eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 خورشید گرم ظهرهای آسمان هستی تا صبح تا شب تا سحر پیشم بمان هستی تو ممکن نا ممکنی های هر امکانی در ناگهانِ نیستی ها ناگهان هستی تنها تو با زخم زبان ها خوش زبانی و تنها تو با نامهربانی ها مهربان هستی آنان که می گفتند تو باقی نمی مانی رفتند و رفتند و ... تو اما همچنان هستی وقت عبورت کوچه ی ما بند می آید تو یوسف پیغمبر در این زمان هستی باید برای تو عقیقه کرد بسیاری آخر تو خیلی در نگاه این و آن هستی اصلاً مزار تو برای ما خودش روضه است یعنی همین که سال ها بی سایبان هستی گیرم جواب گرمی ات را سرد می دادند تو گرمی خورشید ظهری تو همان هستی شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان امام حسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 انتظار مرد باشد تا درون خانه اش گیرد آرامش کنار همسر جانانه اش جان بسوزد از برای شاه مظلومان حسن(ع) دشمنی همسر نما می بود در کاشانه اش عاقبت زهر هلاهل داد او بر شوهرش دوزخی گردید با کاری چنین پستانه اش شد حسن(ع)پاره جگر از کینه سفیانیان خون جگر از بهر او شد خواهر دردانه اش وقت تشییع جنازه از سوی خصم علی(ع) گشت تابوتش چو شمع وتیر ها پروانه اش مانع از دفنش کنار قبر پیغمبر(ص) شدند رفت از یاد همه بوده حسن(ع) دردانه اش یوسف زهرا بشد مدفون در خاک بقیع باقر(ع)وسجاد(ع)وصادق(ع)جملگی همخانه اش بی حرم باشد مزارش،بی چراغ وبس غریب اشک ریزان از برایش آشنا ،بیگانه اش گر شود توفیق دیدار مزار او نصیب در عوض باشد روا جان را دهم شکرانه اش شاعر : اسماعیل تقوایی امام حسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
عمر این نوکر به پای روضه و غم رفته است چشم خشکم را بخر، پابوس زمزم رفته است گاهگاهی حال و احوال گدا را هم بپرس گرچه من لطف تو را هر بار یادم رفته است @hosenih هرکسی دنبال عشقش بوده، من دنبال تو! این دل دیوانه ام دنبال پرچم رفته است در مقام روضه، گریه می کنی هر صبح و شام مثل زهرا ناله ات تا عرش اعظم رفته است زخم ها خوردم ولی شلاّق هجران بدتر است من به خود تا آمدم، دیدم محرّم رفته است آی مردم! حسرتش را می خورد روز جزا آنکه در دنیا طواف کربلا کم رفته است زود جانم را بگیر و اربعینم را بده جان من بی اربعین، فوراً به یک دم رفته است @hosenih در پی آن نیزه داری که کمی سر به هواست کربلا تا شام، زهرا با قد خم رفته است تا که بی معجر نبیند خواهرش را بین شام آن سر صد پاره تا خطّ مقدم رفته است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کرامت مثل یک جرعه‌ست از پیمانۀ جانش سخاوت لقمه‌ای از سادگی سفرۀ نانش.. کسی که سایۀ او مایۀ آرامش دنیاست دلش در بند دنیا نیست، دنیا هست زندانش @hosenih سپاهش را صدای سکه غرق روسیاهی کرد نه مردی نه نبردی بود، خالی بود میدانش صَلاح این‌گونه می‌بیند، سِلاح صلح بردارد چه دارد رهبری که زیر پا افتاده فرمانش؟.. امام غیرت و غربت کنار دشمنِ سرسخت چه رنجی می‌کشید از دوستان سُست‌پیمانش زبان سرزنش خاری شد و آزرد روحش را مُعِزّالمؤمنین بود و نفهمیدند یارانش کسی که چشم فتنه کور شد با برق شمشیرش چگونه گوشه‌ای بنشیند و سر در گریبانش... چه زهری محرمش بوده؟ چه دردی همدمش بوده؟ نمی‌دانم چه راز سینه‌سوزی بوده مهمانش! به روی دست‌های آل طاها باز تابوتی‌ست مبادا زخم بردارد مبادا تیربارانش... @hosenih اگرچه تلخ‌تر از زهر بوده زندگی امروز ولی فردا عسل می‌ریزد از کام جوانانش خیالت جمع سردار جمل! تنها نمی‌مانی به زودی کربلا از راه می‌آید که طوفانش... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴تقدیم به نوکرانی که به خاطر بیماری و از جمع ما پر کشیدند یادش بخیر حال و هوایی که داشتیم یادش بخیر شور و صفایی که داشتیم یادش بخیر بین مناجات با خدا اشک و امید و حال دعایی که داشتیم یادش بخیر آخر هر مجلس عزا شور و نشاط و حس رهایی که داشتیم از دست رفته اند رفیقان و مانده ایم تنها میان خاطره هایی که داشتیم نوکر کنار چادر زهرا نشسته است نوکر کنار سفره ی مولا نشسته است @hosenih در بین روضه نوکر خود را خرید و بُرد سینه زنان لشکر خود را خرید و بُرد یه عمر در خیال حرم پر زدند تا آقا خودش کبوتر خود را خرید و بُرد اصلاً حسین (ع) منتظر پر شکسته هاست این فُطرسان بی پر خود را خرید و بُرد اصلا خیال کن که علی (ع) بعد سالها سوی بهشت ، قنبر خود را خرید و بُرد نوکر کنار چادر زهرا نشسته است نوکر کنار سفره ی مولا نشسته است @hosenih یک عمر اشک روضه ز جانش چکیده است آخر به دست بوسی مولا رسیده است در هیئت بهشت میاندارِ دسته هاست پیری که طعم سینه زنی را چشیده است فَابْکِ عَلَی الْحُسین دلم بیقرار اوست بانی روضه ، مادر قامت خمیده است ای روضه خوان بیا فقط از کربلا بخوان این سینه سالهاست که محنت کشیده است قاتل به سوی مقتل خسته شتاب کرد خواهر به سوی جسم برادر دویده است قاتل سرش برید ، قبول است روضه خوان اما مگو که زینب(س) از او دل بریده است نوکر کنار چادر زهرا نشسته است نوکر کنار سفره ی مولا نشسته است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آسمان با غمِ خود داشت تماشا می کرد زخم،بر جانِ عزیزِ تو دهن وا می کرد نیزه ها اشک فشان توی تنت جا می شد گریه بر بی کسی اَت دیده ی دریا می کرد @hosenih راهِ تشخیصِ بدن،سخت ترین مرحله بود بر سر پیرهنت خصم،چه دعوا می کرد خواهرت خاک به سر ریخت و فریاد کشید دم به دم داشت تو را از تو تمنا می کرد قامتش خم شد و در گودیِ خون ریخت دلش سندِ بی کسی اش را غمت امضا می کرد دشمنت گرم عبادت شده با تیر وکمان کار را با هدفِ قُربِ الی الله می کرد بی حیا بود و به پیشِ نظرِ مادرتان، نیزه بر نیزه به روی بدنت جا می کرد @hosenih آه ارباب غمت،قصه ی جانسوزِ من است؛ کاش دشمن کمی از فاطمه پروا می کرد کاش میشد سپرت پیکر ناقابلِ من تیغِ بی رحم مرا جای تو منها می کرد... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کنار طشت طلاست فاطمه مهمان من چوب مزن ای یزید! بر لب و دندان من با چه دلی می‌زنی برلب من خیزران کز همه دل می‌برد نغمه‌ی قرآن من گر چه تحمل کنم ضربه‌ی چوب تو را تاب مرا می‌برد گریه‌ی طفلان من تا که نگاه افکنم بر رخ اطفال خود دور زند دم به دم، دیده‌ی گریان من تا نرود از اسف، صبر و قرارش ز کف زینب من می‌شود دست به دامان من ناله‌ی من بر ملاست، مقتل من کربلاست شام بلا آمده شام غریبان من با چه گنه می‌کنی لعل لبم را کبود؟ بر سر و صورت بس است زخم فراوان من سرم به شام بلا، زینت طشت طلا زیر سم اسب‌ها پیکر عریان من طشت ز سوز درون سوخت و فریاد زد چوب تو هم گریه کرد بر لب عطشان من 📚نخل میثم @marsieha
امشب كه پا گُشا شده‌ای در كُنِشْت (۱) من انگار اُلـفتی است تـو را با سـرشتِ من آورده قـابِ چَشـمِ تو عكسِ بهشتِ من تـغییر می‌دهـی همه‌ی سرنـوشتِ من از رویِ نیـزه سر زده مهـمانِ من شدی تـو كیـستی؟ كه ماه به ایـوانِ من شدی تو كیستی؟ كه یوسفِ بازارِ من شدی من نه، تو آمدی و خریدارِ من شدی عیسی‌ترین مسیحی و دلدارِ من شدی با جلوه‌ای تمامِ كَس و كارِ من شدی من تا به حال فخر بدین سان ندیده‌ام طوبی لَكْ از تمامیِ عالم شنیده‌ام @hosenih برقِ نگاهِ تو جگرم را كباب كرد تاریكی كُنشتِ مرا آفتاب كرد یك عمر هر چه ساخته بودم خراب كرد آقایی تو رویِ كمِ من حساب كرد آن قطره‌ام كه در دلِ دریا نشاندی‌ام پایِ ضریحِ قبله‌ی دل‌ها نشاندی‌ام زُنّار (۲) پاره می‌كنم از جان به راهِ تو ای روح و اِبن و اَب به فدایِ نگاهِ تو ای عرش و فرش سایه‌نشینِ پناهِ تو از چیست؟ نوكِ نیزه شده تكیه‌گاهِ تو یحییِ سر بریده به خون می‌كشی مرا با شور و جلوه‌ات به جنون می كشی مرا من آبرو گرفته‌ام از آبرویِ تو باشد گواهِ غربتِ سُرخت، گلویِ تو با اشك و با گلاب دهم شستشویِ تو خاكسترِ تنور بگیرم ز رویِ تو با بَد وسیله‌ای به گلویت كشیده‌اند پیداست كه به زجر سرت را بریده‌اند با پا چراغِ انجمنت را شكسته‌اند چون روز روشن است تنت را شكسته‌اند حتماً قِداستِ سخنت را شكسته‌اند با چكمه‌ها لب و دهنت را شكسته‌اند یك هاله نور دور و برت چرخ می‌زند یك قافله به پایِ سرت چرخ می‌زند دور و برِ تو روحُ الاَمین پر گرفته است زانویِ غم به سینه پیمبر گرفته است پهلو شكسته روضه‌ات از سر گرفته است از حال رفته بوسه ز حنجر گرفته است با ناله‌های فاطمه از كِثرتِ غمت عرش خدا به لرزه در آمد ز ماتمت @hosenih پیر و مرادِ من شدی ای نور مشرقین باب النجاة امت حیران در عالمین ساغر بریز ساقی ذكرِ شهادتین دیوانه می‌شوم به هوایِ تو یا حسین خونِ خدا به پایِ تو ایمان می‌آورم قابل بدانی‌ام به خدا جان می‌آورم من عاقبت به خیرِ توام، خوش به حالِ من با عرشیان به سیرِ توام، خوش به حالِ من نا آشنا ز غیرِ تو ام، خوش به حالِ من اینجا اسیرِ دِیرِ تو ام، خوش به حالِ من حالا كه خاكِ راه  شدم در سپاهِ تو می‌خواهم التماسِ دعا از نگاهِ تو شاعر:   ۱. آتشکده و معبد یهودان ۲. زنار کمربندی بود که ذمیان نصرانی در مشرق‌زمین به امر مسلمانان مجبور بوده‌اند داشته‌باشند تا بدین وسیله از مسلمانان ممتاز گردند. © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عرش بر جلوه رخسار حسین می‌نازد فرش بر رونق بازار حسین می‌نازد ابر بر اشک عزادار حسین می‌نازد قبر شش‌گوشه به زوار حسین می‌نازد کربلا هم به علمدار حسین می‌نازد آیت لیله معراج حسین است حسین عشق را سلطنت و تاج حسین است حسین فُلک افتاده به امواج حسین است حسین عاشق مست به صهبای حسین می‌نازد شیعه بر عشق و تولای حسین می‌نازد جز حسین کیست که پرچم به مساوات زند جز حسین کیست کلامی به مباهات زند جز حسین کیست دم از قاضی حاجات زند مصطفی در صف محشر به حسین می‌نازد مرتضی ساقی کوثر به حسین می‌نازد @hosenih هشت در را که گشایند به فردوس برین شهپری را که خدا داده به جبریل امین حوض کوثر ، خم و ساغر، خود ساقی به یقین خط توحید پرستی به حسین می‌نازد صانع عالم هستی به حسین می‌نازد دل که باشد تهی از مهر و محبت دل نیست به خدا محفل بی ذکر حسین محفل نیست هر که دیوانه مولا نبُوَد عاقل نیست نه فقط عاقل مجنون به حسین می‌نازد مدعی ، دیده گردون به حسین می‌نازد یاحسین آب حیات است بگو یامولا نردبان درجات است بگو یامولا یاحسین رمز نجات است بگو یامولا هر کسی گفت حسین ، عزت او تأمين است فاطمه ضامن اوست آخرتش تضمین است @hosenih جز حسین کیست که در شأن و شرف بی همتاست جز حسین کیست که محبوب تمام‌ دل‌هاست او حسین است بلی میوه قلب زهراست فاطمه ام ابیها به حسین می‌نازد همه جا زینب کبری به حسین می‌نازد یاحسین ذکر ولایی است خدا می‌داند یاحسین رمز رهایی است خدا می‌داند یاحسین فیض خدایی است خدا می‌داند نه فقط عالم و آدم به حسین می‌نازد این شرف بس که خدا هم به حسین می‌نازد فوق اندیشه و پندار و گمان است حسین مصطفی هر چه که فرموده همان است حسین چون علی مبتکر سیر زمان است حسین طبع (خوشزاد) حقیقت به حسین می‌نازد در سحرگاه قیامت به حسین می‌نازد شاعر: مرحوم © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه پای آبله خیزی، چه مرکبی و چه راهی مهار ناقه نیفتد به دست شمر الهی به خفتگان همه رو نیزه میزدند که برخیز دریغ و درد چه راه بلند و شام سیاهی @hosenih به غیر سایه ی سرنیزه ها و خار مغیلان برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی اسیر بود امامی که کائنات اسیرش اسیر بود چنان که به سینه سلسله آهی به پاره پاره‌ی معجر، مخدرات مکدر خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی گرفت سکه ولی نیزه را...خلاصه بگویم ندیده شام دوروتر ز مردهای سپاهی @hosenih به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک محال بود نروید پی دعاش گیاهی بدا به شعر که میخواند فی البداهه و میریخت شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلتنگ و پر از تلاطم پنهان پر از هراس نهانم شبیه راه نرفته شبیه برگ خزانم @hosenih گذشت سالی و چشمم ندید کرب و بلا را بگو چه می شود امسال؟ واقعا نگرانم سپرده ام به خدا پای روضه تو بمیرم سپرده ام به خدا بی غم تو زنده نمانم خوشا به حال کسی که شده ست پیرغلامت خداکند که فدایت شود سر و تن و جانم خداکند که نگویند آرزو به دلش ماند مرا ببر به حریمت ببر هنوز جوانم @hosenih دلم گرفته و درد فراق درد کمی نیست خلاصه اینکه دوباره به کربلا برسانم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب‌های جمعه، بی‌قرارِ کربلاییم لب‌تشنگانِ ساحتِ خورشید، ماییم @hosenih دانی چرا این چشم‌ها، خون می‌فشاند؟ ما تا ابد، در ماتمِ خونِ خداییم ای دستگیرِ بینوایانِ دو عالَم! دستی بکش بر روی ما، ما بینواییم در حسرتِ نوشیدن یک جرعه نورش ما پای تا سر، یکسره، دستِ دعاییم بهرِ پریدن سوی او، مثلِ دو بالیم بهرِ دویدن سوی او، مثلِ دو پاییم عمری، به یادش می‌شود این دل هوایی ما را نخوان اهلِ زمین، مرغِ هواییم @hosenih یا فاطمه! ای زائرِ شب‌های جمعه! ما را بِبَر همراهِ خود، ما هم می‌آییم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر دم ز آه حسرت تو آه می کشم با مقتل شهادت تو آه می کشم @hosenih در آرزوی یک سحر کربلای تو در حسرت زیارت تو آه می کشم اصلا سلام من به امید جواب توست با شوق یک اجابت تو، آه می کشم ای رحمت وسیع خدایی، نگاه کن در آرزوی رحمت تو آه می کشم قربان آیه آیه ی لب های زخمی ات دائم برای غربت تو آه می کشم با یاد ساربان و عقیق یمانی ات با لحظه های غارت تو آه می کشم @hosenih با یاد خیزران و لب چوب خورده ات با آن همه مصیبت تو آه می کشم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نوای کاروانت را شنیدم دوباره سوی تو با سر دویدم تمام عمر جا ماندم ولی کاش به تو امسال دیگر می‌رسیدم کبوتر می‌شوم تا آستانت پرستویم به شوق آسمانت سفر کردم من از دلبستگی‌ها که باشم خاک راه کاروانت دوباره اشک و روضه، شور و هیأت هوای پر زدن، شوق زیارت اگر تا کربلا رفتی دل من مشو راضی به کمتر از شهادت نگاهی کن به چشم بی‌قرارم که بارانی‌تر از ابر بهارم فقط یک آرزو در سینه مانده هوای دیدن شش‌گوشه دارم چه بارانی دو چشم آسمان است چه طوفانی دل این کاروان است کنار قبر سالار شهیدان همه جمعند و زینب روضه‌خوان است دلِ خون، ‌حالِ خسته، اشکِ جاری غریبی، بی‌پناهی، بی‌قراری اسارت، آهِ غربت، روی نیلی چهل روز و هزاران یادگاری شبیه آتش است این اشک خاموش که می‌بارد ز چشمان عزاپوش رباب است این که با لالایی خود کنار خیمه‌ها رفته‌ست از هوش نگاه ابری‌اش دارد زمینه شده دلتنگ مهتاب مدینه پس از یک اربعین، سر باز کرده کنار علقمه بغض سکینه نوای ناله و غم‌ها رقیه گرفته کاروان دم: یا رقیه رسیده اربعین بی‌قراری همه برگشته‌اند اما رقیه 📚 فلیرحل معنا ...___________________________ @jjooebhdijwhw181
. خرم دلی که منبع انهار کوثر است کوثر کجا ز دیده پر اشک بهتر است نام حسین و کرببلا هر دو دلرباست نام علی اکبر از آن دلرباتر است رفتم به کربلا به سر قبر هر شهید دیدم که تربت شهدا مشک و عنبر است هر یک شهید مرقدشان چهار گوشه داشت شش گوشه یک ضریح در آن هفت کشور است پرسیدم از کسی سببش را به گریه گفت پائین پای قبر حسین قبر اکبر است پائین پای قبر علی اکبر جوان هفتاد و یک شهید چو خورشید انور است برسمت راست مرقد یک پیر جلوه کرد در گوشه رواق که نزد یکی در است پرسیدم از مخادم آن کاین مزار کیست؟ گفتا حبیب نور دوچشم مظاهر است در جنب نهر علقمه دیدم یکي شهید گفتم چرا جدا ز شهیدان دیگر است؟ گفتا خموش دار که عباس نامدار منظور او ادب به جناب برادر است رفتم به خیمه گاه و شنیدم بگوش دل آنجا فغان زینب و کلثوم اطهر است رفتم به سوی خیمه بیمار کربلا دیدم که با دوصد غم و محنت برابر است وارد شدم به حجله داماد کربلا دیدم عروس قاسم دستش ز خون تر است رفتم ز کربلا به سر تربت علی (ع) دیدم که بارگاه علی عرش اکبر است وارد شدم به صحن و سرایش بصد امید دیدم که چلچراغ علی سرو کوثر است برگشتم از رواق شدم وارد حرم دیدم که چشم نوح نبی جای حیدر است پر نور چشم نوح نبی از علی بود این نکته هم ز کاتب از خاک کمتر است شاها تویی که (ناصردین) باد چاکرت منظور او به اذن جناب مطهر است (ناصر) چو بر نجف برسید و بگریه گفت هر صبح و شام چشم امیدش بدین در است. @jjooebhdijwhw181
سلام‌الله‌علیها  نگاه گریه داری داشت زینب چه گام استواری داشت زینب دل با اقتداری داشت زینب مگر چه اعتباری داشت زینب چهل منزل حسین منجلی شد گهی زهرا شد و گاهی علی شد پس از آن که زمین را زیر و رو کرد سپاه کوفه را بی آبرو کرد به سمت کربلا خوشحال رو کرد کمی از خاک را برداشت بو کرد رسیدم کربلا ای داد بی داد! حسین سر جدا، ای داد بی داد! همین جا شیرخواره گریه می‌کرد رباب بی ستاره گریه می‌کرد گهی بر گاهواره گریه می‌کرد گهی بر مشک پاره گریه می‌کرد خدایا از چه طفلم دیر کرده؟ مرا بیچاره کرده، پیر کرده همین جا دور اکبر را گرفتند ز ما شبه پیغمبر ما را گرفتند ولی از من دو دلبر را گرفتند هم اکبر هم برادر را گرفتند "به تو گفتم که ای افتاده از پا ز جا بر خیز ور نه معجرم را..." همین جا بود که سقای ما رفت به سمت علقمه دریای ما رفت پناه عصمت کبرای ما رفت پی او گوشواره‌های ما رفت فقط از علقمه یک مشک برگشت حسین بن علی با اشک برگشت همین جا بود که دل‌ها گرفت و ... کسی روی تن تو جا گرفت و ... سرت را یک کمی بالا گرفت و... و از پشت سرت سر را گرفت و... همین که بر گلویت خنجر آمد صدای نالۀ زهرا در آمد همین جا بود الف را دال کردند تنت را بارها پامال کردند ته گودال را گودال کردند تو را با سم مرکب چال کردند اگر خواندم قلیلت علّت این بود که یک تصویری از تو بر زمین بود بهاری داشتم اما خزان شد قدی که داشتم بی تو کمان شد عقیق تو به دست ساربان شد طلای من نصیب کوفیان شد خبر داری مرا بازار بردند میان مجلس اغیار بردند همین جا بود افتادند تن‌ها همین جا بود غارت شد بدن‌ها تمامیِّ کفن‌ها، پیرهن‌ها بدون تو کتک خوردند زن‌ها همین جا بود گیسو می‌کشیدند به هر سو دخترانت می دویدند ..___________________________ @jjooebhdijwhw181
. حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد در غمِ تشنگی‌ات اشک چکیدن دارد تو بخوان باز بخوان باز که از لب‌هایت صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد چقدر بوی دل و موی پریشان آورد از سر نیزه نسیمی که وزیدن دارد خیزران بر لب تو می‌زند آتش بر دل می‌کشم آه که این آه کشیدن دارد گاه گاه از دل آشفتۀ خود می‌پرسم غنچه‌ای خشک که پرپر شده، چیدن دارد؟ عید قربان شده و نوبت تو شد اما خنجر این بار چرا قصد بریدن دارد؟ کاروان تو کجا و من خسته اما دل من هم به خدا شوق رسیدن دارد @jjooebhdijwhw181
دربساط عشق هرکس زحمتش بالاتراست.. پیش زهرا مادرت شخصیتش بالاتراست! @hosenih هرکه محض احترامت معصیت کمتر کند روزی اشک میان هیئتش بالاتراست.. احترام پیرها هرچند برما واجب است.. پیرمرد روضه تو حرمتش بالاتراست. قول دادی روز محشر لنگ نگذاری مرا ساکن بیت الحسین امنیتش بالاتراست خیمه ی تو جای کبر و کینه و منصب که نیست هرکسی خاکی تر آمد عزتش بالاتراست. نقص های هر نمازش زود کامل میشود.. هرکه انس سجده روی تربتش بالاتراست کربلا رفتن کجا؟از کربلا گفتن کجا؟ دیدن شش گوشه ات از صحبتش بالاتر است داغِ تو دیده به فکر غصه دنیا که نیست مبتلای اشک تو ظرفیتش بالاتراست از شهیدان تو فهمیدم که پای عشق تو هرکسی گمنام تر شد شهرتش بالاتراست گریه در هیئت تفاوت میکند باهرکجا گریه دسته جمع باشد قیمتش بالاتراست وسع ما این‌است! اما خوب میدانیم ما.. خیلی از این نوکریها ساحتش بالاتراست ** تشنگی، زخم زبان،داغ جوان، هتک حرم از تمام این مصائب غربتش بالاتر است @hosenih آب مهر مادرت بود و به رویت بسته شد حجم نیزه آمد و راه گلویت بسته شد.. © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در معرض گرما به تماشا بدنش را حتی ز تنش برد کسی پیروهنش را بر نِی سر او جالس و بر تیرهٔ صحرا کردند رها، از سرِ تحقیر تنش را بر باد رود کون و مکان آه اگر که.. از باد بگیرند سراغ کفنش را جا دارد اگر از نگهش سیل ببارد آن دیده که کردند پر از خون دهنش را گودال مجالِ سخن از شاه گرفت و... خنجر ز جفا ذبح نموده سخنش را ای وای اگر مادر آن کشته ببیند در لُجهٔ خون حالت پرپر زدنش را مجید نجفی @rozeh_1
عزیز فاطمه جان جهان به قربانت سلام بر لب عطشان و چشم گریانت سلام بر تن مجروح و حلق مذبوحت سلام بر سر خونین و جسم عریانت سلام بر جگر خون و داغ های دلت سلام بر شرف و غیرت جوانانت سلام بر در دندان و غنچۀ دهنت سلام بر لب خونین و صوت قرآنت سلام بر علی اصغر که وقت جان دادن به خنده داد تسلاّ به قلب سوزانت سلام بر لحظات وداع اکبر تو که وقت رفتن او رفت از بدن جانت سلام بر دل زینب که پیش دیدۀ او عدو ز چار طرف کرد سنگبارانت سرت بریده شد امّا هنوز جاری بود به چهره اشک روان از دو چشم گریانت سلام باد به شیری که سایه بانت شد برون کشید به دندان ز سینه پیکانت عجیب نیست اگر خصم را کنی سیراب سجیّه ات کرم و عادت است احسانت استاد حاج غلامرضا سازگار @rozeh_1
سوخت از داغِ تو و غرق حرارت شده بود پیش ِ مادر به گلویِ تو جسارت شده بود آسمان تیره شد و سخت زمین-لرزه گرفت شمر(لع) آن ثانیه که دست-به کارَت شده بود عرش ِ حق را چه به هم ریخت «بُنیّ قَتلوک» چونکه مکشوف ترین متن و عبارت شده بود غرقِ خون! در دل گودال! غریب و تنها خاکِ صحرا نگرانِ تو و یارت شده بود سر و انگشتر و پیراهن و دستار و کفن... دست و پا میزدی و لحظۂ غارت شده بود حرمله(لع) در پیِ گهواره لبِ خیمه رسید خیمه ها سوخت و هنگام شرارت شده بود خیره شد سمتِ سرت زینبِ(س) مضطر! ای وای... صحبت از بستنِ دستان و اسارت شده بود! مرضیه عاطفی @rozeh_1
سوخت از داغِ تو و غرق حرارت شده بود پیش ِ مادر به گلویِ تو جسارت شده بود آسمان تیره شد و سخت زمین-لرزه گرفت شمر(لع) آن ثانیه که دست-به کارَت شده بود عرش ِ حق را چه به هم ریخت «بُنیّ قَتلوک» چونکه مکشوف ترین متن و عبارت شده بود غرقِ خون! در دل گودال! غریب و تنها خاکِ صحرا نگرانِ تو و یارت شده بود سر و انگشتر و پیراهن و دستار و کفن... دست و پا میزدی و لحظۂ غارت شده بود حرمله(لع) در پیِ گهواره لبِ خیمه رسید خیمه ها سوخت و هنگام شرارت شده بود خیره شد سمتِ سرت زینبِ(س) مضطر! ای وای... صحبت از بستنِ دستان و اسارت شده بود! مرضیه عاطفی @rozeh_1
روضه خوان زد به روضۀ گودال خنجر و حنجرت زبانم لال قلب اهل حرم همه محزون قلب زینب زِ درد مالامال صبح تا عصر آه و گریه ، گذشت حال اهل حرم به این مِنوال میهمان بوده ای مگر نه ؟ ، چرا با عصا آمدند استقبال خیمه گاهت عجب شده غوغا قتلگاهت عجب شده جنجال نعل تازه دگر برای چیست نکند کشته ام شود پامال موج نیزه کجا تن بی سر تازیانه کجا تن اطفال شمر بالا نیامد از گودی گرچه خورشید رفته رو به زوال عاقبت قتلگاه خلوت شد تا که خوابید گرد وخاکِ جدال خواهری یک طرف نشست به خاک مادری رفت یک طرف از حال خواهری زد صدا أَ أَنتَ أَخی سوخت عالم ازین زبانِ حال کرد خولی برای شمر و سنان آرزوی قبولیِ اعمال پیکرت بود و سر نبود آنجا زینبت ماند و آرزوی وصال تا که آخر ورودیِ کوفه شد سرت روی نیزه استهلال سه کلام و سه روضۀ مکشوف ... معجر و گوشواره و خلخال مهدی مقیمی @rozeh_1
چشم اگر امسال را هم آبروداری کند گریه می‌خواهد مرا از هرچه خود عاری کند هر کسی اینجا هنر کرده است با اشک آمده است کاش پلک از این هنرها پرده‌برداری کند بین دل با داغ او عقد اخوت بسته‌اند در ازل، آری، خدا این خطبه را جاری کند نوحه‌خوان در روضه می‌خواند به استمداد اشک بانگ "هل من ناصر" است این، کیست تا یاری کند؟ می‌روم تا کربلا، آنجا که مردی آمده است پای عهدش تا نفس دارد وفاداری کند رود می‌افتد به پایش تا به هر قیمت شده قطره‌ای از خویش را در جان او جاری کند آب اگر مهریه‌ی زهراست پس هر طور هست باید از مهریه‌ی زهرا نگهداری کند بیشتر از ضربت شمشیر، یک سوراخ مشک می‌تواند زخم را بر پیکرش کاری کند می‌روم قدری جلو، آن‌جا که یک سر روی نی بی‌محابا قد علم کرده است سرداری کند آن‌که تعلیم تکلم کرد بر عیسای طفل می‌تواند پس سر ِ بر نیزه را قاری کند باز می‌آیم به خود، آن‌جا که در من یک نفر گوشه‌ای کز کرده، می‌خواهد فقط زاری کند چشم کارش گریه در سوگ "حسین بن علی" است کور بادا چشم اگر از گریه خودداری کند علی فردوسی @rozeh_1
تیر از بَس که خورده بود حسین بر تَنَش مثل پیرُهَن شده بود نیزه هاشان تمام شد کم کم موقع سنگ ریختن شده بود نفسش بین راه بر میگشت موقعِ دست و پا زدن شده بود بودم اما جلو نمی رفتم شِمر آنقدر بد دَهَن شده بود تکّه ای را رُبود هر کس که روبه رو با حسینِ من شده بود هرچه کردند رو به قبله نشد یعنی آنقدر پاره تَن شده بود زیر اندازِ خانه های دَهات کفنِ شاهِ بی کفن شده بود /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian