#دعا_درمانی 🌱
اگر کسی آیه ی زیر را بر روی مشتی
خاک لانه مورچه هفت بار بخواند و در
چهار گوشہ ی محل ڪارخود پخش
ڪند در آن جا مثل مورچہ مشتری
پیدا خواهد شد ورزق و روزی فراوان شود
«بسم الله الرحمن الرحیم
و اذا راوا تجارة او لهوا انقصوا
الیها و ترکوک قائما قل ما عند الله
خیرا من اللهو و من التجارة
والله خیر الرازقین»
منابع: اصول کافی
خانه دار شدن: 🌸🍃
بعد از نماز صبح ۷۰مرتبہ آیہ شریفہ
را تلاوت ڪنید:
«وَ قـُل رَبّ ِ اَنـزِلـنی مُـنـزَلاً مُبارَکاً
وَ اَنـتَ خَیـرُالـمُنـزِلـیـن»
منابع: المؤمنون آیه۲۹
دعـا جـهت فروش اجناس و متاع:🌸🍃
برای فروش اجناس و متاع هفت مرتبه
این آیه را بر پیاله ای از آب خوانده
سپس آن را بر اجناس خویش بپاشد
اگر آب برای آن ها ضرر نداشته باشد
به زودی به فروش خواهد رفت بسیار
مجــرب است و آیه این است :
بخشی از آیه ۱۱۱ سوره توبه
«وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ
فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم
بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ »
ترجمه
و چه کسى از خدا به عهد خویش
وفادارتر است پس به این معاملهاى
که با او کردهاید شادمان باشید و
این همان کامیابى بزرگ است
منابع : مجمع الدعوات صفحه ۲۰۶
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🗓 #تقویم_روز
🗓 #سه_شنبه ۱۵ خرداد | جوزا ۱۴۰۳
🗓 ۲۵ ذی القعده ۱۴۴۵
🗓 4 ژوئن 2024
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹سالروز قیام پانزده خرداد " 1342 ش"
🔹خروج پیامبر گرامی اسلام از مدینه برای حجة الوداع، 10ه-ق
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
▪️11 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
▪️13 روز تا روز عرفه
▪️14 روز تا عید سعید قربان
▪️19 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام
❇️ #ذکر روز #سه_شنبه ۱۰۰ مرتبه : یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین "ای مهربانترین مهربانان"
❇️ خواندن #ذکر روز #سه_شنبه باعث میشود که حاجت روا شوید این ذکر به نام علی بن الحسین علیه السلام و محمد بن علی علیه السلام و جعفر بن محمد علیه السلام میباشد بنابراین رعایت شده است در این روز #زیارت امام خوانده شود.
❇️ #ذکر (یا #قابض) ۹۰۳ مرتبه بعد از نماز صبح موجب #رسیدن_به_آرزوها میشود.
✅ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی است.
✅ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی است.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی است.
⛔️ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی نیست.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
⛔️ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی نیست.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
✅ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی است.
🔰 زمان #استخاره :#استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر.
🔸امروز روز مناسبی است.
🔸شروع کارها نیکو و پسندیده است.
🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود زود بهبود یابد.
🔹کسی که امروز گم شود،پس از چند روز پیدا میشود. ان شاء الله.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن خوب است.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹در خرید و فروش و تجارت،انجام شود.
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز متولد شود،دانا و سعادتمند خواهدشد. اگر خدا بخواهد.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « پستان » است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹خواب در این شب دارای تعبیر است.
🔹مسیر رجال الغیب از میان غرب و جنوب میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت):بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
🌺 #دعائی_جـهت_اجابت_حاجت
🌺 حضرت رسول ص؛ بنده ای نیست که دستهایش را پس ازنماز بگشاید و واین دعا را بگوید مگر آنکه بر خداوند حق است که دستانش را خالی برنگرداند اللَّهُمُ إِلَهِی وَ إِلَهَ إِبْرَاهِیمَ وَ اسماعیل و إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ یوسف و إِلَهَ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَسْتَجِیبَ لی دَعْوَتِی فَإِنِّی مُضْطَرٌّ وَ تَعْصِمَنِی فِی دِینِی فَإِنِّی مُبْتَلًی وَ تَنَالَنِی بِرَحْمَتِکَ فَإِنِّی مُذْنِبٌ وَ تَنْفِیَ عَنِّی الْفَقْرَ فَإِنِّی مِسْکِین
☜ اذان صبح03:04 اذان ظهر 12:03
☜ اذان مغرب19:38 طلوع آفتاب 04:49
☜ غروب آفتاب19:17 نیمه شب 00:11
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #سه_شنبه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۲۳:۰۰
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 به آدمین هم گروه های عزیز برای چشم پدرم آب سیاه تا کرده است آیا راهی درمانی است راه
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام وعرض ادب خدمت حبیبه جون ودوستان عزیز مجازی الهی که گره از کار همه باز شه
دوست عزیزی که فرمودن همسرشون توی بهزیستی کار میکنند ودارن به یه خانوم بی سرپرست کمک میکنن عزیز دلم اصلا جای فکر کردن نداره اولش همسر شما شاید منظوری نداشت ولی اون خانوم مشکل داره ومنظور هم داره ومیخواد هر طوری شده هم هسرتون رو به طرف خودش بکشونه وقتی عکس رو برای همسرتون فرستاده پس این کرم داره وهمسر شما هم بدش نیومده وممکنه حتی اون خانوم از خدا بی خبر رو صیغه کنه مطمئن باش که اون خانوم منظور داره زودتر دمش رو کوتاه کن ...
برای سلامتی وظهور آقا امام زمان وحاجت روایی همه عزیزان صلوات🌹🤲
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام وخدا قوت
برای خانومی که فرموده بودن بنزه چیه دوست عزیز فکر کنم منظورشون سقز هست البته اونایی که شبیه آدامس درست میکنن تو بازار میفروشن نه
شبیه دونه های کوچیک چسبیده به درخت یا زیر درخت بنه کوهی زیاد هست
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام وخدا قوت به دوستان عزیز
دوست عزیزی که فرموده بودن رفتن هیئت حسینه محلشون وخادم اونجا غذا رو از دستش کشید عزیزم اون خادم از آه دل اون بچه ها که سر گشنه خوابیدن اونجوری شد وامام حسین با کسی شوخی نداره شما باید همون موقع که شنیدید میرفتی به پیش نماز اونجا یا مسئولین این گزارش رو میدادی تا این مطلب به این مهمی رو تو بلندگو اعلام کنند وتوی همون روضه ها میگفتن تا درس عبرتی باشه برای بقیه افرادی که اینجور جاها کار میکنند یا برای بقیه افراد جامعه من خیلی از این جور مسائل توی این هیئت ها دیدم پس امام حسین خیلی دوستت داشته
برای سلامتی وظهور آقا امام زمان وحاجت روایی همه عزیزان صلوات🌹❤️🤲
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
در جواب این سوال منم دوتا بچه دارم هردوتا تا ۵ماه زردی داشتن همه کار کردیم اوایل حتا گفتن باید خون بچت رو عوض کنی ولی رفتیم پیش دکتر هنر پیشه در کاشان ایشون خدا خیرش بده گف خون بچه روعوض نکنید بعد یه سری ازمایش گرف بعد گف از شیر خودته یه چهار ماهی شیر خودم رو میدوشیدم توشیشه شیرش میریختم بعد داخل یه کاسه اب رو اجاق میزاشتم یه بیست دقیقه میجوشید سرد میشد میدادم خودمم خنکی خیلی می خوردم سر بچه دومم دیگه میدونستم از شیر خودم دوباره همون کارا را کردم
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام بنزه همان سقز کوهی هست عطارها داره
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام ممنون از کانال خوبتون
در مورد داستان سمانه می خواستم بگم اونهایی که میگن سمانه خودخواه بوده و حیف مجید بگم که یادشون رفته که این مجید و پدرش بودند که با یه تهمت دزدی سمانه و مادرشا از کار بیکار کردند و این مجید همون کسی بود که می خواست به سمانه دست درازی کنه و چه کارهایی کرد که پدر و دختر از هم دور شدند. اگه خانواده آرش رفتار مناسبی نداشتند مجید هم خودش اصلا رفتار درستی نداشت و اگه شما مجید را عاشق می دونید و بهش حق میدید پس سمانه هم عاشق آرش بود. در ضمن درستکار بودن و پاکی چیزیه که نباید فراموش بشه.
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام به مدیر خوب گروه و همه اعضای کانال.یه خانمی در مورد شوهرشون که بیماری صرع داشتن صحبت کردن .با شنیدن حرفاشون خیلی بغض کردم ناراحت شدم خداروشکر که بچه هاتون سالمن و تونستین به سرانجام برسوندیشون. منم متاسفانه شوهرم صرع داره از بچگی بخاطر آب آلوده و عفونت و دوران جنگ .الان ۲۳ ساله مدام روزی ۷ تا قرص های سنگین میخورن ۲سال ازدواج کردم باهاش از اول بهم گفت که بیماری داره .گفت خدا امتحانت میکنه لیسانس حسابداری داشت چون هرچی دنبال کار گشته بود براش نبود راننده ماشین سنگین میشه. منم چون گفتم پسر آرام ساکت و خانواده خوبی داره قبول کردم البته گفت دوس ندارم خانواده ات بدونن .منم بعد از ۳ سال از ازدواج مون نزاشتم کسی بفهمه. اخلاق های خوب داره ولی خدا نکنه عصبی بشه شروع میکنه کتک و فحش یا با وجود اینکه دخترم یکسال و نیمه مدام میگه برو خانه پدرت من تورو نمیخوام نمیتونم باهات زندگی کنم البته وقتی عصبانی میگه .مدام هم تو خونه اس در حال تی وی نگاه کردن و گوشی .به زور میره سرکار ماهی دوبار یه بار اینا .بهش هم میگی عصبی میشه. چند وقت پیش برای اولین بار تشنج بدی کرد خیلی ترسیدم تا حالا ندیده بودمش اینطوری بشه 😔😔فوری رفتم مادر شوهرم صدا زدم .اونم روز بعدش بردش دکتر که دوز قرص ها از دو وعده شد ۳ وعده
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دردو_دل_اعضا 💜🍃
سلام خدمت مدیر محترم و همگروی های دلسوزم ..اول درباره چالش نفرین بگم بعد هم مشکلم که بلکه خدا به واسطه شما مشکلم رو حل کنه ..
من چهار تا شوهر خاله دارم که با یکی از اینا ما خیلی راحت و صمیمی بودیم هرهفته شاید چهار شب رو پیش هم بودیم و مامانم همیشه با همین خواهرش بیشتر جاها رو میرفت و بچش رو مثل بچه خودش دوست داشت ..کلی مسافرت میرفتیم و چون وضع شون یکم پایین تر بود مامانم هواشون رو داشت ..ولی شوهر خالم همون موقع ها هم اگه چیزی بهش برمیخورد کینه ای تر بود و دیر آشتی میکرد .. حتی موقعی ازدواجم هم بیشتر مراسمات بود و من جلو شوهرم تعریف میکردم و...خلاصه گذشت تا سه سال پیش که بابابزرگم فوت شد و این شوهر خاله کلا عوض شد ..جلو جمع با مامانم و بابام بد حرف میزد اعتنا بهشون نمیزاشت و....با یکی از شوهر خاله های دیگم باز صمیمی شدن ...حدودا دوسال پیش شوهرم با خانواده ام و شوهر خواهرم سر موضوعی اختلاف پیدا کردن و یه دعوایی بینشون پیش اومد که هم یه جاهای شوهرم حق داشت هم خانواده ام ..که باعث شده بود یه مدت از هم دور باشند ...یه روز این شوهر خالم ام نمیدونم از کجا خبر دار شده بود و رفته بود زیر زبون شوهر و حرفش کشیده بود ..شوهرم هم فکر کرده خانواده من بهش گفته دیگه قضیه رو گفته و پیش هم در دل کردن که این شوهر خاله بی معرفت کلی حرف دروغ پشت خانواده من گفته بهش ..گفته که اینا از اول اینجوری بودن دو رو و دروغگو ان دیگه داماد جدید اومده اونو تحویل میگیرند و کلی شوهرم رو پر کرده بود و حتی بهش گفته بود نزار زنت بره خونه مادرش ...که شوهرم بهش گفته من اینکار رو که نمیتونم بکنم بالاخره مادر و پدرش هست ولی من هر بار میرفتم کلا اخلاقش عوض میشد گرفته میشد ...من نمیدونستم اینجوری گفته که شوهرم تو بحثی بهم گفت که آره فلانی شما رو شناخته که دیگه رفت و آمد نمیکنه ...یعنی من تو این دوسال به اندازه ده سال پیر شدم یه رفتار های از شوهرم دیدم که خدا میدونه شوهر مهربونم من شده بود دیو دو سر و یه آدم کینه تا پای طلاق رفتیم کتک کاری وخودکشی و.نمارش رو ترک کرد و....شاید اگه اون موقع شوهر خالم نصیحتش میکرد این قهر دوسال طول نمیکشید یا حداقل اون حرف ها رو نمیزد من از ته دل آه کشیدم گفتم اونجوری که دل من رو سوزوندی دلت بسوزه .بعدها از مامانم شنیدم همینجوری یکی از اقوام نزدیک شون ابرو دخترش رو برده ..خونش که نصف جهاز دخترش بوده آتیش گرفته ولی میدونید بعضی ها صدتا بلا سرشون بیاد نمیفهمن از کجا خوردن من فقط میخواستم ببینه آه من بوده ...چون باز دوباره رفته بود عروسمون رو پر کرده بود که برو ادعای سهم شوهرت رو بکن مادر شوهر و پر شوهرت تموم اموالشون رو دادن به اون دختر شون تو چرا ساکتی کلی پرش کرده بود که مامانم باز با عروسش مشکل پیدا کرده ...شوهرم پنج ماه پیش به صورت معجزه آسایی با خانواده ام خوب شد دوباره شده بود همون آدم مهربون دعوتشون کرد دعوتی رفت ..میرفت کار میکرد همه رو میداد بهم بدون سوالی منم اینقدر خوشحال بودم گفتم باردار بشم دخترم هم ز تنهایی دربیاد خودمم خوشبختیم کامل بشه چون تا قبلش شوهرم مخالف بود من باردار شدم اما باز دم عید شوهرم دوباره کالا تغییر کرد باز نمیآمد خونشون زنگ میزدن جواب نمیداد ...باز خیلی خسیس شد جوری که برای پول دارو و ویزیت کلی غر میزد اخلاقش بد شد
..الان اون شوهر خالم اومده از شوهرم پول قرض میخواد شوهرم بهم گفت فلانی اومده قول بهش دادم .اینقدر گریه کردم ..گفتم من راضی نیستم .تو الان تو شرایط که باردارم به خاطر پول ویزیت و دارو اون همه بهم غر میزنی میگی ولخرجی سونو نرو غربالگری نرو با جون بچت بازی میکنی الان میخوای پول بهش بدی که خدا میدونه که پس بده که یا نه فعلا بین من و اون مونده ولی خانوما تو رو خدا دعا کنید یه جوری از این آدم بی معرفت دل بکنه یه چیزی ازش ببینه که متنفر بشه ازش و رفت و آمد رو قطع بکنه اون نمیدونه که تموم قضایا رو من خبر دارم شوهرم منو قسم داده نگم گفته اگه بگی دیگه برام تموم میشی و.....دعا کنید با خانواده ام آشتی کنه خیلی زجر میکشم بین خانواده ام ...بابام اون موقع که آشتی کرده بود رفته بود خونشون اینقدر خوشحال بود که خدا میدونه ..هر موقع بچه هاش همه دور هم هستن اینقدر خوشحال و ذوق داره که تموم کارها رو تنهایی میکنه ...مامانم فشار خون دارهند روز پیش تا مرز سکته رفت .میترسم خدای نکرده این آرزو به دلشون بمونه دوباره بچه هاشون دور هم باشند دوباره مثل بردار خواهر صدای خنده و شوخی هاشون رو بشنوند ..دوباره شوهر مهربونم بشه همون آدم قبل که همه ازش تعریف میکردن باور کنید الان کل فامیل ازم گله دارند چرا نمیرم خونشون شوهر نمیزاره یا نمیاد باهام ..تو رو خدا مدیر عزیز میدونم طولانی اما اگه میشه دل و دلم رو بزار بلکه این غم چند ساله به لطف دوستان تموم بشه
#نکات_سلامتی 🍎
💊💊💊💊🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌺درمان پلاکت پائین خون🌺
🔹دو واحد مغز شتر
🔹یک واحد مغز گوسفند
(یعنی مغز شتر دو برابر مغز گوسفند باشد)
✍با هم بپزد و له کند و روزی یک قاشق مربا خوری بخورد. تا چهل روز. بعدش یک آزمایش بدهد اگر خوب بود که هیچ و اگر هنوز پایین بود باز دوباره همین را تکرار کند.
💠سیاهدانه و تخم یونجه به نسبت مساوی مخلوط کند و هر روز یک قاشق چایخوری برای کودکان و یک قاشق مربا خوری بخورد.
⛔️غذاهای سرد و خشک مثل عدس و گوشت گاو و گوساله و فراوردهای گوشتی و فست فودها و... نخورد.
⛔️بادمجان، چای نخورد.
💠صبح ناشتا یک لیوان عرق کاسنی بخورد.
💠شربت سودابر از عطاری تهیه کند و بخورد.
💠دم کرده بابونه روزی یک لیوان و یا عرق بابونه روزی یک استکان بخورد.
💠هر چهل روز یک حجامت عام انجام دهد تا سه مرتبه
💊💊💊🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌺عوامل تقویت مو🌺
🔹حنا کردن
🔹سرمه کشیدن
🔹مخلوط آب نمک بعد از حمام به سر بزند.
🔹حجامت عام و بعدش مالیدن سرکه رقیق شده به سر
🔹روغن بنفشه با پایه کنجد به سر بمالد.
🔹انجیر بخورد
🔹گوشت بز
🔹لبو
🔹رفع کم خونی
🔹مصرف سویق گندم و جو
🔹حنا با زرده تخم مرغ محلی و آرد نخود و آرد سبوس دار ترکیب کنید و دو ساعت روی سر نگه دارید.
🔹دم کرده سبوس
🔹مصرف نخود
⛔️ترک غذاهای چرب و سرخ کردنی
🔹زالو انداختن پشت گوش
و گاهی روی محل ریزش مو هم زالو بیاندازید(با فاصله زمانی)
🔹رفع غلظت خون
🔹مویز و بادام
🔹مالیدن حنا با روغن زیتون(برای سرد مزاجان) و مالیدن گلاب با سرکه (برای گرم مزاجان)
🔹غسل کردن بین دو نزدیکی
🔹ترک نزدیکی مکرر
🔹ماساژ کف سر با روغن بادام شیرین
🔹ماساژ کف سر با روغن بابونه
🔹نشسته حمام کنید
🔹نشسته مو را شانه کنید
🔹از صابون زیتون و گل سرشور استفاده کنید.
🔹پودر سیاهدانه با عصاره شاهی(تره تیزک) مخلوط و یک قاشق مرباخوری سرکه و یک فنجان روغن زیتون به آن اضافه کنید و به مدت 11 روز، در آغاز شب به سر بمالید و پس از سه ساعت با آب گرم و صابون مناسب شستشو دهید.
🔹مصرف جوانه گندم روزی 5 قاشق غذاخوری با عسل به مدت دو هفته
🔹قبل از حمام یک قاشق غذاخوری عسل را با یک قاشق چای خوری پودر دارچین مخلوط کنید و به سر بمالید به مدت 15 دقیقه 10 روز تکرار کنید.
🔹پودر حنا در جوشانده بابونه هفته ای دو بار نیم ساعت تا دو ساعت قبل از حمام (بابونه را در آب جوش بریزید بعد حدود یک ربع پودر حنا در آب بریزید ریشه مو را تقویت می کند که با کشیدن هم در نمی آید)
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 عاطفه یه روز به خودم اومدم و دیدم بله ای دل غافل حسین نجار رفیق منو به کل ازم گر
#داستان_زندگی 🌸🍃
عاطفه
فریبا گفت
همون دیروز زدم دو سه بارم زدم ولی همش زنداداشش جواب میده
دوباره فکر کردم و گفتم
یکیو بفرستیم...
عقلانی نبود حرفمو ادامه ندادم و گفتم
من نمیدونم فریبا
فریبا با تفکر گفت
توپ چی توپ دارین؟
بهش لبخند زدمو گفتم
پاشو بریم تو حیاط
یه چنددقیقهای میشد که مثلاً با فریبا شروع کردیم به بازی با توپ که عزیز شاکی گفت
عاطفه
توپو تو هوا گرفتم لبمو گاز گرفتم و گفتم
بله عزیز ؟
عزیز گفت
خوبیت نداره صبحی اینقدر سروصدا میکنین
گفتم
ببخشید عزیز دیگه آروم بازی میکنیم
فریبا توپو از دستم گرفت و گفت
خب دیگه بسه بذار پرتش کنم توی حیاطشون
فریبا تا خواست توپو پرت کنه سمت دیوار عزیز دوباره بلند گفت
عاطفه
گفتم
بله؟
عزیز گفت
جای بازی چند مشت شاتوت از شاخه جدا کن کاسه رقیه خانمو پرکن ببر براشون
فریبا و منو با شوق وصف نشدنی بههم نگاه کردیم بیخیال توپبازی شدیم و شروع کردیم به شاتوت چیدن
فریبا فوری و دستپاچه سر انگشتای قرمزشو زیر شیر آب گرفت و گفت
دستام قرمز شد
گفتم
از بس هولی یکییکی شاتوت میچینن نه مشتی
گفت
دل تو دلم نیست میفهمی؟
گفتم
نه والا نمیفهمم
باعجله اشاره کرد و گفت
برو دیگه برو چادر سرکن کاسه رو ببریم
قبل بیرون رفتن بلند گفتم
عزیز منو فریبا کاسهی رقیه خانومو میبریم و برمیگردیم
عزیز با تاخیر جواب داد
چادر تو سر کنی
گفتم
سر کردم کردم عزیز خیالت راحت
فریبا دستشو گذاشت رو قلبش و زنگ در خونه رقیه خانومو فشرد
طولی نکشید تا صدای مردونهای بگه
کیه؟
فریبا با دقت اخم کرد و آهسته گفت
صدای سروش بود؟
دندونامو رویهم فشار دادم و با حرص گفتم
چه میدونم مگه من صدای پسر نامحرمو بلدم ؟
تا در حیاط توسط پسر بزرگ رقیه خانومباز شد فریبا از در فاصله گرفت و ناامید ب من چشم دوخت
بیاراده صدامو صاف کردم کاسه روگرفتم سمتش و با لکنت گفتم
ب بفرمایید عزیز دادن بدم رقیه خانم
کاسه رو از دستم گرفت و گفت
دست شما درد نکنه
سرمو انداختم پایین و گفتم
خداحافظ خیلی ریز و زیرپوستی دست فریبا رو که از یک گوشه سعی داشت حیاط خونه رقیه خانومو دید بزنه گرفتم و دنبال خودم کشیدم...
فریبا گفت
حالا چه کار کنیم؟
کوبیدم رو پیشونیم و گفتم
من چه میدونم فریبا
فریبا با بغض گفت
عاطی تورو خدا یه کاری بکن یه فکری بکن
رو به آسمان پوف بلندی کشیدم و گفتم
وای خدایا منو از دست این دو تا نجات بده
فریبا گرفته گوشهی حیاط نشست و گفت
ببخشید من همش تورو اذیت میکنم
نمیتونستم اینطوری ناراحت ببینمش مغزمو به کار گرفتم و جرقه وار گفتم
فریبا مگه یهبار تو نگفتی اون گفته هر وقت بتونه میره نماز جماعت
فریبا نگام کرد سر تکون داد و گفت
آره گفت هر وقت بشه و بتونه میره مسجد یا امامزاده نماز
پرسیدم
خب الان ساعت چنده؟
گفت
یازده و نیم
گفتم
نیمساعت دیگه اذان ظهر باید امیدوار باشیم بره مسجد یا امامزاده
فریبا گفت
خوب ما کدومو بریم مسجد یا امامزاده؟
گفتم
من میرم مسجد توهم برو امامزاده
احتمال امامزاده رفتنش بیشتره
فریبا سوالی پرسید
چرا اینجوری فکر میکنی؟
گفتم
چون هر دوتاتون لنگه همین هر گیری به کارتون میافته میرین امامزاده
فریبا با لبخند بلند شد و گفت
آره آره راست میگی
یهو ایستاد و گفت
ولی اگه اومد مسجد چی؟
ناچار فقط برای آروم شدن دل فریبا گفتم
من سعی میکنم بهش بگم شب بهت زنگ بزنه
فریبا تندی اومد سمتم بغلم کرد و گفت
عاطی تو یه فرشتهای
پس اگه دیدیش بگو بیاد امامزاده اونجا ببینمش
فریبا رفت سمت امامزاده و منم طبق روال همیشه رفتم مسجد
زیر لب وقتی چشم دوخته بودم بهدر ورودی آقایون تو مسجد فقط میگفتم خدایا ازسر تقصیرم بگذر قول میدم اینبار آخرین بار باشه دنبال نامحرم میگردم
وقتی صدای پیشنماز مسجد رو از بلندگو شنیدم که گفت
اللهاکبر دیگه رفتم داخل و امیدوار شدم که سروش رفته امامزاده
بازم سر نماز برای فریبا دعا کردم دعا کردم امروز سروشو تو امامزاده ببینه و من یکی راحت شم
نمازم تموم شده بود تو حیاط مسجد بودم همینکه میخواستم برم سمت خروجی دیدم سروش با سری تراشیده مشغول صحبت با چند تا از دوستاشه
دلم فرو ریخت حالا باید چه کار میکردم؟
من فقط برای آرامش دل فریبا بدون فکر گفته بودم با سروش همکلام میشم
درمونده به خودم و دهانی که بیموقع باز شده بود لعنت میفرستادم که سروش از دوستاش جدا شد و از مسجد بیرون رفت
چارهای نداشتم بالاخره حرف زده بودم و باید پاش میایستادم
تقریباً سر کوچه رسیده بودیم که با هزاران ترس و دلهره به اطراف نگاه کردم و وقتی از خلوت بودن کوچه مطمئن شدم با لرزشی که توی صدام هویدا بود گفتم
ببخشید
صدامو نشنید دوباره اما اینبار تقریباً بلندتر گفتم
ببخشید
ایستاد برگشت سمتم و گفت
بله ؟
سرمو انداختم پایین آب دهنمو قورت دادم و گفتم...
#ادامه_دارد
#نامه_های_آسمانی 🪶🕊
وصیت نامه شهید مصطفی کلهری
خدمت شما نور چشم های خودم سلام علیکم. می بخشید از این که آخرین سلام خود را از راه دور به شما می کنم، چون دیگر به دست بوس شما نمی آیم. ان شاءالله که خدا توفیق شهادت نصیب من کند.
خدایا!
توبۀ مرا قبول کن در این وقت سحر، مرا دوست بدار و به نزد خود ببر. چرا مرا نمی بری، من قبول دارم، آدم بدی هستم. تو به لطف خود مرا ببر دیگر نمی توانم زنده بمانم به شهادت این برادران خسته شدم. از بس خانه مفقودین، شهدا و مجروحین رفتم، از بس که مادران آنها را دیدم دیگر نمی توانم به گلزار بروم. قلب من تنگ شده است.
خدایا! می خواهم شهادتی نصیبم کنی که اگر جنازه مرا آوردند تکه تکه باشد تا نزد شهدای دیگر سرفراز باشم.
خدایا! مرا با شهدای کربلا محشور کن.
خدایا! نمی دانم چطور با تو صحبت کنم با این گناهانی که کرده ام ولی می دانم که تو کریمی، امید ناامیدانی، دیگر نمی دانم چیزی بگویم فقط مرا بیامرز و مدیون خون شهدا مکن.
از خدا می خواهم که شهادت نصیبم کند و دیگر هیچ آرزویی ندارم. در جبهه غرب که این سعادت نصیب من نشد ولی وقتی که به جنوب آمدم یاد امام حسین (ع)، ابوالفضل (ع) علی اکبر (ع) قاسم و 72 تن افتادم و دلم آتش گرفت و گفتم چه قدر بی لیاقت هستم که تا به حال زنده ماندم. دعا کنید که خدا سایه امام خمینی را از سر مستضعفان کم نکند و عمرش را به بلندی آفتاب کند.
برادران و خواهرانم!
فرزندانتان را در راه اسلام تربیت کنید. نگاه به زیر دستان خود کنید که خدا از شما راضی باشد. خدا را شکر کنید و نگاه به بالا دست خود نکنید که طمع دنیا شما را بگیرد. در سختی ها آن قدر صبر کنید که صبر از دست شما خسته شود. زمانی که دنیا رو به شما آورد، پشت به دنیا کنید. از هرچه که به سر شما می آید راضی باشید البته آزاده باشید، تا می توانید به فقیران کمک کنید. روزی را از خدا بخواهید، نه از بنده خدا.
شما را به خدا امام و روحانیت را کمک کنید که اگر روحانیت شکست بخورد آبروی پیامبر (ص) از بین می رود. امام را دعا کنید.
سلام مرا به دوستان و آشنایان برسانید و از طرف من از آنها حلالیت بطلبید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار . مصطفی کلهر
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#شهیدانه ❤️
شیرینی زندگی
جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: «می تونم یکی دیگه بردارم؟» گفتم: «البته سید جون، این چه حرفیه؟» برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد. کار همیشگیش بود، هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلات تعارفش می کردند بر می داشت اما نمی خورد. می گفت: «می برم با خانم و بچه هام می خورم».
می گفت: «شما هم این کار رو انجام بدید. اینکه آدم شیرینی های زندگیشو با زن و بچه ش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تأثیر می ذاره».
شهید سید مرتضی آوینی
سید مرتضی آوینی، کتاب دانشجویی، صفحه19و21
مقام معظم رهبری
اگر بخواهید این محبت باقی بماند به جای اینکه از طرف مقابلتان توقع کنید که او مرتب به شما محبت کند، از دل خودتان بخواهید که تراوش محبت او روز به روز بیشتر شود. محبت به طور طبیعی محبت می آفریند.
مطلع عشق، صفحه 69
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#چالش_نفرین 💜
سلام وعرض ادب وخدا قوت
راجع با چالش نفرینتون
میخواستم چیزی که برام اتفاق افتاد رو بنویسم
۱۸ سال پیش که با همسرم ازدواج کردیم اولای زندگی آخر هفته ها شیفت شب برمیداشت چون دستش خالی بود تا جایی که شنیدم ودیدم میگن آخر هفته ها باید مختص خانواده باشه یه خورده که اوضاع مالی بهتر شد آخر هفته ها کوه میرفت من ودخترم هم ورزش وکوه واینا دوست داشتیم تا اینکه رفتم لباس کوه وکفش کوهنوردی برای خودم ودخترم خریدم که با همسرم همراه شیم ودریغ از یه بار که مارو کوه ببره وخیلی ناراحت بودم وته دلم آه میکشیدم اگرم کوه نمیرفت یا باید میرفت با دوستاش تفریح وشب باز تو جنگل خوابیدن واگرم نمیرفت باید میرفت دوچرخه سواری یا فوتبال حتی دوچرخه سواری هم مارو نمیبرد
دوستان نکه فکر کنید علاقه داشت به ورزش نه بخدا جو گیر بود تا اینکه چند سال بعد آخر هفته ها به بهونه ماموریت آخر هفته ها میرفت دنبال یلری تلری وبی بندوباری ولی هیچ وقت نبود که ما شاد باشیم وفقط میخواست با پول دهن ما رو ببنده که اگر محبت نباشه دنیای پول رو هم داشته باشیم فایده نداره ولی همیشه آه میکشیدم وپیش خدا شکایت میکردم ونفرین وناله تا اینکه زد وما از طرف اداره جای تفریحی دعوت شدیم وهمسرم از یه سکو پرید ومچ پاش وحشتناک خورد شد وهمون جا بردنش بیمارستان و دیگه براش پا نشد وتا الان هر چی عمل وفیزیوتراپی وپی آر پی هیچ فایده نداشته ودکتر گفت باید با مچ پات تا جایی که میتونی مراعات کنی وحتی یه کیلو میوه هم بلند نکنی ورانندگی وکوه هم براش سم هست تا بعدا مچ پا ثابت شه جالب اینجاست دوچرخه ای هم که داشت دزدیدن و دیگه همه چی تعطیل شد وحتی از کار هم بیکار شدبی بندوباریش هم کمتر شد وبی آبروشد کار خدا خیلی قشنگ بود ولی برای من همه چی جفت وجور شد جفت خونم باشگاه رفتم وشدم مربی اونجا وبا گروه ورزشی تفریح وکوه واونجا هم بچه ها دوچرخه میاوردن دوچرخه سواری هم میکردیم
خدا جای حق نشسته خیلی زود دیر میشود
کاش حداقل اگر کسی کاری میکنه به اشتباهش پی ببره ولی همسر من پی که نبرد بدتر هم میشه
نکنید آه ونفرین برای خودتون نخرید اینا هم درس زندگی هست پس هیچ وقت نگران نباشید خداون بهترین قاضی هست برای منم دعا کنید که یا همسرم اصلاح شه یا گندش پاک شه
برای سلامتی وظهور آقا امام زمان وحاجت روایی خودتون صلوات❤️🌹🤲
لیا جون هستم
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
چالش نفرین
سلام
دوستان عزیز در مورد نفرین عرض کنم نفرین چوب دو سر هست
و خواهشا اینقدر بخاطر مسایل پیش پا افتاده یکدیگر را نفرین نکنیم ،بخاطر یک پرس غذا یا یک حرف کوتاه یا یک اخم یا یک حرکتی که شاید از روی عمد نبوده یا طرف خودش در وضعیت روحی مناسب نبوده و متوجه حرف و حرکتش نبود ؛؛
آیا باید بمیرد آیا باید زندگیش نابود شود آیا باید بچه اش آسیب ببینید ؟؟؟
لطفا کمی درک و منطق خود را بالا ببریم
و همچنین آستانه ی تحمل خود را 🌺
واینقدر در حق هم بد نباشیم
کینه را از دل خود پاک کنیم تا خدا زندگی خود و عزیزانمان را آرام کند .
البته مخاطبم افرادی که واقعا ظلم میبینند از طرف دیگران وسختی زیادی به انها وارد میکنند نبود ،
هر چند من امتحان کردم در چنین مواردی فقط کافیست به خدا امید داشته باشیم
خود او همه چیز را درست میکند
فقط صبر داشته باشیم که صبر خدا بی انتهاست 🌺🌺🌺
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
آقاي ملا عبدالرسول و شيخ عبداللّه كركري نقل نمودند: حـاجـي شـيخ علي محمد كركري ، چند سفر پياده با يك انبان آرد بر دوش ، به حج مشرف شد.
در يـكي از سفرها به اصرار بعضي از دوستان به حجاج ترك و رفقايش ملحق شد و از راه جبل مشرف گرديد.
در يـكـي از مـنـازل ، بنا شد سماور برنجي بزرگي را آتش كنند.
ايشان برخاست و آتش زيادي در سماور انداخت ، ولي از آب ريختن فراموش كرده بود، چون قدري گذشت ، ناگهان اجزاء سماور از هم پاشيد و جدا شد.
غيرت تركي و تقدس حاج شيخ به جوش آمد كه سماور مردم در چنين راهي كـه ابـدا چـيزي پيدا نمي شود چرا اين طورشد؟ و بحدي حزنش شديد گشت كه از خود بي خود شـده ، قـطعات سماور را جمع نمود و از خيمه بيرون آمد.
هر چه گفتند: كجا مي روي ؟ فايده اي نـداشـت .
از اول قـافـلـه حـجاج تا آخر قدم زد و به چند نفر از عربها كه سفيدگر بودند و مس را سفيدمي كردند، رسيد به ايشان گفت : سماور را درست كنيد.
گـفـتـنـد: كار ما نيست و ما ابزار لازم را نداريم .
مايوس گشت و متحير ماند.
ناگاه سيدعمامه سبزي پيدا شد و به ايشان فرمود: من سماور را درست مي كنم و يك قران اجرت مي گيرم .
تو برو و يك قران را بياور.
من سماور رادرست ميكنم و نزد اين عربها مي گذارم .
حـاج شـيـخ عـلي محمد سماور را تحويل داده و به سمت خيمه كه نزديك يك فرسخي بود، به راه افتاد و جريان را به رفقا اظهار داشت .
ايشان گفتند: يعني چه ؟ اين جا كي پيدا مي شود كه سماور درست كند؟ بـالاخـره وفـتي شيخ بازگشت ، سماور را در آن جا درست شده يافت و از آن سيد نشاني به دست نياورد.
از اعراب پرسيد آنها گفتند: ما سيدي را نديديم و از سماور شما هم خبر نداريم .
جـناب آقا ميرزا هادي فرمود: حاج شيخ از عباد و زهاد عصر خود و در غير لباس اهل علم ، مشغول تـحـصـيـل بـود.
پـيـراهـن عـربي كرباس و نعلين عربي بحريني و يك عمامه خرمايي رنگ بر سر مي پيچيد.
غالبا هر شب جمعه پياده از نجف اشرف به كربلامشرف مي شد.
روزها روزه مي گرفت و يـك وعـده غذايش ، نان جو خشك و سركه بود.
بين ما، به واسطه ملا عبدالرسول ، صداقت تام و رفـاقـت كاملي بود.
آن مرحوم درمدرسه صحن مطهر نجف اشرف مسكن داشت و در سفر آخري كه پياده به حج مشرف شد به رحمت ايزدي پيوست
كمال الدين ج 1، ص 105، س 34
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌
سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال
ایام به کام
دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇
پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم
و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن
تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه
یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه
پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم
یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره
فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند
ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇
در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅
https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139
عضو بشید همگی🙏👆
کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸
#ارادتمند🙏🌸
#حبیبه