eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ در چشم هایش رنج محنت بار می دیدند جای گلایه گریه ی بسیار می دیدند زینب همان بانو که وقتی خطبه را می خواند او را به شکل حیدر کرّار می دیدند @hosenih زینب همان دختر که بود آئینه ی مادر بنت علی را فاطمی رفتار می دیدند در اوج ماتم بر لبش الّا جمیلا داشت هر لحظه او را فاتح پیکار می دیدند از تلّ دوید و گوشه ی مقتل زمین افتاد اغیار او را روضه خوان یار می دیدند اما پس از گودال ، بعد از عصر عاشورا درمان درد خلق را بیمار می دیدند مردم به حالش گریه می کردند ، وقتی که او را میان کوچه و بازار می دیدند لعنت به شمر و حرمله ، لعنت به خولی از طعنه هاشان اهل بیت آزار می دیدند از کربلا تا به مدینه هر چه می رفتند یک غصّه را گویی هزاران بار می دیدند در حسرت دیدار با خورشید بی تکرار شب تا سحر این ماه را بیدار می دیدند با گریه طوری روضه می خواند از غم گودال اهل مدینه صحنه را انگار می دیدند @hosenih جای تعجّب داشت یک تن زنده برگردد غم های حضرت را اگر حضّار می دیدند صبر از نفس افتاد ، مات صبر زینب بود باران اسیر دیده ی پُر ابر زینب بود ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شاعر: ▶️ آن بانویی که داشت نورش جلوه ی رب آن بانویی که بود نامش زینتِ أب آن بانویی که جلوه بخشیده به مکتب در بستری بی سایه بان می سوخت در تب ای روزگار پست، بد کردی به زینب با صبرِ زهرایی حماسه آفریده یک زن چگونه این همه غربت چشیده؟! بی بی چه زجری بین نامحرم کشیده در ازدحام دشمنانش شد معذب ای روزگار پست، بد کردی به زینب @hosenih آن قدر بر دستش، نشانِ ریسمان دید آن قدر داغ و روضه های بی کران دید آن قدر در جسم عزیزانش، سنان دید بر کعبه ی داغ و رزایا شد ملقب ای روزگار پست، بد کردی به زینب ای وای از داغِ چهل منزل اسیری در شام، شرمنده شدن با سر به زیری آیا شده با آستینت رو بگیری؟! در شام و کوفه قامت او شد مورّب ای روزگار پست، بد کردی به زینب بزم شراب و زینب و چشمان پرخون بودند آن جا کاش زیر چرخ گردون یا زینبیون یا سپاه فاطمیون بودند آن جا کاش یارانی مقرب ای روزگار پست، بد کردی به زینب دارد بساط گریه بر ارباب هر روز یک سال و نیم آشفته و بی تاب هر روز هم ناله می شد با رباب و آب هر روز یاد حسینش، تشنه خوابیده است هر شب ای روزگار پست، بد کردی به زینب @hosenih می دید در گودال غرق خون، تنش را می دید با چشمان تر، جان کندنش را می دید، دشمن می کِشد پیراهنش را می دید جسمش می رود در زیر مرکب ای روزگار پست، بد کردی به زینب یاد حسین تشنه اش، وقت اجل کرد یاد نظاره کردنش از روی تل کرد پیراهن خونی دلبر را بغل کرد جانش رسید از داغِ آن لب تشنه، بر لب ای روزگار پست، بد کردی به زینب ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شاعر: ▶️ چه مغرور است، گویا کشته شیری در شکارستان چه می بالد به خود، انگار کاری کرده کارستان گمان دارد که اینک لایق تقدیر و تعظیم است به ظاهر در خیالش فاتح هفتاد اقلیم است برای جشن خود یک شهر را گرد هم آورده اسیرانی عزادار از بنی هاشم به صف کرده @hosenih شگفتا جایگاهی را که تاریک است و تابنده ست کنار دست خود خورشید را در طشتی افکنده ست به لب می خواند اشعاری، نمی دانم چه می گوید کمی مست است انگاری، نمی دانم چه می گوید چه آشوبی ست در خاک و چه غوغایی ست در افلاک ولی اینجا همه لال اند امان از لقمه ناپاک صدایی ناگهان لرزاند کاخ ادعایش را ورق را بازگرداند و به هم زد نقشه هایش را صدا بغضی فروخورده ست و آهی کهنه در سینه مدینه بس نبود...این بار شهر شام و صد کینه جلالش جلوه پاکی و زخمش زخم هتاکی ست صدایی آسمانی دارد اما چادرش خاکی ست ز آه سردش آتش شعله ور شد در همه عالم برایش گریه می کردند حتی نیزه داران هم اسیری پای در زنجیر بود و بند بر گردن چنان پیغمبری در کسوت روشنگری کردن نماند از کاخ شاهانه، نشانی غیر ویرانه تصور کن خلیل الله را در بین بت خانه به یک آن بین جمعیت شکست آوازه نمرود که زینب در جواب یاوه گویی های او، فرمود: نباید شامیان از شادی تو شادمان باشند که همراه تو باید در جهنم جاودان باشند روا باشد که ناموس علی در بند زنجیر است کنیزانت ولی پشت سِتاری در امان باشند؟ سزاوار است لب هایی که می بوسید پیغمبر به پیش چشم دختر بوسه گاه خیزران باشند؟ مزن بر طبل پیروزی که گر مردان ما رفتند حریفانت از این پس این زنان و کودکان باشند عرب امروز اگر از داغ ما خاطر پریشان نیست رسد روزی که در این غم عجم ها روضه خوان باشند @hosenih خبر داری که این خون تا ابد همواره می جوشد؟ زمینش ریختی، اما زمین آن را نمی نوشد بدان این آتش عشق است و خاموشی نمی گیرد تو خواهی مرد و هرگز نام و یاد ما نمی میرد یزید از اعتبار افتاد و پایین آمد از منصب ثمر داد انقلاب کربلا در شام با زینب ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شاعر: ▶️ شد غرق در غم روزگارت عمه جانم خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم @hosenih بر روی تل، در غربتِ شام غریبان ایکاش بودم در کنارت عمه جانم تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی مرهم برای حال زارت عمه جانم جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی دیدم گره خورده به کارت عمه جانم مانند قلبت چند جای چادرت سوخت در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم چشم عمو عباسمان را دور دیدند شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم @hosenih لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم بین تمام داغ هایی را که دیدی می سوزم از داغ اسارت عمه جانم! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شاعر: ▶️ هنوز رخت سیاه عزا به تن دارد هنوز در دل خود غصه ی کفن دارد هزار خاطره از کوچه ی بنی هاشم هزار خاطره از مادر و حسن دارد @hosenih شکسته بال و پرش را فراق جانکاهی دو چشم خیس و دو تا دست سینه زن دارد هزار حرف نگفته است در دلش از شام هزار غصه ز دوری اش از وطن دارد هنوز هم که هنوز است پلک او زخمی است هنوز در بر خود پاره پیرهن دارد هنوز هم که هنوز است، چشم او تار است و ردّ سلسله ها را به روی تن دارد @hosenih هنوز هم که هنوز است روضه می خواند چه روضه های عجیبی از آن بدن دارد همان بدن که میان حصیر پیچیدند هزار بوسه از آن تیر و نیزه ها چیدند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شاعر: حجت الاسلام ▶️ بخشیده بر خورشید نور مأمنش را نور عفیف آیه های روشنش را با کاف و ها و یا و عین و صاد، مریم قدری تجلی داده یاس گلشنش را @hosenih ارباب محتاج قنوت وتر او بود یعنی گرفته عرش هر شب دامنش را آری سلوکش عرش را آباد کرده روضه سرا کرده ست کوی و برزنش را این اشک های جاریِ در بین روضه احرام بسته بارگاه شیونش را از آستینش احتضارش را بپرسید "شرمش" بخواند روضه جان دادنش را با خط نامحرم نوشته تازیانه شرح کبود مرثیه های تنش را با حرمتِ آن گوشوار غرق خونش وا کرد با ایثار مشت دشمنش را او پیش تر با قتل صبری جان سپرده یک بار دیده رفتن جان از تنش را از پیکر خورشید هنگامی که بردند پیراهن و کفش و عبا و جوشنش را با خنجر کندی کسی از بین می برد گل بوسه های "ان یکاد" گردنش را کوبید وقتی که چهل تا نعل تازه آن خوشه های سبز پوش خرمنش را @hosenih او بارگاهش تا ابد قلب حسین است پس ساخته نیزه ضریح مدفنش را بر روی سینه می فشارد وقت رفتن آغوش گرم و زخمی پیراهنش را ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شاعر: ▶️ چه بگویم من از او، مثل علی بت شکن است کیست زینب،  به خدا  آینه ی پنج تن است در کمالات علی، در جلواتش حسن است مجلس روضه ی او جنت الاعلی من است بر غبار قدمش بوسه زده شمس و قمر دختر حیدر کرار ، همین است دگر @hosenih عصمت فاطمه از وسعت نامش پیداست سندِ روشنِ حقانیت کرب وبلاست سایه ی چادر زهرایی او بر سر ماست  کیست زینب؟ همه ی زندگی خون خداست هر چه از شوکت نامش بنویسیم کم است خطبه ی حیدری اش مظهر تیغ دو دم است @hosenih غیر زینب چه کسی زینت حیدر بوده ست در دل کوفه خود فاتح خیبر بوده ست از همان روز ازل هستی مادر بوده ست بهتر آن است بگوییم،  پیمبر بوده ست دلم از روز ازل خورده به نامش پیوند ما گرفتار حسینیم،  به زینب سوگند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
. داغ زینب به سینه ها مانده خصم او رفت و کینه ها مانده داغ زینب یکی دوتا هم نیست داغ هفتادو دو بلا ، کم نیست نیست روزی که از سرِ نِفرت نفرستی به دشمنش لعنت دشمنی که بر او هجوم نمود تا به دندان همه مسلّح بود در کدامین دیار باشد رسم یک زن و اینهمه سپاهِ خصم همه جا روبروی قاتل بود دور تا دورِ او اَراذل بود چشم ها چشم های شیطانی چهره ها چهره های ظلمانی دست ها دست های پُر سیلی یاس ها زیر دست و پا نیلی نه به کودک تبسمی کردند نه به معجر ترحمی کردند چادری بینِ شعله ها میسوخت حجت حق به خیمه ها میسوخت همه جا بود چون سپر زینب همه را دید خون جگر زینب نعش ها دید بر زمین بی سر راس ها دید روی نِی مضطر جسم های مُرَمِلُن بِدِماء کشته های مُقطعُ الاعضاء از حرم تا به قتلگاه ، جدا کربلا، کوفه، شام، واویلا ضربه ی تازیانه ها ای وای بد دهن های بی حیا ای وای دور از چشم حضرت عباس وای از نانجیبیِ خنّاس از جسارت که هیچ کم نگذاشت این اسارت بجز ستم نگذاشت ناقه ها بی جهاز ، غم جانکاه دختران و زنان و طفلان، آه دست ها بسته، ریسمان ها سخت قلب ها خسته، ساربان ها سخت چه گذشته به زینب این ایام از غم و درد و غصه ی ایتام هیچ دانی که در چه احوال است این چهل منزلش چهل سال است حال مانده از آن غریبِ وطن زینب و داغ کهنه پیراهن سختیِ احتضار و آثارش مانده در انتظارِ سالارش سوی دلبر چه با شتاب رود تشنه لب زیر آفتاب رود یادِ لب تشنه ی تهِ گودال جان دهد در رهِ علی و آل س تسلیت🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 {🏴إِِلـهــِے‌بِأَمِیرِالمُؤمِنِـینِ🏴} {🥀عَـجـِّلْ‌لِوَلِیِّـکـَـ‌الْفَـرَج🥀} ┏━⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @imamsajjadmosque ❖ ┗━━━─━━⊰✾✿✾⊱━┛
ما روضه دار روضه ی رضوان زینبیم در بین شهر، شهره به عنوان زینبیم         ما داغ دیده ایم که بر سینه میزنیم این است علتش که پریشان زینبیم         ما از نژاد قوم عرب زاده برتریم از قوم و از قبیله سلمان زینبیم         از رشته های چادرش اسلام میچکد ما از عشیره های مسلمان زینبیم         هفتاد و چند آیه از او وحی میشود ما دسته دسته کشته ی قرآن زینبیم         از دست توست جیره ی ماهانه ی همه ما مستحق تکه ای از نان زینبیم         هر چند مجتباست به بیت ولا کریم بانو کریمه است و گدایان زینبیم         ما را برای گریه ی خود انتخاب کرد مدیون چشم زینب و دستان زینبیم         ما را گدای پشت در او نوشته اند مامور ملک عشق سلیمان زینبیم         مامور امر عمه ی صاحب زمان شدیم گریه کنان حضرت سلطان زینبیم محمد مهدی نسترن @deabel
چه رنج‌ها که به پیشانی تو دیده نشد که غم برای کسی جز تو آفریده نشد چه بغض‌ها که گلوی تو را فشرد ولی صدای گریۀ تو لحظه‌ای شنیده نشد دلی نبود که هم‌رزم تیغ‌ها نشود گلی نماند که با دست زخم چیده نشد... به استواری لحن تو در حماسه قسم! به قامتت که دمی زیر غم خمیده نشد، قسم به صبر! به داغی که تازه است هنوز دلی صبورتر از زینب آفریده نشد مهدیه اکبری @deabel
باصورت افتادی رخت رنگین کمان شد گریان زخم صورت تو آسمان شد وقتی زمین خوردی کنار جسم بی سر خنده نصیب خولی و شمر و سنان شد از سر گذشتی در پی انگشتری تو خنده زنان گفتند سهم ساربان شد حالا تو بودی و تن بی سر بمیرم روی سرت پاهای قاتل سایه بان شد وقتی تو را با تازیانه دور کردند سنگ ستم روی سرت بوسه زنان شد بزم شراب اشقیا رفتی و دیدی سهم لب چاک حسینت خیزران شد بر لب زدی تا پاره شد لبهای خشکت هر شب زدی تا پاره شد لبهای خشکت... محمد حبیب زاده @deabel
خون دل خورد از غم تو خواهرت يک سال ونيم سوختم با گريه های مادرت يک سال ونيم جمله را سربسته ميگويم برادر برده است خواب را از چشم زينب حنجرت يک سال ونيم هر كجا روضه گرفتم با همه گفتم حسين كار آن ده اسب را با پيكرت يک سال ونيم ناله های ام ليلا بیقرارم كرده است او گرفت از من سراغ اكبرت يک سال ونيم روز عاشورا برايم يک طرف اين يک طرف آتشم زد نبش قبر اصغرت يک سال ونيم داده زجرم روضه هايت يک به يك، بين همه بارها مُردم برای دخترت يک سال ونيم هست در گوشم صدای ضربه های خيزران خواب ديدم صحنه ی تشت و سرت يک سال ونيم محسن صرامی @deabel
لبهاش تشنه بود ولی رودِ نیل بود  بالش شکسته بود ولی جبرئیل بود  زینب فرشته آینه، حوریه عاطفه  از جنس خانواده ای از این قبیل بود  گودال هم که رفت فقط سر به زیر بود  شرمنده بود از اینکه قتیلش قَلیل بود  کوچه به کوچه لشگر کوفه شکست خورد  از دست خانمی که تماماً اصیل بود  ویرانه کرد کاخ بلند یزید را  زینب تبر نداشت ولیکن خلیل بود /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇 @deabel
با زبانی پُر گلایه مقتلم تحریر شد آیه های غربت من یک به یک تفسیر شد تو غریب کربلا و من غریب شهر شام ماجرای غربتم مثل تو عالم گیر شد من نگفتم بی تو میمیرم بیا حالا ببین تازه خواب کودکی هایم دگر تعبیر شد پینه هایِ لایِ انگشتانِ من را دیده ای ؟ ای دل آرامم کجایی خواهر تو پیر شد در میان این لباس کهنه روی سینه ام ماجرای رفتن تو مثل یک تصویر شد من خودم دیدم که زیر دست و پا افتاده ای مثل آیینه تنت پاشیده و تکثیر شد بین گودال آمدم هرچه صدا کردم حسین دشمن کف زد صدای ناله بی تاثیر شد پیکر تو زیر نعل تازه وا میشد زهم پیکر من زخمی از جای غل و زنجیر شد آنکه بُرد عمامه تو معجر از رویم کشید هر دو گیسوها اسیرِ پنجة تقدیر شد تا نیفتی از سرِ نیزه به زیر دست وپا خواستم دامن بگیرم زیرِ نیزه دیر شد گوبه سردارِ سپاهت رفتی وبارفتنت خواهر گیسو سپیدت هرکجا تحقیر شد قاسم نعمتی @deabel
شد غرق در غم روزگارت عمه جانم خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم بر روی تل، در غربتِ شام غریبان ایکاش بودم در کنارت عمه جانم تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی مرهم برای حال زارت عمه جانم جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی دیدم گره خورده به کارت عمه جانم مانند قلبت چند جای چادرت سوخت در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم چشم عمو عباسمان را دور دیدند شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم بین تمام داغ هایی را که دیدی می سوزم از داغ اسارت عمه جانم! مرضیه عاطفی @deabel
نگاهم ماند و از درها نیامد نشانی از کبوترها نیامد زمانی گردِ من پُر بود حالا..‌. یکی از آن برادرها نیامد دلم از تارِ غم شیرازه دارد وجودم دردِ بی اندازه دارد لباسِ کهنه‌ات را می‌فشارم لباست بویِ خونِ تازه دارد لبم خشک است آب‌آور کجایی رُبابم مُرد علی‌اصغر کجایی سرم برخاک اُفتاده‌است عمه عصایِ پیری‌ام اکبر کجایی مگر در شامِ غم خواهر ندارید مگر این گوشه یک دختر ندارید بیایید و ببینم رویتان را... ولی افسوس بر تَن سر ندارید مرا در لحظه‌ی خوشحالی‌اش زد مرا در موقعِ بی‌حالی‌اش زد کسی که تیغِ خود را بر تنت کرد مرا هم با غلافِ خالی‌اش زد امیدم رفت تا بازوی تو رفت اباالفضلم چه‌شد اَبروی تو رفت سرم را ضربِ یک نیزه شکسته همان نیزه که بر پهلویِ تو رفت غمِ دوری چه بی رحمِ برادر غمِ ما رو کی میفهمه برادر زِ بسکه تیغ از جسمت کشیدم ببین دستم پُر از زخمِ برادر حسن لطفی @deabel
امان ز هجر امان از نبودن تو حسین گرفت جان مرا غصه ی تن تو حسین ز سینه ام نفس بی قرار افتاده حسین عشق تو در احتضار افتاده چقدر اشک بریزم نیامدی پیشم دلم گرفته عزیزم نیامدی پیشم دلم هوای تو کرده بیا در آغوشم هنوز بعد عزایت سیاه میپوشم برای تو همه زندگیم سینه زدم کنار دخترکان یتیم سینه زدم نگاه کن چقدر چین به صورتم‌ دارم نشان ضربه ی سنگین به صورتم دارم برات روضه ی هرروزه میگرفتم من به یاد تشنگی ات روزه میگرفتم من کسی مقابل من آب خورد غش کردم و گاهواره کمی تاب خورد غش کردم اگرچه از همه کس احترام میبینم به خواب اگر بروم خواب شام میبینم به احترام سرت چشم من نشد روشن تنور خانه ی من مطلقا نشد روشن پس از تو داغ کفن میکشد مرا آخر شتر سوار شدن میکشد مرا آخر  زمان خواندن قرآن زدم بروی لبم به یاد آن لب و دندان زدم بروی لبم  میان خانه غمِ آفتاب را چه کنم به سایبان بروم من رباب را چه کنم چقدر شام، سرت را عذاب میدادند به قاتلت جلوی من شراب میدادند لباس مادری ت را گرفتم‌ از دستش مرا زیاد زد اما گرفتم از دستش در آفتاب نشانی غربتم برگشت شبیه صورت تو رنگ صورتم برگشت  نگو دوباره چرا من به شام سر زده ام پی زیارت قبر رقیه آمده ام همینکه نیست سرم سایه ی سری سخت است بدان برادر من بی برادری سخت است سیدپوریا هاشمی @deabel
آن بانویی که داشت نورش جلوه ی رب آن بانویی که بود نامش زینتِ أب آن بانویی که جلوه بخشیده به مکتب در بستری بی سایه بان می سوخت در تب ای روزگار پست، بد کردی به زینب با صبرِ زهرایی حماسه آفریده یک زن چگونه این همه غربت چشیده؟! بی بی چه زجری بین نامحرم کشیده در ازدحام دشمنانش شد معذب ای روزگار پست، بد کردی به زینب آن قدر بر دستش، نشانِ ریسمان دید آن قدر داغ و روضه های بی کران دید آن قدر در جسم عزیزانش، سنان دید بر کعبه ی داغ و رزایا شد ملقب ای روزگار پست، بد کردی به زینب ای وای از داغِ چهل منزل اسیری در شام، شرمنده شدن با سر به زیری آیا شده با آستینت رو بگیری؟! در شام و کوفه قامت او شد مورّب ای روزگار پست، بد کردی به زینب بزم شراب و زینب و چشمان پرخون بودند آن جا کاش زیر چرخ گردون یا زینبیون یا سپاه فاطمیون بودند آن جا کاش یارانی مقرب ای روزگار پست، بد کردی به زینب دارد بساط گریه بر ارباب هر روز یک سال و نیم آشفته و بی تاب هر روز هم ناله می شد با رباب و آب هر روز یاد حسینش، تشنه خوابیده است هر شب ای روزگار پست، بد کردی به زینب می دید در گودال غرق خون، تنش را می دید با چشمان تر، جان کندنش را می دید، دشمن می کِشد پیراهنش را می دید جسمش می رود در زیر مرکب ای روزگار پست، بد کردی به زینب یاد حسین تشنه اش، وقت اجل کرد یاد نظاره کردنش از روی تل کرد پیراهن خونی دلبر را بغل کرد جانش رسید از داغِ آن لب تشنه، بر لب ای روزگار پست، بد کردی به زینب محمدجواد شیرازی @deabel
آب از تو می خواند که از تو آبرو گیرد از آبرویت آب هم باید وضو گیرد مجذوب حقی عارف از بهر سفر تا عرش  فرقی ندارد ذکر "زینب" یا که "هو" گیرد حرف دلم را تند می گویم اگر بانو ترسم که بغضم آید و راه گلو گیرد بر سفره ی لطفت گدا را مینشانی تا قدری نمک گیرت شود با سفره خو گیرد قدری نمک گیرم نما از سفره ی عشقت تا که تمام جان من از عشق بو گیرد ای کاش اشک بر مصیبتهات یک روزی سو سوی چشمان مرا از چارسو گیرد شیون کنید ای سنگ ها شاید که نگذارید در پیش چشم دخترش سر را ز مو گیرد چشمم سپید از اشک شد یک آشنا هم نیست عباس کو چشم مرا از شستشو گیرد؟  در قتلگاهش هم به فکر قاتل خویش است اصلا بعید است این حسین از شمر رو گیرد مهدی آل مصطفی یکروز می آید تا انتقام خون ما را از عدو گیرد جعفر ابوالفتحی @deabel
جان و دلم فدای تو ای دلبرم، حسین دیگر رسیده است دَم آخرم حسین من رو به کربلای تو خوابیده ام اخا دیدار من بیا، پسر مادرم حسین چیزی نماند از تو بجز کهنه پیرهن این یادگار توست کنون در بَرَم حسین یک سال و نیم رفته زِ عمر و نمی شود درد نبودنت به خدا باورم حسین یک سال و نیم مثل رباب تو می زدم بر صورتم، زِ داغ علی اصغرم حسین پیچیده است وقت اذان توی گوش من "الله اکبر" علی اکبرم حسین یادم نمی رود که صدای تو قطع شد افتاد دلهره به میان حرم حسین بالای تَلّ دویدم و دیدم که، می خوری.. ..شمشیر و نیزه، پیش دو چشم تَرَم حسین غارت شروع شد همه در خیمه ریختند بردند گوشوار من و زیورم حسین خلخال من ربود یکی شان زِ پای من چنگی زد و کشید یکی معجرم حسین چهره کبود بود شب غارت حرم هر دختری که بود به دور و برم حسین در کربلا زدند به پیشانی تو سنگ در شام سنگ خورد همه پیکرم حسین در شام من لباس درستی نداشتم چیزی نبود تا بِکِشَم بر سرم حسین هر چه گذشت بین محل یهودیان با خود به زیر خاک سیَه می برم حسین رضا رسول زاده @deabel
ای نور دیده من و تاج سرم حسین یک دم قدم گذار به چشم ترم حسین بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین در زیر آفتاب ببین بسترم حسین نام تو گشته زمزمه آخرم حسین بالاسر همه تو دم آخر آمدی بالین هر شهید به چشم تر آمدی با زانو در کنار علی اکبر آمدی بر دیدن سه ساله خود با سر آمدی من خواهر توام بیا در برم حسین یادش به خیر آن تب و تابی که داشتم در طول آن مسیر رکابی که داشتم در زیر سایه تو حجابی که داشتم دیدی چه شد حسین نقابی که داشتم دیدی چه شد مقنعه و معجرم حسین یک نیمه روز موی سیاهم سفید شد یک نیمه روز امید دلم ناامید شد هجده گلم مقابل چشمم شهید شد از مادر تو خواهرت هر چه شنید...،شد داغت هنوز هم نبود باورم حسین هر دم به یاد حنجر تو گریه میکنم بر زخم های پیکر تو گریه میکنم دارم به جای مادر تو گریه میکنم یاد وداع آخر تو گریه میکنم گفتی به خواهرت که بمان در حرم حسین گفتی به خیمه گاه بمانم ولی نشد گفتم کنم فدای تو جانم ولی نشد یک جرعه آب بر تو رسانم ولی نشد پایت به سوی قبله کشانم ولی نشد تو دست و پا زدی و زدم بر سرم حسین منکه به جز تو پشت و پناهی نداشتم دیدم تو را غریب و سپاهی نداشتم تو زیر پا و تاب نگاهی نداشتم جز رو زدن به قاتلت راهی نداشتم شرمنده توام چه کنم خواهرم حسین هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت بر پیکر تو نیزه خود را شکست و رفت شمر آمد و به سینه تنگت نشست و رفت با دست خالی آمد و پر کرد دست و رفت ای کاش کور بود دو چشم ترم حسین دیدم تو را به سجده ولی سر نداشتی ای سر بریده کاش که خواهر نداشتی (ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی گویا غربب بودی و مادر نداشتی) قربان غربتت پسر مادرم حسین نگذاشتند گریه بر آن پاره تن کنم نگذاشتند سایه ای بر آن بدن پکنم نگذاشتند حسین خودم را کفن کنم کاری برای یوسف بی پیرهن کنم میخورد خاک پیکر تو در برم حسین ما را پس از تو خار شمردند کوفیان بر روی نیزه راس تو بردند کوفیان نان علی مگر که نخوردند کوفیان از من چه آبرو که نبردند کوفیان دادند نان به ما صدقه ،دلبرم حسین دیدی چگونه حرمت زینب به باد رفت وقتی میان مجلس ابن زیاد رفت صبر و قرار از دل زین العباد رفت کاری رباب کرد ،که دردم زِ یاد رفت چون جان بغل گرفت سر سرورم حسین بر عکس کوفه هلهله کردند شامیان خنده به اشک قافله کردند شامیان ما را اسیر سلسله کردند شامیان تحقیر پیش حرمله کردند شامیان از هر که بگذرم از او نگذرم حسیم بزم شراب و مجلس اغیار و خواهرت چوب یزید و لعل لب خشک و اطهرت بگذار بگذریم چه آورد بر سرت خیلی دلم تنگ شده بهر دخترت بعد از تو من صداش زدم دخترم ،حسین عبدالحسین میرزایی @deabel
من از وصلِ تو دیگر دل بریدم به شام و کوفه بارِ غم کشیدم تنت را بی کفن با زخمِ کاری چنان با خاک و خون آغشته دیدم سرت در کاخِ آن شیادِ بی دین شناور گشته بینِ تشتِ خونین به زردی رفته رنگِ لاله گونت الا ای نَصِِّ طاها، آلِ یاسین حسین جان ای گلِ خوشبوی مادر بگو زینب کجا کاخِ ستمگر چرا ای لاله ی آغشته در خون شدم با دشمنت اینجا برابر میانِ تشتِ زر کردم صدایت شنیدم پاسخ از راسِ جدایت نگاهم کردی و آهی کشیدی چکیده اشکِ خون از گونه هایت تو میدانی که سینه پر ز درده تو میدانی عدو با ما چه کرده ببین این رنگِ زردم را برادر گلویم پر ز بغض و آهِ سرده تو میدانی. بزار دیگر نگویم عدو اینجا نشسته روبرویم مبادا بشنود این گفتگو را مبادا حمله ور گردد به سویم بزار ای جان بگویم من چه دیدم هر آنچه گفته ای من هم شنیدم شنیدم آهی از دل بر کشیدم چطور از تل به تا مقتل دویدم به زیرِ تیغِ کین کردی صدایم من از سوزِ صدایت آشنایم تویی در چنگِ دشمن بینِ گودال بخوان قرآن حسین جان از برایم! @deabel
بخشیده بر خورشید نور مأمنش را نور عفیف آیه های روشنش را با کاف و ها و یا وعین وصاد،مریم قدری تجلی داده یاس گلشنش را ارباب محتاج قنوت وتر او بود یعنی گرفته عرش هر شب دامنش را آری سلوکش عرش را آباد کرده روضه سرا کرده ست کوی و برزنش را این اشک های جاریِ در بین روضه احرام بسته بارگاه شیونش را از آستینش احتضارش را بپرسید شرمش بخواند روضه جان دادنش را با خط نا محرم نوشته تازیانه شرح کبود مرثیه های تنش را با حرمت آن گوشوار غرق خونش وا کرد با ایثار مشت دشمنش را او پیش تر با قتل صبری جان سپرده یک بار دیده رفتن جان از تنش را از پیکر خورشید هنگامی که بردند پیراهن و کفش و عبا و جوشنش را با خنجر کندی کسی ازبین می برد گل بوسه های ان یکاد گردنش را کوبید وقتی که چهل تا نعل تازه آن خوشه های سبز پوش خرمنش را او بارگاهش تا ابد قلب حسین است پس ساخته نیزه ضریح مدفنش را بر روی سینه می فشارد وقت رفتن آغوش گرم و زخمی پیراهنش را محسن حنیفی @deabel
❤️جانم زینب س❤️ امشب دلم اسیر و  پریشان زینب (س)   است مرغ دلم دوباره غزلخوان زینب (س) است چشم جهان ندیده به اوصاف او زنی تاریخ و عشق و فلسفه حیران زینب است با دستهای بسته علم زد به ملک شام کاخ ستم شکسته  ز طوفان زینب (س)  است با اهل ظلم و بدعت و طغیان نبرد کرد بی شبهه اهل شام  مسلمان زینب (س)است فرقی نمی کند همه جا  حکم دین یکی ست در هر زمان حجاب فراخوان زینب (س)  است یا فاطمه به اهل عزا کن عنایتی امشب عزا و شام غریبان زینب (س) است اه از دیار غربت و  از بی برادری لبریز درد سینه سوزان زینب (س) است عمریست من گدای در  ال حیدرم چشمم به لطف  سفره احسان زینب (س) است تنها نه من  زدولت  او  جویم  آبرو هر مستمند دست به دامان زینب (س)است 🍁🍃 @deabel
چگونه داغ ها را میگذارد پشت سر زینب کجا؟کی؟میگذارد چشم بر هم در سفر زینب فقط با دیدن عباس دائم زنده میگردد تمام خاطراتی را که دارد از پدر زینب به جز آن روز هایی که به همراه برادر بود ندیده روز خوش در زندگی از هر نظر زینب جگر سوز است داغش مثل اقیانوسی از آتش اثر بخش است آهش ،چون دعا وقت سحر زینب اگر چه بر فراز نیزه "رد الشمس"را دیده ولی با خطبه هایش می کند "شق القمر "زینب طنین خطبه هایش در دل افلاک می پیچد و کاخ ظالمان را می کند زیر و زبر زینب دل اهل حرم با بودنش گرم است و شکی نیست که بوده یک تنه اندازه ی صد ها نفر زینب خبر دارم که در طول مسیر ،از کربلا تا شام نبوده لحظه ای از حال طفلان بی خبر زینب خبر دارم تنش با تازیانه گرم صحبت بود زمانی که برای کودکان میشد سپر زینب شبیه کوه یا آتشفشانی ابری و خاموش گذشته از کنار خیمه های شعله ور زینب اگر در علقمه،گودال،در دروازه ی ساعات گرفته دست ها را مثل مادر بر کمر زینب سر خود را به محمل ها نکوبیده ست،می دانم چه دیده چشم هایش غیر زیبایی مگر زینب؟ رباب و ام کلثوم و رقیه،حضرت سجاد اگر چه داغها دیدند اما بیشتر زینب زمانی که حسین آرام می زد دست و پا در خون کبوتر وار در گودال می زد بال و پر زینب شکسته تیر ها و نیزه ها را زد کنار اما صدای آشنایی را شنید از دور و بر زینب صدای ناله ی مادر می آمد از دل گودال شبیه ناله هایی که شنید از پشت در زینب احمد علوی @deabel
کبری_س کربلا هر آنچه دارد از جنابِ زینب است بهترین درسِ ولایت از کتابِ زینب است برگِ زرّینش گشاییم از شعور و معرفت معرفت زیباترین آئین نابِ زینب است بهترین عنوانِ آن تسلیم حق در بندگیست عشق و عرفان آخرین درسِ حسابِ زینب است شرحِ این عنوان بیاموزیم حدیثِ عاشقی عاشقی چون راه و رسم و انتخابِ زینب است از سرِ عرفان بخوانیم این حکایت مو به مو امرِ طاعت در ولایت باز تابِ زینب است باید این درسِ گران را جوهری با خون نوشت دفترش آن سینه ی پُر التهابِ زینب است شیوه ی دشمن شناسی از پدر آموخت او راه و رسمش در حقیقت انقلابِ زینب است سینه اش نورِ ولی است و ضمیرش منجلی گفت هر تسلیمِ دشمن اجتنابِ زینب است هم فصاحت هم بلاغت در بیانِ نطقِ او درسِ زهرا و علی و اکتسابِ زینب است آن زمان افتاده روی چاک چاکِ پیکرش در میانِ قتلگه خون تا رکابِ زینب است شمع جانش ذره ذره آب شد در کربلا راوی این قصه آن حالِ خرابِ زینب است بوسه بر حلقومِ بی سر گو چگونه ممکن است ‌این صدا آمد از آن سر دل کبابِ زینب است راسِ تو امشب اسیران را جلو داری کند در دلِ شب روی نیزه آفتابِ زینب است کوفه و شام و اسارت را من از جان میخرم گر چه این محمل نشینی یک سرابِ زینب است مجلس و تختِ یزید و کوفیانِ تیره بخت خطبه های آتشین فَصلُ الخطابِ زینب است بهترین آموزه ها در صحنه ی کرببلا از همه بالاتر آن نقشِ حجابِ زینب است آنکه درسِ معرفت از مکتبِ زینب گرفت تا ابد در زمره ی اجر و ثوابِ زینب است‌ آنچه گفتیم این اثر شرحِ تمامِ قصه نیست این فقط یک گوشه از رنج و عذابِ زینب است کربلا این جلوه ی آیات و اسرارِ خدا چهره ی گلگونِ او خونِ خضابِ زینب است نامِ او عنوانِ این هم حاکی از رنج و بلاست تا ابد آیینه ی روی نقابِ زینب است حکمتِ نامِ بلندش را خدا داند وَ بس هر کجای روی او آذینِ بابِ زینب است گر شدی زائر کنارِ قُبّه ی دختِ ولا هر دعا کردی بدان آن مستجابِ زینب است کربلا آیینه ی زیبایی و شیدایی است بهترین درسِ ولایت از کتابِ زینب است @deabel
. 💠 شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹ ﷽؛ 🏷 مقام 🔅 (ص) : 🔸 «هر كس بر مصيبت هاى اين دختر (زينب عليهاالسلام) بگريد، همانند كسى است كه بر برادرانش، حسن و حسين عليهماالسلام، گريسته باشد». 🔹 «مَن بَكى عَلى مُصابِ هذِهِ البِنتِ (زَينَبَ بَنتِ عَلِيٍ عليهاالسلام) كانَ كَمَن بَكى عَلى أخَوَيهَا الحَسَنِ و الحُسَينِ عليهماالسلام». 📚 وفيات الأئمه ص ٤٣١ •❀• ذکر امروز :یا ربَّ العالمین (۱۰۰ مرتبه) 🔸 @hadithnet
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شاعر: ▶️ همه جا غم نصیب زینب شد درد و ماتم نصیب زینب شد تا رود پرچم حسین به عرش قامتی خم نصیب زینب شد گویی از جنگ تن به تن برگشت با همان پاره پیرهن برگشت شیرزن بود رفت کرب و بلا ولی انگار پیرزن برگشت @hosenih ماه از اوج آسمان افتاد وسط راه نیمه جان افتاد سایه اش را کسی ندید ولی بر سرش سایه سنان افتاد برده انگار نی , نوایش را غصه خم کرده شانه هایش را آن که در کوچه ها ابلفضلش پاک میکرد رد پایش را حال با زجر هم قدم شده است سهم زینب دوباره غم شده است وسط راه یک نفر انگار از اسیران دوباره کم شده است گریه میکرد و بی صدا میرفت هی به گودال و خیمه ها میرفت وسط ازدحام یک لشکر چادرش زیر دست و پا میرفت @hosenih دل خود را برید از تن شاه چقَدَر خون چکید از تن شاه با همان دستهای غرق به خون نیزه بیرون کشید از تن شاه دشمن اورا چه بی هوا میزد به تنِ خاک خورده پا میزد خواهرش دید آبروی فلک ته گودال دست و پا میزد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شاعر: ▶️ با چادرش قیامت عظما رقم زده بانویِ برتری که جهان را بهم زده در علقمه علم به زمین زَد برادرش در شام و کوفه اوست که حالا علم زده @hosenih با "یاحسین" گفتن خود عشق می کند او که فقط زِ عشق حسین آه.. دم زده غم های او چو کوه بلند است و اُستوار با صبر خود چه طعنه بر این کوهِ غم زده از کودکی به غصّه و غم مبتلا شده لطمه به صورتش زِ همان سنّ کم زده زینب عفیفه ایست که در راه عفتش معجر نداده، بوسه به دست قلم زده @hosenih از آسمان بپرس چه شد عاقبت، که او.. در کربلای خونِ خدایش قدم زده! ای"ملتمس"قیام خدا زنده شد از او، او زیرِ تازیانه دَم از این ستم زده.. ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بشنوید نوای خادمان و ببینید لحظه ارادت به آستان حضرت رضا😍 ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم ‌‌تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت برندارم عاشقان رضوی بفرمایید زیارت👇👇👇 t.me/joinchat/AAAAADumkrjTA2Sw-_pUcw