eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
169هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 عاطفه فریبا اشکی که از چشماش چکید فوری پاک کرد و گفت نکنه براش اتفاقی افتاده ؟
🌸🍃 عاطفه یه روز به خودم اومدم و دیدم بله ای دل غافل حسین نجار رفیق منو به کل ازم گرفته و من هر جایی‌که قبلاً با اشرفی می‌رفتم تنها می‌رم هر کاری قبلاً با اشرفی انجام می‌دادم حالا تنها انجام می‌دم غصه نشست به دلم ولی وقتی اشرفی رو خوشحال کنار دل داده‌اش دیدم با لب خندون دلم آروم گرفت عزیز نگام کرد و گفت بعضی اتفاقات دست ما نیست این‌که برخلاف میل تو خانواده شاکری از این محل رفتن برات غم‌انگیز ولی همیشه دعا کن توی خونه جدیدشون خوب و خوش باشن و خنده‌روی لب‌هاشون باشه مشتاق اخر ماجرای عشق و عاشقی دوست عزیز پرسیدم عزیز بالاخره اشرفی و حسین نجار با هم ازدواج کردن؟ عزیز آهی از عمق وجود کشید و گفت نه عشق‌شون به ثمر نرسید از روزی‌که اشرفی رو به‌اجبار شوهر دادن حسین نجارم ناپدید شدو دیگه هیچ‌کس نفهمید کجا رفته غمگین گفتم طفلی اشرفی و حسین نجار کاش قبل شوهر دادن اشرفی باهام فرار می‌کردن عزیز گفت اون روز دخترا حق نداشت رو حرف بزرگ‌ترشون حرف بزنن گفتم عزیز اشرفی هنوز تو روستا زندگی می‌کنه شما دیگه نمی‌بینیمش؟ عزیز دوباره آه کشید و گفت فراموشی داره هیچ‌چیزی رو ب خاطر نمیاره غمگین‌تر گفتم چه سرنوشت غم‌انگیزی عزیز گرفته سر تکون داد و گفت سرنوشت چیز عجیبیه بعد هر نماز برای فریبا و آرامش دلش دعا می‌کرد و از خدا می‌خواستم سروش بهش زنگ بزنه تا حال فریبا خوب بشه اما یه روز که از مسجد برمی‌گشتم سروشو با لباس سربازی و ساک به دست مقابل خونه‌شون دیدم دم در خونشون ایستاده بود و انگار دنبال کلید می‌گشت که منم رسیدم مقابل خونه متعجب نگاش می‌کردم که سربه‌زیر سلام گفت به خودم اومدم و سریع در رو باز کردم و رفتم داخل عزیز با شنیدن صدای در بلند از زیرزمین گفت عاطفه تویی ؟ گفتم بله عزیز منم تو فکر بودم باید هرجور شده بود به فریبا خبر می‌دادم سروش خوبه و برگشته اما ما خونمون هنوز خط تلفن نداشتیم رو پله دوم زیرزمین ایستادم به شاگردای عزیز سلام کردم عزیز تا چشش به من افتاد گفت عاطفه بیا این پارچه‌ها رو از هم سوا کن با تردید گفتم عزیز می‌شه من تا سر کوچه برم و برگردم؟ عزیز سوالی گفت تو که همین الان از مسجد اومدی چیزی می‌خوای بزار بعداً با هم میریم مغازه اکبرآقا گفتم مغازه اکبرآقا نمیرم ناچار بودم بازم باید به خاطر فریبا  دروغ می‌گفتم عزیز گفت پس چی چیزی مسجد جا گذاشتی؟ خوب می‌دونستم عزیز هیچ خوش نداره من تنها برم دکه تلفن از سؤال عزیز استفاده کردم و گفتم آره دفتر خوش‌نویسی مو جا گذاشتم عزیز گفت عیبی نداره سرشب میری میاریش گفتم نه خب نمی‌شه اگه گم‌وگور بشه چی باید سرخط هامم بنویسم عزیز معنادار نگام کرد و گفت برو دختر برو بردار بیارش سکه رو انداختم و تندتند شماره خونه فریبا رو گرفتم با هر بوقی که می‌خورد می‌گفتم بردار دیگه خوب می‌دونستم این روزا فریبا این‌قدر منتظر زنگ تلفن که خودش جواب‌گوئه تا صداشو شنیدم که گفت الو تندتند گفتم فریبا فریبا ببین سروشو دیدم با لباس سربازی اومده برگشته سالم بود خوب بود ساکشم دستش بود فکر کنم اومده مرخصی فریبا آهسته و با شوق جواب داد تورو خدا عاطی جون فریبا راست می‌گی؟ گفتم آره راست می‌گم فریبا دروغم چیه خوشحال گفت وای این بهترین خبری بود که بهم دادی ممنونم ازت الان میام الان میام اون‌جا گفتم الان واسه چی الان که نمی‌تونی ببینیش گفت پس چی‌کار کنم؟ گفتم تا فردا که جمعه است دندون رو جیگر بزار خب شاید از خونشون بهت زنگ بزنه فریبا گفت نمی‌تونم دیگه طاقت ندارم الان یه بهونه‌ای چیزی می‌چینم و میام اون‌جا گفتم باشه باشه منم میرم خونه منتظرت مشغول قالی بافی بودم ولی همه حواسم پی فریبا بود به ساعت روی دیوار نگاه کردم دو ساعت از اون موقع گذشته بود اما فریبا هنوز نیومده بود یه ساعت دیگه هم که گذشت دیگه مطمئن شدم خاله اجازه نداده فریبا اینوقت ظهر بیاد خونمون بجاش فردا صبح هنوز ساعت هشت نشده سروکله‌اش پیدا شد با اومدن شاگردای عزیز منو فریبا هم راحت نشستیم توی اتاق فریبا گفت حالا چه کار کنیم عاطی چه‌جوری سروشو ببینیم ؟ شونه‌ای بالا انداختم و گفتم نمی‌دونم فریبا به پیشونیش دستی کشید و گفت نردبون دارین ؟ گفتم به‌فرض که داریم می‌خوای چی‌کار ؟ مکث کرد که گفتم نکنه می‌خوای از بالای دیوار صداش کنی؟ فریبا سر تکون داد و گفت آره چشام گرد شد و گفتم عقلتو از دست دادی عزیز پائینه ها گفت تو میری زیر زمین عزیزو سرگرم می‌کنی دیگه گفتم من عزیز و سرگرمی کنم سروش تنها زندگی می‌کنه ؟مامان باباش زن‌داداش اونا رو چه کار میکنی؟ اگه توی حیاط باشنو ببیننت فریبا گفت خوب تو می‌گی چی‌کار کنم؟ فکر کردم و گفتم خب بخونشون زنگ بزن شاید خودش جواب بده
🧞‍♀طلسم جدایی بین دو نفر حرام ۲۴ ساعته 🧞‍♀بازگشت معشوق و بختگشایی 🧞‍♀دفع_دعا و جادو و چشم نظر 🧞‍♀فروش_ملک و آپارتمان معامله 🧞‍♀جذب پول و رونق کسب و کار 🧞‍♀گره_گشایی در مشکلات زندگی ⛱دفع اجنه و شیاطین از منزل با قران https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 ♦️همین الان عضو شو پیام بده 👆
🔴دعای وفاداری ، دعایی برای زن دوم نگرفتن همسر 🔴 فردی که نمیخواهد شوهرش همسر دوم اختیار کند و میخواهد که زندگی اش از دوام و استحکام بهتری برخوردار باشد، و مهر و محبت شوهرش هم نسبت به او بیشتر شود. اگر دعای شریفه ی زیر را با گلاب و زعفران در سه برگه نوشته، اولی را به همسر بنوشاند. برگه دوم را داخل بالش او بگذارد و برگه سوم را با خود همراه داشته باشد ،ان شاء الله به خواست خود خواهد رسید...👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 انقدر قویه این دعا که یک روزه اثرشو میبینید😳👆
☀️🍃 انتقال تعهدات مورث به ورثه🌸🍃 پرسش :آقای الف در ضمن عقد لازم متعهد می شود خانه خود را به آقای ب بعد از یک سال تملیک کند، قبل از رسیدن موعد(یک سال) الف می میرد، ورثه وی ادعا می کنند با توجه به این که تعهد ناشی از شرط فعل یک تکلیف است بنابراین با وفات مورث شان آن منتفی شده و دیگر آنها تعهدی مبنی بر انتقال خانه ندارند؛ ولی مشروط له مدعی است ورثه باید به عنوان قایم مقام مشروط علیه، «مشروط به» را انجام داده و خانه را به وی منتقل کنند و حق تقسیم یا فروش آن را ندارند. در این فرض چه باید کرد؟ پاسخ : ورثه در اینجا جانشین مورث خود نمی شوند. انکار دریافت سهم الارث🌸🍃 پرسش :پدرم در زمان حیات خود اعلام کرده که سهم ارث یکی از برادرانم را داده و وصیت کرده که او دیگر حقی بعنوان ارث درمالش ندارد.حال با منکر شدن برادر مذکور وظیفه شرعی ما چیست ؟ آیا ارث میبرد؟ ضمنا وصیت پدرم مکتوب هم شده با امضا. پاسخ :وقتی برادر امضاء نکرده باشد اعتباری ندارد و وصیت باطل است. وارثان دیه🌸🍃 پرسش :دیه را چه کسى ارث مى برد؟ پاسخ :تمام وارثان نسبى و سببى، مگر متقربان به مادر(مانند برادر و خواهر مادری) پنهان کردن چیزی از اموال میت به خاطر مصالحی🌸🍃 پرسش :یک دستبند طلا از مادربزرگم باقی مانده است؛ اگر سایر ورثه از این موضوع مطلع شوند ممکن است اختلافاتی بوجود آید. در این فرض آیا مادرم میتواند معادل قیمت آن را به عنوان هدیه از طرف خودش به سایر ورثه اهدا کند و از آن استفاده نماید؟ پاسخ :در صورتیکه واقعاً باعث اختلاف و نزاع می شود این کار جایز است. تعلق ارث به جنین 🌸🍃 پرسش :چنانچه مردی از دنیا برود در حالیکه همسر او باردار است، آیا جنین ارث می برد؟ پاسخ :هرگاه از میّت فرزندى در شکم مادر باشد و در طبقه او وارث دیگرى نیز مانند اولاد و پدر و مادر وجود داشته باشد، باید هنگام تقسیم براى بچه ‏اى که در شکم مادر است سهم دو پسر را کنار بگذارند، هرگاه زنده به دنیا آمد ارث مى‏ برد و چنانچه مثلًا یک پسر یا یک دختر به دنیا آید زیادى را ورثه بین خودشان تقسیم مى‏کنند و اگر در طبقه او وارث دیگرى نباشد هرگاه حمل زنده متولد شود تمام مال به او مى‏رسد و الّا میان سایر ورثه تقسیم مى‏ گردد؛ بنابراین جنین فی نفسه نه مالک می شود و نه ارث می برد. وارثان دیه جنین🌸🍃 پرسش :اگر جنینی سقط شود دیه او به چه کسانی می رسد؟ پاسخ :دیه جنین به پدر و مادرش مى‌رسد وهرکدام از آنها که در سقط شرکت داشته از دیه ارث نمى‌برد و تمام آن به دیگرى مى‌رسد، و اگر هر دو در سقط شرکت داشته‌اند دیه به پدربزرگ و مادربزرگ پدرى و مادرى و برادارن و خواهران جنین مى‌رسد و طبق قانون ارث تقسیم مى‌شود و اگر آنها رضایت دهند مشکل حل مى‌شود.
دفعیات رو ببینید😱😱 آخه چه جوری میخوایین باردار شین و چ جوری دچار سرطان نشین،هر چه سریع تر خانم قشنگ و دوست داشتنی رحمت رو پاکسازی کن تا اینقد دیر نشده☘ جهت مشاوره رایگان  با شماره زیر تماس بگیرید یا پیام دهید ☘  ☎️ ۰۹۱۸۲۱۳۵۳۶۶ یا به آیدی زیر پیام بدید @godarzy1403 لینک کانال ما 👇👇👇 @Healing_in_nature
🔴 داستان زیبای توبه 🔴 سلام من به زور و اصرار بابام تو سن کم ازدواج کردم ،همسرم ده سال ازم بزرگتر بود .موهاش جا به جا ریخته بود و با اینکه سنی نداشت ولی قیافش مثل مردای چهل ساله شده بود.منم به خاطر این چیزا ازش بدم میومد و حسرت به دل بودم. کم کم از سر بچگی و حماقت با یه پسری توی کوچمون اشنا شدم بدجوری عاشق و شیفته اش بودم ولی یه مدت که گذشت خواسته های عجیب غریبش شروع شد ،من از خدا و از شوهرم میترسیدم هر روزم شده بود گریه و التماس ولی اون بدتر اذیتم میکرد‌.یه روز بهم گفت یا فردا هر چی میگم گوش میکنی یا میام به شوهرت همه چیو میگم...منم محکم گفتم نه...نمیدونم تو قلبم چی احساس کردم فقط گفتم خدایا خودت نجاتم بده 😭،اخرش یه شب اومد در خونه و یه پاکت نامه رو انداخت توی حیاط و فرار کرد.شوهرم رفت بیرون و پاکت به دست اومد و نامه رو خوند ،منم مثل گوسفند قربونی نشسته بودم و نگاش میکردم .بعدشم بدون اینکه چیزی بگه با عجله رفت بیرون.میتونستم تو این فاصله در برم ولی پاهام انگار خشک شده بود .هنوز نیم ساعت نگذشته بود که یهو دیدم چند نفر با لگد دارن میکوبن به در...👇⛔️ https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf ماجرای زندگی این خانم دلتونو میلرزونه😭
پدربزرگم می گفت یه روز بعد از آبیاری مزارع داشتم برای ناهار برمی گشتم طرف خونه، زمین بغلی تپه مانند بود ،دیدم یه چوپان قد بلند بالای تپه خوابیده و کلاهشو هم کشیده رو صورتش ... پدربزرگم می گفت من فکر کردم حتما این چوپان از ده بغلی اومده و اینجا خوابیده . می گفت هرچی چوپان رو صدا زدم که چرا اینجا خوابیدی و اهله کدوم دهی؟هیچ جوابی نداد و کوچکترین اعتنایی به من نکرد بنابراین یه سنگ برداشتم و به طرفش پرتاب کردم . می گفت سنگ به چوپانه نخورد ولی یکدفعه چوپانه مثل دیوونه ها از زمین بلند شد . پدربزرگم می گفت تا چوپانه از زمین بلند شد دیدم از دستاش ...👇⛔️ https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf پرام ریخت😰
**مرگ تلخ عروس و داماد جوان در اتاق عقد + اخرین عکس عروس و داماد** ❌👇 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf ماجرا چه بود👆🔞
🕊 کمک به نوزاد مبتلا به نارسایی قلبی 🏮نوزاد بد سرپرست از بدو تولد داره و حالا هم به علت عفونت خون بستری شده؛ و مادر ناتوان از تامین هزینه ها! 🍃برای تامین هزینه درمانی این کودک معصوم، با هر مبلغی که دارید سهیم باشید؛شماره کارت‌ به‌ نام مجموعه جهادی و شبا خادم گروه ●
۵۰۴۱۷۲۱۱۱۱۹۲۷۱۱۸
۵۰۴۱۷۲۱۱۱۲۰۹۱۹۸۹
۵۸۹۲۱۰۷۰۴۶۶۶۸۸۵۴
IR870700001000113923804003
🌐 به بپيونديد🔽 ┏━━━━━━━━━━━━━━━🇮🇷┓ https://eitaa.com/joinchat/1141702867C96cbd042ef ┗🕊━━━━━━━━━━━━━━━┛ مبالغ اضافه صرف سایر امور خیر می شود.
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
🕊 کمک #فوری به نوزاد مبتلا به نارسایی قلبی 🏮نوزاد بد سرپرست از بدو تولد #نارسایی_قلبی داره و حالا ه
دوستان این مجموعه جهادی مورد تایید و اعتماد کامل ماست ✅✅👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1141702867C96cbd042ef در این کار خیر و رفع مشکلات این خانواده هرچه در توان دارید دریغ نکنید.🙏
📢 هر روز بخوانیم 🔹️امروز؛ صفحه بیست و هفت قرآن کریم سوره مبارکه البقرة ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
Quran-page-027.mp3
3.94M
📢 هر روز بخوانیم 🔹️صفحه بیست و هفت قرآن کریم، سوره مبارکه البقرة با صدای عبدالباسط محمدعبدالصمد بشنوید. ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽