eitaa logo
عزیزم حسین♥️
4.5هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
10.6هزار ویدیو
166 فایل
ا ﷽ ا تکثیر و نشر کانال🙏 تکثیر عشق ناب علوی،حسینی است❤️💚 عشق را باید همی تکثیر کرد👌 ای عشق سربلند که برنیزه میروی ازحلقه کمندتو راه گریز نیست کانال های ما: حسینی، محبتی : @azizamhosen روضه،مقتل: @yaraliagham علمی،حدیثی: @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 چکمه اش را که از گلو برداشت دشت را ناله ی عمو برداشت نیزه را قاتل از تنش بعد از سیزده ضرب زیر و رو برداشت پنجه ای آمده گلو بکشد بعد هم جنگ شد که سو بکشد تا میاید حسین و گریه کند زدنش ناله ی عمو بکشد او یتیم است مُبهمش نکنید زیر این نعلها کمش نکنید آه ای نیزه ها میان حرم مادرش هست درهمش نکنید نه به لبخند و گریه لب وا بود جای دو نعل روی لبها بود جای دو نعل نعل بعدی خورد حفره هایی به سینه پیدا بود روی دوش عمو که جا شده بود قسمتی بر زمین رها شده بود تیغ از لابه لای او می ریخت چون حصیری که نخ نما شده بود نیمه جان بود و اندکی حس داشت کاکلش را گرفت ناکس داشت می کشید و به پشت می چرخاند ناله دیگر نبود خس خس داشت نفسش بین دنده ها مانده سیزده جای رد پا مانده سر وکتفش به روی کتف حسین وای پایش به خاک جا مانده قاسم ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 این تن غرقه به خون مصحف پا مال من است این عزیز دل زهرا و حسین و حسن است اِرباً اربا شده مثل علی اکبر، پسرم پیرهن از تن و تن پاره تر از پیرهن است خونِ سر آب وضو، سنگِ عدو مهر نماز اشک در دیده و خون جگرش در دهن است زخم شمشیر کجا، جای سم اسب کجا؟ اسب ها از چه نگفتید که این قلب من است؟ کاش یک بار دگر اسم عمو را می برد حیف کز خون دو لبش بسته، خموش از سخن است اشک می ریزم و با دیده ی خود می نگرم که گلم دستخوش باد خزان در چمن است سیزده ساله ی من، ماه شب چاردهم از چه دور بدنت این همه شمشیرزن است بر تن پاک تو ای حجله نشین یم خون پیرهن جامه ی خونین شده، خلعت کفن است بزم دامادی تو دامن صحرای بلاست خونِ رخساره حنا، شاخه ی گل زخم تن است میثم آتش به شرار جگرت ریخته اند آه جانسوز تو سوز دل هر مرد و زن استپ شاعر:غلامرضا سازگار قاسم ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 پای کوبم بر زمین تا زمزمی جاری کنم لااقل بهر لبان خشک تو کاری کنم من ز نسل مجتبایم وارث شیر جمل چون عموعباس می خواهم علمداری کنم دشمنان از نسل آن بنت الخبیث یثربند با تنی صد پاره بهرت آبرو داری کنم من ز سینه نعره ی ان تنکرونی سر دهم تا که سینه بشکند این شاه را یاری کنم این تن و ا ین سم مرکب وای بر حال دلم با تمام پیکرم از تو طرفداری کنم کن حلالم ای عمو گر که خجالت دادمت خواستم شاید برای غربتت کاری کنم قاسم ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 وای بر من که خزان در چمنت می بینم ای یتیم حسنم چون حسنت می بینم قدرتی نیست که لب را به سخن باز کنی چقدَر لخته ی خون در دهنت می بینم زرهی قد تو پیدا نشد و میسوزم با کفن رفتی و پاره کفنت می بینم گرگها دور و بر پیکر تو حلقه زدند که رد پنجه روی پیرُهنت می بینم نیزه بیرون زده از سینه ی تو،زین ماتم دخترم را به حرم سینه زنت می بینم بس که از جسم تو با اسب همه رد شده اند همچنان قامت عباس تنت می بینم قاسمم در همه ی دشت تو تقسیم شدی به روی نعل کمی از بدنت می بینم محمود اسدی قاسم ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 وای بر من که خزان در چمنت می بینم ای یتیم حسنم چون حسنت می بینم قدرتی نیست که لب را به سخن باز کنی چقدَر لخته ی خون در دهنت می بینم زرهی قد تو پیدا نشد و میسوزم با کفن رفتی و پاره کفنت می بینم گرگها دور و بر پیکر تو حلقه زدند که رد پنجه روی پیرُهنت می بینم نیزه بیرون زده از سینه ی تو،زین ماتم دخترم را به حرم سینه زنت می بینم بس که از جسم تو با اسب همه رد شده اند همچنان قامت عباس تنت می بینم قاسمم در همه ی دشت تو تقسیم شدی به روی نعل کمی از بدنت می بینم محمود اسدی قاسم ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
فهرست اشعار اهل بیت (ع) و مناجات با خدا -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- @beharalashar فهرست کانال بحار الانوار
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 زيبا تر از هميشه در اين کربلا شدي ديدي دلم گرفته مرا مجتبي شدي پر زد دلم براي عمو گفتنت بگو آخر بگو چرا ، چه شده بي صدا شدي افتاده اي به خاک و پر از زخم گشته اي افتاده اي به خاک و پر از رد پا شدي از پاي کوبي سم اسبان عجيب نيست اي پاره دلم که چنين نخ نما شدي ديروز شانه ات زده ام امروز ديده ام با پنچه هاي قاتل خود آشنا شدي بر روي خاک مثل عمو قد کشيده اي يا بسکه تيغ خورده اي از زخم وا شدي گفتم عصاي پيريه من بعد اکبري اما از اين شکسته تنها جدا شدي قاسم ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 شور و شوقم را ببین، یاور نمیخواهی عمو؟ اکبری یک ذرّه کوچکتر نمیخواهی عمو؟ تاب دوریِ مرا اینجا دل پاکت نداشت قاسمت را پیش خود آن ور نمیخواهی عمو؟ چهره ی زهرائیم زیباست امّا یک رجز روز آخر با دم حیدر نمیخواهی عمو؟ شال بر دوش و گریبان باز و صورت قرص ماه در میان کربلا محشر نمیخواهی عمو؟ وقت رفتن تو مگر با یاد زهرا مادرت بر فراز نیزه هجده سر نمیخواهی عمو؟ پیکرم شاید که پای اسبها را خسته کرد یک فدایی این دم آخر نمیخواهی عمو؟ یادگاری از حسن بودم گلی از باغ عشق از برادر هدیه ای پرپر نمیخواهی عمو؟ قاسم صرافان قاسم ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 سیزده ساله جوانی که گل باغ ولاست قمرنجمه وشمس الشرف کرب وبلاست نوراو ناب تر از رنگ عقیق یمنی است پرورش یافته ی مکتب ناب حسنی است طینتش نورولبش کوثروقدش طوباست نوۀ حیدرکرار وعزیز زهراست نور از روی جبینش به فلک می تابد مهرایمان ویقینش به فلک می تابد نوجوانی که به پیران جهان راهبراست یم ایثار ووفا را صدفی پرگهر است داشت جامی به کف از جام وفا زرین تر اشتیاقش به شهادت زعسل شیرین تر نامۀ مرد جمل را به روی دست گرفت سیزده جام عسل را به روی دست گرفت بغض پنجه به دل وراه گلویش میزد بس که او بوسه به دستان عمویش میزد گفت دانی به شما عشق وارادت دارم ای عموجان به دلم شوق شهادت دارم ای کریمی که کرم هست تو را عادت وخو بامن ای جان عمو حرف نرفتن تومگو هردو نذر حرم دوست متاعی کردند هردوباناله وگریه چه وداعی کردند همه دیدند مه چاردهی سرزده است با نقابی که به رویش زده اوآمده است آمدو جن وملک را به تماشا انداخت «کوه طوفان زده را یک تنه ازپا انداخت» بس که برمیسره ومیمنۀ لشگر تاخت همه را یاد ابرمرد جمل می انداخت کوفیان بار دگر حیله ونیرنگ زدند وای از آن لحظه که براو همگی سنگ زدند با همان دست که برجسم حسن تیرزدند شب پرستان به تنش نیزه وشمشیر زدند موج زد لشگرو دیدند دگر قاسم نیست استخوانی به تمامی تنش سالم نیست عشق می گفت حسین بن علی را ،بشتاب یک صدا گفت عمو قاسم خودرا دریاب باغبان دید گلش پرپر وپامال شده بسملی روی زمین بی پروبی بال شده ای «وفایی» چه بگویم که حسین از آن دشت با تن او به چه حالی به حرم بر می گشت حاج سید هاشم وفایی قاسم ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ای ماه من که ماهی در خون شناوری  در موج خون، چقدر شبیه پیمبری  با جسم چاک چاک تو شد امر، مشتبه  تو قاسمی، عزیز دلم، یا که اکبری؟  اینقدر پیش چشم عمو دست و پا مزن  جان می دهی و جان من از دست، می بری من بر توام به جای پدر، تو برای من  جای علی اکبر و جای برادری  مشکل گشای من شده بازوی کوچکت  انگار می کنم که تو عباس دیگری  عمو شود فدات که طاقت نداشتی  بر غربت عمو بنشینی و بنگری  شرح غم من و تو، همین مصرع است و بس  من باغبان پیرم و تو یاس پرپری  امروز، روز غربت آل پیمبر است  نبْوَد روا، مرا بگذاری و بگذری  خواهی بپایْخیزی، از این دست و پا زدن  گویی هنوز، بر من مظلومه یاوری  میثم از این شرارۀ جانْسوز و سوزِ دل  مرهون عفو و رحمتِ ما، روز محشری غلامرضا سازگار قاسم ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 شوريدگيت داده به دل اختيار را با زلف دوست بسته قرارومدار را آيينه ي تمام نماي يل جمل ازاين سپاه فتنه درآور دمار را ابروكشيده ! حُكم نيام است اين نقاب بايد مهاركرد كمي ذوالفقار را ازانعكاس نام «حسن» كوفه دلخوراست فرياد كن دوباره شكوه تبار را « إن تنكرون» تولجشان را درآورد آري،به رخ بكش نسب واعتبار را مثل علی چه قدر تو شمشیر می زنی ! دنبال كن سواربه فكر فرار را برخيزجان فاطمه، دلگيرترنكن! تصويربي سپاهي اين شهريار را ازنيزه اي كه خورده به پهلوت واضح است زرگرتلاش كرده بسنجد عيار را با يك غرور له شده ؛مانده ست باغبان آخرچگونه جمع كند اين انار را شاعر : وحید قاسمی قاسم ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 چون به شاه کربلا شد کار تنگ قاسم آمد تا ستاند اذن جنگ هی به گریه بوسه زد بر دست شاه گشت جانش عاشق و پابست شاه گاه پای شاه بوسیدی ز غم دست خود پیچید در دامان عم از صفا بس کرد گِرد شه طواف تا یافت آن صید حرم اذن مصاف گفت راوی نیک می آرم به یاد که چو قاسم روی بر میدان نهاد بندی از نعلین او بگسسته بود وز کمال کودکی نابسته بود او به ظاهر کوچک و آن ها بزرگ او به باطن یوسف و آن قوم گرگ پایش از رفتار و دست از کار ماند اوفتاد و عمّ امجد را بخواند استخوان پشت و پیش و پای و دست زیر سمّ اسبها در هم شکست شاعر:جیحون یزدی قاسم ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar