eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
❣﷽❣ 🌹مولودی_حضرت_رقیه سلام الله علیها🌹 🎤آقای_پیله_ور زیباااااا وشااااااااااد 👏👏👏👏✅✅✅ شب میلاده نوه ی حیدره کراره عیدیمون امشب توی دستای علمداره قنداقش محشره روی دستای علی اکبره با لبِ خندونِش دل از دل حسین میبره کِل می کِشن ملائکِ مُقرّبین شادی شده با دل شیعه ها عجین آخه امشب،شده نازل قرآن مبین 🌴یا رقیه... چه هیاهویی میون عالم بالا شد شکرحق امشب درِجنّت به رومون وا شد نازگلِ، حسینه چراغ خونه ی مولامونه عاشق، اسمشیم خنده ی رقیه دنیامونه کرم کرم ،فراوونه امشبه رو غصه از دل ها بیرونه امشبه رو همه عالم،غرق جنونه امشبه رو 🌴یا رقیه .... اومده اونکه، جاش روی دوش اباالفضله از همون اول توی آغوش اباالفضله اونقده، محشره که همه میگن چقدر نازه جبرییل،خادمش یه نیگاش فرشته میسازه خبر خبر چه خبره تو آسمون عیدی میخوایم از بابای رقیه جون عیدیِ ما، کربلا با صاحب زمون 🌴یا رقیه... 🌻هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌻 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ 🌹السلام علیکم یا اهل بیت النبوه🌹 کانال مطالب ناب ترکی وفارسی(نوحه'روضه'. مدح و مولودی..) 🍀مداح اهل بیت کربلائی سعید سلطانی🍀 @torkiy 👈👈لینک کانال 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سحری روشن و عاشق/سحری غرق شقایق/سحری چاک گریبان/و شبی خیره و حیران/همه آفاق گل افشان و زر افشان و چراغان و غزل خوان/همه لبریز زِ آوازِ هَزاران دشت ها غرق ترنّم/پُرِ گلهای تبسم/زِ مِیِ نوش ترین خُم/به ترانه/به تلاطم سحری ریخته از بامِ فلک دامنی از ماه/به هر راه/به هر کوچه شبانگاه/چه نوری است/چه طوری است/در این خاک/چه هنگامه ی شوری است که در حلقه ی گیسوی ستاره/زمان/ لحظه ی احساس/زمین تکّه ی الماس/پر از عطر گل یاس ترین یاس شگفتا از این بزم/از این فرش/از این عرش تر از عرش/اگر هوش رمیده/وَ گر عقل پریده/وَ گر دل برمیده/ز طربخانه ی سینه/پی دل های دگر تا به مدینه/به نگین شب رؤیایی هر دیده ی بی خواب/شب بارش مهتاب/دَرِ خانه ی ارباب/چه نوری است/چه شوری است/چه طوری است/در این خانه چه هنگامه ی شوری است ببین قبله نما را/که گم کرده خودش را و منا را و صفا را/وَ ز سر تا به قدم غرق نیاز است و دو دستش که دراز است/ بدین خانه که در هاله ی راز است در این بزم معطر/در این مستی یکسر/چه بی تاب/چه مجنون/چه شیدا/شده لیلا/شده اکبر چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی هست/همین شب/که شد از عشق لبالب/وَ گلِ خنده شکوفاست به رخساره ی زینب/و خدا دانَد از آن چشم تماشایی بیدار/وز آن قامت سرشار زِ دلدار/وز آن چهره ی یوسف کُشِ بی تاب/علمدار/چه طوفان شده بر پا به دلش/در دَمِ دیدار/در این شامِ بهاری/نه صبری نه قراری/پُر از لحظه شماری/چه مشتاق/چه بی خویش/قدم می زند و منتظر عطر دل انگیز و دل افروز گل ناز حسین است/چه شعری است/چه نوری است/چه طوری است/چه هنگامه ی شوری است چه شد باز/که در باز شد و لحظه ی اعجاز شد و محشری آغاز شد و دید که در حُله ای از برگ گل یاس/و پیچیده به قنداقه ای از شهپر جبریل امین/در آغوش حسین بن علی/یاس ترین/ناز ترین جلوه که دیده است/به چشمی که ندیده است به جز روی حسینش دو چشمش گُل دریاست/چه شیوا و ثریاست/دل آراست/تماشایی و بابایی و تنهاست/وَ ناگاه ابوالفضل رو کرد به انبوه فرشته و فرمود : اَلا باغ ملائک/و ای فوجِ فرشته/که دگر دور و برِ غنچه ام این گونه مگردید مریزید گُل از شوق مرقصید/مبادا که به بال و پر خود ناز کنیدش/که شاید رُخَش آزرده شود/از نفَسِ گرم و پَرِ نرم/که این گُل بُوَد حساس تر از معنی احساس/و آئینه تر از آینه در بوسه ی یک آه/و ای آه/از این آینه دوری/وَ مبادا که عبوری/کُنی از گرد رُخِ یاس تر از یاس و ای شبنم شیرین منشین/بر سرِ گلبرگی از این غنچه/که ترسم که کبودش کند این بار که با توست چنین/خدایا چه گل است این/که شیرینِ دل است این/در این چهره بگو کیست/بگو این مَثَلِ کیست/همه محو/همه مات/همه واله و حیرانِ ابوالفضل/که زینب به نم اشکی و با سینه ی پر آه و دلی سخت غمین/گفت چنین/با پسر ام بنین/ای پسر فاطمه عباس ببین/دخترک ناز حسین بن علی نَه/که همان گوهر مفقود و همان مادر رنجور/که می بود حدیث فدک و غصبِ فدک/زخمِ دل حضرت زهرا و نمک/همانی که به هر صبح و به هر شام/فقط صحبت او بود/همان خانه/همان شعله/همان دود/همان است که باز آمده امروز..... حسن لطفی @deabel
این کیست که بهشت شده رو نمای او قصری هزار آینه شد سرسرای او آمیخته به عصمت و توحید و معرفت زرّینه خشت محکم اول بنای او بانوی ماهتاب دمیده است تا فقط هنگام خواب قصه بگوید برای او سمت نگاه مشرقی اش صبح دائم است خورشید سالهاست نشسته به پای او عطر هزار باغچه گل در ترنّمش شهر بهار ساکن سبز هوای او آئینه تداعی لبخند فاطمه است انگار روبرو شده با خنده های او وقتیکه از سپر مدینه طلوع کرد خورشید زندگانی خود را شروع کرد از شاخه طلایی طوبی که چیده شد در ساق عرش عطر رهایی وزیده شد در صُلب سیب مهر تبلور نمود و بعد در پوشش طهارت محض آفریده شد شیوا ترین سلام سپیده به آفتاب در لحظه تلألوء سبزش شنیده شد تلفیقی از هدایت و نور است این شهاب خطی که روی صفحه ظلمت کشیده شد قبل از شروع خلقت عالم کمال یافت آنروز متصّف به صفات حمیده شد اشراق مهر سجده به خاک زمین اوست تکوین عشق ، معجزه کمترین اوست صبح ولادتش همه جا عطر سیب داشت گل بانویی که ایل و تباری نجیب داشت نیلوفر عفاف به قنداقه اش دخیل گلبوسه نسیم زعطرش نصیب داشت می آمد از طراوت گلخانه خدا بیخود نبود رایحه ای دلفریب داشت شیرین زبان قافله نازدانه ها تن پوشی از حریر پر عندلیب داشت از وقت آفرینش نور مطهرش با نام پاک فاطمه اُنسی عجیب داشت تنها سه ماه آخر عمر سه ساله اش اندازه سه قرن فراز و نشیب داشت مصطفی متولی @deabel
داشت آن روز زمین قصه ای از سر میخواند قصه ی دیگری از یاس معطر می خواند رخ مولود چنان با رخ مادر میخواند که پدر زیر لبی سوره ی کوثر میخواند خانه غوغا شده ،انگار زمان برگشته نکند حضرت زهرا به جهان برگشته نه فقط دور و بر خانه ی او همهمه است عرض تبریک به ارباب برای همه است زینب آیینه به کف بر لبش این زمزمه است به خدا خون علی در رگ این فاطمه است دختری که نفسش جلوه ی زهرا دارد پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد فاطمه پر زده اما برکاتش باقی است راه باز است ببینید صراطش باقی است هم خدا هست هم این قوم حیاتش باقی است حال اگر نیست پیمبر صلواتش باقی است کار خورشید به ناخواه درخشندگی است کار هر لحظه ی این طایفه بخشندگی است تو که بالای سرت نور امامت داری جزء این طایفه ای دست کرامت داری محشری گشته به پا باز قیامت داری چون که بر دوش ابالفضل اقامت داری وقت پرواز تو افلاک به هم می ریزد تا می آیی به زمین خاک به هم می ریزد آمدی نازترین یاس معطر باشی در دل خسته ی ما عاطفه پرور باشی آمدی چند بهاری گل اکبر باشی نفسی هم شده همبازی اصغر باشی باز لبخند بزن عشق خریدار تو است کاشف الکرب اباالفضل شدن کار تو است تو که در دلبری از ما مثَل بابایی اسم بابا که می آری غزل بابایی چشم بد دور چه شیرین بغل بابایی ساده،شیرین و صمیمی عسل بابایی دم به دم می وزد از هر نفست بوی بهشت دختر حضرت اربابی و بانوی بهشت یاد دادید به ما رنج کشیدن زیباست پس از این فاصله تا شام پریدن زیباست پابرهنه شدن و جامه دریدن زیباست بعد هم پای ضریح تو رسیدن زیباست عاشقم عاشق عشقی که تو در آن باشی عشق من شهر دمشقی که تو در آن باشی زائری آمده در قلب تو جا می خواهد صحن زیبای تو را دیده، صفا می خواهد یک نفر آمده و اذن دعا می خواهد او مسیحی است ولی از تو شفا می خواهد باز با شوق یکی چادر کوچک آورد دختری نذر نگاه تو عروسک آورد یاد آن روز می افتم که اسیرت کردند اول کودکی ات بود که پیرت کردند... مجید تال @deabel
ای محبان آیه الزهرا منم حضرت ریحانه الزهرا منم نور قرآن هستم و بنت الحسین زینه الزینب نجاه العالمین حب من حب تمام عترت است رتبه ام بی شک قریب عصمت است من کی ام مهتاب شبهای دمشق نازدانه دختر سلطان عشق من کی ام آموزگار رهبران دستگیر زمرۀ پیغمبران آسمان را اختر مولا منم نازدانه دختر طاها منم چشمۀ آب بقا جان من است حوض کوثر اشک چشمان من است مِهر رخشان روشن است از نور من طور سینای تجلی طور من طور موسی کنج ویران من است چشم صدها خضر حیران من است من نسیم آه را طوفانی ام روی دامان هودجِ سلطانی ام در برم شد ماه مهمان نیمه شب دامنم شد رحل قرآن نیمه شب ماهِ خود را پیش چشم زینبش من گرفتم بوسه از لعل لبش زخم پیشانی که دیده مثل من ؟ بوسه از قرآن که چیده مثل من؟ دیده ام من کعبۀ مقصود را حاجی ام هر نیمه شب معبود را دست من شد شانۀ موی پدر مرهم زخم دو ابروی پدر در قنوت نیمه شب من عابدم هست رگهای بریده شاهدم تا سحر آن شب که همدم داشتم گفتگو با ذبح اعظم داشتم دردهایم را نشان دادم به او زخم پایم را نشان دادم به او در مناجات من و ذبح عظیم همنشین شد ذبح اعظم با یتیم گفتم ای بابا مسلمانت منم جامع تفسیر قرآنت منم گرچه دستم بسته در زنجیر شد گرچه بابا دخترت تحقیر شد هرچه قرآن خواندی ای بابای من بود تفسیرش همین غمهای من من هجوم نیزه ها را دیده ام بغض شوم نیزه ها را دیده ام با وجودیکه سه ساله دخترم هست جای کعب نی روی سرم تاکنون زهرای کوچک دیده اید؟ خطبۀ غرّای کودک دیده اید؟ تازیانه آشنا با جسم من یادتان باشد به محشر اسم من چونکه در محشر تماشایی شوم در کبودیها شناسایی شوم قدکمان طفلی چو من چشم که دید؟ یک سه ساله دختر و موی سپید تاکنون رأس تنوری دیده اید؟ بِین نامحرم صبوری دیده اید؟ آنکه پایش آبله دارد منم زیر سیلی حوصله دارد منم کس چو من هول قیامت را ندید گیسویم را پنجۀ دشمن کشید بسکه آن ملعون مرا هر سو کشاند طاقتی در جان من دیگر نماند روز محشر قد کمان آیم برون می شوم همراه بابایم برون تا رقیه نام زیبای من است نام من همراه بابای من است من سفیر انقلاب گریه ام تا ابد تفسیر ناب گریه ام اولین شاگرد زینب ، من شدم باعث نابودی دشمن شدم لشگر ابلیس شد رسوای من کاخ استکبار زیر پای من ای محبان راه با من طی کنید پس طواف رأسِ روی نی کنید گرچه بر گل صبغۀ نیلی زدند گرچه بر رخساره ام سیلی زدند نام من ذکر خدا را یاد کرد تا ابد ویرانه را آباد کرد چون سرودم خطبۀ احساس را حفظ کردم رایه العباس را @deabel
تار می بیند دو چشمم راه را تار می بیند به نیزه ماه را دست های کوچکم بی قوت است عضو عضو پیکرم بی قدرت است ناله های بی صدا دیگر بس است خوردن هر بغض در حنجر بس است مثل عمه قد کمان و دل غمین مثل عمه خسته و زار و حزین صورتم نیلی و چشمانم کبود غیر سیلی مرهم زخمم نبود خار صحرا یاور دشمن شده پایِ زخمی ام وَبال تن شده بین صحرا زجر پست و بی حیا زنده کرده ماجرای کوچه را حمله های وحشیانه یک طرف ناسزا و تازیانه یک طرف درد مشت و مو کشیدن یک طرف ‌ بر روی شعله دویدن یک طرف ‌ پا که دیگر یار این افتاده نیست جز مغیلان بهر من سجاده نیست شد نماز من نشسته ای پدر استخوان هایم شکسته ای پدر محمد مبشری @deabel
فکر کن دخترکی زخم شده بال و پرش تیره و تار شده هر دو جهان در نظرش فکر کن دخترکی روی مغیلان بدود برسد نیمه ی شب زجر به بالای سرش دخترک، خسته، شکسته بدنش می سوزد ارث جامانده ی زهرا شده درد کمرش قبل آن واقعه آغوش عمو جایش بود حال، خولی و سنان، حرمله شد همسفرش بین این راه چه سخت است ببیند هر روز نیزه ای را که فرو رفته به رأس پدرش رفت در بزم یهودی و کنیزش خواندند با همان اشک بصر آه کشید از جگرش محمد حسین ذاکری @deabel
بی حیا ها شرر شعله به آن لانه زدند ریختند خیمه و آتش به حرمخانه زدند نانجیبان زمان بی خبر از قهر خدا آتش از روی جفا بر پر پروانه زدند خیمه آتش زدن آنقدر که تکبیر نداشت هلهله کردن و هی نعره ی مستانه زدند تو نبودی و ببینی که پدر طفلان را آمدند وقت غروب عده ای دیوانه زدند سنگ بسیار زدند در وسط کوی و گذر پیر زن ها به سرم سنگ، جداگانه زدند دیدم آن لحظه که از بام به روی مه تو سنگ ها را به لب و گونه و بر چانه زدند به ستوه آمدم هر بار که گفتم بابا... تازیانه به سر و بر کمر و شانه زدند بست بر روی سنان چشم خودش را عباس دید سیلی به رخ دختر دردانه زدند شانه لازم بشود موی گره خورده ولی چنگ بر موی پریشان عوض شانه زدند رامین برومند @deabel
دمشق چون صدف و ، گوهر است این بانو تمام دلخوشیِ اکبر است این بانو پیمبری به صبوری و حلم اگر باشد خدا گواست که پیغمبر است این بانو زبان الکن ما عاجز است از وصفش چه خوانمش؟ نوه ی حیدر است این بانو حسین کشتی عشق است و خوب می دانیم برای کشتی او لنگر است این بانو بدون خطبه هم او کوفه را به هم بزند‌.. چرا که فاتح صد خیبر است این بانو دوباره دست به سینه، به سمت گنبد او... سلام هر شب هر نوکر است این بانو کتاب زندگی او سه آیه داشت فقط شبیه مادرمان، کوثر است این بانو احسان نرگسی @deabel
🌷 امام زمان (عجل الله فرجه) فرمودند : ✍ ما را از شیعیان چیزی جدا نمی کند، مگر انجام کارهای ناپسند آنان که خبرش به ما می رسد و ما آنها را روا نمی دانیم. 📖 بحارالانوار ، ج۵۳ ، ص۱۷۶ ☀️ @deabel
همه شادند دخترت گریان همه خوابند دخترت بیدار خیلی امروز مردم این شهر دادنم با نگاهشان آزار دخترت را ببر به همراهت خسته از دست روزگار شده یا که تشخیص تو شده مشکل یا دو چشم رقیه تار شده گر به دور سرت نمی گردم پر و بالم ببین که بسته شده مثل سابق زبان نمی ریزم دو سه دندان من شکسته شده وسط ازدحام و خنده ی شام بغض تنهایی ام ترک میخورد هر کجایی که گریه میکردم عمه ام جای من کتک میخورد دختری چند کوچه بالاتر تا من و رخت پاره ام را دید بین دستش عروسکی هم داشت به من و حال و روز من خندید میکشم دست بر سر و رویت چه قدر پلک تو ورم دارد بر لبت زخم تا بخواهم هست ولی انگار بوسه کم دارد آن قدر روی خارها رفتم بخدا هر دو پای من زخم است لرزش دست من طبیعی نیست نوک انگشتهای من زخم است محمدحسن بیات لو @deabel
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ در رفاقت با شما آن پایِ محکم نیستم خوب می دانم که بر درد تو مَحرم نیستم در قرابت با شما که دوستانت جای خود قدر سنگِ فرشهای جمکران هم نیستم @hosenih من برایت کار کم کردم ولی آقا قسم بر تمام غصه هایت چشمِ بی غم نیستم هر چه باشم شهر ، من را می شناسد با شما صد هزاران شکر که تصویرِ مبهم نیستم هر زمان که با شما سرمستِ نجوا می شوم در میان عالمم ، اما در عالم نیستم من که هیچم پیشتان اما به هر جا گفته ام خاک پایِ مهدی ام ، از این جهت کم نیستم @hosenih سینه ام در بندِ غم احساس تنگی می کند لحظه ایی که بهر جدت زیر پرچم نیستم جدِّ ما این گریه ها را ارث بر دنیا گذاشت گر نبارم بر شما در اصل ، آدم نیستم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ عابس به روی پیکر مستش سری نداشت فطرس برای بال گشودن پری نداشت خالی تمام کیسهء عالم ز سیم و زر یعنی صدف به سینهء خود گوهری نداشت کوثر برای سینه زنانش نمی نوشت گر حضرت حسین، چنین دختری نداشت اصلاً بهشت را که خدا روی ما گشود چنگی به دل نمی زد اگر بی رقیه بود @hosenih تا گریه کرد قلب سکون و سکوت ریخت نور یقین به دامن اهل ثبوت رسید خاکش سرشته شد سحری با ترنّمِ اشکی که فاطمه ز جنان در قنوت ریخت با یاحسین او همه دیوانه تر شدیم بر عاشقان حوالهء شرط و شروط ریخت از نور او ستاره و خورشید، مستِ مست در محضر طواف رخش حورالعین نشست @hosenih درپای گاهواره اش الماس می شکفت ذوق مسیح و صالح و الیاس می شکفت در پیچکی که ریشه به مویش دوانده بود هرلحظه لحظه بوته ای از یاس می شکفت با خنده های او بغل عمه زینبش گل از لبان حضرت عباس می شکفت این حوریه که روی لبش ذکر یارب است آیینهء رسالت فردای زینب است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ای محبان آیة الزهرا منم حضرت ریحانة الزهرا منم نور قرآن هستم و بنت الحسین زینة الزینب نجاة العالمین حب من حب تمام عترت است رتبه ام بی شک قریب عصمت است من کی ام مهتاب شبهای دمشق نازدانه دختر سلطان عشق من کی ام آموزگار رهبران دستگیر زمرۀ پیغمبران آسمان را اختر مولا منم نازدانه دختر طاها منم چشمۀ آب بقا جان من است حوض کوثر اشک چشمان من است مِهر رخشان روشن است از نور من طور سینای تجلی طور من @hosenih طور موسی کنج ویران من است چشم صدها خضر حیران من است من نسیم آه را طوفانی ام روی دامان هودجِ سلطانی ام در برم شد ماه مهمان نیمه شب دامنم شد رحل قرآن نیمه شب ماهِ خود را پیش چشم زینبش من گرفتم بوسه از لعل لبش زخم پیشانی که دیده مثل من ؟ بوسه از قرآن که چیده مثل من؟ دیده ام من کعبۀ مقصود را حاجی ام هر نیمه شب معبود را دست من شد شانۀ موی پدر مرهم زخم دو ابروی پدر در قنوت نیمه شب من عابدم هست رگهای بریده شاهدم تا سحر آن شب که همدم داشتم گفتگو با ذبح اعظم داشتم دردهایم را نشان دادم به او زخم پایم را نشان دادم به او در مناجات من و ذبح عظیم همنشین شد ذبح اعظم با یتیم گفتم ای بابا مسلمانت منم جامع تفسیر قرآنت منم گرچه دستم بسته در زنجیر شد گرچه بابا دخترت تحقیر شد هرچه قرآن خواندی ای بابای من بود تفسیرش همین غمهای من من هجوم نیزه ها را دیده ام بغض شوم نیزه ها را دیده ام با وجودیکه سه ساله دخترم هست جای کعب نی روی سرم تاکنون زهرای کوچک دیده اید؟ خطبۀ غرّای کودک دیده اید؟ تازیانه آشنا با جسم من یادتان باشد به محشر اسم من چونکه در محشر تماشایی شوم در کبودیها شناسایی شوم قدکمان طفلی چو من چشم که دید؟ یک سه ساله دختر و موی سپید تاکنون رأس تنوری دیده اید؟ بِین نامحرم صبوری دیده اید؟ آنکه پایش آبله دارد منم زیر سیلی حوصله دارد منم کس چو من هول قیامت را ندید گیسویم را پنجۀ دشمن کشید بسکه آن ملعون مرا هر سو کشاند طاقتی در جان من دیگر نماند روز محشر قد کمان آیم برون می شوم همراه بابایم برون @hosenih تا رقیه نام زیبای من است نام من همراه بابای من است من سفیر انقلاب گریه ام تا ابد تفسیر ناب گریه ام اولین شاگرد زینب ، من شدم باعث نابودی دشمن شدم لشگر ابلیس شد رسوای من کاخ استکبار زیر پای من ای محبان راه با من طی کنید پس طواف رأسِ روی نی کنید گرچه بر گل صبغۀ نیلی زدند گرچه بر رخساره ام سیلی زدند نام من ذکر خدا را یاد کرد تا ابد ویرانه را آباد کرد چون سرودم خطبۀ احساس را حفظ کردم رایة العباس را ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ داشت آن روز زمین قصه ای از سر میخواند قصه ی دیگری از یاس معطر می خواند رخ مولود چنان با رخ مادر میخواند که پدر زیر لبی سوره ی کوثر میخواند خانه غوغا شده ،انگار زمان برگشته نکند حضرت زهرا به جهان برگشته @hosenih نه فقط دور و بر خانه ی او همهمه است عرض تبریک به ارباب برای همه است زینب آیینه به کف بر لبش این زمزمه است به خدا خون علی در رگ این فاطمه است دختری که نفسش جلوه ی زهرا دارد پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد @hosenih فاطمه پر زده اما برکاتش باقی است راه باز است ببینید صراطش باقی است هم خدا هست هم این قوم حیاتش باقی است حال اگر نیست پیمبر صلواتش باقی است کار خورشید به ناخواه درخشندگی است کار هر لحظه ی این طایفه بخشندگی است @hosenih تو که بالای سرت نور امامت داری جزء این طایفه ای دست کرامت داری محشری گشته به پا باز قیامت داری چون که بر دوش ابالفضل اقامت داری وقت پرواز تو افلاک به هم می ریزد تا می آیی به زمین خاک به هم می ریزد @hosenih آمدی نازترین یاس معطر باشی در دل خسته ی ما عاطفه پرور باشی آمدی چند بهاری گل اکبر باشی نفسی هم شده همبازی اصغر باشی باز لبخند بزن عشق خریدار تو است کاشف الکرب اباالفضل شدن کار تو است @hosenih تو که در دلبری از ما مثَل بابایی اسم بابا که می آری غزل بابایی چشم بد دور چه شیرین بغل بابایی ساده،شیرین و صمیمی عسل بابایی دم به دم می وزد از هر نفست بوی بهشت دختر حضرت اربابی و بانوی بهشت @hosenih یاد دادید به ما رنج کشیدن زیباست پس از این فاصله تا شام پریدن زیباست پابرهنه شدن و جامه دریدن زیباست بعد هم پای ضریح تو رسیدن زیباست عاشقم عاشق عشقی که تو در آن باشی عشق من شهر دمشقی که تو در آن باشی @hosenih زائری آمده در قلب تو جا می خواهد صحن زیبای تو را دیده، صفا می خواهد یک نفر آمده و اذن دعا می خواهد او مسیحی است ولی از تو شفا می خواهد باز با شوق یکی چادر کوچک آورد دختری نذر نگاه تو عروسک آورد *** یاد آن روز می افتم که اسیرت کردند اول کودکی ات بود که پیرت کردند... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ سحری روشن و عاشق/سحری غرق شقایق/سحری چاک گریبان/و شبی خیره و حیران/همه آفاق گل افشان و زر افشان و چراغان و غزل خوان/همه لبریز زِ آوازِ هَزاران @hosenih دشت ها غرق ترنّم/پُرِ گلهای تبسم/زِ مِیِ نوش ترین خُم/به ترانه/به تلاطم سحری ریخته از بامِ فلک دامنی از ماه/به هر راه/به هر کوچه شبانگاه/چه نوری است/چه طوری است/در این خاک/چه هنگامه ی شوری است @hosenih که در حلقه ی گیسوی ستاره/زمان/ لحظه ی احساس/زمین تکّه ی الماس/پر از عطر گل یاس ترین یاس شگفتا از این بزم/از این فرش/از این عرش تر از عرش/اگر هوش رمیده/وَ گر عقل پریده/وَ گر دل برمیده/ز طربخانه ی سینه/پی دل های دگر تا به مدینه/به نگین شب رؤیایی هر دیده ی بی خواب/شب بارش مهتاب/دَرِ خانه ی ارباب/چه نوری است/چه شوری است/چه طوری است/در این خانه چه هنگامه ی شوری است @hosenih ببین قبله نما را/که گم کرده خودش را و منا را و صفا را/وَ ز سر تا به قدم غرق نیاز است و دو دستش که دراز است/ بدین خانه که در هاله ی راز است در این بزم معطر/در این مستی یکسر/چه بی تاب/چه مجنون/چه شیدا/شده لیلا/شده اکبر @hosenih چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی هست/همین شب/که شد از عشق لبالب/وَ گلِ خنده شکوفاست به رخساره ی زینب/و خدا دانَد از آن چشم تماشایی بیدار/وز آن قامت سرشار زِ دلدار/وز آن چهره ی یوسف کُشِ بی تاب/علمدار/چه طوفان شده بر پا به دلش/در دَمِ دیدار/در این شامِ بهاری/نه صبری نه قراری/پُر از لحظه شماری/چه مشتاق/چه بی خویش/قدم می زند و منتظر عطر دل انگیز و دل افروز گل ناز حسین است/چه شعری است/چه نوری است/چه طوری است/چه هنگامه ی شوری است @hosenih چه شد باز/که در باز شد و لحظه ی اعجاز شد و محشری آغاز شد و دید که در حُله ای از برگ گل یاس/و پیچیده به قنداقه ای از شهپر جبریل امین/در آغوش حسین بن علی/یاس ترین/ناز ترین جلوه که دیده است/به چشمی که ندیده است به جز روی حسینش @hosenih دو چشمش گُل دریاست/چه شیوا و ثریاست/دل آراست/تماشایی و بابایی و تنهاست/وَ ناگاه ابوالفضل رو کرد به انبوه فرشته و فرمود : اَلا باغ ملائک/و ای فوجِ فرشته/که دگر دور و برِ غنچه ام این گونه مگردید مریزید گُل از شوق مرقصید/مبادا که به بال و پر خود ناز کنیدش/که شاید رُخَش آزرده شود/از نفَسِ گرم و پَرِ نرم/که این گُل بُوَد حساس تر از معنی احساس/و آئینه تر از آینه در بوسه ی یک آه/و ای آه/از این آینه دوری/وَ مبادا که عبوری/کُنی از گرد رُخِ یاس تر از یاس و ای شبنم شیرین منشین/بر سرِ گلبرگی از این غنچه/که ترسم که کبودش کند این بار که با توست چنین/خدایا چه گل است این/که شیرینِ دل است این/در این چهره بگو کیست/بگو این مَثَلِ کیست/همه محو/همه مات/همه واله و حیرانِ ابوالفضل/که زینب به نم اشکی و با سینه ی پر آه و دلی سخت غمین/گفت چنین/با پسر ام بنین/ای پسر فاطمه عباس ببین/دخترک ناز حسین بن علی نَه/که همان گوهر مفقود و همان مادر رنجور/که می بود حدیث فدک و غصبِ فدک/زخمِ دل حضرت زهرا و نمک/همانی که به هر صبح و به هر شام/فقط صحبت او بود/همان خانه/همان شعله/همان دود/همان است که باز آمده امروز..... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ تا روضه های سخت تو را باز می کنند در هر نفس دو مرتبه اعجاز می کنند با نام تو ملائکه پرواز می کنند شاهان عالم از چه به خود ناز می کنند مسند نشین تخت سلیمان رقیه است @hosenih از نسل فاطمیه و صاحب مدارج است در آسمان چو سکه ی خورشید رایج است چون دستگیر عالم و باب الحوائج است از مرزهای سیر خیالات خارج است پس سایه ای ز خالق رحمان رقیه است @hosenih اینجا شروع و خاتمه در موج گریه هاست شک و یقین ما ، همه در موج گریه هاست شور و نوا و زمزمه در موج گریه هاست حتی نگاه فاطمه در موج گریه هاست تا روضه خوان حضرت سلطان ، رقیه است @hosenih شد شهر عشق ، قبله ی جان حسینیون شد گریه ، ساختار زبان حسینیون در سفره ، گریه ی به تو ، نان حسینیون ذکر رقیه شد ضربان حسینیون آغاز ما رقیه و پایان رقیه است @hosenih تا اشک های آینه می شد گلاب ساز شد اشک های روشن او انقلاب ساز یک یاحسین او شده روزحساب ساز شد دست های کوچکش عالیجناب ساز میزان ضعف و قوت ایمان رقیه است @hosenih هر قدر بود صورت ماهش غباردار بود آنقدر به پیش خدا اعتباردار شد در سفارت حرم شاه کاردار فرزندحیدر است و شده اختیاردار در روز حشر ، معرکه گردان رقیه است @hosenih یک غنچه بین قافله پرپر شد عاقبت آیینه ی سه ساله ی مادر شد عاقبت مانند زینب عشق مصور شد عاقبت آنقدر گریه کرد که کوثر شد عاقبت تندیس سوره سورۀ قرآن ، رقیه است @hosenih از نیزه ها نگاه تو هرگز جدا نشد لبهای زخمی تو که بر شکوه وا نشد جز با دوای بوسه ی بابا دوا نشد مثل تو هیچ کودکی ام البکا نشد آری دلیل بارش باران رقیه است @hosenih کنج خرابه رفت ولی عز و جاه داشت از گریه های غیرتی اش صد سپاه داشت از دست های عمه ی خود تکیه گاه داشت باران گرفته بود و مِهی در نگاه داشت یک قله بین ابر فراوان ، رقیه است @hosenih موسای کربلاست حسین و عصاست او در امتداد سایه ی خیرالنسا ست او مهر قبولی سفر کربلاست او پیغمبر سه ساله ی خون خداست او اسلام اگر حسین ، مسلمان رقیه است @hosenih شبنم فروش گریه ی پاکش نسیم ها چشم انتظار دست کریمش کریم ها امیدوار رحم وسیعش ، رحیم ها ما را برای روضه خرید از قدیم ها در راه عشق ، سلسله جنبان رقیه است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ به روى پر جبرئيل آرميده همانكه دلم را به مستى كشيده فرشته بيا در زمين بار ديگر ببين كودكى هاى زهرا رسيده عجب سيب سرخ قشنگى خداوند براى خود سيب سرخ آفريده گمان مى كنم اينكه مانند زهرا فداها ابوها ز بابا شنيده همانكه به پاكى بود شهره آمد به دامان خورشيدمان زهره آمد @hosenih پدر، عاشق بوى پيراهنش بود و گرم طواف ضريح تنش بود ميان همه خانواده يكى هم هميشه خراب عمو گفتنش بود سحرها سرش روى دامان بابا شبى هم پدر بر روى دامنش بود شبى كه رد ريسمان هاى اين راه به جامانده بر بازو و گردنش بود همان شب كه از گريه او بى رمق شد و يك مرتبه روبرو با طبق شد @hosenih سلام آنكه بى تو دلم وا نمى شد كوير زمين مثل دريا نمى شد اگركه نمى آمدى تا هميشه كسى مثل تو شكل زهرا نمى شد به غير از تو و عمه زانوى سقا براى كس ديگرى تا نمى شد تو در كربلا تشنه،بى آب بابا ولى آب هم بود بابا نمى شد چه شد در ميان بيابان بماند چه بهتر كه اين راز پنهان بماند @hosenih مسيح از نگاه تو درمان گرفته به يمن تو درشهر باران گرفته براى سفر تا خدا بار ديگر نخ چادرت را سليمان گرفته نگاه شما مى برد سمت دريا كسى را كه راه بيابان گرفته تو مانند زهرا تو بانوى آبى تو هم بازى طفل ناز ربابى @hosenih شبى كه بهارنگاهت خزان شد زمان وداع تو با كاروان شد زمين خوردى از ناقه،دربرهه اى كم تمام تنت پاره اى استخوان شد تو ديدى كه قران برنيزه رفته ورق در ورق خيزران خيزران شد تو ديدى كه بر نيزه مى رفت بابا و انگشترش قسمت ساربان شد خلاصه ترك خورد بغض گلويت پدر آمد اما بدون عمويت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ بام هایند و کبوترهایشان بال ها و قیمت پرهایشان بیشتر شادند آقاهاي ما وقت خوشحالی نوکرهایشان منت گهواره ای را میکشند عرشیان با سجده سرهایشان برکت خانه است دختر داشتن گفته اند این را پیمبرهایشان بیشتر از اهل خانه میخرند این پدرها ناز دخترهایشان بین دخترها پدر ها دیده اند در یکی رخسار مادرهایشان دختر شاه اند عمو قربانشان میدهد مژده به خواهرهایشان. .. دختری آمد سراپا فاطمه این رقیه خانم است یا فاطمه؟ @hosenih در اصالت کیست طاها اینچنین؟ در جلالت کیست زهرا اینچنین؟ جلوه ای حیدر . نمایی ذوالفقار مرتضا را کیست معنا اینچنین دختر اینقدر آیینه شدن جلوه شد زینب شدن را اینچنین با همین چادر نماز کوچکش ناز دارد پیش بابا اینچنین بعد زهرا و پیمبر کس ندید دختری ام ابیها اینچنین با عمو انسی که دارد دیدنی است کس نشد دلبر به سقا اینچنین بین فرزندان اربابم فقط او حرم دارد مجزا اینچنین کهکشان عشق را دنباله است این سه ساله عین هجده ساله است @hosenih یا رقیه گفتم و بهتر شدم با رقیه آمدم نوکر شدم در حقیقت روضه هایش کیمیا ست خاک بودم تیره بودم زر شدم من شب سوم پرستم تا ابد سومین شب بود دیده تر شدم سرنوشتم را چه دیدی شایدم با رقیه وارد محشر شدم کاش میشد در دفاع از مرقدت مادرم میدید که بی سر شدم یک عروسک نذر خانم کرده ام هر زمان که سائل این در شدم دختر ارباب دستم را گرفت یا رقیه گفتم و بهتر شدم بهتر از این نیست مارا میخرد نوکران را پیش بابا می برد @hosenih او نمازی عارفانه بود و بس لیلة القدری یگانه بود و بس از همان اول که آمد ناز داشت از ولادت نازدانه بود و بس بر زمین هرگز نیامد پای او او همیشه روی شانه بود و بس لایق خوابیدنش گهواره نیست روی دست اهل خانه بود و بس تا عمو دارد نبیند آفتاب سایبانش بی کرانه بود و بس از همان اول که آمد زینت اش گوشواری دخترانه بود و بس او به ویرانه پرش عادت نداشت او که مرغ آشیانه بود و بس آبله چسبید زیر پای او گمشده دیگر عروسک‌های او ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ خورده گره به مویش دلهای خانواده تعبیر شد به خوبی رویای خانواده در این سه سال آخر باور کنید عوض شد با بودنِ رقیه دنیای خانواده @hosenih یکباره زیر و رو شد دنیای آل هاشم وقتی که شد رقیه زهرای خانواده زینب حسین عباس ، اکبر رباب قاسم مجنون زیاد دارد لیلای خانواده می شد رقیه هر روز شیرین تر از گذشته پر شور تر از امروز ، فردای خانواده دستش ز دست بابا هرگز جدا نمی شد دختر دلش بُود با ، بابای خانواده یک آسمان ، دو تا ماه ، این که عجب ندارد او را بغل گرفته سقای خانواده @hosenih بس که شبیهِ زهراست حق داشت باشد این طفل دُردانۀ حسین و یکتای خانواده هر جای بارگاهش یک قطعه از بهشت است طفلی که بود روزی ، گرمای خانواده ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ دختری آمد از قبیله ی عشق نذر راهش سبد سبد احساس عالمی غرق شور لبخندش کاشف الکرب حضرت عباس جبریل آمده که از حالا بین این خانه نوکرش باشد پدر او حسین‌فاطمه و ام اسحاق مادرش باشد @hosenih مادرش از عطا و لطف خدا دختری ماهپاره آورده عمه جان هم به یمن امدنش دو عدد گوشواره آورده صد ملک آمدند اینجا تا از کف پاش بوسه بردارند بین این خانه همهمه افتاد نام او را رقیه بگذارند ای برادر بیا نگاهش کن حالتی بین چهره اش پیداست به که رفته رقیه ؟ میبینی چِقَدَر مثل مادرم زهراست آمدی تا که باز بابایت بین این خاندان پدر بشود آمدی تا زشوق آمدنت دیده ها عاشقانه تر بشود ای فراتر ز هاجر و مریم ای گل یاس شاخه طوبا نازنین دختر عشیره عشق نور پاک سلاله ی زهرا از تماشای روی زیبایت مرغ دلهای ما غزلخوان شد تا زمینی شدی در این دنیا آسمان خدا چراغان شد کیستی ای همیشه دردانه کیستی ای ستاره،ای مهتاب ای فدای تو عالم امکان نازدانه ی حضرت ارباب هی بهانه نگیر ، عمه ببین پیش قنداقه ی تو هرشب هست از همین ساعت تولد تو پیش تو تا همیشه زینب هست @hosenih تا همان لحظه های در کوفه تا همان لحظه های کرب و بلا تا اسیری ما و بزم حرام تا همان جا که میبرند تورا در کنارت همیشه میبینم لحظه ها شور و حال عمرت را و فدای حسین خواهی کرد همه ی این سه سال عمرت را ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ آخر جواب داد سحر ربنای ما دیدی گرفت این دم آخر دعای ما @hosenih دختر چراغ خانه ی باباست، باز هم روشن شد از فروغ چراغی سرای ما نامش رقیه است، رقیه؛ ولی بدان آمد سه سال فاطمه باشد برای ما زینب بیا و صورت او را نگاه کن مثل گل است صورت خیرالنسای ما دستان کوچکش گره های بزرگ را وا می کنند از همه ی خلق، جای ما در پرده حرف می زنم ای همسفر بدان این دختر است همسفر کربلای ما همواره فکر می کنم این پای کوچکش دارد توان آمدن پا به پای ما @hosenih دق می کند اگر که ببیند به راه شام پا می خورند روی زمین نیزه های ما ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ به محبان عنایتی داری به کرامت چه عادتی داری به گمانم که ارث مادری اَست برگ یاسی لطافتی داری علی اکبر ، شبیهِ پیغمبر تو به زهرا شباهتی داری دل به یاد نجف می اندازی مرقد با صلابتی داری روی دوش عموئی یا در عرش عموی سرو قامتی داری قدسیان ماتِ رویِ قدسیِ تو مثل بابا قداستی داری نورِ راه سفینه های نجات بر رخ فاطمی تو صلوات @hosenih از بهشت خدا سروش رسید ساقیا وقت عیش و نوش رسید بیتِ ارباب ما معطر شد تا که آن یاس سبز پوش رسید بوی ریحانت النبی آمد تا که در خانه عطر و بوش رسید خندهء اینچنین کجا و حسین ؟ آمد و خنده اش به گوش رسید خانواده همه بغل کردند نوبت شانۀ عموش رسید میل دیدار فاطمه می کرد عموی او به آرزوش رسید هدیه اش کن ز من چو می پرسی چارقل بعدِ آیت الکرسی @hosenih پُر کن از عطر عشق او ریه را متبرک ردیف و قافیه را در بهشت حسین وارد شو کن رها این جهان عاریه را در و دیوار ریسه بندان کن پر کن از شرشره حسینیه را مرتضی هیبت است و زهرا رو عشق کن ، خاندان و ذریّه را بر محب علی درود فرست لعن کن پیرو معاویه را تشنگان زیارتیم ، خدا باز کن باز ، راه سوریه را لب شیعه پر از تبسم شد آسمان پشت گنبدش گم شد @hosenih باعثِ فیض مستمر شده ای بس که دُردانۀ پدر شده ای شمسِ پر نورِ خانۀ ارباب قمرِ شانۀ قمر شده ای صیدِ عمه شدی همان اول در یمِ عمه غوطه ور شده ای از تو حاجت گرفته ایم ، آری باب حاجاتمان اگر شده ای فتبارک ، حسین می خوانَد شاهکار خدا مگر شده ای ؟ سخت ، محبوبِ هیأتی هایی عشقِ عشاق در به در شده ای ما که زندانیان بندِ توایم یا رقیه علاقه مندِ توایم @hosenih آمدی تا شوی شکیب حسین دختر کوچک و نجیب حسین عطر تو خانه را به وجد آورد ای گل یاسِ دلفریب حسین علتش نفحۀ بهشتی توست که شده شهره بوی سیب حسین پدرت گرچه خود طبیب همه است هست چشمان تو طبیب حسین حمد مخصوصِ خالقیست که کرد دختری مثل تو نصیب حسین دل نبسته در این جهان دیگر بعدِ زینب چو تو کسی به حسین ای الفبای عشق ، دختر عشق بارگاه تو شد نگین دمشق @hosenih نا تمامیّ و بی کرانی تو کهکشانی تو آسمانی تو دوستدارِ تو حضرت مهدیست عمۀ صاحب الزمانی تو دختری ، نقش ویژه ای داری در وجود حسین جانی تو تو سه سال از حسین ، دل بردی فوق هر گفته و بیانی تو تو شبیه عمو ابالفضلی باب حاجات شیعیانی تو تو سریع الاجابه ای بی بی می دهی حاجتم به آنی تو به تو سوگند با تمام خلوص به تو دارم ارادتی مخصوص @hosenih جلوه ات را جمالِ ماه نداشت پیش تو در بساط ، آه نداشت روز ، مثل رُخت سپید نبود شب چو زلفت موی، سیاه نداشت هیچ طفلی میان چشم حسین مثل تو شأن و جایگاه نداشت تو چه کردی که بین آغوشش کَس به اندازهء تو راه نداشت؟ نیمه شب داخل خرابۀ شام عمه مانند تو سپاه نداشت یک چنین دختری به ویرانه غیر دیوار تکیه گاه نداشت تو حرم نه ، ... تو کهکشان داری وسعتی قدِّ آسمان داری ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ رسیده است به دل های مرده جان بدهد رسیده است کمی عشق یادمان بدهد نفس بریده ی نفسیم و آمده ما را هوای تازه ای در آخرالزمان بدهد چه دختری که به حظ حضور کوتاهش جهان خسته و درمانده را تکان بدهد ستاره ای که در آفاق ناامیدی ها محبتش به همه راه را نشان بدهد در آفتاب سیاه قیامت کبری به هر که دلشده اش بوده سایه بان بدهد نسیم زلف دل انگیز روضه اش کافی ست به ما که نقش زمینیم آسمان بدهد کسی که مثل ابالفضل کاشف الکرب است رسیده است ز غم ها به ما امان بدهد رقیه است که دردانه ی حسین شده ست دوباره فاطمه ی خانه ی حسین شده ست @hosenih بهار می رسد از ناز راه رفتن او گل عفاف شکوفد ز عطر دامن او حجاب نور شده نقش چشم فاطمی اش حریر سبز بهشتی نشسته بر تن او هزار پنجره امید وا شود در دل به هر طلوع نگاه همیشه روشن او نگاه بان دمشق است پرچم حرمش بهشت کوچک دنیا شده ست مدفن او چه دلرباست کلام رقیه جان حسین و دلربا تر از آن شد پدر شنیدن او گلی که نیست به دنیا شبیه و مانندش دل هزار چو من هست خار گلشن او کسی که منکر نام رقیه جان شده است بگو رود به جهنم که هست مدفن او بهشت منتظر خنده های این دختر حسین ریخت جهان را به پای این دختر @hosenih ز بس به فاطمه او مو به مو شباهت داشت ملک به خاک قدم های او ارادت داشت سه سال داشت ولی جاودانه شد تا حشر چقدر عمر کم این سه ساله برکت داشت بزرگی از شب میلاد پا رکابش بود بزرگ زادگی از نوع با اصالت داشت ستاره ای که در اندازه های خورشید است شبیه ماه بنی هاشمی سیادت داشت کسی که شانه ی عباس بوده معراجش عجیب نیست دل شیر داشت،غیرت داشت شکار خنده ی او با علیِ اکبر بود ز بس که خنده ی این نازدانه قیمت داشت حسین دیده به برق نگاه خواهر خود عقیله سخت به این کودکش عنایت داشت به شهرت حسنات جهانی اش سوگند کسی نگشته به بخشندگی به او مانند @hosenih جمال قدسی او آفتاب سیار است صدای گریه ی او ذولفقار کرار است چقدر طفل مسیحی دخیل بسته به اشک چقدر دور ضریحش دل گرفتار است شفا وزیده به جای نسیم از صحنش ضریح کوچک او تکیه گاه بیمار است ز هر چه ناز جهان بود بی نیاز شدم ز بس رقیه به گریه کنش وفادار است ز بعد کرببلا قد خمیده ابله پا حدیث زندگی اش روضه روضه غمبار است کسی که پرده نشین عفاف زینب بود اسیر چشم حرامی کوچه بازار است مسیر کوفه و شام و تمام چل منزل خراب زخم شکاف سر علمدار است چه بار ها که سر او به جاده می افتاد عمو به پیش رقیه چه ساده می افتاد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ دمشق چون صدف و ، گوهر است این بانو تمام دلخوشیِ اکبر است این بانو @hosenih پیمبری به صبوری و حلم اگر باشد خدا گواست که پیغمبر است این بانو زبان الکن ما عاجز است از وصفش چه خوانمش؟ نوه ی حیدر است این بانو حسین کشتی عشق است و خوب می دانیم برای کشتی او لنگر است این بانو بدون خطبه هم او کوفه را به هم بزند‌.. چرا که فاتح صد خیبر است این بانو دوباره دست به سینه، به سمت گنبد او... سلام هر شب هر نوکر است این بانو @hosenih کتاب زندگی او سه آیه داشت فقط شبیه مادرمان، کوثر است این بانو ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e