🥀کوچ کاروان اهلبیت (ع) از کربلا بازگشت به مدینه🥀
🎵سبک: میگذرد کاروان...
➖➖➖➖➖➖➖➖
اسدی نسیم فراق
دوشدی یولا کاروان
قالدی شه بی کفن
گئتدی باجی باغریقان
چکدی گینه یثربه
چرخ فلک زینبی
سالدی یولا کربلا
قاره لچک زینبی
اولوبدی ، غم یولداش ، زینبه
قالمیوب ، بیرقارداش ، زینبه
زینب عزادار اولوب
یتمیش ایکی یارینه
آغلور علینون قزی
قولسوز علمدارینه
قافله ی یثربون
یوخدی علی اکبری
ترک ائلیوب زینبی
قاسمیلن جعفری
وئروبدی ، الدن قارداشینی
کسوبلر ، حسینون باشینی
بختی قرا زینبین
لشگری بیر دسته قز
شامیده اما قالوب
غمکش و دلخسته قز
چهره ده گوزیاشی وار
دیلده غم و التهاب
سینده هجران داغی
یثربه گئدور رباب
سسلور ای ، لاله ی ، پرپریم
گل گئدگ ، وطنه ، اصغریم
لیلی بی خانمان
اوخشور علی اکبری
نوحه سی دل یاندورور
سسلور او مه پیکری
غملی عروس آغلیور
قاسم ناکامینه
ناله ائدور عرشیان
فاطمه آلامینه
زهرانین ، گللری ، سولدولار
تک تکی ، قاندا غرق ، اولدولار
ساجد آل عبا
خسته دی جان اوسته دی
غمدن عزیز حسین
قوش کیمی پربسته دی
نصب اولونوب محمله
بیر اوجا قاره علم
قافله ی غم گئدور
یثربه دیلده اِلَم
حسینون ، زینبی ، قوجالوب
ناله سی ، گویلره ، اوجالوب
ام بنین گوزلیور
شیر دل عباسینی
گوزلری یولدا قالوب
غم آلوب احساسینی
گوزلور علی اکبری
یولارا صغرا باخور
هجر اوخی قلبین دلوب
اشگی گوزوندن آخور
صغرانی ، غم ائدوب ، بی قرار
یثربده ، قوجالدوب ، انتظار
📝کربلایی شهرام علیزاده
#وداع_از_کربلا
#امام_رضا
سخت است پیش پای پسر، دست و پا مزن
جانِ جواد، مادر خود را صدا مزن
حالا که زهر شیره ی جانِ تو را کشید
آتش به جان این جگر مبتلا مزن
بالا سرت جواد و اباصلت آمدند
پس بینِ هجره ناله ی واغربتا مزن
از شانه ی جواد کمی هم کمک بگیر
بر روی خواهش پسر خویش، پا مزن
گرچه به یاد مادرت آتش گرفته ای
پیش جواد، حرفی از آن کوچه ها مزن
قدری بنوش جرعه ی آبی و، این همه
با یاد کربلا، طرفی آب را مزن
این دست از شراره ی زهر آب گشته است
بر صورتت به یاد لبِ سرجدا مزن
آقا عبا بکش به سر اطهرت، ولی
حرف از عبای کشته ی کرببلا مزن
رضا باقریان
💚🕊💚🕊💚
#امام_رضا
دو دست بر کمرش ، مثل مادرش زهرا
شکست بال و پرش ، مثل مادرش زهرا
گریست چشم ترش ، مثل مادرش زهرا
ندید دور و برش ، مثل مادرش زهرا
چقدر فاطمه دارد ، تبار پیغمبر
چه آفتی زده بر لاله زار پیغمبر
میان کوچه نشست و بلند شد آقا
شمارش نفسش باز میرود بالا
نفس نمانده برای سلاله ی زهرا
میان حجره ی تنهایی اش فتاد از پا
شبیه مار گزیده به خویش می پیچید
خوشی ز عمر ندیده ، به خویش می پیچید
به خاک حجره تنش را کشانده سر تا سر
صدای زیر لبش ناله ی غم مادر
چنان کبوتر زخمی که میزند پرپر
نگاه مضطربش خیره بر ورودی در
تن مطهرش انگار بال و پر میخواست
برای لحظه ی آخر فقط ، پسر میخواست
جواد ، آمد و سر را گرفت از دل خاک
تن نحیف پدر را گرفت از دل خاک
تمام خون جگر را گرفت از دل خاک
دو چشم غرق شرر را گرفت از دل خاک
همین که چشم ترش خیره شد به چشمانش
صدای "یا ولدی" زد ، شراره بر جانش
به یاد جد غریبش ، دوباره گریان شد
دوباره از غم کرب و بلا پریشان شد
لبش دوباره پر از ناله ی حسین جان شد
فضای حجره پر از گرد و خاک و طوفان شد
چقدر از غم این روضه ها مکدر بود
به فکر لحظه ی داغ علی اکبر بود
سرش به پای پسر بود ، کربلا برعکس
عزا و داغ پدر بود ، کربلا برعکس
پدر عزیم سفر بود ، کربلا برعکس
به روی پیکره "سر" بود ، کربلا برعکس
به روی لب دم آخر فقط همین دم بود
ز داغ کرب و بلا گریه های من کم بود
پوریا باقری
@rozeh_1
#امام_رضا
آمد از راه و کشید آرام عبا رویِ سرش
یعنی امروز ست روزِ نالههایِ آخرش
هر قدم رفت و نشست و دست بر پهلو گرفت
میکشد خود را به سویِ خانه مثلِ مادرش
رویِ خاکِ کوچه دنبالش اگر دقت کنی
بنگری آثاری از خاکی ترین بال و پرش
او زمین میخورد و میخندید بر حالش عدو
این هم ارثی بود که برده ز جدِّ اطهرش
صحنۀ جان دادن او روضۀ مستوره شد
حجره در بسته میداند چه آمد بر سرش
بار دیگر صورت خاکی و دست و پا زدن
خادمش دید و ولی هرگز نمیشد باورش
یک بُنَیّ گفت و از کام پسر بوسه گرفت
از مدینه بهر یاری زود آمد دلبرش
کربلا بابا رسید امّا پسر افتاده بود
قلبِ شاعر آب شد در این سه بیت آخرش
هر چه قدر آغوش خود واکرد اکبر جا نشد
تا که آخر در عبا پیچید جسم اکبرش
تا قیامت هم نمیفهمند اهل معرفت
از چه آمد دست بر سر بین لشگر خواهرش
آنکه حتّی تارِ مویش را ندیده جبرئیل
دست بُرده بر سرِ نعش علی بر معجرش
قاسم نعمتی
@rozeh_1
#امام_رضا
دعا كنيد شب گريه آورش نرسد
و جانِ او به لبانِ مطهرش نرسد
هنوز هم كه جوادش نيامده از راه
دعا كنيد نفسهای آخرش نرسد
بدون سرفهی خونين جگر نمیريزد
دعا كنيد كه زخمی به حنجرش نرسد
هزار شكر كه معصومه با برادر نيست
وگرنه داشت دعايی كه خواهرش نرسد
چنان به رویِ زمين میخورَد قدم به قدم
گمان كنم كه به حجره به بسترش نرسد
نفس نفس زدنش سختتر شده ای داد
خداكند كه صدايش به مادرش نرسد
جوادش عاقبت آمد ...گريز روضه رسيد
پسر رسيد كه روضه به آخرش نرسد....
حسين بر سرِ زانو،جوانش اُفتاده
نمیشود نزند داد،بر سرش نرسد
بغل كشيده تنش را ولی زمين میريخت
به خيمهگاه گمانم كه اكبرش نرسد
چقدر هلهله دارند ارازلِ كوفه
دعا كنيد كه ای كاش خواهرش نرسد
علی كه رفت عمو رفت دختری ترسيد
دويد آتشِ خيمه به پيكرش نرسد
دويد عمه كه پيش از سنان به او برسد
كه دستهایِ حرامی به معجرش نرسد
حسن لطفی
@rozeh_1
#امام_رضا
سخت است پیش پای پسر، دست و پا مزن
جانِ جواد، مادر خود را صدا مزن
حالا که زهر شیره ی جانِ تو را کشید
آتش به جان این جگر مبتلا مزن
بالا سرت جواد و اباصلت آمدند
پس بینِ هجره ناله ی واغربتا مزن
از شانه ی جواد کمی هم کمک بگیر
بر روی خواهش پسر خویش، پا مزن
گرچه به یاد مادرت آتش گرفته ای
پیش جواد، حرفی از آن کوچه ها مزن
قدری بنوش جرعه ی آبی و، این همه
با یاد کربلا، طرفی آب را مزن
این دست از شراره ی زهر آب گشته است
بر صورتت به یاد لبِ سرجدا مزن
آقا عبا بکش به سر اطهرت، ولی
حرف از عبای کشته ی کرببلا مزن
رضا باقریان
@rozeh_1
#امام_رضا
مانند مادرت شده ای، قد خمیده ای!
آقا چرا عبا به سرِ خود کشیده ای !؟
با درد کهنه ای به نظر راه می روی!؟
مانند فاطمه چقدر راه می روی!
خونِ جگر به سینه، به اجبار می دهی
راهی نرفته! تکیه به دیوار می دهی
داغ غریبی تو، نمک بر جگر زند
خواهر نداشتی که برایت به سر زند
اینجا مدینه نیست، چرا دلخوری شما !؟
در کوچه های طوس،زمین می خوری چرا ؟
با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده
خاک لباس های خودت را تکان بده
مقداری از عبای شما پاره شد، ولی...
نیزه نزد کسی به تو از کینه ی علی
اینجا کسی به پیرهن تو نظر نداشت
فکر و خیال گندم ری را به سر نداشت
اینجا کسی به غارت انگشترت نرفت
چشمی به سمت مقنعه ی خواهرت نرفت
وحید قاسمی
@rozeh_1
#امام_رضا
وقتی عبا را بر سر خود میکشیدی
بند امید عالمی را میبریدی
خوردی زمین دیگر نشد برخیزی از جا
دیدم سوی دیوار خود را میکشیدی
هربار میافتادی و میگفتی ای کاش
آه ای عصای پیری من میرسیدی
وقتی میسر نیست تا باشد جوادت
ای کاش میشد تا عصایی میخریدی
با جملهی ای وای مادر بین کوچه
آه از نهاد هر گزاره میشنیدی
از درد میپیچی به خود تنهای تنها
چشم تو مانده سوی در با ناامیدی
خاکی شده سر تا به پایت بین حجره
حالا شدی مانند آن راس شهیدی...
ابن شبیبت را صدا کن روضهای خوان
آن روضهای را که گریبان میدریدی
بر روی نی خورشید و پای نی ستاره
روضه بخوان از دختر بیگوشواره
از آن تن بیسر به روی خاک صحرا
روضه بخوان از نالهی گودال زهرا
روضه بخوان از تیغ و از نیزه شکسته
از آنکه روی صفحه قرآن نشسته
روضه بخوان از زخمهای پیکر او
از ساربان و تنگی انگشتر او
موسی علیمرادی
@rozeh_1
#امام_رضا
قبل از این شور دیگری می داد
هرکجا از شما که می گفتیم
همه یک راست کربلا بودیم
یا امام رضا که می گفتیم
چند وقتی است حالمان خوش نیست
قبل از این در رواق ،پای ضریح
با تو از بوی سیب می خواندیم
وسط روضه ها به یاد خودت
همه یابن الشبیب می خواندیم
از تو خواندیم و باز روضه شدیم
پدرم روضه خوان خوبی بود
پدرم با تو کربلا می رفت
وقت دلتنگیش برای حسین
تا که می گفت یا رضا ، می رفت
ما هم امروز یا رضا گفتیم...
یا رضا گفته ایم و می بینیم
داری از راه می رسی اما
وسط کوچه دست بر دیوار
اقتدا کرده ای به کرببلا
دل ما را ببین کجا بردی..
سم انگور کار خود را کرد
حال مسموم بدترین حال است
بازهم روضه خوان کرببلا
وسط حجره بین گودال است
مشهد و کربلا یکی شده اند...
پدرم بین روضه ها هر وقت
از مصیبات خواهری می خواند
روی تل بین روضه دق می کرد
گریه در بین روضه ها می ماند
خوب شد خواهرت نبود و ندید
خواهرت بین جمع محترم است
بر سرش آتشی نمی بارد
هرکجا هم که خواهرت برود
هیچ کس سنگ بر نمی دارد
هیچ جایی شبیه شام نبود
محسن ناصحی
@rozeh_1
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_رضا__ع__مناجات
می نشینم که مرا خانهء مادر ببری
تشنه ای را به لبِ چشمهء کوثر ببری
با گناهی ز بهشتِ همه بیرون زده ام
آمدم تا که مرا جنّتِ بهتر ببری
دام را پهن کنی جلد حریمت شده ام
مستحب است که در خانه کبوتر ببری
نوکر تو شده ام که به خودت رو بزنم
تو هم آقا شده ای که دل نوکر ببری
منت خادم تو می کشم ای شاه که گفت
ظرفی از خاک به دستم بده تا زر ببری
در شلوغی حرم، هول جزا را زده ام
در زدم تا که از آتش همه را در ببری
"هر دری بسته بود جز در پر فیض جواد"
پشت این در بنشین فیض مکرّر ببری
آنقدر دور ضریحت گله کردم به حسین
تا مرا نیز به شش گوشه اش آخر ببری
تو غریب الغربایی شده حتی یک بار...
غم خود را طرف مرقد خواهر ببری!؟
گفت زینب چقدر داد کشیدی سر من
آمدی شمر به گودال مگر سر بِبَری
مضطرب بود حسین، گفت به ناموس خودش
برو لازم نشود دست به معجر ببری
رضا دین پرور
امام رضا (ع)
مناجات
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسن__ع__زمینه
ماه شمع خاک آقاست
وای بازم آقام تنهاست
اشک چشم شیعه - بارون بقیعه
آقا شدم دوباره بی قرار تو
دلم می خواد بیام کنار تو
چه سوت و کوره این مزار تو
کریم و سفره دار طاهایی
همیشه تو غریب و تنهایی
غریب مادر حسن(4)
وای از این درد غربت
شد دل خون مرد غربت
آتیشه تو آهش – غم توی نگاهش
انگار داره فضای سینه می سوزه
آقا با زهر کینه می سوزه
براش دل مدینه می سوزه
حسین داره با گریه می خونه
دیگه برادرم نمی مونه
غریب مادر حسن(4)
دید از اون ضرب سیلی
شد یاس حیدر نیلی
توی کوچه آخر – شد عصای مادر
عمری به یاد مادرش عزاداره
با خاطرات کوچه بیماره
خودش دیده شکسته گوشواره
غروب غم تو چشمای خونش
رسیده لحظه های هجرونش
غریب مادر حسن(4)
امام حسن (ع)
زمینه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar