eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 شده آب آب حرم بی جواب کمی روی دستان مادر بخواب ببین مادرت از خجالت شد آب چه کردی تو با حال و روز رباب لبانت ترک خورده شرمنده ام از این چشم آزرده شرمنده ام لبت چون دل مادرت سوخته از آن بیشتر حنجرت سوخته ز هرم عطش پیکرت سوخته گل اشک چشم ترت سوخته تو با جان این خسته بازی مکن تلظی مکن دل نوازی مکن علیِ مرا خواهش شیر نیست به چشمان تو ترسِ شمشیر نیست اگر چه گریزی ز تقدیر نیست گلوی تو اندازه ی تیر نیست پدر را ز قول من ای جان بگو بپوشان سپیدیِ زیر گلو برو مرد مادر خدا یاورت الهی بلایی نیاید سرت خراشی نگیرد به بال و پرت برو بعد تو وای بر مادرت تو را می سپارم به دست پدر تویی هستی من و هست پدر ببین بی قرار توام بی قرار بمان تا بهارم بیاید،بهار ندارد تنت طاقت کارزار گلوی تو را با سه شعبه چه کار به زیر گلو مثل یک نیزه خورد رد بوسه های مرا تیر برد حسن کردی حضرت علی اصغر (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 هر كجا مينگرم جسم تورا ميبينم صد علي اكبر ِ ديگر به خدا ميبينم قول دادي كه مرا مثل عصايم باشي حال بر رويِ زمين چند عصا ميبينم تا كه گفتي علي ام سنگ به سمتت آمد مثل مادر رويِ پهلوي تو پا ميبينم تو نبي بودي و اكنون به رويِ لبِ تو مانده ام جايِ رَدِ نعل چرا ميبينم!!! خواهرم آمده از خيمه كه من جان ندهم عمه ات را تو ببين بين ِ كه ها افتاده حضرت علی اکبر (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 شعر مداحی به مناسبت حرکت کاروان امام حسین (ع) از مدینه به سمت مکه وقتی که می‌رفتند،دنیا گریه می‌کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند پشت پای آن‌ها چشمان جبرائیل حتی گریه می‌کرد پائین پای ناقه مریم گریه می‌کرد دور سر گهواره عیسی گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند،دنیا گریه می‌کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند پشت پای آن‌ها چشمان جبرائیل حتی گریه می‌کرد پائین پای ناقه مریم گریه می‌کرد دور سر گهواره عیسی گریه می‌کرد این است آن داغ عظیمی که برایش حتی میان تشت،یحیی گریه می‌کرد این است زینب بانویی که زیر پایش زانوی لرزه دار سقّا گریه می‌کرد بوسید اکبر دستهای مادرش را در زیر چـادر،‌امّ لیلا گریه می‌کرد بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا می‌گفت لالا گریه می‌کرد یک کاروان گریه شد وقتی رقیه با گـفتن بابا،بابا گـریه می‌کـرد در زیر پای محمل مستوره عشق منزل به منزل ریگ صحرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند عالم سینه می‌زد وقتی که می‌رفتند دنیا گریه می‌کرد علی اکبر لطیفیان امام حسین (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 عمو جونم ببین مست خیرالعمل شدم (مثل شیر جمل شدم) به مجتبی بدل شدم عمو جونم ببین (که تو فکر شهادتم) فقط همینه حاجتم نگو که کم سعادتم وای(علی اکبر رفت،قاسمت مونده غم غربت رو،از چشات خونده) من بی معطلی،با ذکر یا علی (میرم تا جون بدم،برا ولی) جانم عمو حسین۳ **** نوه ی حیدرم (حامی خیمه های تو سرباز با وفای تو جون میدم زیر پای تو) (جوونی مو میدم اینجا واست عمو جونم بی تو زنده نمیمونم دردو بلاهات به جونم (وای،نمیزارم تا،بمونی تنها پای عشق تو،میکنم غوغا) (ای امید من،ای پناه من) (مقتلم میشه،حجله گاه من) (میرم که جون بدم،اینجا برابرت غصه نخور عمو،فدا سرت) جانم عمو حسین۳ **** عمو جونم بیا برس به داد قاسمت که دشمن شاده قاسمت (تو خون افتاده قاسمت) عمو جونم بیا می خوام باشی کنار من (ای صبر و ای قرار من خزون شده بهار من) (وای،دیگه از دنیا،نا امیدم من) به زیر نعلا،قد کشیدم من (خون شده جاری،از سر و ابروم شبیه مادر،زخمیه پهلوم) (من زیر نعل اسب،دارم نوا عمو با خاک یکی شدم،بیا عمو) جانم عمو حسین۳ **** شاعر : میلاد قبایی قاسم ابن الحسن (ع) زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 پسر من پسر من – قمر من قمر من جگر من رو سوزوندی – جگر من جگر من در خسوفی ماه دلجوی حرم – دیده بگشا گل خوشبوی حرم بس که پاشیده شده پیکر تو – با عبا می برمت سوی حرم وای علی علی علی – وای علی علی علی *** تو مگر از من چه دیدی – چرا از من دل بریدی مردم از خجلت چو دیدم – بر زمین پا می کشیدی جانی ای شبه پیمبر نداری – جای سالمی به پیکر نداری کو سرت تا که به دامن بگیرم – پسرم گمون کنم سر نداری وای علی علی علی – وای علی علی علی شاعر : سید محسن حسینی حضرت علی اکبر (ع) زمزمه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ای مادران عالم من حضرت ربابم از تشنگی طفلم خسته دل و کبابم ای مادران عالم طفلم توان ندارد ازتشنگی چه گوید وقتی زبان ندارد ای مادران عالم ،مادر دعا نماید شاید که ساقی ما سوی حرم بیاید ای مادران عالم چه کس خبر ندارد طفلی که تشنه باشد خوابی دگر ندارد ای مادران عالم جز چشم تر ندارم شیری برای طفلم آخر دگر ندارم ای مادران عالم من مادری غمینم باید به سوک طفل ششماهه ام نشینم ای مادران عالم حالم شده دگرگون دهان کودک من با تیر شد پر از خون ای مادران عالم جز چشم من که دیده قنداقه ای پر از خون یک طفل سربریده الهی هیچ مادر داغی چنین نبیند یک ماتم چنینی روی زمین نبیند زین ماتم نفس گیر گر ماتمی بگیرد دیگر تعجبی نیست مادر اگر بمیرد ای مادران بگویید بنویس ای «وفایی» رباب شد شهیده ،رباب شد فدایی حاج سید هاشم وفایی حضرت علی اصغر (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ای ماه من که ماهی در خون شناوری  در موج خون، چقدر شبیه پیمبری  با جسم چاک چاک تو شد امر، مشتبه  تو قاسمی، عزیز دلم، یا که اکبری؟  اینقدر پیش چشم عمو دست و پا مزن  جان می دهی و جان من از دست، می بری من بر توام به جای پدر، تو برای من  جای علی اکبر و جای برادری  مشکل گشای من شده بازوی کوچکت  انگار می کنم که تو عباس دیگری  عمو شود فدات که طاقت نداشتی  بر غربت عمو بنشینی و بنگری  شرح غم من و تو، همین مصرع است و بس  من باغبان پیرم و تو یاس پرپری  امروز، روز غربت آل پیمبر است  نبْوَد روا، مرا بگذاری و بگذری  خواهی بپایْخیزی، از این دست و پا زدن  گویی هنوز، بر من مظلومه یاوری  میثم از این شرارۀ جانْسوز و سوزِ دل  مرهون عفو و رحمتِ ما، روز محشری غلامرضا سازگار قاسم ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 شوريدگيت داده به دل اختيار را با زلف دوست بسته قرارومدار را آيينه ي تمام نماي يل جمل ازاين سپاه فتنه درآور دمار را ابروكشيده ! حُكم نيام است اين نقاب بايد مهاركرد كمي ذوالفقار را ازانعكاس نام «حسن» كوفه دلخوراست فرياد كن دوباره شكوه تبار را « إن تنكرون» تولجشان را درآورد آري،به رخ بكش نسب واعتبار را مثل علی چه قدر تو شمشیر می زنی ! دنبال كن سواربه فكر فرار را برخيزجان فاطمه، دلگيرترنكن! تصويربي سپاهي اين شهريار را ازنيزه اي كه خورده به پهلوت واضح است زرگرتلاش كرده بسنجد عيار را با يك غرور له شده ؛مانده ست باغبان آخرچگونه جمع كند اين انار را شاعر : وحید قاسمی قاسم ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴نوحه عبدالله ابن الحسن علیه السلام🏴 🎶سبک عجب رسمیه..... دیگه به ماندن طاقت ندارم آوای غربت برده قرارم همچو پرستو درخیمه غم از بهر پرواز میل تو دارم گشته عموجان جسمم پراز تیر از مجتبی چون یک یادگارم🌴 خورشید من چون افتاده برخاک سرگشته روزم شد شام تارم دارم هوای وصل جمالت افتم به پای تو ای نگارم گشته عموجان جسمم پر از تیر از مجتبی چون یک یادگارم🌴 ای باغبان در خون نشسته من غنچه ی تو برشاخسارم چا مانده یک گل از لاله زارت با لطف دلبر آید بهارم من چون کبوتر دیگر زنم پر تاکه رسم بر دیدار یارم دستم زدست عمه کشیدم🌴 گشته عموجان جسمم پراز تیر از مجتبی چون من یادگارم🌴
عمه محکم گرفته دستش را داشت اما یتیم‌تر می‌شد لحظه لحظه عمو در آن گودال حال و روزش وخیم‌تر می‌شد باورش هم نمی‌شد او باید بنشیند فقط نگاه کند بزند داد... بعدِ هر تیری "ای خدا کاش اشتباه کند" کار او نیست بی عمو ماندن داغ‌ها را الی‌الابد بکشد تا ببیند چه می‌شود باید به نوکِ پایِ خویش قد بکشد ازدحامی میانِ گرد و غبار از حرامی و سنگ و شمشیر است نوک سرنیزه‌های بی احساس با تنی زخم خورده درگیر است تشنه بود و زِ گونه‌ها خونش روی لب‌های آتشین می‌ریخت یک نفر آب می‌خورد پیشش یک نفر آب بر زمین می‌ریخت خواست تا خویش را به سینه کشد تا که شاید رسد به اطفالش یک نفر نیزه‌ای به کتفش کرد رفت و او را کشید دنبالش از همانجا به سنگ اندازان "داد می‌زد تو رو خدا نزنید" وای بر من مگر سر آورید اینقدر تیغ بی هوا نزنید هرچه گلبرگ بر زمین می‌ریخت پخش هر گوشه بوی گُل می‌شد کم‌کم احساس کرد انگاری دست بی جان عمه شُل می‌شد دستِ خود را کشید از آنجا یک نَفَس می‌دوید در گودال از میانِ حرامیان رد شد شمر با او رسید در گودال باز هم پای حرمله وا شد پیچ می‌خورد حنجری ای داد پیش چشم حسن عمو می‌دید بازویش در مقابلش اُفتاد دو گلو را سه‌شعبه با هم دوخت نیزه‌ها هم که از دو سو  رفتند اسبها کارِ خویش را کردند دو بدن بینِ هم فرو رفتند چند ساعت میانِ آن گودال به گمانم قمار می‌کردند فقط عبدلله است شاهد که چند ساعت چکار می‌کردند ... شاعر: @babollharam
چیزی نمانده از بدن او حیا کنید دست مرا به جای سر او جدا کنید خواهر تمام دار و ندارش برادر است تا جان نداده عمه ، عمو را رها کنید من مثل مجتبی و عمو مثل فاطمه گودال هم مدینه شده ، کوچه وا کنید ارزش نداشت آن قَدَر این چند روز عمر تا که به زور، نیزه در این جسم جا کنید ای پیرمردهای کوفه ، مبادا که بعد من بی حرمتی به پیکر او با عصا کنید باید که این جهاد علی اصغری شود پس زود ِ زود حرمله را هم صدا کنید تا عمه را غریب تر از این ندیده ام جان مرا ازین قفس تن رها کنید خیلی برای عمه دلم شور می زند ای وای اگر که حمله به ناموس ما کنید... شاعر: @babollharam
همه‌ی عزت دنیای حسین است حسن به خداوند مسیحای حسین است حسن بی حسن سوی حسینش بروی باخته ای جان من! صاحب امضای حسین است حسن این حسن کیست که عالم همه دیوانه ی اوست برترین اسم‌ به لبهای حسین است حسن هرکسی گفت حسین، از برکات حسن است تا ابد پرچم بالای حسین است حسن بنویسید که آقای جهان است حسین بنویسید که آقای حسین است حسن زیر قبه همه گفتیم الهی به حسن باب حاجات گداهای حسین است حسن همه در کرببلایند حسین رفته بقیع چه عجب؟! جنت اعلای حسین است حسن او علی اکبر اگر داد حسن قاسم داد در بلا هم شده، هم پای حسین است حسن بعد او خنده ندیدند به لبهای حسین آی مردم غم عظمای حسین است حسن شاعر:
علیه‌السلام ای ماه من که چشم و چراغ نبوتی ریحانهٔ بهشتی باغ نبوتی ای جلوه کرده حُسن تو چون گوهر از صدف ای یادگار سبزترین گوهر شرف ای آیه‌های حسن تو وَاللَّیل و وَالنَّهار ای سرو سرفراز پس از سیزده بهار... ای متّصل به وحی و نبوّت وجود تو ماه شب چهاردهم در سجود تو دُرِّ یتیم من، قدمی پیش‌تر بیا یعنی به دیده‌بوسی من بیشتر بیا گرد یتیمی از رخ تو پاک می‌کنم لب را به بوسهٔ تو طربناک می‌کنم ای نوبهار حُسن در آفاق معرفت پیشانی تو مطلع اشراق معرفت... ای نوجوانی تو، سرآغاز شورِ عشق ای روشنای دیدهٔ موسای طورِ عشق عشق و عقیده، آینهٔ روشن تو شد تقوا و معرفت، زره و جوشن تو شد ای پاگرفته سروِ قدت در کنار من ای چون علی قرار دل بی‌قرار من ای ماه من که از افق خیمه سر زدی آتش به جان عشق، به مژگانِ تر زدی وقتی صدای غربت اسلام شد بلند مثل عقاب آمدی اینجا و پر زدی از لحظهٔ وداع من و اکبرم چقدر با التماس بر در این خانه در زدی تا من به یک اشاره دهم رخصت جهاد خود را به آب و آتش از او بیشتر زدی «اول بنا نبود بسوزند عاشقان» اما تو خیمه در دل شور و شرر زدی نخل بلند عاطفه! این التهاب چیست؟ این شوق پر گشودن مثل شهاب چیست؟ روح شتابناک تو غرق شهادت است در هر نگاه نابِ تو برق شهادت است با غیرت تو واهمهٔ ساز و برگ نیست در روشن ضمیر تو پروای مرگ نیست مرگ از حضور چشم تو پرهیز می‌کند تیغ از ستیغ خشم تو پرهیز می‌کند ای موج اشک و آه تو«اَحلی مِنَ العسل» ای مرگ در نگاه تو «اَحلی مِنَ العسل» مانند گیسوی تو که چین می‌خورد هنوز شمشیر تو نوکش به زمین می‌خورد هنوز اما چه می‌شود که دل از دست داده‌ای در راه دوست آنچه تو را هست داده‌ای شور جهاد در دل تو شعله‌ور شده‌ست یعنی تمام هستی تو بال و پر شده‌ست اشکم خیال بدرقه دارد، خدای را آهسته‌تر که وقت دعای سفر شده‌ست از اشک تو جواز شهادت طلوع کرد از چهرهٔ تو صبح سعادت طلوع کرد قربان ناز کردنت ای نازنین من گوش تو آشناست به «هل من معین» من شوق تو چون تلاوت قرآن شنیدنی‌ست بالا بلند من، حرکات تو دیدنی‌ست ای ابروی تو خورده ز غیرت به هم گره ای قامت ظریف تو کوچکتر از زره داری به جنگ اگرچه شتاب، ای عزیز من پایت نمی‌رسد به رکاب، ای عزیز من گلبرگ چهره در قدم من گذاشتی کوه غمی به روی غم من گذاشتی
─‌‎═‎༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ای پادشــاه انس و جان ، برگرد آقا آرام جـان عاشقــان ، بـرگــرد آقا تاکی بسوزم در فراقت، طاقتم نیست از این جــدایی الامـان ، برگــرد آقا تا کی بگردم کو به کو در جستجویت تا کی بمــانی بی نشــان ؟ برگـرد آقا ای یار مظلــومان عــالم ، یابن زهـرا آه ای امیـــد بی کسـان ، برگرد آقا با استـغــاثـه نــام تو وِردِ زبــانــم نامت شــده آرام جــان برگـــرد آقا امشب بیــا از محفــل ما هم گــذر کن ای شمــع جمــع این جهــان برگرد آقا آقا بریز از جام قاسم ، جرعه جرعه شهد عــسل در جـانمان ، برگرد آقا ─‌‎═‎༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ رقیه سعیدی (کیمیا)
همه‌ی عزت دنیای حسین است حسن به خداوند مسیحای حسین است حسن بی حسن سوی حسینش بروی باخته ای جان من! صاحب امضای حسین است حسن این حسن کیست که عالم همه دیوانه ی اوست برترین اسم‌ به لبهای حسین است حسن هرکسی گفت حسین، از برکات حسن است تا ابد پرچم بالای حسین است حسن بنویسید که آقای جهان است حسین بنویسید که آقای حسین است حسن زیر قبه همه گفتیم الهی به حسن باب حاجات گداهای حسین است حسن همه در کرببلایند حسین رفته بقیع چه عجب؟! جنت اعلای حسین است حسن او علی اکبر اگر داد حسن قاسم داد در بلا هم شده، هم پای حسین است حسن بعد او خنده ندیدند به لبهای حسین آی مردم غم عظمای حسین است حسن شاعر:
هزار شُکر سَرم زیرِ پرچمِ حسن است شبِ ششم شده یعنی مُحَرم حسن است هزار شکر که زهرا خرید ما را باز که جمعِ ما همه در جنس دَرهَمِ حسن است بد است پیشِ کریمان که بیش و کم خواهیم که کار و بارِ دو عالم از عالم حسن است قسم به گریه کنانش که زود می‌بینیم قرارِ ما همه صحنِ معظمِ حسن است چه غم که قفل زیاد است از قضا و قَدَر کلیدِ رفعِ بلا ذکرِ اعظمِ حسن است چقدر فاطمه می‌خواهدش کسی را که کنارِ داغِ حسینش  غمش غمِ حسن است فقط نه مرحم انبوهِ زخمهای حسین که اشکِ چشمِ عزادار  مرحم حسن است همینکه روضه‌ی "لایومک" را حسن فرمود دمیده‌اند شروعِ عزا دَمِ حسن است نه اینکه اول ماه صفر نه آخر آن محرم و صفر ما، مُحَرَمِ حسن است فقط نه کوچه و دیوار و آتش و سم بود تمامِ کرببلا مقتلِ غمِ حسن است شاعر:
شکر خدا که نور ولایت به ما رسید الطاف خاندان کرامت به ما رسید وقتی برای خون خدا نوحه خوان شدیم بالاترین مقام عبادت به ما رسید اسلام را محرم او زنده کرده است این نکته هم ز پیر طریقت به ما رسید روز ازل که موسِم تقسیم رزق بود از آن میانه، ذکر مصیبت به ما رسید اشکی چکید و این دل تیره شفا گرفت تا قطره ای ز زمزم تربت به ما رسید ذکر لبان ما صف محشر بوَد: حسین بعد از هزار سال که نوبت به ما رسید ما نوکران فاطمه ایم و عجب مدار روزی اگر مقام شفاعت به ما رسید مَستیم ما ز بادۀ "احلی من العَسل" اینگونه شد که شهد شهادت به ما رسید از نالۀ یتیم حسن زیر سمّ اسب راز وفا و عزّت و غیرت به ما رسید شاعر: عباس احمدی
دستت افتاده لب افتاده و سر افتاده عمویت دیده تو را و ز کمر افتاده همه با چکمهٔ جنگی ز تنت رد شده اند بس که امروز تنت بین گذر افتاده پشت لب‌های تو دیگر پسرم سبز شده روی خشکی لبت خون جگر افتاده چشم‌های حَسَنی تو نه بسته ست نه باز هرکسی دیده تورا یاد پدر افتاده باز انگار علی رفته اُحد برگشته باز انگار روی فاطمه دَر افتاده آسمانی شده ای که پُر ماه است عمو به رویت سُم فرسها چقدر افتاده مشتری های تو با سنگ خریدند تورا عسلت ریخته و شیشه دگر افتاده... شاعر:
مرثیه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام شب ششم شد و قلبم در اضطراب شده ز حجم مرثیه در سینه انقلاب شده هوای مرثیه امشب خراب و طوفانی ست بخوان که روضه از آن روضه های بارانی ست حسین گفتم و این بهترین عمل شده است دوباره روضه ی احلی من العسل شده است کشیده ام نفسِ اعتقادیه روضه زدم به نام حسن دل به وادیه روضه دوباره روضه ی مردی کریم میخوانم شب ششم ز بلایی عظیم میخوانم کسی که در دل میدان زره نپوشیده چو شیر شرزه ی در تاب و تب خروشیده دل حسین از این حُسن عارضش لرزید دل سپاه ز هل مِن مبارزش لرزید ز اهل کوفه به جنگش چه آبروها برد به غیرتی_که ندارند_ کوفیان برخورد همینکه شعله ی ان تنکرونی اش پیچید اجل به دور سر نحس کوفیان چرخید نشست تیغ نگاهش به پیکر ازرق پرید زود به یک ضربه اش سر ازرق حکایت ضرباتش به مرتضی رفته غرور سرخ نگاهش به مجتبی رفته ولی چه حیف زمان حماسه کوتاه است بخوان به روضه که باران سنگ در راه است ز سنگ ها خطِ سرخی روی جبین افتاد به نیزه ای بدنش بی هوا زمین افتاد چه زخم ها که نشسته به دست و بازویش رسیده پنجه ی یک بی حیا به گیسویش چقدر خم شده این جسم زخمیِ درهم نمای چهره اش از تیغ ها شده مبهم چه زخم های مهیبی زده بر این پیکر شکسته تر شده حتی ز قامت اکبر چقدر جای سُمِ مرکب است روی تنش چقدر کم شده از حجم کوچک بدنش غبار کوچه نشسته است روی گیسویش کشیده نیزه عمو از شکاف پهلویش
حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام می رود مثل حسن، حیدر دیگر باشد انتقام نفس خسته ی مادر باشد همه ی جنگ سرِ دشمنیِ با علی است بی نقاب آمده تا که خودِ حیدر باشد ذوالفقاری ست دوباره به سر مرهب ها قاسم ابن پسر فاتح خیبر باشد سیزده ساله ولی خوب به او می آید که به فرزند علی مالک اشتر باشد آرزو داشته تا چند صباحی دیگر ضرب تیغش به ابوالفضل برابر باشد نوجوانیِ ابالفضل به صفین شده کشته هایش ولی امروز فراتر باش ازرق شام نفهمید که در محضر او لحظاتی ست که می چرخد و بی سر باشد آنچنان میمنه و میسره را ریخت بهم همه گفتند که شاید علی اکبر باشد کسی از ضربه ی تیغش به سلامت نگذشت اجل کوفه و شام است و مقدر باشد
🌹 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 🖌به قلم:شاعرین طاها تحقیقی (خادم الحسین ع) بند اول-------------------------🌹 یه جوونِ زیبا داره میاد عشقِ دلِ مولا داره میاد یه قاتلِ رَذلان و کافران یه آقای والا داره میاد نوه ی حیدر قاسم قاسم ای دل و دلبر قاسم قاسم ای سر و سرور قاسم قاسم سِپهرِ محشر قاسم قاسم قاسم قاسم تو میدون بی بدلی قاسم قاسم اِبنِ شیره جملی قاسم قاسم ذکرت اَحْلا مِن عسل قاسم قاسم شاه و خَیرُ الْعَمَلی (یاقاسم مدد یاقاسم) (یاقاسم مدد یاقاسم) بنددوم-------------------🌹🌹 نام تو رو بردن عبادته نوکر شما با لیاقته اگه که ماها با شما خوشیم دعای شما با عنایته سردارکربلا قاسم قاسم شهید نینوا قاسم قاسم من شدم مبتلا قاسم قاسم به عشقت دربلا قاسم قاسم قاسم قاسم رجزت حیدریه قاسم قاسم نبردت محشریه قاسم قاسم شیر همچون علیه قاسم قاسم عاشق تو ولیه (یاقاسم مدد یاقاسم) (یاقاسم مدد یاقاسم) بند سوم--------------🌹🌹🌹 ای نور دو چشمان مجتبی ای پسر زیبا و با وفا تو عاشق عمو حسینی و عاشق تو هم شاه با وفا کوه شجاعت قاسم قاسم اهل رشادت قاسم قاسم الگوی خوبی برا جوونا راه سعادت قاسم قاسم قاسم قاسم مرحبا بر جگرت قاسم قاسم من فدای پدرت قاسم قاسم بنده ی کوی توأم قاسم قاسم من شوم خاک درت (یا قاسم مدد یا قاسم) (یا قاسم مدد یا قاسم) @Asheghane_hazrat_zeynab
❌سبک جدید❌ 🌹-----------------------بند اول شیره میدان قاسم ، یا قاسم یا قاسم مردِ مردان قاسم ، یا قاسم یا قاسم عشقِ یزدان قاسم ، یا قاسم یا قاسم اِبنِ مُجتبی قامَتَت رعنا نداره واست ترس اَصَن معنا به هر زمانِ جدل تو بودی و بی بدل میگی که جنگ هستش برات اَهلا مِن عسل «یاقاسم یاقاسم» 🌹🌹------------------بند دوم صاحب دم قاسم ، یا قاسم یا قاسم فخر آدم قاسم ، یا قاسم یا قاسم دم به دم دم قاسم ، یا قاسم یا قاسم محو تو لشکر نوه ی حیدر در شجاعت چون یل آب آور تو افتخار حسن تو یادگار حسن حسن چو سیف علی تو ذوالفقار حسن «یاقاسم یاقاسم» 🌹🌹🌹------------بند سوم یلِ دلاور قاسم ، یا قاسم یا قاسم امیر و دلبر قاسم ، یا قاسم یا قاسم نشانِ حیدر قاسم ، یا قاسم یا قاسم چون عموت عباس شیرمیدانی جون دشمن رو میگیری آنی ای تک یل میدان هستی چو شیر غُرّان ای تیغ شمشیرت بهرِ عدو بُرّان «یاقاسم یاقاسم» ---------------------------------------- اثر مشترك : 📝🎵 طاها تحقیقی () @Asheghane_hazrat_zeynab
متن روضه 1 🔸ای حرمت خانۀ معمور دل 🔸ای شجر عشق تو در طور دل 🔸نجل علی درّ یتیم حسن 🔸باب همه خلق زمین و زمن امشب بریم در خانه ابن الکریم... میوه دل امام حسن... 🔸همچو عمو ماه بنی هاشمی 🔸چشم و چراغ شهدا، قاسمی امشب صاحب عزا... خود امام حسنه... آقای کریم ماست... آی اونی که گفتی گرفتارم... حاجت دارم... مریض دارم... امشب شفای مریضت رو از امام حسن بگیر... امشب آقا رو به پاره تنش قسم بده... مگه ميشه... برا میوه دلش اشک بریزی... برا قاسمش اشک بریزی... آقا دست خالی برت گردونه... آماده ای بریم کربلا بسم الله... شاید 13 سال بیشتر نداره... اومد کنار ابی عبدالله... صدا زد: 🔸من هوای جبهه دارم ای عمو 🔸غصه های خیمه دارم ای عمو شب عاشورا اومد کنار عموجانش حسین... عرضه داشت آقا... یه سوال دارم... آیا منم فردا شهید میشم یا نه... آیا منم میتونم جانم رو فداتون کنم یا نه... 🔸این دلم احساس غمگینی کند 🔸غربتت درسینه سنگینی کند عزیز دل برادرم...قاسمم... مرگ رو چطور میبینی... صدا زد: احلی من العسل... آقا مرگ برای من از عسل شیرین تره... فرمود عزیز دلم... فردا تو رو به بلای عظیم میکشند... الله اکبر... امان از بلای عظیم... روز عاشورا اومد کنار ابی عبدالله... صدا زد عموجانم حسینم... الان ديگه وقتشه اجازه میدان بدید آقا... دیگه طاقت ندارم... ابی عبدالله چکار کنه... صدا زد قاسمم... عزیز برادرم... چطوری اجازه بدم... آخه تو یادگار حسنمی... تو امانت برادرمی... اصرار کرد... هر طوری بود... اجازه گرفت... رفت به سمت میدان... راوی میگه: وَخَرَجَ غُلَامٌ كَأَنَّ وَجْهَهُ شِقَّةُ قَمَر یه نوجوانی وارد میدان شد دیدم صورتش مثل ماه پاره میدرخشه... تا وارد میدان شد... شروع کرد به رجز خوندن... چنان با شجاعت رجز میخونه... همه لشکر دشمن متحیر موندن... این آقازاده کیه... آی نانجیبها... اگه منو نمیشناسید بدانید... أَنَا ابْنُ الْحَسَنِ سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفى‏ من فرزند قهرمان جنگ جملم... من فرزند حسن بن علیم... 🔸آیینه ی مرد جمل آمد به میدان 🔸یک شیردل مانند یل آمد به میدان جنگ نمایانی کرد... خیلی ها رو به درک واصل کرد... کسی حریف این آقازاده نميشه... چه کار کردند... دور تا دورش رو گرفتند... اول سنگبارانش کردند... یه ظالمی صدا زد... بخدا بهش حمله میکنم... داغش رو به دل مادرش میگزارم... یا صاحب الزمان... تا این نانجیب رسید... ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيف ِ آنچنان با شمشیر به سر مبارک زد... فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ قاسم با صورت به زمین افتاد... همینجا بود صدای ناله اش بلند شد... يا عَمّاه عموجان حسین به دادم برس... 🔸افتادم از پشت فرس 🔸عمو به فریادم برس ابی عبدالله مثل باز شکاری خودش رو رسوند... بگم یا نه... نگاه کرد... دید یه قاسمش زیر سم اسبها... هی صدا میزنه عموجان حسین... ابی عبدالله این نانجیبها رو کنار زد... نشست کنار یتیم برادر... دید شمشیر به سرش زدند... بدنش رو قطعه قطعه کردند... سنگبارانش کردند... داره نفسهای آخرش رو میکشه... هی پاهاش رو زمین میکشه... چه کار کنه حسین... همه دیدند... وقَد وَضَعَ حُسَينٌ صَدرَهُ عَلى صَدرِهِ، قاسم رو به سینه چسباند... وای عزیز برادرم قاسم... یادگار حسنم قاسم... 🔸اي يادگار ِ رويِ قشنگِ برادرم 🔸جان كَندَنت روي زمين نيست باورم 🔸وقتي كه استغاثه ي جانسوز تو رسيد 🔸هفت آسمان، شكست و فرو ريخت برابرم 🔸پُر شد فضا ز عطر گلابِ تنت عمو 🔸عطر تن تو زنده كُند يادِ اكبرم (صلی الله عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ)
مداح اهلبیت،ع،آقای سعید سلطانی: 🏴نوحه عبدالله ابن الحسن علیه السلام🏴 🎶سبک عجب رسمیه..... دیگه به ماندن طاقت ندارم آوای غربت برده قرارم همچو پرستو درخیمه غم از بهر پرواز میل تو دارم گشته عموجان جسمم پراز تیر از مجتبی چون یک یادگارم🌴 خورشید من چون افتاده برخاک سرگشته روزم شد شام تارم دارم هوای وصل جمالت افتم به پای تو ای نگارم گشته عموجان جسمم پر از تیر از مجتبی چون یک یادگارم🌴 ای باغبان در خون نشسته من غنچه ی تو برشاخسارم چا مانده یک گل از لاله زارت با لطف دلبر آید بهارم من چون کبوتر دیگر زنم پر تاکه رسم بر دیدار یارم دستم زدست عمه کشیدم🌴 گشته عموجان جسمم پراز تیر از مجتبی چون من یادگارم🌴 کانال مداحی محبان اهلبیت،ع🎤عاشقان حضرت زینب،س، https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122