eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5.4هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت سکینه(ع) شاهان جهان واله و حيران سکینه هستندگدایی به سره خوان سکینه ❤️ او دخترک ناز حسین است بدانید جبريل شده خادم و دربان سکینه ❤️ ملک و ملك و عالم و آدم همه یکسر هستند همه ريزه خور خوان سکینه ❤️ دانی زچه مشكلت شودحل به جهانی دست طلب انداز به دامان سکینه ❤️ یکسر همه ی جن و ملك ، عالم و آدم باشند سر سفره احسان سکینه ❤️ او دخت حسین است نگر حشمت و جاهش اینگونه نگر مرتبت و شان سکینه ❤️ هرشب زغم هجر پدرگشت پريشان عالم شده امروز پريشان سکینه ❤️ اوکنده ز بن كاخ پرازظلم وستم را (مجنون) بنگر بردل سوزان سکینه -شعر-حاج آرمین غلامی
۳۰ (حضرت سکینه س) گلی ز گلشن دین(از نسل مصطفایی)۲ همسنگر حسین و(سفیر کربلایی)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ همراه عمه هایت(کرب و بلا بدیدی)۲ بر دوش خود سکینه(کوه بلا کشیدی)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ دیدی علی اکبر(گردیده اربا اربا)۲ دیدی کنار جسمش(قامت خمیده بابا)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ به روی دست بابا(دیدی علی اصغر)۲ با تیر کین دشمن(گردیده پاره حنجر)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ همراه عمه هایت(غربت نمودی احساس)۲ تا بر زمین بدیدی(افتاده دست عباس)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ ای نور چشم زینب(دیدی وداع آخر)۲ غریبی حسین را(با ناله های خواهر)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ دیدی میان میدان(حسین بگشته تنها)۲ به گرد پیکر او(آمده جمع اعدا)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ دیدی حسین زهرا(از روی زین فتاده)۲ با حق نموده نجوا(سر بر زمین نهاده)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ دیدی که شمر بی دین(سوی حسین دویده)۲ خنجر خود کشیده(سر حسین بریده)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ بعد از پدر تو دیدی(زخم همه نمک خورد)۲ کنار عمه زینب(رقیه جان کتک خورد)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ ای نور چشم مولی(راحت شدی ز دنیا)۲ از این جهان فانی(رفتی به سوی عقبی)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ (سبک: ای باغبان برایت گل با گلاب آوردم )
دوبیتی سکینه دخت شاه عالمین است سفیر کربلا چون زینبین است ز نسل احمد و زهرا و حیدر گلی از گلشن مولا حسین است ▪️ سکینه دختر خون خدایی به رنج و درد و غم ها آشنایی گلی از گلشن مظلوم عالم چنان زینب سفیر کربلایی
بار دیگر عزای عاشوراست از غمی بی قرینه باید گفت دو سه خط سوگواره ی غربت در عزای سکینه باید گفت قطره از وصف بحر درمانده من کجا، مدح دختر ارباب ای که بوده حسین مداحت السلام ای سکینه بنت رباب در کرامات حضرتش کافیست شیر او را رباب داده، همین در غریبی او فقط بنویس به عمو مشک آب داده، همین کربلا بود دشتی از روضه او بلاهای خویش را دیده در عبایی پر از علی اکبر روح بابای خویش را دیده روضه می خواند دور دارالحرب نعش ها را یکی یکی که شمرد دید بابا علیِ اصغر را به امیدی گرفت و با خود برد پدر آمد ولی چه آمدنی! غرق خون کرد چشم قافله را دید دور جنازه ی اصغر همه گفتند لعن حرمله را از وداع سکینه و ارباب جگر کائنات خون شده بود آه از آن دم که دید این دختر زین باباش واژگون شده بود با تنی خون گرفته از گودال آمدی ذوالجناح بی بابا کاش می شد رها نمی کردی وسط تیر و نیزه ها او را پدرم را غریب بین دو نهر نحر کردند با لب عطشان السلام علیک ای بی سر السلام علیک ای عریان
. کند تکیه بر اقتدارت خیام که رکن خیامی و والا مقام   سکونی به سکّانِ فُلک نجات از این رو سکینه تو را گشته نام گواهم همین تلّ در پیش روست تو را سجده برده ست دشت قیام به نفس نفیس تو هم باز گشت ضمیرِ "علیکنَّ مِنّی السّلام" تو آن کعبه ی تیره پوشی که نور حجاب تو را کرده است استلام کمالی چنین و جلالی چنان علی وار و زهرا نشانی تمام نرفته نخ معجرت دست باد ندیده جمال تو را صبح شام تجلّی زهرا! نبود این بعید که خیر النّسایت بنامد امام بکش تیغِ آه و دو دم سر بده الا ذوالفقار علی در نیام بخوان خطبه تا یادمان آوری "کلامُ الامیرِ امیرُ الکلام" به تعظیم شانت جهانی اجیر امیری تو و شام و کوفه اسیر علی خویی و زین أب منصبی از آن رو که آیینه ی زینبی وقاری که جلباب پوشیده است حیایی که در نور پیچیده است از آن خانه ای که تویی و رباب نرفته حسینت به پای شتاب عفیفه، جلیله، کریمه، لقب تو نور خدایی نسب در نسب چه نوری که بر عالمی چیره شد به خورشید کی میتوان خیره شد؟ ندیدند جز نور در محضرت گره های کوری‌ست بر معجرت به یک آه تو خم شود پشتِ دین بیا مثل زینب به منبر نشین علی گونه با خطبه کولاک کن بخوان مسجد کوفه را خاک کن بخوان تا بلرزد زمین و زمان بگو اسکتوا لب ببندد جهان که کوفه علی را تجسّم کند که زنگ شتر دست و پا گم کند که مسجد بلرزد ستون تا ستون بکش کار ما را به مرز جنون بدا آنکه شد گرمِ توهین تو کند کاخ را خاک، نفرین تو به زینب ولی اقتدا می‌کنی تو هم جای نفرین دعا می‌کنی ............................................................
‍ دوست دارم داد دل از چرخ بازیگر بگیرم گر در این عالم نشد در عالم دیگر بگیرم دوست دارم نام من باب الحوائج باشد اما  پنجه ی مشکل گشا از حضرت داور بگیرم دوست دارم  در ره احیای آیین محمد   تیر اگر آید به سویم با دو چشم تر بگیرم دوست دارم گر اجازه می دهد مولا ز دشمن  انتقام خون هفتاد و دو نام آور بگیرم     دوست دارم دستم از پیکر جدا گردد خدایا  تا مگرچون جعفر طیار بال و پر بگیرم دوست دارم جان نثار مکتب توحید باشم  تا مدال افتخار از دست پیغمبر بگیرم دوست دارم بار دیگر چهره ی قاسم ببوسم  از کجا باید سراغ این گل پرپر بگیرم دوست دارم تا قیامت از سکینه رخ بپوشم  دوست دارم در بغل قنداقه ی اصغر بگیرم دوست دارم ضربت سخت عمود آهنین را تا به محراب شهادت انس با اکبر بگیرم دوست دارم بشنوم صوت خوش ام البنین را   بوسه ای یک بار دیگر از رخ مادر بگیرم دوست دارم نشکند از رفتن من قلب زینب دل نمی دانم چسان زان مهربان خواهر بگیرم دوست دارم آنقدر لب تشنه باشم تا بمیرم تا مگر آب حیات از ساقی کوثر بگیرم دوست دارم تیر آید چشم من در خون نشاند تا مدال افتخار از بانوی محشر بگیرم دوست دارم چون تنم پامال سم اسب گردد بر سرم زهرا بیاید زندگی از سر بگیرم شاعر: محمد جواد غفور زاده(شفق) دستگاه ماهور
4675_1397821190957_632524 (1).mp3
632.5K
حضرت سکینه سلام الله علیها زهیر سازگار اَبَتا اَبَتا شده خون جگرم چادرم چادرم برده شد ز سرم خون رود از چشم ترم بابا گَرد صحرا شد معجرم بابا ابی عبدالله، ابی عبدالله اَبَتا اَبَتا کوفیان چه بدند عوض تسلیت عمه­ام را زدند موی من از خون تو گلگون شد جگرم خون شد، جگرم خون شد ابی عبدالله، ابی عبدالله خیز و یکدم بگیر دخترت را به بر خیز و ما را به سوی مدینه ببر کوفیان ظالم کودکان تنها تو و خاک و خون ما و دشمن ما ابی عبدالله، ابی عبدالله پیکرت مانده در دشت کرب و بلا با سرت می­روم سوی شام بلا اشکم آب غسل تنت بابا خاک صحرا شد کفنت بابا ابی عبدالله، ابی عبدالله بر دل عالم از غم شراره زدم بوسه بر حنجر پاره پاره زدم وقت بوسیدنت کعب نی خوردم دم­
راوی کرب و بلا دارد روایت می کند از جدایی سر و تن ها حکایت می کند شد سکینه معنی اش آرامش قلب حسین بشنو از دریا زمانی که شکایت می کند چون روایت می کند از کربلا یک روضه اش تا همیشه مجلس ما را کفایت می کند راوی کرب و بلا با روضه های مستند تازه در روز قیامت او قیامت می کند نام زیبایش برای بردن قلب حسین با رقیه با علی اصغر رقابت می کند تا رقیه می رسد محو سکینه می شود هر چه می گوید حسین عباس اطاعت می کند آه اَیْنَ عمِّیَ الْعباس او هم نکته ای ست که خیال بچه ها را آه راحت می کند شمر یک بیماری سخت است که در قافله به تمام مردها دارد سرایت می کند در تمام راه هم بر ضرب و شتم بچه ها شمر فرمان می دهد خولی اطاعت می کند 🖋مهدی رحیمی
بعد از پدر، اسیر و گرفتار مانده ام در خاطراتِ تلخِ پر از خار مانده ام گودال را به چشمِ خودم دیده ام، که من یک عمر با دو دیده ی خون بار مانده ام کابوسِ شمر خوابِ شبم را گرفته است با بهتِ روزِ واقعه بیدار مانده ام من با رقیه در پیِ خورشید بودم و حالا بدونِ همدم و غمخوار مانده ام شامِ بلا نرفته ز یادِ سکینه، که در ازدحامِ کوچه و بازار مانده ام یک مشک از قبیله ی ما یک عمو گرفت اینگونه است تشنه ی دیدار مانده ام با شرم از نگاهِ پر از اشکِ مادرش در پشتِ دربِ بیتِ علمدار مانده ام 🖋محمد حسن بهرامی
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد بزرگی کن، ببوس این دختر کوچک‌تر خود را لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست برو در نهر علقم، کن خبر آب‌آور خود را ز دورادور، می‌دیدم گلویت عمه می‌بوسید مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را به همراه مسافر آب می‌پاشند، ‌من ناچارم به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟ 🖋علی انسانی
💥سبک: 🎤مداح: 🌷 (عج) تا سحر بیدار و زار میکشم از دل هوار بی قرارم بی قرارم بیقرار بیقرار ما همه چشم انتظار کی میایی ای بهار توی دستت ذولفقار ذولفقار ذوالفقار نور حیرونه موسی هم میفته رو مقدمت صدها عیسی بن مریم گیشه زنده با دمت واسه دیدار تو کارم همش صبره آقا احیا میگیرم چون امشب شبه قدره آقا یک فرمان از تو جون دادن با من اذن من با تو خون دادن با من تا سحر بیدار و زار میکشم از دل هوار بی قرارم بی قرار بیقرار بیقرار ما همه چشم انتظار کی میایی ای بهار ... صف به صف حور و ملک کعبه باز خورده ترک غرق نور نه فلک نه فلک نه فلک نرجس خاتون داره گل میچینه دور و برش مثله کعبه هی میگرده دنیا دوره سرش تو کوچه باغ دل میپیچه بوی تو آقا میارزه به عالم یه تار موی تو آقا یک فرمان از تو جون دادن با من اذن من با تو خون دادن با من گورخودان دشمن اسر اونداکی مهدی گلر ریشه ظلمی کسر دینجلر دینجلر بیز بحراندا میداندا هر رذله باش ایمریخ بو پرچمی بیز بامِ دنیایَ نصب ایلریخ قانیله غرق ایله هر کافر رذلی آقا سالیادا سن رزم عمون ابالفضلی آقا یا مولا یا مولا تو عزیز زهرایی ...
🔘🔘🔘🔘 ☑️بنداول زمزمه بامن نگفته بودی ازکوچه ها وسیلی بانوی قدکمانم روی توگشته نیلی بشکسته پهلویت بین در و دیوار شد غنچه ات پرپر از تیزی مسمار بی تو زهرا بی قرارم توی دنیا فقط تویی کس وکارم زهرا زهرا. زهرا زهرا (س) 🔘➖➖➖➖➖🔘 ☑️بنددوم زمینه چشمای خیس خیسم از غم شده یه دریا ای یارقدکمونم بازو شکسته زهرا یارجوونه من ای قدکمونه من تنهام نزار زهرا. دردت به جونه من ترکم نکن ای دلدارم .......... من می میرم بدونه تونرو یارم زهرا زهرا. زهرا زهرا (س) 🔘➖➖➖➖➖🔘 ☑️بندسوم شور وقتی که دست من را دربین خانه بستند زان پس میان کوچه بازوی توشکستند .......... میزد تورا دشمن باچوب وضرب مشت یک عده ای با پا قنفذ به قصد کشت شرمنده ام ازتو زهرا(س) ........... دستانم بسته بود میان دشمن ها زهرا زهرا. زهرا زهرا (س) 🔘➖➖➖➖➖🔘 ☑️بندچهارم شور زینب شده پریشان حال حسن خراب است سنگ صبور حیدر دوریه تو عذاب است تنها طرفدارم بی تو عزادارم در غربت وغم ها ازغصه میبارم درد دوریت کشته من را باگریه میزنم صدا مرو زهرا زهرا زهرا. زهرا زهرا (س) 🔘➖➖➖➖➖🔘 ☑️بندپنجم واحد میباره اشک چشمام توو لحظه های غمبار سخته برام بگم که زهرا خدانگهدار رفتی پناه من حیدر شده تنها باشه قرارما کرببلا زهرا(س) وعده ی ما توی گودال اونجایی که تن حسین میشه پامال .......... زهرا زهرا. زهرا زهرا (س) 💠💠5⃣8⃣9⃣💠💠 🔘➖➖➖➖➖🔘