
#امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
زلفت زپیچ و تاب فزونش طناب شد
یک حلقه ده که قلب گلوی من آب شد
یک قطره اشک بهر تو بحر طویل گشت
یک ذره از فضیلت تو صد کتاب شد
از آتش تو شکوه به افلاک ریختم
یک قطره از شکایت من آفتاب شد
شمعم به پیچ کوچه شبیخون ز باد خورد
یا رب حسین را برسان، شب خراب شد
یحیی شدن چه داشت که عیسی شدن نداشت؟
طشت آمد و فلک دلش از غصّه آب شد
«دستم نمیرسد که دل از سینه بر کنم»
زیرا بلندی دل ما زآن جناب شد
جولان چشم مست تو تیغ از سپر گرفت
جمعی هلاک گشته و جمعی جواب شد
تحویل سال سوختگان از محرّم است
یعنی حسین عید خدا انتخاب شد
عاشق چو مرد گریه زچشمش نمیرود
اشکم برای مجلس ختمم گلاب شد
وقتی خدا به حشر بگوید چه داشتی
سر بر کند حسین و بگوید حساب شد
محمد سهرابی
@marsiyeeh
#امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
گلیم خاکی دل را خودش تکان داده
خودش مسیر حسینیه را نشان داده
همیشه دعوتمان می کند و این یعنی
برای توبه دوباره به ما زمان داده
یکی به روضه و جمعی به اشک مشغولند
و او حواله ی جنت در این میان داده
بهشت در عوض قطره ای نمک آلود؟
نشد معامله اینکه، به رایگان داده
هوای شرب طهورا نمی کنیم آخر
حسین چائی روضه به خوردمان داده
به یک سلام، ثواب زیارت حرمش
به نوکران خود از لطف بیکران داده
گدا طلب نکند هم کریم می بخشد
تکان نخورده لب حر به او امان داده
خوشا بحال حبیب آنقدر که عاشق بود
به راه عشق حبیبش دوبار جان داده
پدر به حال رکوع و پسر به خاک خضوع
پدر هر آنچه که داده پسر همان داده
غروب سرخ و گلو سرخ و در همان حالت
عقیق سرخ یمانی به ساربان داده...
حامد خادمیان
@marsiyeeh
#امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
روز اول با همان خاکی که قنبر ساختند
از من و تو سمت باب القبله نوکر ساختند
پرچمی بر عرش کوبیدند اینجا روضه است
دسته ی سینه زنی پشت پیمبر ساختند
شیشه شیشه گریه ی مارا ملائک برده اند
قطره قطره ریختند و حوض کوثر ساختند
چشم هرکس خیس باشد جای پای فاطمه ست
چشم مارا با حسینیه برابر ساختند
میشود بابا حسین و میشود مادر رباب
سینه زنها را به این صورت برادر ساختند
هرکسی بهتر برایش سوخت مزدش را گرفت
سوخت فطرس از همان خاکسترش پر ساختند
باوضو باید دراین ده روز از هرجا گذشت
هرمحله بچه ها صحنی مطهر ساختند
شاهراه آسمان در کوچه های کربلاست
تا خدا از مرقد شش گوشه یک در ساختند
کربلا تاریک شد پیکر ته گودال ماند
آفتاب نیزه را با یک سر آخر ساختند
سیدپوریا هاشمی
@marsiyeeh
#امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
هر که را مهر تو ای دوست عطایش نکنند
عاشق وشیفتۀ کرببلایش نکنند
پای میزان قیامت چه تهی دست بود
آنکه را گوهر مهرتو عطایش نکنند
به حریم تو که شد کعبۀ مقصود قسم
دل بی عشق تورا قبله نمایش نکنند
به حرمخانۀ عشق تو کجا ره یابد
هرکه را درره تو آبله پایش نکنند
کی غنی می شود ایدوست دل مسکینم
بردر خانۀ تو گرکه گدایش نکنند
هرکه امروز نبندد کمرخدمت تو
به جزا با نظر لطف صدایش نکنند
دل اگرنیست گرفتار کمند غم تو
روز محشر زغم وغصه رهایش نکنند
همۀ عمرطلب کرد «وفائی» زخدا
که زدرگاه تو یک لحظه جدایش نکنند
سيدهاشم وفايي
@marsiyeeh
#حضرت_عباس
انّا فَتحنای خدا یعنی ابالفضل
بی دست و فوق دستها یعنی ابالفضل
هر کس گرفتار آمده آسوده باشد
دارالاَدای قرض ما یعنی ابالفضل
یا کاشف الکرب الحسین ما کلید است
رمز قبولی دعا یعنی ابالفضل
نیم دلش وقف حسن نیمی حسین است
یک بام بین دو هوا یعنی ابالفضل
دست ردش را ارمنی ها هم ندیدند
با هر غریبه آشنا یعنی ابالفضل
هر جا که شد حرف از کرم یعنی حسن جان
هر جا که شد حرف از وفا یعنی ابالفضل
بر شان او کل شهیدان غبطه دارند
بالا نشین اولیا یعنی ابالفضل
اصلاً علی را در وجودش جمع کردند
آیینه حیدر نما یعنی ابالفضل
یاد قدیمی ها دوباره دم گرفتیم
سقای دشت کربلا يعنی ابالفضل
دستش جدا شد تا که بال و پر بگیرد
یعنی مقام شافع محشر بگیرد
@marsiyeeh
#امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
تو روی دست پیمبر تمام قرآنی
تو دست لطف خدا را قدیم الاحسانی
تو زندگاندی خونی تو کشتهی اشکی
تو در کنار دو دریا ذبیح العطشانی
تویی چراغ هدایت تویی تو فلک نجات
تو منجی بشریت به موج طوفانی
تو خون جاری قرآن به رگرگ توحید
تو روح پاک الهی به جسم ایمانی
تو سایهبان الهی به قلهی عرشی
چه روی داده که در آفتاب عریانی
تو زیب شانهی پیغمبر خدا بودی
چه روی داده که زیر سم ستورانی
تنت ز تیغ ستم سورهسوره گردیده
به نیزه سورهی نوری به خاک فرقانی
یکی نگفت تو تنها عزیز زهرایی
یکی نگفت تو اسلام تو مسلمانی
ز بس کریم و عزیز و بزرگوار استی
برای گریهکنت زیر تیغ گریانی
هنوز وصف تو خرماست نخل میثم را
هنوز بر سرنی آفتاب تابانی
استاد حاج غلامرضا سازگار
@marsiyeeh
#امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
فقیرم نوشتید، من راضیام
به این شب به شب در زدن راضیام
دل من شکستهست چیزى بگو
بوالله حتى به " لن" راضیام
مرا هم معطل کنى، اولا :
تو رب منى، ثانیا: راضیام
به این پنج نوبت نمازم قسم
خدایا ازین پنج تن راضیام
کلاف مرا برنگردان، ولو
ببافى از آن پیرهن راضیام
فقیر حرم را سلیمان نکن
ازین منصب خویشتن راضیام
به پروانههاى سحر گفتهام
که من هم به این سوختن راضیام
مرا آخر عمرى آواره کن
به شبهاى دور از وطن راضیام
اگر تن نباشد، به سر راضیام
اگر سر نباشد، به تن راضیام
فداى حسینم، ولیکن مرا
بخوانى شهید " حسن" راضیام
حرم میروم باز در میزنم
اگر هم ندادند، من راضیام
**
مرا آخرش هم کفن میکنند
ولیکن بدون کفن راضیام...
علی اکبر لطیفیان
@marsiyeeh
#حضرت_عباس
چه شد که اینهمه تیر سوی پیکرت آمد؟
چه شد که مادر من جای مادرت آمد ؟
نشد که آب بیاری حرم فدای سرت
ولی بگو چه بلایی سر سرت آمد
ببین که دشمن ازاین پس جلوتر آمده است
ببین که داد حرم از غمت در آمده است
چه خوب شدکه نمی بینی ای رشید غیور
که دست نحس کسی سمت معجرآمده است
محمدحسین بیات لو
@marsiyeeh
#حضرت_عباس
ناز این دلبر خوش چهره کشیدن دارد
نمک عشق اباالفضل چشیدن دارد
تیغ کافیست، ترنج از سر راهم بردار
مات یوسف شدن انگشت بریدن دارد
راضی ام! زلف بیفشان و زمین گیرم کن
صید تو ظرفیت درد کشیدن دارد
هروله سعی وصفا، یاد تو انداخت مرا
صحن بین الحرمین ست دویدن دارد
حق بده، دست به سوی کمرش بُرد حسین
داغ تو داغ بزرگی ست،خمیدن دارد
اضطراب حرم ازتشنگیِ مشکِ تو نیست
بی علمدارشدن، رنگ پریدن دارد
سربازار نباید به تو می خندیدند
جگر گریه گریبان دریدن دارد
اشکهایت سرنی حرف دل زینب بود
مگر این چادر پر وصله خریدن دارد
@marsiyeeh
#حضرت_عباس
دلی به وسعت پهنای عرش بالا داشت
لبی به وسعت مهریه های زهرا داشت
کنار علقمه در سجده گاه چشمانش
نداشت هیچ کسی را فقط خدا را داشت
اگر چه قطره آبی میان مشک نبود
ولی کرانهی چشمش هزار دریا داشت
هدر نرفت ز پرتاب چله ها، تیری
امیر علقمه از بس که قدّ و بالا داشت
همین که در وسط گیر و دار، گیر افتاد
عمودی آمد و فرقش شکست تا جا داشت
درست وقت نزولش؛ همه نگاه شدند
رشید بود و زمین خوردنش تماشا داشت
حسین بود و علی اصغر شهید شده
کنار علقمه اما هنوز سقا، داشت
@marsiyeeh
#حضرت_عباس
همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است
چرا که حضرت مشکل گشا اباالفضل است
دو دست داده به راه خدا وپس چه عجب
اگر که معنی دست خدا اباالفضل است
به جمله جمله ی یا کاشف الکروب قسم
که استجابت صدها دعا اباالفضل است
نمونه است اباالفضل و در مسیر حسین
کسی که شدهمه چیزش فدا اباالفضل است
از ابتدا به من آموخت مادرم تنها
دوای درد گرفتارها اباالفضل است
چه ترس دارد از آتش ،چه ترس از دوزخ
اگر شفاعت هر شیعه با اباالفضل است
خود امام زمان گفته است می آید
به مجلسی که در آن ذکر یااباالفضل است
بگیر ذکر اباالفضل با امام زمان
ببین که بر لب صاحب عزا اباالفضل است
مجتبی خرسندی
@marsiyeeh