eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
یک عمر هست دست خداوند یاورش هر بنده ای که حضرت زهراست مادرش هر کس که خواست عزت دنیا و آخرت زهرا شده است دلخوشی اول آخرش زهراست آن که خادمه اش آسمانی است زهراست آن که معجزه کرده است نوکرش زهرا چراغ راه حسین است و مجتبی زهراست آنکه زینب کبراست دخترش زور مغیره ها که به زهرا نمی رسد پس قاتلش شده است غریبی رهبرش پهلو شکسته ، پیر ، زمین گیر شد ولی یک ذره کم نگشت ارادت به حیدرش شب تا سحر سه ماه فقط درد می کشید دیوار و در چه ها که نیاورد بر سرش محمد حسین رحیمیان @deabel
غصه َم گرفته است نگاهم نمیکنی زهرای من نگاه به آهم نمیکنی؟ باشد قبول چشم تو آسیب دیده است اما مرا دگر تو صدا هم نمیکنی!!! اصلا سفر بدون علی که بنا نبود!! فکری برای پشت و پناهم نمیکنی؟! خانوم ببین کنار تو زانو زده علی رحمی به روزگار سیاهم نمیکنی؟! دل از علی بریده ای و بهر ماندنت یک راه چاره هم‌که فراهم نمیکنی گفتی نمیشود که بمانی، برو!! ولی غصه َم گرفته است نگاهم‌نمیکنی محمد کیخسروی @deabel
روضه یعنی داستان مادری در اوج خود چون به کوچه می رسد یک قسمتش معلوم نیست گرچه معلوم است دارد می رود مادر ولی حضرت فِضه دلیل لُکنتش معلوم نیست ضربه وقتی ناگهان شد بی توجه می خورد ضربه وقتی ناگهان شد شدتش معلوم نیست هم که معلوم است او ریحانة الحوراست و هم که وقت خشم سیلی قدرتش معلوم نیست مهدی رحیمی @deabel
دارد قلم هوای تو والا تبار را خواهد بیان کند کمی از اعتبار را باید بگوید از تو و یا ذوالفقار را شاعر بساط کرده چنین نقش یار را ترسیم کرده جای نگاهت بهار را عطر تو میوزد به خزان و بهار قم گلدسته گنبد و حرمت اعتبار قم تنها نه من امام زمان بیقرار قم علامه ها حقیر و تویی شاهکار قم مستی بده ز یک نگهت میگسار را ای آنکه از وجود تو قلبم جلا گرفت از یمن مقدمت قم و ایران صفا گرفت باید که از تو مشهد و هم کربلا گرفت هر کس به هر روش مددی از شما گرفت روشن کند ز برق نظر شام تار را بانو دخیل دامن پاکت تمام شهر ساییده سر به پای و به خاکت تمام شهر شد سینه چاکِ سینه ی چاکت تمام شهر اصلا خراب و مست و هلاکت تمام شهر لبریز کرده ساغر مهرت خمار را اخت الرضا تویی و وفا اصل کارتان تو بیقرارِ یار و جهان بیقرارتان راهی شدی ز خانه ی خود سوی یارتان آری کم از عقیله نبود اعتبارتان تفسیر کرده ای به عمل غمگسار را معصومه ای و دختر موسی بن جعفری زینب شناس و زینب کبرای دیگری آهو منم تو ضامن آهوی محشری از نسل حیدری و رضا را تو خواهری درمانده ام سیاهه کنم اعتباررا تو آمدی که بهر رضا خواهری کنی با نام فاطمه ز دلم دلبری کنی اینجا حرم زدی که به ما سروری کنی قم را دمشق محترم دیگری کنی زهرا شدی مدینه کنی این دیار را وقتی که هفته ای ز تو نامش کرامت است وقتی برای ما قدمت عین رحمت است وقتی که خادمت به جنان غرق عزت است وقتی برای ما همه ایل تو نعمت است باید فدایی ات کنم ایل و تبار را خاکم اگر ندیده بلا از تو و رضاست هر کس که رفته کرببلا از تو و رضاست این لطف و مرحمت ز خدا از تو و رضاست این اعتبار و عزت ما از تو و رضاست شاهد گرفته از تو چنین برگ و بار را داریوش جعفری @deabel
در خانه روسری به سرت قاتل من است قتل کسی به پارچه ای نخ نما نشد قحط طبیب شرم علی را مضاف کرد قحطی چنین پر آب عیان هیچ جا نشد جان خودم قسم که همین چند روز پیش گفتم که کج کنم سر این میخ را نشد... محمد سهرابی @deabel
روبه علی بستی چرا چشم ترت را درحسرت رویت نشاندی همسرت را مُچ درد دارد فضه ،از بس مخفیانه! هی شب به شب شسته لباس و معجرت را پهلو به پهلو دنده هایت درد میکرد پهلو به پهلو خون گرفته بسترت را این بغض های وقت و بی وقتت مرا کشت این بغض هایی که گرفته حنجرت را صدبار مُردم شب به شب وقتی که دیدم بادستمال گریه ات بستی سرت را جارو نزن هی خانه را باحال زارَت زحمت نده اینقدر هی بال و پرت را من که نمردم تا توبا دست شکسته شانه کنی هی  زلف های دخترت را شرمنده ام ازاین امانتداری خویش هر دفعه که کردی صدا پیغمبرت را حرف وصیت می زنی اما عزیزم! بعداز خودت بر که سپردی حیدرت را محمد کابلی @deabel
حال تو مثل کبوترهای بی بال و پر است خنده هایت فاطمه! آرام جان حیدر است بون نان در خانه پیچیده ست، پس شکر خدا حال تو از روزهای قبل قدری بهتر است خانه را جارو زدی. ..از بسترت برخاستی از نگاهت می توان فهمید روز آخر است این لباسی را که می بافی برای محسنت آخرش هم قسمت او نیست، سهم اصغر است می روم در کوچه ها، قنفز میان کوچه هاست می روم مسجد مغیره در کنار منبر است ای ستون خانه ی من ، حرفی از رفتن مزن بی تو حالم مثل یک فرمانده ی بی لشکر است این نمک نشناس ها آتش مهیا کرده اند بی خبر از اینکه اینجا خانه ی پیغمبر است موی زینب مثل حال حیدرت آشفته است فاطمه! این حال و روز خانه ی بی مادر است از همان روزی که آتش بوسه از بالت گرفت جای بال زخمی و خاکی تو روی در است چند ماهی می شود ، حیدر شده خانه نشین چند ماهی می شود زهرا میان بستر است دست هایی را که می بوسید پیغمبر شکست راستی زینب چه حالی داشت وقتی در شکست دست در دست حسن می رفت زهرا ، ناگهان... روی خاک افتاد قرآن...سوره ی کوثر شکست دست های بسته ی مولا گواهی می دهد بارها بعد از پیمبر حرمت حیدر شکست یک مَلَک ای کاش چشمان حسن را می گرفت لحظه ای که بی هوا بال و پر مادر شکست نیمه های شب زمان غسل زهرا بود که بعد چندین ماه بغض فاتح خیبر شکست سال های بعد عصر روز عاشورا که شد پیش چشم مادرش گهواره ی اصغر شکست از میان خیمه زینب دید ، پیش کوفیان قامت ارباب از داغ علی اکبر شکست از میان خیمه ها فریاد می زد خواهرش ساربان! آرام تر قدری که انگشتر شکست چوب محمل حال زینب را فقط فهمید بود... راستی زینب چه حالی داشت وقتی "سر"شکست احسان نرگسی رضاپور @deabel
نشود جام شرابت به دهان آلوده نکنم عشق تورا محض دکان آلوده گرد و خاکم ، که به دامان تو چسبید ولی نشود دامن عصمت به " تکان " آلوده عقل گفت او که خدا نیست یقیناً! عجبا! به گمانم که یقین شد به " گمان " آلوده جای انگشت به آیینه کدر میکندش آه! آیینه ی ما شد به همان آلوده! ماه بانو ، دل شیعه شده چون مضجع تو نیست هستی تو با ظرف مکان آلوده چارقت دوزم و با عشق کنم شانه سرت عذر تقصیر از این لحن شبان آلوده امین نعیم @deabel
این روزها شب وسحرت طول می کشد حتی دقیقه در نظرت طول می کشد تا دست ها به هم برسد لحظه قنوت در پیش چشم های ترت طول می کشد از کنج خانه تا دم در غصه می خورم از بس که راه مختصرت طول می کشد اینگونه پیش گر برود ای کبوترم درمان زخم های پرت طول می کشد با هر قدم که تکیه به دیوار می دهی از بین کوچه ها گذرت طول می کشد بگذر از این محله که در وقت حادثه تا مجتبی شود سپرت طول می کشد تنگ غروب می رسی و درک می کنم درد دل تو با پدرت طول می کشد گیرم به گریه دخترت آرام شد ولی آرام کردن پسرت طول می کشد گفتی مجال شرح دل شرحه شرحه نیست افسوس ..قصه جگرت طول می کشد تو می روی و تازه شروع غم من است گفتم به بچه ها سفرت طول می کشد گودال بود و روضه ی تو مادرانه بود مادر چقدر ذبح سرت طول می کشد هادی ملک پور @deabel
خدا رو کرد با زهرا تمام شاهکارش را زمین از فاطمه دارد مدال افتخارش را تمام آسمانها را برایش خلق کرد و بعد به دست فاطمه داده زمام اختیارش را نخی از چادر او را به همراه خودش برده از آن پس جبرئیل از او گرفته اعتبارش را هر آن کس که در این دنیا فقیر سفره اش باشد بدون ترسی از آتش قیامت بسته بارش را لگد هایش به درب سوخته انگار کاری بود زمستان کرده نامردی گلستان بهارش را زمین افتاد و یا فضه خُذینی گفت پشت در میان شعله ها انگار کرده میخ کارش را علی با چشم خود می دید بالا رفتن دست و غلافی را که می گیرد میان کوچه یارش را تمام شب کنار بسترش بیدار می مانَد شمارش می کند حیدر نفس های نگارش را از این پهلو به آن پهلو ندارد خواب بی دردی به پایان می برد زهرا به سختی روزگارش را... علی علی بیگی @deabel
زخم بستر ها که بر پشتم اقامت کرده اند تکّه تکّه ..جانِ من را غرقِ محنت کرده اند بسترم خون و تنم خون و دو چشمم ابری است دیدگانِ من به بارانِ غم،عادت کرده اند وای بر دنیایِ بی خیریِ که حیدر را نخواست بی حیا مردم!به مولایم جسارت کرده اند بعد کوچه!بارها دیدم که درپیشِ رخم بر حسن با خنده های خود اهانت کرده اند «شاهد»از صدیقه ی کبرا گرفتن کفر بود با همین شاهد گرفتن، هتک حرمت کرده اند اشک می ریزم شبانه روز از داغِ علی دور و بر همسایه ها ازمن شکایت کرده اند آنقدرخوردم کتک در پشتِ در از دشمنان سینه و پهلوی من را پُر جراحت کرده اند راه رفتن هم شده مشکل..امان از دنده ها.. سینه و مسمار از وقتی رفاقت کرده اند محسن راحت حق @deabel
روبه علی بستی چرا چشم ترت را درحسرت رویت نشاندی همسرت را مُچ درد دارد فضه ،از بس مخفیانه! هی شب به شب شسته لباس و معجرت را پهلو به پهلو دنده هایت درد میکرد پهلو به پهلو خون گرفته بسترت را این بغض های وقت و بی وقتت مرا کشت این بغض هایی که گرفته حنجرت را صدبار مُردم شب به شب وقتی که دیدم بادستمال گریه ات بستی سرت را جارو نزن هی خانه را باحال زارَت زحمت نده اینقدر هی بال و پرت را من که نمردم تا توبا دست شکسته شانه کنی هی  زلف های دخترت را شرمنده ام ازاین امانتداری خویش هر دفعه که کردی صدا پیغمبرت را حرف وصیت می زنی اما عزیزم! بعداز خودت بر که سپردی حیدرت را محمد کابلی @deabel
درد تنم به ضعف تنم گريه مي کند بر درد هاي من بدنم گريه مي کند از چشمِ زخمِ سینه ی من اشک خون چکد بر اين نفس نفس زدنم گريه مي کند امشب به زخم سينه من پيرهن گريست فردا به زخم من کفنم گريه مي کند پروانه وار زینب من دور بسترم بر اين چو شمع سوختنم گريه مي کند از درد شانه آه کشم آه میکشد شانه به موی او نزنم گریه میکند کشته مرا غمش که نشسته کنار من اين شير مرد بت شکنم گريه مي کند گاهي برای اين پر و بال شکسته ام گاهي براي پر زدنم گريه مي کند هربار روي خود ز علي مي کنم نهان گويد که رو نگیر، منم! گريه مي کند من میکنم نهان زعلی روی خویش را بيش از علي ولي حسنم گريه مي کند محمد معارف وند @deabel
گاه گاهی جبرئیل اینجا کبوتر میشود خاکبوس دختر موسی ابن جعفر میشود قم بهشت آرزوی هر پریشان خاطری است عافیت خواهی اگر ، اینجا میسر میشود سال ها علامه پای این ضریح افطار کرد بوسه از درگاه او قند مکرر میشود عصمت و شرم و نجابت ارث او از فاطمه است در صفات و خلق ، دختر عین مادر میشود در وقار و صبر ، تمثال شریف زینب است در کمال علم ، تالی تلو حیدر میشود حضرت معصومه هم شأن نزول کوثر است در زلال مهر او دلها مطهر میشود در مَثَل آئینه آئینه است کوچک یا بزرگ هر که انکار مقامش کرد کافر میشود یک اشارت از نگاهش بانی فیضیه شد دست لطفش امتداد فیض کوثر میشود نام او را چون به حاجت بر زبان می آورم باغ جانم از نسیم او معطر میشود تا زند جوش شفاعت زمزم احساس او عرصه ی محشر " کمیل" ، آن لحظه محشر میشود کمیل کاشانی 🆔 @deabel
|⇦•بخند گریه ات آخر مرا زِ پا.. تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _کربلایی حسین سیب سرخی•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ «السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ» بخند ، گریه ات آخر مرا زِ پا انداخت مرا ز پا و تو را دیگر از نوا انداخت به جانِ من بخورد درد تو ، نخور غصه غم تو لرزه به اندام مرتضی انداخت غریبگی نکن ای آشنایِ مردِ غریب بگو چگونه تو را کوچه از صدا انداخت بگو چه کار کنم تا مرا حلال کنی؟ تو را حمایتِ از من در این بلا انداخت دو تا نشان زده با تیرِ خود ، زمین خوردم همان کسی که تو را بین کوچه ها انداخت ببینمت! چقدر بد زده تو را نامرد که ضرب پنجۀ او رویِ گونه جا انداخت ببین نتیجۀ سیلیِ بی هوا این است زِ هر کلام تو یک در میان هجا انداخت نفس کشیدی و من بند آمده نفسم لباس خونی تو از نفس مرا انداخت شاعر : علی اکبر نازک کار تو داری میری .. سه ماهه که از شوهرت رو میگیری دعا میکنی هی که زودتر بمیری تو داری میری دارم میسوزم .. رو دیوار و در مونده خونِت ببین که چی آورده زهرا به روزم دارم می سوزم {من زِ ثانی اشاره را دیدم ضربه های دوباره را دیدم مادرم رونشان نداد ولی قطعۀ گوشواره را دیدم } ای دادِ بیداد .. مگه آتیش و میخ در میره از یاد در سوخته خونه روی تو افتاد ای داد بیداد ای وای از این در .. تو رو بی هوا زد توی کوچه نامرد دیگه صورت و زیر چشمات ورم کرد ای وای از این در *گفت دستم تو دستِ مادرم بود .. با مادر داشتیم میومدیم سمتِ خانه .. یه وقت نانجیب جلو راهمونُ گرفت ، چنان به صورتِ مادرم زد .. الله اکبر .. (مرغ دل یک بام دارد دو هوا ، گه مدینه میرود گه کربلا ..) فرج امام زمان ، شفایِ همۀ مریضان .. مادربزرگُ مدینه زدن گوشوار از گوشش افتاد .. غروبِ عاشورا هم دنبالِ این زن و بچه ... هرجا نشستی فرج امام زمانمون یا حسین ...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
ظاهراً دارم به روی سینه و سر میزنم باطناً دارم توسل میکنم در میزنم روی بال حضرت جبریل پروازم دهند آن زمانی که سر تیغ علم "پر" میزنم آبرودار دو عالم آبرویم را نبرد تا ابد بر سینه ی خود سنگ دلبر میزنم هیئت اش با خانه اش فرقی ندارد... بعد از این هیئت اش را آب و جارو مثل قنبر میزنم بُرد با جاروکش بی ادعای روضه است غیر از این باشم کف افسوس محشر میزنم گریه کن که نیستم... تنها سیاهی لشگرم پس به این نیت فقط به مجلس اش سر میزنم تا به نامحرم نگاهی میکنم از روی عمد بر تن زخميِّ آقا تیر و خنجر میزنم خوب شد که این شب جمعه کنارش نیستم چون که دارم حرف های گریه آور میزنم گفت زینب: ای برادر از کنار اکبرت برنخیزی من خودم را پیش لشگر میزنم هم علی را هم تورا از دست دارم میدهم پاشو ورنه دست بر گیسو و معجر میزنم زود پاشو حرمله خنده به آهم میکند لشگر بی چشم و رو دارد نگاهم میکند رضا قربانی @deabel
ای روح عشق، معنی خلد برین، حسین راز و نیاز روز و شب راغبین، حسین ما در کنار تو همه آسوده خاطریم واضح ترین تجلی حِصن حَصین، حسین هیئت اگر نبود بساط جنون نبود روحی فداك... حضرت عشق آفرین، حسین اول خدا برای تو روضه گرفته است اول گریست بهر تو روح الامین حسین ما نوکران مادر فضل و کرامتیم ما را بخر به حرمت ام البنین حسین محشر همه به دور شما سینه می زنیم با این نوا و زمزه ی دلنشین "حسین..." بنده بدون گریه مقرب نمی شود این نکته نزد ما شده عین الیقین حسین یک سال می شود که به فکر زیارتیم ما را به کربلا برسان اربعین حسین عمری است آه ما همه از آه زینب است در گوش ماست سوز ندایی حزین... "حسین..." رحمی به حال خواهر خود کن مقابلش پرپر نزن... نکش بدنت را زمین، حسین بالای نیزه رفتی و از حال رفته است در پای نیزه خواهر خود را ببین، حسین محمد جواد شیرازی @deabel
آن را که بین روضه فغانش نمی دهند در روضه ی بهشت مکانش نمی دهند هرکس مراقب سخن خود نبوده است نام حسین را به زبانش نمی دهند چشمی که بر شمایل نامحرمان رسد بر گریه ی حسین امانش نمی دهند هر کس که خرج شد به هوای غریبه ها حال و هوای عشق به جانش نمی دهند هرکس سراغ خانه ی غیر از حسین رفت رنگی هم از بهشت نشانش نمی دهند قلبی که می تپد ز غم سم اسب ها جز ضرب عشق در ضربانش نمی دهند آن پیکر مقطع الاعضاء و پاره را با سم اسب ها هیجانش نمی دهند طفلی که تشنه بوده و از هوش رفته است با بوسه سه شعبه تکانش نمی دهند یک دخترسه ساله بهانه اگر گرفت ناگه سربریده نشانش نمی دهند سیدروح الله مؤيد @deabel
دلم شراره ی شمعی شده در انجمنت صدای زخمی من وقف زخم های تنت سلام بر تو که با خون خویش کردی غسل سلام بر تو که گردید بوریا کفنت تو آن صحیفه ی صد پاره ای که بنوشتند  هزار و نهصد و پنجاه آیه بر بدنت تمام عمر، رضا بوده ای به زخم قضا از آن "رضاً بقضائک" شد آخرین سخنت تو بر هزار سلیمان کنی سلیمانی  روا نبود کُشَد سی هزار اهرمنت به طل زینبیه خواهرت به سر می زد که دید در دل گودال دست و پا زدنت از آن زمان که شکست استخوان سینه تو شدند خیل ملایک به عرش سینه زنت رواست آنکه ملایک ز عرش سجده برند بر آن حصیر که هنگام دفن شد کفنت روا نبود که هنگام خواندن قرآن سرت به نی بود و خون بریزد از دهنت   استاد حاج غلامرضا سازگار @deabel
سر جدا بود ولی پیکرش افتاد زمین روی تل لطمه زنان خواهرش افتاد زمین آمد و دید که دارد ز قفا می بُرَّد او زِ پرپر زدن یاورش افتاد زمین تا علمدار زمین خورد عدویش میگفت بی پناه است همه لشکرش افتاد زمین دامن طفل حسین ابن علی سوخته و در بیابان بلا دخترش افتاد زمین بسته بر نیزه شده یک سر کوچک ای وای سر اصغر جلوی مادرش افتاد زمین زیر لب عمه ی سادات دمادم گوید وای از آن دم که علی اکبرش افتاد زمین کَند با خنجر خود قبر برای پسرش از غم و داغ علی اصغرش افتاد زمین ای خدا نیست ببیند که میان بازار دخترش با رخ بی معجرش افتاد زمین از غم دوری او دختر خونین بدنش ناله سر داد و کنار سرش افتاد زمین عبدِ کریم @deabel
غرقم به موج غصه و درد و محن علی حتی مرا نمانده توانی به تن علی از لحظه ای که صورتم آسیب دیده است من با اشاره با تو بگویم سخن علی وقتی که بین کوچه عدو راه من گرفت دیدم فتاد لرزه به جان حسن،علی از بس که آب گشته تمام تنم،ببین گریان شده به پیکر من پیرهن علی از آن لگد که خصم به جسمم زده،بدان خون می چکد هنوز ز پهلوی من علی خیلی مواظبت ز حسینم نما،که من دلواپسم به غربت آن بی کفن علی ترسم تنش به هم بخورد زیر نعل ها ترسم که مثل خاک شود آن بدن علی محمود اسدی @deabel
مقتل نوشته تا زِ ولایت بُریده اند آتش به درب خانه ی طاها کشیده اند مقتل نوشته است لگدها به در زدند بر قلب بی قرار علی هم شرر زدند مقتل نوشته تا که شما را کتک زدند بر زخمهای سینه ی حیدر نمک زدند مقتل نوشته دست علی را که بسته اند با تازیانه بازویتان را شکسته اند مقتل نوشته تا که شما خورده ای زمین شد کشته محسن تو زِ بیدادِ ظلم و کین مقتل نوشته کوچه و سیلی و مجتبی دستی پلید و صورت نیلی و مجتبی مقتل نوشته دومیِّ پست ، بی هوا سیلیِ محکمی زده بر صورت شما مقتل نوشته که زِ علی رو گرفته ای بانو همیشه دست به پهلو گرفته ای مقتل نوشته بعدِ پدر قد خمیده ای در آن سه ماه روی خوشی را ندیده ای مرتضی شاهمندی @deabel
آتش زدند بر در دارالولایه ات سیلی زدند بر رخ از گل نکوترت یک فرد نه دو تن نه شنیدم چهل نفر در پیش دیدگان علی ریخت بر سرت از پای اوفتادی و کردی قیام،لیک دستت به تازیانه جدا شد زرهبرت ای شمسۀ سپهر نبوت روا نبود ابر سیه کشند به روی منورت بر فرق و دیده خاک سیه اشک حسرتش آنکو به اشک، خاک نشوید زچادرت با خصم دین مبارزه حتی به پشت در بر شیر حق مجاهده حتی به بسترت باید گرفت درس علی دوستی زتو آنسان که از تو درس گرفته است دخترت (میثم) کجا و یاری تو، کن کرامتی شاید شود به نظم جهان سوز یاورت استاد حاج غلامرضا سازگار @deabel
وَ رُوِيَ: أَنَّهَا أَخَذَتْ قَبْضَةً مِنْ تُرَابِ قَبْرِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَوَضَعَتْهَا عَلَى عَيْنَيْهَا وَ أَنْشَدَتْ تَقُولُ: مَا ذَا عَلَى مَنْ شَمَّ تُرْبَةَأَحْمَدَ أَنْ لاَ يَشَمَّ مَدَى اَلزَّمَانِ غَوَالِيَا صُبَّتْ عَلَيَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى اَلْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيَا وَ لِمَا سَبَقَ مِنْ أَمْرِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِالنَّوْحَةِ عَلَى حَمْزَةَ . و روايت شده است كه آن حضرت، مشتى از خاك قبر پدر بزرگوارش صلى الله عليه و آله و سلم بر گرفت و بر چشمهاى انور خود گذاشت و اين شعرها را انشاد نمود: ما ذا على من شمّ‌ تربة احمد ان لا يشمّ‌ مدى الزمان غواليا صبّت علىّ‌ مصائب لو أنها صبّت على الايام صرن لياليا چه باك است بر آنكه خاك مزار احمد را ببويد، اگر نبويد در تمام روزگار بوى خوش. گرانبار مصيبتهايى بر من فرو ريخته است، كه اگر بر روزهاى روشن فرو ريزند، چون شبان خواهند شد. و از اين جهت است كه امر آن حضرت به گريستن بر حمزه رضى الله عنه سابقا روايت شد. 📚مسکّن الفؤاد، عند فقد الأحبة و الأولاد، جلد ۱ صفحه۱۱۲   @deabel
بسم الله الرحمن الرحيم به مناسبت سالروز ▶️ کوچه در انتظار عبور نسیم بود ذکر تمام چلچله ها یا کریم بود @hosenih باران شد از شبی که به چشمش دخیل بست ابری که سال های زیادی عقیم بود بخشیده بود سایه خود را به هر درخت بخشندگی بدون حضورش یتیم بود در صلح خود مقدمه انقلاب داشت در سجده هم به فکر قیامی عظیم بود سجاده هم کشیده شد از زیر پای او هم صحبتش تمامی آن شب گلیم بود کوچه، انارهای ترک خورده، گرد و خاک حال نسیم و چلچله حال وخیم بود @hosenih با آرزوی بوسه به تابوت پرگشود تیری که فکر دیدن او از قدیم بود.. ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e