eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 شام غریبان بعد از غروب سرخ که جان ها مذاب شد آنجا که هتک حرمت گل ها ثواب شد تا جیب های غارتی کوفه پر شود دنیای درد بر سر زینب خراب شد خلخال های سوخته در بهت کودکان بعد از ظفر غنیمت جنگ انتخاب شد سرباز ها که تاجر بی رگ شدند و بعد روی تمام زینت طفلان حساب شد وقتی که خوب فاتح سوغات ها شدند وقتی حرم ز آتش غم بی حجاب شد پای فرات سمت حرم باز شد ولی اهل حرم به آب چشیدن عذاب شد ناگاه با صدای جگر سوز مادری در قلب داغدار حرم انقلاب شد حالا رباب هست و علی اصغری که نیست حالا که آب هست امیدش سراب شد در جستجوی بال و پر سینه سرخ خود قبری که خالی است نصیب رباب شد حسن کردی امام حسین (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 تا كه مُحرم حج تو شم برات دو قربوني دارم خيلي كمه امّا داداش بيشتر از اينا ندارم شرمنده ام/ نگاهي بكن تو به گريه هاي من/ نكن تو رد اين دو تا غنچه هاي من قابل ندارن داداش هديه هاي من/ اي واي فديه برات آوردم// غصه برا تو خوردم// مضطر نباش هنوز من نمردم نذر خواهرت حسين 4 فداي سرت حسين 4 طاقتش رو داري ببيني اشك چشاي خواهرت اگر ندی تو رخصتشون قسم ميدم به مادرت دق مي كنن/ ببينن اگه سر تو رو نيزه هاست/ هجوم حراميا سوي خيمه هاست ببينن اگه دامنم تو شعله هاست/ اي واي فديه برات آوردم// غصه برا تو خوردم// مضطر نباش هنوز من نمردم به تو رو زدم حسين 4 نكني ردم حسين 4 بين خيمه موندم تا داداش خجالتت رو نبينم تا كه داغ اكبر رو منم حس بكنم توي سينم شكر خدا/ ز داغ دو تا گل سرخ قدم خميد/ شدم پيش ام ابيها رو سفيد داداش شدم من دیگه مادر شهيد/ اي واي فديه برات آوردم// غصه برا تو خوردم// مضطر نباش هنوز من نمردم حاصلاي من حسين 4 رو نيزه ميرن حسين 4 شاعر : امیر حسین سالاروند طفلان حضرت زینب (س) زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
اشعاری از استاد 👇
گره به کار فتاده ، گره گشاى همه صدات می زنم اى ” اسمه دوا ” ى همه اگر غلام تو هستند من غلام همه اگر گداى تو هستند من گداى همه قسم به کعبه تعجب نمی کند کعبه اگر مراد تو باشى ز ربّناى همه رسول گفت که : یک هشتم عدس کافى ست محبت اسدالله ، على ، براى همه قبول کردن و رد کردنش به دست علی ست نخست سمت نجف می رود دعاى همه سر مرا به دو تا تکه سنگ بند نکن نجف براى من و کعبه هم براى همه شریک کرد خدا شیعه ى تو را با تو نوشته اند ثواب تو را به پاى همه على پرستى ما بندگان اگر کفر است چرا مشاهده شد در على خداى همه خدا نیاز ندارد عبادت ما را نماز خوانده على یک تنه به جاى همه
چیزی به جز نامت برای ما سند نیست جز حرف عاشق هیچ چیزی مستند نیست این خانه لو رفته ست در جمع گدایان اینجا کسى که دست خالى می رود نیست بیچاره ای دیدم نشسته در مسیرت بیچاره جز اینجا که جایی را بلد نیست گیرم بخواهم بشمرم فضل على را اندازه ی فضل و کراماتش عدد نیست وقتى شنیدم مادر شیر است نامش فهمیدم اصلا فاطمه ؛ بنت اسد نیست به وصف ذاتش آیه اى نزدیک تر از این آیه هاى قل هو الله احد نیست این قلب من میل نجف دارد دوباره راهی برای این دلی که می تپد نیست ؟ ما تجربه کردیم چندین بار دیدیم پشت در این خانه هم انگار بد نیست این آبروداری که ماها می شناسیم هرچه بلد هست آبروریزی بلد نیست
گفتیم آسمانی و دیدیم ، برتری گفتیم آفتابی و دیدیم ، بهتری گفتیم دختر اسدالله غالبی ‌ایام کوفه آمد و دیدیم ، حیدری تو از زمان کودکی‌ ات تا بزرگی‌ ات شیواترین مُفَسِّر الله اکبری تو از کدام طایفه هستی که مستقیم فیض از حضور علم خداوند می‌بری بر شانه‌ های سبز تو بار رسالت است تو اولین پیمبر بعد از پیمبری ای آفتاب روشن شب‌ های کربلا ای زینب مدینه و زهرای کربلا " ای ماورای حد تصور ، کمال تو " بالاتر از پریدن جبریل ، بال تو از مادری چنان ، نه عجب چون تو دختری ! هم خوش به حال فاطمه ، هم خوش به حال تو غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیده‌ ایم در انعکاس‌ آینه‌ های زلال تو نزدیک سایه‌ های عبورت نمی‌ شویم نامحرمان عشق کجا و خیال تو ؟ گیرم که خیمه ی تو به تاراج رفته است گنجینه‌های باغ بهشت است مال تو از گوشه‌ های چشم تو ، ساحل درست شد از سایه ی عفاف تو ، محمل درست شد ای سایه ی بلند اباالفضل بر سرت ای بال جبرئیل گلستان معبرت مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید از بس که چون هلال گذشت از برابرت شب‌ زنده‌دارِ شامِ غریبانِ کربلا ! دل‌ بسته ی نماز شب تو برادرت ای خطبه ی رسای تو نهج‌ البلاغه‌ ات وی محمل بدون جهاز تو منبرت ای قله ی نجابت و ایثار جای تو عطر حضور فاطمه دارد صدای تو
صحبت از نار است هر جا صحبت از دلدار نیست جای ما هم نیست آنجایی که جای یار نیست گاه بین محفل رندان تظاهر لازم است آنکه ساکت می نشیند گوشه ای انگار نیست وصل یا هجران چه بی قیمت شده ، نفرین به من شمع بیدار است پروانه ولی بیدار نیست نور شمع نیمه جان را دیدم و آموختم سوختن را هر کسی آموخت شامش تار نیست شب به شب یک گوشه حسن عاشقانش را ببین دیدن عشاق کمتر از وصال یار نیست کنج عزلت را بگیر و حسن خود را رو مکن چاه کنعان هر چه باشد بدتر از بازار نیست زیر چتر این و آن رفتم ولی دریافتم سایه ی بی منتی جز سایه ی دیوار نیست راهزن گاهی منیّت دزد گاهی منت است آه دزدی دزدتر از آفت انبار نیست کوله باری دارم اما وای بر من ، وای … اگر منزل آخر ببینم کوله هست و بار نیست دل شبیه شیشه باید با تلنگر بشکند جنسش از سنگ است ظرفی که ترک بردار نیست جرم خود را طفل پشت گریه پنهان می کند آنکه کارش گریه و زاری ست ، کارش زار نیست گریه ما را تا مقام بی نیازی می برد چشمه هر کس می زند محتاج آب انبار نیست چند وقتی می شود که نان ما آجر شده کار ما گریه ست اما گریه ای در کار نیست سفره ی این خانواده سفره ی همسایه هاست سنت این قوم جز الجار ثم الدار نیست یا بیاید رحمت بسیار خود را کم کند یا ببخشاید گناه ما اگر بسیار نیست
هفتاد و دو شهید به صحرای زینب است پایین نامه ی همه امضای زینب است می میرم و دم تو مرا زنده می کند قاری من صدات مسیحای زینب است از سربلندی تو سرافراز می شوم بالای نیزه ها سرت آقای زینب است جای مرا گرفته ای و پس نمی دهی جای تو نیست بر سر نی ، جای زینب است امروز که مشاهده کردی مرا زدند عین همین مشاهده ، فردای زینب است در طول زندگانی پنجاه ساله ام این اولین نماز فرادای زینب است این جلوه های مختلف روی نیزه ات از " ما رایت الا جمیلا " ی زینب است طوری قدم زدم که همه باخبر شدند کاخ یزید زیر قدم های زینب است دارند سمت من صدقه پرت می کنند خرمای نخل ها جلوی پای زینب است هرچه زدند سنگ ، سرش آخ هم نگفت آخر حسین گرم تماشای زینب است
اگر چه آدمی با آب ، با دریا ، بدن شوید ولی در کربلا دیدم ملک با خاک ، تن شوید برای بردن نام تو کعبه باز محرم نیست هزاران بار اگر با چشمه ی زمزم دهن شوید به قدر دست شستن بین کمال هر شهیدی را نصیبش بوریا گردد اگر دست از کفن شوید نصیبش می شود آغوش تو چه ” جون ” ، چه ” قاسم “ به شرط آنکه چون پروانه دست از خویشتن شوید به توبه نیست ، تطهیر نجاست آب می خواهد خدا با اشک از آلودگی دامان من شوید قیامت پیش از تشریف فرمایی صدیقه زمین حشر را آب جبین سینه زن شوید همه دور حسین و بچه هایش جمع می گردند ولی پرونده ی گریه کنانش را حسن شوید چه ها بر آن بدن رفته ؟ چه بر آن پیرهن رفته ؟ که زهرا چهارده قرن است خون از پیرهن شوید
وقت پذیرایی ات غذا نشود كم لطف تو با حیف و میل ما نشود كم هر كه نشد سائل تو باخت وگرنه دور كرم خانه از گدا نشود كم بنده زیاد است و با نیامدن من در حرم تو برو بیا نشود كم عادت ما بر گناه گرچه زیاد است عادت احسان كبریا نشود كم قهر ز ما آشتی ز بنده نوازان از سر ما سایه ی خدا نشود كم حاجت ما در خورِخزانه ی تو نیست هرچه كرم می كنی عطا نشود كم روز قیامت به آتشم كه بسوزند در دل ما مهر مرتضا نشود كم از سر ما هرچه رفت هیچ غمی نیست سایه ی سلطان كربلا نشود كم شكر، خدا را كه مبتلای حسینیم سینه زن بیرق عزای حسینیم
چه می خواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی چه می خواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی شب طولانی و تسبیح و سجاده چه می چسبد بهار زود هنگامند ، شب های زمستانی توکل بر توسل کن توسل بر توکل کن در این دنیای حیرانی در این دریای طوفانی اگر تا شام می خندی اگر تا صبح می خوابی تو از مردن چه می فهمی تو از برزخ چه می دانی اگر آشفته ات کردند یعنی لایق وصلی به او نزدیک تر هستی زمانی که پریشانی نیاز مستمندان را بنه بر دیده ی منت مباد آنکه بگیرد دامنت را آه انسانی خلاصه بار باید بست یا امروز یا فردا مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی من و پروانه در آغوش هم تا صبح می سوزیم که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی مرا هر وقت می دیدی گریبان پاره می دیدی از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی به جز تو جور عاشق را کسی گردن نمی گیرد خطایش را زلیخا کرد یوسف گشت زندانی اگر چه گریه ی هجران ، شکسته می کند ما را ولی از آب پیشانی است بهتر چین پیشانی به لطف گریه کار طفل بهتر راه می افتد چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی گره هایی ست در عالم که بی تو وا نخواهد شد نمی آید به کار این گره ها هیچ دندانی دگر فرقی ندارد جمعه و شنبه فقط برگرد گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی پشیمان می شود آن که برای تو نمی میرد ” چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی “ در باغ شهادت را به آه نیمه شب وا کن اگر خون جگر خوردی تو هم جزو شهیدانی خبر داری که تو رفتی ، به کوچه گردی افتادم به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند عجب شام غریبانی عجب شام غریبانی سر پیراهن تو گریه ی ما را در آوردند میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی ؟
جز رحمت چشمان تو ، دنیا چه می خواهد تشنه به غیر آب ، از دریا چه می خواهد حالا که موسایم شدی راهی نشانم ده غیر از نجات ، این قوم از موسی چه می خواهد شاید بپرسی از چه دنبال دَمت هستم دل مرده نوعاً از دَم عیسی چه می خواهد پیغام و پس پیغام یعنی یاد ما هستی مجنون جز این پیغام ، از لیلا چه می خواهد پیراهنی بفرست شاید زنده ماندم من جز دل خوشی ، یعقوب نابینا چه می خواهد تا کیسه ی ما پر شود احسان تو کافی است مسکین به جز خیرات از آقا چه می خواهد چیز مهمی نیست این که ما چه می خواهیم باید ببینیم آن جناب از ما چه می خواهد ای انتقام پهلوی پشت درِ خانه غیر از ظهور تو مگر مادر چه می خواهد
بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست غیر از خدا ، غیر از خدا ، غیر از خدا نیست زنجیر ها راه گلویت را گرفتند در این نفس بالا که می آید صدا نیست چیزی نمانده از تمام پیکر تو انگار که یک پوستی بر استخوانی است زخم گلوی تو پذیرفته است اما زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست این ایستادن با زمین خوردن مساوی است از چه تقلا می کنی ؟ این پا که پا نیست اصلا رها کن این پلید بد دهان را از چه توقع می کنی وقتی حیا نیست نامرد ! زندان بان ! در این زندان تاریک اینکه کنارش میزنی با پا عبا نیست این تخته ی در که شده تابوت حالا بهتر نباشد بدتر از آن بوریا نیست اما تو را با نیزه ها بالا نبردند پس هیچ روزی مثل روز کربلا نیست
عشقت مرا اسیر بیابان نوشته است مجنون ترین صحابی دوران نوشته است این هم ز مشکلات و مکافات عاشقی ست دست مرا برای گریبان نوشته است از دست اختیار تو راه فرار نیست این جبر را خدات به پامان نوشته است مانند تو امیر فقط یک نفر ولی مانند من اسیر فراوان نوشته است شکر خدا که نام مرا اعتبار تو سلمان نوشته است ، مسلمان نوشته است نام تو را به آب طلا دستِ کردگار بالای تخت و تاج سلیمان نوشته است کم ناز کن دو آیه از این سوره را بخوان اصلاً خدا برای تو قرآن نوشته است امشب قلم زدند پریشانی مرا با تو رقم زدند مسلمانی مرا قرآن بخوان و راه خدا را نشان بده توحید را نشان زمین و زمان بده قرآن بخوان و با نفس آسمانی ات این مرده های روی زمین را تکان بده قرآن بخوان و بال مرا از قفس بگیر اندازه ی شعور پرم آسمان بده آخر چه قدر قوم پسردار می شوند دختر به دست دامن این مادران بده جز با صدای عشق مسلمان نمی شوم پس لطف کن خودت درِ گوشم اذان بده قرآن بخوان بگو که خدا واحد است و بس هر که ادلّه خواست علی را نشان بده تو آسمان مکه ای و ماه تو علی ست تنها دلیل روشنی راه تو علی ست مکه گرفته بوی خدا از دعای تو پیچیده در زمانِ همیشه صدای تو پایین بیا ز کوه دخیلی بیاورند دست توسل همگان بر عبای تو امشب فرشته ها همه پرواز می کنند اطراف آستانه ی غار حرای تو از این به بعد چشم تمام قنوت ها ایمان می آورند به یا ربّنای تو از این به بعد شمس و قمر روی دست تو از این به بعد مُلک و مکان زیر پای تو پرواز با دو بال میسّر شود ، بلی قرآن برای توست ، علی هم برای تو احمد شدی کتاب شدی مصطفی شدی حالا تمام دار و ندار خدا شدی امشب که تاج نور نشاندند بر سرت خالی است ای نبیِّ خدا جای مادرت آن بانویی که زحمت بسیار می کشید تا این که این زمانه ببیند پیمبرت ای زیر سقف فاطمه ات عرش دوّمت دیدار روی فاطمه معراج دیگرت غیر از کلام حق سخنی بر لبت نبود هر ظهر جمعه وقف علی بود منبرت هر جا که پا نهادی و هر جا که سر زدی دیدی علی امیر نجف را برابرت فکر برادری ؟! چه کسی بهتر از علی از این به بعد شاه ولایت برادرت از این به بعد شیر خدا آفتاب توست مهر علی تمامی دین کتاب توست شصت و سه سال زندگی ات مهربان گذشت با کیسه های وصله ایِ آب و نان گذشت شصت و سه سال زندگی ات بین کوچه ها در بنده ی خدا شدن این و آن گذشت گاهی میان دورترین خانه ی زمین گاهی میان دورترین آسمان گذشت گاهی کنار سفره ی بیوه زنان شهر گاهی کنار خاطره ی کودکان گذشت وقت نزول ؛ حضرت خاکی نشین شدی وقت صعود ردّ تو از بی کران گذشت آن روزها که شعب ابی طالبی شدی ایام درد بود ولی همچنان گذشت ای آن که زندگی تو خرج نجات شد ای آن که زندگی تو با مردمان گذشت برگرد ، رنج و درد بشر را نگاه کن این زندگیِ سرد بشر را نگاه کن یک عده ای به عشق تو دور از وطن شدند یک عده ای ندیده اویس قرن شدند از خانواده ام همه عبدالله شما از خانواده ات همه آقای من شدند تو پیر خانواده بزرگ قبیله ای محصول زندگی تو پنج تن شدند یک عده زینب و علی و فاطمه شدند یک عده ای حسین شدند و حسن شدند بعد تو دختر تو و زینب کنار هم مشغول کار بافتن پیرهن شدند یک عده بچه های تو پاره جگر ولی یک عده بچه های تو پاره بدن شدند این کشته ها تمام جگر گوشه ی تواند یا ایها الرسول ببین بی کفن شدند ” یا مصطفاه ” این تن پامال را ببین این کشته ی فتاده به گودال را ببین
تا صبح می خوابند و من تا صبح بیدارم تازه به غیر از درد و دل , من درد هم دارم درمان بیندازی نگاهش هم نخواهم کرد اما به جایش درد بفروشی خریدارم دیروز مجنون بودم و حالا زلیخایم من داستانم , قصه ی در حال تکرارم این کوچه گردی ام برای کوچه گردی نیست دارم نهال عشق را در کوچه می کارم کارم سه شنبه تا سه شنبه التماس توست نفرین به من گر دست از این کار بردارم اشک مرا هر وقت می بینی تفضل کن هر وقت گریه می کنم یعنی گرفتارم من عرضه کردم خویش را , بی مشتری ماندم مانند جنس دور ریز بین بازارم جز کنج این کوچه دگر جایى ندارم من جایى ندارم من ولی این کنج را دارم هرطور باشی زندگی ما همانطور است ابرو گره کردی ، گره افتاد در کارم من فقر را مانند فرزندم بغل کردم نفرین به من گر دست از این کار بردارم امروز که پشت درم خب دستگیری کن فردا که اعلامیه ی ترحیم دیوارم
🏴‍ نوحه ماه محرم🏴 🆔:http://eitaa.com/torkiy 🎼سبک :با نوای کاروان ✍شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان) موج ها اندر خروش عاشقان رفته ز هوش موج طوفان بلا می وزد از کربلا رد خون جاری شده عشق را یاری شده آ ه و واویلا حسین یا حبیبی یا حسین --------------------------- کاروان آهسته ران می رسد آ رام جان سید و سالار دین اِبْنِ خَیر المُرسلین با علیِ اصغرش اکبرِ نام آ ورش آ ه و واویلا حسین یا حبیبی یا حسین --------------------------- کربلا شد میزبان بر حسین و یاوران جای جای کربلا می شود صحن و سرا خیمه گاه زینب است شرح خشکی لب است آ ه و واویلا حسین یا حبیبی یا حسین ------------------------------ ماه تابان حرم بر زمین اُفتد علم دست و بازویش قلم می شود باب کرم روضه میخواند ز غم بر امیر محترم آ ه و واویلا حسین یا حبیبی یا حسین ------------------------------ فاطمه مویه کنان می رسد بر سر زنان روضه خوانش حیدر و بر زمین است پیکر و روی نی رأس حسین عالمی در شور و شین آ ه و واویلا حسین یا حبیبی یا حسین ----------------------------- لشگر سینه زنان نوحه خوان و روضه خوان پرچم و طبل و علم می برد دل را حرم آرزوی عاشقان است کربلا روضه ی عمه میان قتلگاه آ ه و واویلا حسین یا حبیبی یا حسین ------------------------------ ✍شاعر و ستایشگر اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان) کانال باب الحوائج اشعار ناب ( مداحی و مولودی ترکی و فارسی) لینک کانال👇 http://eitaa.com/torkiy ---•••◇🔹️💢🔹️◇•••--- @torkiy ✨اَلــــــلــــــّهُمــــــَّ عــــــَجــــــِّل لــــــِوَلــــــیــــــِّڪــَ الــــــفــــــَرَجــــــ✨💫
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•بیا و درد هجران محبّان را... / و توسل به امام زمان روحی له الفدا و سه سالۀ حضرت اباعبدالله حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم ۹۹ به نفس حاج مهدی سلحشور •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● بیا و دردِ هجرانِ محبّان را مداوا کن نگاهی از کَرَم بر چشم‌های بسته ما کن تمام آفرینش بی‌تو باشد، جسم بی‌جانی بیا با یک نگه، بر خَلق، اعجازِ مسیحا کن بیا از غربتِ جدّت بگو، با مَردم عالم بیا و چشمِ ما را، از سَرشکِ سرخ، دریا کن *عزيزِ زهرا الان كجايي؟"أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوىٰ؟" كنارِ علقمه اي؟ ...* کنارِ علقمه با مادرِ مظلومه‌ات زهرا دو چشم خویش را دریا، به یادِ چشم سقا کن *ما يه چيزي از چشماي عباس ميگيم، اما آقامون اين چشم هارو ديده، شنيدن كي بُوَد مانندِ ديدن، قربون چشمايِ تيرخورده ي عموت برم...* بیا! با اشک کن، همچون عموی خویش، سقّایی بریز از دیده خون و گریه بر اولادِ زهرا کن بيا و تير را بيرون بِكِش از حنجرِ اصغر پسر که ذبح شد از تیرِ قاتل، فکرِ بابا کن بیا دست یداللهی، برون از آستین آور *اين لحظه رو كه ميگم مجسم كن، عمه ي سادات همه رو سوار بر مركب كرد،زن و بچه رو دونه دونه سوار بر ناقه كرد، ركاب گرفت، سكينه و رقيه رو سوار كرد،همه همه، خودش تنها موند، يه نگاه كرد سمتِ علقمه، گفت: عباس جان! اين امانت رو دستِ كي ميسپاري؟...* بیا دست یداللهی، برون از آستین آور طنابِ خصم را، از دست‌های عمّه‌ات وا کن سَرِ بالای نی، آوای قرآن، خندۀ شادی بیا دروازۀ ساعات و زینب را تماشا کن حاج غلامرضا سازگار *به چشم هات التماس كن، بگو: شبِ سه ساله است، من رو شرمنده ي اربابم نكنيد، بگو: آي چشم ها! به زينب خنديدن شما جبران كنيد... نان و خرما بينِ زن و بچه هاي حسين پخش مي كردن، زينب يه نگاه كرد، گفت: چيكار داريد مي كنيد؟ صدقه بر ما حرامِ، ما اهل و عيالِ پيغمبريم، من زينب دخترِ علي هستم... توي خَصائصُ زينبيه، مرحوم جزائري نوشته: يه رهگذري اومد گفت: من نمي دونم راست ميگي يا نه، تو ميگي ما خارجي نيستيم، هستيد يا نيستيد كاري ندارم، مال اين ديار هستيد يا نيستيد به من ربطي نداره، اما حال و روزِ شما رو كه مي بينم از خدا ميخوام زن و بچه ي من رو به حال و روزِ شما نندازه، اين چه حال و اوضاعي است برايِ شما درست كردن، صورت ها زخم، پاها آبله زده، با اين معجر پاره ها بچه ها دارن سرها رو مي پوشونن....* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•سر و رویت بهم خورده .. / و توسل به سه سالۀ حضرت اباعبدالله حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم ۹۹ به نفس حاج مهدی سلحشور •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● رواقِ خاک آلودِ شبستانی که من دارم کجا و شأن بی پایان مهمانی که من دارم ببافم فرش قرمز رنگ با گیسویِ خونینم به کار آید همین مویِ پریشانی که من دارم *فرش ندارم جلو پاهات بندازم .. از مهمون نوازیم شرمندتم باباجان .. از این سه ساله مدد بگیر به چشماتون التماس کنید .. امشب گره خیلی داریم .. دستامون خیلی خالیه آی دستایِ تاول زده ... یه نگاه کرد به سر گفت :* سر و رویت به هم خورده .. *این چه پیشونی برای تو درست کردند.. آی قربون دندونای شکسته ت برم .. آی قربون این صورت خاکیت برم ... اگر من بودم نمیذاشتم تو رو کنج تنور ببرن ..* سر و رویت بهم خورده ولیکن باز زیبایی ندارد هیچ کس مثل پدر جانی که من دارم اگر چه خاکی هست اما شبیه تشت اصلاً نیست بیا بنشین عزیزم رویِ دامانی که من دارم .. *تا چشماش افتاد به لب و دندان ، گفت :...* الهی بشکند دستی که محکم خیزران کوبید شده لب پَر ، لبِ قاریِ قرآنی که من دارم به جای دست از مویم بلندم کرده از بس زجر پریشان تر شده مویِ پریشانی که من دارم نمیدانم که از ضعف است یا که از شکستن هست دلیلِ از سرِ شب دستِ لرزانی که من دارم سراغت را گرفتم ، با لگد سرباز رومی زد زبانم را نمی فهمد ، نگهبانی که من دارم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•اِنَّ کَمَن زارَ العَلی... و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم ۹۹ به نفس حاج مهدی سلحشور •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● اِنَّ کَمَن زارَ العَلی، مَن زارَ زینب عالم نمی بیند دگر تکرارِ زینب تاریخ جایِ صبر، زینب می نویسد معنا گرفت ایثار از ایثارِ زینب با دست بسته باز کرد از دست ما بند پُر شد زمین از عزتِ سرشارِ زینب مریم مقدس شد اگر در بین زن ها در عالم زر بوده خدمتکار زینب هم میشود قبله نمایِ ما عقیله هم قبله ی ما کعبه ی سیارِ زینب یکبار حتی سایه ی او را ندیده همسایه ی دیوار به دیوارِ زینب *گفت: اين همه سال خونه ام كنارِ خونۀ زينب بود، يه بار قد و قامتش رو نديدم...* پُشتِ همه لرزید با یک اُسْکُتویش *وقتي مردم حرف ميزدن، سر و صدايِ اين جمعيت، خانم نمي تونه حرف بزنه، يك كلمه گفت: "اُسْکُتوا" ساكت باشد، همه آرام گرفتن، نه تنها مَردم، بلكه حيوانها هم ساكت شدن و حتي زنگوله هاي شترها از حركت ايستادن، زينب گفته ساكت باشيد، همه آرام شدن....* پُشتِ همه لرزید با یک اُسْکُتویش دشمن هلاکِ نحوه ی پیکارِ زینب هرکس نمک گیرش شود آخر شهید است چشمانِ ما بر سفره ی پُربار زینب چشمان ما بر لطف و احسان عقیله دستان ما بر دامنِ سالارِ زینب با این که خودگرمیِ بازارِ حسین است عون و محمد گرمیِ بازار زینب ماهیِ دریا هم برایش گریه کرده وقتی فَلَک دارد سَرِ آزار زینب از نور چشمانش به سختی چشم پوشید جانسوز یعنی غربتِ بسیارِ زینب *وقتي شهدا رو مي آورند، حضرت زينب سلام الله عليها، سراسيمه مي اومد وسطِ ميدان كمكِ حسين مي كرد، برا علي اكبر تا كنار جنازه هم رفت، اما وقتي بچه ها اومدن گفتن: مادرجان! اجازه بده ما برويم ميدان، گفت: بريد، گفتن: دايي مون نميذاره بريم، گفت: يه رمزي بهتون ياد بدم، دايي تون به اين نام حساسِ، كافيِ بريد گردنتون رو كج كنيد بگيد: جانِ مادرت...،بچه ها رفتن با رمزي كه مادر يادشون داده بود پيشِ دايي خندون برگشتن، حضرت زينب بچه ها رو در آغوش گرفت، مادرِ، ميخواد بچه هاش رو بفرسته قربانگاه،گفت: بچه ها! هرچي ميخواهيد اينجا مادر رو ببينيد همين جا ببينيد، هر چي حرف داريد اينجا بزنيد، من ديگه بيرونِ خيمه نميآم....بچه هارو كه راهيِ ميدان كرد، وقتي رفتن ميدون، صدايِ رجزشون بلند شد،الله اكبر،بي بي زينب خوشحال شد، الحمدالله من شرمنده مادرم نشدم، شرمنده ي ام ليلا نشدم، شرمنده ام البنين نشدم...* باید تمام روضه را از سر بخواند مرثیه جانسوز است اگر مادر بخواند بیرون زند خواهر اگر از قلب اردو در بین میدان میکند خشمش هیاهو مانند زهرا می زنم بر آب و آتش دختر فقط از مادرش می گیرد الگو افتاده اند از شوقِ جان دادن برایت امروز محسن های زینب در تکاپو عون و محمد را کفن کردم برایت سرباز تو هستند در قحطی نیرو قاسم فدایی تو باشد عونِ من نه؟ زینب چه کم دارد مگر از نجمه بانو؟ با دست خود راهی شان کُن سمت میدان قبل از قسم بر فاطمه و پهلوی او از پا می اندازد مرا این داغ اما در پیش تو دستی نمی گیرم به زانو بگذار از مویِ محمد گیرد اَخنَس بسته ست وقتی جان تو تنها به یک مو مثل تو یاد مادرم کردم همین که بیرون کشیدی نیزه را از بینِ پهلو داغ جوان دیدی، منم دیدم عزیزم دارم پریشان میکنم در خیمه گیسو بهتر که فردایی نباشند و نبینند از مادرشان شمر می گیرد النگو بهتر که فردایی نباشند و نبییند از کعب نی دارم نشانی رویِ بازو غرق خجالت می کشی بر سر عبا را می آوری تا خیمه خواهرزاده ها را : عليرضا خاكساري ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ درد داریم از ازل،دنبالِ تسکینیم ما شب به شب در کوچه می گردیم،مسکینیم ما مثل پروانه در آتش هم مطیع کامِلیم شمع می داند که خیلی اهل تمکینیم ما @hosenih سوختن را لابه‌لای گریه معنا کرده ایم در میان آب می سوزیم ما..،اینیم ما عالم ذَر پیرُهَن مشکی تن ما کرده اند قرن ها قومی عزاداریم،غمگینیم ما خاک ما را با گِل فرهاد توام کرده اند بی قراران دو قطره اشکِ شیرینیم ما ظاهراً تعبیر خواب هر شبِ ما کربلاست... پس نیازی نیست،یک پا اِبن سیرینیم ما فرشِ روضه‌خانه ها را روز جارو می زنیم با کتیبه نیمه شب سرگرم تزئینیم ما دستگرمی است این شب‌گریه های هفتگی... تا محرم ماه‌ها مشغول تمرینیم ما روضه خوان لب وا کند،ما گریه را سر می دهیم آنقَدَر شب‌های عاشورا دهن بینیم ما! سال ها در عمق آن گودال گیر افتاده ایم سال ها گریه کن آن جسم خونینیم ما @hosenih بیشتر از شمر،خولی را خدا لعنت کند... باخبر از ماجرای راس و خُرجینیم ما داغدار روضه ی بزم شراب و خیزران داغدار روضه ی آن تشت زرّینیم ما ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ از آن نَفَس که دلم مَبتلایتان شده است دو دیده منتظرِ خاکِ پایتان شده است @hosenih من آفریده شدم تا که بر تو گریه کنم که سمتِ قبله‌ی من کربلایتان شده است مسیح سینه زنِ خیمه‌ی عزایِ تو است که زنده از نَفَسِ کیمیایتان شده است فضایِ روضه‌ی‌تان زنده می‌کند ما را چه گرم خیمه‌ی دارالشفایتان شده است به سنگِ تربت ما حَک کنید بعد از ما که این قتیلِ غم روضه‌هایتان شده است @hosenih مرا به کنج خرابه چه می‌شود ببرید دلم هوایی بزمِ عزایتان شده است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از ازل چشم ها برای تواند گوش ها وقف روضه های تواند @hosenih قوم من خاک پای آن قومی‌‌.. که همه عمر خاک پای تواند اغنیا در صف غذای تواند فقرا بانی عزای تواند عارفان هم در انتهای سلوک در حقیقت درابتدای تواند  پدرم راست گفت روحش شاد همه محتاج یک دعای تواند  این جوانان که در حسینیه اند کارگرهای کربلای تواند @hosenih بین‌گودال کاش میگفتند سینه زنهای تو بجای تواند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آن را که بین روضه فغانش نمی دهند در روضه ی بهشت مکانش نمی دهند هرکس مراقب سخن خود نبوده است نام حسین را به زبانش نمی دهند @hosenih چشمی که بر شمایل نامحرمان رسد بر گریه ی حسین امانش نمی دهند هر کس که خرج شد به هوای غریبه ها حال و هوای عشق به جانش نمی دهند هرکس سراغ خانه ی غیر از حسین رفت رنگی هم از بهشت نشانش نمی دهند @hosenih قلبی که می تپد ز غم سم اسب ها جز ضرب عشق در ضربانش نمی دهند آن پیکر مقطع الاعضاء و پاره را با سم اسب ها هیجانش نمی دهند طفلی که تشنه بوده و از هوش رفته است با بوسه سه شعبه تکانش نمی دهند @hosenih یک دخترسه ساله بهانه اگر گرفت ناگه سربریده نشانش نمی دهند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تقدیم به جناب مرد خرمافروش در زندان، راوی سرنوشت مختار است حرف‌هایی شنیدنی دارد، سخنانش کلید اسرار است رطبش طعم نیشکر دارد، تا خدا نیت سفر دارد از سرانجام خود خبر دارد، شوق پرواز او چه بسیار است! @hosenih زخم‌های دلش نمک خورده، بارها این چنین محک خورده از علی گفته و کتک خورده، این برای هزارمین بار است یاد آن روزهای خوب به خیر! که علی بود و میثم و سلمان جمعشان جمع بود و می‌‌گفتند، رطبت کو؟ که وقت افطار است در طلوعش غروب پیدا بود، آخر قصه خوب پیدا بود چوبۀ دار او همین نخل است، لیف خرما طناب این دار است با زبان علی تکلم کرد، رو به جمع غریب مردم کرد تا دم مرگ هم تبسم کرد، گفت: این آرزوی تمار است، @hosenih که بمیرد فقط به عشق علی «که علی دست قادر ازلی‌ست رشتۀ ماسوا به دست علی‌ست» سر این رشته ناپدیدار است رشتۀ اتصال محکم شد، کمر نخل ناگهان خم شد لحظه‌های عروج میثم شد، که همان لحظه‌های دیدار است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
۲۲ ذی الحجه سالروز شهادت جناب میثم که دل از به غیر دلبر برداشت خود یک تنه در کوفه دو صد محشر داشت دانی که چه رتبه داشت در نزد علی؟ آن رتبه که سلمان برِ پیغمبر داشت شاعر: @dobeity_robaey