شام بلا
ماکجا ودیده ی نامحرمان
ما کجا واینهمه جور زمان
در مدینه احترامی داشتیم
ما کجا وشام واین نامردمان
چون اسیری خارجی ما را برند
ما کجا وبستن با ریسمان
ما مگر اولاد طاها نیستیم
ما کم جا وکوچه گرد ی بی امان
شام سوگ ما دوچندان می کند
ما کجا وسخره های دشمنان
هدیه ی شام است بارانی زسنگ
ما کجا واینهمه سنگ گران
شام وآل مصطفی ویران نشین
ما کجا واینچنین جا و مکان
زینبم من مادر رنج وغمم
من کجا وقامتی همچون کمان
هجر یاران مو سپیدم کرده است
من کجا وبرگ ریزان خزان
سایه ی روی سرم بوده حسین
من کجا وزندگی بی سایبان
زینبم من با زنان وکودکان
غمزده،غارت زده،بی آشیان
سخت باشد صبر در شام بلا
سخت باشد برهمه این امتحان
آه و واویلا ازآن بزم شراب
وای از آن دست وچوب خیزران
وای از دخت سه ساله،آندمی
مرغ روحش پر کشدبر آسمان
بارالها صبر زینب کن فزون
سربلند آید برون زین امتحان
شاعر : اسماعیل تقوایی
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#دشتی_خواهی
#بعد_از_شهادت
#امام_حسین
گلی گم کرده ام در این گلستان
الهی که شوم او را به قربان
گل من رنگ سرخ ولاله گون داشت
گلم صدپاره پیکرغرق خون داشت
گلم رادست گلچین سر بریده
تنش را سُمِّ مرکب ها دریده
گلی که می نمایم جستجویش
تمام کربلا پُر شد ز بویش
گل من عالمی را نورعین است
گلم فرزند پیغمبر حسین است
مرا این گل بُوَد جان برادر
ز داغش می زنم بر سینه وسر
برادرجان ببین درشوروشینم
بدنبال تو می گردم حسینم
دراین گودال خون هرسو روانم
به لب آمد ز دوری تو جانم
گل گم گشته ام،خواهر فدایت
صدایم کن به قربان صدایت
حسین جانم ز دوری تو ای داد
ببین زینب به هِق هِق کردن افتاد
نفس بند آمده بین آه آهم
کجا افتاده ای تو ای پناهم
دلم خواهد درآغوشت بگیرم
سرم رو سینه ات باشد بمیرم
ز خیمه تا به اینجا را دویدم
صدایم کن حسین دیگر بُریدم
صدایم کن رسد بوی تن تو
دلم شد تنگ خواهر گفتن تو
شنیدم گفته بودی یا اُخَیّـه
سرت کو،پس چسان گفتی اِلَیّـه؟
فدای تو شوم ای نور دیده
یقین خواندی ز رگهای بُریده
دگر بند دلم را پاره کردند
مرا با کُشتنت بیچاره کردند
برادر جان اگر رنگم پریده
تو را زینب هنوز بی سرندیده
الهی کور می بودم برادر
نمی دیدم تو رادرخاک بی سر
حسین جانم ببخشا خواهرت را
کمی دیر آمدم بردند سرت را
گمان من نبوده وقت پیری
تو بر نیزه روی من هم اسیری
چقدر اینجا کنار تو برادر
رسد بویی شبیه بوی مادر
اگر مادر کنارت امشب آمد
بگو که جان زینب بر لب آمد
بگو که تازیانه خورد زینب
هزاران بار اینجا مُرد زینب
بگو«مداح» باسوز دل و درد
که هجران حسین بیچاره ام کرد
شاعر:#کربلایی_علی_اکبر_اسفندیار
«مداح»
.
.
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
چیزی نمانده از بدنم در سهسالگی
خُرد است استخوان تنم در سهسالگی
درگیرِ دردِ سوختنم در سهسالگی
در قابِ چشم عمه، منم در سهسالگی
تصویرِ سایهروشنِ دورانِ پیریام
بابا، سکینه گفت که غمدیده رفتی و
وقتِ وداع با لب تفتیده رفتی و
در خیمه خواب بودم و از دیده رفتی و
من را بغل نکرده نبوسیده رفتی و
این داغ مانده بر لبِ خشک و کویریام
دستِ فلک گذاشت به دوشم بنای زجر
با خون کشید پنجه به مویم حنای زجر
مُردم ز ترس در دلِ شب از صدای زجر
از بس که مشت خوردهام از دستهای زجر
افتاد پیش پای تو دندانِ شیریام
با پا گلِ امید تو از خاک چید و بُرد
موی مرا به دست گرفت و دویدو بُرد
بر روی خارهای مغیلان کشید و بُرد
نامرد بی هوا نفسم را برید و بُرد
رحمی نکرد بر من و حالِ صغیریام
در هایوهویِ عربدهی نیزهدارها
در هم شکست شوکتِ سبزِ وقارها
مویی که خورد شانه ز دست تو بارها
از کوفه تا به شام، به دستِ سوارها
پنجه به پنجه رفت کمندِ حریریام
وا شد دری به سمت جسارت سه روز بعد
ساعاتِ سخت داغ اسارت سه روز بعد
بازارِ بردهها و جسارت سه روز بعد
در چشمهای هیزِ جماعت سه روز بعد
تازه شروع شد غمِ تلخِ حقیریام
خاکم به سر، چه رفت سرِ خاندان تو
یک سو زنان و سوی دگر کودکان تو
مردانِ مست دور و بر خواهران تو
یک شهر در مشایعتِ کاروان تو
خندیدهاند بر من و رختِ اسیریام
منزل به منزل از همه دشنام خوردهام
ضرب لگد به سینه ز هر گام خوردهام
مردانه سنگ از لب هر بام خوردام
از صبح جای هر که نزد شام خوردهام
پهلو به گشنگی زده در شام، سیریام
آن سر که صبح بر سرِ نی آفتاب شد
وقتِ غروب واردِ بزم شراب شد
غصه به جای خود، دلم از غبطه آب شد
تهمانده های راس تو سهمِ رباب شد
حسرت اضافه شد به غمِ سربهزیریام
بزم شراب بود و شرر در دلم دوید
حرفی جدید از دهنِ هرزهای پرید
گفتم به عمهام وسطِ مجلسِ یزید
چه بد نگاه میکند آن دلقکِ پلید
مردک خیال کرده کنیزم، اجیریام
دستم، سرم، تمامِ تنم درد میکند
تا مغز استخوان بدنم درد میکند
حتی به بوسهای دهنم درد میکند
دیدی که پایِ آمدنم درد میکند
با سر رسیدهای که در آغوش گیریام
در برگریزِ فصلِ خزان آمدی بیا
ای بر لبم رسیده چو جان آمدی بیا
بابای من چرا نگران آمدی بیا
"ره گم نگشته خوش به نشان آمدی بیا"
ای میهمان خسته به بزم فقیریام
حالا که آمدی شبِ دیدار... بگذریم
از طعنه و شکنجه و آزار بگذریم
از هرچه دیدهام سرِ بازار بگذریم
ای از تنور آمده، بگذار بگذریم
از این سکوتِ سردِ شبِ زمهریریام
ظهیر مومنی
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
.
#دشتی_خواهی
#بعد_از_شهادت
#امام_حسین
گلی گم کرده ام در این گلستان
الهی که شوم او را به قربان
گل من رنگ سرخ ولاله گون داشت
گلم صدپاره پیکرغرق خون داشت
گلم رادست گلچین سر بریده
تنش را سُمِّ مرکب ها دریده
گلی که می نمایم جستجویش
تمام کربلا پُر شد ز بویش
گل من عالمی را نورعین است
گلم فرزند پیغمبر حسین است
مرا این گل بُوَد جان برادر
ز داغش می زنم بر سینه وسر
برادرجان ببین درشوروشینم
بدنبال تو می گردم حسینم
دراین گودال خون هرسو روانم
به لب آمد ز دوری تو جانم
گل گم گشته ام،خواهر فدایت
صدایم کن به قربان صدایت
حسین جانم ز دوری تو ای داد
ببین زینب به هِق هِق کردن افتاد
نفس بند آمده بین آه آهم
کجا افتاده ای تو ای پناهم
دلم خواهد درآغوشت بگیرم
سرم رو سینه ات باشد بمیرم
ز خیمه تا به اینجا را دویدم
صدایم کن حسین دیگر بُریدم
صدایم کن رسد بوی تن تو
دلم شد تنگ خواهر گفتن تو
شنیدم گفته بودی یا اُخَیّـه
سرت کو،پس چسان گفتی اِلَیّـه؟
فدای تو شوم ای نور دیده
یقین خواندی ز رگهای بُریده
دگر بند دلم را پاره کردند
مرا با کُشتنت بیچاره کردند
برادر جان اگر رنگم پریده
تو را زینب هنوز بی سرندیده
الهی کور می بودم برادر
نمی دیدم تو رادرخاک بی سر
حسین جانم ببخشا خواهرت را
کمی دیر آمدم بردند سرت را
گمان من نبوده وقت پیری
تو بر نیزه روی من هم اسیری
چقدر اینجا کنار تو برادر
رسد بویی شبیه بوی مادر
اگر مادر کنارت امشب آمد
بگو که جان زینب بر لب آمد
بگو که تازیانه خورد زینب
هزاران بار اینجا مُرد زینب
بگو«مداح» باسوز دل و درد
که هجران حسین بیچاره ام کرد
شاعر:#کربلایی_علی_اکبر_اسفندیار
«مداح»
.
#کاروان_اسرا12
زبان حال حضرت سکینه با حضرت عباس علیهماالسلام
عمو نیگا کن
باز حرمله با خنده های بی امونش
پیش رباب می رقصه با تیر و کمونش
سر علی رو روی نی میده نشونش
داره اذیت میکنه بی بی رباب و
نشونمیده با قهقهه کاسه ی آب و
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
عمو نیگا کن
بعد تو آواره شدیم توی بیابون
بس که دویدیم به روی خار مغیلون
درمون نداره آبله های پاهامون
کجایی که سکینه از هجرت مریضه
نیستی که بین دشمنا حرف از کنیزه
🌸🌸🌸🌸🌸
عمو نیگا کن
دستای ما رو با طناب کینه بستن
بردن ما رو بزم شراب،حرمت شکستن
تو صدر مجلس زجر و حرمله نشستن
یزید مست ببین داره جلوی چشام
با خیزرون میزنه رو لبهای بابام
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
🏴سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها
#ایام_اسارت
#زمینه_حضرت_زینب_س
#شور_حضرت_زینب_س
#درد_اسارت
🏴بند اول
درد اسارت،رو چاره ای نیست
داغ فراقت،رو مرهمی نیست
از خطبه ی من،فهمیده دشمن
مصیبت تو،غمه کمی نیست
کرب و بلا دیدم_کوفه جفا دیدم
بریده رأست رو_رو نیزه ها دیدم
ولی میخونم،ما رایت الا جمیلا
ما رایت الا جمیلا
🏴بند دوم
رو نی سرت رو،شکسته دیدم
به چوب محمل،زدم سرم رو
میدم سرم رو،ولی نمیدم
حتی یه نخ از،این معجرم رو
رو نی قمر دیدم_با چشم تر دیدم
خودم تو کربلا_داغ پسر دیدم
ولی میخونم،ما رایت الا جمیلا
ما رایت الا جمیلا
🏴بند سوم
دیدم که خونی،شده لب تو
نشد بشورم،لبت رو با اشک
تو گفتی آروم،باشم حالا من
دارم میریزم،چه بی صدا اشک
تو معبرا دیدم_سرت رو تا دیدم
افتاده از رو نی_به زیر پا دیدم
ولی میخونم،ما رایت الا جمیلا
ما رایت الا جمیلا
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴سبک شور حضرت زینب کبری سلام الله علیها
#ایام_اسارت
#شور_حضرت_زینب_س
#عالمه_غیر_معلمه
🏴بند اول
عالمه غیر معلمه
فهمه غیر مفهمه
زینب کبری گل فاطمه
هر چی ازت بگم بازم کمه
شایسته ی مدح و ثنا زینب
ماده شیر شیر خدا زینب
صبور دشت کربلا زینب
فاتح امواج بلا زینب
ذکر طوفانی
ماه نورانی
دختر حیدر
زهرا نیشانی
بی بی جان زینب
🏴بند دوم
کلامته شمشیر برنده
کربلا با نطق تو پاینده
خطبه ای که خوندی تو باعث شد
یزید بشه خار و سراکفنده
زنی به شکل مرتضی زینب
عقیله ی هاشمی یا زینب
آبروی اهل کسا زینب
ای نور چشم اولیا زینب
قهرمان زینب
جاودان زینب
خواهر ارباب
بی بی جان زینب
بی بی جان زینب
🙏التماس دعای خیر
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
بااشک...
#زار_میزنم
السلامعلیک یا امّ المصائب یا عقیله بنی هاشم
دارم میان هلهله ها زار می زنم
خود را میان کوچه و بازار می زنم
این خانواده و ملأ عام ، وای ِ من
از کودکان، شنیدن دشنام، وای ِ من
بر زخم کوچه های مدینه نمک زدند
بنگر تمام فاطمه ها را کتک زدند
بنگر که کار ما به کجاها رسیده است
رقّاصه وقت ناله ی ما کِل کشیده است
خولی به اشک قافله لبخند می زند
ما را به قصد قرب خداوند می زند
گویم چه از رقیه و از گوش پاره اش
دیده به گوش دخترکی گوشواره اش
دانی چرا سکینه به سختی مریض شد
وقتی میان قافله حرف از کنیز شد
باشیم بین سلسله ها تا به کی حسین
تا کی تویی مقابل من روی نی حسین
قرآن نخوان زمان جسارت به خواهرت
تا سنگ دیگری نشود قسمت سرت
قرآن نخوان عزیز دلم در گذر حسین
یک جای سالمی که نداری به سر حسین
با تیر و تیغ و چوب و عصا زخم خورده ای
از سنگ بام شام بلا زخم خورده ای
در بین رقص و هلهله و سبّ کوچه ها
ذکری به لب نشسته که ای منتقم بیا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
بسم الله الرحمن الرحیم
#کاروان_اهل_بیت_ع_در_شام
#مجلس_یزید_ملعون
#مصطفی_متولی
وقتی رسید قافله در مجلس یزید
بالا گرفت قائله در مجلس یزید
اشک سر بریده در آمد که پاگذاشت
زینب میان سلسله در مجلس یزید
زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
با کینه ای به قدمت تاریخ، کفر داشت
با دین سر مقابله در مجلس یزید
دف ها به روی دست، و کِل می کشید مست
مطرب میان هلهله در مجلس یزید
بزم شراب بود و چه کردند پای تشت
رقاصه ها پِیِ صِله در مجلس یزید
ای وای، بین جام شراب و سر امام
چندان نبود فاصله در مجلس یزید
بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد
صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید
شد اشک چشم، بغض و بدل کرد اینچنین
آتش فشان به زلزله در مجلس یزید
صحبت که از خرید و فروش کنیز شد
افتاد باز ولوله در مجلس یزید
خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد
از دست إبن آکله در مجلس یزید
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_شام_غریبان
شُهرتِ ماست، مُحِبّانِ اباعبدالله
ریزه خواریم، سَرِ خوانِ اباعبدالله
نظرِ فاطمه از روزِ اَزَل بر ما بود
نامِ ما بوده به دیوانِ اباعبدالله
@hosenih
اَشکِ ما از کَرمِ زینبِ او تأمین است
تا که هَستیم پریشانِ اباعبدالله
"یاعَلی" گفتم و دیدم که علی گفت؛ "حُسین"
پدرش رفته به قُربانِ اباعبدالله
قَلمِ عَفو کِشیدند به پَرونده ی ما
تا نِشَستیم به اِیوانِ اباعبدالله
دینِ ما را نَبی آوَرد و حُسین اِبقاء کرد
زیر دِینیم و مسلمانِ اباعبدالله
مَرگ حَقّ است، ولی در دلِ میدان خوب است
کاش باشَم زِ شهیدانِ اباعبدالله
مادرم لُقمه ی نانی که سَرِ سُفره گذاشت
همه خوردیم به اِحسانِ اباعبدالله
جُرعه آبِ خُنَکی خوردم و گُفتَم با اَشک
به فَدای لَبِ عَطشانِ اباعبدالله
رَفته بودم سَرِ بازار لِباسی بِخَرَم
یادَم آمَد تَنِ عُریانِ اباعبدالله
@hosenih
عِلَّتِ سوختنِ چوب دَر آتش این است؛
چوبها خورده به دَندانِ اباعبدالله
آه از شامِ غریبان، که به صَحرا اُفتاد
شُعله بَر دامَنِ طِفلانِ اباعبدالله
شاعر: #رضا_رسول_زاده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مداحی_آنلاین_دوباره_دارم_هوای_دیدن_کربلا_نریمانی.mp3
5.41M
تا #اربعین
🌴دوباره دارم هوای دیدنِ کربلا
🌴باَبیٖ اَنْتَ وَ اُمّیٖ یا شَهیدَ البُکاء
🎤 تکثیر عشق 💚 👈
@azizamhosen
@yaraliagham