#حضرت_زهرا
کسی که درد سوزانده دلش را
غریبه ریخت برهم منزلش را
بیا ای دل برای گریه امشب
بخوانیم اعتراف قاتلش را
معاویه نبودی چه خبر بود!
سر بیعت حکومت در خطر بود!
ازین سو کوه هیزم جمع میشد
ازان سو فاطمه در پشت در بود..
اراذل این شرایط را که دیدند
به سمت خانه ی حیدر دویدند
نصیحت کردن زهرا به هم خورد
میان صحبتش هو میکشیدند!
نفس میزد صدایش را شنیدم
علی را در احد یکباره دیدم
هزاران کینه در دل داشتم من
زدم با پا به در! نعره کشیدم
غرور چشم حیدر را شکستم
چنان محکم زدم در را شکستم
در خانه ز لولا تا جدا شد
زدم پهلوی کوثر را شکستم
در افتادو زمین افتاد زهرا
علی میزد فقط فریاد زهرا
همینکه ناله زد فضه خذینی
همه گفتند که جان داد زهرا
یکی آتش به کل باغ میزد
یکی بر قلب زینب داغ میزد
میان آن شلوغی ها مغیره
به دست فاطمه شلاق میزد...
کشیدم هر طرف شیرخدارا
زدم درآن میانه بچه هارا
تن زهرا به زیر دست و پا بود
علی انداخت بررویش عبا را
سیدپوریا هاشمی
@deabel
#حضرت_زهرا
هیزم رسید و آتشی از در بلند شد
ای وایِ من که نالهی مادر بلند شد
مامور شد به صبر علی ، از سکوت او
سو استفاده کرد ستمگر بلند شد
با جمعی از ارازل و اوباش ریخت و
پایش برایِ کُشتنِ مادر بلند شد
در را شکست او ، کمرِ شیعه را شکست
طوری که وای وایِ پیمبر بلند شد
طوری زدند خاطرشان جمع جمع شد
طوری زدند نالهی حیدر بلند شد
با این همه همینکه علی بین کوچه رفت
دیوار را گرفت از آن در بلند شد
دستش رسید دامن مولا ولی شکست
از بس غلاف تیغ مکرر بلند شد
زینب شنید گریهی در آه میخ را
زینب گریست دادِ برادر بلند شد
کُنج خرابه هم چقدر یاد مادر است
وقتی دوباره گریهی دختر بلند شد
این راه فاطمه است که سر بر ولی دهیم
اینگونه بود شیعه اگر سر بلند شد
حسن لطفی
@deabel
#حضرت_زهرا
با ضرب پا افتاد گل، گلزار خونی شد
در بی هوا پرتاب شد، دیوار خونی شد
خیلی نمی دانم چه پیش آمد ولی ناگاه
گل غرقِ خون شد، تیزیِ مسمار خونی شد
وقتی دو دستش بسته شد با ریسمان صبر
چشم پر آب حیدر کرار خونی شد
از بس فشار آمد به بار شیشه ی آن گل
روی سپید غنچه اش انگار خونی شد
بالقوه محسن یک حسین و یک حسن بوده
بالفعل در راه علی، آن یار خونی شد
تا سِرّ مُستودع فدا شد فضه راهی شد
بال و پر آن مَحرم اسرار خونی شد
در کربلا جسم حسین آن قدر زخمی بود
هم پیرهن، هم شال، هم دستار خونی شد
از بس که با کینه به جسمش نیزه را جا کرد
حتی لباس و دستِ نیزه دار خونی شد
محمدجواد شیرازی
@deabel
#حضرت_زهرا
چه ماتمی است که بر جان نشاندنش سخت است
خدا کمک کند این روضه خواندنش سخت است
کسی که ذوق نشستن کنار حیدر داشت
چطور شد که در این خانه ماندنش سخت است؟
ببین چقدر بزرگ است جرمشان، زهرا...
دلش شکست، که این دل شکاندنش سخت است
اگر که فاطمه این سو گرفته مولا را
بگو چهل نفر آن سو، کشاندنش سخت است
اگر تکان ندهد روزگار صبرت را
غبار چادر مادر تکاندنش سخت است
کبوتری که نمیبیند آسمانش را
به لانه با پر زخمی رساندنش سخت است
نخوانده موی سیاه غزل سپید شده
خدا کمک کند این روضه خواندنش سخت است
حسین صیامی
@deabel
#نذر_شهادت_حضرت_زهرا_س
#غزل_مرثیه_فاطمیه_دوم
چه کوتاه است دستِ عاشقانت از مزارِ تو
که پاییزیست حالِ زندگی دور از بهارِ تو
هوای سینه ابری و، زمستانی ملال انگیز
خزان افتاده در عالم، ز دردِ بی شمارِ تو
دریغا نقطه ی نوری، در این وادیِ غربت نیست
از این تصویرِ غم حتی، خدا هم سوگوارِ تو
فدای قبرِ خاکی ات، دلم صحن و سرای تو
سرم بر آستانِ تو، دل و جانم نثارِ تو
تو شمعِ روشنی گر چه، سکوتِ سردی و امّا
رسد روزی همه عالم، بگردد در مدارِ تو
تو آن امّ ابیهایی قرارِ جانِ بابایی
مبادا اینکه کم گردد شکوه و اقتدارِ تو
چه تصویرِ غم انگیزیست تصویر مزارِ تو
الهی بشکند دستی خزان کرده بهارِ تو
#هستی_محرابی
@deabel
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
دختری از سینهاش آهی مُکرر را کشید
زیرِ پایِ مادرش چشمی مکدر را کشید
آمد و آرام بوسیدش ولی آهی شنید
باز هم رویِ سرش آن دستِ لاغر را کشید
تا که در را وا کنَد بر روی مَردش فاطمه
فضه گویا سمتِ در بر حجره بستر را کشید
@hosenih
با سرانگشتش حسن پیشِ دری که سوخته
روی آن دیوارِ دودی یک کبوتر را کشید
بعد از آن گهوارهای خالی کنارش نقش زد
جایِ محسن بِینِ گهواره کمی پَر را کشید
یادش اُفتاد آتش و جمع ارازل جمع بود
یادش اُفتاد ابتدا نامرد خنجر را کشید*
وایِ من آتش که کارش کرد او در را شکست
وایِ من دنبالِ خود تا خانه لشگر را کشید
بعد از آن بر روی آن در رفت و آمد داشتند
بعد از ان این کوچه و آن کوچه حیدر را کشید
بچهها کَندند در را تا که مادر پا شود
یک نفر او را کشید و یک نفر در را کشید
پشت بابا بود اما ضربهی سخت قلاف
روی سنگ کوچه مادر نه پیمبر را کشید
■■■
حال امشب بُغچهای را باز کرد و گریه کرد
روضه خواند و پیشِ زینب حرفِ آخر را کشید
@hosenih
کربلا می گوئیم :"مادر تماشا میکنی
از همانجایی که بوسیدیش خنجر را کشید
یک حرامی آمد و پیراهنش را کَند و بُرد
یک حرامی رویِ خاک و خار دختر را کشید"
هر دو میگفتند از آن سر که نیزه میبَرد
تا حسینش باز زیر پای او سر را کشید
*بعضی از مقاتل به این موضوع اشاره کرده اند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
می آید استجابت اگر پیشواز تو
فخر خداست محفل راز و نیاز تو
محراب خانه نور علی نور می شود
از جانماز و وصله ی چادر نماز تو
@hosenih
فهم بشر به ساحت درکت نمی رسد
پنهان شده به دست خداوند راز تو
این آن حقیقتیست که کتمان نمی شود
غیر از علی نبوده کسی هم تراز تو
ای ساده زیستی تو تدریس بندگی
ای شوکت بهشت گلیم جهاز تو
@hosenih
نامت سلام داشت قیامت قیام داشت
زنده است آن شهادت تاریخ ساز تو
محشر که اختیار شفاعت به دست توست
داریم ما امید به برگ جواز تو
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#مرضیه_عاطفی
▶️
اشکش چکید آرام؛ دانه دانه در بستر
دارد به پایان میرسد پیمانه در بستر
بال و پرش در شعله مانده در هجومی سخت
تب می چکد از صورتِ پروانه در بستر
@hosenih
همسایه ها با خاطری آسوده میگفتند
افتاده دیگر مادرِ این خانه در بستر
تا که نبیند لرزش ِ دستِ کبودش را
موهای زینب(س)شد شبانه شانه؛ در بستر
پهلو شکسته! ضربه خورده سخت بازویش
مجروح می پیچد به خود دردانه در بستر
دلداده بود و عاشقانه از علی(ع) میگفت
جانِ دو عالم با غمی جانانه در بستر
دیگر جوابِ «کلّمیني» یک تبسم بود
از درد می لرزید وقتی چانه در بستر
@hosenih
دست علی(ع) در دستهایِ ناتوانش بود
با دلخوشی های جهان بیگانه؛ در بستر...
داغش به دل ماند و نفس محکم زد و یخ کرد-
انگشتهایش دانه دانه دانه در بستر!
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#حامد_شریف
▶️
دارد به حال خویش قلم گریه میکند
با غصه های فاطمه غم گریه میکند
@hosenih
دیوار سر به شانه بیرق گذاشته
بر روی شانه های علم گریه میکند
نوحه ز حال رفت غزل هم قدش خمید
اما هنوز ذکر دو دم گریه میکند
سائل گرفت لباس عروسش به دست و دید
دارد ز شرم جود و کرم گریه میکند
بیچاره آن که گریه برایت نکرد و رفت
بیچاره تر کسی ست که کم گریه میکند
عقده شده برای حرمها ضریح تو
بر بی نشانی تو حرم گریه میکند ...
وقتی که دستهای یدالله بسته شد
دیدم به چشم تیغ دو دم گریه میکند
@hosenih
وقتی حسن ز کوچه گذر میکند ببین
با یاد او قدم به قدم گریه میکند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
ای دیده ابری باش حُسن دیده گریانی ست
مولا پی وصل است و بنده باز هجرانیست
اصلا شده باخود بگویی من کجا هستم
او حاضر است و غیبت ما سخت طولانیست
@hosenih
نان حلالی جور کن تعارف به مولا کن
اورا نخوان بر خانه ات تا سفره ظلمانیست
ما دور خود گشتیم اما دور آقا نه
مشغول نفس خود شدن ختمش به حیرانیست
ازدرد هجرانی که ماداریم معلوم است
تنها دوای گریه کنها گریه درمانیست
پاشو سوار کشتی اش شو باز جا دارد
با نوح تو همراه شو دریا که طوفانیست
**
@hosenih
مادر بسوزد بچه هایش نیز میسوزند
مادر پریشان است و حال ما پریشانیست
طوری طلب میکرد مرگش را که فهمیدیم
زهرا دراین شهرنمک نشناس زندانیست
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#محمود_ژولیده
▶️
دین حق را نقطۀ پرگار ، دست فاطمه ست
گردش این گنبد دوّار دست فاطمه ست
حجة الله الحُجَج ، آرام جان مصطفاست
بوسه گاه احمد مختار دست فاطمه ست
@hosenih
جبرئیلش همزبان و کاتب وحی اَش علی
بعد احمد رشتۀ گفتار دست فاطمه ست
مهبط زهرا کجا و طور موسای کلیم
مُصحف خلقت چنان طومار دست فاطمه ست
آینه دار مناجاتش قنوت هر شبش
رازدار حضرت دادار دست فاطمه ست
یار مست فاطمه دلدار مست فاطمه
کار دست فاطمه پیکار دست فاطمه ست
در مصاف حق و باطل ، در غبار فتنه ها
چون عَلَم افتد علم بردار دست فاطمه ست
خطِّ بیعت را اگر روشن نمی فرمود او
حق نهان می ماند ، پس اینکار دست فاطمه ست
تا ابد پیروزِ جنگی نابرابر کوثر است
چون مدال بهترین رفتار ، دست فاطمه ست
آنکه با اقدام زهرا مفتضح شد خصم اوست
پس شکست دشمن قدّار دست فاطمه ست
بسکه اقدامِ به هنگامش بصیرت ساز بود
تا قیامت پرچم ابرار دست فاطمه ست
جبهۀ اسلام تا آنسوی عالم فاتح است
فتح ما اینبار نه ، هربار دست فاطمه ست
روز رزم عاشقان سربند یا زهرا خوش است
ریزش اُردوی استکبار دست فاطمه ست
مرتضی هم روز رزمش ذکر یا زهرا گرفت
ذوالفقار حیدر کرار دست فاطمه ست
(روز تنهایی که حتی یک نفر یارش نبود)
یاور آن رهبرِ بی یار دست فاطمه ست
هر جفایی دید راضی بود در راه علی
اذن و حکمِ ضربۀ مسمار دست فاطمه ست
هیچ با مولا سخن از سیلیِ دشمن نگفت
سرِّ مستودع در این اسرار دست فاطمه ست
فاطمه می خواست تا عالم نگردد زیر و رو
ورنه نفرین بر همه اغیار دست فاطمه ست
@hosenih
بیش از این رسوا نکرده آن چهل نامرد را
آری اسرار در و دیوار دست فاطمه ست
کربلای کوچه تا کرب و بلا محصول اوست
کربلا تا کربلا ایثار دست فاطمه ست
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#محمدجواد_شیرازی
▶️
چه باک کشتی آن دل که بادبان دارد
میان زندگی اش صاحب الزمان دارد
به هیچ کس نزند رو، کسی که منتظر است...
تمام عمر نظر سوی آسمان دارد
@hosenih
هم آبرو و هم ایمان و هم ولای علی
هر آن چه دارد ازین بیت و آستان دارد
نبسته دل به کسی غیر یار و دلدارش
که دل سپردنِ در این جهان زیان دارد
به غیر نوکر این خانه که خودش آقاست
کجاست آن که چنین یار مهربان دارد
نه حرف و صحبت دیروز باشد و امروز
حکایتی شده این عشق، داستان دارد
چه روزهای بدی شد بدون کرب و بلا
دلم هوای حریمِ حسین جان دارد
از آتشی که فراگیر باشد و باقی
هر آن که کرب و بلا رفته است امان دارد
به سوی زائر او مادری جوان آید
تعجب است چرا قامتی کمان دارد؟!
تعجب است چرا چهره اش کبود شده؟!
ز دود و شعله به چادر، چرا نشان دارد؟!
@hosenih
میان مجمع زوار کربلا، زهرا
می آید و همه ی روضه را بیان دارد
چه کرده است مگر با حسین و دندانش
چنین گلایه از آن چوب خیزران دارد؟!
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e