eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
163.2هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال تعبیر خوابمون 👇🤍 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره و احقاف❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۵۰۳🌼 @azsargozashteha💜
2776688.mp3
4.05M
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره و احقاف❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۵۰۳🌼 @azsargozashteha💜
🌱 سوره انفطار و انشقاق حضرت امام صادق ع می فرماید: کسی که این دو سوره انفطار و انشقاق را بخواند و آن دو را نصب العین در نمازهای واجب و نافله قرار دهد خداوند عزوجل او را از حاجتی محجوب نمی فرماید و مانعی او را از خداوند عظم شأنه منع نمی نماید و پیوسته به او نظر می نماید تا از حساب مردم فارغ گردد. منابع:مفاتیح سوره مرسلات و نباء و نازعات حضرت امام صادق ع می فرمایند: کسی که سوره المرسلات را بخواند خداوند او را به حضرت محمد ص شناسایی گرداند و کسی که سوره عم یتسائلون را بخواند در حالیکه هر روز بر قرائت آنمداومت نماید از آن سال خارج نمی گردد تا انکه بیت الحرام را زیارت نماید انشاءالله و کسی که والنازعات را بخواند نمی میرد مگر سیراب و خداوند عزوجل او را مبعوث نمی فرماید مگر سیراب و داخل بهشت نمی گردد مگر سیراب. منابع:مفاتیح سوره قیامت حضرت امام باقر ع می فرمایند: کسی که به قرائت سوره قیامت مداومت نماید در حالیکه به ان عمل می نماید خداوند عزوجل او را با حضرت رسول الله از قبرش در بهترین صورتها مبعوث می فرماید و به او بشارت می دهد و در صورتش خنده می باشد تا از صراط و میزان عبور نماید. منابع:مفاتیح سوره مزمل حضرت امام صادق ع می فرمایند: کسی که سوره مزمل را در نماز عشا یا در آخر شب بخواند شب و روز برای او شاهد هستند همراه سوره، مزمل و خداوند زنده می دارد او را به حیات طیبه و می میراند او را به مردن طیبه. منابع:مفاتیح ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
📅 🗓 ۷ بهمن | دلو ۱۴۰۲ 🗓 ۱۵ رجب  ۱۴۴۵ 🗓 27 ژانویه 2024 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها، 62ه-ق 🔹تغییر قبله از بیت المقدس به سمت کعبه، 2ه-ق 🔹خروج حضرت رسول از شعب ابی طالب 🔹شهادت امام صادق علیه السلام بنابر روایتی، 148ه-ق 📆 روزشمار: ▪️10 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ▪️11 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام ▪️12 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم ▪️17 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام ▪️18 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام ❇️ روز شنبه ۱۰۰ مرتبه : یا رَبِّ الْعالَمِین "ای پروردگار جهانیان" ❇️ این که مربوط به روز است به نام رسول خدا صل الله و علیه و آله و سلم می‌باشد، روایت شده است که هر کس این ذکر را بخواند می شود و در این روز حضرت رسول الله (صل الله و علیه و آله و سلم) خوانده شود. ❇️  (یا ) ۱۰۶۰ مرتبه بعد از نماز صبح موجب و شدن می‌شود. ✅ برای و دادن روز مناسبی است. ✅ برای و روز مناسبی است‌‌‌‌‌. ⛔️ برای گرفتن روز مناسبی نیست. ✅ برای و روز مناسبی است‌‌‌‌‌. ⛔️ برای روز مناسبی نیست‌. ⛔️ برای و روز مناسبی نیست‌‌. ⛔️ امشب برای خوب نیست. ✅ برای رفتن روز مناسبی است‌‌‌‌‌‌. 🔰 زمان :از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 🔸امروز روز خوب و نیکویی است. 🔸امروز برای شروع کارها خوب است. 🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔸کسی که در این روز بیمار شود نیاز به مراقبت دارد. 🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است. 🔹خرید و فروش و تجارت، موجب سود است. 🔹کسی که امروز گم شود، به لطف خدا زود پیدا میشود. 🔹قرض دادن و قرض گرفتن خوب است. 🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔸رسیدگی به ایتام  ونیازمندان و بیچارگان خوب است. 🔸صدقه دادن خوب است. 🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « صورت چپ » است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد. 🔹  تعبیر خواب این شب با تأخیر همراه است. 🔹مسیر رجال الغیب از سمت جنوب میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بسم الله الرحمن الرحیم، السلام علیک یا رِجالُ الغیب. السلام علیک ایتها الارواح المُقَدّسه. اَغیثونی بِغَوثه و اُنظروا اِلَیَّ بِنَظره یا رُقبا یا نُقبا یا نُجبا یا ابدال یا اوتاد یا غوث یا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد. 🔹 🔹 اذان صبح ۵:۴۱:۳۶ طلوع آفتاب ۷:۰۸:۲۰ 🔹 اذان ظهر ۱۲:۱۶:۵۳ غروب آفتاب ۱۷:۲۵:۵۰ 🔹 اذان مغرب ۱۷:۴۵:۱۱ نیمه شب شرعی ۲۳:۳۳:۴۳ 🌸 🌸 حـضـرت صادق (ع ) فرمود: همانا پيغمبر (ص ) با اين دعا معالجه مى كرد مى فرمود: دست بر جاى درد مى گذاری و مى گوئی أَيُّهَا الْوَجَعُ اسْكُنْ بِسَكِينَةِ اللَّهِ وَ قِرْ بِوَقَارِ اللَّهِ وَ انْحَجِزْ بِحَاجِزِ اللَّهِ وَ اهْدَأْ بِهَدْءِ اللَّهِ أُعِيذُكَ أَيُّهَا الْإِنْسَانُ بِمَا أَعَاذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ عَرْشَهُ وَ مَلَائِكَتَهُ يَوْمَ الرَّجْفَةِ وَ الزَّلَازِل 📓 اصول كافى جلد 4 صفحه 355 رواية17 🗓 مخصوص روز است‌‌. ⏰ ذات الکرسی عمود ۷:۴۴  🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی میشود.
❤️ 🌱 قرائت سوره ی حشر و صد بار ذکر استغفرالله ربی و اتوب الیه 🍃 به نیت سلامتی و تعجیل در فرج 🤲 و بخت گشایی جوانان 🤲
Soreh-hashr-abdulbasit.mp3
33.36M
قرائت سوره 🌱 لطفا در صورت امکان صدای صوت را در خانه هم پخش کنید 🌸
2 ـ شرک به خداوند دوّمین مانع برای پذیرش توبه و استغفار ، آلوده بودن عقیده انسان به پلیدی شرک و دوگانه پرستی است . در قرآن ، خداوند هر گناهی به جز شرک به خودش را قابل آمرزش دانسته و می فرماید : «إِنَّ اللهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ» (1) به راستی ، خداوند نمی بخشد که به او شرک ورزیده شود و کمتر از آن را برای هر کس بخواهد می بخشد . شدت مبغوضیّت شرک به خداوند ، در حدّی است که علاوه بر این که مانع از پذیرش اعمال عبادی انسان ، از جمله استغفار و توبه اش می شود ; مانع از پذیرش استغفار رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و مؤمنان ، در حق او نیز می گردد . خداوند ، پیامبر (ص) و ایمان آورندگان به او را از این که برای مشرکین طلب آمرزش کنند ، نهی کرده است و در سوره توبه می فرماید : «ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَالَّذینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکینَ وَ لَوْ کانُوا أُولی قُرْبی مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحیمِ.» (2) برای پیامبر (ص) و مؤمنان شایسته نیست که برای مشرکان ( از خداوند ) طلب آمرش کنند ، هر چند از نزدیکانشان باشند ( آن هم ) پس از آن که برای آن ها روشن شد که این گروه اهل دوزخند . اگر کسی بگوید : با توجّه به این که استغفار برای مشرک روا نیست ، پس چرا حضرت ابراهیم (ع) ، برای عموی خود با این که از مشرکین بود استغفار کرد ؟ در پاسخ این سؤال ، خداوند می فرماید : «وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهیمَ لاَِبِیهِ إِلاّ عَنْ مَوْعِدَة وَعَدَها إِیّاهُ فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ للهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهیمَ لاَوّاهٌ حَلیمٌ» (3) و استغفار ابراهیم (علیه السلام) برای پدرش ( مراد عمویش آذر است ) فقط به خاطر وعده ای بود که به او داده بود (تا وی را به سوی ایمان جذب کند ) امّا هنگامی که برای او روشن شد که وی دشمن خداست ، از او بیزاری جست ، به یقین ابراهیم بسیار دعا و زاری کننده و بردبار بود . منابع: 1 ـ سوره نساء ، آیه 48 . 2 ـ سوره توبه ، آیه 113 . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 جگر شير ندارى سفر عشق مرو روزهاى عمليات كربلاى هشت بود. در نقطه‏اى از سرزمين مقدس شلمچه ايستاده بودم. نگاهم به ماشينى افتاد كه تازه از راه رسيده بود و چهره‏ى زيباى شهيد «محمد كشتكار» را در آن يافتم. محمد، دوران زندگى سختى را گذرانده بود؛ چرا كه بدون وجود پدر و مادر زندگى مى‏كرد. ضمن اين كه برادرش هم تازه شهيد شده بود؛ ولى با تمام مشكلات، حضور در جبهه را از اهم واجبات دانسته و با آن جثه‏ى بسيار كوچك و لاغرش، به منطقه آمده بود؛ جثه‏ى كوچك او روحى بلند و عرفانى را در خود جاى داده و از شجاعت خاصى برخوردار بود. با حجم زياد آتش دشمن كه روى سر بچه‏ها مى‏ريخت، اصلا ترسى به دل راه نمى‏داد. از ماشين كه پياده شد و چند قدمى حركت كرد، آرامش و در عين حال صلابت او نظرم را جلب كرد. معلوم بود به قول بچه‏هاى جبهه، نور بالا مى‏زند. او كه پشت پيراهنش با ماژيك درشت نوشته بود: «جگر شير ندارى سفر عشق مرو»، پس از چند لحظه بر اثر اصابت تركش گلوله‏ى توپ مستقيم، سرش از تن جدا شد و بر خاكهاى شلمچه به خون خود غلتيد. او به ما آموخت، هر آن كه در لشكر على بن ابى‏طالب عليهماالسلام در گردان سالار شهيدان سيدالشهداء باشد، جگر شير دارد.(نشريه‏ى 19 دى، ش 44، 1 / 3 / 79، ص 5.) راوى: محمدعلى شرفيان 🔹🌸🔹🌸🔹🌸 حلاليت طلبيدن از يك لغزش نماز جماعيت تازه به آخر رسيده بود. صفها هنوز تكان چندانى نخورده بودند. همين كه دو طرفم خالى شد، شهيد «محمد والى» سر رسيد و كنارم نشست و با من دست داد و تقبل الله گفت. بعد بى‏مقدمه شروع به بوسيدن دست و رويم كرد؛ حتى از پيشانى و فرق سرم نيز گذشت. كاملا غافلگير شده بودم و حيرت زده نگاهش مى‏كردم و براى آن همه اظهار لطف و محبت، محملى مى‏جستم. زبانم بند آمده بود. نمى‏دانستم چه بگويم. حالا ديگر محكم بغلم كرده، سرش را نزديك گوشم آورده بود: «حاجى! مرا ببخش. غيبتت را كردم. آمدم كه عفوم كنى...». من گيج و منگ فقط نگاهش مى‏كردم. عرق شرم از سر و رويش مثل دانه‏هاى مرواريد مى‏درخشيد و به پايين سر مى‏خورد. بغضى سنگين گلويم را فشرد. در دلم گفتم: «خدايا! اين فرشته‏ها كيستند كه در اين سالهاى كوتاه عمر خويش، اين همه عظمت كسب كرده‏اند». دو قطره اشك بر پهناى صورتم دويد. پس لبخندى بغض آلود زدم و گفتم: «حلال!».(ما آن شقايقيم، تقى متقى، مركز فرهنگى سپاه، زمستان 75، ص 174.) راوى: پدر شهيد 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹 قلبى مطمئن كم‏كم به روزهاى عمليات نزديك مى‏شديم. يكى از روزها كه به طرف قرارگاه «فتح» در حركت بوديم، برادر مقتدايى همراه ما بود. مدت زمانى كه با او بودم، خيلى با او دوست و صميمى شده بودم. شب عمليات ديدم نشسته است وصيت نامه‏اش را مى‏نويسد. چند ساعت قبل از عمليات مثل كسى كه مطمئن است مى‏رود و ديگر بازنمى‏گردد، ساك و وصيت نامه‏اش را آورد، و به من داد و گفت: «موقعى كه برگشتى اصفهان، ساك مرا مستقيم به خانه‏مان نبر، به معماريان بده. او خودش مى‏داند چه كار كند». ايشان با برادر معماريان رفت و آمد خانوادگى داشتند. آرى، واقعا او مطمئن بود. من هم كه سه - چهار روز پيش از اين ماجرا برادرم (احمد بابايى) مفقود شده بود، به او گفتم: «اگر رفتى، به برادرم بگو چرا سراغى از ما نمى‏گيرى!». دو - سه ساعت بعد، خبر رسيد كه برادر مقتدايى به فيض شهادت رسيده و به ملكوت اعلى پيوسته است.(شوق وصال، محمد على مشتاقيان - يدالله جعفرى، لشكر 14 امام حسين (ع)، زمستان 75، ص 84.) راوى: غلامرضا بابايى 🔹🌸🔹🌸🔹 رسيدن به شهادت با مناجات شعبانيه چند روزى مى‏شد آقا «مهدى جمشيدى» را - كه از طلاب مهذب و بااخلاق حوزه‏ى علميه بود - ناراحت مى‏ديدم. روزى او را صدا زدم و به كنارى كشيدم. گفتم: «آقا مهدى! ناراحت به نظر مى‏رسى؟ اگر دلت براى رفقاى شهيدت تنگ شده و دوست دارى شهيد شوى، برو مناجات شعبانيه را بخوان. قبل از تو هم بعضى از بچه‏ها اين مناجات را خواندند و به درجه‏ى رفيع شهادت رسيدند...». با اين مژده بود كه لبخند زيبايى بر لبانش نشست و تبسمى كرد. از آن روز به بعد آقا مهدى را با كتاب مفاتيح مى‏ديدم كه به گوشه‏اى مى‏رفت و اين مناجات را با آن حال خوشى كه داشت مى‏خواند تا شايد گم‏شده‏اش را - كه همانا شهادت بود - پيدا كند و در آغوش كشد. گاهى هم توفيق مى‏يافتم با او اين مناجات را مى‏خواندم تا اين كه در عمليات كربلاى پنج، آقا مهدى را با پيكر خون‏آلودى در سنگر ديدم. لحظاتى را در آن جا نشستم و به حال او غبطه خوردم. از سنگر كه بيرون رفتم، ده ثانيه بعد در همان جايى كه نشسته بودم برادر رضايى هم - كه اهل مناجات شعبانيه بود - به فيض شهادت نايل آمد. با ديدن اين دو منظره، به حال زار گريستم و گفتم: «امان از دل غافل!». (با ياران سپيده، محمد خامه‏يار، لشكر 17 على بن ابيطالب (ع)، تابستان 1375، ص 43.)
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام اذتون خواهش میکنم لطفا زودتر جواب بدین خواهرم رمز گوشیش رو فراموش کرده الگو بو
❤️🍃 با عرض سلام خدمت تمام اعضای گروه امیدوارم حال تک اکنون خوب باشد هم‌گروهیای عزیز میخواستم یک تجربه خوب را باشما عزیزان در میون بزارم فکر کنم خانما به دردشون بخوره در مورد دارو گیاهی برای رحم در کل بگم برای تمام بیماری رحمی خوب باشه مثل زخامت رحم عفونت رحم فیبروم برای همه بیماری رحمی خوبه اسم شیاف لیابل استتوس هرقوطی پنج عددد است از دارو گیاهی تهیه کنید خیلی عالیه من خودم و اطرافیانم نتیجه گرفتیم دو روز یک بار استفاده کنید برای فرج آقا جانمون وحاجت من هم دعا کنید 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹 سلام خدمت همه ی اعضا مخصوصا مدیر عزیز در جواب خانمی که کیست ده سانتی دارند نیاز عمل نیست زهره ی گاو بگیر خشک کن وقتی خشک شد به اندازه ی یک دانه نخود داخل رحم بزارید خیلی زود کیست شما می افتد تجربه شده سلامتی امام زمان صلوات🙏 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹 سلام به دوستان عزیزم داستان مهسا رو خوندم وخیلی متاثر شدم بابت کارهای پدرش ولی دختر خوب عزیزم من با دوتا بچه طلاق گرفتم و خیلی سختی ها رو پشت سر گذاشتم چرا نرفتی پرستار بشی چرا اجازه دادی پدرت انقد در حقت ظلم کنه تا منصورم پیدات میکردو با من به خوشی زندگی میکردم خیلی نگران منصورم ازت خواهش میکنم مهسا جان اگه اتفاقی افتاد ما هم در جریان بزار ...ولی خواهر گلم اگر محسن و بیتا بازم اذیتت کردن نایست نظاره گر شو تو قدرتمندی برو پرستار سالمند شو و طلاقت و از محسن بگیر تا کی میخوایی عذاب بکشی برات دعا میکنم که موفق بشی عزیزم 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹 سلام به همگی ،در جواب دوست عزیزم که در مورد اینکه تو بارداری چه چیزهایی بخوریم و یا نخوریم عرض کنم که تا میتونی تو بارداری بادام سنگی بخور خیلی عالیه هم پوست جنین را روشن میکنه هم اینکه اندازه پنج پرس چلو کباب ارزش غذایی بالایی داره ،در ماه چهارم بارداری ام تخم بلدرچین و گردو بخور برا هوش جنین عالیه ،به سیب قرمز هم سوره یوسف بخون برا زیبایی جنین عالیه .در ضمن بادام و گردو را که پوست سفت دارند باید به اندازه مصرف بشکنی و بخوری چون اگه ی چند روز بدون پوسته بمونه خاصیتشونو از دست میدند .موفق باشید 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹 سلام خانمی جواب منا بزارید گروه لطفا واسه خانمی که گفتن شصت پاشون درد میکنه گلم منم دقیقا مشکل شمارو داشتم رفتم دکتر عکس از شصت پا گرفت غضروف پام داره خالی میشه،،منم نمیدونستم خواهرم رفت دکتر واسه اون کلا غضروف نداره دکتر بهش گفته بود ارثیه وتوگرفتی توخانوادت هم اینجوری میشن که منم شدم واسه من در حد واسه خواهرم نیست حتما برید عکس بگیرید ببینید چقد غضروف داره اگه کم باشه با قرصای غضروف ساز خوب میشه فقط باید آب سرد نزنی ولی من وسواس دارم نمیتونم نزنم مدام پام توآبه واسم دعا کنید بتونم کنار بزارم 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹 ادمین هستم ( سوالات زیاده ممنون از صبوریتون): سلام خدمت شما بزگوار خانمی گفته بودن کیست ۱۰ سانتی دارن منم خودم کیست داشتم ۸ بود خیلی داروهای شیمیایی خوردم اثر نکرد ولی پیش دکتر روازاده رفتم دارو بهم داد کیستم افتاد خدا راشکر قرص های گیاهی بود که نوشته بود کیست تخمدان یک وکیست تخمدان ۲ و قرص گیاهی که نوشته بود توده شکمی باید از هرکدام هر وعده مصرف میکردم علاوه براین بهم گفت خاکشیر با عنبر نسا دود کن زیر دامن بگیر که دودش داخل واژن بشه ویک قرص به اسم نخود زنان داد که باید وارد واژن می‌کرد یک شب قرص نخود زنان ویک شب در میان عسل تا ۷ روز عالی بود کیست منم بزرگ بود ودکتر گفت باید عمل بشی ولی کیستم با استفاده وردن این دارو افتاد اگه سوالی داشتن آیدی من از مدیر بزرگوار بگیرید تا عکس جلد قرص ها هم براتون بفرستم 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹 سلام‌خسته نباشید عزیزم‌ممنون از کانال خوبتون اون خانمی که گفتن انگشت پاشون درد میکنه و کلفت شده تو کفش هم درد میاد منم اینطور هست شصت پام از من قارچ هست حنا میگیرم خیلی خوبه دردش کمتره اخه حنا ضد قارچه دکتر هم رفتم داروهاش گیرم نیومده ولی با حنا دردش میافته از شب میزارم‌تا صبح با یه زره کیسه فریزر میبندم بعد دوباره چند روز ی نیم ساعت حنا میزارم‌روش بهتر میشه دکترم گفت حنا خوبه ضد قارچه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#داستان_زندگی 🌸🍃 سهیلا الان که فکر میکنم همه ی زندگیمون عین خاله بازی بود عین دوتا بچه که داشتند
🌸🍃 سهیلا خیلی نگران حال متین بودم روز به روز سر خورده تر و گوشه گیر تر میشد حتی دیگه نمیومد پایین سر میز غذا بخوره غذاشو میبردم بالا بهش میدادم تحمل اون شرایط برام سخت بود دلم میخواست تو اون روزا حداقل شوهرم باهام حرف بزنم دلگرمی بهم بده اما متسن کم حرف تر از همیشه بود تو ماه اخر با مادر شوهرم میرفتیم و واسه بچه لباس میخریدیم تو سونو گرافی گفته بودند ظاهرا بچه مشکلی نداره و دختره خانواده ی متین خیلی ذوق داشتند اما متین هیجانشو از دست داده بود حتی دیگه هر شب نمیخواست بام رابطه داشته باشه     روزای اخر بار داری بود ساک لباسمو بسته بودمو اماده بودم دکتر گفته بود میتونم طبیعی زایمان کنم و از این بابت خیلی خوشحال بودم یه روز که مشغول ظرف شستن بودم یه دفعه کمرم گرفت و دیدم دیگه نمیتونم صافش کنم یه درد شدید تو دل و کمرم پیچید مادر متین و صدا کردم هول شد دوید کیف لباس بچه مو برداشت و سریع رسوندم بیمارستان حتی به متین هم خبر ندادگفت متین بالا خوابه ترسیدم بهش بگم هول بشه رو تخت بیمارستان حس میکردم دووم نمیارم فکر میکردم الاناست که بمیرم با تمام وجودم خدا رو صدا میزدم هنوز نیم ساعت نشده بودکه رسیدیم بیمارستان بچه به دنیا اومد خیلی لحظه ی شیرینی بود یه درد توام با لذت خیلی از زایمان میترسیدم ولی دیدم به اون ترسناکی که همه میگن نیست البته مادرم قبلا بهم گفته بود ما راحت زایمان میکنیم شاید واسه ی همین بود که خودش 8تا شیکم زاییده بود لباسارو تن بچه م کردند و گذاشتنش بغلم گفتم سالمه؟ مگه قرار بود سالم نباشه یه  دختر کوچولو ی سفید و قشنگ خیلی ذوق کردم که بچه م سبزه نبود با تمام وجودم بغلش کردم و شیرش دادم وقتی میک میزد یه دردی تمام وجودمو میگرفت که خیلی برام لذت بخش بود سرشو به سینه م چسبونده بودم و بوش میکشیدم دلم میخواست زمینو سجده کنم که خدا یه دختر قشنگ و سالم بهم داده دیگه از اون همه استرس راحت شده بودم ارومه اروم بودم گرفتمش تو بغلمو یه خواب راحت رفتم وقتی بیدار شدم دیدم همه دور تختم جمع شدند کلی گل برام اورده بودند متین هم بود گفتم متین جان بچه مونو دیدی گفت چقدر کوچیک و قشنگه گفتم اره شکل توئه نشست کنارم گفتم میخوای بغلش کنی؟ گفت نه میترسم منم اصرار نکردم ترسیدم نتونه بچه رو بگیره و بزنتش زمین بچه م خیلی ریز بود2کیلو 700گرم یه شب تو بیمارستان موندم و بعد مرخصم کردند سر حال بودم فقط خیلی جای بخیه هام درد میکرد سعی میکردم خودم کارای شخصی مو انجام بدم تا مادرم نخواد برام انجام بده زیاد با مادرم راحت نبودم و با اینکه دیگه زن شده بودم هنوزم خجالت میکشیدم منو بدون لباس ببینه مادرم هم 3روز پیشم موندو چون دید حالم خوبه رفت حس میکردم اینجوری بهتره چون تا مادرم بود متین زیاد حرف نمیزد و روش هم نمیشد به بچه مون نزدیک بشه روحیه ی متین بهتر شده بود مینشست و نگاش میکرد همین که بچه صداش در میومد میدوید منو صدا میکرد که بدو بچه رو شیر بده اسم بچه رو با نظر متین گذاشتیم هانی   . . . دخترم روز به روزبزرگتر میشد قشنگ تر و دوست داشتنی تر میشد و متین روز به روز داغون تر میشد حالش بدتر میشد من امیدم به متینم بود دوست داشتم بچه مونو با هم بزرگ کنیم اما خدا نخواست نشد ... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽